مقاله ها
نویسنده : منصور میر احمدى
بازدید : 192

حجة‏الاسلام و المسلمین آقاى منصور میراحمدى عضو هیات علمى گروه علوم سیاسى دانشگاه باقرالعلوم (ع) و دانشجوى دكترى علوم سیاسى دانشگاه تهران.


آزادى سیاسى به عنوان یكى از مهم‏ترین اقسام آزادى، تا كنون موضوع پژوهش‏هاى گوناگون و مباحث مختلفى قرار گرفته است.تعاریف متعددى از این واژه صورت گرفته، اقسام و مصادیق آن بیان گردیده است.با این وجود، یكى از مباحث مهمى كه تا كنون مورد توجه چندانى قرار نگرفته، تحلیل مفهوم آزادى سیاسى است.بیشتر نوشته‏ها و آثارى كه به آزادى سیاسى پرداخته‏اند، به ارائه تعریف و بیان اقسام و مصادیق آن بسنده كرده‏اند و كمتر به تحلیل مفهوم آن روى آورده‏اند. بى‏تردید فهم دقیق مفهوم آزادى سیاسى و اقسام آن، بدون توجه به عناصر تشكیل دهنده مفهوم آزادى سیاسى امكان‏پذیر نبوده، در نتیجه ضرورت انجام دادن این تحلیل مفهومى آشكار مى‏گردد.در این نوشتار، برآنیم با تجزیه و تحلیل عناصر و مؤلفه‏هاى تشكیل دهنده مفهوم آزادى سیاسى، تحلیل مختصرى از مفهوم آن ارائه كنیم.قبل از این، برخى از مهم‏ترین تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى را مرور مى‏كنیم:


1.منظور از آزادى سیاسى، به طور ساده عبارت از آزادى انجام دادن انواع كارهاى مختلفى است كه حكومت مردمى اقتضا مى‏كند.این كارها اصولا شامل آزادى استفاده از ابزارهایى است كه از طریق آنها، شهروند بتواند صداى خود را به گوش دیگران برساند و در حكومت تاثیر عملى داشته باشد. (1)


در این تعریف بیشتر به فراهم بودن زمینه مشاركت مردمى در جامعه تاكید شده است; از این رو آزادى سیاسى در این تعریف، آزادى استفاده از ابزارهایى است كه از طریق آنها مردم بتوانند در زندگى سیاسى خود تاثیر عملى داشته باشند; بنابراین تعریف به بیان مصادیق آزادى سیاسى ختم مى‏شود.


2.آزادى‏هاى سیاسى، مجموعه امتیازاتى است كه اهالى كشور براى مشاركت در حیات سیاسى جامعه بدان نیاز دارند.این امتیازات به صورت حقوق مدنى (حق راى، حق داوطلبى و حق عضویت در احزاب سیاسى) و حقوق سیاسى (آزادى رقابت اندیشه‏ها، آزادى انتخابات و آزادى تعیین زمامدارن) متظاهر مى‏شود. (2)


در این تعریف نیز همان طورى كه ملاحظه مى‏شود، بر عنصر مشاركت‏سیاسى تاكید شده است. آزادى سیاسى مجموعه امتیازاتى است كه براى تحقق مشاركت‏سیاسى به آنها نیاز هست; از این رو در این تعریف نیز بیشتر به مصادیق آزادى سیاسى توجه شده است.


3.آزادى سیاسى، قسمتى از حقوق افراد است كه به موجب آن، مى‏توانند حق حاكمیت داشته باشند، خواه به طور مستقیم وخواه از طریق انتخاب نمایندگان. (3)


در این تعریف از آزادى سیاسى بر حق انتخاب و راى مردم بر اساس حق حاكمیت آنان تاكید شده است; بنابراین در این جا نیز توجه به یكى از مصادیق آزادى سیاسى دیده مى‏شود.


4.آزادى سیاسى، یعنى این كه فرد بتواند در زندگى سیاسى و اجتماعى كشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسى شركت جوید و به تصدى مشاغل عمومى و سیاسى و اجتماعى كشور نایل آمده و یا در مجامع، آزادانه، عقاید و افكار خود را به نحو مقتضى ابراز كند. (4)


این تعریف از آزادى سیاسى كه جامع‏تر از تعاریف دیگر است و مصادیق بیشترى از آزادى سیاسى را در بر مى‏گیرد، اما همانند تعاریف دیگر، ناظر به مصادیق آزادى سیاسى بوده و تحلیل مفهوم آن را با توجه به عناصر و مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى مد نظر نداشته است.


5.آزادى سیاسى، آزادى فرد در صحنه سیاست و به بیان دیگر فقدان فشار سیاسى است. (5)


این تعریف مختصر از آزادى سیاسى بر خلاف تعاریف گذشته، تا حدودى به عناصر آزادى سیاسى اشاره دارد و از این رو به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى نزدیك مى‏شود، اما كاستى هایى نیز دارد كه توضیح بیشتر در این باره خواهد آمد.


با توجه به این كه بیشتر تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى به عنوان یك حالت و وضعیت‏سخن نمى‏گویند و بیشتر به مصادیق آن توجه دارند، در این فصل به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى با توجه به عناصر و مؤلفه‏هاى آن مى‏پردازیم.قبل از آن كه به این تحلیل مفهومى بپردازیم، به توضیح و بررسى یكى از دیدگاه‏هایى مى‏پردازیم كه تلاش كرده است‏به گونه‏اى عناصر سازنده مفهوم آزادى را بیان كند، و سپس تحلیل مفهومى خود را از آزادى سیاسى به دست‏خواهیم داد.


فرانتس نویمان در كتاب خود آزادى و قدرت و قانون تلاش مى‏كند عناصر سازنده مفهوم آزادى سیاسى را بیان كند.وى بر این باور است كه آزادى سیاسى داراى سه عنصر اساسى كه بر اساس هر یك از آنها مفهوم خاصى از آزادى سیاسى شكل مى‏گیرد.


عنصر اول از دیدگاه وى، «قانون‏» است كه مفهوم آزادى قانونى را رقم مى‏زند.وى معتقد است:


آزادى در مرتبه اول و قبل از هر چیز، فقدان منع و جلوگیرى است.شك نیست كه این برداشت، پایه و مایه نظریه لیبرال درباره آزادى است و مفهوم اساسى آنچه از حقوق اساسى اراده مى‏شود و از جهت فهم معناى آزادى قانونى به ویژه در سنت فكرى انگلستان و آمریكا، اهمیت‏بنیادى دارد.این همان صورتى است كه هابز ولاك و منتسكیو و كانت‏به مساله داده‏اند.وقتى آزادى این گونه فهمیده شود، مى‏توان آن را آزادى منفى یا حقوقى تعریف كرد....جنبه منفى آزادى هنگامى كه به عرصه سیاست منتقل مى‏شود، ضرورتا به ضابطه‏اى مى‏انجامد كه فرد را در برابر دولت قرار مى‏دهد. (6)


بنابراین ركن اول مفهوم آزادى سیاسى، قانون تلقى مى‏شود كه از فرد در برابر دولت دفاع مى‏كند.پیش فرض اساسى این دیدگاه - همان گونه كه نویمان توضیح مى‏دهد- فردگرایى فلسفى است، یعنى «عقیده به این كه انسان موجودى است مستقل از نظام سیاسى كه در آن به سر مى‏برد». (7) از نظر وى، نظریه‏هاى سیاسى كه بر فلسفه اصالت فرد بنا شده باشند، ضرورتا باید این مفهوم را بپذیرند.این نظریه به پیدایش حقوق فردى و رسمیت‏شناختن این حقوق در برابر دولت مى‏انجامد و بنابراین « اگر فرض بر وجود حقوق فردى باشد، منطقا لازم مى‏آید كه هیچ رفتارى مستوجب كیفر نباشد مگر آن كه صریحا در قانون ممنوع شده باشد این قضیه عموما بنیاد آزادى قانونى شناخته شده است‏». (8) از آن جا كه این برداشت از آزادى سیاسى، محتواى قوانین را در نظر نمى‏گیرد و احتمال سركوبگرایانه بودن قانون را مد نظر قرار نمى‏دهد و همچنین از توجه به گریزگاه‏هایى كه ممكن است چیرگى قدرت سیاسى بر حقوق فردى را به دنبال آورد غافل مى‏ماند، (9) این برداشت از آزادى سیاسى به نظر فرانتس نویمان داراى كاستى‏ها و كمبودهایى است كه ضرورت توجه به ركن و عنصر دیگر آزادى سیاسى را آشكار مى‏سازد.


ركن و عنصر دوم آزادى سیاسى به نظر نویمان، «ركن شناختى‏» آزادى است.شكل‏گیرى این ركن آزادى، همراه با گام‏هاى اساسى است كه از زمان اپیكوروس تا هگل و ماركس برداشته شده است.از نظر فرانتس نویمان سه گام اساسى در این زمینه برداشته شده كه وى این سه گام را این گونه بیان كرده است:


از زمان اپیكوروس تاكنون رشد و پیشرفت علوم طبیعى جایگاهى تعیین كننده در آزادى انسان داشته است.فهم طبیعت‏برونى نه تنها آدمى را از قید ترس آزاد مى‏كند، بلكه باز همان گونه كه اپیكوروس مى‏گفت، امكان مى‏دهد كه از فرایندهاى طبیعى براى بهكرد زندگى مادى انسان استفاده كنیم.دومین گام مهم با روان‏شناسى اسپینوزا برداشته شد...اسپینوزا مى‏گفت هیچ كس جز كسى كه مطابق احكام عقل زندگى مى‏كند آزاد نیست...گام سومى نیز ضرورى است و آن فهم فرایند تاریخ است...از ویكو و منتسكیو جاده به هگل و ماركس مى‏رسد كه هر دو این ضابطه اپیكورى - اسپینوزایى را قبول داشتند كه آزادى چیزى جز كسب بینش نسبت‏به ضرورت نیست و كسى كه بفهمد چه روى مى‏دهد و چرا روى مى‏دهد به یمن این فهم، آزاد مى‏شود. (10)


بنابراین پیشرفت علوم طبیعى، شكل‏گیرى روان‏شناسى اسپینوزایى و جبرگرایى و كل‏گرایى تاریخى هگلى، سه قدم اساسى است كه ضرورت توجه به ركن شناختى آزادى را آشكار ساخته‏اند.هر یك از این سه قدم اساسى به گونه‏اى بر آزادى شناختى تاكید داشتند: كسب بینش درباره عمل طبیعت‏برونى به آدمى امكان سیادت یافتن به طبیعت را مى‏دهد; شناخت گسترده‏تر از روان انسان، امكان درك فرایندهاى روانى باعث اضطراب را فراهم مى‏آورد; اضطراب، آدمى را از آزادى محروم مى‏كند و به اسارت رهبران قدرت مدار و توتالیتر در مى‏آورد; فهم موقعیت تاریخى، امكان سازگار شدن چارچوب نهادها را با شناخت‏بیشتر آدمى از طبیعت و انسان ایجاد مى‏كند. (11) اما به نظر نویمان، ركن شناختى آزادى نیز همانند ركن قانونى آن به تنهایى نمى‏تواند جامع و مانع تلقى گردد و با كاستى‏هایى روبه روست.آزادى شناختى، اراده اساسى انسان را براى رسیدن به آزادى نادیده مى‏گیرد و از این رو به ركن دیگرى نیاز است كه ركن «ارادى‏» نام دارد:


نه ركن قانونى آزادى به راستى جامع و مانع است و نه ركن شناختى آن.قانون، قدرت سیاسى را محصور مى‏كند، شناخت، راه منتهى به آزادى را به ما نشان مى‏دهد; اما آدمى جز با كوشش خویش به آزادى نمى‏رسد، نه خداوند به او آزادى عطا مى‏كند و نه تاریخ. (12)


از نظر نویمان، این نظریه كه دموكراسى مهم‏ترین نظام سیاسى است كه آزادى سیاسى را به حداكثر مى‏رساند، از این برداشت از آزادى نشات گرفته است:


نظریه‏اى كه مى‏گوید دموكراسى آن چنان نظامى در سیاست است كه آزادى سیاسى را به حداكثر مى‏رساند از همین بینش سرچشمه مى‏گیرد.ركن ارادى یا كنش خواهانه آزادى همان قدر از جهت قوام آزادى سیاسى واجب است كه دو ركن قانونى و شناختى...در نظام دموكراتیك به هر سه ركن مفهوم آزادى سیاسى فرصت عرض اندام داده مى‏شود. (13)


بر این اساس، وى نتیجه مى‏گیرد كه «ثبات نظام دموكراتیك به این سه ركن بستگى دارد: نخست، عملكرد مؤثر حكومت قانون ; دوم، وجود انعطاف و نرمى لازم براى رویارویى و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات تازه و سوم، تربیت‏شهروندان‏». (14) این سه ركن، باعث‏شكل‏گیرى سه ركن قانونى، شناختى و ارادى آزادى سیاسى مى‏گردد و جمع این سه ركن در یك نظام سیاسى باعث ثبات آن نظام مى‏گردد.


نكته اساسى كه در بررسى این دیدگاه مى‏توان گفت، این است كه این دیدگاه بیش و پیش از آن كه تحلیلى بر عناصر مفهومى آزادى سیاسى باشد، بیانگر سیر تحول و تطور مفهومى است كه در آزادى سیاسى صورت گرفته است.از این دیدگاه، از آزادى سیاسى نخست‏برداشتى حقوقى - قانونى صورت گرفته بود و لذا در تعریف آزادى سیاسى نیز چنین برداشتى ارائه مى‏گردید.دغدغه اصلى طرفداران این برداشت‏حفاظت از حقوق شهروندان در برابر دولت و حكومت‏بوده و از آن جا كه «قانون‏» ضمانت مطمئنى براى این حفاظت محسوب مى‏شده، از آزادى سیاسى به آزادى قانونى تعبیر مى‏شده است. برداشت دیگر از آزادى سیاسى در مرحله دوم، متضمن نگرش معرفتى - شناختى است كه در نتیجه آن آزادى در فهم ضرورت تاریخ تعبیر شده است.این برداشت در واقع محصول تلاش فكرى است كه از روسو آغاز شده و به هگل و ماركس ختم شده است.دغدغه اصلى طرفداران این برداشت « رابطه فرد و جامعه‏» و یا «فرد و دولت‏» بوده است.روسو آغازگر راهى است كه به جمع این رابطه و حل این مشكل با طرح مقوله اساسى «اراده عمومى‏» خود مى‏پردازد و هگل ختم كننده این راه است كه با جمع عین و ذهن و از بین بردن ثنویت مذكور براساس روش دیالكتیك فرد، آزادى را در قالب دولت و در درون آن معنا مى‏كند.بنابراین از آزادى سیاسى در این دوران برداشتى دیگر شكل مى‏گیرد، و در نهایت‏برداشت‏سومى از آزادى سیاسى شكل مى‏گیرد كه در آن اراده انسانى و نقش آن در شكل‏گیرى آزادى سیاسى برجسته مى‏گردد.این برداشت از آزادى سیاسى در عكس العمل به دیدگاه دوم و در نقد آن كه به رغم طرفداران برداشت‏سوم، دیدگاه دوم به توتالیتریسم ختم شده، شكل گرفته است.


بنابراین آنچه كه این دیدگاه بیان مى‏كند، در واقع تعدد برداشت هایى است كه از آزادى سیاسى دوره‏هاى مختلف صورت گرفته است; اما این كه این آزادى سیاسى داراى چه مفهومى است و مؤلفه‏ها و عناصر سازنده آن چیست، از این دیدگاه به دست نمى‏آید.در نتیجه مى‏توان گفت كه سه ركن ذكر شده در واقع در اثر توجه خاصى است كه هر یك از این سه برداشت‏به آن ركن داشته‏اند.


اكنون با توجه به تعاریف ذكر شده و نارسایى آنها در تبیین عناصر و مؤلفه‏هاى تشكیل دهنده آزادى سیاسى و نیز عنایت‏به ناكافى بودن تحلیل مفهومى فرانتس نویمان، در ادامه به ارائه تحلیل مختصرى از مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى مى‏پردازیم.


عناصر و مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى
آزادى سیاسى نیز همچون آزادى، داراى مفهوم واحدى بوده كه در برگیرنده عناصر و مؤلفه هایى است و تاكید بر این مؤلفه‏ها باعث‏شكل‏گیرى برداشت‏هاى مختلفى از آن شده است.از این دیدگاه، همان گونه كه آزادى داراى سه مؤلفه فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است، آزادى سیاسى نیز این سه مؤلفه را داراست.مك كالوم Macallum در تبیین مفهوم آزادى با ایجاد تمایز میان «مفهوم‏» Concept و «برداشت‏»، Conception بر این باور است كه آزادى داراى مفهوم واحد و برداشت‏هاى متعدد است و این گونه بیان مى‏كند:


X is free from Y to do or be Z


«رهایى و آزادى چیزى و یا كسى از چیزى یا مانعى بر انجام دادن چیزى و یا برخوردارى از آن چیز». (15) بر اساس این دیدگاه، برداشت‏هاى متفاوت از آزادى در واقع نتیجه تفاوت و تعدد برداشت‏ها از سه متغیر X (فاعل، عامل) ، Y (مانع، رادع) و Z (هدف، غایت) در این مدل است.


جان رالز نیز به تبع مك كالوم در این باره مى‏نویسد:


آزادى را مى‏توان همواره با ارجاع به سه مؤلفه توضیح داد: فاعلین (عاملین) ، كه آزاد هستند، موانع یا محدودیت هایى كه آن فاعلین نسبت‏به آنها آزادند و آنچه كه آن فاعلین در انجام دادن یا ندادن آنها آزاد هستند.تبیین‏هاى كامل از آزادى اطلاعات متناسبى را درباره این سه مؤلفه ارائه مى‏كنند. (16)


وى با بسط الگوى مك كالوم و توضیح آن، معتقد است توصیف كلى آزادى، شكل زیر را دارا خواهد بود:


این یا آن شخص (یااشخاص) آزاد هست (یا آزاد نیست) از این یا آن مانع (یا مجموعه‏اى از موانع) براى انجام دادن (یا انجام ندادن) چنین و چنان. (17)


البته همان طورى كه ملاحظه مى‏شود، جان رالز به بخشى از الگوى مك كالوم توجه است.در عنصر z علاوه بر انجام دادن عمل، برخوردارى از یك چیز نیز وجود دارد; بنابر این شخص آزاد است از مانع در انجام دادن یا برخوردار بودن از چیزى.در این مقاله در تحلیل مفهوم آزادى سیاسى از این الگو بهره خواهیم گرفت.بر اساس این الگو برآنیم با تعمیم آن از بحث مفهوم آزادى به بحث مفهوم آزادى سیاسى، به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى بپردازیم.گمان نگارنده بر آن است كه مى‏توان به چنین تعمیمى خطر كرد.بر این اساس، مؤلفه‏ها و عناصر مفهوم آزادى سیاسى عبارتند از:


الف) فاعل (عامل) Agant
اولین عنصر و مؤلفه اساسى آزادى سیاسى، فاعل یا عاملى است كه در عرصه سیاست و اجتماع زندگى مى‏كند.تا این عنصر وجود نداشته باشد نمى‏توان آزادى سیاسى را تصور كرد.این متغیر همان عامل X در الگوى مك كالوم است كه دارنده‏وصف آزادى یا فاقد آن است.آزادى سیاسى نیز وصف و حالتى است كه وجود یا عدم آن را مى‏توان به این عامل (فاعل) نسبت داد.این عنصر خود مى‏تواند در زندگى سیاسى به سه دسته تقسیم شود: 1.اشخاص یا شخص; person(s) 2. مؤسسات و تشكل‏هاى سیاسى; Political 3. دولت‏ها. States گاهى اوقات شخص یا اشخاص در صدد انجام عمل و رفتار سیاسى در جامعه سیاسى بر مى‏آیند كه در این صورت فاعل و عنصر X ،اشخاص مى‏باشند.گاهى اوقات مؤسسات و تشكل‏ها به دنبال انجام عمل یا رفتار سیاسى در آن جامعه‏اند كه در این صورت فاعل و عنصر X را باید این مؤسسات دانست و بالاخره گاهى اوقات دولت‏ها هستند كه به انجام عمل و رفتار سیاسى مى‏پردازند كه در این صورت فاعل و عنصر X را باید دولت‏ها تلقى كرد.


حال سؤالى كه مطرح مى‏شود این است كه آیا آزادى سیاسى وصف و حالتى است كه در مورد تمامى این سه دسته فاعل (عامل) به كار مى‏رود؟ به عبارت دیگر، آیا مى‏توان گفت كه دولت‏ها و مؤسسات سیاسى نیز همانند اشخاص مى‏توانند از، آزادى سیاسى برخوردار باشند؟ به نظر مى‏رسد كه نتوان چنین تعمیمى را در مفهوم آزادى سیاسى پذیرفت.آزادى سیاسى در یك جامعه در نسبت فرد با دولت و جامعه سیاسى شكل مى‏گیرد و دارنده یا فاقد این وصف در هر صورت فرد است نه دولت.توان انجام دادن عمل و رفتار سیاسى براى دولت نشات گرفته از قدرت و اقتدار بر آمده از مشروعیت‏سیاسى اوست نه آزادى سیاسى ; اما در مورد مؤسسات و تشكل‏هاى سیاسى واقعیت‏به گونه‏اى دیگر است.آزادى سیاسى را مى‏توان به نوعى براى مؤسسات و تشكل‏هاى سیاسى به كار برد.مؤسسات و تشكل‏ها در یك جامعه سیاسى ممكن است از آزادى سیاسى در انجام دادن فعالیت‏هاى سیاسى خود برخوردار باشند و ممكن است داراى آزادى سیاسى نباشند; به عبارت دیگر، در واقع تشكل‏ها نیز تشكیل شده از گروهى از افراد هستند كه با تشكل خود به شخصیتى حقوقى تبدیل شده‏اند ; بنابراین مى‏توان گفت كه فاعل در این الگو، در برگیرنده اشخاص و تشكل‏ها، شخصیت‏هاى حقیقى و شخصیت‏هاى حقوقى است.در نتیجه از سه دسته مذكور، دو دسته را مى‏توان به عنوان عامل (فاعل) در جاى عنصر X قرار داد.


ب) مانع (رادع) Constraint
عنصر دوم مفهوم آزادى سیاسى، مانع و رادعى است كه ممكن است عنصر اول (فاعل، عامل) را از انجام دادن یك عمل سیاسى منع كند.بى‏شك این عنصر نیز كه همان عنصر Y در الگوى مك‏كالوم است، از مهم‏ترین عناصر مفهوم آزادى سیاسى محسوب مى‏شود; به عبارت دیگر، ركن دیگر مفهوم آزادى سیاسى در كنار ركن اول آن، تكمیل كننده «رابطه فرد و دولت‏» به عنوان مهم‏ترین مؤلفه آزادى سیاسى است.بر این اساس، مانع و رادع نیز باید در تحلیل مفهوم آزادى سیاسى مورد توجه قرار گیرد.


عنصر مانع و رادع را نیز مى‏توان به سه دسته تقسیم كرد:


1.اشخاص یا شخص;


2.مؤسسات و تشكل‏هاى سیاسى;


3.دولت‏ها.


در این‏جا نیز پرسش مذكور مطرح مى‏شود: آیا قرار گرفتن هر یك از این سه دسته در جایگاه عنصر Y (مانع، رادع) ، قوام بخش مفهوم آزادى سیاسى خواهد بود؟ به عبارت دیگر، آیا مى‏توان عنصر دوم مفهوم آزادى سیاسى را هر یك از این سه دسته دانست؟ به عبارت سوم، آیا رابطه اشخاص یا مؤسسات به عنوان عنصر اول، با هر یك از این سه دسته عنصر دوم باعث‏شكل‏گیرى مفهوم آزادى سیاسى مى‏گردد؟


در این جا نیز به نظر مى‏رسد كه نتوان چنین تعمیمى را پذیرفت.اگر عنصر مانع را اشخاص بدانیم، در آن صورت مى‏توان از وجود یا فقدان آزادى فرد سخن گفت; اما این آزادى، آزادى سیاسى نخواهد بود.اگر شخص یا اشخاص مانع انجام دادن فعالیت و رفتار سیاسى شخص یا اشخاص دیگر شوند، در صورتى كه آن شخص (مانع) هیچ‏گونه انتسابى به قدرت سیاسى و دولت در جامعه نداشته باشند، نمى‏توان این حالت را فقدان آزادى سیاسى ذكر كرد، در عین حال كه مى‏توان آن را فقدان آزادى فردى نام نهاد.به همین سان نمى‏توان آزادى سیاسى را آزادى شخص یا اشخاص یا تشكل‏ها در برابر اشخاص دانست‏به گونه‏اى كه اگر اشخاصى مانع فعالیت و عمل سیاسى اشخاص دیگر نشوند بتوان گفت كه آزادى سیاسى وجود دارد; بنابراین، دسته اول از زمره عناصر مفهوم آزادى سیاسى خارج مى‏شوند.دسته دوم (تشكل‏ها) نیز از آن جا كه به حوزه عمومى و نه دولت تعلق دارند و حد فاصل میان فرد و دولت‏به منزله بخشى از جامعه مدنى عمل مى‏كنند، خارج از این عنصر خواهند بود; اما از آن جا كه این تشكل‏ها نیز مى‏توانند همچون دولت‏ها مانع انجام گرفتن رفتارهاى سیاسى افراد گردند، مى‏توان آنها را نیز در زمره عنصر دوم قرار داد و به این لحاظ نقش افراد نیز در شكل‏گیرى این عنصر قابل ذكر است; اما چون دولت‏ها فرد غالب در عنصر دوم محسوب مى‏شوند، در ایجاد نوشتار بر دولت‏ها به عنوان عنصر دوم تاكید مى‏شود.البته ایجاد مانع توسط دولت‏خود با استفاده از ابزارهاى مختلف و در نتیجه به گونه‏هاى مختلفى خواهد بود.دولت‏ها از مكانیزم‏هاى خاصى براى ایجاد مانع و یا محدودیت استفاده مى‏كنند كه در یك تقسیم بندى كلى مى‏توان این مكانیزم‏ها را به دو دسته كلى تقسیم كرد:


1.مكانیزم‏هاى مشروع
اعمال حاكمیت توسط حكومت‏با مكانیزم‏هاى گوناگونى صورت مى‏گیرد كه از آن جا كه اعمال حاكمیت‏حق حكومت و مشروع بوده، این مكانیزم‏ها نیز مشروعیت مى‏یابند.یكى از مهم‏ترین مكانیزم‏هاى مشروع، قانون است.حكومت‏ها با وضع قانون و اجراى آن مى‏توانند در برابر اشخاص و تشكل‏ها ممنوعیت و محدودیت‏هایى را ایجاد كنند.علاوه بر وضع قانون و اجراى آن، یكى دیگر از شیوه‏هاى اعمال حاكمیت، در فعالیت‏هاى قضایى حكومت تحقق مى‏یابد.بنابراین حكومت‏ها از سه شیوه رایج قانون گذارى، اجراى قانون و قضاوت، براى اعمال حاكمیت‏خود بهره مى‏گیرند و با تكیه بر آنها به كنترل آزادى سیاسى شهروندان و تشكل‏ها مى‏پردازند; بنابراین هر چند كه در ظاهر این مكانیزها مانع و رادع محسوب مى‏شوند; اما از آن جا كه حكومت‏ها قانون‏گذار، مجرى قانون و داورند، مى‏توان مانع و رادع را در واقع خود دولت‏ها دانست.


2.مكانیزم‏هاى نامشروع
گاهى اوقات حكومت‏ها علاوه بر به كارگیرى مكانیزم‏هاى مشروع، از مكانیزم‏هاى نامشروع نیز در اعمال حاكمیت‏بهره مى‏گیرند.مهم‏ترین مكانیزم نامشروع به كارگیرى زور و خشونت در جامعه است.حكومت‏ها با استفاده از نیروى زور و خشونت، به عنوان مانعى اساسى در برابر شهروندان و تشكل‏هاى سیاسى قرار مى‏گیرند و آزادى سیاسى آنها را محدود مى‏كنند.هر چند كه به كارگیرى زور و خشونت و ایجاد مانع با ابزارهاى خشونت‏آمیز، امروزه به لحاظ تئوریك از مشروعیت و مقبولیتى فراگیر بر خوردار نیست، اما واقعیت نظام‏هاى سیاسى جدید گویاى به كارگیرى زیاد این ابزار براى محدود ساختن آزادى سیاسى است; از این رو زور و اجبار نیز نمى‏تواند به عنوان مانع در این الگو در نظر گرفته شود، اما روشن است كه اجبار و زور نیز ابزارى است در دست دولت‏ها و حكومت‏ها و در نتیجه مانع و رادع را باید دولت دانست.


نكته دیگرى كه تذكر آن لازم به نظر مى‏رسد، این است كه علاوه بر «دولت‏» به عنوان مهم‏ترین مصداق عنصر دوم (مانع/ Y )،مصادیق دیگرى نیز مى‏توان ذكر كرد.گاهى اوقات فرد در برابر موانعى همچون فشارهاى ناشى از موقعیت‏خاص سیاسى - اجتماعى خود و نابرابرى‏هاى موجود در جامعه و یا فراهم نبودن فرصت‏هاى لازم و یا سنت‏ها و آداب و رسوم موجود در جامعه قرار مى‏گیرد; آزادى سیاسى زمانى تحقق مى‏یابد كه فرد از موانع مذكور نیز آزاد و رها باشد.هر چند كه این موانع نسبت‏به مانع دولت از اهمیت زیادى برخوردار نیست، اما در بحث آزادى سیاسى به ویژه مفهوم مثبت آن - بر طبق دیدگاه آیزیابرلین - قابل طرح است; از این رو علاوه بر دولت‏ها، موانع مذكور را نیز مى‏توان در زمره مصادیق عنصر دوم (مانع/ Y )قرار داد، اما از آن جا كه فرد غالب این مصادیق دولت است، در نوشتار حاضر بیشتر بر آن تاكید مى‏شود.


ج) هدف غایت Aim - Goal
عنصر سوم مفهوم آزادى در الگوى مك كالوم عبارت بود از هدف و غایتى كه فرد و یا برخوردى از آن to be Z است.به همین میزان، مى‏توان عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى را نیز هدف و غایتى دانست كه فاعل (عامل) در صدد انجام دادن آن است.اهداف و غایات در جامعه سیاسى متعدد مى‏باشد و افعال گوناگونى را در بر مى‏گیرد.شاید بتوان افعال و رفتارهاى اشخاص را در جامعه در یك تقسیم بندى كلى به دو دسته تقسیم كرد:


1.رفتارهاى فردى; Indiudual behaiviours


2. رفتارهاى اجتماعى - سیاسى. Social / Political behaiviours


رفتارهاى فردى، رفتارهایى محسوب مى‏شوند كه فرد با انجام دادن آنها در صدد مشاركت و مداخله در امور اجتماعى - سیاسى را ندارد.رفتارهاى فردى بر اساس نیازهاى فردى شكل مى‏گیرد و ربطى به نیازهاى سیاسى ندارد; بنابراین منظور از هدف و غایت در این الگو را نمى‏توان رفتارهاى فردى دانست، بلكه رفتارهاى اجتماعى - سیاسى، تشكیل دهنده عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى محسوب مى‏شوند.اشخاص و تشكل‏ها زمانى كه در صدد انجام دادن رفتارهاى سیاسى برآیند، با وجود و یا فقدان آزادى سیاسى رو به رو مى‏گردند.هدف و غایت آنان از حضور در عرصه سیاست و اجتماع، انسجام دادن رفتارهاى سیاسى خاصى بر اساس نیازهاى خاص سیاسى خود است; بنابراین روشن مى‏شود كه یكى از مصادیق عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى را مى‏توان «رفتارهاى اجتماعى - سیاسى‏» دانست.اشخاص یا تشكل‏ها در صورتى كه براى انجام دادن رفتارهاى سیاسى خود از دخالت و محدودیت‏هاى دولت رها مى‏باشند، داراى آزادى سیاسى خواهند بود.


علاوه بر این، گاهى اوقات افراد و تشكل‏ها در صدد انجام دادن اعمال و رفتارهاى سیاسى نبوده، صرفا خواهان وضعیت و حالتى هستند كه دولت‏ها در امور آنها دخالت نكرده و اجازه دهند كه افراد و تشكل‏ها در وضعیتى آزاد به سر برده، از حقوق اساسى خود برخوردار باشند; براى مثال حق انتخاب شدن را دارا هستند; از این رو، اگر دولت‏ها شرایط لازم براى استیفاى این حق را فراهم سازند، آن وقت مى‏توان گفت كه افراد داراى آزادى سیاسى هستند.در نتیجه مى‏توان گفت كه براساس این الگو، عنصر عامل مى‏تواند از عنصر مانع رها و آزاد باشد در این كه بتواند عنصر غایت و هدف را دارا باشد.مثال دیگر در این‏باره، آزادى از تفتیش عقاید است.فرد خواهان آن است كه عقاید و باورهایش مورد تفتیش قرار نگیرد هرچند كه هیچ گونه رفتار خاصى را از خود بروز نمى‏دهد.بنابراین عنصر غایت و هدف مى‏تواند هم شامل رفتارهاى سیاسى افراد و تشكل‏ها شود و هم دارا بودن و بر خوردارى از حقوق اساسى و وضعیت و حالت‏خاص آزادى.


با توجه به آنچه كه به اختصار گذشت، الگوى مفهوم آزادى سیاسى بر اساس الگوى مفهوم آزادى پیش گفته عبارت‏است از:


شخص (اشخاص) یا تشكل‏ها آزاد هستند (یا آزاد نیستند) از دخالت و ممانعت دولت‏ها (با به كارگیرى قوانین و ابزارهاى خشونت) براى انجام دادن (یا انجام ندادن) رفتارهاى سیاسى خود یا برخوردارى (یا عدم برخوردارى) از حقوق خود.


نمودار این الگو نیز چنین ترسیم مى‏شود:


اشخاص دولت‏ها - تشكل‏ها آزادى سیاسى یا فقدان آن


بر اساس این الگو، شخص و تشكل‏ها عنصر X (عامل، فاعل) و دولت‏ها عنصر Y (مانع، رادع) و انجام دادن رفتارهاى سیاسى و برخوردارى از حقوق اساسى عنصر Z (هدف، غایت) محسوب مى‏شوند; از این رو با توجه به این تحلیل مفهومى مى‏توان آزادى سیاسى را این گونه تعریف كرد:


فقدان دخالت و ممانعت دولت‏ها [به طور غالب] در برابر اشخاص یا تشكل‏هاى سیاسى در جامعه به منظور انجام رفتارهاى سیاسى خاص خود و یا برخوردارى از حقوق اساسى.


همان طورى كه روشن است، این تعریف از آزادى سیاسى بر اساس تحلیل مفهومى عناصر و مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى بوده و تنها به ذكر مصادیق آن اكتفا نكرده است.


با توجه به این تعریف و عناصر آن، مهم‏ترین مصادیق آزادى سیاسى را نیز بیان كرد.این اقسام قبل از هر چیز بر اساس نوع خاصى از رفتار سیاسى و حق اساسى است كه به عنوان هدف و غایت توسط اشخاص و تشكل‏ها شكل گرفته و خواهان برخوردارى از آن هستند.بدین سان معیار اصلى در تقسیم آزادى سیاسى به گونه‏ها و اشكال مختلف، نوع رفتار سیاسى اشخاص و تشكل‏هاى سیاسى و حق اساسى مطلوب افراد و تشكل‏هاست.


آزادى سیاسى را مى‏توان از جهات گوناگون تقسیم كرد كه از آن جمله است:


1.تقسیم آزادى سیاسى بر اساس نوع رفتارهاى سیاسى
رفتارهاى سیاسى در جامعه متفاوت است و بر اساس آن آزادى‏هاى سیاسى شكل گرفته نیز متفاوت خواهد بود.در این جا براى روشن‏تر شدن مصادیق آزادى سیاسى و نحوه شكل‏گیرى آنها، اقسام رفتارهاى سیاسى را ذكر كرده و نوع آزادى سیاسى شكل گرفته را بیان مى‏كنیم:


1) انتخاب حاكم و زمامدار:


انتخاب حاكم و زمامدار مهم‏ترین رفتار سیاسى است كه مردم در یك جامعه انجام مى‏دهند.بر این اساس، آزادى و حق انتخاب به عنوان یكى از مهم‏ترین مصادیق آزادى سیاسى شكل مى‏گیرد.اشخاص در انتخاب حاكم (رفتار سیاسى) اگر با مانعى رو به رو نباشند، داراى آزادى سیاسى خواهند بود; بنابراین از آن جا كه انتخاب حاكم یكى از رفتارهاى سیاسى است و رفتار سیاسى عنصر سوم مفهوم آزادى است، در نتیجه یك قسم از آزادى سیاسى بدین سان شكل مى‏گیرد.


2) تعیین سرنوشت و مشاركت در فرایند تصمیم‏گیرى:


یكى دیگر از رفتارهاى سیاسى، مشاركت مردم در فرایند تصمیم‏گیرى سیاسى است. مردم در یك جامعه به منظور تعیین سرنوشت‏خود به مشاركت در امر تصمیم‏گیرى و سیاست‏گذارى مى‏پردازند.این رفتار سیاسى موجب شكل‏گیرى نوع خاصى از آزادى سیاسى مى‏شود كه از آن به «آزادى راى‏» نیز تعبیر مى‏شود; بنابراین آزادى راى از مصادیق دیگر آزادى سیاسى است كه بر اساس رفتار سیاسى خاصى شكل مى‏گیرد; البته مى‏توان آزادى راى را با آزادى به عنوان حق انتخاب جمع كرد و هر دو را ذیل رفتار سیاسى خاصى قرار داد; اما به دلیل اهمیت این دو ما در این جا به تفكیك آنها پرداختیم.


3) تاثیر گذارى بر تصمیمات و عملكردهاى دولت و دولتمردان:


مردم در یك جامعه در برابر تصمیمات و عملكردهاى دولت و دولتمردان عكس العمل‏هایى از خود نشان مى‏دهند.این عكس العمل‏ها كه به طور كلى یا از نوع حمایتى هستند و یا از نوع اعتراضى، همگرایى یا واگرایى بین مردم و دولت را سبب مى‏شوند كه از جمله مهم‏ترین رفتارهاى سیاسى مردم در جامعه محسوب مى‏شوند.همان گونه كه سیاست‏ها و رفتارهاى دولت و دولتمردان بر رفتارهاى سیاسى مردم تاثیر مى‏گذارد، رفتارهاى مردم نیز در این سیاست‏ها و رفتارهاى دولت اثر گذار است.مردم از راه‏ها و شیوه‏هاى گوناگونى به این تاثیرگذارى مى‏پردازند كه یكى از مهم‏ترین این راه‏ها، اظهار دیدگاه‏هاى خود در این‏باره است; بنابراین اظهار دیدگاه‏ها و نظرها توسط مردم نیز یكى از رفتارهاى سیاسى آنها محسوب مى‏شوند كه در نتیجه باعث‏شكل‏گیرى نوعى دیگر از اقسام آزادى سیاسى مى‏شود كه از آن به آزادى بیان و قلم تعبیر مى‏شود.حق انتشار دیدگاه‏ها در كلام «آزادى بیان‏» و در نوشتار «آزادى قلم و مطبوعات‏» نام مى‏گیرد.


4) رقابت‏سیاسى:


رقابت‏سیاسى نیز یكى از رفتارهاى سیاسى رایج در یك جامعه محسوب مى‏شود.مردم در یك جامعه براى رسیدن به قدرت و نیل به مناصب سیاسى - اجتماعى، با همنوعان خود به رقابت مى‏پردازند.رقابت‏سیاسى به شیوه‏هاى گوناگون و از مجارى مختلف ممكن است‏شكل گیرد.یكى از مهم‏ترین مجارى این رقابت‏ها كه تاثیر زیادى داشته و در رسیدن به اهداف موفقیت زیادى دارد، تشكیل اجتماعات و انجمن‏هاست.مردم با تشكیل چنین اجتماعاتى آسان‏تر مى‏توانند به اهداف خود نایل آیند; البته تشكیل این اجتماعات صرفا به منظور رقابت‏سیاسى نمى‏باشد، بلكه مهم‏ترین رفتار سیاسى در درون این اجتماعات را مى‏توان رقابت‏سیاسى براى نیل به اهداف و همچنین رسیدن به قدرت دانست.زمانى كه این تشكل‏ها به طور منسجم‏تر و قدرتمندترى شكل گیرد، شاهد شكل‏گیرى احزاب در آن جامعه خواهیم بود و در نتیجه رقابت‏سیاسى در درون احزاب نیز از انسجام و قدرت و توان بیشترى برخوردار خواهد بود.بدین سان نوع دیگرى از آزادى سیاسى شكل مى‏گیرد كه از آن به آزادى احزاب، انجمن‏ها و تشكیل اجتماعات یاد مى‏شود.آزادى سیاسى مذكور در صورتى تحقق مى‏یابد كه دولت‏ها مانع تشكیل مردم نشده، ثانیا اجازه فعالیت‏سیاسى به تشكل‏ها را بدهند.


بنابراین همان طورى كه ملاحظه مى‏شود، مى‏توان شكل‏گیرى انواع و مصادیق آزادى سیاسى را بر اساس نوع رفتار سیاسى به عنوان عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى، تبیین كرد.


2.تقسیم آزادى سیاسى بر اساس حقوق اساسى اشخاص و تشكل‏ها
انسان‏ها داراى حقوق اساسى متعددى هستند كه برخوردارى از آنها هدف اساسى آنان در زندگى سیاسى خود است.بر اساس نوع حق سیاسى، آزادى سیاسى نیز تقسیم مى‏شود كه در این جا به برخى از مصادیق آن اشاره مى‏كنیم:


1) آزادى و حق انتخاب شدن:


یك فرد در جامعه از این حق اساسى برخوردار است كه بتواند خود را در معرض انتخاب مردم گذاشته و انتخاب شود.بر این اساس، باید شرایط و وضعیت‏سیاسى اجتماعى به گونه‏اى باشد كه فرد بتواند از این حق اساسى خود بر خوردار گردد. همان‏طورى كه ملاحظه مى‏شود، در این جا فرد، لزوما رفتار سیاسى خاصى را انجام نمى‏دهد، اما باید از دخالت دولت در این زمینه نیز آزاد باشد.


2) آزادى از تفتیش عقاید:


فرد ممكن است هیچ‏گونه رفتار خاص سیاسى هم انجام ندهد، اما از حقوق اساسى وى داشتن عقاید و باورهاى خاص خود است و بنابراین باید شرایط براى اتخاذ عقاید و دیدگاه‏هاى خاص وجود داشته و دولت در مورد وى تفتیش عقاید را اعمال نكند.


مطلب دیگرى كه باید به آن اشاره كرد بررسى چگونگى تاثیر تعدد برداشت‏ها از مؤلفه‏هاى سه گانه آزادى سیاسى در شكل‏گیرى برداشت‏هاى متعدد از آزادى سیاسى است. در بررسى دیدگاه فرانتس نویمان گفته شد كه آزادى قانونى، شناختى و ارادى بیانگر برداشت‏هاى خاصى از آزادى سیاسى هستند نه عناصر مفهومى آن.عناصر مفهومى آزادى در این برداشت‏ها نیز همین سه عنصر فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است كه بیان گردید; از این رو به نظر مى‏رسد كه شكل‏گیرى برداشت‏هاى سه گانه مذكور به دلیل توجه خاصى است كه به هر یك از این عناصر صورت گرفته است; به عبارت دیگر، تعدد برداشت‏ها از عناصر مذكور موجب پیدایى تعدد برداشت‏ها از مفهوم آزادى سیاسى شده است.براى روشن شدن این نكته اساسى، به توضیح مختصرى درباره نحوه تاثیر گذارى تعدد برداشت‏ها از مؤلفه‏ها بر تعدد برداشت‏ها از آزادى سیاسى مى‏پردازیم.


«آزادى قانونى‏» نخستین برداشتى بود كه به اعتقاد نویمان براساس ركن قانونى شكل گرفته است.اگر در این برداشت‏خاص به دقت‏بنگریم، خواهیم دید كه طرفداران آن بر این باورند كه فرد به عنوان مهم‏ترین مصداق مؤلفه عامل (فاعل) براى انجام دادن رفتارهاى سیاسى به عنوان مهم‏ترین مصداق مؤلفه غایت (هدف) با مانعى مهم به نام دولت (مؤلفه سوم) رو به روست; از این رو حفاظت از حقوق اساسى فرد در برابر دولت نیازمند تدوین قانون است.قانون از حقوق فرد در برابر دولت دفاع مى‏كند و بدین سان آزادى سیاسى در مفهوم حقوقى و قانونى‏اش شكل مى‏گیرد; بنابراین روشن مى‏شود كه نحوه تعبیر طرفداران این برداشت از مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى و نحوه ارتباط این مؤلفه‏ها به یكدیگر موجب شكل‏گیرى این گونه از آزادى سیاسى شده است.


این مطلب درباره برداشت دوم نیز صدق مى‏كند.«آزادى شناختى‏» دومین گونه‏اى است كه به نظر نویمان بر اساس ركن شناختى آزادى شكل گرفته است.در این گونه نیز اگر دقت كنیم، تاثیر گذارى مذكور را مشاهده خواهیم كرد.در این برداشت نیز مفهوم آزادى سیاسى تشكیل شده از سه عنصر فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است. منتها باید به این نكته توجه كرد كه بر اساس برداشت طرفداران این دیدگاه، «دولت‏» مانع اصلى شناخته نمى‏شود، بلكه دولت‏خود یارى رساننده فرد در رسیدن به آزادى سیاسى است.در عوض، از این دیدگاه ما «جهل به ضرورت تاریخ‏» مانع اساسى شكل‏گیرى آزادى سیاسى براى فرد است.به همین دلیل، فرد با آگاهى یافتن از این ضرورت تاریخى است كه در دورن دولت‏به آزادى واقعى خود یعنى آزادى شناختى نایل مى‏گردد; بنابراین در این دیدگاه دیگر دولت مانع قلمداد نمى‏گردد، بلكه جهل انسان به این فرایند تاریخى مانع اساسى محسوب مى‏شود.از سوى دیگر، هدف از این آزادى نیز نه انجام دادن رفتارهاى سیاسى بلكه حصول شناخت، معرفت و آگاهى به وظایف است. درنتیجه در این برداشت نیز مى‏توان گفت كه برداشت‏خاصى كه از این سه مؤلفه شكل گرفته، باعث‏شكل‏گیرى این برداشت از آزادى سیاسى یعنى آزادى شناختى شده است; بنابراین تاثیر گذارى تعدد برداشت‏ها از این مؤلفه‏ها بر تعدد برداشت‏ها از آزادى سیاسى براى بارى دیگر در این قرائت نیز آشكار مى‏شود.


دقت در گونه سوم یعنى «آزادى ارادى‏» نیز مدعاى ما را ثابت مى‏كند.در این نوع از آزادى سیاسى نیز مى‏توان تاثیر گذارى مذكور را مشاهده كرد.در این برداشت از آزادى سیاسى مؤلفه دوم یعنى مانع، همان دولت‏شناخته مى‏شود و مؤلفه سوم نیز انجام دادن آزادانه رفتارهاى سیاسى مورد نظر; اما تفاوت میان آنها در برداشت آنان از مؤلفه اول است.از این دیدگاه مؤلفه عامل (فاعل) فرد یا افراد دانسته مى‏شود، اما تفاوتى كه با برداشت اول دارد، این است كه در این برداشت فرد، صاحب اراده و عقل شناخته مى‏شود و چنین فردى تشكیل دهنده ركن و مؤلفه اول آزادى در نظر گرفته مى‏شود.فرد هر چند كه با موانعى در انجام دادن آزادانه رفتارهاى مطلوب خود رو به روست; اما با اراده خود و بهره‏گیرى از عقل خود مى‏توان بر موانع فایق آید و آزادى سیاسى زمانى شكل مى‏گیرد كه فرد با اراده خود این آزادى را فراهم كند.در نتیجه آزادى ارادى به عنوان برداشتى دیگر از آزادى سیاسى محصول ارادى دانستن انسان و فرد به عنوان مهم‏ترین مؤلفه آزادى سیاسى است.بدین ترتیب روشن مى‏شود كه این گونه از آزادى سیاسى نیز برداشتى است از آزادى سیاسى كه با توجه به برداشت‏خاصى از مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى شكل گرفته است.


با توجه به آنچه كه گذشت، روشن شد كه بر حسب تعدد برداشت‏ها از مؤلفه‏هاى آزادى سیاسى، برداشت‏هاى متعددى از آزادى سیاسى شكل مى‏گیرد و این مطلب دقیقا در راستاى تقویت ایده اصلى این نوشتار است كه آزادى سیاسى نیز داراى مؤلفه‏هاى اساسى است كه بر اساس الگوى مك كالوم از آزادى، سه مؤلفه را مى‏توان براى آن ذكر كرد.


جمع‏بندى
آنچه گذشت، تلاش و كوشش مختصرى براى تحلیل مفهوم آزادى سیاسى بود.با اشاره‏اى گذرا به برخى از تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى، روشن شد كه در این تعاریف به جاى تبیین عناصر و مؤلفه‏هاى مفهومى آزادى سیاسى، به ذكر و بیان مصادیق آن پرداخته شده است.سپس دیدگاه فرانتس نویمان درباره عناصر سه‏گانه آزادى سیاسى را بررسى كرده و نارسایى تحلیل وى را نیز نمایان ساختیم.وى نیز در واقع به جاى تحلیل مفهوم آزادى سیاسى به برداشت‏هاى مختلف از آزادى سیاسى در دوره‏هاى مختلف پرداخته بود.آزادى قانونى، آزادى شناختى و آزادى ارادى، سه برداشتى هستند كه از آزادى سیاسى صورت گرفته است.در تبیین علت و چگونگى شكل‏گیرى این برداشت، گفته شد كه تفاوت و تعدد برداشت‏ها از مؤلفه‏هاى سه گانه آزادى سیاسى باعث‏شكل‏گیرى این سه برداشت‏شده است.در نهایت تلاش كردیم با استفاده از الگوى نظرى مك كالوم كه در صفحات آغازین مقاله به تفصیل بیان شد، به ارائه الگویى درباره آزادى سیاسى پرداخته، مؤلفه‏هاى سه گانه آن را بیان كنیم.در این تحلیل، «اشخاص و تشكل‏هاى سیاسى‏» به عنوان مهم‏ترین مؤلفه‏هاى اول (عامل، فاعل) و «دولت‏ها» به عنوان مهم‏ترین مؤلفه دوم (مانع، رادع) و «انجام دادن رفتارهاى سیاسى‏» و «برخوردارى از حقوق اساسى‏» به عنوان مهم‏ترین مؤلفه سوم (هدف، غایت) تلقى شدند.بر اساس این الگو، آزادى سیاسى زمانى شكل مى‏گیرد كه اشخاص و تشكل‏هاى سیاسى در انجام رفتارهاى سیاسى مطلوب خود و برخوردارى از حقوق اساسى خود از محدودیت‏ها و موانعى كه دولت‏ها ممكن است در برابر آنها ایجاد كنند، رها و آزاد باشند. (18)


پى‏نوشت‏ها:

1.كارل كوهن، دموكراسى، ترجمه فریبرز مجیدى (تهران: انتشارات خوارزمى) ص 184.


2.سید محمد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران (تهران: دانشگاه شهید بهشتى، 1374) ج‏1، ص 169.


3.محمد جعفر جعفرى لنگرودى، ترمینولوژى حقوق (تهران: بنیاد راستاد، 1363) ص 31.


4.منوچهر طباطبایى مؤتمنى، آزادى‏هاى عمومى و حقوق بشر (تهران: دانشگاه تهران، 1370) ص 96.


5.مهدى منتظر قائم، «آزادى سیاسى‏» ، فصلنامه حكومت اسلامى، سال دوم، شماره اول، ص 100.


6.فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، ص 68 - 69.


7.همان، ص 69.


8.همان، ص 75.


9.همان، ص 98.


10.همان، ص 100 - 102.


11.همان.


12.همان.


13.همان.


14.همان.


15. Mac Callum،G.C،Negative and positive Freedom (in Philosophical Review،1967) Vol.76.


نیز:


Tim Gray، Freedom، Humanities Press International In C. Atlantic. Highlands N.J.1991. P.P. 11 - 14.


نگارنده به طور مفصل الگوى نظرى وى و نیز دیدگاه‏هاى دیگر را در این باره بررسى كرده است.براى توضیح بیشتر در این‏باره بنگرید به: منصور میر احمدى، آزادى در فلسفه سیاسى اسلام، پژوهشكده اندیشه سیاسى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى (پژوهشگاه) ، در دست نشر.


16. JOHN RAWLS، A theory of Justice (Oxford University Press،1922) P.202.


17. This or that person(or persons) is Free(or not to do)so and so (Ibid). or not Free) From this or that constaint (or set of constraints)to do


18.این مقاله، فصل مجزایى از پژوهشى است‏با عنوان «آزادى در فلسفه سیاسى اسلام‏» كه نگارنده در پژوهشكده اندیشه سیاسى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى (پژوهشگاه) به انجام رسانده است.

 


 
 

 

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود