اشاره: دكتر رامون گررو، اسلامشناس و محقق در تفكرات اسلامى و اندیشههاى قرون وسطایى استایشان یكى از اساتید مشهور و صاحب نام اسپانیایى در این زمینه مىباشند. آقاى گررو كتابهاىمتعددى از فلاسفه اسلامى را به زبان اسپانیایى ترجمه نموده كه دراین میان مىتوان از آثارى از ابونصرفارابى مانند كتاب السیاسه و المدینه، كتاب المله و فصوص المدنى اشاره كرد. ایشان سازماندهنده وهماهنگكننده بسیارى از مجامع و اجلاسها در رابطه با اندیشههاى اسلامى بوده و مقالات بىشمارىرا در این باره ارائه نموده است. آقاى دكتر رامون گررو همچنین از اعضاى «انجمن مطالعات فلسفهقرون وسطى» (در لوواین بلژیك) و «انجمن مطالعات فلسفه عرب و اسلامى» (پاریس) مىباشد.
سوال : آقاى دكتر، در بزرگداشت هشتصدمین سالگرد وفات ابن رشد چه کارهایى صورت گرفته است؟
پاسخ : البته كارهاى زیادى انجام شده است.. از دانشگاههاى مختلف نیز با ما تماس گرفته شده تا بتوانیم شخصیت ابن رشد را آنطور كههست، بشناسانیم. ضمناً از موقعیت استفاده خواهد شد تا مردم با اندیشههاى اسلامى آشناتر شوند.
سوال : از تحقیقات انجام شده در مورد ابن رشد در كشورهاى غربى چه فعالیتهایى صورت گرفته است؟
پاسخ : اروپا امسال تلاش خود را بر این مسئله متمركز كرده است. حتى در آمریكا نیز چنینفعالیتهایى در حال انجام است. اطلاع دارم كه در فرانسه، آلمان و انگلیس فعالیتهاى زیادى شده، ودر ایتالیا نیز بسیارى از آثار ابن رشد در حال انتشار است و عدهاى از شرقشناسان ایتالیایى توجه خود را بر روى ابن رشد متمركزنمودهاند.
سوال : شاید یكى از دلایل توجه خاص ایتالیایىها، وجود اندیشههاى ابن رشد در پادووا باشد؟
پاسخ : مسلماً در ایتالیا، بهطور سنتى علاقه خاصى به تفكرات ابن رشد وجود داشته است. در اواخرقرون وسطى، مكتب پادووا تأسیس شد و این مكتب با كسب افكار ابن رشد، سهم بهسزایى در رشدتفكرات فلسفى در آستانه مدرنیت داشت.
سوال : نماى میراث باقى مانده از تفكرات ابن رشد در غرب چگونه است؟ آیا این میراث همیشه بهیك شكل بوده و یا اصلاحات یا تغییراتى در آن بهوجود آمده است؟
پاسخ : از زمانى كه تفكرات ابن رشد در غرب شناخته شد، یعنى حدود سالهاى 1229 تا 1230میلادى، این تفكرات مقاطع مختلفى را گذرانده است. مقطع اول آن، مقطعى است كه تفكرات ابن رشدرا با تفكرات مسیحى و كلیسا همسو مىدانستند. زیرا ابن رشد با اندیشههاى ابن سینا مخالفت مىورزیدو در آن زمان براى عدهاى از اصحاب كلیسا، تفكرات ابن سینا، خطرى جدى محسوب مىشد. بهویژهنظریاتى از قبیل عقل فعال و شرط ابدى بودن. در نتیجه تفكرات ابن رشد بهترین دستآویز براى آنهابود. زیرا تصور مىكردند كه شخصى از داخل جهان اسلام به مخالفت با ابن سینا پرداخته است. امابلافاصله یعنى حدود سالهاى 1250 تا 1260 میلادى، اندیشههاى ابن رشد به صورت واقعى شناختهشد. زیرا در یك لحظه ابن رشد طرز تفكرى كه توسط غربىها رشد داده بود را رها كرد و به مدافعاندیشههاى اسلامى در دنیاى لاتین تبدیل شد. در نتیجه كلیسا او را به عنوان دشمن خود شناخت وحملات خود را بر اندیشههاى وى آغاز كرد. تا جایى كه در سالهاى 1270 و 1277 اسقف پاریسفتواى محكومیت ابن رشد را صادر كرد. این محكومیت تنها محدود به اندیشههاى ابن رشد نمىشدبلكه رد نظریات جهان اسلام بود. از این لحظه طرز تفكر منفى نسبت به اسلام رشد كرد ولى در عین حالباعث شد كه دگراندیشان جذابیت خاصى نسبت به علوم اسلامى پیدا كرده تا جایى كه افكار ابن رشددر پثواى ایتالیا نضج گرفت. لذا توجه كسانى كه به صورت دگراندیش به دنبال آن بودند را به سوى خودجلب نموده و این افراد به اندیشههاى جهان اسلام نزدیك شدند. با نشر افكار ابن رشد، مقبولیت اینافكار در پارما بىاندازه شد و اندیشمندان از دكترین رسمى كلیسا و تفكرات اروپایى فاصله گرفتند.
سوال : آیا مىتوان گفت كه تفكرات ابن رشد در مسائل بعد از قرون وسطى تأثیر گذارده است؟
پاسخ : این تفكرات در دوره رنسانس و در پارما تأثیر بسزایى داشت. سپس به نظر مىآید كه تأثیر آناز بین رفته است. اما به نظر من این تأثیر به صورت نامشهود ادامه داشته تا جایى كه ارنست رنان،آغازكننده مطالعات بر روى اندیشههاى ابن رشد، در قرن نوزدهم گفت كه همه مشكل كانت، چیزى نبودمگر احیا كردن مجدد مشكلى كه توسط ابن رشد ارائه شده بود و تفسیر ابن رشد از عقل كه توسط ارسطوصورت گرفته بود.
سوال : جنابعالى بخش عمدهاى از تحقیقات خود را بر مطالعه بر روى عقل و روح در فلسفه اسلامىاختصاص دادهاید، بفرمایید نقش عقل در تفكرات اسلامى چیست؟ و حدود آن كدام است؟
پاسخ : قبلاً اینطور تصور مىشد كه عقل در تفكرات جهان اسلام هنگامى كه اسلام با متون یونانىآشنا شد، وارد گردید. اما مىدانیم كه در قرآن عقل حضور دارد و چنانچه ابن رشد مىگفت، قرآن ازمومن دعوت كرده كه از عقل خود استفاده كند. بنابراین عقل هیچگاه جایگاه خود را در تفكرات اسلامىاز دست نداده است، اما عقل استفادهاى چندگانه در تفسیر واقعیات داشته است. یعنى مىتوان از آندركى كاملاً مذهبى و یا غیرمذهبى نمود. این استفادههاى مختلف از عقل، در جهان اسلام به صورتكامل توسعه یافته و گمان مىكنم كه بالعكس آنچه در غرب اتفاق افتاده، جهان اسلام از این جهت بسیارغنىتر از قرون وسطاى مسیحى است.
سوال : آیا به نظر شما استفاده از اصطلاح «حقیقت دوگانه» براى متمایز نمودن وحى و عقل در جهاناسلام، استفاده صحیحى است؟
پاسخ : نخیر، اصلاً. این اصطلاح در این جا و در قرون وسطى استفاده مىشد. آنچه من از كتبمسلمانان درك مىكنم، هیچگاه نمىتوان از آنها معناى «حقیقت دوگانه» را نتیجهگیرى كرد. بلكه دراسلام راههاى متفاوتى وجود دارد كه از طریق آنها مىتوان اشكال مختلف حقیقت را درك كرد. یعنىحقیقت، به صورت كامل براى همه افراد مشخص نمىشود بلكه هر كس به اندازه وسع خود قادر بهدرك حقیقت است و هر كس طریقى كه برایش طبیعىتر است را انتخاب مىنماید. اما انتهاى همه چیزخداست كه همگان را به شناخت اشكال مختلف حقیقت دعوت مىنماید.
سوال : با توجه به تفكرات معاصر و طبقهبندىهایى كه صورت گرفته، آیا تعقل اسلامى تعقلىهرمنوتیك است یا دگماتیك؟
پاسخ : بدون تردید هرمنوتیك است و هرمنوتیك بودن آن از همان ابتداى اسلام كه تفاسیر مختلفىاز متن قرآن انجام گرفت، مشخص گردید. كل تاریخ تفكرات اسلامى، تلاشى براى تفسیر و كشفحقیقت است. این بدان معنا نیست كه حقیقت چندگانه باشد بلكه به این دلیل است كه طرق مختلفىبراى شناخت آن وجود دارد.
سوال : یكى دیگر از فعالیتهاى تحقیقى شما تعمق بر رابطه میان مذهب و سیاست در جهان اسلاماست. رابطه میان مذهب و سیاست در اسلام كدام است؟ و چرا درك آن براى غرب پیچیده است؟
پاسخ : این رابطه توسط حضرت محمد(ص) مشخص گردید. او نه تنها یك مذهب را بنیان نهاد بلكهیك جامعه نیز تأسیس كرد، جامعهاى كه تحت لواى قوانین الهى قرار داشت. بنابراین از همان لحظهمذهب و سیاست با هم آمیخته شد و جداسازى این دو غیرممكن گردید. در غرب، پس از قرون وسطى،مذهب و سیاست را از هم جدا كردند و تصویرهاى غلطى كه از قرون وسطى در ذهن خود نسبت بهمذهب داشتند را بر اسلام نیز گسترش دادند لذا درك این مسئله براى غرب مشكل گردیده است.
سوال : جنابعالى علاوه بر اسلامشناس، استاد دانشگاه كمپلوتنسه در مادرید نیز هستید، مىخواستیمبدانیم میزان اشتیاق جوانان به فراگیرى فلسفه اسلامى تا چه حد است؟ مشكلات چیست؟ و چشمانداز آینده چگونه است؟
پاسخ : هنگامى كه من براى اولین بار به عنوان دانشجو وارد این دانشگاه شدم، به دلیل اینكه اهلگرانادا بودم و به دلیل همجوارى با الحمراء اشتیاق زیادى به شناسایى جهان اسلام داشتم، ولى به زودىمتوجه شدم كه تنها هستم. تنها یك استاد به نام پروفسور گارسیا وجود داشت كه وى نیز علاقمند بهتفكرات اسلامى بود. با راهنمایىها و كمكهاى ایشان، به دنبال آنچه تمایل داشتم رفتم. پس از مدتىدر داخل دروس فلسفه قرون وسطاى لاتین، یك واحد درسى فلسفه عربى را گنجاندیم و متوجه شدیمكه میزان علاقمندان به این درس زیاد هستند. تا جایى كه امروز فلسفه اسلامى به یك واحد درسى مجزاتبدیل شده و اگر چه اختیارى است اما میزان ثبتنام كنندگان، نشاندهنده علاقه دانشجویان است.مشكلى كه وجود دارد مشكل زبان است. زیرا آموزش زبان عربى در دانشكده زبانشناسى صورتمى گیرد.