فرونشست اراک – اصفهان – شهرضا، بخشى از زون ساختارى پیچیده و همراه سنگهاى دگرگونى (فالکن، 1961) و یا زون خرد شده (مککویلن، 1962) است که علوى (1994) آن را حاشیة شمال خاورى کوهزاد زاگرس میداند. در این محور، سنگهاى کرتاسه بیشتر سیماى ورقهاى نابرجا دارند که از شمال خاور به جنوب باختر جا به جا شدهاند. ولى در مناطقى مانند اصفهان، که تنشهاى فشارشى کمتر اثر داشته، میتوان برشهاى کاملى از سنگهاى کرتاسة پایین و بالا را دید. مطالعة رخسارههاى سنگى و زیستى سنگهاى کرتاسة اصفهان میتواند به عنوان الگویى از ردیفهاى کرتاسة پایین و بالاى فرونشست اراک – اصفهان – شهرضا باشد، هرچند این توالى در همه جا دیده نمیشود.
در فرونشست یاد شده، سنگهاى کرتاسه، توالى ستبرى از نهشتههاى فلیش گونة شیلى و ماسهسنگى را میپوشاند که تغییــرات سنى آنها از تریاس پسین تا ژوراسیک میـانى است و در زمینشناسى ایــران به آن « گروه شمشک » نام داده شده است. در نواحى مورد بحث، سنگهاى گروه شمشک دستخوش دگرگونى دینامیک شدهاند و به همین دلیل، چینخوردگى پیشرفتهاى دارند و همبرى آنها با سنگهاى کرتاسه، به ویژه در بُرشهاى دست نخورده از نوع دگرشیبى زاویهدار است. اگرچه دگرگونى و دگرشیبى مورد سخن پیامد رویداد سیمرین پسین دانسته شده ولى دادههاى منطقهاى نشانگر آن است که توالى چینخــــــوردة گروه شمشک، فرابومهاى رخداد سیمرین میانى هستند که پس از یک دورة فرسایشى طولانى، با دریاى پیشروندة کرتاسة پیشین پوشیده شدهاند. به این ترتیب، در فرونشست اراک – اصفهان – شهرضا، سنگهاى کرتاسه یک واحد زمینساختى – چینهشناختى شاخص است که مرز پایین آنها به رویداد سیمرین میانى و مرز بالاى آن به رخداد کوهزایى لارامید است. با استناد به کار زاهدى و همکاران (1976)، سیدامامى و همکاران (1971) و خسرو تهرانى (1977)، توالى کرتاسة ناحیة اصفهان را میتوان از پایین به بالا، به واحدهاى سنگى زیر تقسیم کرد :
« آواریهاى سُرخرنگ پایه » شامل ردیفى از آواریهاى سُرخ رنگ است که به طور دگرشیب بر روى نهشتههاى تریاس بالا – ژوراسیک میانى و یا تودههاى نفوذى (گرانیت کلاهقاضى) سیمرین میانى قرار گرفته و به سمت بالا ریزدانه میشود. رنگ مایل به سُرخ از ویژگیهاى این واحد است که به صورت لایهاى راهنما، واحدهاى تیرهرنگ ژوراسیک (گروه شمشک) را از سنگآهکهاى صخرهساز کرتاسه جدا میکند. در جنوب اصفهان ستبراى این واحد از چند متر (10 تا 15 متر) فراتر نمیرود، ولى در شمال خاورى اصفهان (زفره) ستبراى آن تا 400 متر میرسد. این آواریها به خوبى قابل قیاس با نهشتههاى مشابه (بخش بالاى سازند شوریجه، آواریهاى قاعدة سازند تیزکوه و 000) در بسیارى از نقاط ایران است.
« لایههاى گذر دولومیتى » شامل حدود 25 متر دولومیتهاى قهوهاى مایل به سُرخ است که با ماسهسنگهاى پایه (در زیر) و سنگآهکهاى اُربیتولیندار (در بالا) گذر تدریجى دارد. در لایههاى پایانى این واحد، سنگوارههایى از بازوپایان، دوکفهایها، خارپوستان و آثار کرم دیده میشود. تنها آمونیت این واحد را سیدامامى (1350) از نوع Matheronites soulieri (ATHERON) و به سن بارمین پسین یافته و نتیجه گرفته است که در منطقة اصفهان، پیشروى دریاى کرتاسه پیش از بارمین پسین بوده است.
« سنگآهک اُربیتولیندار پایینى » شامل 350 تا 400 متر، سنگآهک تودهاى اُربیتولیندار به ویژه انواع Orbitolina lenticularis (BLUMENBACN) و Dictyoconus arabicus (HENSON) به سن بارمین پسین است. دوکفهایهاى ضخیم، شکمپایان، رودیست و خارپوستان سنگوارههاى دیگر این واحد است. این سنگآهک در همه جا از جمله کوه صُفه، ریختشناسى خشن و صخرهساز دارند که به شناسایى آن کمک میکند (این واحد را میتوان با سازند فَهلیان زاگرس همارز دانست).
« مارن – شیل اُربیتولیندار »، حدود 100 تا 150 متر شیل – مارن خاکستریرنگ و ویژگى آن داشتن اُربیتولین فـراوان، کمى آمونیت Deshayesites cf. deshayesi (ORBIGNY) Prodeshayesites tenuicostatus (KOENEN) به سن آپتین پیشین و میانى است. این واحد، لایهاى کلیدى زودفرسا است که در همه جا وجود ندارد و دو واحد سنگآهک اُربیتولیندار تودهاى پایینى و بالایى را از یکدیگر جدا میکند. در جایى که این واحد سنگى وجود ندارد، تفکیک دو سنگآهک اُربیتولیندار پایینى و بالایى دشوار است (این واحد را میتوان با شیلهاى گَدوان زاگرس همارز دانست).
