در لحظه لحظههاي روزهاي پيروزي انقلاب كساني كه دوربينهاي عكاسي خود را به دست گرفتند با تعلق خاطرههاي حسي خود به همراه باورهايشان عكس ميگرفتند. اما بودند افراد ديگري كه در ميان شدت آلودگيهاي آن روزها با حوادث بيشمار گروههاي سياسي و درگيريهاي خيابانهاي تهران و شهرهاي ايران، در مخالفت با اركان انديشههاي انقلاب اسلامي، اتاقهاي فكريشان را از آرمانها و احساسات مردم ايران جدا كرده بودند، دوربينهاي عكاسي كه با نگرش رسانهاي حرفهاي مطبوعات خارجي و چند مجله و روزنامه داخلي را تغديه ميكردند در مقابل اينها دوربينهاي كوچكي كه با تركيببندي ساده و ذهنهاي صادقانه و عاشقانه از موقعيت ايمانها و اعتقادات مردم عكس ميگرفتند در جستجوي ماندگاري انقلاب با معيار خالصي بودن و با هنر عكاسي در ستايش و تجليل آرمانها و شكلگيري نسل انقلاب كار ميكردند چندي بعد كه پوتينهاي واكس زده ارتش همسايه نانجيب يعني بعثيهاي عراق در جهت همراهي با گروههاي برانداز سياسي كه توسط چندين كشور تجهيز شده بودند از مرزها عبور داده شدند، آن زمان كه همه چيز در ميان بحرانها شكل ميگرفت و براي از بين بردن انقلاب شكل پيدا ميكردند، عاشقان انقلاب با رويكرد با معيارهاي اعتقادي و ايمان، دور از تملقها و رياكاريها و فرصتطلبيها وارد صحنه شدند و از خودگذشتن را به نمايش گذاشتند و امپراطوري تهاجم نظامي را به زانو درآوردند. و در همان روزهاي سخت پرتلاطم و خونين از همان جنس عاشقان عكاساني در ثبت حقيقت ايمانها و ايثارها براي ماندن انقلاب هم نفس با همان قلبهاي عاشق شدند. آنان با لمس كردن شور و احساسات انقلابي در تركيب عكسهاي خود در سالهاي دفاع مقدس مهمترين و تأثيرگذارترين نمونه هنر ماندگار را در هنر عكاسي ايران تجسم بخشيدند اما پس از مدت زماني از پايان جنگ همان نگرش عكاسي تخصصي رسانههاي حرفهاي حاكم شد. اين نگرش متضاد با هويت ملي و خصلتهاي قومي - فرهنگي جامعه، بعد از جنگ بدون شناخت از آداب واقعيتهاي تاريخي، با زاويه نگاه منطق رسانهاي و تنها از مهارت فني و مكانيكي عمل ميكرد و توان خود را معطوف به ثبت و ثابت نگهداشتن نشانههاي خود تهيج براي دنياي زندگان با ايجاد بستري بيهويت و بدون داشتن احساسات باطني كرده بود و اينها با خلع اصول انديشهها و معرفتها در حلقه حركتهاي خود به آنچه بين مفاهيم دنياي خارج و دنياي ما تفاوت اساسي دشات با تحسين نگرشهاي شعوررسانههاي جهاني معيارهاي تحميلي خود را به ذهنها وارد كردند.و اين ظهور دوباره با قدرت جهتگير سياسي محاسبه شده در بودنها و داشتنها را با معيار تركيب زاويه نگاه فضاي ذهني غيرعكاسي ايران را بستند و عكاساني كه با باورهاي بطن جامعه در روزهاي انقلاب و جنگ متولد شده بودند را با زاويه عكاسي دولتي و حكومتي در قطعات بيشتري تكهتكه رها كردند و شرايط را از جنس عكاسان با معيرا اعتقادي را بدون بازگشت و گرفتار محبوس كردند و آنها با ورود به درون دل مديران نظام با همان زاويه منطق جهاني در پروژههاي سازندگي در صنايع و فرهنگ با انديشههاي خود فرصتها را به دست آوردند و هنوز با گذشت سالها از سازندگي در تصاوير عكسهاي آنها باورهاي درون جامعه ايران نمو و ملي پيدا نكرده ولي قدرت اقتصادي ارتباطات خود را با دورن حلقههايشان قدرتمندتر شكل پيدا كردهاند. و با توجه به اينكه هنوز با گذشت سالها تصاوير عكسهاي عكاساني كه در روزهاي پرتلاطم اين سرزمين قابهايشان بسته شدهاند در جان بينندهاش رسوخ ميكند در وضعيت پيچيده امروز بدون هيچگونه احساس شهروندي بيپناه به جسم سوخته خود مينگرد و با دستان لرزان و چشماني كه بدون عينك خوب نميتواند ببيند با لمس تصوير عكسهايش بر روي تكه كاغذها در سكوت خاموش با ياد آن سالها با پيوند احساسات و اعتقادات مردم ايران را درونش ثابت كرده است در فاصلههاي حلقههاي موجود گمشدة و سرگردان ميباشد، اين را نيز بايد اشاره كرد كه در كنار اين دو نگاه دو گروه عكاسان ديگري هميشه بودند كه نه تنها هيچگونه جسارت و شجاعت و اعتقاد و زاويه نگاه نداشتند بلكه با فرصتطلبيهاي خو شرايط را به چنگ ميآوردند و هنوز در عكاسي ايران حضور دارند هنر عكاسي ايران با گذشت سه دهه عكاسي خبري ژورناليستي با دستاوردهاي تأثيرگذارش در موفقيتها و عدم موفقيتهايش بدرستي، كارشناسانه بررسي نشده تا هنر عكاسي خود ساخته در طوفان حوادثهاي انقلاب و جنگ با تجربيات كسب كرده هيچگونه جايگاهي مانند هنر نقاشي انقلاب ندارد و در حلقههاي پيچيده دست و پا ميزند و عكاساني كه با منطق شعور حرفهاي رسانهاي بالايههاي تركيبهايش متمايز بارل حقيقت در اين سرزمين جنس واقعيتري را با فيلترهاي مديران حرفهاي نظام تاريخ فرهنگ بصري ايران را در حلقههاي خود مفقود كرده است و اين داغ فرهنگي در هنر عكاسي ايران در تغيير رفتارهاي مديران با شكستن اعتقادات از درون در زمينههاي ديگر فرهنگ اين سرزمين با جهتگيريهاي خود شكل دادهاند و خيال هست كه احساسات زيباي باطني هنوز در دلهاست.هنر عكاسي با وجودي كه بر اثر تجربهها در صحنههاي انقلاب و سالهاي جنگ با تركيب عكسهاي حيرتانگيزش توانست حيط ميدان تاريخ ايران را در ساختار ديني و ملي همراه باشد ولي با آسيبهاي ذهني ايجاد شده در نگرش ارتباطها در روند عكاسي نسل امروز در تركيب زيبايي شناختن آنها با جهانبيني سرگردان گرفتار شوند و نبض احساسات خود را به سختي حبس كنند و اين نگاه نسل جديد در هنر عكاسي ايران كه شكلگيري خود را به ظاهر در امتداد عكاسان نسل انقلاب و جنگ در جستجوي جايگاهي براي خود است و در جاهايي به درستي با تركيب زيبايي شناختيهايش لمس ميكند ولي درگير همان نگرش رسانههاي بيگانه را ترجيح ميدهد. وضعيت فعلي عكاسي ايران با ظرفيت گسترش دل دوربينهاي عكاسي كه براي خود امنيت احيا كنند اين موقعيت نگرش اشاره شده بسيار مهم احساس ميشود.در حاليكه عكاسان مؤثرترين ارتباط اجتماعي را ميتوانند برقرار بكنند نيازمند جمعآوري تجربهها در ايجاد انديشهها براي يافتن ارزشها و هويت درون انسانهاي جامعه خود را در زاويه نگاههاي معيار تجربههاي به دست آمده در باورهاي اجتماعي با موضوعات ارتباطي خود شكل گرفته شود و با انگيزهها و دلبستگيها را به شكوه متن جامعه ايران نگاه كند نه با زاويه نگاههايي كه خودگويي در كشورشان مهاجران بيش نيستند و تا مغز استخوانشان در اينجا بيگانه باشد امروزه ديگر استفاده از هنر عكاسي براي قدرت سياسي ارزشهاي خود را در ماندنها نخواهد داشت هنر عكاسي در تأثيرگذاري به سياستهاست كه قلههاي زيرساختهاي فرهنگ بصري را تقويت ميكند و نقش كه هنر عكاسي در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري با ذهنهاي خلاق در مطبوعات و بيلبوردهاي تبليغاتي بر ديوارهاي شهرهاي ايران با صيد عكاسان ايران نسيم احساسات ملت ايران را بعد از گذشت 26 سال از عمر انقلاب گرماي عكسهايش يادآوري روزهاي پيروزي انقلاب در ذهن بود كه با فرهنگ بصري هنر عكاسي ايران دوباره ارزشهاي تأثيرگذارش شكل واقعي پيدا كرد.