مقاله ها
نویسنده : محمد یلپانى
بازدید : 236

[ 06 Mar 2005 ]
مردم كشور ما تا همین اواخر قرن ها بود كه از مقوله هایى به نام دانش و دانشمند، علوم و عالم- نوآورى فنى یا فناورى فاصله گرفته بودند. نسل هاى قبل از ما انگار در خوابى عمیق فرورفته و در همان حالت، در خانه هایى گلین با ابزارى محدود روزگار را مى گذراندند. همه دانش و فنون مورد نیازشان را قرن ها و شاید هم هزارها سال قبل، پیشینیان آنها از روى نیاز و یا صرفاً به شكل هنر به وجود آورده و به این نسل ها انتقال داده بودند. حتى فرهیختگان جامعه با همین كاستى ها دلخوش و در رویاى حافظ، سعدى، مولانا و..... خود را خوشبخت ترین انسان هاى خلق شده مى پنداشتند. از میان همه شواهدى كه از بزرگ ترهاى نسل ما به من رسیده است، چنین استنباط مى شود كه اگر این مزاحمین غربى ما را یكباره از این خواب شیرین بیدار نمى كردند اكثریت نسل ما و آیندگان ما نیز احتمالاً قرن هایى دیگر را با همین رویاها و ابزار محقر زنده ماندن دلخوش داشته و گذران عمر مى كردیم. ولى آنها نگذاشتند و ظاهراً حالا هم قصدى براى آرام گذاشتن ما ندارند. به هر حال نسل ما اكنون از این خواب عمیق نه به بیدارى كامل كه به حالت چرت زدن در آمده است. هنوز نمى خواهد از آن رویاى گذشته دست برداشته، یكباره صورت خود را با آب سرد شسته كاملاً بیدار و با دنیاى (نه لزوماً زیباى) واقعى رو در رو شود. حال فرضاً هم بخواهد. آیا اصلاً ابزارش را دارد؟
نسل ما و بیشتر نسلى كه از ما «اكنون پیران» برخاسته، كورمال كورمال به ابزار تحمیل شده، عادت كرده و به اغلب آنها آنچنان معتاد شده كه انگار همه آنها از همان گونه تریاق خودى هستند. باز هم نسل ما ممكن بود كه با قهر، چند سالى از در دست گرفتن تلفن همراه، یا به قولى موبایل خوددارى كند ولى مگر مى شود فرزند و نوه را هم، از این اختراع جهنمى دشمن ما (كه اكنون مى تواند از این طریق، هر موقع دلخواهش نیز، به خصوصى ترین مكالمات ما گوش فرا دهد) برحذر داریم؟ مگر خود مى توانیم عارضه قلبى داشته باشیم، نیاز به نصب فنر یا ستانت (stunt) پیدا كنیم و به نوع معمولى آن قانع باشیم و از آخرین گونه اختراع شیطان بزرگ چشم بپوشیم؟ حتى اگر مجبور باشیم خانه خود را هم به فروش رسانیم، ستانت مرغوب تر با پوشش را مى خواهیم و..... البته در میان همه خواسته هایمان در ادامه چرت زدن شیرین حافظ، سعدى و مولانا را نیز مى خواهیم.
حال فرضاً هم یكى در میان ما باشد كه واقعاً بخواهد چشم هایش را كاملاً بگشاید و با چشم گشوده نیز از میدان در نرود و یكباره به میان جامعه شیطان بزرگ نگریزد و همین جا به كشف افكار و ساخت ابزار نوین زندگى بپردازد. و باز هم فرضاً، همه دیگر شرایط مطلوب هم برایش موجود باشد، آیا واقعاً مى شود كه با واژه هایى برگرفته از ادبیات بزرگان زمان هاى بسیار دور با این بیدارى و زندگى نوین به پیش رفت؟ سعدى، حافظ، مولانا و دیگران آن زمان در بهترین حالت فرضى اشعار زیبایشان را در صفاى روز خود سروده بودند. ابزار و افق هاى زندگانى آنها نه این بود كه ما با آن روبه رو هستیم. آنها نه از قاره آمریكا مى دانستند و از خطرات آتى كه از آنجا روزى زندگى همه ما را تهدید خواهد كرد و نه مى توانستند خواب این را ببینند كه روزى كسى بتواند قدم روى سطح ماهى بگذارد كه از آن آنقدر در عشق عارفانه سخن رانده بودند. آنها در زمان خود هیچكدام از بمب اتم كه هیچ، از ترقه بى خطر هم خبرى نداشتند كه قادر است مانند «سونامى» همه انسان ها، حیوانات و خانه ها و حتى شهرى به بزرگى بزرگترین شهر آن زمان را در طى تنها چند ثانیه، به غبار تبدیل كند. طبیعتاً ادبیاتى كه با وجود امكانات و آگاهى هاى آن زمان به وجود آمده با ادبیاتى كه باید زندگى كنونى نسل ما و نسل فرزندان ما را شكل دهد، فرق هاى اساسى داشته و دارد.
