از حوزه علمیه قم
درشماره پنجم فصلنامه حوزه و دانشگاه مقالهاى با عنوان «پیشفرضهاى روانشناسى اسلامى» به چاپ رسید. مقاله، چنانكه از عنوان آن پیداست، درصدد بیان پیشفرضهاى روانشناسى اسلامى براساس منابع و متون اصلى اسلامى است و در آغاز پیشرفضهاى مربوط به موضوع روانشناسى را مورد بررسى قرار داده و پس از طرح و نقد چند فرضیه، «عمل» را موضوع روانشناسى معرفى مىكند; و در ادامه به تصویف عمل و بیان مبادى آن مىپردازد. مقاله در مجموع تحقیقى و حاوى مطالب مهم و ابتكارى است، و در عین حال در پارهاى موارد قابل تامل و بررسى بیشتر است. نگارنده در این نوشتار تنها به نقد و بررسى بخش آخر مقاله یعنى توصیف عمل و مبادى آن مىپردازد و نسبتبه بخشهاى دیگر آن از جهت اثبات یا نفى ساكت است. قبل از ورود به بحثبه دو نكته كلى و روشى اشاره مىكنیم. نخست اینكه در مقام انتساب سخنى به اسلام، گذشته از توجه و دقت در قرآن كه نقل اكبر و مهمترین متن اسلامى است، باید به ثقل اصغر یعنى احادیث نیز توجه داشت و مقاله بطور كلى فاقد این جنبه است. در این مقاله گذشته از شواهدى از قرآن، سعى مىكنیم با ارائه نمونههایى از احادیث مربوط به بحث و معرفى منابع و جوامع حدیثى، این نقص جبران شود.
نكته دیگر آنكه در فهم واژههاى متون اصیل دینى، مراجعه به یك كتاب لغوى متاخر مثل مفردات راغب كافى نبوده و لازم استبه كتابهاى دست اول لغوى نیز مراجعه كرد. بخصوص با توجه به اینكه راغب در برخى موارد میان معانى لغوى و اصطلاحى خلط كرده و فهم واژه قرآنى را دچار مشكل مىسازد.
1- تفاوت فعل و عمل - نویسندگان محترم در مقام بیان این تفاوت، فعل را به این صورت تعریف مىكنند كه «ناظر به تاثیرى است كه از موجودى سر مىزند، خواه مبتنى بر علم و قصد باشد یا نباشد، و خواه ناشى از انسان باشد یا حیوان و یا جماد. اما عمل فقط به آن دسته از افعال اطلاق مىشود كه از مبادى معینى نشات یافته باشد».
روشن نیست این تعریفها معانى لغوى فعل و عمل هستند یا بیانگر معانى اصطلاحى آنها در علمى خاص، و یا جعل اصطلاح جدیدى است كه بحثبر اساس آن ادامه مىیابد. ماخذى نیز ارائه نشده تا از طریق آن به جایگاه تعاریف پى برد. اما از آنجا كه این تعاریف در كتاب مفردات راغب نیز بیان شده، به نظر مىرسد مراد نویسندگان بیان معانى فال و عمل در لغت عرب و استعمال قرآنى آن است. اما راغب در ادامه سخن تصریح مىكند كه عمل در موارد اندكى، مانند فعل، در افعال بدون قصد حیوانات و جمادات استعمال مىشود. بنابراین حتى از نظر راغب نیز تمایز بیان شده كلیت ندارد. از سوى دیگر در این كتاب دلیل و شاهدى از كلام عرب و قرآن ارائه نشده است. در كتابهاى لغت نیز به این تفاوت اشارهاى نشده، ضمن آنكه گاهى هر یك از این دو واژه در تفسیر دیگرى بكار رفته است. (1)
در قرآن كریم نیز فعل و عمل به یك معنا، و در اكثر موارد در افعال اختیارى انسان و خدا بكار رفته است. ابى هلال عسكرى تفاوت فعل و عمل را به گونهاى دیگر بیان كرده است. وى معتقد است «فلان یعملالطین حزنا» فلان شخص خاك را سفال مىكند. اما گفته نمىشود «یفعلالطین خزفا» زیرا فعل به معناى ایجاد چیزى است نه ایجاد اثر در چیزى. بنابراین در واژه عمل عنایت اصلى تاثیر گذاشتن شخصى بر شیئى است، بگونهاى كه پس از این تاثیر، شىء از حالتى به حالت دیگر تبدیل شود. اما در فعل این ملاحظه وجود ندارد. (2)
اما این تمایز نیز قانع كننده نیست. با پذیرفتن شهادت او در این باره كه در لغت عرب «یعملالطین خزفا» بكار مىرود ولى «یفعلالطین خزفا» استعمال نمىشود، تنها مىتوان نتیجه گرفت كه فعل در این موارد بكار نمىرود و منى توان گفت عمل تنها در این موارد بكار مىرود و از این رو عمل را به ایجاد اثر در چیزى تعریف كرد. به عبارت دیگر دلیل وى اخص از مدعاى اوست.
حاصل آنكه فعل و عمل قریب به یكدیگرند و جز در برخى موارد كه اهمیت چندانى هم ندارد، بجاى یكدیگر بكار مىروند. با دقت در موارد استعمال این دو واژه روشن مىشود كه مورد اصلى استعمال فعل و عمل، افعال اختیارى و مسبوق به مبادى است، بكار رفته باشد. این موضوع محتاج استقراء بیشترى است در قرآن كریم در پارهاى موارد عمل و فعل در جایى كه شخص از روى جهل كارى انجام داده، بكار رفته است. براى مثال در آیاتى از قرآن آمده است كه هركس به جهت نادانى كار بدى انجام دهد و سپس توبه و جبران كند، خداوند آمرزنده و مهربان است. اما در این موارد منظور از نادانى فقدان هرگونه علم نیستبلكه نوع خاصى از نادانى مراد است زیرا با فقدان مطلق علم، گناه و توبه نیز صادق نخواهد بود. درباره معناى جهل در آیه میان مفسران اختلافنظر وجود دارد. طبرسى ضمن نقل اقوالى در این زمینه، تفسیر امام صادق (علیهالسلام) را این مىداند كه مراد از آیه، گناهى است كه انسان با وجود علم به آن، هنگامى كه گناه را در نفس خویش حاضر مىكند، نسبتبه گناه بودنش غفلت مىكند. (3)
به نظر مىرسد این جهل، نوعى جهل اختیارى و بعد از معرفت است و مقدمات آن به اختیار انسان است.
به این صورت كه آدمى با اراده خویش گناه را در ذهن خویش خطور داده و دائما بدان توجه مىكند و آن را آرایش مىدهد تا اینكه این تصورات در ذهنش راسخ مىشود و میل شدیدى نسبتبه گناه در او ایجاد مىشود و در نتیجه ممكن است از گناه بودن گناه غفلت كند. در بحث «حضور اراده در مرحله معرفت» به این موضوع باز مىگردیم. بارى اگر به گونهاى اراده در عمل دخیل نباشد، نمىتوان سخن از گناه و توبه به میان آورد.
اصولا در متون دینى جهل در معانى مختلفى به كار رفته است. گاهى جهل در مقابل علم و در مواردى در مقالى عقل استعمال شده است. در مورد اخیر، معمولا تحقق جهل پس از معرفت و در اثر سوء اختیار و عمل نكردن به مقتضاى عقل و پیروى از هوى و هوس است.
2- درباره تفاوتى كه میان «حسبان» و «ظن» از مفردات راغب نقل شده نیز شاهدى از كتابهاى معتبر لغوى نیافتیم بلكه شواهدى بر خلاف آن یافتشد. صاحب فروقاللغویة نیز تفاوت دیگرى بیان كرده است كه آن نیز قابل خدشه است. از آنجاكه بررسى این مطلب نقش مهمى در مقصود ندارد و باعث طولانى شدن مقال مىشود از طرح آن صرفنظر مىشود.
یا نتیجه ضرورى آن (5) معرفى مىكنند، میان شوق و میل از یك سو و اراده از سوى دیگر تمایز مىنهند. این ادعا و نیز دلیلى كه بر آن اقامه شده است، به عقیده نگارنده كاملا بجا و صواب است. به نظر مىرسد بدون چنین تمایزى نمىتوان از فعل اختیارى، و حسن و قبح، و كیفر و پاداش اعمال سخن گفت زیرا همه اینها در صورتى قابل تصویر و پذیرش است كه انسان آزادانه بتواند فعل یا ترك را اراده كند و مفهوم اراده آزاد و مستقل از شوق و علم نیز همین است. برخى گرچه اراده را غیر از میل و شوق مىدانند، اما آن را نتیجه شوق معرفى مىكنند. به اعتقاد اینان انسان ابتدا فعل را تصور مىكند، پس از آن فایدهاى را كه از فعل به او مىرسد تصدیق مىكند. این تصدیق شوق انسان را به انجام فعل بر مىانگیزاند. و اگر این شوق قوى باشد، اراده صادر مىشود و پس از این پنج مرحله كه مبادى فعل اختیارى نامیده مىشود، قوه محركه عضلات بكار مىافتد و فعل تحقق مىیابد. (6) این مبادى همگى غیر ارادىاند و عمل مىشوند. در حالى كه نقش اساسى - و به اعتبارى تنها نقش - انسان در فعل اختیارى، اراده اوست و اگر اراده معلول و محكوم عوامل خارجى و غیر ارادى باشد، نقش براى انسان قابل تصویر نخواهد بود.
4 - در مقام بیان مبادى اصلى عمل، سه عنصر معرفت، میل، و اراده پیشنهاد شده كه هر یك در پى دیگرى موجود مىشوند. نقد اصلى این نوشتار در همین جا متمركز مىشود. به نظر مىرسد مدل اصلى عمل پیچیدهتر از این فرمول ستو سه مرتبه مذكور، هر یك در دیگرى حضور دارند و نمىتوان بطور انتزاعى میان این سه عنصر تفكیك كرده و ترتیب بالا را بیان كرد. ضمن آنكه عمل نیز، پس از تحقق، در ایجاد و چگونگى امیال و معارف انسان مؤثر است. نقص اصلى مقاله این است كه تنها به ارتباط یكسویه نگریسته و به ارتباطهاى دوگانه و چندگانه نپرداخته است. از این میان آنچه بیشتر مورد توجه است، حضور و حاكمیت اراده در مرحله معرفت، میل، و حتى خود اراده است. لازم به ذكر است كه نویسندگان محترم در بیان فرق «كشش» و «میل» به حضور معرفت در میل اشارده كردهاند، گذشته از آنكه در مدل ارائه شده ابهامى نیز دیده مىشود، روشن نیست مراد «ترتیب ضرورى» میان مبادى استیا ارتباط تولیدى و ضرورى ادعا شده است. اگر رابطه تولیدى در میان نیست، پس مراحل یاد شده چگونه ارتباطى با یكدیگر دارند.
قبل از ورود به بحث اصلى، باید به اصول كلى آن اشارهاى داشته باشیم.
1/4 - اعمال انسان را مىتوان بطور كلى به دو نوع تقسیم كرد: فعل درونى یا نفسى (جوانحى) و فعل بیرونى یا جوراحى. بطور معمول در بحث عمل، تنها به فعل بیرونى توجه مىشود و فعل درونى مورد بحث نیز هر جا سخن از عمل به میان مىآید، به نظر مىرسد عمل خارجى قصد مىشود و هدف مقاله تبیین مبادى عمل خارجى است و اعمال درونى را تنها به عنوان مبادى عمل بیرونى لحاظ مىكند و از همینجاست كه خود این اعمال را به عنوان موضوع بحث مطرح نكرده و كیفیت تحقق آنها را بیان نمىكند. تنها در مورد تكوین معرفت اندكى بحثشده است.
نویسندگان محترم برجستهترین ویژگى انسان در متون اسلامى را برخوردارى از عمل معرفى كرده و هویت هر فرد آدمى را برآیند مجموعه اعمال مىدانند. باید گفت این مطلب تنها زمانى مىتواند پذیرفته شود كه عمل را نه فقط در بعد خارجى و ظاهرى آن، كه در بعد درونى و نفسانى آن نیز ملاحظه كنیم. بدین ترتیب از تصوز و تصدیق تا شوق و میل و اراده و تحریك اعضا و فعل خارجى همگى در طیف عمل قرار مىگیرند. افعال درونى چون مبدا و منشا افعال بیرونىاند از اهمیتبیشترى برخوردارند، بویژه در مباحثى از قبیل روانشناسى و اخلاق: این افعال بسیار متنوعند اما همه آنها را مىتوان در سه نوع معرفتى، گرایشى، و ارادى خلاصه كرد. به نظر مىرسد دیدگاه رفتارگرایى تا حدودى بر این بخش از مقاله سایه افكنده است.
2/4- امر و نهى، همچنین ستایش و سرزنش، و كیفر و پاداش نسبتبه فعلى، تنها زمانى از شخص حكیم و عاقل رخ مىدهد كه فاعل توانایى انجام یا ترك فعل را دارا باشد. به دیگر سخن تعلق این سه (تكلیف، حسن و قبح، و جزا) به فعل، كاشف از ارادى بودن آن است و اگر بخواهیم ارادى بودن عملى را از دیدگاه این و مذهب اثبات كنیم، كافى است تعلق یكى از این امور را در آن نشان دهیم.
3/4- افعال نفس مانند افعال تن دو نوعند. نوعى از آن اختیارى و نوع دیگر غیر اختیارى است. فعل اختیارى آن است كه مسبوق به مبادى اراده، میل و معرفتبوده و آدمى آطادانه بتواند آن را انجام داده یا ترك كند. به تعبیر متكلمان «صحةالفعل و الترك» بر آن صادق باشد. (7) به نظر مىرسد تعریف مشهور در میان فیلسوفان مسلمان در باب قدرت و آزادى اراده كامل نیست. بر طبق این تعریف، قادر بودن بدان معناست كه فاعل اگر بخواهد، فعل را انجام مىدهد و اگر نخواهد انجام نمىدهد: «كونالفاعل فى ذاته بحیث ان شاء فعل و ان لم یشا لم یفعل». (8) این تعریف هم با آزادى سازگار است و هم با جبر; زیرا از لحاظ منطقى صدق قضیه شرطیه ضمن آنكه با امكان دو طرف مقدم و تالى سازگار است، با امتناع و وجوب دو طرف نیز هماهنگ است. بنابراین ممكن است مشیت و اراده جبرا محقق شود و فعل نیز بصورت جبرى صادر گردد و در عین حال تعریف بالا صادق باشد. به دیگر سخن براى صدق تعریف تنها همین مقدار كافى است كه اگر اراده باشد، فعل انجام مىشود، اما اینكه انسان آزادانه عملى را اراده مىكند یا اراده ائبه صورت جبرى از سوى خدا یا علل خارجى بوجود مىآید، سخنى گفته نشده است. بنابراین تعرنف مذكور ناقص و نارساست، و نیازمند قیدى در تبیین كیفیت تحقق اراده است.
4/4- در افعال درونى و بیرونى گاهى اصل فعل اختیارى نیست، اما مقدمات آن اختیارى است. در این صورت فعل به لحاظ مقدمات آن اختیارى خوانده مىشود. براى مثال ممكن است مستقیما نتوان میلى را در خود ایجاد كنیم اما با انجام برخى اعمال جوارحى یا به یاد آوردن پارهاى امور و توجه به معرفتهاى متناسب با آن میل و یا تلقین و بكرار آن و مواردى از این دست، به طور غیر مستقیم و به مرور زمان مىتوانیم میل مورد نظر را در خود ایجاد كنیم. این موارد نه تنها نمونههایى نقضى براى ارادى بودن فعل نیست، بلكه از مصادیق افعال ارادى محسوب مىشود، زیرا ارادى بودن یك عمل مستلزم این نیست كه عمل مستقیما و بدون اسباب و ابزار واسطهاى، اراده شود. (9)
در برخى موارد حالتى معرفتى یا گرایشى بدون اختیار بر انسان عارض مىشود و یا از ابتدا در انسان وجود داشته است، اما باقى گذاشتن یا از میان برداشتن آن ارادى است. در این گونه امور، اصل تحقق اولیه معرفت و گرایش جبرى است; اما ابقا و محو كردن آن اختیارى است. گاهى نیز تنها تشدید یا تضعیف این حالات، در اختیار انسان است. در پارهاى از موضوعات آدمى تنها مىتواند از بروز خارجى معارف و امیال جلوگیرى كند و قادر به نابودى یا تضعیف درونى آن نیست.
بدینسان اختیارى بودن افعال داراى درجات مختلف است و در هر درجه اختیار انسان محدوده خاصى دارد كه تنها در همانجا، فعل ارادى بوده و تكلیف و كیفر بدان تعلق مىیابد.
همچنین باید توجه داشت كه بسیارى از معارف و گرایشها د افعال در اختیار انسان نیست. اصولا انسانها با گرایشها و طینتهاى خاصى وارد این جهان مىشوند و پس از تولد، معارف و اطلاعات بسیارى بدون اختیار برایشان حاصل مىشود، اما انسان پس از گذشتسالیانى از عمرش، به حدى مىرسد كه آزادى حقیقى در انتخاب افعال درونى و بیرونى براى او پدید مىآید و پس از این مرحله به سوى گزینشهاى ارادى گام برمىدارد. در مباحثى كه در پى مىآند باید این نكات را در نظر داشت و توجه نمود كه بحث در فعل اختیارى است، آن هم اختیار با درجات متفاوتى كه بیان شد.
5/4- در آیات و احادیث، تكلیف و محاسبه، گذشته از اینكه به اعضاى بیرونى مانند چشم و گوش تعلق گرفته، نسبتبه قلب نیز بیان شده است. در قرآن كریم آمده است از آنچه بدان علم ندارى پیروى نكن، زیرا گوش و چشم و قلب همگى مورد سؤال و محاسبه قرار خواهند گرفت. در آیهاى انسانها از اعمال زشت ظاهرى و باطنى برحذر شدهاند و در جاى دیگر محاسبه اعمال درونى و بیرونى گزارش شده است. در حدیثى از امام صادق (ع)، ضمن بیان اینكه واجبات قلب با واجبات اعضاى خارجى متفاوت است، افعال واجب قلب، ایمان، اقرار، معرفت، عقد، رضا، تسلیم به وحدانیب خدا و نبوت پیامبر (ص) و آنچه از سوى خدا آورده، نیز بیان شده است. (10) برخى احادیث اولین مرحله امر به معروف و نهى از منكر را، امر و نهى قلبى دانسته و بدان امر كردهاند. شواهد مذكور نشان مىدهند كه قلب و باطن انسان داراى افعال اختیارى است و بدین ترتیب ادعاى كلى این بحث را به اثبات مىرساند.
لازم به ذكر است كه در شریعت اسلامى به برخى افعال نفسانى بر مىخوریم كه با وجود اینكه مورد سرزنش و نهى قرار گرفتهاند، براى فاعلش كیفرى لحاظ نشده و آمده است كه اگر این افعال به مرحله بروز خارجى نرسند بخشیده خواهند شد. (11) این مطلب دلیل غیر اختیارى بودن اینگونه اعمال نیست، زیرا سرزنش و نهى، خود دلیل ارادى بودن این اعنال است و علت رفع كیفر، رحمت و بخشش خداست و دیگر اینكه اراده الهى بر سهل بودن شریعت اسلامى تعلق گرفته است.
حال با عنایتبه اصول بیان شده، بحث را در مصادیق آن پى مىگیریم.
الف - حضور اراده در مرحله معرفت
قرآن و احادیثباالفاظ مختلفى درباه معرفتسخن گفتهاند. از میان از تفكر، تعقل، تذكر، اعتبار، شك، ظن، یقین، ایمان و كفر نام برد.
1- تفكر، تعقل، تذكر و اعتبار
آیات زیادى از قرآن افعال یاد شده را ستایش كرده و در مواردى هم بدآنها امر كردهاند و كسانى كهتفكر و تعقل را ترك مىكنند مورد سرزنش قرار گرفتهاند. و نیز آمده است كه آیات الهى براى كسانى است كه اراده متذكر شدن دارند.
در احادیث هم به مواردى بر مىخوریم كه نسبتبه اینگونه افعال معرفتى امر و نهى شده و فقیهان نیز بر طبق این احادیثبه وجوب، استحباب یا كراهت، فتوا دادهاند. از میان مىتوان از تفكر در امورى كه موجب عبرت است، تدبر در عاقبت امور قبل از اقدام به كار، تفكر در معانى قرآن و عبرت از آن، ذكر و یاد خدا، تصور و یاد مرگ، تصور مصیبتهاى پیامبر اكرم (ص) یاد گناه منع از تصور زنا و عبرت از حمل جنازه نام برد.
2- شك - در آیات قرآن كافران و مخالفان پیامبران، به عنوان افراد شك كننده معرفى شدهاند. در احادیث نیز از نوعى شك نهى شده است. در این موارد شك به خدا و پیامبر (ص) قلب مؤمن را كدر مىكند و ممكن استحتى به كفر او بیانجامد، بنابراین شك فقط معبر خوبى است نه قرارگاهى مطمئن. باید توجه داشت كه گاهى انسان شاك مىخواهد بر یقین برسد، او در ویرانههاى شك به دنبال یقین مىگردد. از این نوع شك ارادى در فلسفه مىتوان از «شك دستورى و روشى» دكارت نام برد. دكارت براى جدا كردن معارف صواب از ناصواب ابتدا اراده مىكند تا در همه معارف شك كند و پس از آن به بررسى تك تك معارف مىپردازد تا زیربناى فلسفى تردید ناپذیرى براى علوم بنیان نهد. در دیدگاه دكارت، تصور اختراعى خیالى و نیز تصدیقات، موضوع اراده است. (12)
3 - گمان (ظن) - در قرآن ضمن اینكه مؤمنان را به اجتناب از گمان تكلیف كرده است، برخى گمانها نیز گناه شمرده است. آیات دیگر منافقان و مشركان و كافران را به عنوان كسانى كه درباره خدا گمان زشت و نادرست دارند، معرفى مىكنند. (13) و در احادیث نیز از وجوب حسن ظن و حرمتسوء ظن سخن به میان آمده است.
4 - اعتقاد و ایمان - در تفسیر آیه36 سوره اسراء آمده است: از قلب درباره آنچه بدان معتقد شده است، سؤال خواهد شد. (14) قرآن مرزبندى میان انسانها را بر اساس ایمان و عمل صالح تصویر مىكندو هرگونه ازش انسانى را به این مساله باز مىگرداند. از دیدگاه قرآن تنها، كسانى كه به خدا ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند، مورد رحمت و مغفرت و پاداش (15) خداى رحیم قرار گرفته و وارد بهشت مىشوند. (16) قرآن به صراحت عمل ایمان را مورد امر و تكلیف قرار مىدهد. در احادیث از ایمان به صورت تصدیق قلبى یاد شده و بدان امر شده است. در پارهاى موارد نیز یقین به خدا در كارهاى دنیوى واجب شمرده شده است. عكس مطالب مذكور در مورد كفر كه به معناى تصدیق نكردن و انكار خداست، در قرآن و احادیث آمده كه به جهت رعایت اختصار از ذكر شواهد صرف نظر مىكنیم.
چنانكه مىدانیم معرفتبه تصور و تصدیق تقسیم مىشود. در مقاله مورد بحث تنها به معرفتهاى تصدیقى پرداخته شده بود و در مواردى كه در بالا بیان شد، برخى موضوعات جنبه تصورى دارند و برخى دیگر جنبه تصدیقى. مراحل معرفت را مىتوان به این صورت بیان كرد كه نخست آدمى تصوراتى از اشیاء فراهم مىكند و پس از آن میان برخى تصورات پیوند و نسبتحكیمه برقرار كرده و آن را تصور مىكند. در نهایت این نسبت میان دو تصور اذعان كرده یا آنرا مورد انكار قرار مىدهد. اراده ممكن است در همه این مراحل یا تنها در برخى از آنها حضور داشته باشد، اما اگر تنها یك مرحله از این مراحل ارادى باشد، مىتوان آن معرفت را ارادى دانست.
ب - حضور اراده در مرحله میل
میلها و گرایشهاى درونى داراى تنوع بسیارى است. در اینجا تنها به چند میل زیر ساز عمل مىپردازیم.
1 - دلبستگى و حب - قرآن براى كسانى كه به اشاعه فحشا در میان مؤمنان علاقه دارند، عذاب دردناك درنظر مىگیرد. همینطور از دوستى با دشمنان خدا و دوستى پیامبر(ص)، اهل بیت(ع)، مؤمنان، قرآن، آخرت و عبادت توصیه كرده و بدان امر مىكند. همچنین ضمن بر حذر داشتن انسانها از حب دیا، این دلبستگى در راس گناهان بلكه بزرگترین بلكه بزرگترین گناه كبیره شمرده شده و به خارج كردن آن از قلب فرمان داده شده است.
2 - خوف و رجا، خشنودى (رضا)
قرآن كریم براى خوف از خدا پاداش بهشت و براى كسانى كه به لقاى خدا امیداور نبوده و به زندگى دنیا خشنودند كیفر آتش در نظر مىگیرد. در مواردى نیز به خوف و رجا رمان داده شده است. همچنین از جمله واجبات، خشنودى به قضا و قدر الهى و از جمله محرمات خشنودى به ظلم ظالم است.
3 - ركون (میل و اعتماد) - قرآن از ركون و تمایل به ظالمان نهى كرده و كیفر آتش براى آن در نظر مىگیرد. در احادیث میل و اعتماد به دنیا و جاهلان نهى و تقبیح شده است. (17)
ج - حضور اراده در مرحله اراده
حضور اراده در اراده بدان معناست كه عمل اراده ذاتا ارادى است نه بالعرض. ارادى بودن همه افعال ذاتا اراد است نه بالعرض. ارادى بودن همه افعال درونى و بیرونى بالعرض است، یعنى به دلیل اینكه اراده به آن تعلق مىگیرد، اراده است. اما ارادى بودن خود اراده ذاتى اراده است و از این رو قابل تبیین على - معلولى نیست.
البته چنانكه خواهد آمد، معرفت و میل در اراده مؤثرند ولى این تاثیر تولیدى و ضرورى نیست، و با وجود تصور و تصدیق و شوق اكید، باز آدمى آزادانه عملى را اراده مىكند و این آزادى اراده ذاتى است و به عوامل بیرونى باز نمىگردد و محكوم آنها نیست. باید توجه داشت كه توانایى اراده كردن، قدرت و حریتى است كه جبرا از سوى خدا به انسان داده شده است و آدمى در پذیرش چنین قدرتى آزاد و مختار نبوده است و قضا و قدر الهى نیز به اصل و محدوده آن حاكم است اما تازمانى كه خداوند این قدرت را در اختیار انسان نهاده و از بكار بردنش جلوگیرى نكرده، آدمى قادر است آزادانه عملى را اراده كند و این آزادى اراده، ذاتى بوده و محكوم عوامل دیگر نیست. بارى ارادى بودن همه اعمال به اراده اوست واگر اراده خود معلول و محكوم عوامل دیگر باشد، دیگر نمىتواند سخن از عمل اختیارى به میان آورد مگر اینكه بگوییم انسان مضطر است در صورت مختار، یعنى تنها به ظاهر مختار است نه در واقع، زیرا اختیارش معلول عوامل خارجى است. مبناى انسان شناختى این سخن آنست كه انسان را به عنوان «حیوان ناطق» كه داراى دو خصیصه ذاتى میل و معرفت است و دیگر خصلتهایش - از جمله قدرت اراده - را به ایندو باز مىگرداند، در نظر نمىگیرد و قدرت و توانایى اراده را از خصلتهاى مستقل آدمى لحاظ مىكند. در جایى دیگر به این مطلب به صورت تطبیقى پرداختهایم. (18)
در آیات و احادیث از اراده به صورت یكى از افعال انسان یا خدا سخن به میان آمده و نسبتبه ارادههاى مختلف، حسن و قبح، امر و نهى، و كیفر و پاداش تعلق گرفته است. قرآن بهشت را براى كسانى كه اراده علو و برترى ندارند بشارت مىدهد. در دیگر آیات، ارادههاى تعلق یافته به اعمال خاصى تحسین یا تقبیح شده است. (19)
نیت و وجوه مختلف آن مانند اخلاص نیز به اراده باز مىگردد. از دیدگاه قرآن هرگونه علم بر اساس «شاكله» انجام مىپذیرد و شاكله نیت تفسیر شده است. (20) در بسیارى از احادیث نیت و اخلاص به عنوان ملاك اعمال و عبادات بیان شده، ضمن آنكه خود نیت واخلاص والاترین علم بلكه مساوى عمل دانسته شده است. در موارد بسیارى نیت و اخلاص مورد تكلیف قرار گرفته است.
د) تاثیر معرفت و میل بر اراده
1 - لزوم تاثیر معرفت و میل در اراده افعال خاص جوارحى مورد پذیرش همگان است، اما سخن بر سر كیفیت آن است. برخى اراده را مساوى میل مىدانند و دیگران آن را نتیجه ضرورى و تولیدى میل شدید معرفى مىكنند. این اعتقاد قبلا مورد نقد قرار گرفت. تصویر دیگر این است كه اعمال آدمى بطور معمول داراى زمینهها و شرایط درونى و بیرونى است. جهاتیكه فراروى انسان قرار دارد، با جنبههاى مختلفش مانند طبیعت، جامعه و هدایت الهى، همچنین عالمى كه در درون انسان جاى گرفته، با وجوه معرفتى و گرایشى آن، راههاى مختلفى را پیش روى انسان مىنهند و زمینههاى اراده او را ف راهم مىكنند. این عوامل از درجات مختلفى از شدت تاثیر برخوردارند. گاهى در حد دعوت كننده (داعى) و گاهى با فشار توانمند مىشوند كه اصل اراده و اختیار را مقتضى مىسازند. اما نكته مهم این است كه در اراده آزاد و فعل اختیارى، این عوامل، علت تامه نیستند وآدمى با تكیه بر توان اراده، در افقى فراتر از این زمینهها، و البته با ملاحظه آنها، عمل یك ترك آن را آزادانه اراده مىكند و به جهت همین توانایى و آزادىاى كه عملش ستایش یا سرزنش شده، كیفر و پادشا بدان تعلق مىپذیرد.
لازم به ذكر است كه تاثیر عوامل خارجى منحصر در اراده نیست و این زمینه در دیگر افعال درونى و نیز بیرونى مؤثرند. از آنجا كه بحث این نوشتار درباره تاثیر و تاثر اعمال انسان در یكدیگر بود، از طرح این بحث صرف نظر شد.
2 - معرفت و میل گذشته از اینكه در اراده خاص مؤثرند، ممكن است در اصل اراده و ضیق آن نیز مؤثر باشند. ممكن است پارهاى از امیال و معرفتها باعث تضعیف یا تشدید قدرت اراده در برخى افراد شوند. این گونه تاثیر در اصل توانایى اراده است كه اثر آن در ارادههایى كه به افعال خارجى تعلق مىگیرد، ظاهر مىشود.
ه) تاثیر میل در معرفت
تاكید این مكتوب بر حضور اراده در دیگر افعال آدمى است. از این رو در بخشهاى دیگر به اختصار سخن خواهیم گفت. در قران و احادیث در موارد متعددى به خصوص در معارف و عقاید دینى مثل ایمان به خدا و پیامبران، به تاثیر هواهاى نفسانى و امیال و گرایشها و رذایل اخلاقى اشاره شده است. براى مثال از جمله اسباب كفر و جحود و دورى از هدایت، هواى نفس، قساوت قلب، كبر و استكبار، بخل، و علو و برترى جویى بیان شده است. (21)
لازم به ذكر است كه معرفت را مىتوان به عنوان یكى از مبادى فعل اختیارى خارجى و نیز به عنوان یك فعل اختیارى مستقل ملاحظه كرد. در صورت نخست تاثیر مل در معرفت لازم و ضرورى نیست. اما در صورت دوم حضور میل در معرفت لازم است. در صورت نخست تاثیر میل تنها در اراده عمل خارجى لازم است.
و) تاثیر معرفت در میل
تاثیر تصورات و عقاید انسان در شكلگیرى امیال او روشن و بى نیاز از توضیح است و همه از جمله نویسندگان محترم ما آن را پذیرفتهاند. نكته بیان شده در آخر بند ه، در اینجا نیز صادق است.
ز) تاثیر اعمال بیرونى بر عمل درونى
این بخش از بحث نیز مورد عنایت نویسندگان محترم قرار نگرفته است. به نظر مىرسد اعمال خارجى انسان گرچه از مبادى درونى سرچشمه مىگیرد; اما همین اعمال تاثیرى متقابل بر روح و روان آدمى گذاشته و معارف و امیال او را تحت تاثیر قرار مىدهند.
در قران كریم علت تكذیب آیات الهى و كفر كافران و بى راهه بودن آنان، كردار زشت، ظلم، فسق، و كذب بیان شده است. در احادیث نیز از گناه عنوان عوامل فساد قلب، مرض قلب، و فراموشى علم و معرفتیاد شده است. حال با عنایتبه مطالب بیان شده مدل اصلى عمل به صورت دو نمودار زیر پیشنهاد مىشود:
(؟)
(؟)
براى روشن شدن معناى این دو نمودار گذشته از ملاحظه مطالب بیان شده، توجه به نكات زیر نیز لازم است:
1 - نمودار تنهادر مورد افعال ارادى است و افعال درونى و بیرونى آنگاه كه غیر ارادى باشداز محدوده نمودار خارج است.
2 - به دلیل زیاد بودن خطوط، دو نمودار ترسیم شده است كه مدل عمل حاصلضرب دو نمودار بالاست.
3 - از آن جا كه تاثیرات بیان شده داراى جهات و كیفیات متفاوتى بود، سه نوع خط براى آنها در نظر گرفتهشد. علامت دو خط پیوسته، بیانگر تاثیر لازم و كافى است كه متعلق به اراده است و در بندهاى الف و ب و ج مورد بحث قرار گرفت. با تحقق اراده فعل خارجى، تحقق عمل خارجى حتمى است. علامتیك خط پیوسته، نشانگر تاثیر لازم و غیر كافى است كه در بندهاى د(1)، ه، و بدآنها پرداخته شد. علامتخط مقطع، نشاندهنده تاثیر محتمل است كه دربندهاى د(2)، ه، و بدآنها اشاره شد.
4 - زمینه نمودارها بیان كننده تقدیرات الهى است. همه مباحثى كه تا كنون طرح شده، بعد از فراغ از تقدریر الهى حضور دارد و به تعبیر احادیث هیچ پدیدهاى در آسمان و زمین رخ نمىدهد مگر پس از مراحل هفتگانه مشیت، اراده قدر، قضا، اذن، كتاب، و اجل. (22) اعمال تقدیر الهى به گونههاى مختلفى به وقوع مىپیوندد. اصل قدرت و آزادى اراده از سوى خدا به انسان داده مىشود و دارایى انسان نسبتبه این قدرت، در طول مالكیتخداست. از این رو هرگاه كه بخواهد آن را از انسان سلب مىكند و از همین جاست كه تفویض مصطلح باطل است. همچنین محدوده اراده انسان و همین طور تاثیر آن به صورتهاى مختلف محدود و مقید است. این محدودیتها از ناحیه گرایشها، معرفتها، تواناییهاى جسمى و شرایط خارجى ایجاد مىشود. اما پس از همه این تقدیرات و تحقق مرجحات و بستر عمل، انسان با آزادى كامل فعل اختیارى خویش را اراده مىكند و جبرى در كار نیست. و از همین رو مسئولیت عمل تنها بر عهده انسان بده و ستایش و سرزنش، كیفر و پاداش برایش در نظر گرفته مىشود.
پىنوشتها:
1 - ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العریب، 1408، ج10، ص 292 در تعریف فعل چنین مىگوید: «الفعل: كفایة عن كل عمل متعد او غیر متعد»
احمد بن فارس بن زكریا، معجم مقیاس اللغة، تحقیق عبدالسلام هارون، قم، مكتبةالاعلام الاسلامى، 1404، ج4، ص 145 و ص 511 در تعریف عمل مىگوید: «هو عام فى كل فعل یفعل» و در تعریف فعل مىگوید: یدل على احداث شیئى من عمل و غیره .
2- ابى هلال العسكرى، الفروق اللغویة، قم، مكتبة بصیرتى،1353، ص 108-110 و در تعریف فعل مىگوید: فعل چیزى است كه ایجاد مىشود و قبل از ایجاد مقدور بود، خواه [در این ایجاد] سببى در كار باشد یا نباشد، یعنى خواه فعل مستقیما از فاعل صادر شود و خواه با واسطه و نیز مىگوید لازمه عمل، علم به غایت عمل نیست.
3- ر.ك: طبرى، مجمع البیان، ذیل آیه آیه17 سوره نساء و تفسیر عیاشى، ذیل همان آیه.
4- عقیب داع در كنا الملایما - شوقا مؤكدا ارادة سما.ر.ك: ملاهادى سبزوارى، شرح المنظومه، قم، دارالعلم (چاپ سنگى)، ص 184.
5- ر.ك: صدرالدین شیرازى، اسفار، قم، منشورات مصطفوى، ج6، ص 354 و ج 4، ص 114.
6- همان ماخذ.
7- ر.ك علامه حلى، كشف المراد، قم، انتشارات جامعه مدرسین، تصحیح آیت الله حسن زاده آملى، ص 248، گوهر مراد، چاپ سنگى، ص177، اسفار، ج6، ص307.
8- صدرالدین شیرازى، اسفار، ج6، ص307.
9- مقایسه كنید با: محمد لگنهاوزن، ایمان گرایى، مجله نقد و نظر، شماره سوم و چهارم، ص 112.
10- كلینى، اصول كافى، تصحیح على اكبر غفارى، تهران دارالكتب الاسلامیه، 1388، ج2، ص36.
11- ر.ك: وسائل الشیعة، بیروت، دار احیاء التراث العربى،1403، ج1، ص37،39 و 40.
12- ر.ك: دكارت، تاملات، ترجمه احمد احمدى، تهران، مركز نشر دانشگاهى،1369، ص41 و67-63، اصول فلسفه، ترجمه صانعى، تهران، انتشارات الهداى، 1371، ص 61، اصل 34.
13- ر.ك: فتح/6، آل عمران /154، ص/27.
14- كافى، ج2، ص37، ح2.
15- ر.ك: جاثیه /30; حج/50; عنكبوت/7; فاطر/7; آل عمران/57; روم/45; كهف/30; انشقاق/25; تین/6; سبا/37، قصص/80.
16- ر.ك: مریم/60، بقره/25 و 82، نساء/57 و 122، ابراهیم/23; كهف/107; حج/14 و23 و56; عنكبوت /58; روم/15، لقمان/8، سجده/19، شورى/22، بروج/11.
17- ر.ك: كافى، ج2، ص 135، ح21، نهج البلاغه، صبحى صالح، قصار الحكم 384 و خطبه 105.
18- ر.ك: نگارنده: مبانى خداشناسى در فلسفه یونان و ادیان الهى، قم، 1371، صفحات 208-200 .
19- ر.ك: روم/39، نجم/29، حج/25، انسان (دهر)/9، صافات/98، نساء/60.
20- ر.ك: وسائل الشیعة، ج1، ص36، ح4 و 5.
21- ر.ك: جاثیه/23، فصلت /17، بقره/73، 74، غافر/56، جاثیه/31، توبه/76، نمل/14; كافى، ج2، ص 298، ح1، ح2 و ص393; نهج البلاغه حكمت 31، بحارالانوار، ج72، ص123 - 104، ح 1، 2،16،17،19 و ج 70، ص53، ح15، ص 55، ح24 و ج3، ص 15.
22- ر.ك اصول كافى، ج1، ص149.