مقاله ها
نویسنده : محسن حیدرى
بازدید : 399

چكیده:
نویسنده در این مقاله با اشاره به مطالب دكتر سروش در خصوص «ولایت‏باطنى و ولایت‏سیاسى‏» و تفكیك این دو مقوله از یكدیگر، ادله این مطلب را مورد نقد قرار داده است.
آقاى عبدالكریم سروش در فروردین 1377، بحثى در مورد «ولایت‏باطنى و ولایت‏سیاسى‏» در ضمن یك سخنرانى مطرح و مطالبى را پیرامون تحریف ولایت‏باطنى و سیاسى و تفكیك آن‏دو از یكدیگر عنوان نموده و از جمله گفته است: «بنابراین على، در مقام رهبرى جامعه، على امام بود نه على ولى خدا. همین على به مردم مى‏گفت: «انى فى نفسى لست‏بفوق ان اخطى‏» من به خودى خود فوق خطا نیستم، ممكن است‏خطا بكنم، «فلاتكفوا عن مشورة بعدل او مقالة بحق‏». بنابراین از دادن مشورت عادلانه به من دریغ نورزید، سخن شما به‏كار من مى‏آید. وقتى امیرالمؤمنین‏علیه السلام این عبارت را مى‏فرمود، با مردم تعارف نمى‏كرد و مردم هم آن را تعارف تلقى نمى‏كردند.»
سخن در این است كه چرا شخصى در هیات یك اندیشمند فرهیخته براى به كرسى نشاندن نظریه موردپسند خویش، به گونه‏اى غیرمتناسب با روشهاى علمى به نصوص مورد اعتماد متشرعان دست مى‏یازد!؟ روش علمى استفاده از نصوص قرآن و نهج‏البلاغه این است كه نص موردنظر به صورت كامل و با ملاحظه همه قرائن متصل و منفصل، عقلى و نقلى، از قبیل سیاق، شان نزول و متعلقات آن، اعم از قیود و استثناها و نیز مسائل اعتقادى قطعى مرتبط با موضوع و فارغ از هرگونه پیش‏داورى مورد مداقه قرار مى‏گیرد. در غیر این صورت تحلیلگر از تفسیر به راى و تحریف معنوى آن نصوص و یا تفكر التقاطى سر در مى‏آورد. متاسفانه آقاى سروش در نقل قولى كه از امیرالمؤمنین‏علیه السلام نموده گرفتار این مشكل شده است. این مدعا از سه نظر قابل اثبات است:
اولا: عبارت «من به خودى خود فوق خطا نیستم‏» به فرض آنكه ظهور در معصوم نبودن حضرت على‏علیه السلام داشته باشد در مقابل یكى از اصول مسلم و قطعى اعتقادات شیعه، قرار مى‏گیرد، چراكه عصمت ائمه‏علیهم السلام به صورت مطلق در همه زمینه‏ها، چه در زمینه تبیین احكام شرعى و چه در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى، در جاى خود با ادله قطعى ثابت است; بنابراین ظاهر آن روایت، بر فرض صحت‏سند آن، حجت نیست و باید تاویل شود.
ثانیا: سخن حضرت على‏علیه السلام به صورت ناقص و بدون در نظر گرفتن صدر و ذیل آن نقل و تفسیر به راى شده است. اصل سخن امیرالمؤمنین‏علیه السلام در خطبه 216 نهج‏البلاغه قرار دارد كه حضرت آن را در صفین ایراد نموده‏اند، در اثناى این خطبه مردى از اصحاب ضمن گفتارى طولانى حضرتش را ثناى فراوان گفته و پیروى و گوش به فرمان بودنش را متذكر مى‏گردد و به خیال خود مولا را پاسخى شایسته مى‏گوید. در اینجاست كه حضرت سخن خویش را پیرامون تواضع در مقابل پروردگار و اجتناب حاكمان از شنیدن سخنان چاپلوسانه پیگیرى مى‏نمایند و مردم را نیز از انجام رفتارى كه بعضا با حاكمان متكبر و جبار داشته‏اند نسبت‏به حاكم اسلامى برحذر مى‏دارند و در ادامه بلافاصله براى دفع توهم نفى عصمت از خویش این امكان را با جمله استثنائیه نفى مى‏فرمایند: «الا ان یكفى الله من نفسى ما هو املك به منى‏» یعنى «مگر اینكه خداوند مرا در برابر خویشتن خویشم كفایت كند كه او بیش از خود من قلمرو هستیم را مالك مى‏باشد.» به عبارت دیگر حضرت با این تعبیر یكى از زیباترین مظاهر توحید افعالى را رقم زده و صریحا بیان فرموده‏اند كه: «اگر لطف خدا شامل حال بنده‏اش نگردد هیچ‏كس نمى‏تواند فى نفسه و با استقلال خود را از خطا و لغزش مصونیت‏بخشد.»
ثالثا: با مراجعه به سخنان حضرت امیرعلیه السلام در خطبه‏ها، نامه‏ها و كلمات قصار مى‏توان نمونه‏هاى فراوانى را یافت كه اگر فرض كنیم سخن حضرت در خطبه 216 مبهم و دوپهلو است، ابهام آن را به طور كامل برطرف مى‏سازد از جمله:
الف) نهج‏البلاغه (خطبه 205): در این خطبه امیرالمؤمنین‏علیه السلام در پاسخ به طلحه و زبیر، كه آن حضرت را به بهانه عدم مشورت با آنان و اینكه از نیرویشان بهره نمى‏برد، مورد انتقاد قرار دادند و فرمودند: «به خدا سوگند نه مرا به خلافت میلى است و نه به زمامدارى نیازى، این شما بودید كه مرا بدان خواندید و با اصرار بر كرسى خلافت نشاندید و چون خلافت‏به من رسید از كتاب خدا قوانینى كه براى ما نهاده و ما را به حكمرانى براساس آن فرمان داده، با نگاهى ژرف پیروى نمودم و نیز از سنت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم الگو گرفتم. چنین بود كه به راى شما و دیگران نیازى نداشتم، در این میان حكمى پیش نیامد كه آن را ندانم، تا با شما و برادران مسلمانم مشورت كنم و اگر چنین بود، از شما و غیرشما رویگردان نبودم.»
ب) نهج‏البلاغه (خطبه 4): در این خطبه حضرت مى‏فرمایند: «من از زمانى كه حق را یافته‏ام در آن تردید نكرده‏ام.»
ج) نهج‏البلاغه (حكمت 185): حضرت در صدر این سخن لغزشهاى عمومى (كذب) و در ذیل آن خطاهاى غیرعمدى را به طور كلى و در همه احوال از خود نفى مى‏كنند. واضح است كه این تعبیر دیگرى از عصمت مى‏باشد زیرا جز معصوم هیچ كس نمى‏تواند هرگونه لغزش عمدى و غیرعمدى را به طور كلى به‏طور قاطع از خودش نفى كند.
د) نهج‏البلاغه (خطبه 192): در این خطبه نیز امام‏علیه السلام مى‏فرمایند: «هرگز (پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله وسلم)، دروغى را در گفتارم نیافت و اشتباهى را در كردارم پیدا ننمود.»
آقاى سروش براى اثبات نادرستى نظریه «سیاست ما عین دیانت ماست‏» به این مطلب اشاره مى‏كند كه این طرز تفكر برخاسته از درآمیختن دو مفهوم از ولایت است: دیده مى‏شود كه درآمیختن مفهوم ولایت‏باطنى با امامت و ریاست ظاهرى چه ابهامات و مغالطاتى براى تئورى سیاسى پدید آورده است. ما باید امروز این مفاهیم را از یكدیگر تفكیك كنیم. ... ولایت فقیه هیچ حظى از ولایت عرفانى و معنوى ندارد و تنها اشتراك لفظ باعث‏شده است تا گروهى این ولایت را (كه به معنى ریاست و زعامت است) با آن ولایت (كه در خور و مخصوص اولیاءالله و خواص درگاه اوست) درآمیزند. در امر تفكیك ولایت‏باطنى از ولایت‏سیاسى نوعى مغالطه مشاهده مى‏شود. به این معنى كه اگر چه بین آن دو مقوله از حیث مفهوم ذهنى تباین و تغایر قطعى هست ولى اجتماع آن دو در یك مصداق خارجى هیچ استبعادى ندارد. مثلا اگر گفته شود زید شاعر، فقیه و طبیب است هیچ‏گونه استحاله‏اى رخ نداده و مى‏توانیم آثار متناسب با هریك از عناوین مذكور را بر آن شخص واحد، در خارج باز كنیم، زیرا همه آن عناوین اتحاد خارجى دارند و هیچ تغایرى جز در عالم مفهوم و ذهن در بین نیست.
در نظریه امامت، از دیدگاه پیروان مكتب اهل البیت‏علیهم السلام، مساله از این قرار است كه امام معصوم هم واسطه فیض و واجد جمیع كمالات یك انسان كامل است، و هم زعیم سیاسى و فرمانده نظامى است، و در عین حال مرجع تبیین معارف و احكام الهى و نیز الگوى نمونه تربیتى و خلاصه حجت‏خدا در همه زمینه‏هایى است كه سزاوار پوشیدن جامه فخیم ولایت الهى است. ولایت او عام و مطلق است و تبعیت مردم از او در همه زمینه‏ها واجب. همه اینها از نصوص قرآنى و حدیثى، به وضوح استفاده مى‏شود. گرچه بین این ویژگى‏ها تمایز مفهومى وجود دارد.
نصوصى مانند: «انما ولیكم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزكاة وهم راكعون‏» و «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منكم‏» بیانگر این مدعاست. در نصوص مذكور ولایت امام معصوم در طول ولایت‏حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله وسلم و آن نیز در طول ولایت‏الله قرار دارد و فرقى میان این سه نوع ولایت از نظر شمول و اطلاق نیست. گرچه از نظر كنه و جوهر تفاوت ذاتى دارند چراكه ولایت الهى بالاستقلال، ذاتى و وجوبى است اما ولایت پیامبر و امام بالافاضه، غیرى و امكانى است.
وجوب تبعیت محض از رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله وسلم است‏براساس: «النبی اولى بالمؤمنین من انفسهم‏». ولایت مزبور نه تنها در امور باطنى كه در امور سیاسى نیز جارى و سارى است. ائمه معصومین‏علیهم السلام هم به حكم ادله امامتشان داراى چنین ولایتى هستند. از جمله در خطبه غدیریه آمده است كه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «الست اولى بكم من انفسكم، فقالوا بلى، فقال: من كنت مولاه فهذا على مولاه‏».

اشاره
1. نویسنده محترم نكات خوبى را در نحوه برداشت از متون دینى تذكر داده‏اند، از جمله لزوم جامع‏نگرى و ملاحظه صدر و ذیل كلام و جمع بین ادله. استنادات ایشان به فقراتى از نهج‏البلاغه براى اثبات عصمت على‏علیه السلام از نگاه خود ایشان نیز خوب است. تنها یك مورد است كه چندان مناسب نیست، آنچه در خطبه 4 آمده است (من از زمانى كه حق را یافته‏ام در آن تردید نكرده‏ام.»)، دلالتى بر نفى خطا و اشتباه ندارد.
2. در مساله تفكیك ولایت‏باطنى از ولایت‏سیاسى، آقاى سروش مدعى این نشد كه امكان جمع بین آن دو وجود ندارد، بلكه مى‏خواهد بگوید بر اثر خلط این دو مفهوم ابهامات و مغالطاتى رخ داده است. لذا بخشى از نقد نویسنده محترم بر این گفته آقاى سروش از قبیل توضیح واضحات و مقبولات است و نه نقد. یعنى چیزى را گفته‏اند كه خود گوینده نیز قبول دارد و آن تفكیك دو مفهوم در عین امكان وحدت مصداق ولایت‏باطنى و ولایت‏سیاسى است. اما همه سخن بر سر تحقق خارجى چنین اتحادى است. آقاى سروش منكر آن است و جمع شدن ولایت‏باطنى و ولایت‏سیاسى را در كسانى مانند پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و على‏علیه السلام از باب اتفاق و همزیستى دین و دنیا مى‏داند و نه دینى شدن حكومت‏به معناى تعیین حاكم از ناحیه خدا. در اینجاست كه عمومات و اطلاقات ادله و نصوص دینى كه اثبات‏كننده ولایت‏سیاسى براى امامان معصوم‏علیهم السلام است، سخن آقاى سروش را ابطال مى‏كنند، هرچند آنچه در این مقاله آمده تنها گوشه‏اى از نصوص و ادله است و مهمتر از ادله نقلى، ادله عقلى‏اى هستند كه به طور قاطع‏تر و همه‏فهم‏ترى ولایت‏سیاسى را براى كسى كه داراى ولایت دینى (و نه الزاما باطنى) است، به اثبات مى‏رساند.


 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود