مقاله ها
بازدید : 241

در حوزه اى خاص از دانشگاههاى كشور آلمان با مجموعه اى گوناگون از مفاهیم و نامهاى ایران شناسى، ترك شناسى، عرب شناسى، اسلام شناسى و… مواجه ایم كه همه آنها بیانگر یك رشته خاص هستند. به عبارت دیگر این مجموعه متكفل پرداختن به دین، تاریخ، فرهنگ، زبان وگاه سیاست خاورِ نزدیك است، بنابر این تمامى مفاهیم ونامهاى فوق زیر مجموعه هایى از یك رشته دانشگاهى تحت عنوان شرق شناسى است.
شرق شناسى در وهله نخست به دو بخش شرق شناسى قدیم وشرق شناسى جدید تقسیم مى گردد. شرق شناسى قدیم در یك تقسیم بندى ریزتر به سه شاخه زبان شناسى تاریخى (فقه اللغه)، آسور شناسى وسامى شناسى تقسیم مى شود.
شاخه هاى مختلف شرق شناسى را مى توان این گونه به تصویر كشید :
الف : شرق شناسى قدیم
1 ـ زبان شناسى تاریخى
2 ـ آسور شناسى
3 ـ سامى شناسى

ب : شرق شناسى جدید
1 ـ اسلام شناسى
2 ـ ایران شناسى
3 ـ عرب شناسى
4 ـ ترك شناسى
5 ـ زبان شناسى تاریخى (فقه اللغه)
6 ـ سامى شناسى
بنابر این رشته هاى ایران شناسى، اسلام شناسى و… از زیر مجموعه هاى رشته اصلى شرق شناسى است.

موضوع شرق شناسى

موضوع اصلى تحقیقات شرق شناسى عبارت است از مباحث فقه اللغه تاریخى، ساختار صرفى ونحوى زبانهاى شرقى وتنظیم فرهنگهاى لغت. آنها هم به مسایل مربوط به صدر اسلام توجه دارند وهم به مسایل شرق متاخر. همچنین در نظر آنها مباحث فقه اللغه به منزله مدخل ووسیله اى براى مطالعات شرق شناسى است، نه به عنوان هدفى كه فى نفسه اصالت دارد.
در كشور آلمان در 25 دانشگاه دروس شرق شناسى ارائه مى شود كه عمده توجهشان به مباحث فقه اللغوى است دانشگاه هایى كه بر خلاف جریان عمومى موجود به مسایل معاصر مشرق زمین توجه دارند عبارتند از : دانشگاه برلین، هامبورگ، بن، بوخرم، بامبرگ، توبینگن و فرایبورگ. چنین توجهى پدیده اى است كه از حدود 25 سال پیش آغاز شده است. دانشگاه لایپزیك كه در آلمان شرقى سابق عهده دار تربیت متخصصین حزبى در زمینه شرق شناسى بود، اینك عمدتا بر مباحث فقه اللغوى تمركز یافته است.
شرق شناسى به عنوان یك رشته علمى، متاثر از دوره رومانتیك، در قرن 19 در آلمان تثبیت یافت وترجمه هاى آلمانى اشعار فارسى وعربى الهام بخش برخى از شعراى آلمان در خلق آثار ادبى گردید كه مقدم بر همه آنها (دیوان غربى شرقى) گوته است. آنها در اشعار شرقى بدین نكته وقوف یافتند كه در سراسر فرهنگ مبتنى بر شعر شرق مى توان التزامى به آداب وارزشهاى اخلاقى وسنتى یافت كه سر انجام مجموعة تلاشهایى است كه در قالبى زیبا در این جهت صورت مى گیرد. بدین ترتیب در انظار وافكار عمومى مغرب زمین این تلقى از شرق بوجود آمد كه مشرق زمین محلى غریب، رویایى و آمیخته به راز ورمز است.
در آغاز كرسیهاى شرق شناسى آلمان توسط نجبا واشراف زادگان مورد حمایت مالى قرار مى گرفت. شرق متضمن بهره اى براى فیلسوفان عصر روشنگرى نیز بود بدین معنى كه فیلسوفان سكولار این دوره، مشرق زمین وخصوصاً اسلام را – كه مورد بغض شدید كلیسا بود ودشمن شماره یك آن تلقى مى شد – به عنوان حجتى علیه نفوذ فرهنگ دینى مسیحى وحاكمیت آن بر نظامهاى مطلق گر، كه مبتنى بر مشروعیت دینى بودند، اقامه مى كردند. آنها چنین استدلال مى كردند كه چرا این حكومت، خود را به عنوان نقطه اوج تاریخ تمدن بشر قلمداد مى كند، در حالى كه در سرزمینهایى غیر از اروپا مدلهاى حكومتى كاملا متمایز از فرهنگ وسیاست اروپا بوجود آمده است. در یك كلام مى توان تلقى آن دوره از مشرق زمین را چنین بیان كرد : (نور از مشرق مى آید).

دگرگونى در مفهوم شرق شناسى

باگذشت زمان چگونگى فهم اروپائیان از مشرق زمین تحولاتى بوجود آمد. امروز مشرق زمین مترادف با تعصب وعدم عقلانیت به شمار مى آید. در پدید آمدن این تفكر، جنگهاى استعمارى وتبلیغات مربوط به آن نقش قابل توجهى داشته است، باسرعتى زیاد، در اواسط قرن اخیر، تصویر اروپا از مشرق زمین لخت ومنجمد گردید. شرق شناسى به عنوان ابزارى در دست استعمار به ویژه در فرانسه وانگلستان در آمد. اما در آلمان مطالعات فقه اللغوى عرصه را بر ادبیات شعرى تنگ ودر این میان مطالعات تاریخى مربوط به مشرق زمین با استفاده از متدهاى علمى به عنوان یك علم تثبیت شد.
تا دهه 60 میلادى تحول چندانى در این وضع پدید نیامد، بحران نفتى آن سالها علایق جدیدى از نوع سیاسى واقتصادى به مشرق زمین وخاورمیانه پدید آورد. موسسه ها ومراكز جدیدى تاسیس گردیدند كه عمدتاً به شرق معاصر توجه داشتند. در روش شناسى مطالعات جدید، تنوع بسیارى دیده مى شد. حتى مى توان گفت كه جریان غالب، متشكل از اساتید دلبسته جامعه شناسى بود.
تحصیل در رشته اسلام شناسى (شرق شناسى) مستلزم فراهم آوردن مقدمات فراوانى گردید. زبان عربى الزامى است ودانشجو مى بایست علاوة بر آن یكى از زبانهاى فارسى یا تركى را نیز انتخاب كند وزبانهاى فرانسوى وانگلیسى نیز پیش فرض غیر مذكور این رشته اند . در برخى از دانشگاهها براى گذرانده دوره دكترى علاوة بر اینها زبان لاتین، اضافة مى گردد. بدست آوردن وقوف لازم به زبان مطابق با اهداف ومستلزم سالیان متمادى مطالعه و آموزش است كه منجر به ترك تحصیل بسیارى از دانشجویان مى گردد.
از صد دانشجویى كه این رشته را آغاز مى كنند، تنها ده نفر میتوانند آن را به پایان برسانند وشاید دو یا سه نفر تصمیم مى گیرند تا اخذ رتبه دكترى پیش بروند.
مواد آموزشى این رشته ها چیست؟ با مراجعه به فهرست دروس دانشگاه بامبرگ به این مواد بر مى خوریم : ((عرفان اسلامى، مبانى تاریخ فرهنگ اسلامى در عصر جدید، جامعه شهرى مراكش، اسلام در آلمان در موقعیت كنونى ومسایل آن)).
تمام موضوعهاى درسى جالب وجذابند. فارغ التحصیلان رشته اسلام شناسى بر حسب تخصص ویژه اى كه دارند در مشاغل دیپلماتیك، حقوقى، اقتصادى، علمى، روزنامه نگارى، موسسات انتشاراتى وفرهنگى به كار مى پردازند. در آینده این رشته تصویر چندان معین ومشخص از نوع اشتغال حرفه اى وجود ندارد. اشتغال تابعى از اقبال و توانایى دانشجویان فارغ التحصیل است.

فقه اللغه ایرانى

حال با توجه به تصویرى كه از شرق شناسى در آلمان ارائه گردید، با محور قرار دادن ایران شناسى به بررسى شاخه ها وگرایشهاى مختلف آن در دانشگاههاى آلمان مى پردازیم.
ایرانشناسى در كشورهاى آلمانى زبان ، بر خلاف ترتیباتى كه كه در اكثر كشورهاى دیگر معمول است، در رشته هاى دانشگاهى متمركز نیست . در نتیجه براى (بازسازى) یا (بازبینى) تاریخچه مطالعات ایرانشناسى در این كشورها بنا گزیر باید در رشته هاى مطالعاتى ودانشگاهى متعددى كاوش كرد. نتایج مجزا ومنفردى كه از این كاوش به دست مى آید، در كنار هم طیف رنگارنگى از مطالعات ایرانشناسى در آلمان واتریش وسوییس را باز مى نماید.

1 ـ زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى

یگانه رشته دانشگاهى در حوزه زبان آلمانى كه نام ((ایران)) را با خود یا بر خود دارد همان رشته زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى ( یا به قول خود آلمانى زبانها (Iranistik) است. این رشته دانشگاهى سالیان دراز قلمرو انحصارى زبانها ولهجه هایى تلقى مى شده است كه به گروه زبانهاى ایرانى تعلق داشته اند. از نظر روش شناسى توجه اصلى رشته Iranistik) ( به زبانشناسى وفقه اللغه معطوف است. اكثر محققان این رشته، اگر نخواهیم بگوییم همه آنها، حتى امروزه نیز همین تعریف را براى این رشته مى پذیرند وبنابر این، ترجمه كردن اصلاح آلمانى Iranistik) ( كه در آن زبان معادل واژه Iranistics انگلیسى است، به مطالعات ایرانى یـا Iranian Studies معمولاً باعث بدفهمى هایى مى شود. ترجمه درست یا درست تر اصطلاح مزبور اگر نقل به معنا شود زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى است.
مطالعات جدید ایرانى در زبان آلمانى از اوایل قرن نوزدهم میلادى، یعنى ان وقتى كه گئورگ گروتفند، معلم ریاضى ساده وبعدها متخصص زبانشناسى زبانهاى كهن از دانشگاه گوتینگن، توانست رمز نوشته هاى خط میخى كتیبه هاى بیستون در نزدیكى كرمانشاه (باختران امروزى) را كشف كند باب شد. مطالعه در باب زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى كمابیش در قیاس بازبانشناسى یا مطالعه در فقه اللغه هندى ودر جنب آن پیش مى رفت.
بخش اعظم توجهى كه زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادى در میان روشنفكران ومتفكران آلمانى برانگیخت ناشى از روابط وپیوندهاى نزدیك آن با زبانشناسى هند اروپایى وزبانشناسى تطبیقى بود.
مطرح شدن مساله اصل ومنشا تاریخى وزبانى قوم ژرمن، یعنى مردم آلمان، تحقیق در مشابهت هاى میان زبانهاى هند واروپایى را به صورت یكى از زمینه هاى مهم مشابهت ها واشتراكات زبانى، وجهى از پیوندها واشتراكات عمیقتر قومى ونژادى میان اقوام هند واروپایى است. لذا سعى مى شد كه بر این اساس نژاد اصیل واولیه قوم اصطلاحا آریایى شناحته وبازسازى شود. این تلاشها در قرن نوزدهم در تكاپوى گسترده ناسیونالیستهاى آلمانى براى یافتن مبنایى ما قبل تاریخى براى دعاویشان متبلور گردید . بر خلاف آنچه در مورد قدرتهاى دیرین استعمارى مثل فرانسه وانگلیس مشهود بوده، در آلمان توجه عمومى به زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى اساسا ناشى از انگیزه هاى اقتصادى ومیل به سلطه مستقیم وبلا واسطه نبود، بلكه انگیزه سیاسى توجه به موضوعات ایرانى، مبنایى ذهنى ومرامى داشت: تفحص در فقه اللغه ایرانى، دست كم گاهى به عنوان مشاركتى در جستجوى ریشه هاى ((آریایى)) قوم ژرمن تلقى مى شد.
این عنصر آریایى على الخصوص در آلمان نقش مهمى در انگیزش مطالعات وتحقیقات ایرانى ایفا كرد وتا دیر زمانى همچنان مقرون به تعهد عالمانه وآرمانى براى نیالودن تحقیقات علمى ((ناب)) به اغراض وشوائب دنیوى ومبتذل، باقى ماند. توجه وتعلق خاطر عمومى ودر عین حال علناً سیاسى آلمانها به ریشه وخاستگاههاى ((آریایى)) محیط كاملا مناسبى براى رشد سالم ثمرات فقه اللغه ایرانى در آلمان فراهم آورد.
به بركت این ثمرات به روزگاران كهن و جهت گیریهاىمنحصراً زبانشناسانه آن، محققانى كه در این زمینه مشغول تحقیق بودند هیچگاه وارد كشاكشهاى سیاسى نشدند. حتى زمانى هم كه موضوع تحقیق این محققان به نحوى به زبانهاى جدید مربوط مى شد باز با این زبانها چنان مواجه مى شدند كه گویى این زبانها نیز به لحاظ ارزش تاریخى، هم دوش زبانهاى فارسى باستان واوستایى است نه زبانهاى زنده رایج در جهان امروز. مى توان گفت كه این نحو تلقى نوعا در همه محققان ایرانشناس آلمانى زبان بیش از بقیه ایرانشناسان جهت بوده است.
باعنایت به همین امر است كه مى توان دریافت چرا بسیارى از متخصصان زبانهاى باستانى وزبانشناسى باحوزه مربوط به فقه اللغه زبانهاى ایرانى همكارى ندارند وتنها در گروههاى مطالعات هند واروپایى كار مى كنند. با این حال، بسیارى از آنها همچون ((مانفرد مایرهوفر)) در وین ((كارل هوفمان)) در ارلانگن، ((هلموت هومباخ)) در ماینتس، ((بر تفلید شلرات)) در برلین، و((رودیگر اشمیت)) در زاربروكن حقا از محققان ایرانشناس واقعى اند.

ایرانشناسى در آلمان شرقى

سنت مطالعه در زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى در جمهورى دموكراتیك آلمان سابق نیز همچنان تداوم یافت. نمایندگان این سنت مطالعاتى اكثر شاگردان استاد برجسته فقه اللغه ایرانى، یعنى ((هاینریش یونكر)) در سالهاى اخیر بودند. این رشته مطالعاتى به دانشگاه هومبولت در برلین شرقى منضم شده بوده ومانفردلورنتس آن را تدریس مى كرده است ((بزرگ علوى))، نویسنده مشهور ایرانى نیز سالهاى زیادى در همین گروه فعالیت مى كرد.
جالب است كه تحقیقات زبانشناختى محققان ایرانشناس دانشگاه هومبولت، بر خلاف آنچه در آلمان غربى سابق مشهود بوده عمدتا متوجه زمان حاضر است ومهمتر از آن اینكه جنبه هاى علمى دارد واین خود بازتاب و بیانگر تصور خاصى از علم وتحقیق در جمهورى دمكراتیك آلمان است كه تفاوتهاى اساسى باسنت رایج در آلمان فدرال دارد. اهتمام اصلى محققان ایرانشناس جمهورى دموكراتیك آلمان به مساله فرهنگ نویسى ودستور زبان معطوف بوده و فرهنگ فارسى – آلمانى یونكر وعلوى، كتاب درسى فارسى علوى ولورنتس، و دستور زبان پیشو از نتایج آن شمرده مى شود. به ادبیات فارسى نیز توجه زیادى مى شده است وترجمه هاى فراوانى كه از آثار فارسى به زبان آلمانى به عمل آمده، حاصل این گرایش بوده است. یكى از مهمترین این آثار، كتاب تاریخ وتطور ادبیات نوین ایران(1964) نوشته بزرگى علوى است، این كتاب، كه بعد از گذشت بیش از دو دهه همچنان جامعترین و مفصلترین اثر درباره ادبیات جدید ایران است، هنوز به زبان انگلیسى ترجمه نشده است. سومین زمینه مورد علاقه ایرانشناسان جمهورى دموكراتیك آلمان سابق تحقیق و مطالعه در باره زبانهاى ایرانى جدید متداول در جمهوریهاى استقلال یافته شوروى، مثل زبانهاى آسى وتاجیكى است.
دومین مركز مطالعه در فقه اللغه ایرانى در ساحت سنتى (گروه فقه اللغه ایرانى) در آكادمى علوم جمهورى دموكراتیك آلمان سابق بوده كه زیر نظر (ورنرزوندرمن ) فعالیت مى كرده است . این گروه تحقیقات خود را بر روى مجموعه اى موسوم به متون تورفان (طرفان) متمركز كرده بود كه حاوى اسناد ومتون بازیافته دین مانى توسط گروههاى كاوشگر آلمانى اعزامى به تورفان در آسیاى مركزى در سالهاى قبل از جنگ اول جهانى بوده است . بخش اعظم این متون واسناد در برلین شرقى نگاهدارى مى شده اند.
آلمان غربى سابق داراى سه گروه دانشگاه بود كه همچنان در هامبورگ وگوتینگن وبرلین غربى در زبان شناسى وفقه اللغه ایرانى كار مى كنند. زبانشناسى وفقه اللغه ایرانى را در هامبورگ ((رونالدامریك) درس مى دهد كه متخصص در زبانهاى ایرانى میانه، كردى وپشتوست. در برلین نیز این رشته را ((گونبر گوبرخت)) تدریس مى كند كه تحقیقاتش را در زبانهاى ایرانى كهن، میانه و جدید بسط داده است ودر زبان كردى نیز تحقیق مى كند.
به رغم تداوم این سنتها، در طول سالهاى قرن بیستم تحولات قابل توجهى در تصور آلمانها از مطالعات ایرانى رخ داده است. در بخش هاى آتى در باره كسانى همچون (هانس هاینریش شیدر) و(لفگانگ لنتس) و(والتر هینتس ) كه در این تحولات نقش وسهمى داشته اند، سخن خواهیم گفت.


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود