
یافتههای محققان از نظر كمك به توسعه دانش بهتری از تنظیمات ژنی در زمینه تلاش و پیگیری مستمر جهانی برای اصلاح نباتات تقویتشدهای كه دارای عملكرد محصول بالاتر، مقاومت بیشتر به بیماری و توانایی بهتر برای تحمل تنشهای محیطی باشند از اهمیت بسزایی برخوردار است ؛ چون ویژگیهایی از این دست برای كمك به بهبود و توسعه عرضه جهانی غذا فاكتورهای كلیدی محسوب میشوند.
اما دانشمندان بر این باورند كه این یافتهها به مراتب مهمتر است و چنین كشفی ممكن است به بینشهای نوینی درباره چگونگی كاركرد فرآیندهای اپیژنی در بدن انسان منجر شود كه در نوع خود میتواند در توسعه و رشد روشهای نوین تغییر و اصلاح تركیب ژنتیكی ما برای كمك به اجتناب از بیماریهایی نظیر سرطان نقش موثری ایفا كند.
تقریبا همه سلولهای بدن ما از لحاظ ژنتیكی همانند و یكسان است.
با وجود این، محققان معتقدند هر نوع سلول بیانگر مجموعه متمایز و مشخصی از ژنهاست.
به تعویض و تغییرات پروتئینهایی كه به دور ملكول دیانای پیچیده میشوند، تغییر و اصلاح اپیژنی گفته میشود.
چون این تغییرات، الگوهای عبارت ژنی را بدون تغییر دادن زنجیره حقیقی دیانای عوض میكنند.
با وجود این مثل تغییرات در توالی زنجیره دیانای، تغییر و اصلاحات اپیژنی میتواند از سلول والدی به سلول دختری منتقل شود ، با این تضمین كه هر سلول نتاج دارای مشخصههای صحیح سازگاری در سراسر نسلهای آتی است.
این فرآیند باید در هر نسل تكرار شود و از این نظر حیوانات شاهد مناسبی به شمار میروند كه طی رشد اولیه موجی از برنامهنویسی مجدد اپیژنی وجود دارد كه به شكل موثری این سامانه را به وضعیت اولیه برگردانده و اصطلاحا راهاندازی مجدد میكند.
برخی ژنها نسبت به بقیه نقش راهاندازی مجدد فعالتری دارند و ژنهایی كه در همه سلولها نقش واحدی دارند، صرفنظر از نوع بافت ممكن نیست برای همه سلولها راهاندازی مجدد داشته باشند.
نوعی از ژن از دیگر ژنها كاملا متمایز است چون تقریبا همیشه از لحاظ اپیژنی غیرفعال هستند.
این دسته از ژنها به وسیله جابهجاكنندهها یا ژنهای جهنده حمل میشوند. در واقع موتاژنها میتوانند سلول میزبان خود را به طرق مختلف تغییر دهند و به زمینه و استعداد لازم برای بیماری مثل سرطان منجر شوند.
آزمایشهای محققان با گیاه ذرت نشان میدهد كه گرایش طبیعی به حفظ حالتهای اپیژنی بسته به موقعیت و جایگاه جابهجاكنندهها در ژنوم فرق میكند. بسیاری از موجودات زنده از كرمها گرفته تا انسان و گیاهان به رام كردن ژنهای جابهجاكننده از راه خاموش كردن اپیژنی آنها آموخته شدهاند.
یعنی اگر نتوانند ژنهایشان را بیان كنند، جهش هم نمیتوانند بكنند و اگر نتوانند به قدر كافی جهش و جابهجایی داشته باشند، توالی دیانایشان بتدریج مملو از خطا میشود و در نتیجه به فسیلهای ملكولی بدل میشوند.
بیشتر ژنهای جابهجاكننده در بیشتر موجودات زنده به همین طریق خفته میشوند، اما برخی نیز كاملا فعال باقی میمانند.
فراموشی ملكولی در گیاهان تا به حال با سند و مدرك ارائه نشده و پیش از این نیز كسی آن را با موضع بخصوصی در ژنوم هیچ گونهای مرتبط ندانسته است اما گزارش تحقیق جدیدی كه به همت محققان دپارتمان علوم گیاهی دانشگاه مك گیل و به قلم پروفسور ساین با عنوان اثر موضعی بر توارث خاموشی در گیاهان در مجله ژنتیكس به چاپ رسیده است ، نشان میدهد با وجود اینكه توانایی به یادآوری خاموشی اپیژنی بسته به موضع ژنومی تفاوت میكند ، چشمانداز اپیژنی ژنومهای گیاهی ممكن است مبحثی ظریفتر و جالب توجهتر از آنچه قبلا تصور میشده باشد.
به اعتقاد محققان، این امر ممكن است به میزانی كه ژنی معین یا گروهی از ژنها باید در هر نسل برنامهنویسی مجدد شوند، مربوط باشد.
دانشمندان در حال حاضر میتوانند از ژنهای جابهجاكننده برای سنجش و تعیین تغییرات در چشمانداز اپیژنی ژنوم ذرت استفاده كنند و معلوم میشود فراموشی میتواند به همان اهمیت به یادآوری باشد.
به گفته دانشمندان، یافتههای جدید حاكی از این است كه پاكشدگی اطلاعات قابل توارث ممكن است مولفه مهمی از نظام اپیژنی موجودات زنده و از جمله انسان باشد.
مترجم: مهریار میرنیا