حجةالاسلام و المسلمین آقاى منصور میراحمدى عضو هیات علمى گروه علوم سیاسى دانشگاه باقرالعلوم (ع) و دانشجوى دكترى علوم سیاسى دانشگاه تهران.
آزادى سیاسى به عنوان یكى از مهمترین اقسام آزادى، تا كنون موضوع پژوهشهاى گوناگون و مباحث مختلفى قرار گرفته است.تعاریف متعددى از این واژه صورت گرفته، اقسام و مصادیق آن بیان گردیده است.با این وجود، یكى از مباحث مهمى كه تا كنون مورد توجه چندانى قرار نگرفته، تحلیل مفهوم آزادى سیاسى است.بیشتر نوشتهها و آثارى كه به آزادى سیاسى پرداختهاند، به ارائه تعریف و بیان اقسام و مصادیق آن بسنده كردهاند و كمتر به تحلیل مفهوم آن روى آوردهاند. بىتردید فهم دقیق مفهوم آزادى سیاسى و اقسام آن، بدون توجه به عناصر تشكیل دهنده مفهوم آزادى سیاسى امكانپذیر نبوده، در نتیجه ضرورت انجام دادن این تحلیل مفهومى آشكار مىگردد.در این نوشتار، برآنیم با تجزیه و تحلیل عناصر و مؤلفههاى تشكیل دهنده مفهوم آزادى سیاسى، تحلیل مختصرى از مفهوم آن ارائه كنیم.قبل از این، برخى از مهمترین تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى را مرور مىكنیم:
1.منظور از آزادى سیاسى، به طور ساده عبارت از آزادى انجام دادن انواع كارهاى مختلفى است كه حكومت مردمى اقتضا مىكند.این كارها اصولا شامل آزادى استفاده از ابزارهایى است كه از طریق آنها، شهروند بتواند صداى خود را به گوش دیگران برساند و در حكومت تاثیر عملى داشته باشد. (1)
در این تعریف بیشتر به فراهم بودن زمینه مشاركت مردمى در جامعه تاكید شده است; از این رو آزادى سیاسى در این تعریف، آزادى استفاده از ابزارهایى است كه از طریق آنها مردم بتوانند در زندگى سیاسى خود تاثیر عملى داشته باشند; بنابراین تعریف به بیان مصادیق آزادى سیاسى ختم مىشود.
2.آزادىهاى سیاسى، مجموعه امتیازاتى است كه اهالى كشور براى مشاركت در حیات سیاسى جامعه بدان نیاز دارند.این امتیازات به صورت حقوق مدنى (حق راى، حق داوطلبى و حق عضویت در احزاب سیاسى) و حقوق سیاسى (آزادى رقابت اندیشهها، آزادى انتخابات و آزادى تعیین زمامدارن) متظاهر مىشود. (2)
در این تعریف نیز همان طورى كه ملاحظه مىشود، بر عنصر مشاركتسیاسى تاكید شده است. آزادى سیاسى مجموعه امتیازاتى است كه براى تحقق مشاركتسیاسى به آنها نیاز هست; از این رو در این تعریف نیز بیشتر به مصادیق آزادى سیاسى توجه شده است.
3.آزادى سیاسى، قسمتى از حقوق افراد است كه به موجب آن، مىتوانند حق حاكمیت داشته باشند، خواه به طور مستقیم وخواه از طریق انتخاب نمایندگان. (3)
در این تعریف از آزادى سیاسى بر حق انتخاب و راى مردم بر اساس حق حاكمیت آنان تاكید شده است; بنابراین در این جا نیز توجه به یكى از مصادیق آزادى سیاسى دیده مىشود.
4.آزادى سیاسى، یعنى این كه فرد بتواند در زندگى سیاسى و اجتماعى كشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسى شركت جوید و به تصدى مشاغل عمومى و سیاسى و اجتماعى كشور نایل آمده و یا در مجامع، آزادانه، عقاید و افكار خود را به نحو مقتضى ابراز كند. (4)
این تعریف از آزادى سیاسى كه جامعتر از تعاریف دیگر است و مصادیق بیشترى از آزادى سیاسى را در بر مىگیرد، اما همانند تعاریف دیگر، ناظر به مصادیق آزادى سیاسى بوده و تحلیل مفهوم آن را با توجه به عناصر و مؤلفههاى آزادى سیاسى مد نظر نداشته است.
5.آزادى سیاسى، آزادى فرد در صحنه سیاست و به بیان دیگر فقدان فشار سیاسى است. (5)
این تعریف مختصر از آزادى سیاسى بر خلاف تعاریف گذشته، تا حدودى به عناصر آزادى سیاسى اشاره دارد و از این رو به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى نزدیك مىشود، اما كاستى هایى نیز دارد كه توضیح بیشتر در این باره خواهد آمد.
با توجه به این كه بیشتر تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى به عنوان یك حالت و وضعیتسخن نمىگویند و بیشتر به مصادیق آن توجه دارند، در این فصل به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى با توجه به عناصر و مؤلفههاى آن مىپردازیم.قبل از آن كه به این تحلیل مفهومى بپردازیم، به توضیح و بررسى یكى از دیدگاههایى مىپردازیم كه تلاش كرده استبه گونهاى عناصر سازنده مفهوم آزادى را بیان كند، و سپس تحلیل مفهومى خود را از آزادى سیاسى به دستخواهیم داد.
فرانتس نویمان در كتاب خود آزادى و قدرت و قانون تلاش مىكند عناصر سازنده مفهوم آزادى سیاسى را بیان كند.وى بر این باور است كه آزادى سیاسى داراى سه عنصر اساسى كه بر اساس هر یك از آنها مفهوم خاصى از آزادى سیاسى شكل مىگیرد.
عنصر اول از دیدگاه وى، «قانون» است كه مفهوم آزادى قانونى را رقم مىزند.وى معتقد است:
آزادى در مرتبه اول و قبل از هر چیز، فقدان منع و جلوگیرى است.شك نیست كه این برداشت، پایه و مایه نظریه لیبرال درباره آزادى است و مفهوم اساسى آنچه از حقوق اساسى اراده مىشود و از جهت فهم معناى آزادى قانونى به ویژه در سنت فكرى انگلستان و آمریكا، اهمیتبنیادى دارد.این همان صورتى است كه هابز ولاك و منتسكیو و كانتبه مساله دادهاند.وقتى آزادى این گونه فهمیده شود، مىتوان آن را آزادى منفى یا حقوقى تعریف كرد....جنبه منفى آزادى هنگامى كه به عرصه سیاست منتقل مىشود، ضرورتا به ضابطهاى مىانجامد كه فرد را در برابر دولت قرار مىدهد. (6)
بنابراین ركن اول مفهوم آزادى سیاسى، قانون تلقى مىشود كه از فرد در برابر دولت دفاع مىكند.پیش فرض اساسى این دیدگاه - همان گونه كه نویمان توضیح مىدهد- فردگرایى فلسفى است، یعنى «عقیده به این كه انسان موجودى است مستقل از نظام سیاسى كه در آن به سر مىبرد». (7) از نظر وى، نظریههاى سیاسى كه بر فلسفه اصالت فرد بنا شده باشند، ضرورتا باید این مفهوم را بپذیرند.این نظریه به پیدایش حقوق فردى و رسمیتشناختن این حقوق در برابر دولت مىانجامد و بنابراین « اگر فرض بر وجود حقوق فردى باشد، منطقا لازم مىآید كه هیچ رفتارى مستوجب كیفر نباشد مگر آن كه صریحا در قانون ممنوع شده باشد این قضیه عموما بنیاد آزادى قانونى شناخته شده است». (8) از آن جا كه این برداشت از آزادى سیاسى، محتواى قوانین را در نظر نمىگیرد و احتمال سركوبگرایانه بودن قانون را مد نظر قرار نمىدهد و همچنین از توجه به گریزگاههایى كه ممكن است چیرگى قدرت سیاسى بر حقوق فردى را به دنبال آورد غافل مىماند، (9) این برداشت از آزادى سیاسى به نظر فرانتس نویمان داراى كاستىها و كمبودهایى است كه ضرورت توجه به ركن و عنصر دیگر آزادى سیاسى را آشكار مىسازد.
ركن و عنصر دوم آزادى سیاسى به نظر نویمان، «ركن شناختى» آزادى است.شكلگیرى این ركن آزادى، همراه با گامهاى اساسى است كه از زمان اپیكوروس تا هگل و ماركس برداشته شده است.از نظر فرانتس نویمان سه گام اساسى در این زمینه برداشته شده كه وى این سه گام را این گونه بیان كرده است:
از زمان اپیكوروس تاكنون رشد و پیشرفت علوم طبیعى جایگاهى تعیین كننده در آزادى انسان داشته است.فهم طبیعتبرونى نه تنها آدمى را از قید ترس آزاد مىكند، بلكه باز همان گونه كه اپیكوروس مىگفت، امكان مىدهد كه از فرایندهاى طبیعى براى بهكرد زندگى مادى انسان استفاده كنیم.دومین گام مهم با روانشناسى اسپینوزا برداشته شد...اسپینوزا مىگفت هیچ كس جز كسى كه مطابق احكام عقل زندگى مىكند آزاد نیست...گام سومى نیز ضرورى است و آن فهم فرایند تاریخ است...از ویكو و منتسكیو جاده به هگل و ماركس مىرسد كه هر دو این ضابطه اپیكورى - اسپینوزایى را قبول داشتند كه آزادى چیزى جز كسب بینش نسبتبه ضرورت نیست و كسى كه بفهمد چه روى مىدهد و چرا روى مىدهد به یمن این فهم، آزاد مىشود. (10)
بنابراین پیشرفت علوم طبیعى، شكلگیرى روانشناسى اسپینوزایى و جبرگرایى و كلگرایى تاریخى هگلى، سه قدم اساسى است كه ضرورت توجه به ركن شناختى آزادى را آشكار ساختهاند.هر یك از این سه قدم اساسى به گونهاى بر آزادى شناختى تاكید داشتند: كسب بینش درباره عمل طبیعتبرونى به آدمى امكان سیادت یافتن به طبیعت را مىدهد; شناخت گستردهتر از روان انسان، امكان درك فرایندهاى روانى باعث اضطراب را فراهم مىآورد; اضطراب، آدمى را از آزادى محروم مىكند و به اسارت رهبران قدرت مدار و توتالیتر در مىآورد; فهم موقعیت تاریخى، امكان سازگار شدن چارچوب نهادها را با شناختبیشتر آدمى از طبیعت و انسان ایجاد مىكند. (11) اما به نظر نویمان، ركن شناختى آزادى نیز همانند ركن قانونى آن به تنهایى نمىتواند جامع و مانع تلقى گردد و با كاستىهایى روبه روست.آزادى شناختى، اراده اساسى انسان را براى رسیدن به آزادى نادیده مىگیرد و از این رو به ركن دیگرى نیاز است كه ركن «ارادى» نام دارد:
نه ركن قانونى آزادى به راستى جامع و مانع است و نه ركن شناختى آن.قانون، قدرت سیاسى را محصور مىكند، شناخت، راه منتهى به آزادى را به ما نشان مىدهد; اما آدمى جز با كوشش خویش به آزادى نمىرسد، نه خداوند به او آزادى عطا مىكند و نه تاریخ. (12)
از نظر نویمان، این نظریه كه دموكراسى مهمترین نظام سیاسى است كه آزادى سیاسى را به حداكثر مىرساند، از این برداشت از آزادى نشات گرفته است:
نظریهاى كه مىگوید دموكراسى آن چنان نظامى در سیاست است كه آزادى سیاسى را به حداكثر مىرساند از همین بینش سرچشمه مىگیرد.ركن ارادى یا كنش خواهانه آزادى همان قدر از جهت قوام آزادى سیاسى واجب است كه دو ركن قانونى و شناختى...در نظام دموكراتیك به هر سه ركن مفهوم آزادى سیاسى فرصت عرض اندام داده مىشود. (13)
بر این اساس، وى نتیجه مىگیرد كه «ثبات نظام دموكراتیك به این سه ركن بستگى دارد: نخست، عملكرد مؤثر حكومت قانون ; دوم، وجود انعطاف و نرمى لازم براى رویارویى و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات تازه و سوم، تربیتشهروندان». (14) این سه ركن، باعثشكلگیرى سه ركن قانونى، شناختى و ارادى آزادى سیاسى مىگردد و جمع این سه ركن در یك نظام سیاسى باعث ثبات آن نظام مىگردد.
نكته اساسى كه در بررسى این دیدگاه مىتوان گفت، این است كه این دیدگاه بیش و پیش از آن كه تحلیلى بر عناصر مفهومى آزادى سیاسى باشد، بیانگر سیر تحول و تطور مفهومى است كه در آزادى سیاسى صورت گرفته است.از این دیدگاه، از آزادى سیاسى نخستبرداشتى حقوقى - قانونى صورت گرفته بود و لذا در تعریف آزادى سیاسى نیز چنین برداشتى ارائه مىگردید.دغدغه اصلى طرفداران این برداشتحفاظت از حقوق شهروندان در برابر دولت و حكومتبوده و از آن جا كه «قانون» ضمانت مطمئنى براى این حفاظت محسوب مىشده، از آزادى سیاسى به آزادى قانونى تعبیر مىشده است. برداشت دیگر از آزادى سیاسى در مرحله دوم، متضمن نگرش معرفتى - شناختى است كه در نتیجه آن آزادى در فهم ضرورت تاریخ تعبیر شده است.این برداشت در واقع محصول تلاش فكرى است كه از روسو آغاز شده و به هگل و ماركس ختم شده است.دغدغه اصلى طرفداران این برداشت « رابطه فرد و جامعه» و یا «فرد و دولت» بوده است.روسو آغازگر راهى است كه به جمع این رابطه و حل این مشكل با طرح مقوله اساسى «اراده عمومى» خود مىپردازد و هگل ختم كننده این راه است كه با جمع عین و ذهن و از بین بردن ثنویت مذكور براساس روش دیالكتیك فرد، آزادى را در قالب دولت و در درون آن معنا مىكند.بنابراین از آزادى سیاسى در این دوران برداشتى دیگر شكل مىگیرد، و در نهایتبرداشتسومى از آزادى سیاسى شكل مىگیرد كه در آن اراده انسانى و نقش آن در شكلگیرى آزادى سیاسى برجسته مىگردد.این برداشت از آزادى سیاسى در عكس العمل به دیدگاه دوم و در نقد آن كه به رغم طرفداران برداشتسوم، دیدگاه دوم به توتالیتریسم ختم شده، شكل گرفته است.
بنابراین آنچه كه این دیدگاه بیان مىكند، در واقع تعدد برداشت هایى است كه از آزادى سیاسى دورههاى مختلف صورت گرفته است; اما این كه این آزادى سیاسى داراى چه مفهومى است و مؤلفهها و عناصر سازنده آن چیست، از این دیدگاه به دست نمىآید.در نتیجه مىتوان گفت كه سه ركن ذكر شده در واقع در اثر توجه خاصى است كه هر یك از این سه برداشتبه آن ركن داشتهاند.
اكنون با توجه به تعاریف ذكر شده و نارسایى آنها در تبیین عناصر و مؤلفههاى تشكیل دهنده آزادى سیاسى و نیز عنایتبه ناكافى بودن تحلیل مفهومى فرانتس نویمان، در ادامه به ارائه تحلیل مختصرى از مؤلفههاى آزادى سیاسى مىپردازیم.
عناصر و مؤلفههاى آزادى سیاسى
آزادى سیاسى نیز همچون آزادى، داراى مفهوم واحدى بوده كه در برگیرنده عناصر و مؤلفه هایى است و تاكید بر این مؤلفهها باعثشكلگیرى برداشتهاى مختلفى از آن شده است.از این دیدگاه، همان گونه كه آزادى داراى سه مؤلفه فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است، آزادى سیاسى نیز این سه مؤلفه را داراست.مك كالوم Macallum در تبیین مفهوم آزادى با ایجاد تمایز میان «مفهوم» Concept و «برداشت»، Conception بر این باور است كه آزادى داراى مفهوم واحد و برداشتهاى متعدد است و این گونه بیان مىكند:
X is free from Y to do or be Z
«رهایى و آزادى چیزى و یا كسى از چیزى یا مانعى بر انجام دادن چیزى و یا برخوردارى از آن چیز». (15) بر اساس این دیدگاه، برداشتهاى متفاوت از آزادى در واقع نتیجه تفاوت و تعدد برداشتها از سه متغیر X (فاعل، عامل) ، Y (مانع، رادع) و Z (هدف، غایت) در این مدل است.
جان رالز نیز به تبع مك كالوم در این باره مىنویسد:
آزادى را مىتوان همواره با ارجاع به سه مؤلفه توضیح داد: فاعلین (عاملین) ، كه آزاد هستند، موانع یا محدودیت هایى كه آن فاعلین نسبتبه آنها آزادند و آنچه كه آن فاعلین در انجام دادن یا ندادن آنها آزاد هستند.تبیینهاى كامل از آزادى اطلاعات متناسبى را درباره این سه مؤلفه ارائه مىكنند. (16)
وى با بسط الگوى مك كالوم و توضیح آن، معتقد است توصیف كلى آزادى، شكل زیر را دارا خواهد بود:
این یا آن شخص (یااشخاص) آزاد هست (یا آزاد نیست) از این یا آن مانع (یا مجموعهاى از موانع) براى انجام دادن (یا انجام ندادن) چنین و چنان. (17)
البته همان طورى كه ملاحظه مىشود، جان رالز به بخشى از الگوى مك كالوم توجه است.در عنصر z علاوه بر انجام دادن عمل، برخوردارى از یك چیز نیز وجود دارد; بنابر این شخص آزاد است از مانع در انجام دادن یا برخوردار بودن از چیزى.در این مقاله در تحلیل مفهوم آزادى سیاسى از این الگو بهره خواهیم گرفت.بر اساس این الگو برآنیم با تعمیم آن از بحث مفهوم آزادى به بحث مفهوم آزادى سیاسى، به تحلیل مفهوم آزادى سیاسى بپردازیم.گمان نگارنده بر آن است كه مىتوان به چنین تعمیمى خطر كرد.بر این اساس، مؤلفهها و عناصر مفهوم آزادى سیاسى عبارتند از:
الف) فاعل (عامل) Agant
اولین عنصر و مؤلفه اساسى آزادى سیاسى، فاعل یا عاملى است كه در عرصه سیاست و اجتماع زندگى مىكند.تا این عنصر وجود نداشته باشد نمىتوان آزادى سیاسى را تصور كرد.این متغیر همان عامل X در الگوى مك كالوم است كه دارندهوصف آزادى یا فاقد آن است.آزادى سیاسى نیز وصف و حالتى است كه وجود یا عدم آن را مىتوان به این عامل (فاعل) نسبت داد.این عنصر خود مىتواند در زندگى سیاسى به سه دسته تقسیم شود: 1.اشخاص یا شخص; person(s) 2. مؤسسات و تشكلهاى سیاسى; Political 3. دولتها. States گاهى اوقات شخص یا اشخاص در صدد انجام عمل و رفتار سیاسى در جامعه سیاسى بر مىآیند كه در این صورت فاعل و عنصر X ،اشخاص مىباشند.گاهى اوقات مؤسسات و تشكلها به دنبال انجام عمل یا رفتار سیاسى در آن جامعهاند كه در این صورت فاعل و عنصر X را باید این مؤسسات دانست و بالاخره گاهى اوقات دولتها هستند كه به انجام عمل و رفتار سیاسى مىپردازند كه در این صورت فاعل و عنصر X را باید دولتها تلقى كرد.
حال سؤالى كه مطرح مىشود این است كه آیا آزادى سیاسى وصف و حالتى است كه در مورد تمامى این سه دسته فاعل (عامل) به كار مىرود؟ به عبارت دیگر، آیا مىتوان گفت كه دولتها و مؤسسات سیاسى نیز همانند اشخاص مىتوانند از، آزادى سیاسى برخوردار باشند؟ به نظر مىرسد كه نتوان چنین تعمیمى را در مفهوم آزادى سیاسى پذیرفت.آزادى سیاسى در یك جامعه در نسبت فرد با دولت و جامعه سیاسى شكل مىگیرد و دارنده یا فاقد این وصف در هر صورت فرد است نه دولت.توان انجام دادن عمل و رفتار سیاسى براى دولت نشات گرفته از قدرت و اقتدار بر آمده از مشروعیتسیاسى اوست نه آزادى سیاسى ; اما در مورد مؤسسات و تشكلهاى سیاسى واقعیتبه گونهاى دیگر است.آزادى سیاسى را مىتوان به نوعى براى مؤسسات و تشكلهاى سیاسى به كار برد.مؤسسات و تشكلها در یك جامعه سیاسى ممكن است از آزادى سیاسى در انجام دادن فعالیتهاى سیاسى خود برخوردار باشند و ممكن است داراى آزادى سیاسى نباشند; به عبارت دیگر، در واقع تشكلها نیز تشكیل شده از گروهى از افراد هستند كه با تشكل خود به شخصیتى حقوقى تبدیل شدهاند ; بنابراین مىتوان گفت كه فاعل در این الگو، در برگیرنده اشخاص و تشكلها، شخصیتهاى حقیقى و شخصیتهاى حقوقى است.در نتیجه از سه دسته مذكور، دو دسته را مىتوان به عنوان عامل (فاعل) در جاى عنصر X قرار داد.
ب) مانع (رادع) Constraint
عنصر دوم مفهوم آزادى سیاسى، مانع و رادعى است كه ممكن است عنصر اول (فاعل، عامل) را از انجام دادن یك عمل سیاسى منع كند.بىشك این عنصر نیز كه همان عنصر Y در الگوى مككالوم است، از مهمترین عناصر مفهوم آزادى سیاسى محسوب مىشود; به عبارت دیگر، ركن دیگر مفهوم آزادى سیاسى در كنار ركن اول آن، تكمیل كننده «رابطه فرد و دولت» به عنوان مهمترین مؤلفه آزادى سیاسى است.بر این اساس، مانع و رادع نیز باید در تحلیل مفهوم آزادى سیاسى مورد توجه قرار گیرد.
عنصر مانع و رادع را نیز مىتوان به سه دسته تقسیم كرد:
1.اشخاص یا شخص;
2.مؤسسات و تشكلهاى سیاسى;
3.دولتها.
در اینجا نیز پرسش مذكور مطرح مىشود: آیا قرار گرفتن هر یك از این سه دسته در جایگاه عنصر Y (مانع، رادع) ، قوام بخش مفهوم آزادى سیاسى خواهد بود؟ به عبارت دیگر، آیا مىتوان عنصر دوم مفهوم آزادى سیاسى را هر یك از این سه دسته دانست؟ به عبارت سوم، آیا رابطه اشخاص یا مؤسسات به عنوان عنصر اول، با هر یك از این سه دسته عنصر دوم باعثشكلگیرى مفهوم آزادى سیاسى مىگردد؟
در این جا نیز به نظر مىرسد كه نتوان چنین تعمیمى را پذیرفت.اگر عنصر مانع را اشخاص بدانیم، در آن صورت مىتوان از وجود یا فقدان آزادى فرد سخن گفت; اما این آزادى، آزادى سیاسى نخواهد بود.اگر شخص یا اشخاص مانع انجام دادن فعالیت و رفتار سیاسى شخص یا اشخاص دیگر شوند، در صورتى كه آن شخص (مانع) هیچگونه انتسابى به قدرت سیاسى و دولت در جامعه نداشته باشند، نمىتوان این حالت را فقدان آزادى سیاسى ذكر كرد، در عین حال كه مىتوان آن را فقدان آزادى فردى نام نهاد.به همین سان نمىتوان آزادى سیاسى را آزادى شخص یا اشخاص یا تشكلها در برابر اشخاص دانستبه گونهاى كه اگر اشخاصى مانع فعالیت و عمل سیاسى اشخاص دیگر نشوند بتوان گفت كه آزادى سیاسى وجود دارد; بنابراین، دسته اول از زمره عناصر مفهوم آزادى سیاسى خارج مىشوند.دسته دوم (تشكلها) نیز از آن جا كه به حوزه عمومى و نه دولت تعلق دارند و حد فاصل میان فرد و دولتبه منزله بخشى از جامعه مدنى عمل مىكنند، خارج از این عنصر خواهند بود; اما از آن جا كه این تشكلها نیز مىتوانند همچون دولتها مانع انجام گرفتن رفتارهاى سیاسى افراد گردند، مىتوان آنها را نیز در زمره عنصر دوم قرار داد و به این لحاظ نقش افراد نیز در شكلگیرى این عنصر قابل ذكر است; اما چون دولتها فرد غالب در عنصر دوم محسوب مىشوند، در ایجاد نوشتار بر دولتها به عنوان عنصر دوم تاكید مىشود.البته ایجاد مانع توسط دولتخود با استفاده از ابزارهاى مختلف و در نتیجه به گونههاى مختلفى خواهد بود.دولتها از مكانیزمهاى خاصى براى ایجاد مانع و یا محدودیت استفاده مىكنند كه در یك تقسیم بندى كلى مىتوان این مكانیزمها را به دو دسته كلى تقسیم كرد:
1.مكانیزمهاى مشروع
اعمال حاكمیت توسط حكومتبا مكانیزمهاى گوناگونى صورت مىگیرد كه از آن جا كه اعمال حاكمیتحق حكومت و مشروع بوده، این مكانیزمها نیز مشروعیت مىیابند.یكى از مهمترین مكانیزمهاى مشروع، قانون است.حكومتها با وضع قانون و اجراى آن مىتوانند در برابر اشخاص و تشكلها ممنوعیت و محدودیتهایى را ایجاد كنند.علاوه بر وضع قانون و اجراى آن، یكى دیگر از شیوههاى اعمال حاكمیت، در فعالیتهاى قضایى حكومت تحقق مىیابد.بنابراین حكومتها از سه شیوه رایج قانون گذارى، اجراى قانون و قضاوت، براى اعمال حاكمیتخود بهره مىگیرند و با تكیه بر آنها به كنترل آزادى سیاسى شهروندان و تشكلها مىپردازند; بنابراین هر چند كه در ظاهر این مكانیزها مانع و رادع محسوب مىشوند; اما از آن جا كه حكومتها قانونگذار، مجرى قانون و داورند، مىتوان مانع و رادع را در واقع خود دولتها دانست.
2.مكانیزمهاى نامشروع
گاهى اوقات حكومتها علاوه بر به كارگیرى مكانیزمهاى مشروع، از مكانیزمهاى نامشروع نیز در اعمال حاكمیتبهره مىگیرند.مهمترین مكانیزم نامشروع به كارگیرى زور و خشونت در جامعه است.حكومتها با استفاده از نیروى زور و خشونت، به عنوان مانعى اساسى در برابر شهروندان و تشكلهاى سیاسى قرار مىگیرند و آزادى سیاسى آنها را محدود مىكنند.هر چند كه به كارگیرى زور و خشونت و ایجاد مانع با ابزارهاى خشونتآمیز، امروزه به لحاظ تئوریك از مشروعیت و مقبولیتى فراگیر بر خوردار نیست، اما واقعیت نظامهاى سیاسى جدید گویاى به كارگیرى زیاد این ابزار براى محدود ساختن آزادى سیاسى است; از این رو زور و اجبار نیز نمىتواند به عنوان مانع در این الگو در نظر گرفته شود، اما روشن است كه اجبار و زور نیز ابزارى است در دست دولتها و حكومتها و در نتیجه مانع و رادع را باید دولت دانست.
نكته دیگرى كه تذكر آن لازم به نظر مىرسد، این است كه علاوه بر «دولت» به عنوان مهمترین مصداق عنصر دوم (مانع/ Y )،مصادیق دیگرى نیز مىتوان ذكر كرد.گاهى اوقات فرد در برابر موانعى همچون فشارهاى ناشى از موقعیتخاص سیاسى - اجتماعى خود و نابرابرىهاى موجود در جامعه و یا فراهم نبودن فرصتهاى لازم و یا سنتها و آداب و رسوم موجود در جامعه قرار مىگیرد; آزادى سیاسى زمانى تحقق مىیابد كه فرد از موانع مذكور نیز آزاد و رها باشد.هر چند كه این موانع نسبتبه مانع دولت از اهمیت زیادى برخوردار نیست، اما در بحث آزادى سیاسى به ویژه مفهوم مثبت آن - بر طبق دیدگاه آیزیابرلین - قابل طرح است; از این رو علاوه بر دولتها، موانع مذكور را نیز مىتوان در زمره مصادیق عنصر دوم (مانع/ Y )قرار داد، اما از آن جا كه فرد غالب این مصادیق دولت است، در نوشتار حاضر بیشتر بر آن تاكید مىشود.
ج) هدف غایت Aim - Goal
عنصر سوم مفهوم آزادى در الگوى مك كالوم عبارت بود از هدف و غایتى كه فرد و یا برخوردى از آن to be Z است.به همین میزان، مىتوان عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى را نیز هدف و غایتى دانست كه فاعل (عامل) در صدد انجام دادن آن است.اهداف و غایات در جامعه سیاسى متعدد مىباشد و افعال گوناگونى را در بر مىگیرد.شاید بتوان افعال و رفتارهاى اشخاص را در جامعه در یك تقسیم بندى كلى به دو دسته تقسیم كرد:
1.رفتارهاى فردى; Indiudual behaiviours
2. رفتارهاى اجتماعى - سیاسى. Social / Political behaiviours
رفتارهاى فردى، رفتارهایى محسوب مىشوند كه فرد با انجام دادن آنها در صدد مشاركت و مداخله در امور اجتماعى - سیاسى را ندارد.رفتارهاى فردى بر اساس نیازهاى فردى شكل مىگیرد و ربطى به نیازهاى سیاسى ندارد; بنابراین منظور از هدف و غایت در این الگو را نمىتوان رفتارهاى فردى دانست، بلكه رفتارهاى اجتماعى - سیاسى، تشكیل دهنده عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى محسوب مىشوند.اشخاص و تشكلها زمانى كه در صدد انجام دادن رفتارهاى سیاسى برآیند، با وجود و یا فقدان آزادى سیاسى رو به رو مىگردند.هدف و غایت آنان از حضور در عرصه سیاست و اجتماع، انسجام دادن رفتارهاى سیاسى خاصى بر اساس نیازهاى خاص سیاسى خود است; بنابراین روشن مىشود كه یكى از مصادیق عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى را مىتوان «رفتارهاى اجتماعى - سیاسى» دانست.اشخاص یا تشكلها در صورتى كه براى انجام دادن رفتارهاى سیاسى خود از دخالت و محدودیتهاى دولت رها مىباشند، داراى آزادى سیاسى خواهند بود.
علاوه بر این، گاهى اوقات افراد و تشكلها در صدد انجام دادن اعمال و رفتارهاى سیاسى نبوده، صرفا خواهان وضعیت و حالتى هستند كه دولتها در امور آنها دخالت نكرده و اجازه دهند كه افراد و تشكلها در وضعیتى آزاد به سر برده، از حقوق اساسى خود برخوردار باشند; براى مثال حق انتخاب شدن را دارا هستند; از این رو، اگر دولتها شرایط لازم براى استیفاى این حق را فراهم سازند، آن وقت مىتوان گفت كه افراد داراى آزادى سیاسى هستند.در نتیجه مىتوان گفت كه براساس این الگو، عنصر عامل مىتواند از عنصر مانع رها و آزاد باشد در این كه بتواند عنصر غایت و هدف را دارا باشد.مثال دیگر در اینباره، آزادى از تفتیش عقاید است.فرد خواهان آن است كه عقاید و باورهایش مورد تفتیش قرار نگیرد هرچند كه هیچ گونه رفتار خاصى را از خود بروز نمىدهد.بنابراین عنصر غایت و هدف مىتواند هم شامل رفتارهاى سیاسى افراد و تشكلها شود و هم دارا بودن و بر خوردارى از حقوق اساسى و وضعیت و حالتخاص آزادى.
با توجه به آنچه كه به اختصار گذشت، الگوى مفهوم آزادى سیاسى بر اساس الگوى مفهوم آزادى پیش گفته عبارتاست از:
شخص (اشخاص) یا تشكلها آزاد هستند (یا آزاد نیستند) از دخالت و ممانعت دولتها (با به كارگیرى قوانین و ابزارهاى خشونت) براى انجام دادن (یا انجام ندادن) رفتارهاى سیاسى خود یا برخوردارى (یا عدم برخوردارى) از حقوق خود.
نمودار این الگو نیز چنین ترسیم مىشود:
اشخاص دولتها - تشكلها آزادى سیاسى یا فقدان آن
بر اساس این الگو، شخص و تشكلها عنصر X (عامل، فاعل) و دولتها عنصر Y (مانع، رادع) و انجام دادن رفتارهاى سیاسى و برخوردارى از حقوق اساسى عنصر Z (هدف، غایت) محسوب مىشوند; از این رو با توجه به این تحلیل مفهومى مىتوان آزادى سیاسى را این گونه تعریف كرد:
فقدان دخالت و ممانعت دولتها [به طور غالب] در برابر اشخاص یا تشكلهاى سیاسى در جامعه به منظور انجام رفتارهاى سیاسى خاص خود و یا برخوردارى از حقوق اساسى.
همان طورى كه روشن است، این تعریف از آزادى سیاسى بر اساس تحلیل مفهومى عناصر و مؤلفههاى آزادى سیاسى بوده و تنها به ذكر مصادیق آن اكتفا نكرده است.
با توجه به این تعریف و عناصر آن، مهمترین مصادیق آزادى سیاسى را نیز بیان كرد.این اقسام قبل از هر چیز بر اساس نوع خاصى از رفتار سیاسى و حق اساسى است كه به عنوان هدف و غایت توسط اشخاص و تشكلها شكل گرفته و خواهان برخوردارى از آن هستند.بدین سان معیار اصلى در تقسیم آزادى سیاسى به گونهها و اشكال مختلف، نوع رفتار سیاسى اشخاص و تشكلهاى سیاسى و حق اساسى مطلوب افراد و تشكلهاست.
آزادى سیاسى را مىتوان از جهات گوناگون تقسیم كرد كه از آن جمله است:
1.تقسیم آزادى سیاسى بر اساس نوع رفتارهاى سیاسى
رفتارهاى سیاسى در جامعه متفاوت است و بر اساس آن آزادىهاى سیاسى شكل گرفته نیز متفاوت خواهد بود.در این جا براى روشنتر شدن مصادیق آزادى سیاسى و نحوه شكلگیرى آنها، اقسام رفتارهاى سیاسى را ذكر كرده و نوع آزادى سیاسى شكل گرفته را بیان مىكنیم:
1) انتخاب حاكم و زمامدار:
انتخاب حاكم و زمامدار مهمترین رفتار سیاسى است كه مردم در یك جامعه انجام مىدهند.بر این اساس، آزادى و حق انتخاب به عنوان یكى از مهمترین مصادیق آزادى سیاسى شكل مىگیرد.اشخاص در انتخاب حاكم (رفتار سیاسى) اگر با مانعى رو به رو نباشند، داراى آزادى سیاسى خواهند بود; بنابراین از آن جا كه انتخاب حاكم یكى از رفتارهاى سیاسى است و رفتار سیاسى عنصر سوم مفهوم آزادى است، در نتیجه یك قسم از آزادى سیاسى بدین سان شكل مىگیرد.
2) تعیین سرنوشت و مشاركت در فرایند تصمیمگیرى:
یكى دیگر از رفتارهاى سیاسى، مشاركت مردم در فرایند تصمیمگیرى سیاسى است. مردم در یك جامعه به منظور تعیین سرنوشتخود به مشاركت در امر تصمیمگیرى و سیاستگذارى مىپردازند.این رفتار سیاسى موجب شكلگیرى نوع خاصى از آزادى سیاسى مىشود كه از آن به «آزادى راى» نیز تعبیر مىشود; بنابراین آزادى راى از مصادیق دیگر آزادى سیاسى است كه بر اساس رفتار سیاسى خاصى شكل مىگیرد; البته مىتوان آزادى راى را با آزادى به عنوان حق انتخاب جمع كرد و هر دو را ذیل رفتار سیاسى خاصى قرار داد; اما به دلیل اهمیت این دو ما در این جا به تفكیك آنها پرداختیم.
3) تاثیر گذارى بر تصمیمات و عملكردهاى دولت و دولتمردان:
مردم در یك جامعه در برابر تصمیمات و عملكردهاى دولت و دولتمردان عكس العملهایى از خود نشان مىدهند.این عكس العملها كه به طور كلى یا از نوع حمایتى هستند و یا از نوع اعتراضى، همگرایى یا واگرایى بین مردم و دولت را سبب مىشوند كه از جمله مهمترین رفتارهاى سیاسى مردم در جامعه محسوب مىشوند.همان گونه كه سیاستها و رفتارهاى دولت و دولتمردان بر رفتارهاى سیاسى مردم تاثیر مىگذارد، رفتارهاى مردم نیز در این سیاستها و رفتارهاى دولت اثر گذار است.مردم از راهها و شیوههاى گوناگونى به این تاثیرگذارى مىپردازند كه یكى از مهمترین این راهها، اظهار دیدگاههاى خود در اینباره است; بنابراین اظهار دیدگاهها و نظرها توسط مردم نیز یكى از رفتارهاى سیاسى آنها محسوب مىشوند كه در نتیجه باعثشكلگیرى نوعى دیگر از اقسام آزادى سیاسى مىشود كه از آن به آزادى بیان و قلم تعبیر مىشود.حق انتشار دیدگاهها در كلام «آزادى بیان» و در نوشتار «آزادى قلم و مطبوعات» نام مىگیرد.
4) رقابتسیاسى:
رقابتسیاسى نیز یكى از رفتارهاى سیاسى رایج در یك جامعه محسوب مىشود.مردم در یك جامعه براى رسیدن به قدرت و نیل به مناصب سیاسى - اجتماعى، با همنوعان خود به رقابت مىپردازند.رقابتسیاسى به شیوههاى گوناگون و از مجارى مختلف ممكن استشكل گیرد.یكى از مهمترین مجارى این رقابتها كه تاثیر زیادى داشته و در رسیدن به اهداف موفقیت زیادى دارد، تشكیل اجتماعات و انجمنهاست.مردم با تشكیل چنین اجتماعاتى آسانتر مىتوانند به اهداف خود نایل آیند; البته تشكیل این اجتماعات صرفا به منظور رقابتسیاسى نمىباشد، بلكه مهمترین رفتار سیاسى در درون این اجتماعات را مىتوان رقابتسیاسى براى نیل به اهداف و همچنین رسیدن به قدرت دانست.زمانى كه این تشكلها به طور منسجمتر و قدرتمندترى شكل گیرد، شاهد شكلگیرى احزاب در آن جامعه خواهیم بود و در نتیجه رقابتسیاسى در درون احزاب نیز از انسجام و قدرت و توان بیشترى برخوردار خواهد بود.بدین سان نوع دیگرى از آزادى سیاسى شكل مىگیرد كه از آن به آزادى احزاب، انجمنها و تشكیل اجتماعات یاد مىشود.آزادى سیاسى مذكور در صورتى تحقق مىیابد كه دولتها مانع تشكیل مردم نشده، ثانیا اجازه فعالیتسیاسى به تشكلها را بدهند.
بنابراین همان طورى كه ملاحظه مىشود، مىتوان شكلگیرى انواع و مصادیق آزادى سیاسى را بر اساس نوع رفتار سیاسى به عنوان عنصر سوم مفهوم آزادى سیاسى، تبیین كرد.
2.تقسیم آزادى سیاسى بر اساس حقوق اساسى اشخاص و تشكلها
انسانها داراى حقوق اساسى متعددى هستند كه برخوردارى از آنها هدف اساسى آنان در زندگى سیاسى خود است.بر اساس نوع حق سیاسى، آزادى سیاسى نیز تقسیم مىشود كه در این جا به برخى از مصادیق آن اشاره مىكنیم:
1) آزادى و حق انتخاب شدن:
یك فرد در جامعه از این حق اساسى برخوردار است كه بتواند خود را در معرض انتخاب مردم گذاشته و انتخاب شود.بر این اساس، باید شرایط و وضعیتسیاسى اجتماعى به گونهاى باشد كه فرد بتواند از این حق اساسى خود بر خوردار گردد. همانطورى كه ملاحظه مىشود، در این جا فرد، لزوما رفتار سیاسى خاصى را انجام نمىدهد، اما باید از دخالت دولت در این زمینه نیز آزاد باشد.
2) آزادى از تفتیش عقاید:
فرد ممكن است هیچگونه رفتار خاص سیاسى هم انجام ندهد، اما از حقوق اساسى وى داشتن عقاید و باورهاى خاص خود است و بنابراین باید شرایط براى اتخاذ عقاید و دیدگاههاى خاص وجود داشته و دولت در مورد وى تفتیش عقاید را اعمال نكند.
مطلب دیگرى كه باید به آن اشاره كرد بررسى چگونگى تاثیر تعدد برداشتها از مؤلفههاى سه گانه آزادى سیاسى در شكلگیرى برداشتهاى متعدد از آزادى سیاسى است. در بررسى دیدگاه فرانتس نویمان گفته شد كه آزادى قانونى، شناختى و ارادى بیانگر برداشتهاى خاصى از آزادى سیاسى هستند نه عناصر مفهومى آن.عناصر مفهومى آزادى در این برداشتها نیز همین سه عنصر فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است كه بیان گردید; از این رو به نظر مىرسد كه شكلگیرى برداشتهاى سه گانه مذكور به دلیل توجه خاصى است كه به هر یك از این عناصر صورت گرفته است; به عبارت دیگر، تعدد برداشتها از عناصر مذكور موجب پیدایى تعدد برداشتها از مفهوم آزادى سیاسى شده است.براى روشن شدن این نكته اساسى، به توضیح مختصرى درباره نحوه تاثیر گذارى تعدد برداشتها از مؤلفهها بر تعدد برداشتها از آزادى سیاسى مىپردازیم.
«آزادى قانونى» نخستین برداشتى بود كه به اعتقاد نویمان براساس ركن قانونى شكل گرفته است.اگر در این برداشتخاص به دقتبنگریم، خواهیم دید كه طرفداران آن بر این باورند كه فرد به عنوان مهمترین مصداق مؤلفه عامل (فاعل) براى انجام دادن رفتارهاى سیاسى به عنوان مهمترین مصداق مؤلفه غایت (هدف) با مانعى مهم به نام دولت (مؤلفه سوم) رو به روست; از این رو حفاظت از حقوق اساسى فرد در برابر دولت نیازمند تدوین قانون است.قانون از حقوق فرد در برابر دولت دفاع مىكند و بدین سان آزادى سیاسى در مفهوم حقوقى و قانونىاش شكل مىگیرد; بنابراین روشن مىشود كه نحوه تعبیر طرفداران این برداشت از مؤلفههاى آزادى سیاسى و نحوه ارتباط این مؤلفهها به یكدیگر موجب شكلگیرى این گونه از آزادى سیاسى شده است.
این مطلب درباره برداشت دوم نیز صدق مىكند.«آزادى شناختى» دومین گونهاى است كه به نظر نویمان بر اساس ركن شناختى آزادى شكل گرفته است.در این گونه نیز اگر دقت كنیم، تاثیر گذارى مذكور را مشاهده خواهیم كرد.در این برداشت نیز مفهوم آزادى سیاسى تشكیل شده از سه عنصر فاعل (عامل) ، مانع (رادع) و هدف (غایت) است. منتها باید به این نكته توجه كرد كه بر اساس برداشت طرفداران این دیدگاه، «دولت» مانع اصلى شناخته نمىشود، بلكه دولتخود یارى رساننده فرد در رسیدن به آزادى سیاسى است.در عوض، از این دیدگاه ما «جهل به ضرورت تاریخ» مانع اساسى شكلگیرى آزادى سیاسى براى فرد است.به همین دلیل، فرد با آگاهى یافتن از این ضرورت تاریخى است كه در دورن دولتبه آزادى واقعى خود یعنى آزادى شناختى نایل مىگردد; بنابراین در این دیدگاه دیگر دولت مانع قلمداد نمىگردد، بلكه جهل انسان به این فرایند تاریخى مانع اساسى محسوب مىشود.از سوى دیگر، هدف از این آزادى نیز نه انجام دادن رفتارهاى سیاسى بلكه حصول شناخت، معرفت و آگاهى به وظایف است. درنتیجه در این برداشت نیز مىتوان گفت كه برداشتخاصى كه از این سه مؤلفه شكل گرفته، باعثشكلگیرى این برداشت از آزادى سیاسى یعنى آزادى شناختى شده است; بنابراین تاثیر گذارى تعدد برداشتها از این مؤلفهها بر تعدد برداشتها از آزادى سیاسى براى بارى دیگر در این قرائت نیز آشكار مىشود.
دقت در گونه سوم یعنى «آزادى ارادى» نیز مدعاى ما را ثابت مىكند.در این نوع از آزادى سیاسى نیز مىتوان تاثیر گذارى مذكور را مشاهده كرد.در این برداشت از آزادى سیاسى مؤلفه دوم یعنى مانع، همان دولتشناخته مىشود و مؤلفه سوم نیز انجام دادن آزادانه رفتارهاى سیاسى مورد نظر; اما تفاوت میان آنها در برداشت آنان از مؤلفه اول است.از این دیدگاه مؤلفه عامل (فاعل) فرد یا افراد دانسته مىشود، اما تفاوتى كه با برداشت اول دارد، این است كه در این برداشت فرد، صاحب اراده و عقل شناخته مىشود و چنین فردى تشكیل دهنده ركن و مؤلفه اول آزادى در نظر گرفته مىشود.فرد هر چند كه با موانعى در انجام دادن آزادانه رفتارهاى مطلوب خود رو به روست; اما با اراده خود و بهرهگیرى از عقل خود مىتوان بر موانع فایق آید و آزادى سیاسى زمانى شكل مىگیرد كه فرد با اراده خود این آزادى را فراهم كند.در نتیجه آزادى ارادى به عنوان برداشتى دیگر از آزادى سیاسى محصول ارادى دانستن انسان و فرد به عنوان مهمترین مؤلفه آزادى سیاسى است.بدین ترتیب روشن مىشود كه این گونه از آزادى سیاسى نیز برداشتى است از آزادى سیاسى كه با توجه به برداشتخاصى از مؤلفههاى آزادى سیاسى شكل گرفته است.
با توجه به آنچه كه گذشت، روشن شد كه بر حسب تعدد برداشتها از مؤلفههاى آزادى سیاسى، برداشتهاى متعددى از آزادى سیاسى شكل مىگیرد و این مطلب دقیقا در راستاى تقویت ایده اصلى این نوشتار است كه آزادى سیاسى نیز داراى مؤلفههاى اساسى است كه بر اساس الگوى مك كالوم از آزادى، سه مؤلفه را مىتوان براى آن ذكر كرد.
جمعبندى
آنچه گذشت، تلاش و كوشش مختصرى براى تحلیل مفهوم آزادى سیاسى بود.با اشارهاى گذرا به برخى از تعاریف ارائه شده از آزادى سیاسى، روشن شد كه در این تعاریف به جاى تبیین عناصر و مؤلفههاى مفهومى آزادى سیاسى، به ذكر و بیان مصادیق آن پرداخته شده است.سپس دیدگاه فرانتس نویمان درباره عناصر سهگانه آزادى سیاسى را بررسى كرده و نارسایى تحلیل وى را نیز نمایان ساختیم.وى نیز در واقع به جاى تحلیل مفهوم آزادى سیاسى به برداشتهاى مختلف از آزادى سیاسى در دورههاى مختلف پرداخته بود.آزادى قانونى، آزادى شناختى و آزادى ارادى، سه برداشتى هستند كه از آزادى سیاسى صورت گرفته است.در تبیین علت و چگونگى شكلگیرى این برداشت، گفته شد كه تفاوت و تعدد برداشتها از مؤلفههاى سه گانه آزادى سیاسى باعثشكلگیرى این سه برداشتشده است.در نهایت تلاش كردیم با استفاده از الگوى نظرى مك كالوم كه در صفحات آغازین مقاله به تفصیل بیان شد، به ارائه الگویى درباره آزادى سیاسى پرداخته، مؤلفههاى سه گانه آن را بیان كنیم.در این تحلیل، «اشخاص و تشكلهاى سیاسى» به عنوان مهمترین مؤلفههاى اول (عامل، فاعل) و «دولتها» به عنوان مهمترین مؤلفه دوم (مانع، رادع) و «انجام دادن رفتارهاى سیاسى» و «برخوردارى از حقوق اساسى» به عنوان مهمترین مؤلفه سوم (هدف، غایت) تلقى شدند.بر اساس این الگو، آزادى سیاسى زمانى شكل مىگیرد كه اشخاص و تشكلهاى سیاسى در انجام رفتارهاى سیاسى مطلوب خود و برخوردارى از حقوق اساسى خود از محدودیتها و موانعى كه دولتها ممكن است در برابر آنها ایجاد كنند، رها و آزاد باشند. (18)
پىنوشتها:
1.كارل كوهن، دموكراسى، ترجمه فریبرز مجیدى (تهران: انتشارات خوارزمى) ص 184.
2.سید محمد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران (تهران: دانشگاه شهید بهشتى، 1374) ج1، ص 169.
3.محمد جعفر جعفرى لنگرودى، ترمینولوژى حقوق (تهران: بنیاد راستاد، 1363) ص 31.
4.منوچهر طباطبایى مؤتمنى، آزادىهاى عمومى و حقوق بشر (تهران: دانشگاه تهران، 1370) ص 96.
5.مهدى منتظر قائم، «آزادى سیاسى» ، فصلنامه حكومت اسلامى، سال دوم، شماره اول، ص 100.
6.فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، ص 68 - 69.
7.همان، ص 69.
8.همان، ص 75.
9.همان، ص 98.
10.همان، ص 100 - 102.
11.همان.
12.همان.
13.همان.
14.همان.
15. Mac Callum،G.C،Negative and positive Freedom (in Philosophical Review،1967) Vol.76.
نیز:
Tim Gray، Freedom، Humanities Press International In C. Atlantic. Highlands N.J.1991. P.P. 11 - 14.
نگارنده به طور مفصل الگوى نظرى وى و نیز دیدگاههاى دیگر را در این باره بررسى كرده است.براى توضیح بیشتر در اینباره بنگرید به: منصور میر احمدى، آزادى در فلسفه سیاسى اسلام، پژوهشكده اندیشه سیاسى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى (پژوهشگاه) ، در دست نشر.
16. JOHN RAWLS، A theory of Justice (Oxford University Press،1922) P.202.
17. This or that person(or persons) is Free(or not to do)so and so (Ibid). or not Free) From this or that constaint (or set of constraints)to do
18.این مقاله، فصل مجزایى از پژوهشى استبا عنوان «آزادى در فلسفه سیاسى اسلام» كه نگارنده در پژوهشكده اندیشه سیاسى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى (پژوهشگاه) به انجام رسانده است.