نویسنده : غلامحسن جعفری
بازدید : 198
مقدمه
امسال دو عاشورا و دو محرم داریم و مردم امسال دوبار به روح بلند امام حسین(ع)و یاران آن بزرگوار ارادت و وفاداری خود را نشان میدهند. و چه خوب نام گذاری شد ازسوی رهبر معظم انقلاب برای این سال، البته این که این تقارن چه راز و رمز و چه پیام وبیانی دارد، شاید جوابش خیلی واضح نباشد گرچه از جهات و زوایایی روشن و پیداست.
و چه خوب تدبیری از سوی مجمع جهانی اهل بیت(ع) اندیشیده شد که به اینمناسبت کنگرة عظیم و گستردهای را تدارک دیدهاند.
هنگام دیدن فراخوان مقاله برای این کنگره بر آن شدم که من هم سهمی هر چنداندک داشته باشم شاید انشاء اللهکم ما هم توسط اولیای الهی پذیرفته شود.
از میان موضوعات متعدد و فراوانی که برای قلم زدن پیشنهاد شده بود؛ موضوعامام حسین(ع) از دیدگاه معصومین توجهم را به خود جلب کرد و چنین تصمیم داشتم کهامام حسین(ع) را از نظرگاه همة معصومین(ع) بررسی کنم، ولی دیدم موضوع بسیگسترده و مفصل است که در خور چند جلد کتاب است نه یک مقاله، لذا به جست جویی درمورد امام حسین از دیدگاه رسول خدا(ص) پرداختم و از میان روایات و نقلهای فراوان وزیادی که وجود داشت، پارهای از روایات را برگزیدم و خداوند را از صمیم قلب، شاکرم کهاین نوشتار بهانهای شد تا منابع فراوانی را ببینم و به ویژه آنچه در کتابها و منابع اهلسنت وارد شده که در این نوشته نیز بیشتر موارد از آن منابع استفاده کرده و عمدتاً متکیبه نقل هایی است که در کتابهای معتبر آنها ذکر شده است.
البته برخی از محققان اقدام به جمع آوری آنها در سطح گستردهای کردهاند ، ولیافسوس که به دلایلی ناشناخته مانده و چندان مناسب عرضه نشدهاند.
امام حسین(ع) نامی آشنا برای عموم مسلمانان و بلکة همه دردمندان است. اینشخصیت وصفناپذیر چنان مورد توجه رسول خدا(ص) بوده که به نظر میرسد فلسفة اینعنایت و توجه در آن عصر برای جماعت زیادی روشن نبوده و تا حدودی هم شاید حقداشتهاند، چون هیچ کس نمیتواند فراوانی گفتهها و توجهات پیامبر اسلام(ص) به اینبزرگوار را یک امر عاطفی برخواسته از رابطه پدر و فرزندی بداند، زیرا همة حرکات وگفتههای رسول خدا(ص) به طور قطع و یقین بسیار فراتر از این حوزه است، چیزی کهواقعیتهای تاریخی آن را اثبات میکند.
رسول خدا(ص) که تمام گفتهها و حرکات او با پشتوانة الهی سرچشمه میگیرد :(وما ینطق عن الهوی) هرگز سخنان بلند و معنا داری در مورد امام حسین به صرفرابطة فرزندی ایراد نکرده و حکمتهای بیشماری در این برخورد و نگاه رسول خدا(ص)وجود داشت که بسیاری از آنها به مرور زمان، آن هم زمانی نه چندان طولانی به گونهایکه برخی یاران رسول خدا آن زمان را درک کردند، روشن شد.
در این مقال کوشیدیم که برخی موارد مورد اتفاق تمام مسلمانان که به فراوانی درکتابهای فرقههای مختلف اسلامی آمده، یادآور شویم و نشان دهیم که جایگاه امامحسین(ع) و موقعیت آن بزرگوار در نزد رسول خدا(ص) به چه اندازهای بوده و لذا ما بهتوضیحات و گفتههای اضافی نپرداختیم و بهتر آن دیدیم عین همان گفتهها را درچهارده مورد ذکر کنیم. امید است مورد عنایت امام حسین(ع) قرار گیرد.
نام گذاری امام حسین(ع)
روایتهای فراوانی که هم از طریق اهل سنت و هم در منابع شیعه ذکر شده،تصریح دارند که نامگذاری این مولود مبارک به وسیلة رسول خدا(ص) بوده که البته دربرخی از آنها چنین آمده که حضرت فرمودهاند: این نام گذاری به دستور جبرئیل و در نقلدیگر به دستور خداوند بوده است. به چند نمونه توجه کنید:
الف) «ذخائر العقبی» از اسماء بنت عمیس روایت کرده که حضرت زهرا(ص) فرزندبزرگوارش، حسن(ع) را به خانة من آورد، درست همین لحظه پیامبر اکرم(ص) تشریفآوردند و فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور امام حسن(ع) را در پارچهای زرد رنگ نهادهبودم و به حضور مبارکش بردم، رسول خدا(ص) فرمود: مگر به شما نگفتم کودک را درپارچه زرد رنگ نپیچید بلافاصله کودک را در پارچه سفیدی گذاشتم و به حضورش بردم.رسول خدا(ص) کودک را از من گرفت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
آن گاه از علی(ع) پرسیدند : این فرزند را چه نامیدهاید؟ علی(ع) گفت: من بر شماپیشی نمیگیرم، رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نام گذاری او، بر خدا سبقت نمیجویم.در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگار سلام میرساند و میفرماید:موقعیت علی در نزد تو، مانند منزلت هارون به موسی است؛ با این تفاوت که پیامبریپس از تو مبعوث نمیشود، اسم فرزند را حسن نام گذاری کن. پس از یک سال امامحسین(ع) متولد شد. پیامبر اکرم(ص) به خانة اسما آمد و جریان را آن سان که بیانکردیم، به وی گفت و قصة نام گذاری را متذکر شد تا آن جا که «جبرئیل» گفت: نام اینکودک را حسین بگذار.
مشابه همین حدیث در منابع شیعه ذکر شده است.
ب) مرحوم صدوق با اسناد خودش از امام رضا(ع) و ایشان هم از پدران بزرگوارشاز امام زین العابدین از اسماء بنت عمیس روایت کرده که وقتی امام حسین(ع) به دنیاآمدند رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمودند:
«اسم فرزندت را چه گذاشتی؟» علی(ع) گفتند: من در نام گذاری او از شما پیشینمیگیرم... رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نام گذاری او از خدا پیشی نمیگیرم. آن گاهجبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد خدای علی اعلی به تو سلام میرساند و میگوید:جایگاه علی نزد تو همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و این فرزند را به اسمفرزند هارون نام گذاری کن. رسول خدا(ص) فرمودند: اسم پسر هارون چه بوده؟ جبرئیلگفت: شبیر. رسول خدا(ص) فرمودند: زبان من عربی است و جبرئیل در جواب گفت: نام اورا حسین بگذار...»
البته روایات با این مضمون فراوان نقل شده چه در کتابهای اهل سنت و چهشیعه، گرچه برخی مطالب دیگر در تعدادی از آن روایات وجود دارد که قابل بحثمیباشد، ولی آن چه از مجموع این روایات برمی آید این که نام گذاری این مولود شریفبه وسیلة رسول خدا(ص) بوده و ایشان هم به امر خداوند این کار را انجام دادهاند. کمتردیده شده و یا شاید سابقه نداشه باشد که نام گذاری کسی با این ترتیب و تشریفات خاصو الهی انجام گرفته باشد و این نشان از عظمت و بزرگی این وجود مقدس دارد.
2 ـ اذان گفتن رسول خدا(ص) در گوش امام حسین(ع)
حاکم نیشابوری از ابورافع و او نیز از پدرش روایت کرده که رسول خدا(ص) را دیدمکه هنگام تولد امام حسین(ع) در گوش او اذان گفت.
همین مضمون در روایات دیگر بنابه نقل منابع اهل سنت و شیعه وارد شدهاست.
3 ـ رفع تشنگی از حسنین8 با گذاشتن زبان در دهان آن دو
ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التهذیب» از اسحاق بن ابی حبیبه و او از ابوهریره روایت میکند که گفت: گواهی میدهم که همراه رسول خدا(ص) حرکت میکردیمکه ناگهان رسول خدا(ص) صدای حسنین8 را شنید که میگریستند و مادر ایشان همهمراه آنان بود، پیغمبر(ص) با سرعت به سوی آنها شتافت و پرسید: چرا این دو فرزندممیگریند؟ فاطمه3 پاسخ داد: از تشنگی. رسول خدا(ص) به سراغ مشک کهنهای که باآب آن وضو میگرفت رفت. ولی آن روز آب بسیار کم بود و مردم هم به دنبال به دستآوردن آب بودند.