« سنگآهک اُربیتولیندار بالایى » شامل ضخامت متغیرى (حدود 100 متر) از سنگآهکهاى ستبرلایه و تودهاى کوهساز است که مقدار زیادى مرجان، دوکفهاى، شکمپایان درشت نرینیا Nerinea و اُربیتولینهاى آپتین میانى – پسین دارد. جدا از اُربیتولینها، دوکفهایهاى نوع Pseudotoncasia همچنان مؤید سن یاد شده است. (این واحد را میتوان با سازند داریان در زاگرس همارز دانست).
سنگآهک اُربیتولیندار پایینى و مارن - شیل اُربیتولیندار میانى و سنگآهکهاى اُربیتولیندار بالایى بر روى هم نشانگر سنگآهکهاى اُربیتولیندار ایران مرکزى هستندکه میتواند با بخش کربناتى سازند تیزکوه (البرز)، سازند تیرگان (کپهداغ) و خامى بالایى (فَهلیان، گَدوان، داریان) در زاگرس قابل قیاس باشد.
« سنگآهک لیمریلادار » در بُرش کلاهقاضى، این واحد شامل سنگآهک سیلیسى خاکسترى بسیار تیره تا سیاه، با هوازدگى آجرى رنگ است، ولى در بُرش زفره، به سنگآهکهاى مارنى به رنگ خاکسترى روشن، به ضخامت حدود 80 متر، تغییر رخساره میدهد (سیدامامى، 1350)، که البته در همه جا وجود ندارد. آمونیتهاى (SCHLITHEIM)، D. aequinodum (QUENTEDT) به بخش جوانتر آلبین پیشین تا بخش قدیمى آلبین پسین تعلق دارند (سیدامامى، 1375).
« شیلهــاى بـودانتــیسراسدار » شامل 100 تا 150 متر شیل خاکسترى مایل به سبز زیتونى میانلایههاى نازکــى از سنگآهکهــاى شکمپـایــان است. آمونیتهاى بــودانتــیسراس به ویــژه نـــوع Beudanticerace beudanti (BRONGNIARI) شاخصترین سنگوارة این شیلهاست که سن آلبین پیشین – میانى دارد. ریختشناسى تپه ماهورى سبزرنگ، و سن آلبین این شیلها، یادآور شیلهاى آلبین دیگر مناطق ایران است که در زاگرس « سازند کژدمى »، در کپهداغ « سازند سرچشمه » و در ناحیة یزد « سازند درة انجیر » نام دارند. شباهتهاى گفته شده درخور توجه است و به شرایط رسوبى بسیار یکسان زمان آلبین در ایرانزمین اشاره دارد.
« سنگآهک ماسهاى گلوکونیتى » واحدى بارز به رنگ سبز تا خاکسترى و ضخامت کم است که مرز زیرین آن با شیلهاى بودانتى سراس و مرز بالایى آن از نوع ناپیوستگى موازى است (سیدامامى و همکاران، 1971). این واحد سرشار از روزنهداران، بازوپایان و به ویژه آمونیتهاى شاخص آلبین پسین تا سنومانین پسین است. جایگاه چینهشناسى و ویژگیهاى سنگى و زیستى این واحد، یادآور سازند آیتامیر در کپهداغ است.
« سنگآهک اینوسراموسدار » شامل حدود 100 متر سنگآهک لایهاى پلاژیک به رنگ خاکسترى روشن و حاوى دوکفهایهاى نوع اینوسراموس است که سن تورونین – کُنیاسین دارد. بسیارى از ویژگیهاى این واحد سنگى، میتواند با سازند آب دراز در کپهداغ قابل قیاس باشد.
« مارنهاى اکینیددار » شامل حدود 120 متر مارن خاکسترى مایل به آبى با میانلایههایى ناچیز از سنگآهک است. روزنهداران به ویژه گلوبوترونکانا، خارپوستان و دیگر سنگوارههاى این واحد به سن سانتونین و کامپانین هستند. ویژگیهاى سنگى و تا اندازهاى زیستى این واحد، قابل قیاس با سازند آبتلخ در کپهداغ است.
« سنگآهکهاى زیستى » شامل سنگآهکهاى زیستى – تخریبى تودهاى و قهوهاى رنگ و پایان بخش توالى کرتاسة اصفهان است که قطعات فراوان رودیست دارد. وجود روزنهدارانى مانند جنسهاى شاخص گلوبوترونکانا، نشانگر سن کامپانین پسین – ماستریشتین است. این سنگآهکها را میتوان قابل قیاس با سازند کلات در کپهداغ دانست.
لازم به ذکر است که توالیهاى کرتاسة پایینى فرونشست اراک – اصفهان – شهرضا، هم با رخسارههاى سکویى کرتاسة پایین زاگرس در ناحیة فارس و هم با سنگهاى همزمان در کپهداغ رخسارة سنگى و گاهى زیستى مشابه دارند. اگرچه ردیفهاى کرتاسة بالاى زاگرس با سنگهاى هم سن در منطقة اصفهان همانند نیست، ولى توالى چینهاى و به ویژه سنگشناسى نهشتههاى کرتاسة بالایى اصفهان را به آسانى میتوان با واحدهاى مشابه در کپهداغ مقایسه کرد.