همه این نه بدان معنى است كه حال كه دریافتیم ادبیات این بزرگان- گاه هزار سال پیش و رهنمون پیشینیان ما- براى یافتن زندگانى راحت تر یا حداقل پر طمطراق تر ما به وجود نیامده اند، باید آنها را حتى اگر امكان پذیر بود آتش زد و خود آوازى جدید سر داد یا اینكه به آواز غریب دیگران روى آورد، بلكه منظور پیداكردن درك و تعاریفى جدید از واژه هاى ادبیات همان بزرگان است، بدون اینكه شیفته آن خواب و رویایى باشیم كه شاید در پى ناامیدى هاى هجوم مغولان و یا بلایایى دیگر به وجود آمدند. شاید آن بزرگان در سیاهى روزهاى خود، راهى جز پناه بردن به سرودن و شنیدن اینگونه غزلیات نمى یافتند.
همه این مقدمه براى آن است كه ثابت شود نسل آینده مردم این كشور راهى جز نوآورى ندارد. از جمله ابزار دسترسى به نوآورى، تعریف نوین و دقیق تر همان واژه هایى است كه در تیتر این نوشته آمده است: دانشمندان، علوم و فناورى! متاسفانه اكنون اینجانب پس از یك عمر تصور «دانشمند» بودن و همان قدر، پرداختن به حرفه علم و حتى اندكى هم فناورى، مى بینم اغلب تعاریفى براى این گونه عبارت ها، كه زمانى به عنوان توشه از فرنگ با خود آوردم و مدتى هم ناآگاه از اهمیت واژه ها در كلاس ها به نسل بعدى انتقال دادم، در كشورم هنوز كاربردى نیافته اند، مفاهیم آنها گاهى با آنچه كه امروزه در اینجا رایج و جا افتاده است تفاوت هاى فاحشى دارند. مثال هاى متعددى از اینگونه را مى توان با مطالعه مقاله همكارى دانشگاهى، كه اخیراً تحت عنوان«شاهراه اطلاع رسانى علمى، روش هاى تولید و اشاعه یافته هاى علمى» در روزنامه شرق ( شماره ،??? چهارشنبه ?? بهمن ،???? ص ??) چاپ شده است، یافت. در نوشته این همكار- كه مسلماً به یه من سابقه فعالیت طولانى و درخشان علمى به ریاست مركزى معظم براى تحقیقات در زمینه یكى از رشته هاى پراهمیت و آینده ساز كشور و نیز به همین دلیل به مدیریت مجله اى كه به منظور نشر مقالات مربوط به یافتن راهكارهاى آینده و تشریح سیاست هاى موجود علمى كشور منصوب شده است- جوانان و علاقه مندان را به سبك خود به طرز عبور از شاهراه علم، آگاه مى كند. وى مقاله خود را با این جملات شروع مى كند: «تولید علم و اشاعه یافته هاى علمى به صورت نوشته صورت مى پذیرد، در وهله اول یافته هاى علمى با نوشتن به دام مى افتد، آنگاه باید ثبت و نمایه بین المللى شود. یافته هاى علمى باید توسط داوران ذى صلاح تائید شود. یعنى به صورت مقاله در آید و در یك مجله معتبر پژوهشى به چاپ رسد و در مخزن علوم جهان قرار گیرد تا هر كسى حسب فراخور حالش از آن استفاده نماید. بنابراین علم با نشر نمایان مى شود و سپس رشد مى كند.....» و در ادامه این جمله مى نویسد: «بحث تولید علم نخستین بار در سال ???? در دانشگاه تهران مطرح شد اما در آن زمان در حد یك واژه ماند و فقط خمیرمایه اولیه آن شكل گرفت و در سال ???? -????این بحث به گونه جدى تر مطرح و تعریف شد. در این سال ها دانشگاه تهران اعلام كرد به نویسندگانى كه مقالات آنها در مجلات بین المللى كه در موسسات معتبر نمایه سازى نظیر ISI چاپ شود جوایز قابل ملاحظه اى اهدا خواهد شد. و این نخستین اقدامى جدى در زمینه تولید علم بود... و اخیراً در دانشگاه هاى كشور داشتن مقالات معتبر بین المللى نمایه شده در ISI پیش شرط استخدام اعضاى علمى است...»
در جملات فوق نه به زحمات «اكنون پیرانى» كه قبل از سال ???? زمینه هاى تحقیق را در این كشور فراهم كردند توجه مى شود نه از تحقیقاتى كه این پیشكسوتان تا آن زمان در این كشور انجام دادند (زمانى حداقل به لحاظ عددى بیش از كشورهایى نظیر چین، كره جنوبى و تایوان) صحبتى به میان مى آید. مهمتر اینكه نه بحث چیستى علم و نه چیستى تحقیق در میان است. اكنون فقط مى دانیم با نگارش مطالبى كه به هر ترتیب مورد پذیرش مجله اى كه توسط موسسه ISI فهرست نویسى شده است، نه تنها جوایز اعطا مى شوند بلكه این منجر به استخدام افراد در دانشگاه نیز مى شود. جالب است كه در جاى دیگر مقاله، این نویسنده محترم مراحل انجام تحقیق دانشگاهى را چنین تعریف مى نماید:
- مكتوب كردن
- بكر بودن
- داورى در نشر معتبر پژوهشى نمایه سازى و قرار گرفتن در شبكه اطلاع رسانى علمى بین المللى
- مورد استناد قرار گرفتن
در ادامه بار دیگر اینكه: «نخستین گام براى یك تحقیق دانشگاهى یك دستنوشته است، در حقیقت آغاز تحقیق یعنى نوشتن است كه به داده هاى تحقیقاتى اصالت و حیات اعطا مى شود و در فرهنگ علمى كشور هاى پیشرفته اهمیت نوشتن را در نشر نوشته كه مورد استفاده دیگران قرار گیرد، مى دانند. لذا باید یك نوشته در سایر نقاط جهان جارى و نشر گردد و مصطلح است كه مى گویند یا نشر یا فنا....» جدا از حقایقى كه از سطور فوق پنهان مى مانند، در جاى دیگر درباره اركان تحقیق آمده است: اركان تحقیق عبارتند از: محقق ارشد، مشاوران با تجربه داخلى و بین المللى، امكانات، اطلاعات علمى. نخستین ركن تولید علم همكارى با یك محقق ارشد است و نبود این همكارى نقص بزرگى به شمار مى آید....
بدون انكار اهمیت وجود محققى ارشد به عنوان راهنماى تحقیق، لازم به ذكر است كه تنها راه براى پیوستن به جرگه محققان، برگزیدن و تبعیت از محققى ارشد نیست. آنها كه كتاب معروف Double Helix، نوشته جیمز واتسون كه همراه با همكارش فرانسیس كریك برنده جایزه نوبل براى كشف ساختار ملكول DNA، رمزكننده مولكولى حیات را خوانده اند به خوبى مى دانند كه این دو محقق بیولوژى و بیوفیزیك (در آن موقع، یكى هنوز دانشجوى دكترا بود و دیگرى سال قبل دكتراى خود را اخذ كرده بود) در طى مراحل تحقیق خود از ترس استاد ارشد، نه نوشته اى از خود و نه به حرف استاد خود وقعى گذاشتند. آنها همه عملیات خود را در خفاى كامل از محیط اطراف به پیش بردند تا راساً مقاله معروف و انقلابى خود را به چاپ رساندند. از دیگر نمونه هاى نه چندان نادر مى توان از نوبل دار دیگرى به نام رابیندرا رامان هندى نام برد كه تنها با یك مدرك كارشناسى از یك كالج درجه سه هندوستان- هنوز مستعمره- به كشف پدیده اى پر اهمیت كه اكنون به نام او حك شده است، نائل گردید. نمونه سوم از همین قبیل، مربوط به محقق هندى دیگرى است به نام بوزه (Bose) كه هم او نیز هنگامى كه مقاله معروف خود را براى بازنگرى نزد اینشتین فرستاد. او نیز نه تنها مدرك بهترى از هم وطن خود نداشت، بلكه مانند رامان استادى ارشد نیز راهنماى او نبود (بر اساس پژوهش هاى جدید، پدیده بوزه- اینشتین احتمالاًً كاربرد بسیار مهمى در ساخت رایانه هاى آینده خواهد یافت). ولى چرا راه دور برویم، هم اكنون در كشور خود جوانى را داریم كه در ایران خود ما دانشگاهى را به پایان نرسانده ولى نخست از خفاى خانه خود و سپس اخیراً از یكى از پژوهشگاه هاى بنام این كشور به تنهایى طى چهار سال اخیر چند ده مقاله در مجلات نمایه شده معروف بین المللى به چاپ رسانده است.
متاسفانه در مقاله همكار گرامى كه ظاهراً با هدف آشنا كردن جوان ترها- آنها كه قرار است در پى ما «ارشدها» یا پیشكسوتان قدم بردارند- به ماهیت علم و روش تحقیق، نگارش شده است تا آخر و تا مرحله نتیجه گیرى تنها سخن از فوائد مادى است، كه از تحقیق براى «محقق» و یا احتمالاً براى كشور محقق حاصل مى شود. در هیچ كجاى آن تعریفى از ماهیت نهادى محققینى چون واتسون و كریك، رامان و بوزه، جوان خودى و یا آن لشكر افرادى كه روز و شب در كتابخانه ها و آزمایشگاه ها بدنبال علایق خود مى گردند، به میان نمى آید. آنچه كه با نگاهى به تاریخ علم و عالمان بنام جهان و حتى بعضى از استادان كمتر مهم خود ما برایمان واضح مى شود این است كه خمیرمایه راستینى كه به تحقیق منجر مى شود، هیچكدام از اركان متعددى كه این همكار به ردیف در مقاله فوق آورده، نبوده است بلكه همان اعتیاد محقق به كنجكاوى و لذت بردن از كشف است. اغلب ما مى دانیم كه از جمله گالیله، دانشمند ایتالیایى، نه تنها هیچ وقت براى كشف خود جایزه اى «قابل ملاحظه» دریافت نكرد، بلكه براى اثبات حقانیت كشف خود در محكمه پاپ ها تا پاى دار یا سوخته شدن نیز پیش رفت. او حتى در زندان و تا نزدیك به كورى تا پاى مرگ نیز به تحقیقات ممنوعه و ارسال مخفیانه نتایج خود به بیرون ادامه داد. در اروپاى زمان گالیله مردم عادى خیلى زودتر از قدرتمندان به ارزش نوابغى از گونه این محقق پى برده بودند و فرهنگ پرورش و تحمل گالیله ها را در میان خود آنچنان رایج كرده بودند كه پاپ ها دیگر جرات گالیله كشى را نداشتند. محققین اروپا، حتى تا اوایل قرن گذشته، تنها با انگیزه دریافت جوایز به پاى میزهاى آزمایشگاه كشیده نمى شدند. آنها كه جز این مى پندارند هیچگاه سرگذشت محققین اروپا را مطالعه نكرده اند وگرنه مى دانستند كه اغلب اینها سالیان دراز و گاه تا پایان عمر از بسیارى از راحتى هاى معمول زندگى دست شسته تا به اثبات آن «حقیقتى» كه فكر مى كردند به آن واقف شده اند دست یافته، آن را براى گرفتن تائیدیه از همقطاران خود به چاپ رسانند. چاپ مقاله علمى واقعى امروزى هم مفهومى جز این ندارد.
براى اینجانب، با وقوف كامل از محدودیت ها و ناتوانى هاى ذاتى و شخصى خود، همواره مرشدهایى از گونه گالیله و بسیارى از هم دوره اى هاى زنده بزرگتر و یا كوچكتر از خودم، نه لزوماً محققینى پر مقاله راهنماى زندگى اندك علمى ام بوده اند. در نتیجه ناآگاه از امكان وجود تعاریفى متعارف تر در جامعه خودى در تمامى مقالات تعریفى، تشریحى، انتقادى كه تا حال درباره تحقیق- علم و فناورى درباره فعالیت همكاران هم وطن اظهار نظر كرده ام (كه بعضى از آنها در روزنامه ها و یا مجلات ادوارى چاپ شده و نیز در بعضى دیگر كه در اثر مخالفت بعضى از همكاران محترم تا حال در كشور توفیق چاپ نیافته اند) معترفم كه در ذهن خود با تعاریفى از دانشمند، علم و فناورى، ناخودآگاه، عاریه گرفته از فرنگ، به نتیجه هایى در جامعه ام، غیر متعارف رسیده ام. ظاهراً همین لغزش باعث رنجش بعضى از دوستان دانشگاهى من شده است، در این نوشته سعى بر این دارم كه به اختصار تعاریف خود را از این ? واژه زیر بنایى براى تحقیق، آنطور كه به نظرم در غرب تولیدكننده آنها به كار برده مى شود بیاورم. شاید بعضى از دوستان شماتت گر من، اگر در وجودم صرفاً یك غرب گرا كه دیگر جایى، یا حداقل حق ابراز افكارى را در این كشور خود ندارد، نبینند و با آگاهى از ریشه هاى این «گمراهى» من، اندكى از خشم خود دست شویند.
?-دانشمند Scientist
اگرچه به نظر مى رسد كه تعریف دانش در طول تاریخ مدون بشر تغییرى فاحش نداشته، در جوامع پیشرفته مفهوم كلمه دانشمند از آنچه كه مثلاً براى ارسطو و حتى براى نیوتن در زمان هاى آنها اطلاق مى شده تغییر یافته است. امروزه، با گسترش دامنه دانش، دیگر فردى نیست كه بتواند در خود همه دانستنى ها را متمركز ببیند. حتى نابغه اى مانند اینشتین نه خود ادعایى نسبت به دانستن شیمى، بیولوژى یا مردم شناسى داشت و نه اگر اظهارنظرى در این زمینه مى نمود، كسى او را جدى مى گرفت. ساینتیست امروزه خود خوب مى داند در بهترین صورت، تنها گوشه اى از دنیاى دانش امروزى را درك كرده است و مى تواند با آن بازى كند. در نتیجه به مفهوم امروزى، اگرچه ساینس (science) هنوز هم دانشى است در بر گیرنده همه علوم، ساینتیست متخصص تنها بخشى از آن است و همانند بقیه آحاد جامعه كور براى سایر بخش ها.
اگر مثلاً ذكریاى رازى را به مفهوم ارسطویى واقعاً دانشمند بدانیم، با عدم رشد و تحول طبیعى دانش در میان ما از عصر طلایى جامعه مان تا برخوردمان با علم غربى، به نظر مى رسد لغت دانشمند در میان جامعه ما نیز تحول نیافته باقى مانده است. هیچكدام از ما امروز براى معرفى خود و حرفه اى كه به آن مشغولیم نمى توانیم از واژه دانشمند استفاده نماییم. متاسفانه كلمه اى هم مترادف با ساینتیست را در فرهنگ لغت خود نداریم. واژه هاى شیمیست، بیولوژیست، فیزیست و.... واژه هایى نیستند كه حرفه جمع نوع ما را در بر گیرند. علاوه بر این كلمه شیمیست نه مى تواند معرف نوع فعالیت ما به عنوان شیمیست محقق از یكسو و شیمیست صرفاً تكنسین در سوى دیگر باشد. در دانشگاه ها و یا صنایع ما بسیارى از شیمیست ها به كار مشغولند كه اغلب با مهارت هاى زیاد وظایف آموزشى و یا نظارتى خود را به نحو احسن انجام مى دهند ولى هیچگاه به جز چاره جویى هاى مسائل روز محیط كار خود، به جست وجویى در حیطه علم شیمى نمى پردازند و دنبال نظریه اى عام نیز نیستند. در غرب ساینتیست جست وجوگرى است كه تعلیم یافته است با انضباط و با استفاده از كلیه دانش موجود بشرى به دنبال مشتركاتى و یا نظمى كه پدیده اى را تشریح نماید، بگردد و یا براساس داده ها نظمى جدید را به وجود آورد. این تعریف شامل شخصى كه صرفاً دانش كاربرى را فرا گرفته است نمى شود. شخص اخیر صرفاً مثلاً همان شیمیست است. شاید بجا مى بود خود را دانشگر مى نامیدیم تا مشخص شود كه حرفه ما همان جست وجوگرى است در دنبال ناشناخته ها. در این صورت شاید دیگر كسى از ما به این فكر نیفتد كه با كسب صرفاً مقام دكترى و چند مقاله نمایه شده در موسسه ISI حق ورود به دانشگاه را كسب كرده و یا استادى را سمتى بداند صاحب سرقفلى كه با آن بتوان به عنوان «محقق ارشد» تحقیق و مقاله نویسى را به دانشجویان زیردست خود محول كرده تا از فواید آن بهره مند شود.
*مركز مطالعات و همكارى هاى علمى بین المللى

طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود