اشاره: مطالعه و كنكاش در زوایاى تاریخ امپراتورى عثمانى و بهویژه نقش دین در آن حكومت، براىعلاقمندان به مباحث فكرى در جامعه ما از آن جهت اهمیت دارد كه امپراتورى مذكور 600 سال به نامدین حكم راند و تا اقصى نقاط سه قاره پیش رفت و در مسیر فتوحات خود حتى اتریش را در اروپا بهمحاصره خود درآورد، امّا تحولات جهانى ایجاد شده در قرون هجده و نوزده پایان غمانگیزى براى آنرقم زد. عثمانى در رویارویى با غرب از آمادگى لازم برخوردار نبود، لذا غافلگیر شد و...
متن حاضر بخشى از كتاب «روابط دین و دولت در خلافت عثمانى» به قلم دكتر داود دورسون ازاندیشمندان مسلمان كشور همسایه ما تركیه است، كه تقدیم خوانندگان محترم مىگردد.
روابط دین و سیاست در دولت عثمانى را مىتوان از نظر نقش دین و نخبگان دینى در شكلگیرىحاكمیت، و كاركرد دین در نهادهاى نظام سیاسى ـ ادارى مورد بررسى قرار داد. شكلگیرى امیرنشینعثمانى كه پایه اصلى تأسیس دولت عثمانى بوده است، و كاركرد دین در این فرآیند، در درك اهمیتنظام و روابط دین و دولت حائز اهمیت است.
عثمانى امیرنشینى بود كه در یك مقطع زمانى پنجاه ساله تبدیل به دولت شد و یك نظام سیاسى ـادارى سنتى را بنا نهاد. به این سبب بررسى دقیق امیرنشین عثمانى ضرورى است. ابتدا به روندشكلگیرى دولت عثمانى و آنگاه به نهادهاى تشكیلدهنده آن خواهیم پرداخت.
1ـ چگونگى تبدیل امیرنشین عثمانى به دولت
الف: نقش دین و نخبگان دینى در شكلگیرى امیرنشین عثمانى
بیشتر مورخان معتقدند كه عثمانىها از قبیله كایى اوغوزها بوده، در زمان سلجوقیان به آناتولىآمده و در مناطقى كه تحت نام «اقطاع» یا «مالكانه» در حومه آنكارا به آنها داده شده بود، ساكن شدند.اَرطغرل غازى پدر عثمان بیگ، و احتمالاً گوندوز آلپ پدر اَرطغرل از بیگهاى سلجوقى بوده و رهبرىعشیره خود را برعهده داشتهاند. پس از درگذشت گوندوز آلپ طبق سنت عشیرهاى فرزندش اَرطغرلغازى به جاى او ریاست عشیره را برعهده گرفت. ظهور دولتى از درون عشایر كوچنشین كه به خوبىسازماندهى شده بود و ششصد سال حكومت كرد، توجه مورخان را به خود جلب نموده، و آنها را بهتحقیق در این زمینه واداشته است. گفتهاند عثمانىها به شكل یكى از امیرنشینهاى مناطق مرزى درزمان حاكمیت سلجوقیان سازماندهى شده و با ترك كوچنشینى و یا نیمهكوچنشینى اسكان دائم رابرگزیدهاند. ویتك مدعى است پیوندهاى قبیلهاى نبود كه موجب همبستگى عثمانىها و شكلگیرىدولت عثمانى گردید بلكه این موضوع ریشه در روحیه جنگجویى آنها داشت. علاوه بر این هیچگاه درتاریخ نشانى از تأسیس دولت توسط عشایر نیست و دولتى دیگر مانند عثمانى نیز وجود ندارد كه بهتدریج توسعه یافته و با ایجاد یك نظام پیشرفته سیاسى ـ ادارى ششصد سال عمر كند. به همین دلیلاست كه درباره ماهیت اساسى تأمین وحدتِ عثمانىها و شكلگیرى امیرنشین عثمانى دیدگاههاىمختلفى ابراز شده است. امیرنشین عثمانى را اساساً باید با عنوان محصول زندگى یكجانشینى وفرهنگ شهرى مورد مطالعه قرار داد.
سلطان سلجوقى مناطق سوگوت و دومانیچ در منطقه مرزى، بیزانس را بهعنوان اِقطاع به اَرطغرل غازى كه در خدمت سلجوقیان بود سپرد و براى اینكه یك امیرنشین مرزى ایجادكند با او مساعدت كرد. قبلاً گفته شد كه در حاكمیت سلجوقیان، حكومت مركزى همواره بر مناطقمرزى نظارت داشت و زمانى كه دچار ضعف و ناتوانى مىشد امیرنشینهاى مناطق مرزى به صورتخودمختار عمل مىكردند.
در این كه نوع اقدامات در امیرنشین مرزى ارطغرل غازى مانند امیرنشینهاى دیگر بوده است،تردیدى نیست. امیرنشینهاى مناطق مرزى در مراحل اولیه، براى دست زدن به هرگونه جنگ و كسبفتوحات، از مركز كسب تكلیف مىكردهاند. امّا پس از تسلط مغول بر آناتولى، وابستگى امیرنشینهاىمرزى با مركز كاهش یافت، و آنها از آن پس براى حمله به سرزمینهاى بیزانس نیازى به كسب اجازهنمىدیدند. عثمانیانِ مناطق سوگوت و دومانیچ نیز در حمله به بیزانس خودمختارعمل كرده و فتح سرزمینهاى جدید و الحاق آن به كشور خود را به تأخیر نینداختند.
عثمان بیگ پس از مرگ ارطغرل غازى (1280)، جانشین او شد، و قلمرو امیرنشین خود را باحملاتى كه علیه بیزانس به انجام رساند، وسعت بخشید. این امر با رضایت و خشنودى حاكمیتسلجوقى مواجه شد. پس از آن كه خبر پیروزى عثمان بیگ در مقابل بیزانس و تسلط او بر اینهگول ) و كاراجاحصار به قونیه رسید، سلطان علاءالدین كیقباد دوم (1302ـ1298) باارسال منشورات متعدد حاكمیت او را تأیید كرد. سلطان به همراه منشورات خود، براى عثمان بیگدرفش، كمربند خاتمكارى شده با نقره، خنجر، و اسب نیز فرستاد. این سنت كه حاكمیت مركزى باارسال منشورات متعدد براى بیگهاى مناطق دیگر، اقتدارشان را به رسمیت مىشناخته، از زمان دولتعباسیان وجود داشته است. خلفاى عباسى نیز براى اُمراى مناطق دیگر منشوراتى ارسال كرده و به آنهارتبههایى مىدادند. عثمان بیگ كه یكى از اُمراى مناطق مرزى حاكمیت سلجوقى بود، همچون بیگهاىدیگر تركمن، تا اوایل قرن چهاردهم (1310) تابع مركز بوده است.
با به پایان رسیدن عمر دولت سلجوقى، و آغاز حاكمیت مغولها بر آناتولى، بیگهاى مناطق مرزىبه استقلال رسیدند؛ اگرچه عثمان بیگ، و اورخان بیگ كه بعدها جانشین او شد، به والى مغول مالیاتسالیانه پرداخت مىكردند؛ امّا آنها در حمله به سرزمینهاى بیزانس نیازى به كسب اجازه از والىمغول نمىدیدند، و خودمختارانه عمل مىنمودند. مىتوان گفت امیرنشین عثمانى در ابتدا با تبعیت ازدولت سلجوقیان آناتولى، و پس از آن، والى مغول در آناتولى، شكل گرفت، و این تبعیت ماهیتى صورىداشته است. وابستگى این امیرنشین، معنایى كمتر از عدم وابستگى را افاده مىكرد.
امیرنشین عثمانى، نخستین سازماندهى خود را در ینى شهر (Yeni?ehir) متحقق كرد. عثمان بیگ بافتح ینى شهر، آن را پایتخت امیرنشین خویش خواند و با این كار به یكجانشین شدن گروههاى كوچنشینمساعدت نمود. لشكرِ چالاكِ تحتِ امر عثمان بیگ، بزودى با حملاتى كه علیه بیزانس ترتیب داد،نظرها را به خود جلب كرد. بورسا مركز ایالت بیتینیاى (Bitinya) بیزانس در سال 1326 و ایزنیك (Iznik) پایتخت بیزانس درسال 1331 در زمان اورخان بیگ فتح شد؛ و این امر بر تركمنهاى آناتولىتأثیر مثبت گذاشت. فتح بورسا از سوى دیگر، مهمترین نقطه عطف در گذار از امیرنشینى به استقراردولت بود. امیرنشین عثمانى در بورسا كه پس از ینى شهر تبدیل به مركز شده بود، به عنوان یك دولتشروع به شكلگیرى و ایجاد نظام سیاسى ـ ادارى خود نمود. به این ترتیب مىتوان گفت تأسیس دولتعثمانى پس از فتح بورسا تحقق یافته است.
گفتیم كه سازمانهاى اجتماعى ـ سیاسى امارات سرحدات دولت سلجوقى، به مرور زمان به صورتدولتهاى كوچك نهادینه شد. امیرنشینهاى مناطق مرزى كه خصوصاً به دلایل نظامى و امنیتى ایجادشده بودند، همواره در حال جنگ و درگیرى با دشمن بودند؛ به همین دلیل ایجاد یك ارتش توسط آنهااجتنابناپذیر بود. ارتشِ تحت فرمان بیگ، براى توسعه قلمروى امیرنشین، به دست آوردن غنایم، وغارت و چپاول، حملات متعددى را طراحى مىنمود.
بیگهاى مناطق مرزى در سنین كهولت، مسئولیت را به فرزندان جوان خود مىدادند زیرا نشاط وجوانى لازمه حركتهاى تهاجمى بود. ارطغرل غازى با همین هدف پسرش عثمان بیگ و او نیز پسرخود اورخان بیگ را به فرماندهى ارتش منصوب كرد.
در سازماندهى عثمانىها، گسترش قلمرو امیرنشین و نتیجتاً تبدیل آن به یك دولت، دین و نخبگاندینى چه نقشى داشتهاند؟ این پرسشِ اصلى مرتبط با موضوع تحقیق حاضر، است. سؤال را به شكلدیگرى هم مىتوان طرح كرد: در زمان امیرنشین عثمانى، روابط بین دین و حاكمیت چگونه بوده است؟
«س. شاو» معتقد است «دولت عثمانى براساس اهداف دینى و اقتصادى بَنا شد، و عثمانیان در نظرداشتند حاكمیت اسلام را گسترش داده و غنایمى هم به دست آورند.» اگر همین نظریه را مبنا قراردهیم، خواهیم دید كه دین در شكلگیرى دولت عثمانى، از زمان امیرنشین بودن عثمانىها، نقش مؤثرىداشته است. براى تبیین این مطلب لازم است مجدداً به موضوع ساختار جمعیتى مناطق مرزى وموقعیت نخبگان دینى بازگردیم.
همانطور كه پیش از این گفته شد، مناطق مرزى و مناطق مركزى آناتولى قرن سیزدهم، از نظر سیاسىو دینى تفاوتهایى داشتهاند. شهرها تحت حاكمیت مدرسههایى اداره مىشد كه دولت سلجوقى بهعنوان حامى مذهب اهل تسنن آنها را تأسیس كرده بود؛ و اندیشههاى دینى ـ صوفیانه كسانى مانندبابائیان و باطنیان كه به ظاهر منحرف از اسلام بودند، امكان زندگى در شهرها را نداشت. از اینرونخبگان چنین اندیشههاى اجتماعى ـ دینى كه مورد غضب دینِ رسمى سلجوقى یعنى اسلامِ تسننبودند، در سرحدات پناهگاهى امن یافته و با استقبالِ باشكوه مردم مواجه شدند. دولت سلجوقى درمناطق مرزى فاقد مدارسى براى تربیت طلاب دینى بود، لذا مدافعان اسلامِ تسنن در این مناطق اندكبودند. هواداران طریقتهاى باطنى و متمایل به تشیع كه از مذهب اهل سنت فاصله گرفته بودند،درمناطق مرزى به راحتى فعالیت مىكردند.
هیچ تردیدى وجود ندارد كه استیلاى مغول، در انتقال هواداران طریقتها به مناطق مرزى سهممهمى داشته است. حتى مىتوان درباره افزایش سریع طریقتها در آناتولى قرن سیزدهم كه نتیجه دینى اجتماعى استیلاى مغول بود به بحث پرداخت. كسانى كه زیرستم و استبداد مغولها دست و پامىزدند، براى تأمین آخرت خود به شیوخ و باباها پناه بردند، وارد طریقتها گشته، و گِرد رهبرانطریقتها سازماندهى شدند. این حركت اجتماعى در نهایت تودههایى را گرد هم آورد كه محلشانتكایا و زوایا بود. اینان با شكل و شمایلى عجیب و نیمه برهنه، در شهرها مىگشتند و مردم را به حركتوامىداشتند. بهویژه طریقتهاى ملامتیه، قلندریه، و حیدریه در مناطق مرزى نقش مهمى داشتهاند.
با به پایان رسیدن عمر دولت سلجوقى در اوایل قرن چهاردهم، نقل و انتقال تودههاى مختلف ازمناطق مركزى آناتولى به مناطق دوردست مرزى آغاز شد. آنان كه به مناطق مرزى كوچ مىكردند فقط پیروان طریقتهاى باطنى و بابایى نبودند. كارگزارانِ سلجوقى كه با بىاعتنایى مغولان مواجه شدهبودند، شهرنشینها و روستاییانى كه تاب تحمل پرداخت مالیات به مغولها را نداشتند، كوچنشینانى كهنگران غارت و چپاول گلههایشان بودند، و غازیان، شیوخ و دراویشى كه روى مردم تأثیر فراوان داشتند،نیز از جمله مهاجرتكنندگان به مناطق مرزى بودند. «مقدّسینى» كه در مناطق مرزى امنیت یافتند ومورد استقبال واقع شدند، یعنى شیوخ و دراویش، به عنوان رهبران سیاسى و دینى مردم ایفاى نقشنمودند. آنها بهویژه در تشویق و تحریك مردم به مقاومت و اعتراض در مقابل مغولها نقش مؤثرىداشتهاند. آنها همچنین در حملاتى كه عثمانیان با هدف غارت، و به دست آوردن غنیمت علیه بیزانسترتیب مىدادند، فعالانه شركت مىجستند. شخصیتهاى دینى ـ تصوفى، همانگونه كه در قیامهاىمردمى علیه مغول نقش داشتند، جنگجویان تركمن را هم علیه بیزانس مىشوراندند، به این اعتبارمىتوان گفت اندیشه جنگ و جهاد در شكلگیرى دولت عثمانى جایگاه مهمى داشته است.
ارطغرل غازى مؤسس امیرنشین عثمانى، همچنین عثمان بیگ و اورخان بیگ به «غازى» شهرتیافتهاند. روشن شده است كه در زمان تأسیس دولت عثمانى، براى بیگهاى مناطق مرزى از القابى مانند«غازى»، «افتخار المجاهدین» و «شرف الغزات» استفاده مىشده است. اعطاء القاب دینى بهبیگهاى مناطق مرزى نشاندهنده این امر مهم است كه آنها با برخوردارى از عقیده دینى جهاد خود رابه انجام رساندهاند.
در كهنترین كتیبه بورسا درباره اورخان بیگ تعابیر زیر به كار رفته است:
«امیركبیر، المعظم المجاهد سلطان الغزات، غازى ابن الغازى شجاعالدنیا والدین...» همچنین دركتیبه مسجدِ اورخانِ بورسا كه درسال 740 (1339) بنا گردیده است این عبارت به چشم مىخورد:«سلطان الغزات والمجاهدین اورخان بیگ» این عبارات توجه آدمى را به ویژگىهاى دینى رهبرانسیاسى آن دوره جلب مىكند.
آشكار است كه جنگ و فتوحات عثمانیان در زمانى كه امیرنشین بودند، ریشه دراندیشه جهاداسلامى داشت؛ یعنى در كنار اهداف اقتصادى، عقیده نیز كاركرد مهمى داشته است. عناوینى كه داراىبار دینى بود، به مرور زمان تغییر كرد؛ كه دلیل آن را مىتوان پسرفتِ سنتِ جهاد دینى ارزیابى كرد.
در جامعهاى كه اندیشه جهاد موجب به حركت درآمدن تودهها مىشود، مشخص است كه نقش وكاركرد دین واجد چه میزان از اهمیت است. مىتوان گفت: آنچه بیگهاى امیرنشین عثمانى و غازیانهمراه آنان را به تحرك وامىداشت و موجب جوش و خروششان مىشد، دین بوده است. دین در عینحال كه به عنوان یك نهادِ محرك تودهها و سران، آنها را به حركت در مىآورد، به حملات و هجوم آنها كهبا به دست آوردن غنیمت به نتیجه مىرسید مشروعیت مىبخشید. تهاجمِ غازیان به بیزانس همچنینمنبعى براى امرار معاش بود. ویتك با درنظر داشتن این موارد است كه سازماندهى عثمانىها را بهعنوان «حركتِ غازیان» مورد مطالعه قرار مىدهد و آنها را «اجتماعى از غازیان مىداند. جنگجویانى كهبراى دفاع از دین اسلام، خود را وقف مبارزه با كفار كرده بودند». در این شكى نیست كه ساختار ذهنىعثمانیان براساس آرمان جهاد شكل گرفته بود. یعنى آنها معتقد بودند در صورتى كه در جنگ كشته شوندشهید هستند، و اگر زنده بمانند غازى خواهند بود؛ و در این صورت نزد خداوند به مراتبِ متعالى دستخواهند یافت.
عثمانىها با كسب پیروزىهاى متعدد، در كانون توجه دانشمندان دینى قرار گرفتند. دستیابى آنهابه پیروزى در مقابل بیزانس، نظر نخبگان دینى آناتولى را به خود جلب كرد. طورى كه شروع به مهاجرتبه سوى آناتولى و جا گرفتن در كنار بیگها نمودند.
غازیان، شیوخ، دراویش و كارگزاران سلجوقى كه از استیلاى مغول مىگریختند حول عثمانبیگ گردآمده و براساس اندیشه جهاد متحد مىشدند. هنوز بورسا فتح نشده بود كه عده زیادى از نخبگان دینىدر اطراف عثمان بیگ گرد آمده بودند.
آنگاه كه عثمان بیگ رئیس امیرنشین عثمانى شد، بسیارى از نخبگان دینى با او همراهى نموده و درجنگها به او كمك كردند. علمایى مانند شیخ اِدبالى كه گفته مىشود پدر زنِ عثمانبیگ بوده است، پسراو شیخ محمود، و اخى شمسالدین با موقعیت مهمى كه داشتهاند در جنگها نقش فعالى ایفا كرده وهمچنین در سازمان ادارى دولت نیز مسئولیتهایى برعهده گرفتند. عشایر ایل گرمیان در كاراجاحصار كه از نخستین مناطق فتح شده به دست عثمان غازى بود، سكنى داده شدند، و یكى از علماىدینى به نام دورسون فقیه امامت آنها را به عهده گرفت. دورسون فقیه اولین كسى است كه دركاراجاحصار به نام عثمان غازى خطبه خواند. همچنین عثمان بیگ، دورسون فقیه را به عنوان نخستینقاضى دولتِ عثمان تعیین نمود. شیخ اِدبالى نیز اولین عالمى است كه در اثناىشكلگیرى دولت عثمانى مسئولیت افتاء را داشت. در امیرنشین عثمانى اهل علم اندك، ولى «اربابحرب و ضرب» بسیار بود، بیگهاى صاحب قدرت، در موضوعات مختلف كارهاى خود را پس ازمشاوره با نخبگان دینى انجام مىدادند.
در دوره امیرنشین بودن عثمانى، تأثیر نخبگان صوفى بر امور سیاسى و ادارى قابل توجه است. از آنجا كه تعداد علما یعنى نخبگان دینى تربیت شده در مدارس به اندازه كافى نبود، در حكومت به صوفیانیعنى اهل طریقت مسئولیتهایى داده مىشد. اورخان بیگ پس از فتح ایزنیك (1331) نخستینمدرسه عثمانى را در آن جا تأسیس كرد، و داود قیصرى را كه اهل تصوف و طریقت بود به عنوان مُدرّسدر آن به كار گمارد. شیخ ادبالى نیز كه از سوى عثمان بیگ در مقام افتاء قرار داشت، یك صوفى بود.بعدها این قبیل مسئولیتها به افرادى از حوزههاى علمیه داده شد. تأثیر و نفوذ فراوان صوفیان درسالهاى اولیه شكلگیرى عثمانى به معنى نفوذ اندك اسلامِ سنتى (ارتدوكس) است. ادارهشوندگان]مردم[، با مقررات خشك و سخت اسلامِ سنتى میانهاى نداشتند و براساس احكام مسالمتآمیز اسلامِمردمى و سنتهاى قومى قدیم راحتتر حركت مىكردند.
نقش مؤثر نخبگان دینى در شكلگیرى عثمانى، و به قدرت رسیدن بیگها هم مشاهده مىشد.«اخیان» كه از بزرگان دینى متصوفه بودند در انتخاب فردى كه قرار بود بیگ شود، نقش بسزایى داشتند.آنها در كنار كارگزاران عالىرتبه دولت، همچون وزرا و بیلگربیگى از نقش مؤثرى برخوردار بودند.اورخان بیگ با خواست و تصمیم «اخیان» به قدرت رسید. مراد دوم (1389ـ1360) نیز با تصمیم«اخیان» به ریاست دولت برگزیده شد. همچنین موقعیت توانمند اخیان در آن دوره را مىتوان دربازپسگیرى آنكارا توسط مراد دوم مشاهده نمود.
دولت عثمانى در نخستین مرحله شكلگیرى، از نخبگان دینى متصوفه كه در میان مردم مناطقدورافتاده مرزى، نفوذ فراوانى داشتند، بهطور گسترده، یارى جست. نخبگان صوفى كه علاقمند بهآرمانهاى جنگ و جهاد را بسیج مىكردند؛ از نقل و انتقالهاى متعدد منابع مادى و معنوى در نظامسیاسى و ادارى بهرهمند مىشدند. شیوخ و باباهاى طریقت كه در میان تودههاى تركمن در جایگاه«ناظم و آمر» قرار داشتند، در برابر منافع مختلفى كه كسب مىكردند، با حكمرانان همكارى مىنمودند.آنها از مالكیت سرزمینهاى فتح شده در جنگها و یا منافع حاصل از آن بهرهمند مىشدند و در قبال آنفعالانه در حملهها و كشورگشایىها شركت مىكردند. اورخان بیگ در پایان حمله خود به بورسا،مالكیت قصبات و روستاها را به شیوخ و دراویشى كه در جنگ شركت كرده بودند، اعطا كرد. البته این كاربا اهداف اجتماعى و سیاسى صورت مىگرفت. شیوخ و دراویشى كه از مناطق مختلف آناتولىمىآمدند، با مشاركت در جنگها، هم جهاد مىكردند، و هم با عهدهدار شدن مالكیت روستاها در پایانجنگ، به آبادانى و بناى خانقاهها و مؤسسات مختلف دیگر اقدام مىكردند، و به این ترتیب از نظراجتماعى نیز به سازماندهى دولت عثمانى كمك مىنمودند. شیوخ و دراویش از طریق ساختن خانقاهدركنار راههاى ارتباطى مناطق كوهستانى و دورافتاده، علاوه بر آباد كردن مناطق مذكور، به تأمین امنیتدر راهها نیز كمك كردهاند. از این رو مىتوان گفت خانقاههایى كه به دست دراویش ساخته مىشد نوعىخدمات اجتماعى نیز ارائه مىداد. حاكمیت سیاسى عموماً از مشایخ متصوفه خرسند بود و با مهر ومحبت با آنها برخورد مىكرد و آنها از برخى معافیتها برخوردار بودند و از منافع موقوفات و تیمارهابهرهمند مىشدند. این معافیتها در زمان تأسیس عثمانى اندك بود، لیكن در مراحل بعدى،معافیتهاى نظامیان شامل مشایخ نیز شد.
مشایخ و اخیان درشكلگیرى دولت عثمانى نقش فعالى داشتند، و به همین دلیل دولت عثمانىبراى حراست و حمایت از آنها را اِعمال مىنمود. دولت در سالهاى نخست با تأسیس مراكز اوقاف، بهنخبگان دینى مساعدتهایى نمود. اورخان بیگ «برخى روستاها را با هدف تأسیس مراكز دینى وحفاظت از آنها، وقف شیخها، اخیان، و قُضات قصباتِ مختلف نمود». همین سیاست را سلیمان پاشاو مرادِ اول پسران اورخان بیگ نیز ادامه دادند. آنها هنگامى كه قدم به روملى گذاشته و آن را به سرزمینِعثمانى ملحق نمودند، براى نخبگان دینى (مشایخ و علما) مراكز وقفى مختلفى تأسیس كردند.عثمان غازى هنگامى كه سرزمینهاى تحت حاكمیت خود را در اوایل قرن چهاردهم بین پسرانش وشخصیتهاى شناخته شده امیرنشین تقیسم مىكرد، اراضى بیلَجیك و حومه آن را به پسرش علاءالدینپاشا و شیخ اِدبالى داد و سود حاصل از اراضى مذكور را براى تأمین مایحتاجِ شیخ و دراویش درنظرگرفت.
در چنین وضعى مشاهده مىشود كه نخبگان صوفى در مراحل ابتدایى تأسیس دولت عثمانى نقشمهمى ایفا كردهاند؛ و این نقش نخبگان در گرایش دینى دولت تأثیر بسزایى داشته است؛ خانقاهها كهمىتوان آنها را به عنوان نهادهاى دینى ـ اجتماعى ارزیابى كرد در حیات اجتماعى پیشرو بودهاند. نظامسیاسى بنابر طبیعت و ذات خود از نخبگان دینى حمایت مىكرده و پشتیبان آنها بوده، و در حاكمیت ازوجود آنها بهرهمند مىشده است. نظام سیاسى در این مرحله، از طریق اوقاف، انتقال مالكیت اراضى ونهاد تیمار، به گسترش مؤسسات دینى كمك كرده است. در جامعه عثمانى با واقعیتى به نام «روستاهاىوقفى» مواجهیم. این قبیل روستاها عموماً وقف نهادها و نخبگان دینى مىشد. مىدانیم كه بسیارى ازروستاهاى غرب آناتولى و روملى به دست شیوخ، دراویش و فقهاء بنا شده، و وقفِ خانقاهها (تكایا وزوایا) بودهاند.
در پایان بحث، درخصوص نقش دین و نخبگان دینى در شكلگیرى امیرنشین عثمانى، مىتوانیمبگوییم: امیرنشین عثمانى در نتیجه حملات جهادى ظهور یافت و براساس سنت غازیان سازماندهىشد. دین در این امیرنشین عامل مؤثرى بود كه به جنگها جهت مىداد و تودههاى تركمن را با آرمانهاىجهادگرانه متحد و براى حمله به سرزمینهاى بیزانس بسیج مىنمود. ارزشهاى فرهنگى مُركّب كه درآناتولى چند ملیتى شكل گرفته بود، و بیش از احكام اسلامِ تسنن، با اسلامِ مردمى و سنتهاى كهنتركها همخوانى داشت، در نخستینِ دستگاه عثمانى نقش مؤثرى ایفا مىنمود. در دولت مذكور،نخبگان دینى عملاً داراى مسئولیت بودند و در ارائه خدمات مردمى فعالیتهایى داشتهاند.