Planning Neighborhood Space with People
Randolph T. Hester، 1984
University of California، Berkeley
راندولف هستر
پرفسور، رئيس سابق دانشکده معماري منظر و برنامهريزي محيطي دانشگاه کاليفرنيا، برکلي
تحقيقات پرفسور هستر متمرکز بر نقش شهروندان در طراحي باهمستان و برنامهريزي محيطي است. او يکي از پيشکسوتان جنبش مطالعات جامعهشناسي براي طراحي همسايگي، شهرها و مناظر است. کار کنوني وي مطالعه در خصوص فرايند طراحي براي حمايت از دموکراسي بومي است. عناوين علايق شخصي وي عبارتند از دانش شهري، مشاور، مناظر بارزش و عدالت محيطي است.

فضاي همسايگي
بحران انرژي يکي از دلايل تجديد حيات همسايگي است. ترافيک، تراکم، کمبود فضاهاي تفرجگاهي و کمبود خدمات اجتماعي از عوامل تحديد کننده فضاي همسايگي است. از طريق کنترل تجاري، بستن خيابان به اتومبيل و تبديل آن به پلازاي عمومي، انحراف مسير سواره، ميتوان از اين فضا حمايت و از طريق طراحي و مديريت صحيح ميتوان کيفيت آنرا ارتقا داد. امروز مردم ريشههاي خود را در همسايگي ميدانند. استفاده از فضاي همسايگي به عنوان کليد نوسازي شهري مطرح است.
مولفههاي اصلي همسايگي از دو بخش تشکيل شده است.
· جنبههاي فيزيکي
o کاربري زمين، تراکم، شبکه خيابانها، حدود طبيعي، شرايط واحدهاي مسکوني، ميزان فضاي باز
· جنبههاي اجتماعي
o جنبههاي نمادين و فرهنگي، فعاليتها و تجربههاي مشترک
اجزاي اصلي فضاي همسايگي
تعاريف زيادي براي همسايگي وجود دارد. در سال 1915 روبرت پارک و بورگس ايده بوم شناختي را با مفهوم برنامهريزي مطرح کردند. تاکيد آنها بر جنبههاي فيزيکي محيط همسايگي بود. کاربري زمين، تراکم، الگوي خيابان و مرزهاي طبيعي، کيفيت واحدهاي مسکوني و مقدار فضاي باز، اين ويژگيها را تشکيل ميداد. تعاريف کلارنس استين، لوکوبزيه، والتر گريپوس و رايت از همسايگي بيشتر طعم اجتماعي داشت. هنوز با تعريف ويژگيهاي مطلوب هر فضا، ايده فيزيکي همسايگي تصوير ميشود. همسايگي نياز به نقاط کانوني همچون مدرسه ابتدايي و فضاي تفرجگاهي دارد. خيابانهاي مسکوني بايد از حلقههاي کوچک و بن بست تشکيل شوند. هر خانه متصل به فضاي باز از پيش طراحي شده باشدو بر تجربههاي اجتماعي و ايجاد فعاليتها و تجربههاي مشترک تاکيد شود.
تعداد کمي از نظريه پردازان برنامهريزي همسايگي به جنبههاي فيزيکي و اجتماعي به صورت توامان نظر دارند. در انگليس رت گلاس منطقهاي را با دو مشخصه فيزيکي و تعامل گروههاي اجتماعي اوليه تشخيص داد. ترنس لي همسايگي شهري را با الگو وارد فضايي اجتماعي کرد. کار گلاس تعريف جامعي از همسايگي را بنيان نهاد. تعداد زيادي از برنامهريزان، طراحان و متخصصان علوم اجتماعي از آن زمان تلاش کردند، همسايگي را با رابطه بين زفتار انسان و جغرافيا، توسعه زمين و پيشبينيهاي اجتماعي، برنامهريزي شهر و تغييرات اجتماعي تعريف کنند.
گروههاي ديگري از جامعه شناسان معتقدند که همسايگي نيازي به تعريف ندارد و بايد از واحدهاي همسايگي دست کشيد. در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم ايده همسايگي به اوج خود رسيد. علاوه بر متخصصان علوم اجتماعي،متخصصان علوم سياسي نيز به تعريف همسايگي روي آوردند.
ميلتون کتلر تعريف همسايگي را چنين پيشنهاد کرد: همسايگي يک توافق سياسي از قلمروي کوچک و همکاري آشنايان در آن است. بر اساس نظر او که بر ايده سياسي استوار است، اندازه و ابعاد قلمرو به مباحث سياسي بستگي دارد. همسايگي مرز و حدود مشخصي ندارد و اندازه آن براي هر فرد متفاوت است. براساس شيوه زندگي، سنتها، اوليتهاي شخصي و سن افراد اين ابعاد تفاوت ميکند.
بنابراين همسايگي توسط ساکنان تعريف ميشود و نه توسط برنامهريزان و فعاليتهاي سياسي توسط ساکنان در آن محل نمايش داده ميشود. اين چيزي است که مسئوليت جمعي خوانده شد. مسئوليت جمعي يک فضا را داراي الگوي استفاده، ارزشها و مشکلات مشترک ميکند. در اين شرايط بايد همسايگي به حدي کوچک باشد، که افراد را تشويق به مشارکت نمايد.

تصوير 1: هر چند برنامهريزان، همسايگي را منطقهاي بزرگ با مرزهاي سخت تعريف کردهاند، هر پنج نقطه همسايگي در رليگ در نقشه بالا بر حسب الگوهاي استفاده خود تعريف کرده است. اما زمانيکه اين الگوهابا يکديگر همپوشاني داشته باشند، حس همسايگي مشترک شکل ميگيرد.
فضاي همسايگي
فضاي همسايگي، قلمرو نزديک خانه شامل خانهها، فضاي مذهبي،تجاري، پارک و کاربريهاي خدماتي به مناطق مسکوني است. طراحي که در صدد طراحي همسايگي اجتماعي مناسب است، ميبايست به دو سوال زير در ابتدا پاسخ دهد.
1. ساکنان چه قلمرويي را متعلق به خود ميدانند؟
2. طراحان چگونه اين فضاها را مشخص ميکنند؟
لغت تعلق در اينجا به حس مالکيت نمادين مالکيت جمعي تاکيد دارد. همچنين حس نزديکي. اين حس تعلق عمومي شامل فضاهاي پارک، کوچه، خيابان، بالاي بامها، ميدانها، تقاطعها، پارکينگها، باغها، خدمات عمومي، کاربريها عمومي، قهوهخانهها، مناطق حمل و نقل و ... ميشود. محدودههاي تعريف شده اکثرا بزرگتر از فضايي است که ساکنان به عنوان قلمرو حس ميکنند.

تصوير 2 : فعاليتهاي متنوعي که در فضاي همسايگي رخ ميدهد، نيازمند فضاهاي متنوعي متناسب با مشخصات تعاملات اجتماعي در هر فعاليت دارد.
استفاده از فضاي همسايگي
اغلب از فضاي مجاور خانهها براي کار، تفريح، گردهمآيي سياسي، طرحهاي آموزشي و حرکت استفاده ميشود. نحوه دقيق استفاده از فضا، بستگي به ساکنان مجاور فضا دارد.
مطالعه هنري اسناف و جان ديکرسون بر روي رفتار کودکان در واحدهاي همسايگي ترنکي 3 نشان داد، اغلب فعاليتها در خيابان يا پيادهروها اتفاق ميافتد تا زمين بازي و فضاهاي از پيش طراحي شده. آنها معتقدند اين الگوي رفتاري منبعث از الگوهاي ترافيکي و طراحي خيابانهاست.

تصوير 3 : در مطالعه رفتار کودکان در همسايگي ترنکي 3، آشکار شد اکثر فعاليتهاي تفريحي بيشتر در خيابان و پيادهرو رخ ميدهد تا فضاي بازي مرکزي و فضاي باز بازي کودکان.
هر چند پيشگويي نحوه استفاده از فضا،کاري دشوار است، تحقيقات بسياري در خصوص نحوه استفاده از فضاي همسايگي صورت گرفته است. تحقيق دپارتمان برنامهريزي بالتيورنشان داد از فضاي مجاور خانهها، اغلب ساکنان به دو منظور استفاده ميکنند. فعاليتهاي وابسته به فضاي دروني و فعاليتهاي وابسته به خدمات تفريحي. رفتارهاي وابسته به خانه، بخش اعظمي از الگوهاي رفتاري را شکل ميدهد.
مطالعه مشابهي توسط پاملو دينکل نشان داد، روابط همسايگي در مناطق سياه پوست نشين بسيار بالاتر از مناطق سفيد پوست نشين است. همچنين موقيعت اجتماعي و اقتصادي ساکنين بر روابط همسايگي تاثير فراواني دارد. افراد کم درامد اغلب به تفريحات نزديک خانه تمايل بيشتري دارند.
اين مطالعات تصوير کاملي از نحوه استفاده از فضا ارائه نميدهد اما عوامل موثر در استفاده از فضا را چنين روشن مينمايد.
1. کميت و کيفيت فضا
2. موقعيت اجتماعي افراد ساکن شامل کلاس اجتماعي و اقتصادي، شيوه زندگي و همچنين جنس، سنتها و منطقه
3. عوامل روانشناسي موثر بر اوليتهاي شخصي
4. دسترسي محلي به فضاهاي خدماتي و تسهيلات در مقايسه با دسترسي غير محلي
5. فضاهاي خدماتي و بازي کودکان
تصوير 4 : مطالعات گروه بالتيمور نشان داد که فعاليتها دابسته به خانه بيشتر از ميزان فعاليتها پارک در اغلب فضاهاي تفرجگاهي رخ ميدهد.
عوامل اجتماعي در برنامهريزي زمين
در خلال بيست سال قبل در مشکلات پيش آمده براي ساکنان به خاطر طراحي نامناسب و لزوم توجه به خصيصهها و ويژگيهاي ساکنان در طراحي فضاي همسايگي آشکار شد. از اين زمان طرحها و برنامههاي مخاطب محور گشتند و طراحي فضاي همسايگي در رابطه با الگوي رفتاري و مطابق با ارزشهاي ساکنان و نه طراح صورت گرفت. برازيليا، بازسازي انتهاي غربي شهر بوستن و پريت ايگو نماد شهرهاي بيتوجه به نياز افراد است.
تعدادي از جنبشهاي طراحي اخير که طراحي محيطي را جزئي از تغييرات جامعه ديدند و شروع به سرمايهگذاري در مبحث نيازهاي استفاده کنندگان کردند. اين طراحي به ابعاد انساني همچون جنبههاي فيزيکي و زيبايي شناسي مينگريست. فرض آن است که راهي که افراد فضا آن را حس و با آن تعامل برقرار ميکند، هم اهميت فعاليتهايي است که در آن فضا صورت ميگيرد.
در اين فصل ادبيات موضوع و عوامل موثر بر طراحي فضاي همسايگي مناسب بررسي ميشود. اين عوامل اجتماعي شامل پيشنهادات نظري و ابعاد غير فيزيکي است. عوامل اجتماعي در گروههاي زير قابل تفکيک است.
1. فرايند تعامل از همکاري تا رقابت
2. ايده ويژه فرايند رقابت، قلمرو طلبي و تسلط
3. مالکيت نمادين
4. تفاوت تعامل گروهها بر اساس تنوع منطقه، سنت، کلاس اجتماعي و شيوه زندگي
5. تفاوت فعاليتها بر اساس تنوع منطقه، سنت، کلاس اجتماعي و شيوه زندگي
6. فضاهاي کارآمد و مفيد
7. فضاي آرامش و استراحت
فهرست نياز کاربران
انسانها، در نيازهاي مشترک فراواني با يکديگر مشترکند، اما هر کدام نياز و راههاي پاسخگويي منحصر به فرد خود را نيز دارند. فرايند طراحي همسايگي مستلزم ايجاد تعادل بين نيازهاي عمومي و انفرادي است. اطلاع از نيازهاي مشترک داراي اهميت است اما کشف نيازهاي منحصر به فرد يک واحد همسايگي، کليد طراحي مطلوب است. چرا که ويژگيها و نيازهاي شخصي است که به فضاي همسايگي شکل ميدهد.
در اين فصل، راههاي تشخيص و پاسخ به نيازهاي فردي در همسايگي شرح داده شده است و يک فهرست کلنگر از نيازهاي کاربران بر اساس عوامل شرح داده در فصل پيشين، ارائه شده است. در اين فهرست کاربران به طراحان و جامعه شناسان الويت دارند. هر چند بر اساس يافتههاي جامعه شناسي و تبديل آن به برنامه طراحي، استوار است. اين فصل شامل بخشهاي فهرست نياز کاربران، رابطه اهميت نيازهاي کاربران، درخواست نيازهاي کاربران از فرايند طراحي و استانداردهاي اجرايي نيازهاي کاربران است.
فهرست نياز کاربران
با تفکر در خصوص فضاي همسايگي، دلايل رجوع کاربران به فضا و فعاليتهاي انجام شده، آشکار ميشود. فهرست زير ويژگيهايي از فضاي همسايگي است که کاربران به تاثير آن در استفاده از فضا اذعان داشتند.
· ايمني
· درخواست زيبايي راحتي
· آرامش رواني
· آرامش جسمي
· حس تعلق
· ارزش
· استفاده سياسي
خصايص فوق بيشترين تاثير را در محتواي فهرست دارند. هر چند به نظر اين ايده بديهي برسد، اما هر گزينه قبل از فرايند طراحي بايد به طور کامل تعريف شود در عين حال طراحي فضا بايد به نحوي باشد که امکان استفاده به صورت خصوصي و عمومي در آن ميسر باشد.

تصوير 5: حضور افراد ديگر در فضا عامل مهمي در استفاده از فضاي همسايگي است.
بستر فعاليت مناسب
تدارک بستر مناسب براي فعاليتها توسط تخمين نياز افراد از يک فضاي خاص صورت ميگيرد. اين بستر توسط جنبههاي فيزيکي فضاي همسايگي، موقعيت و ويژگيهاي سايت تخمين زده ميشود.
افراد در خصوص سازگاري فضاي اطراف همسايگي با فعاليتهاي مطلوب خود نگران هستند. يک نهر در يک فضاي همسايگي ممکن است، مکاني مناسب براي پيک نيک خانوادگي باشد، اما مکان مناسبي براي ماندن نوجوانان تا دير وقت نيست. کاربران اغلب در خصوص سازگاري فضا با نيازهايشان سوال ميکنند. نگاه آنان به سايت، اغلب متفاوت از نگاه طراحان است. طراح بايد براي هر بخش از کار خود دليل قانع کنندهاي داشته باشد. طراحان بايد مدام از خود بپرسند که فعاليتهايي که کاربران تمايل به انجام آن دارند چيست؟ زمين قابليت تبديل شدن به چه کاربري را داراست؟ چگونه ميتوان بين قابليتهاي زمين و نياز کاربران رابطه برقرار کرد؟

تصوير 6 : شخصيت سايت، هر چند توسط طراح شکل ميگيرد، اما اغلب به صورت متفاوت از سمت کاربران درک ميشود. فضايي که به نظر طراح کوچک به نظر ميرسد، از ديد يک کودک يک دنياست.
مهارتهاي برداشت نيازهاي کاربر
براي انتخاب مهمترين نياز، از ميان نيازهاي کاربران معرفي شده در فصل سوم، در طراحي فضاي خارجي، طراح بايد درگير نيازهاي بالقوه کاربران در فرايند طراحي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم گردد. براي مثال بيل تايلر از دانشگاه کمربيج براي پيشنهاد پيادهرو، با نوارهاي زرد رنگ مسيرهاي پياده را نشانهگذاري کرد و از افراد خواست تا خود مسير مناسب را انتخاب نمايند.
در اين فصل مهارتهاي مخصوصي که به کمک آن بتوان قابليتهاي فضا را کشف و محافظت کرد، بررسي و شرح داده شده است. گاهي دخالت مستقيم در طراحي فضاي همسايگي ميتواند، حس قوي اجتماع که از طريق بسيج نيروها در مقابل مشکلات عمومي شکل ميگيرد را تقويت نمايد. اين بسيج قدرت ارتقا ساختار باهمستان را براي نيل به اهداف همسايگي دارد. سام سلون دستهاي از مزاياي ملموس مداخله کاربران در همسايگي را چنين خلاصه کرده است. 1- فرونشاندن اضطراب ناشناخته 2- کمک به خودشکوفايي 3- تهيه طراحي مبتني بر تعادل بيين ارزشهاي کاربران 4- اجازه رشد بستر اشکار کننده دامنهاي از ارزشها و الويتها 5- ايجاد جو دموکراتيک و مسئوليتپذيري فردي 6- هوشياري فرايند طراحي که در هر جاي ديگري قابل استفاده است. 7- برطرف کردن ايده هيچ کس مراقب نيست. 8- برقراري رابطه بهتر بين عناصر دستساز و انسانها 9- تعامل واقعي و شفاف با مخالفان 10- تهيه چارچوب قانوني براي فعاليتهاي بينرشتهاي و تکميل يکديگر
کاربر غالب همسايگي، مرکب از تعداد زيادي فرد با تنوع فراوان در شيوه زندگي هستند که نياز به دامنه وسيعي از روشها براي اندازهگيري الگوي پيچيده نيازهاي کاربران دارند که ممکن است در هر فضاي همسايگي متفاوت باشند. اطلاعات براي برداشت نيازهاي کاربران به صورت مستقيم از فعاليتها، تعاملات و احساسات بالقوه کاربران فضاي همسايگي کسب ميشود. در اين روشها، اطلاعات را از هر مرحله فرايند طراحي ميتوان کسب کرد. قبل از ساخت: تعريف مشکل، تحليل موقعيتهاي موجود، توسعه برنامه، موقعيتيابي سايت، تلفيق گزينههاي پلان، و مشابه آن. اين روشها شامل گفتگو، نقش بازي، ايده ذهني، مصاحبه، تنظيم پرسشنامه، مشاهده برداتش فعاليتها و اجتماعات بومي، گزارش فعاليتها و شناسايي تفاوتها است.
بسياري از اين روشها از تحقيقات پيمايشي علوم اجتماعي اخذ شده است. هدف آن تاييد يا رد هيچ نظريهاي نيست. يافتهها بر اساس روشهاي برداشت نيازهاي کاربران، قصد تهيه اطلاعاتي را دارد که مستقيما در فضاي همسايگي مورد استفاده قرار ميگيرد.
در اين بحث، تمام روشهاي مستقيم و غيرمستقيم جمعآوري اطلاعات شرح داده شده است.
طراحي سايت با الگوهاي اوليه و ويژگيهاي فردي
پس از تهيه فهرست نياز کاربران، ايدههاي اصلي اجتماعي و روشهاي برداشت نياز کاربران، طراحان بايد فرايند برنامهريزي زمين را توسعه دهند. اين فرايند تاثيرپذيري و تاثير گذار از محدوديتهاي زمان، انرژي و پول موجود است. فرايند طراحي بايد شامل توسعه و امتحان مفروضات اجتماعي طراح، آشکار کردن اطلاعات متنوع برخاسته از اين مفروضات و نظم دادن به آن هاست. سپس طراح بايد مناطق مسکوني را خلق کند که ساکنان در آن قدرت انتخاب راه حل براي مشکلات عمومي و جامعه و حس مسئوليت پذيري داشته باشند. در اين فصل اين فرايند و همچنين فرايند توسعه استخوانبندي باهمستان که در فصل پيشين معرفي شده بود، شرح داده شده است. هدف اصلي اين فصل مطالعه طراحي فضاي کوچک مجاور خانهاي است که افراد در آن زندگي ميکنند، است.
اين تحقيق در نتيجه پژوهش نگارنده در خصوص گروههاي همسايگي از پانزده سال قبل است. در اين فصل پيوندي بين الگوهاي اجتماعي و نيازهاي کابران مشروح در فصل قبل است که براي سهولت استفاده به الگوهاي اوليه، الگوهاي خاص اجتماعي مورد انتظار بر اساس ادبيات، مهارت و تجربه و ويژگيهاي فردي و موارد مورد انتظار متفاوت از همسايگي خلاصه شده است. از طريق فرايند طراحي سايت، طراحان الگوي اوليه را توسعه داده و آزمايش کرده و ويژگيهاي فردي و اختلافات بين آن ها را کشف ميکنند.

تصوير 7: جان فريدمن فرايند برنامهريزي تراگذر را يک فرايند تصميم سازي چهره به چهره بين طراح و کاربران تعريف ميکند.
نحوه فرايند طراحي سايت با الگوهاي اوليه و ويژگيهاي فردي، مدلي را به وجود ميآورد. اين مدل براي کارايي بيشتر براي دانشجويان به دوازده مرحله تفکيکي شده است. اما پيش از مطالعه دو موضع بايد مورد توجه قرار گيرد. نخست اينکه هر چند هر پله داراي اهميت است و رويهاي قانونمند را طي ميکتد اما گاهي دو پله به صورت همزمان طي ميشود و اين فرايند هيچگاه کاملا شفاف و خالص نيست. دوم اينکه هر طراح داراي روش مخصوص به خود است که بر اساس نحوه پاسخ او به مشکلات و موقعيت منحصر به فرد هر واحد همسايگي شکل ميگيرد. براي هر مرحله از اين دوازده مرحله، نامي اختصاص داده شده و در کتاب مثالي نيز آورده شده است.
پله اول: شنيدن
قبل از هر کاري طراح بايد به سخنان ساکنان و کاربران براي هفتهها گوش کند و زمينه جمعآوري نظرات و پينهادات آنها را فراهم نمايد.
پله دوم: تدوين اهداف طراحي
اهداف طراحي، پايه هر گونه اقدامي هستند. اين اهداف بايد بر مبناي نيازهاي کاربران و اوليت به انها تنظيم شوند.
پله سوم: نقشه برداري و کنترل وضع موجود سايت
طراحان نياز به اطلاعاتي شامل نقشههاي پايه، عکس ماهوارهاي، اطلاعات آماري، نقشه توپوگرافي، اطلاعاتي در خصوص ارزش زمين، شرايط ساختمانها، تسهيلات موجود، منطقه بندي، ترافيک، مکانهاي تاريخي، منابع همسايگي و مالکيتهاي دارند.
پله چهارم: آشنايي با همسايگي
هر طراح ديد خاصي از همسايگي متاثر از عيني بودن خارج، صميميت و احساس نهفته در فضاي دروني واحدهاي همسايگي و آگاهي از الگوهاي روزانه و اختلافات موجود دارد. زمانيکه اين ديد با ساکنان به مشورت گذاشته شود، اين اطلاعات باعث آشنايي طراح با همسايگان و همسايگان از فضاي باهمستان ميگردد.
پله پنجم: ترکيب اجزا
اين مرحله مستخرج از فهرستهايي متنوع که مطالب ارزشمند و موقعيت همسايگي در آن به روشني تشريح گشته است.
پله ششم: ترسيم فعاليتهاي مورد انتظار زمينه
در اين مرحله طراح الگوهاي اوليه اجتاعي و ويژگيهاي فردي را کشف ميکند. او بايد فهرست تمام فعاليتهاي مورد انتظار را ليست کند.
پله هفتم: الهام فرم از الگوهاي اوليه و خصايص فردي
در اين مرحله طراح،اطلاعات جمعآوري شده را به طرح اجرايي تبديل ميکند.
پله هشتم: اعمال مقياس مناسب به ايده کلي
در اين مرحله، طراح اجزا و فعاليتهايي را شناسايي کرده که هنوز داراي بستر و زمينه محکمي نيست. براي کاربردي کردن طرح، طراح بايد به پلان با مقياس مناسب ارتفاع دهد. براي اين منظور در ابتدا ابعاد و اندازههاي استاندارد هر فعاليت بايد استخراج گردد.
پله نهم: توسعه شبح پلانهاي طراحي
در اين مرحله ايده جديد براي حل مساله صورت ميگيرد و چيدمان فعاليتها در کنار يکديگر واضح و شفاف ميشود.
پله دهم: ارزيابي ارزش و مزايا قبل از ساخت
در بعضي از طرحها امکان استفاده از معيارهاي اجرايي از پله هفتم را دارا هستند اما بعضي از طرحها احتياج به زمان بيشتري دارند. حدود صد معيار قضاوت اثر براي طراح وجود دارد. در قسمت طرح به بهينهترين حالت ممکن ميرسد.
پله يازدهم: انتقال مسئوليت
قبل از هر گونه تغييري در سايت،يک آگهي و اعلان عمومي از طرح نهايي بايد به اطلاع کاربران رسانده شود. تا اين مرحله، تنها طراح وظيفه تهيه طرح را به عهده داشت. اما در اين مرحله ساکنان و کاربران نيز به اين روند اضافه شده و بازخورد طرح، در ادامه مسير به کمک طراح ميآيد.
پله دوازدهم: ارزيابي پس از اجرا
درصورتيکه طراح و ماربران اهداف و اجزاي تشکيل دهنده طرح، معيارهاي اجرايي، فرضيههاي نحوه اجرا و تطابق هزينه و درآمد ثبت کرده باشند، ارزيابي پس از جرا بسيار آسان خواهد بود. با اعلام عمومي، همسايگان ميتوانند طرح را نظارت کرده و تاثيرات تغييرات فيزيک را ارزيابي نمايند.
ارائه نمونههاي موردي
افزايش طرحهاي همسايگي در سالهاي اخير منجر به پيوستگي عوامل اجتماعي و روشهاي برداشت نيازها گشته است. در اين راستا مطالعه و مشاهده نمونههاي متنوع اجرا شده، براي دانشجويان و محققان بسيار مفيد خواهد بود. در اين فصل دوازده نمونه موردي مشابه معرفي شده است. در هر نمونه، تلاش طراح در ايجاد فضاي همسايگي مناسب اجتماعي بوده است. اکثر طرحها داراي نظريه هستند، بنابراين ارزيابي آنها آسان خواهد بود. اين نمونههاي موردي دامنه وسيعي از فضاهاي همسايگي باز از مراکز رسمي باهمستان و سامانههاي فضاي باز تا فضاهاي شبه رسمي را در بر ميگيرند.
|