رسول خدا(ص) فریاد زد: آیا کسی از شما آب همراه دارد؟ هیچ کس آبی به همراهنداشت. آن گاه رسول خدا(ص) خطاب به فاطمه3 فرمودند: یکی از آن دو فرزند را به منبده. فاطمه3 یکی از آنها را از زیر چادرش بیرون آورد و پیامبر اکرم(ص) او را در حالی کهمیگریست به سینه چسبانید و زبان مبارکش را در میان دهان او فرو برد. او زبان مبارکرسول خدا(ص) را میمکید تا سیراب شد و از گریه باز ایستاد و همین رفتار را با فرزنددیگرش هم انجام داد.
4 ـ دسته گل پیامبر(ص)
بخاری نقل میکند که محمد بن ابی یعقوب میگوید: من شنیدم که ابن ابی نعماز عبدالله بن عمر دربارة مُحرِم سؤال میکرد (حکم کشتن پشه را میپرسید) ابن عمرگفت: مردم عراق از خون پشه سؤال میکنند، در حالی که پسر دختر رسول خدا(ص) راکشتند و پیامبر(ص) فرمود: حسن و حسین گلهای خوش بوی من هستند که از دنیابرگرفتهام.
نسائی در کتاب خصائص امیرالمؤمنین(ع) به سند خود از «انس بن مالک» روایتمیکند که بعضی اوقات ـ و یا بارها میشد ـ که به حضور مبارک رسول خدا(ص) واردمیشدم، حسن و حسین8 را میدیدم که روی سینه و شکم پیامبر(ص) جست و خیزمیکردند و پیامبر(ص) میفرمود: «دسته گل خوشبوی امت من هستند».
در ذخائر العقبی بابی را عنوان کرده با این موضوع: «ذکر ماجاء انهما ریحاتناه منالدنیا» و در این باب، چهار روایت را که از پیامبر اسلام(ص) میباشند آورده که پیامبرفرمودهاند: حسن و حسین(ع) دو گل خوش بوی من از دنیا میباشند.
5 ـ گریة امام حسین(ع) رسول خدا(ص)را آزار میداد
در ذخائر العقبی روایت کرده که یزید بن ابی زیاد نقل کرده که پیامبر اسلام(ص) ازخانة عایشه بیرون آمدند و از کنار خانة فاطمه عبور کردند، که ناگهان صدای گریه امامحسین(ع) به گوشش رسید، رسول خدا(ص) فرمودند: مگر نمیدانی (ای فاطمه) که گریهحسین مرا آزار میدهد.
6 ـ محبوبترین افراد نزد پیامبر(ص)
ترمذی در باب مناقب حسنین8 به سند خود از انس بن مالک روایت میکند کهاز رسول خدا(ص) پرسیدند: کدام یک از خاندانتان نزد شما محبوبتر است؟ فرمود:«حسن و حسین» و به (حضرت فاطمه3) میفرمودند: دو فرزندم را صدا بزن و آنان را بهسینه میفشرد و میبویید.
7 ـ بوسیدن دهان ودندان امام حسین(ع)
ابن عساکر از یعلی روایت کرده : همراه رسول خدا(ص) برای مهمانی دعوت شدهبودیم، بیرون آمدیم که امام حسین(ع) با بچهها بازی میکرد... و گاهی این طرف و گاهیبه طرف دیگر فرار میکرد و رسول خدا(ص)... او را گرفت و یک دست بر پشت امامحسین(ع) و دست دیگر زیر چانه او گذاشتند و دهان را در دهان او گذاشت و او را بوسید.
طبرانی با سند خود از انس بن مالک روایت کرده هنگامی که سر مبارک امامحسین(ع) در برابر عبیدالله بن زیاد قرار دادند او با چوب دستی که در دستداشت،لبهای مبارک امام حسین(ع) را میزد و آن گاه دندانهای مطهر آن جناب راتوصیف میکرد، من با خود گفتم که خدا تو را به بیچارگی گرفتار سازد، من خود شاهدعینی جریان بودم که رسول خدا(ص) جایی را که اکنون چوب میزنی، میبوسید!
و نیز ابن حجر هیثمی از ابن ابی الدنیا روایت میکند که زید بن ارقم در مجلسابن زیاد حضور داشت که دید ابن زیاد با چوب دستی به لب و دندان آن حضرت میزند، بهوی گفت: چوب دستی را از لب و دندان امام حسین(ع) بردار، به خدا سوگند هموارهمیدیدم که رسول خدا(ص) میان این دولب را میبوسید. آن گاه «زید بن ارقم» گریست وابن زیاد ناراحت شدو گفت:
«خدا دیدگان تو را بگریاند، اگر پیرمرد خرفت و بی عقلی نبودی گردنت را میزدم»زید بن ارقم از جای خود برخاست، خطاب به مردم گفت: «ای مردم شما از امروز به بعدمردگانی بیش نخواهید بود، برای این که پسر فاطمه3 را شهید کردید و پسر ابن مرجانهرا بر خود امیر قرار دادید. به خدا سوگند طولی نمیکشد نیک مردانِ شما را میکشند و بدسیرتان را به شما میگمارند».
8 ـ آثار محبت امام حسین(ع)
ترمذی و طبرانی و ذهبی از علی(ع) روایت کردهاند که آن حضرت نقل کردهاند کهرسول خدا(ص) دست حسن و حسین را گرفتند و گفتند:
«کسی که مرا و این دو را و نیز پدر و مادر آنها را دوست بدارد، روز قیامت هم مرتبةمن است».
طبری در ذخائرالعقبی از رسول خدا(ص) روایت کرده که آن حضرت فرمودند:
«اولین کسانی که وارد بهشت میشوند من و فاطمه و حسن و حسین میباشیم. ازرسول خدا(ص) سؤال شد: ای رسول خدا دوستان چه؟ گفتند: پشت سر شما ]فاطمه وحسنین8[».
9 ـ دوستی حسنین8
ترمذی در جامع الکبیر به سند خود از اسامة بن زید روایت کرده است که در یکی ازشبها، برای انجام حاجتی به خانه رسول خدا رفتم. پیامبر اکرم(ص) بیرون آمد، در حالیکه چیزی زیر عبا داشت که نمیتوانستم آن را تشخیص بدهم. بعد از مطرح ساختنحاجتم و برآورده شدن آن، عرض کردم: یا رسول الله چه چیز زیر عبا داری؟ حضرت عبا راکنار زد، دیدم حسن و حسین را بالای ران خود نهاده است.
آن گاه فرمود: این دو، فرزندان من و فرزندان دختر من هستند. خدایا مندوستشان دارم، تو هم آنها را و دوستدارانشان را دوست بدار.
ابن عساکر از ابوهریره روایت کرده که میگوید از رسول خدا(ص) شنیدم کهمیفرمود: کسی که حسن و حسین(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و کسی کهدشمن بدارد آنها را، مرا دشمن داشته است.
10 ـ سرور جوانان بهشت
ترمذی با سند خودش از ابوسعید خُدری روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمودند:«حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت اند». ولی بعد از نقل این حدیث میگوید: هذاحدیث حسن صحیحٌ.
این حدیث در منابع مختلف و متعددی از اهل سنت ذکر شده است. ابوحاتم درصحیحش و ابن عساکر در تاریخش و ابن کثیر در البدایه و النهایه و احمد درمسندش این را نقل کردهاند.
طبرانی روایت کرده از حذیفه که گوید: چهرة رسول خدا(ص) را شادمان دیدیم وفرمود: «چگونه خوشحال نباشم و حال آن که جبرئیل به من بشارت داد که حسن وحسین سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان از آنها برتر میباشد».
همین حدیث را متقی هندی و ابن عساکر نقل کردهاند. و ابن عساکر در کتابتاریخش این حدیث را با بیش از بیست سند ذکر کرده است.
11 ـ حسین از من و من از حسین
ترمذی در صحیحش از یعلی بن مُرّه نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمودند: حسیناز من است و من از حسینم، خدای دوست بدارد کسی که حسین را دوست داشته باشد.
امام بخاری در الادب المفرد به اسناد خود از یعلی بن مره روایت کرده: در یکی ازروزها پیامبر اکرم(ص) همراه اصحابش به منزلی دعوت بودند، در مسیر ایشان امامحسین8بازی میکرد؛ پیامبر جلوتر از اصحاب بود و دست گشود که حسین(ع) رابگیرد. حسین از این طرف به آن طرف میرفت و پیامبر هم خنده کنان او را دنبال میکردتا این که حسین(ع) را گرفت؛ آن گاه دستی بر زیر چانة کودک و دست دیگر بر پشت اوگذاشت... و گفتند: «حسین از من و من از حسین هستم خداوند دوست بدارد کسی کهحسین را دوست داشته باشد».
12 ـ بر پشت پیامبر(ص) به هنگام نماز
طبرانی از ابوهریره روایت کرده که نماز عشا را با رسول خدا(ص) میخواندیم و چونبه سجده میرفت، حسن و حسین8 بر پشت حضرت میپریدند و هنگامی که سر ازسجده برمی داشت، آنها را با ملایمت میگرفت و به زمین مینهاد. بار دیگر که سر بهسجده میگذاشت، همین عمل از آنها سر میزد، پس از آن که پیامبر(ص) سلام نمازمیدادند، آنها را بر زانوانشان میگذاشت، در این هنگام عرض کردم یا رسول الله اجازهمیفرمایید این کودکان را نزد مادرشان ببرم؟ فرمود: نه، در همین لحظه برقی جهید؛رسول خدا(ص) به آن دو بزرگوار فرمودند: اکنون با جهش این برق، نزد مادرتان بروید. آنهاهمراه با آن برق حرکت کردند تا وارد منزل شدند.
13 ـ اخباربه شهادت ابا عبدالله(ع)
طبرانی از عایشه نقل کرده که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند:
«جبرئیل به من خبرداد که فرزندم حسین در سرزمین «طف» کشته خواهد شد واین تربت از آن جا آورد و خبر داد که قبرش آن جا است».
حاکم از ام فضل دختر حارث نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمودند:
«جبرئیل نزد من آمد و به من خبرداد که امتم فرزندم حسین را خواهند کشت وبرای من از تربت سرخ او نیز آورد.
و نیز طبرانی و دیگران چنین نقل کردهاند: انس بن مالک از رسول خدا(ص) نقلکرده که فرشتهای به نام «قطر» از پروردگارش اجازه خواست تا مرا زیارت کند، به او اجازهداده شد. آن روز در منزل ام سلمه بودند بعد فرمودند: ای ام سلمه! مواظب باش کسی وارداتاق نشود، در این هنگام، امام حسین(ع) وارد شد و بر روی پیامبر(ص) پرید و حضرت اورا گرفت و میبوسید و میبویید، آن گاه ملک گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: آری، گفت:به زودی امت تو او را خواهند کشت. اگر میخواهی قتلگاه او را نشانت بدهم؟ آن گاهمشتی از ریگ یا خاک آورد و ام سلمه آن را برداشت و در میان لباسش قرار داد.
و باز در همان جا از ام سلمه روایت کرده که امام حسن و امام حسین در برابررسولخدا(ص) مشغول بازی بودند، در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد پساز تو امتت این فرزند را (و اشاره کرد به امام حسین(ع)) شهید میکنند. رسولخدا(ص) گریستو حسین(ع) را به سینهاش چسبانید، سپس رسول خدا(ص) تربتی را نزد او گذاشت وفرمود: «این امانتی است نزد تو و پیامبر آن را بویید و گفت: ای وای (کرب و بلا) رسولخدا(ص) فرمود: ای ام سلمه! هرگاه این تربت به خون مبدل گردید، فرزندم حسین بهشهادت رسیده است. ام سلمه آن را در شیشهای ریخت و هر روز به آن مینگریست ومیگفت: ای خاک! روزی که به خون تبدیل گردی، آن روز، روز عظیمی است.
ابن حجر هیثمی از ام سلمه نقل کرده: روزی که امام حسین(ع) شهید شد به آنشیشه نگاه کردم، دیدم آن خاک به شکل خون درآمده است.
طبرانی و ذهبی از عبدالله بن نجی و او از پدرش نقل کرده که با علی(ع) بهمسافرت رفتیم، هنگامی که به «محاذات نینوا» رسیدیم، گفتند: ای ابو عبدالله صبر کن،صبر کن، بر شط فرات، من گفتم: چرا؟ گفتند: روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم، در حالیکه دو چشمان آن حضرت پر از اشک بود. عرض کردم میبینم چشمانت گریان است آیاکسی شما را ناراحت کرده است؟
رسول خدا(ص) فرمودند: جبرئیل از نزد من بلند شد و به من خبرداد که امت منفرزندم حسین را میکشند، آن گاه گفت: آیا از تربت او به تو نشان دهم؟ گفتم: آری، پسمقداری به من داد و چون آن را دیدم نتوانستم خود را نگه دارم و چشمانم پر از اشک شد.
14 ـ یاری کردن امام حسین
ابن اثیر در شرح حال انس بن حارث مینویسد: از اشعث بن سحیم از پدرش نقلمیکند که از رسول خدا(ص) شنید که فرمود: پسرم حسین(ع) در زمینی در حوالی سرزمینعراق به شهادت میرسد کسی که او را در آن حال درک کند باید او را یاری دهد.
انس بن حارث وقتی فهمید امام حسین(ع) عازم کربلا شده است، بی درنگ بهسوی کربلا رفت و در آن سرزمین در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید.
طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی