مقاله ها
نویسنده : م. مصطفی‌زاده
بازدید : 1791

 

مهدی كرم‌پور گویا از سینمای كوتاه آمده است ]...[ كسانی كه در سینمای كوتاه موفق بوده‌اند عموماً در سینمای بلند موفق نبوده‌اند. (همچنان‌ كه كسانی كه می‌توانند لطیفه‌هایی بامزه و خنده‌دار بگویند، لزوماً نمی‌توانند از پس داستان‌پردازی در حوزة طنز برآیند!) اگر كرم‌پور در سینمای كوتاه موفق باشد [...] (كه نمی‌دانم هست یا نیست) نباید تصور كند كه در سینمای بلند هم موفق خواهد بود ـ فیلم بلند ایشان گویای این است كه وی هنوز نتوانسته تمایز این دو مدیوم را به درستی دریابد و در نتیجه فیلم وی بیشتر شبیه مقاله‌ای روزنامه‌ای شده است و پر از شعار.
فیلمسازان كوتاه نباید فریب سخنان پوچ و پرادعای بعضی مسئولان یا نویسندگان مطبوعات را بخورند كه از نسل سوم سینمایی سخن می‌گویند، بی‌آنكه معلوم باشد كه معنی این سخن چیست. البته مسئولانی هستند كه برای توجیه عملكرد خود می‌كوشند وانمود كنند كه نسل جدیدی به وجود آمده كه خیلی موفق است و موفقیتها نیز مرهون روشها و حمایتهای آنان است. جوانان پرشور‌ِ در سودای‌ِ نام نیز اغلب فریب این‌گونه سخنان را خورده، می‌كوشند برای این مد‌ّعا دلایلی فراهم كنند و اینان را نوابغ جدید بنامند و البته چون این سخنان بنیادی ندارد، تنها فیلمسازان پرمد‌ّعای ناتوان را خوش خواهد آمد، كسانی كه به دلیل اشتغال به تجربه‌های كوچك سینمایی نتوانسته‌اند در حیطه‌هایی كه اد‌ّعا می‌كنند به درستی چیزی بیاموزند.
موقعیتی پیش آمد كه مقالة تصویری مهدی كرم‌پور را ببینم. البته كه زحمت زیادی برای تهیة آن كشیده شده است. از جمله اینكه تقریباً معادل شعارهایی كه در فیلمهای جنگی تبلیغی در سالهای گذشته داده شده، در مقالة تصویری ایشان شعار گنجانیده شده است. و من می‌دانم كه فراهم آوردن و در دهان آدمهای فیلم گذاشتن این همه كلمات قصار چه‌قدر سخت است! فیلم گویا قصد ادای احترامی هم به «دیوار» آلن پاركر (پینك فلوید) دارد، كه البته فقط از پس «ادا»ی آن برآمده است. هم در هم‌نشینی‌ِ انیمیشن با فیلم و هم در موسیقی، گرچه آهنگساز فیلم هم زحمت زیادی متقبل نشده است كه چنان صداهایی را ایجاد كند چون همه شرایط برای این رج ‌زدن فراهم بوده است و لابد كار ایشان نیز قرار بوده «ادا»ی احترام دیگری باشد به موسیقی پینك ‌فلوید. چون رد‌ّپایی از آنچه به هنر سینما معروف است در فیلم ندیدم لذا به خودم اجازه می‌دهم كه نه مثل نقد فیلم، كه مثل نقد مطلبی در روزنامه سخن بگویم. چون فیلم بیشتر یك سیاه‌مشق و رونویسی مبتدیانه برای یك تجربه‌گر سینما تلّقی می‌شود تا فیلمی مستقل با ارزشهای جداگانه كه قابل بحث جد‌ّی باشد و نویسندة این سطور تنها از موضع معلمی و قصد كمك به تجربه‌اندوزی فیلمساز این بحثها را مطرح می‌كند و نه از موضعی كه بعضی نویسندگان جوان و كم‌تجربة مطبوعاتی از آن سخن می‌گویند. از طرف دیگر چون مقیاس ارائة فیلم وسیع و در گسترة عمومی است به خود حق می‌دهد كمتر مراعات روحیة تشویق‌طلبانة فیلمساز را بنماید:
«جماعتی به دلایل كاملاً شخصی قصد فرار از كشور دارند. كسانی كه برای هیچ قانونی احترام قائل نیستند و نویسنده می‌كوشد با هزار ترفند، خواننده (بیننده) را وادارد آنها را تأیید كند. زنی كه به جای پیگیری مسئله طلاق خود از مجاری قانونی تصمیم دارد فرار كند. دختری كه به خواست خود تن به رابطة نامشروعی داده و با محصول زنا كه خانواده و جامعه‌اش آن را به رسمیت نمی‌شناسد، قصد فرار دارد (و البته بسیار هم سر‌ّ نگه‌دار است و معلوم نیست چه كسی به او حق داده محصول مشترك او با فاسقش را متعلق به خود بداند!) پسری كه در آرزوی زن شدن است. مطربی كه خود را هنرمند می‌داند و قصد گریز دارد (كه معلوم نیست چرا؛ چون با خیال راحت در حال اجرای برنامه است و در آوازهای خود به هر چه نمی‌پسندد بد و بیراه می‌گوید و دچار مشكلی هم نمی‌شود). جوانی كه گویا روزی خبرنگاری در جبهه بوده و حقایقی دیده! (از هزاران و بلكه میلیونها آدمی كه در جنگ شركت داشتند و حقیقتی ندیدند؛ البته جلوتر است و چنین كسی حتماً باید در میان فراریان حضور یابد! _ چرا؟). دختری كه به جرم عاشق یك خواننده شدن باید فرار كند! و... دكتری كه معلوم نیست، كیست، از كجا آمده و چرا می‌خواهد به همه كمك كند!»
دلایلی كه برای فرار این جماعت اقامه می‌شود، چنان سخیف و مبتذل است كه نمی‌توان به جد‌ّ به آنان پاسخ داد. (بخشی را نیز باید كسانی پاسخگو باشند كه خروج از كشور را به دلایل جد‌ّی‌تری مربوط می‌كنند!)
فیلم مشكلات زیادی دارد كه سعی می‌كنم اشاراتی اجمالی به اهم‌ّ آنها بكنم:
1ـ فرهنگ و تمد‌ّن بشری (صرف‌نظر از پیامهای الهی) به‌ویژه آنچه احتمالاً از نظر نویسنده هم مطلوب است (یعنی دموكراسی) مدعی پرورش انسانهایی است كه قانون را محترم می‌شمارند... ولی آدمهای فیلم از قانون فراری‌اند و هر یك به نحوی درصدد نقض آن هستند.
قانونها صورتهای مختلف دارند؛ قانونهایی كه از مجاری حقوقی می‌گذرند و نمایندگان جامعه برای صیانت از جامعه آنها را وضع می‌كنند و مأموران دولت و حكومت، ضمانت اجرایی آنند، و قوانینی كه عرف و اجتماع صرف‌نظر از مجاری حقوقی رسمی بدان پایبند است و خود از آن صیانت می‌كند، یعنی آنچه كه در طول زمان تثبیت می‌شود یا رسوب می‌كند و البته تغییرش هم بسیار دشوار است. (همانهایی كه منفی آنها حتی ادیان و پیامبران را هم از پای انداخته‌اند، و مثبت آنها هم به‌صورت سنتهای حسنه در جوامع جاری‌اند.) فراریان این فیلم از قانون و عرف و سایر قراردادهای اجتماعی، هر دو می‌‌گریزند و پایبند هیچ‌كدام نیستند.
2ـ كسی كه خبرنگار جنگی بوده، از جنگ فقط مردن آدمها را دیده و البته خیال می‌كند حقیقت را دیده است. با دكلمة نهایی ایشان، نظر نهایی مطلب‌نویس محترم در فیلم ابلاغ می‌شود: جنگ بد است چون در آن آدمها می‌میرند! (به همین صراحت) كسی كه در جنگ دفاعی، مقابله و مبارزه و استقامت یك ملت در برابر تجاوز را ندیده، نسخه می‌پیچد كه در مقابل تجاوز دشمن مقاومت نكنید (چون ممكن است كسی بمیرد و دل رحیم حضرتش كدورتی به هم رساند!) وا دهید و به دشمن راه دهید كه بدون خونریزی هر جا كه می‌خواهد برود. اگر نفت شما را هدف گرفته، اگر دو دستی تقدیمش نمی‌كنید، از سر راهش كنار بروید وگرنه می‌میرید.
البته سخن آقای كرم‌پور چندان بی‌سابقه هم نیست. به هر حال ساكنان این دیار از هزاران سال پیش سه دسته بیش نبوده‌اند: كسانی كه ظلم می‌كردند و یا عملة ظلمه بودند، كسانی كه در مقابل ظلم و تهاجم می‌ایستادند و گاه كشته می‌شدند، و كسانی كه مقاومت نمی‌كردند و همه چیز را تسلیم دشمنان خود می‌كردند و نمی‌مردند. (البته از میان كسانی كه نمی‌مردند بعضی به دشمن خود عشق هم می‌ورزیدند و نام آنها را بر روی كودكانشان می‌نهادند: چنگیز، اسكندر، تیمور و... لابد حالا، صدام و بوش...) كدام دسته در نظر كرم‌پور مقبول است؟
3ـ نویسنده برای جوانی اشك می‌ریزد كه می‌خواهد زن شود و به دلایلی (كه گفته نمی‌شود) در اینجا نمی‌تواند خواستة خود را عملی كند و قصد خروج غیرقانونی از كشور را دارد. البته بر نویسندة این سطور روشن نشد كه این كار اولاً چرا نمی‌تواند در اینجا انجام شود و ثانیاً چرا باید با خروج غیرقانونی این اتفاق بیفتد؛ به‌ویژه اینكه لااقل از دو مورد مشابه مطلّع است كه در سالهای اخیر در همین‌جا اتفاق افتاده است. ولی احتمالاً نویسندة فیلم _ اگر از این‌‌گونه موارد مطلع بوده باشد ـ می‌خواسته با این بهانه، تحدیدهای عرفی را نشانه بگیرد یا با این بهانه بگوید كه قراردادهای اجتماعی این نارسایی را كه دلیل ژنتیكی و ذاتی دارد به‌جا نمی‌آورد و چاره تنها در فرار است! (یعنی درواقع از نظر ایشان، نمی‌توان با طبیعت و ذات انسان جنگید. ولی هم‌ایشان نمی‌گوید چه‌طور خوی تجاوزگری و فطرت ضد ظلم را كه با ذات انسان نسبت دارد، باید ندیده گرفت. تجاوزگری در ذات نفس بشری جای پا دارد (در بیان دینی به آن می‌گویند نفس اماره) و البته تمام كسانی كه به سامان‌دهی اجتماع فكر می‌كرده‌اند همواره كوشیده‌اند به نوعی آن را كنترل كنند. قراردادهای اجتماعی، قانونها، عرفها و دستورات دینی و آیینی )حتی در جوامع بدوی) همه در این خصوص پیشنهاداتی داشته و دارند. ولی مقاله‌نویس دل‌نازك ما كه در فیلم خود برای این جوان رعنا نگران است، معلوم نیست چرا در موارد اساسی‌تر، نگران جامعه و دیگران نیست.و چرا ایشان ذات ضد ظلم انسانی را نادیده می‌گیرد و توصیه به وادادگی و اطاعت از زورگو و ستمگر می‌كند؟ یك مطالعة سرسری تاریخ (حتی تور‌ّق تاریخ) نشان می‌دهد كه همواره ظلم و ضد ظلم شانه به شانة هم حضور دارند. ظلمی نشده مگر كسانی بر علیه آن برخاسته‌اند. چرا این مبارزه و برخاستن تحقیر می‌شود. از طرف دیگر فداكاری و ازخودگذشتگی همواره امر مستحسن و مورد احترامی بوده و هست. اكنون بعد از سالها گذشتن از جنگ جهانی هنوز هم در بزرگداشت كسانی كه از وطن خود دفاع می‌كردند كارها می‌كنند. از‌خودگذشتگی شاید از ویژگیهای خاص‌ّ و منحصربه‌فرد انسان است كه آقای كرم‌پور آن را تقبیح می‌كند.
4ـ فیلم پر است از پارادوكسها و متناقض‌نماها. مثلاً خبرنگار دنبال «حق» است و می‌داند كه «حق هست» ولی پشت به آبی دریا، محو بیابان خالی تشنه و خشك، در حال عكاسی است! در اینجا فیلمساز به دلیل عدم تسلط به زبان سینما تلویحاً او را تكذیب می‌كند و حق را از جنس اوهام می‌شمارد و درواقع منكر «حق» می‌شود. البته در دكلمة نهایی معلوم می‌شود «حق» از نظر نویسنده یعنی اینكه آدمی بتواند به تمن‍ی‍ّّات نفسانی و شخصی خود جواب مثبت بدهد و هیچ‌گونه دغدغة غیر خود نداشته باشد. (راستی اجتماعی كه آدمهایش فقط به فكر تمنی‍ّات خود هستند، چگونه سامان می‌گیرد؟) هیچ‌كس دغدغة دیگری ندارد جز «دكتر» كه معلوم نیست كیست و چرا چنین دغدغه‌ای دارد. راستی «دكتر» كه چنین ق‍َد‍َ‌رقدرت می‌تواند همة مشكلات را حلّ كند (چه در اینجا و چه در «جایی دیگر») نمایندة كیست؟ (آیا او كه راههای «جای دیگر» را بهتر از اینجا می‌شناسد؛ نمایندة زورمند نیست كه از قضا دلش برای مظلوم بیشتر از دیگران می‌سوزد!؟) در این صورت وی تنها كسی است كه به تمنی‍ّات خود نمی‌اندیشد و سودای دیگری دارد. (مگر اینكه بگوئیم سودای دیگر داشتن ایشان هم از تمنی‍ّات شخصی‌شان است!) راستی بهتر نیست ادارة جهان را به دست امثال ایشان بدهیم و خود برویم به‌دنبال مرثیه‌خوانیِ موانع دستیابی به تمنی‍ّات خود؟
5ـ آدمها به دنبال ناكجا‌آباد هستند. جایی كه تحقق ندارد و عقلاً و عملاً نیز تحقق نخواهد یافت. فیلم می‌خواهد به چه چیزی پاسخ دهد؟
6 ـ شعار و شعار. جامعة ما بحران‌زده است. و بسیاری در موج این بحران گرفتار شده‌اند. انسان بحران‌زده انسان «راهنما»یی نیست. نویسندة فیلم در عمق این بحران دست و پا می‌زند و راه گریزی نمی‌یابد و لذا سخنانش از جنس سخنان بی‌خاصیت می‌شود، سخنانی كه حتی نمی‌توان آن را شعار نامید. آخر مگر نه اینكه «شعار» چكیدة آرزوهاست و راهنمای حركت؟ ولی شعارها در اینجا خالی‌اند و بی‌محتوا. حتی به مقام یك آرزو هم نمی‌رسند چون با ذات بشر هماهنگ نیستند. اگر بشر آرزوی «آزادی» می‌كند از آن روست كه آزادی در ذات او نطفه دارد ولو اینكه در مصداقش مناقشه باشد، ولی «هیچ» در ذات بشر جای پایی ندارد. و نویسنده دعوت به «هیچ» می‌كند. نویسنده چون نمی‌داند چه می‌خواهد و چون به ناچار به «هیچ» راهنمایی می‌كند به هیچ ارزشی هم پایبند نیست؛ نه عرف، نه اخلاق، نه حتی ذات حقیقت‌جوی انسانی. فیلم پیشاپیش آنچه را كه ممكن است دستاویز آرزومند بشود تخریب می‌كند. خود را فدای دیگری كردن، غیرت، شرف، عزّت و ... بی‌معنی است. و شاید همینهاست كه بعضی خیال كرده‌اند، فیلم روشنفكرانه است! (آیا فیلمساز هم مثل بسیاری معتقد است كه روشنفكر آدم مهملی است و مخالف همة ارزشها؟)
7- چون با سینما مواجه نیستیم ضرورتی نمی‌بینم بگویم كه بازیها همه بد است و گویا همه با هم یك‌جا تصمیم گرفته‌اند كه بد بازی كنند. به همین دلیل حتی نمی‌گویم كه علی مصفا بدترین بازی خود را انجام داده است (شاید مفتون مغلق و مبهم‌گویی و صورت دستمالی‌شدة متداخل معرفی شخصیتها شده خیال كرده‌ است فیلم روشنفكرانه است.) و... بگذریم!
8- فیلم اگر حق‌جویی را حذف كند و دكلمة آخر را بردارد چون یك امر سردرگم پر از تناقض می‌شود و نشانگر بحران فكری و شخصیتی آدمها و فیلمساز، آن‌گاه قابل ارائه‌تر است و شاید بشود یك معنای فلسفی هم از آن بیرون كشید؛ مثلاً شاید بشود گفت: «فیلم می‌كوشد وضعیت «كابوس»‌وار بشر جدید را تصویر كند!» یا یك چنین بیاناتی! كه از سخنان كرم‌پور برنمی‌آید كه چنین نگاهی داشته باشد؛ به نظر مشكل خیلی دم‌دستی‌تر از این چیزهاست...
9- انیمیشنهای فیلم، جذّابیت و معناداری انیمیشنهای «دیوار» آلن پاركر (پینك فلوید) را ندارد و ناچار فیلمساز در مصاحبه‌اش مجبور شده، معنای در نظر گرفته‌شده‌اش را توضیح دهد و به نشانه‌های تلویحی آنها از نظر خودش اشاره كند. وقتی انیمیشنها پخش می‌شوند، بیننده منتظر است كه هر چه زودتر تمام شوند چون هیچ ربطی میان آنها و فیلم نمی‌بیند، برخلاف فیلم «دیوار» آلن پاركر كه هم معنادار است و هم نه آن‌چنان شخصی، كه فیلمسازش بخواهد دنبال فیلم راه بیفتد و آن را توضیح دهد! اینها همه «ادا»بازیهایی تلقی می‌شوند كه می‌كوشند فیلم را روشنفكرانه بنمایانند (آیا آقای كرم‌پور هم مثل بسیاری دیگر فكر می‌كند روشنفكران ادا‌بازی درمی‌آورند و به عمد جوری حرف می‌زنند كه كسی آن را درنیابد؟)
10- فیلم (كه یك مقالة ژورنالیستی است) چند پیام روشن دارد:
- اجتماع كنونی ما (با تمام مقتضیاتش از مردم و حكومت و عرف و ضوابط شرعی و غیره) به دلیل ناهماهنگی با خواسته‌های شخصی افراد مورد تأیید نیست. افراد باید بتوانند هر كار كه می‌خواهند بكنند بی‌آنكه دغدغة قانون، شرع و عرف داشته باشند. رابطة نامشروع وقتی «شرع» باشد معنا دارد و اگر نباشد می‌شود علاقة یك دختر به یك پسر و یا داشتن یك فرزند! (و مهم نیست كه پدر بچه كیست).
- احترام به حقوق همسر وقتی معنا دارد كه شرع یا قانون وجود داشته باشد وگرنه می‌شود آزادی از قید دیگری برای رسیدن به خواست درونی.
- مبارزه و دفاع وقتی كه پذیرش سلطه و ظلم منفی باشد معنا دارد وگرنه اگر همه سربه‌راه و مطیع سلطه‌گر باشند مبارزه و دفاع بی‌معناست.
- احترام به والدین و اجتماع، یك ارزش بی‌معنا است كه موجب دربند شدن آدمی است و باید از آن رها شد.
- غیرت و شرف و عزّت، و مفاهیمی از این دست، سخنان مسخره‌ای بیش نیستند (خوانندة فیلم هم این معنا را در فیلم فریاد می‌كند) هر كس هر كار خواست باید بتواند بكند و مبارزه برای دفاع از اجتماع، ارزشی نیست كه به موجب آن بتوان حركت دیگران را مورد اعتراض قرار داد.
- حفظ نفس آدمی با تمام آنچه در آن است، تنها ارزشی است كه باید از آن حفاظت شود. و هیچ چیز نباید آن را تهدید و تحدید كند؛ چه دفاع، چه مبارزه با ظلم و چه منافع اجتماع و ...(یعنی: من «جان دارم»، پس «هستم» و «باید باشم»، به هر قیمتی!)
- كمك به دیگران، برای رهایی از موقعیتهای خود بی‌نتیجه است همان‌گونه كه دكتر نتیجه نمی‌گیرد، منظور از «جایی دیگر» هم بهشت آرمانی یا سرزمینی افسانه‌ای هست و هم نیست. جایی است كه اینجا نباشد، مشكل در اینجا بودن است - گرچه از شرایط هم نمی‌توان گریخت. (تناقض‌گویی و تقدیرگرایی).
- تنها یك حقیقت وجود دارد و آن حفظ نفس است، در نتیجه مرگ بد است. باید بتوان ماند و بود. و جاودانگی دقیقاً یعنی ماندن به هر قیمتی.
- فكرِ مبارزه با دشمن و آموزش مردم برای آمادگی در برابر مهاجم و سلطه‌جو مسخره است چون نتیجة آن افزایش مرگ است و مرگ امر غیر حقیقی و خلاف حقیقت است.
- باید با هر چه ضابطه و قانون (چه شرع، چه عرف، چه اخلاق، چه قراردادهای اجتماعی،...) مخالفت كرد كه همه برای تحدید انسان است؛ یعنی زنده‌باد «آنارشیسم».
_ ...
11- البته احتمالاً كسانی ـ از‌جمله حضرت ایشان ـ با خواندن این مطالب خواهند گفت كه نویسندة این سطور، فیلم را درنیافته است. ولی خوب است ایشان و مدافعان این نسل فیلمسازی كه از جوانی این نسل به وجد آمده‌اند برای لحظاتی فكر كنند، ممكن است این نوار سلولوئیدی از اطاعت سرپیچیده باشد و گفته باشد آنچه گفته است! و این همان نكته‌ای است كه در آغاز سخن گفتیم؛ به عبارت دیگر معلوم نیست آنچه ایشان فكر می‌كنند، بر پردة سینما منتقل شود. سینما زبان سی‍ّال و لیزی دارد، اگر آن را نشناسید فقط آنچه را كه اقتضای آن است می‌گوید و كاری به خیالات شما ندارد. فیلمنامه، دكوپاژ، تدوین و موسیقی، زبانی دارند كه اگر آن را نشناسید، معلوم نیست، حرف شما را بزنند. زبانشناسی تصویر و سینما شرط اول سینماگر بودن است. و این فیلمساز در فیلم خود به‌شد‌ّت هم لكنت ‌زبان دارد و هم نمی‌داند هر واژه چه معنایی دارد چه رسد به اینكه بتواند آن را در جمله‌بندیهای خود به كار گیرد. آخر «صرف» و «نحو» باید با هم تناسب خاصی داشته باشند تا معنایی مفهوم و مراد‌شده را ارائه دهند.
و ما برای اینكه آقای كرم‌پور متهم به پوچ‌گرایی و اشاعة سلطه‌پذیری نباشد؛ ترجیح می‌دهیم او را مبتدی زبان‌دانی بدانیم. (این‌جوری بهتر نیست؟) چون می‌ترسیم ایشان بعد از ساختن و پخش كردن این فیلم و پس از مواجه شدن با مخالفتها، مثل اشخاص فیلمشان خیال كنند كه باید به «جایی دیگر» فكر كنند! ما می‌پذیریم كه وی هنوز در مرحلة ابتدایی تجربة سینمایی است و موفقیتهای فیلمهای كوتاهش ما را فریب نمی‌دهد كه كار بلند او را خیلی جد‌ّی بگیریم. به‌ویژه اینكه تقلیدهای این فیلم حتی در «صورت» نیز آنچنان آشكار است كه نمی‌توان از آن به خاطر بداعت صوری‌اش نیز تجلیل كرد، گرچه در آن صورت نیز كافی نبود. تجربه‌اندوزی در سینما عرصة گسترده‌ای دارد كه تجربة ظاهری به تنهایی برای آن كافی نیست. تو‌ّجه به معانی و راههای انتقال آنها نیز بخش دیگر ـ و حتی مهم‌‌ّترِ ـ كار سینماست. سینما را ج‍ِد‍ّ‌ی بگیریم!


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 
مهران
تا حالا نقدی اینقدر جانبدارانه و بد (با عرض معذرت پوچ) نخونده بودم. شما به جای نقد نوشتن برید برای روزنامه کیهان مطلب بنویسید مطمئنا خوششون میاد.

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود