مقاله ها
بازدید : 539

حضرت صادق، علیه‏السلام فرمود كه در تورات نوشته شده است: اى‏پسر آدم، فارغ شو از براى عبادت من، تا پر كنم قلب تو را ازبى‏نیازى و واگذار نكنم تو را به سوى طلب خویش، و بر من است كه‏ببندم راه فقر تو را و پر كنم دل تو را از خوف خویش. و اگرفارغ نشوى براى عبادتم، پر كنم دل تو را از اشتغال به دنیا،پس از آن نبندم فقر تو را و واگذارم تو را به سوى طلبت.
بدان كه فراغت‏براى عبادت حاصل شود به فراغت وقت‏براى آن وفراغت قلب. و این امر از مهمات است در باب عبادات كه حضور قلب‏بدون آن تحقق پیدا نكند. و عبادت بى‏حضور قلب قیمتى ندارد.
و آنچه باعث‏حضور قلب شود دو امر است: یكى فراغت وقت و قلب; ودیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن‏است كه انسان در هر شبانه‏روزى براى عبادت خود وقتى را معین‏كند كه در آن وقت‏خود را موظف بداند فقط به عبادت، و اشتغال‏دیگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد كه‏عبادت یكى از امور مهمه‏اى است كه از كارهاى دیگر اهمیتش بیشتربلكه طرف نسبت‏با آنها نیست، البته اوقات آن را حفظ مى‏كند وبراى آن وقتى موظف مى‏كند.
البته اوقات نماز را، كه مهمترین عبادات است. باید حفظ كند كه‏در آن وقت فارغ از امور دیگر باشد تا حضور قلب، كه مغز و لب‏عبادات است، براى او میسور باشد. ولى اگر مثل نویسنده نماز رابا تكلف به جا آورد و قیام به عبودیت معبود را از امور زایده‏بداند، البته آن را تا آخر وقت امكان تاخیر مى‏اندازد; و دروقت اتیان آن نیز به واسطه آنكه كارهاى مهمى به نظر و گمان‏خود مزاحم با آن مى‏بیند، سرودست‏شكسته اتیان مى‏كند. البته‏چنین عبادتى نورانیت ندارد، سهل است، مورد غضب الهى است وچنین شخصى مستخف به صلاه و متهاون در امر آن است. به خداى‏تعالى پناه مى‏برم از خفیف شمردن نماز و مبالات نكردن به امرآن.
اخبار در این زمینه بسیار است كه به یك مورد آن اشاره مى‏شود:
حضرت باقر، علیه‏السلام، فرمود به زراره، علیه‏الرحمه: سستى مكن‏در امر نمازت، زیرا كه رسول خدا، صلى‏الله علیه‏وآله، فرمود دردم مردنش: «نیست از من كسى كه خفیف شمارد نمازش را.
خدا مى‏داند كه‏انقطاع از رسول اكرم، صلى‏الله علیه وآله و خروج از تحت‏حمایت‏آن سرور چه مصیبت عظیمى است. اكنون ملاحظه كن مقدم داشتن هرامر جزئى، بلكه نفع خیالى، را بر نماز كه قره‏العین رسول اكرم،صلى‏الله علیه وآله، و بزرگ وسیله رحمت‏حق است و اهمال كردن‏درباره آن و به آخر وقت انداختن بدون عذر و حفظ ننمودن حدودآن، آیا تهاون و استخفاف است‏یا نیست؟ اگر هست، بدان كه به‏شهادت رسول اكرم، صلى‏الله علیه وآله و شهادت ائمه اطهار، علیهم‏السلام، از ولایت آنها خارج و به شفاعت آنها نایل نشوى.
و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نیزمقدمه‏اى براى این فراغت است. و آن چنان است كه انسان در وقت‏اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ كند;و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید ودل را یكسره خالى و خالص براى توجه به عبادت و مناجات با حق‏تعالى نماید و تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، تفرغ براى‏او و عبادت او حاصل نشود. ولى بدبختى آن است كه ما تمام افكارمتشتته و اندیشه‏هاى متفرقه را ذخیره مى‏كنیم براى وقت عبادت!همینكه تكبیره‏الاحرام نماز را مى‏گوییم، گویى در دكان را بازكردیم، یا دفتر محاسبات را گشودیم، یا كتاب مطالعه [را] مفتوح‏نمودیم، دل را مى‏فرستیم به سوى اشتغال به امور دیگر و از عمل‏بكلى غافل شده، یك وقت‏به خود مى‏آییم كه به حسب عادت به سلام‏نماز رسیدیم! حقیقتا این عبادت فضاحت‏آور است و این مناجات‏شرم‏انگیز است.
عزیزم، تو مناجات با حق را مثل تكلم با یكنفر بندگان ناچیزحساب كن. چه شده است كه اگر با یك نفر از دوستان، سهل است‏بایك‏نفر از بیگانگان، اشتغال به صحبت داشته باشى، مادام كه بااو مذاكره مى‏كنى، از غیرغافلى و با تمام توجه به او مشغولى;ولى در اشتغال به مكالمه و مناجات با ولى النعم و پروردگارعالمیان بكلى از او منصرف و غافلى و به دیگر امور متوجهى؟ آیاقدر بندگان از ذات مقدس حق افزون است؟ یا تكلم با آنها ارزشش‏از مناجات با قاضى‏الحاجات بیشتر است؟ آرى من و [شما] مناجات‏با حق را نمى‏دانیم چیست؟ تكالیف الهیه را سربار امور مى‏دانیم;البته امرى كه تحمیل بر شخص شد و سربار زندگانى گردید، در نظراهمیت نخواهد داشت. باید سرچشمه را اصلاح كرد و ایمان به‏خداوند و فرمایشات‏انبیا پیدا كرد تا كار اصلاح شود. همه‏بدبختیها از ضعف ایمان و سستى یقین است. نظر كن در حال آن‏سیدالموحدین و اولاد معصومین او و كیفیت عبادات و مناجاتهاى‏آنها. بعضى از آنها در وقت نماز رنگ مباركشان تغییر مى‏كرد وپشت مباركشان مى‏لرزید از خوف آنكه مبادا در امر الهى لغزشى‏شود، با آنكه معصوم بودند. از حضرت مولى معروف است كه تیرى به‏پاى مباركش رفته بود كه طاقت‏بیرون آوردن نداشت، در وقت‏اشتغال به نماز بیرون آوردند و اصلا ملتفت نشد.
عزیزم، این مطلب از امور ممتنعه نیست. نظیر آن در امور عادیه‏براى مردم بسیار اتفاق مى‏افتد. انسان در حال غلبه غضب و غلبه‏محبت گاهى از هر امرى غافل مى‏شود. البته نكته آن هم معلوم‏است. وقتى كه نفس توجه تام به یك امرى پیدا كرد، از ملك بدن‏غافل مى‏شود و احساسات از كار مى‏افتد و همش هم واحد مى‏شود. ماخود در جنگ و جدال مباحثات، نعوذ بالله منها، دیدیم كه اگر درمجلس هر امرى واقع شود از آن بكلى غافل هستیم. ولى افسوس كه‏ما به هر امرى توجه تام داریم جز به عبادت پروردگار; و از این‏جهت استبعاد مى‏كنیم.
در هر صورت، فراغت قلب از غیرحق از امور مهمه است كه انسان‏باید با هر قیمت هست تحصیل آن را بكند و طریق تحصیل آن نیزممكن و سهل است. با قدرى مواظبت و مراقبت تحصیل مى‏توان كرد.
باید انسان مدتى اختیار طایر خیال را به دست گیرد و هر وقت‏خواست از شاخه‏اى به شاخه‏اى پرواز كند آن را حفظ كند. پس ازمدتى مراقبت، رام و آرام شود و توجه آن از امور متشتته منصرف‏شود و خیر عادت او گردد والخیر عاده; و فارغ البال اشتغال به‏توجه به حق و عبادت او پیدا كند.
و از همه این امور مهمتر، كه باید دیگر امور را مقدمه اودانست، حضور قلب است كه روح عبادت و حقیقت آن بسته به آن است;و بدون آن هیچ قیمتى براى عبادات نیست و قبول درگاه حق تعالى‏نشود. چنانچه در روایات شریفه وارد است: خداوندا، بصیرت قلوب‏كه اولیا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانیت آن واصل به‏تو چه شوند بصیرتى است؟
بارالها، این حجب نور كه در لسان ائمه معصومین ما متداول است‏چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عز قدس و كمال چه چیزى است كه‏غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمى آن هم‏محرومیم تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما كه‏بندگان سیه‏روى سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت ازچیز دیگر اطلاع نداریم و در فكر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظرلطفى به ما كن و ما را از این خواب بیدار و از این مستى هشیارفرما.
باید دانست كه از براى حضور قلب مراتبى است كه بعضى از آن‏مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق، و دست دیگران از وصول به‏شاهق آن كوتاه است; ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعیت نیزممكن الحصول است و باید دانست كه حضور قلب به طریق كلى منقسم‏شود به دو قسمت عمده: یكى حضور قلب در عبادت; و دیگر حضور قلب‏در معبود.
اما حضور قلب در عبادت، پس از براى آن نیز مراتبى است كه عمده‏آن دو مرتبه است:یكى حضور در عبادت اجمالا، و آن چنان است كه در عین اشتغال به‏عبادت هر عبادتى باشد چه از باب طهارات مثل وضو و غسل و چه‏از باب نماز و روزه و حج و دیگر امور انسان به طریق اجمال‏ملتفت‏باشد كه ثناى معبود مى‏كند; گرچه خود نمى‏داند كه چه‏ثنایى مى‏كند و چه اسمى از اسما حق را مى‏خواند. شیخ عارف كامل‏ما، روحى فداه براى این نحو عبادت مثل مى‏زدند به اینكه یكى‏قصیده در مدح كسى بگوید و به طفلى كه معناى آن را نمى‏فهمدبدهد كه در محضر او بخواند و به طفل بفهماند كه این قصیده درمدح این شخص است. البته آن طفل كه قصیده را مى‏خواند اجمالامى‏داند ثناى ممدوح را مى‏كند، گرچه كیفیت آن را نمى‏داند. ماهانیز كه طفل ثناخوان حق هستیم و نمى‏دانیم كه این عبادات را چه‏اسرارى است و هریك از این اوضاع الهیه با چه اسمى از اسماارتباط دارد و به چه كیفیت ثناى حق است، این قدر باید ملتفت‏باشیم كه هریك از آنها ثنائى است از كامل مطلق و معبود وممدوح على‏الاطلاق، كه خود ذات مقدس در این اوضاع خود را ثنافرموده و ما را امر فرموده كه در پیشگاه مقدسش این نحو ثناكنیم. و دیگر از مراتب حضور قلب حضور قلب در عبادت است تفصیلا.
و این به مرتبه كامله براى احدى ممكن نیست جز خلص اولیا و اهل‏معارف، ولى بعض مراتب نازله آن ممكن است‏براى دیگران; كه اول‏مرتبه آن توجه به معانى الفاظ است در مثل نماز و دعا. و مرتبه‏دیگر آن است كه اسرار عبادات را به قدر امكان بفهمد و كیفیت‏ثناى معبود را در هریك از اوضاع بداند و اهل معرفت تااندازه‏اى اسرار نماز و سایر عبادات را بیان كردند، و ازاشارات اخبار معصومین، علیهم‏السلام، استفاداتى به قدر امكان‏كردند. گرچه فهم اصل حقیقت‏براى كم كسى اتفاق مى‏افتد، ولى تاآن اندازه هم كه ذكر شده غنیمت است‏براى اهلش.
و اما حضور قلب در معبود، و آن نیز داراى مراتبى است كه عمده‏آن سه مرتبه است: یكى حضور قلب در تجلیات افعالى، و دیگر حضورقلب در تجلیات اسمائى و صفاتى. و سوم حضور قلب در تجلیات‏ذاتى. و از براى هریك چهار مرتبه است‏به طریق كلى: مرتبه‏علمى، و مرتبه ایمانى، و مرتبه شهودى، و مرتبه فنائى. و مقصوداز حضور قلب در تجلیات افعالیه «علما» آن است كه شخص عابدسالك علما و برهانا بداند كه تمام مراتب وجود و مشاهد غیب وشهود پرتو فیض تجلى ذات اقدس هستند، و از اخیره عالم طبیعت تاسرچشمه ملكوت اعلى و جبروت اعظم به یك طور و یك نحو حاضرند درپیشگاه مقدسش، و همه پرتو جلوه مشیت هستند.
مشیت‏به نفس ذاتها جلوه ذات است، و دیگر موجودات به واسطه آن‏مخلوق‏اند. پس شخص عابد كه این مطلب را «علما» و برهانادانست، مى‏فهمد كه خود و عبادت و علم و اراده و قلب و حركات‏قلب و ظاهر و باطنش همه در پیشگاه مقدس حاضرند; بلكه همه نفس‏حضورند. و اگر با قلم عقل این مطلب برهانى را به لوح قلب‏نگاشت و قلب با ارتیاضات علمیه و عملیه ایمان به این قضیه‏یقینیه ایمانیه پیدا كرد، آن وقت‏حضور قلب در تجلى «ایمانا»پیدا مى‏كند. و پس از كمال این ایمان و مجاهدات و ریاضات وتقواى كامل قلب، هدایت الهیه شامل حالش شده و بهره‏اى ازتجلیات افعالى بالعیان «والشهود» براى قلب او حاصل شود. تاوقتى كه قلب یكسره مرآت تجلیات گردید و صعق و «فنا» براى‏سالك دست داد و این آخر مرتبه حضور است كه منتهى به فناى حاضردر تجلیات افعالیه شود و بسیارى از اهل سلوك در همین صعق تاابد باقى مانند و به خود نیایند.
و اگر قلب سالك از پرتو فیض اقدس در ازل قابلیتش بیش از این‏باشد، پس از این صعق به خود آید و انس حاصل كند و به مملكت‏خود رجوع كند، و مورد تجلیات اسمائیه شود، و همان مراتب را طى‏كرده به فناى صفاتى نایل شود و به مناسبت عین ثابتش در اسمى‏از اسما الهیه فانى گردد و بسیارى از اهل سلوك نیز در همین‏فناى اسمائى باقى مانند و به خود نیایند.
و اگر از تجلى فیض اقدس استعداد بیش از این اندازه باشد، پس‏از این صعق و فنا نیز انس حاصل آید و سالك به خود آید، و موردتجلیات ذاتیه گردد، تا آخر مرتبه فناى ذاتى و صعق كلى سیرتمام شود و فناى تام حاصل آید. ومن یخرج من بیته مهاجرا الى‏الله ورسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على الله. بعضى‏گویند اشاره به این اولیا الله و سالكین الى الله است، و اجراین سالك جز با ذات مقدس نیست.
و باید دانست كه عبادات و كیفیات معنویه آنها براى صاحب هریك‏از این مقامات مذكوره بسیار مختلف و در نهایت متفاوت است و ازبراى هریك حظى و نصیبى است از مناجات حق كه براى دیگرى [كه]به آن مقام نایل نشده آن حظ و نصیب نیست. البته آنچه از براى‏حضرت صادق، علیه‏السلام، در حال عبادت حاصل شده از براى دیگران‏ممكن نیست.
و آن حالى كه براى رسول اكرم، صلى الله علیه وآله، دست مى‏داده‏براى احدى از موجودات نبود; چنانچه در حدیث مشهور است: لى مع‏الله حال لایسعه ملك مقرب ولانبى مرسل . بگذرم از مطلبى كه‏براى ما از آن نصیبى نیست مگر لفظ. ولى آنچه مهم است‏براى‏امثال ماها آن است كه اكنون كه محرومیم از مقامات اولیا انكارآنها را هم نكنیم و تسلیم باشیم كه تسلیم امر اولیا خیلى‏فایده دارد و نعوذ بالله انكار خیلى مضر است. اللهم انى مسلم‏لامرهم، صلوات‏الله علیهم اجمعین.
بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به‏قلب اهمیت عبادات را. و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن‏اسرار و حقایق آنها و آن گرچه از براى ما میسر نشود، ولى تااندازه‏اى كه با حال امثال خودم مناسب است و مستفاد از اخباراهل‏بیت علیهم‏السلام و كلمات اهل معرفت است، به قدر تناسب بااین اوراق، ذكر مى‏كنیم.
بدان‏كه از براى هر یك از اعمال حسنه و افعال عبادیه صورتى است‏باطنى ملكوتى و اثرى است در قلب عابد. اما صورت باطنیه آن‏همان است كه تعمیر عوالم برزخ و بهشت جسمانى به آن است; زیراكه ارض بهشت قیعان و خالى از هرچیز است، چنانچه در روایت است;و اذكار و اعمال ماده تعمیر و بناى آن است، چنانچه در حدیث‏است. و آیات بسیارى در كتاب شریف الهى دلالت‏بر تجسم اعمال‏مى‏نماید; مثل قوله تعالى: فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. ومن‏یعمل مثقال ذره شرا یره. و مثل قوله: و وجدوا ما عملوا حاضرا.
و اخبارى كه دلالت‏بر تجسم اعمال و صور غیبیه ملكوتیه آنهادارد در ابواب متفرقه بسیار است.
پس حیات عالم آخرت و زندگانى و لذات آن عالم بسته است‏به‏اعمالى كه صورت كمالیه آنها بدان عالم منتقل مى‏شود و آن اعمال‏عباداتى است كه به كشف تام محمدى، صلى الله علیه وآله، اهل‏این ملت اطلاع بر آن پیدا كردند و كمال و حسن اعمال به نیات واقبال قلب و حفظ حدود است و اگر عملى فاقد این امور یا بعض آن‏باشد از درجه اعتبار ساقط بلكه داراى صورت زشت مشوه است كه‏انسان در عالم دیگر به آن مى‏رسد، چنانچه از راه اخبار و آثارمعلوم شد، پس بر هر انسان مومن به عالم غیب و اخبار انبیا واولیا و اهل معرفت و علاقه‏مند به حیات ابدى و زندگانى جاویدان‏لازم است كه با هر زحمتى و ریاضتى هست اصلاح اعمال خود رابنماید. و پس از آنكه ظاهر و صورت آنها مطابق قواعد اجتهادیه‏یا راى فقها، رضوان‏الله علیهم، گردید، به اصلاح سیرت و باطن‏آنها كوشد، و هرقدر مى‏تواند جدیت كند كه لااقل واجبات را باحضور قلب بیاورد و اصلاح نقایص آنها را نیز با نوافل كند;چنانچه در احادیث‏شریفه است كه نوافل جبران فرایض را مى‏كند وسبب قبول آنها مى‏شود.
در هر حال اى عزیز، قدرى از حال غفلت‏بیدار شو و در امر خودتفكر كن و صفحه اعمال خود را نگاه كن. بترس از آنكه اعمالى راكه به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج وغیر آن، خود اینها اسباب گرفتارى و ذلتت‏شوند در آن عالم; پس،حساب خودت را در این عالم تا فرصت دارى بكش و خودت میزان‏اعمالت را برپا كن و در میزان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خودرا بسنج، و صحت و فساد و كمال و نقص آن را معلوم كن و آنها راجبران كن تا فرصت هست و مهلت دارى. و اگر در اینجا خود رامحاسبه نكنى و حساب خودت را درست نكنى، در آنجا كه به حسابت‏رسیدگى مى‏شود و میزان اعمال بر پا مى‏شود مبتلا به مصیبتهاى‏بزرگ مى‏شوى. بترس از میزان عدل الهى، و به هیچ چیز مغرور مباش‏و جد و جهد را از دست مده. و قدرى به صحیفه اعمال اهل بیت‏پیغمبر، صلوات‏الله علیهم، كه معصوم از گناه و خطا بودندمراجعه كن و تفكر در آنها كن. ببین چقدر كار سخت است و راه‏تاریك و باریك.
بباید دانست كه غنا از اوصاف كمالیه نفس است، بلكه از صفات‏كمالیه موجود بما انه موجود است، و از این جهت غنا از صفات‏ذاتیه ذات مقدس حق جل و علا است.
اگر كسى پشت پا بر علاقمندى دنیا زد و روى دل و وجهه قلب رامتوجه به غنى على الاطلاق كرد و ایمان آورد به فقر ذاتى موجودات‏و فهمید كه هیچیك از موجودات از خود چیزى ندارند و هیچ قدرت وعزت و سلطنتى نیست مگر در پیشگاه مقدس حق و به گوش دل از هاتف‏ملكوتى و لسان غیبى شنید كریمه یا ای ها الناس انتم الفقراالى الله والله هو الغنى الحمید، آن وقت مستغنى از دو عالم‏شود و به طورى قلبش بى‏نیاز شود كه ملك سلیمان در نظرش به‏پشیزى نیاید; اگر كلید خزائن ارض را به او تقدیم كنند اعتنانكند. چنانچه در حدیث وارد است كه جبرئیل كلید خزائن ارض رابراى خاتم النبیین، صلى الله علیه وآله، آورد از جانب حق‏تعالى، و آن حضرت تواضع فرمود و قبول نكرد و فقر را فخر خوددانست. و جناب امیرالمومنین، علیه‏السلام، فرماید به ابن عباس‏كه «این دنیاى شما در نظر من [پست]تر است از این كفش پروصله.» و جناب على بن الحسین، علیهما السلام، فرماید: «من‏تانف مى‏كنم كه دنیا را از خالق دنیا بخواهم، چه رسد كه [از]مخلوق مثل خودم بخواهم.
آرى، آنها دانند كه توجه به خزائن دنیا و مال و منال آن ومجالست‏با اهل آن چه كدورت و ظلمتى در قلب ایجاد كند; و اراده‏را چه طور ضعیف كند و ناچیز نماید; و قلب را نیازمند و فقیرنماید و از توجه به نقطه مركزیه كامل على‏الاطلاق غافل نماید.
ولى وقتى دل را به صاحب دل و خانه را به صاحبش تسلیم نمودى وخود در آن تصرفى نكردى و اعراض از غیر او كردى و خانه را به‏دست غاصب ندادى، خود صاحب‏خانه در آن تجلى مى‏كند و البته تجلى‏غنى مطلق غناى مطلق آورد و دل را غرق دریاى عزت و غنا نماید وقلب مملو از بى‏نیازى شود: و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین. واداره امور را خود صاحب‏خانه فرماید و انسان را به امر خودواگذار نفرماید و خود متصرف در جمیع امور عبد شود; بلكه خوداو سمع و بصر و دست و پاى او شود; و نتیجه قرب نوافل پیداشود; چنانچه در حدیث وارد است.
پس، فقر و فاقه عبد بكلى سد شود و از دو عالم بى‏نیاز گردد. والبته در این تجلى خوف از تمام موجودات از او مرتفع شود، وخوف حق تعالى جایگزین آن گردد و عظمت و حشمت‏حق سراسر قلب رافراگیرد و از براى غیرحق عظمت و حشمت و تصرف نبیند، و حقیقت‏لاموثر فى الوجود الا الله را به قلب دریابد.
و در این حدیث‏شریف اشاره به بعض این معانى فرموده كه فرماید:تفرغ لعبادتى املا قلبك غنى... و این فراغت قلب براى عبادت‏كم‏كم انسان را ممكن است منتهى كند به اعلى مراتب حضور قلب‏براى عبادت.
این آثارى است كه شمه‏اى از آن ذكر شد. اگر دل از اشتغال به حق‏و فراغت‏براى توجه به او منصرف گردید، این فلت‏سرمایه تمام‏شقاوتها و سرچشمه تمام نقایص و ام‏الامراض قلوب است; پس كدورت وظلمتى به واسطه این غفلت دل را فراگیرد و حجابهاى غلیظى بین‏قلب و حق واقع شود كه نور هدایت در آن راه نیابد و از توفیقات‏الهیه محروم گردد.
بارالها، تو از سریره بندگان آگاهى و قصور و تقصیر ما رامطلعى و ضعف و ناتوانى ما را مى‏دانى، تو ما را به رحمت‏خودغرق كردى پیش از آنكه از تو سوالى كنیم، نعمتهاى تو ابتدائى وتفضلهاى تو بیسابقه سوال و استعداد است، ما اكنون معترف به‏تقصیر خود هستیم، كفران نعم غیرمتناهیه تو كردیم و خود رامستحق عذاب الیم و دخول جحیم مى‏دانیم; و پیش خود چیزى سراغ‏نداریم و وسیله‏اى در دست نداریم جز آنكه تو خود را معرفى كردى‏به لسان انبیا به تفضل و ترحم و سعه جود و رحمت، و ما تو رابدین صفت‏شناختیم به قدر استعداد خود، تو با مشتى خاك چه‏مى‏كنى جز رحمت و تفضل؟ این رحمتك الواسعه؟ این ایادیك‏الشامله؟ این فضلك العمیم؟ این كرمك یا كریم؟


 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود