مقاله ها
نویسنده : آرش امین زاده دانشجوی كارشناسی ارشد مدیریت توانبخشی
بازدید : 195

 

    نگرش نامناسب مردم جامعه نسبت به معلولان و توانایی های آنها معظلی است كه از دیرباز گریبانگیر برنامه های توانبخشی به حساب می آمده است.در جوامعی كه بخصوص كارِ آگاهسازی اقشار مختلف نسبت به مسئلة معلولیت به درستی انجام نشده یا بطور كلی اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است، تفكر عامه از فرد معلول ، اسیری است كه در انزوای معلولیت خویش فرو رفته و هیچ روزنی از چهار دیواری تاریك معلولیت به آزادی اجتماع نمی بیند و سالها در همین اسارت می ماند و زندگی خود و خانواده اش را به تباهی و ویرانی می كشاند.

      سالهای سال این نگرش منفی سد راه برنامه های توانبخشی بوده است ، چرا كه شرط اولیة اجرای این برنامه ها همكاری همه جانبة همة مردم است. برای نمونه از توانبخشی حرفه ای نام می برم كه هدف غایی آن تلفیق معلولان در بازارهای كار جامعه، همراه و همگام با بقیه است( منظورم از بقیة مردم آن عده است كه خود را سالم و به دور از معلولیت می دانند. البته من به شخصه هیچ فردی را فاقد نقص، ناتوانی ومعلولیت نمی دانم ) روی هم رفته چند كارفرما ، چند مربی آموزشی، چند كارگر ، چند كارمند یا چند همكار می بینید كه موافق با این موضوع ، آنهم نه از سر دلسوزی باشند؟ كدام صاحبكار یا كدام استادكار می داند كه معلول می تواند ؟ همچنین است برای سایر برنامه های توانبخشی مثل برنامه های آموزشی ، اجتماعی و .

     من با فلسفة « همه حق دارند» موافقم و از جان و دل به آن ایمان دارم. حاصل تعمیم دادن این تفكر به موضوع ما این است كه « مردم حق دارند كه نگرش مثبتی نسبت به توانایی های معلولان نداشته باشند» نپرسید چرا ، چون بدون این پرسش هم به شما پاسخ خواهم داد . جملة مردم عقلشان به چشمشان است را هر یك از ما از زبان مادربزرگها ، پدربزرگها ، مادرها ، پدرها و شنیده ایم؛ البته در اكثر موارد این مردم را كسانی غیر از خودمان می دانیم كه تفكر عمیقی ندارند و عقلشان به چشمشان است ولی جای دوری نرویم. اگر این حرف را توهین نمی دانید عرض كنم كه من و شما نیز عقلمان به چشممان است. می خواهم برای آنانكه كمی دلخور شده اند مثالی بزنم: شما مغازه داری هستید كه در یك روز تقریبا خلوت پشت دخل نشسته اید و منتظر مشتری هستید.در آنِ واحد دو نفر از در وارد می شوند.یكی با ظاهری ژولیده ،كت چروكیده باآستین های پاره ، شلوار وصله دار وكلاه كاموایی رنگ پریده و دیگری با كت و شلوارِ یك دست و تمیز ، موهای مرتب، با عینكی بر چشم( ترجیحا بی فریم) و سامسونتی در دست.هر دو در یك زمان از شما جنس خاصی را طلب می كنند.بیایید خودمانی باشیم: خداوكیلی به كدامیك قبل از دیگری پاسخ می دهید؟ آیا در همان لحظة اول این فكر به ذهنتان خطور می كند كه مشتری ژولیده شاید یك دانشمند،یك شاعر، یك نویسنده یا اصولا فردی محترم باشد؟

      بله .من، تو، او، ما، شما، ایشان، آنچه را قضاوت می كنیم كه به چشم می بینیم. حال به موضوع خودمان برمی گردیم.كمی فكر كنید! چند نفر از مردم جامعه در یك روز ، یك ماه ، یك سال یا به طوركل در تمام طول عمر خود توانایی های یك معلول را با چشمان خود دیده اند؟چند درصد از جامعة انسانهایی كه خود را سالم می دانند فرد دچار معلولیتی دیده اند كه همانند خودشان فعال باشد؟خودشان؛ بله این یك واژة مهم است. اصولا ما انسانها خودمان معیار همه چیز هستیم.ضرب المثل« كافر همه را به كیش خود پندارد» را به همة مردم تعمیم بدهید.بله.اگر درست فكر كنید می بینید كه همة ما می پسندیم كه دیگران شبیه ما باشند.می پسندیم ،چون به دیدن امثال خودمان عادت كرده ایم. و این غبار عادت باید هرچه زودتر از شیشة شفاف ذهنمان روفته شود چرا كه همیشه ما نقطة صفر استاندارد نیستیم. توجه شما را به قصة قدیمی « سفرهای گالیور» اثر جاناتان سوئیفت(1762میلادی) جلب می كنم.كدام لی لی پوتی بود كه در نگاه آغازین، آن موجود درشت پیكر و عظیم الجثه را یك انسان عادی فرض می كرد؟ در سوی دیگر آیا موافق نیستید كه گالیور ( و البته سگش ، تگ ،) از دیدن آن همه آدم كوتوله متحیرتر از خود آنها بود؟ پس معلولیت نسبی است . هنوز هم در نگرش های مختلف توانبخشی ،گروهی معلولیت را نا هنجاری جامعه نسبت به فرد می دانند و گروهی ناهنجاری فرد نسبت به جامعه. البته بحث ما این قضیه نیست ( و البته از حاشیه روی وحشت دارم) ولی جالب است بدانید همین شما و من! كه خود را استاندارد می دانیم معلولیت هایی داریم كه البته خوش شانسیم كه به چشم  نمی آیند. اگر شما (خدای ناكرده) به مرض دیابت دچار باشید و لاجرم دعوت دوست همكار خود را به یك عصرانة شیرینی و بستنی همراه با سایر  همكاران به مناسبت قبولی فرزندش در دانشگاه رد می كنید ، قطعا دچار معلولیت هستید.

- لابد می دانید كه معلولیت، محدودیت مشاركت در فعالیت های اجتماعی به علت نقص و ناتوانی است -باور كنید در یك جامعة روستایی نه چندان پیشرفته كودك عقب ماندة ذهنی با ضریب هوشی70- 60یك معلول به حساب نمی آید شاید تنها به عنوان یك فرد« ساده» و حتی با امتیاز « بی غل و غش» به حساب آید.

     بگذریم. به آنجا رسیدیم كه مردم جامعه كمتر با توانایی های معلولان برخورد می كنند. ولی صبر كنید! مردم جامعه چقدر با خود معلولان برخورد می كنند؟ خود شما در كوچه و خیابان، بانك و اداره، مدرسه و دانشگاه و چند معلول ( حداقل ویلچیری) می بینید؟ چند نابینا می بینید؟ و به راستی چرا؟

    حال به سراغ عزیزانی برویم كه دغدغه و یا به نوعی بهانة عدم توفیق برنامه های توانبخشی شان نگرش منفی جامعه است. بله. اینجا دیگر كار،كارِما مسئولان است.( البته منظورم از مسئول صرفا كسی نیست كه پست خاصی را در سازمان خاصی اشغال كرده بلكه هر كسی كه می تواند دو دقیقه در مورد رفع مشكلات معلولان فكر كند یك مسئول تلقی می شود) .ما مسئولان كه البته رسم الخط تلفیق معلول در جامعه ، مشاركت و برابرسازی فرصت ها را كاملا می شناسیم، باید بدانیم كه طلوع پررنگ معلول در جامعه آنقدرها هم دور از دسترس نیست.به راستی چند اتوبوس مخصوص معلولان در سطح شهر در تردد است؟( البته من به كمبود وسائط نقلیه برای افراد سالم كاری ندارم: دعدعة من مشكل معلولان است) چند سطح شیبدار، چند پیاده روی مناسب( مخصوصا برای نابینایان) ، چندكارگاه، كارخانه ،دكان و مغازة مناسب سازی شده برای اشتغال معلولین ، چند راهنما در ادارات مختلف جهت راهنمایی نابینایان ( قابل توجه آن دسته از عزیزانی كه دغدغه شان اشتغال زایی است) ، چند، چند ،چند وجود دارد ؟  منصف باشیم .آیا بدون اینها می توانیم شاهد حضور عزیزان  معلول در سطح جامعه باشیم تا آنگاه مردم عادی ببینند و شاهد باشند كه یك معلول ضایعة نخاعی هم می تواند به تنهایی به بانك برود و آن یكی به سلمانی و دیگری به مدرسه و دانشگاه و. و این دیده ها را برای هم تعریف كنند؟

و سخنی نیز با افراد دچار معلولیت

  من اگر به جای فلان شهردار، فلان فرماندار، فلان مسئول اداره و سازمان و بودم و می دیدم كه در شهر ، منطقه ، اداره و سازمان تحت ادارة من كسی تقاضای مناسب سازی ، ایجاد قابلیت دسترسی ونمی كندو اصولا معلول چندانی وجود تدارد كه من بخواهم در فلان اداره سطح شیبدار بسازم یا اتوبوس مخصوص معلولین در خطوط اصلی شهر به راه بیندازم ، هیچگاه چنین فكری اصولا به ذهنم خطور نمی كرد. عزیز من ! شما هم بی تقصیر نیستید. بله. حتی مسئولین هم باید شما را ببینند.اصولا همه باید شما را ببینند.چرا قبول كرده اید كه بمانید و بسازید؟ من بهتر از خود شما ببخشید! همانند خود شما می دانم كه چقدر عبور و مرور یك معلول جسمی و حركتی در سطح شهر مشكل است ، چقدر دسترسی یك فرد ناشنوا به فلان دایرة فلان اداره مشكل است، ولی با همة سختی ها بیایید و در مقابل چشمها قرار بگیرید. چشمهایی كه نمی دانند و شما باید به آنها بیاموزید. بگذارید نیاز احساس شود. بگذارید رئیس بانك ایكس ببیند كه در روز چقدر مراجعه كنندة دچار معلولیت دارد.و از همه مهمتر ما مردم ، كه غیر از امثال خود كمتر دیده ایم ببینیم كه شما هستید . وقتی بدانیم كه شما هستید ، بهتر باورتان می كنیم. این بهتر از هر برنامة تلویزیونی ، هر كتاب و مقاله و كلاس درسی است. بله. خودتان می دانید كه هستید پس بگذارید ما هم بدانیم . همه چیز درست می شود فقط حركت كنید.

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود