مقاله ها
نویسنده : حسن فراهانى
بازدید : 433

مقدمه
تاریخ جنگ روانى از تاریخ حیات بشر جدا نیست، اما همیشه با این عنوان به كار گرفته نشده است و مانند سایر مفاهیم، در بستر تاریخ و همراه با مقتضیات زمان و مكان، متحول بوده و سیر تطور خود را تا به امروز پیموده است، به گونه‏اى كه در عصر حاضر، با استفاده از فن‏آورى، بر پیچیدگى آن افزوده شده است.


در تعریف جنگ روانى، آمده است: «استفاده طراحى شده از تبلیغات و ابزارهاى مربوط به آن براى نفوذ در خصوصیات فكرى دشمن، با توسل به شیوه‏هایى كه موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملى شود» . (1)


در قرآن كریم، آیات زیادى وجود دارد كه بیش‏تر آن‏ها ناظر به جنگ‏هاى صدر اسلام در عصر پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مى‏باشد.بخشى از این آیات در مقام پاسخ‏گویى به جنگ روانى دشمن بوده و در صدد است كه آن‏ها را خنثى كند، بخش دیگرى از آیات، كه جنبه تعرضى دارد، مى‏خواهد روحیه طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داده، به تسلیم وادارد; بخشى دیگر از آیات نیز در زمانى كه مسلمانان احساس‏ضعف وشكست مى‏كنند، درصدد تقویت روحیه آنان است.


با مطالعه سنت نیز مى‏توان روایات متعددى را در این زمینه ذكر كرد.از مهم‏ترین روایات در این باب، روایاتى است كه حاكى از جواز به كاربردن خدعه در جنگ است: «الحرب خدعة‏» . (2)


جنگ روانى از مصادیق بارز «خدعه‏» به معناى «مكر، حیله و فریب‏» است. (3)


در فقه اسلامى، خدعه در جنگ جایز است.علامه حلى‏رحمه الله در كتاب‏هاى تذكره و منتهى بر این مطلب، ادعاى اجماع نموده است. (4)


روایاتى كه علماى اسلام براى جواز خدعه در جنگ بدان استدلال نموده‏اند، گویاى جواز جنگ روانى است.


پیامبراكرم صلى الله علیه وآله با نقشى همه جانبه، كه در جنگ‏ها به كار گرفته بود، دگرگونى بزرگى در آیین نبردهاى جدید به وجود آورد.وى جنگ را به تمام جبهه‏ها كشاند و از هر سلاحى كه مى‏توانست‏بهره گرفت; هم‏چنان كه نبرد همه جانبه در تمام جبهه‏ها جریان داشت، «جنگ روانى‏» نیز با شدت مورد استفاده قرار مى‏گرفت. جنگ‏هاى مسلحانه نتیجه عوامل نظامى، اقتصادى و روانى است و به همین دلیل به «نبرد همه جانبه‏» تعبیر مى‏شود. (5)


قرآن كریم به مسلمانان ماموریت داده است تا كلیه نیروها و امكاناتى را كه مى‏توان در راه جنگ و دفاع و رسیدن به قدرتى بازدارنده به خدمت درآورد، فراهم كنند: «و شما بر (مقابله) با آن‏ها، هر چه در توان دارید، از آلات جنگى و اسبان تازه نفس و آماده، براى تهدید و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم آورید.و بر دیگران كه شما بر دشمنى آنان مطلع نیستید و خدا به آن‏ها آگاه است نیز مهیا باشید و...» (انفال 8: 60) مرحوم طبرسى در این‏باره مى‏نویسد: «اطلاق آیه "من قوه" شامل انواع سلاح‏ها، افراد آموزش‏دیده، تاسیسات و آموزشگاه‏هاى نظامى، استحكامات، وحدت صفوف و نیروها، تلاش و تكاپوى ملى، رشد و قدرت و استقلال اقتصادى، موضع برتر سیاسى، استحكام باورهاى ایدئولوژیك و بالاخره، هر آنچه از پشتوانه مادى و معنوى كه مى‏توان به خدمت جنگ درآورد، مى‏گردد» . (6)


با توجه به گستره بحث «جنگ روانى در قرآن و سیره نبوى‏» ، از میان ابزارها و مكانیسم‏هاى جنگ روانى، در این نوشتار، فقط موضوع «شایعه‏» مورد بررسى قرار مى‏گیرد.


تعریف شایعه
آنچه عموما «شایعه‏» نامیده مى‏شود، عبارت از شرح، پیش‏بینى و توصیف رخدادهایى است كه غالبا در قالب غیررسمى و تایید نشده توسط منابع مسؤول شكل مى‏گیرد، ولى با این وجود، از سوى بخش عظیمى از توده‏ها به طور جدى مورد قبول قرار مى‏گیرد.در مطالعه «شایعه‏» با دو تصور مختلف مواجه هستیم.برخى آن را یك پیام مى‏دانند كه از فردى به فرد دیگر انتقال مى‏یابد، با این ملاحظه كه فرد آغازین زنجیره انتقال، یك شاهد عینى است كه گزارش او با حقیقت مطابق بوده و تحریف‏ها در فرایند انتقال صورت مى‏گیرد.عنصر اساسى و تحلیل، همان گزارش، و مساله اصلى آن، بیان علت انتقال است.از آن‏جا كه حالت طبیعى ارتباطات، یك هنجار درست فرض مى‏شود، شایعه، یك حالت مرضى و نابهنجار به حساب مى‏آید.برخى دیگر شایعه را ترسیم و نمایش مختصر یك واقعه تصور مى‏كنند كه در تعامل مردمى كه درگیر حادثه‏اند، به طور فشرده بیان مى‏شود.در این دیدگاه، عنصر تحلیل، موقعیت و شرایط است و مساله اصلى معلوم كردن این نكته است كه آن موضوع چگونه تفسیر مى‏شود. (7)


آلپورت و پستمن در كتاب روان‏شناسى شایعه، «شایعه‏» را چنین تعریف مى‏كنند: «شایعه اصطلاحى است كه به یك اندیشه واقعى معین و ارائه شده اطلاق مى‏گردد تا شنونده بدان باور یابد.شاید معمولا از فردى به فرد دیگر، از طریق كلمات شفاهى انتقال مى‏یابد، بى آن‏كه نیاز به دلیل و مدركى داشته باشد» . (8)


در تعریف دیگرى آمده است: «شایعه، ترویج‏خبرى ساختگى است و واقعیت ندارد و بر پایه بزرگ‏نمایى، رعب‏آفرینى و یا تحریف استوار است، در بیان چنین خبرى، جنبه كم‏رنگى از حقیقت و یا تفسیرى خلاف واقع از خبرى صحیح گنجانده شده است، هدف از پخش چنین خبرى، تاثیر نهادن بر افكار عمومى، ملى، جهانى و یا نوعى دست‏یابى به اهداف سیاسى، نظامى و یا اقتصادى در قلمرو یك كشور یا جهان است‏» . (9)


شایعه مى‏تواند در زمینه‏هاى گوناگونى مانند جنگ، شورش‏ها و هیجانات، حوادث ناگوار، افزایش قیمت‏ها، روابط سیاسى و مسائل اقتصادى بروز نماید و از آن‏جا كه داراى زمینه‏ها و موضوع‏هاى خاصى است، توجه بدان موقتى است; در شرایط مساعد، ظهور مى‏كند و با فقدان شرایط از بین مى‏رود.شایعه لزوما ساخته ذهن و خیال، دور از واقعیت و یا دروغ محض نیست، بلكه مى‏تواند در شكل‏گیرى و انتشار، بعد كم‏رنگى از حقیقت را در خود داشته باشد.


در زبان قرآن، واژه‏هایى كه به نوعى مى‏توانند مفهوم شایعه (اخبارى كه صحت و سقم آن به تایید نرسیده است) را افاده كند، به چشم مى‏خورد. «خرص‏» ، «تقول‏» و «اختلاق‏» از این نمونه‏ها هستند. «خرص‏» ، گفتارى است‏بر اساس ظن و تخمین ساخته و پرداخته شود، خواه با واقعیت مطابق باشد یا خیر. (10)


قرآن كریم مى‏فرماید: «آنچه مى‏گویند از روى نادانى است و جز از روى خرص سخن نمى‏گویند.» (زخرف: 20) در آیه دیگرى مى‏فرماید: «مرگ بر خراصون; آنان كه به غفلت در جهل فرو مانده‏اند.» (ذاریات: 10- 11) از این آیات برمى‏آید كه عنصر اساسى خرص، ظن و گمان و زمینه مشوب به ناآگاهى است و خرص لزوما خلاف واقع نیست، از این‏رو، تفسیر خرص به «كذب‏» درست‏به نظر مى‏رسد.


كلمه «تقول‏» ، كه با لفظ «علیه‏» متعدى مى‏شود، به معناى نسبت دادن چیزى به كسى است، بدون هیچ‏گونه استناد و دلیل.قرآن كریم مى‏فرماید: «و اگر پیامبر برخى سخنان را از خود بر ما ببندد...» (الحاقه: 44) این واژه‏ها نیز عبارت از بافتن سخنان و مطالبى است كه به تایید نرسیده.


واژه «اختلاق‏» نیز معناى لفظ پیشین را دارد، در قرآن كریم آمده است: «ما در این آخرین آئین، چنین سخنى نشنیده‏ایم و این جز بافته و پرداخته نیست.» (ص: 7) كلماتى نیز به فرایند شایعه‏پراكنى و بعضا به اهداف آن اشاره دارد; از آن جمله است; شیوع، اذاعه و ارجاف. «شیوع‏» و «اشاعه‏» به معناى پراكندن، گسترش و انتشار آمده است.از این‏رو، مى‏گویند: "شاع الحدیث و التسر و اشاعه صاحبه و رجل مشیاع" (11) در قرآن كریم، در بیان ماجراى «افك‏» آمده است: «براى كسانى كه دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت، عذابى دردآور مهیاست.» (نور: 19) واژه «اذاعه و ذیوع‏» به معناى ظهور و انتشار است.گویند: «رجل مذیاع‏» ; یعنى كسى كه راز را افشا مى‏كند و جمع آن «مذاییع‏» است. (12)


حضرت على علیه السلام در وصف مؤمنان راه یافته مى‏فرماید: «نه مفسده‏جو هستند و نه فتنه‏انگیز، نه در پى اظهار و اشاعه (فحشا) هستند و نه مردمى سفیه و لغوگو» . (13)


لفظ «اذاعه‏» علاوه بر معناى «انتشار و پراكندن‏» ، بر «اظهار» نیز دلالت دارد.قرآن كریم مى‏فرماید: «و چون خبرى، چه ایمنى و چه ترس، به آن‏هابرسد، آن را درهمه جااظهارمى‏كنند.» (نساء: 83) واژه «ارجاف‏» نیز - چنان‏كه پیش از این گفته شد - به معناى اشاعه باطل و اخبار دلهره‏آور و نگران‏كننده است.این كلمه در اصل به معناى اضطراب است، به این دلیل، به دریا «رجاف‏» گویند; زیرا در لرزش و جنبش است. «ارجاف مردم به چیزى‏» به معناى پخش اخبارى است كه موجب پریشانى و سراسیمگى شود.بنابراین، واژه ارجاف به هدف شایعه‏پراكنى نیز اشاره دارد.


قرآن كریم در سوره نور، نحوه انتقال و انتشار شایعه را (در حدیث افك) چنین تشریح مى‏كند: «آن‏گاه كه سخن را از دهان یكدیگر مى‏گرفتید و چیزى بر زبان مى‏راندید كه درباره آن هیچ نمى‏دانستید، مى‏پنداشتید كه كارى خرد و آسان است و حال آن‏كه نزد خدا كارى بزرگ بود.» (نور: 15) «تلقى‏» گرفتن سخنى است كه دیگرى گفته و تقیید آن به «السنه‏» براى دلالت‏بر آن است كه خبر مزبور بدون تحقیق و تدبر، زبان به زبان مى‏گردد.جمله «و تقولون بافواهكم‏» عطف بر جمله گذشته است و در حقیقت، تفسیر آن محسوب مى‏شود. (14)


بنابراین، مى‏توان نتیجه گرفت كه «شایعه‏» خبرى است كه زبان به زبان مى‏گردد و بدون هیچ‏گونه تفحص و تحقیق و حصول یقین از صحت‏یا سقم آن، به صورت شفاهى میان افراد انتشار مى‏یابد و اگرچه به نظر خرد و آسان مى‏آید، ولى مى‏تواند پیامدهاى گران و زیان‏بارى براى جامعه داشته باشد.


پیشینه شایعه در اسلام
در تاریخ اسلام نیز آن‏جا كه ابهام و اهمیت رخدادى قطعى بود، شایعات رواج و قوت مى‏گرفت.چون جنگ بدر با پیروزى مسلمانان خاتمه یافت، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا این خبر را به مردم برسانند.آن‏ها روز یكشنبه و در نیمروز به مدینه رسیدند و در دره عمیق از هم جدا شدند.عبدالله در محله بالاى مدینه و زید در محله پایین به خانه انصار سر مى‏زدند و مى‏گفتند: اى گروه انصار، شما را مژده باد به سلامت رسول خدا و كشته و اسیرشدن مشركان! عتبه و شیبه و پسران ربیعه و دو پسر حجاج، ابوجهل، ابوالبخترى، زمعة بن اسود و امیة بن خلف كشته شدند و سهیل بن عمرو و گروه زیادى به اسارت درآمدند! بچه‏ها از پى عبدالله بن رواحه حركت مى‏كردند و فریاد مى‏كشیدند: "ابوجهل بدكار كشته شد."


زید نیز چون به مصلى رسید، پیام را ابلاغ كرد.مردم حرف زید را باور نمى‏كردند و مى‏گفتند زید گریخته است.این حرف مسلمانان را به خشم آورد و ترسیدند.مردى از منافقان به اسامه بن زید گفت: پیامبر شما و همراهانش كشته شده‏اند.مرد دیگرى از منافقان به ابوالباب گفت: یاران شما چنان پراكنده شده‏اند كه هرگز جمع نخواهند شد. بیش‏تر اصحاب محمد صلى الله علیه وآله و خود او كشته شده‏اند.نشانه قتل محمد، شتر اوست كه زید بر آن سوار است و آن را مى‏شناسیم، زید هم گریخته است و از ترس نمى‏فهمد كه چه مى‏گوید.


اسامه پسر زید مى‏گوید: نزد پدر آمده پرسیدم: این‏كه مى‏گویى راست است؟ زید گفت: آرى، به خدا راست است، پسركم! از این‏رو، اسامه نزد آن منافق برگشت و گفت: تو از كسانى هستى كه نسبت‏به پیامبر صلى الله علیه وآله و مسلمانان شایعه‏پراكنى مى‏كنند.چون رسول خدا بیاید، گردنت را خواهد زد.منافق گفت: این چیزى بود كه من از مردم شنیده بودم. (15)


در ماجراى مذاكرات صلح حدیبیه، پیامبر صلى الله علیه وآله نیز متقابلا نمایندگانى به سوى قریش فرستاد تا هدف آن حضرت را كه زیارت خانه خدا بود، بى‏پرده به سران شرك ابلاغ كنند.نخست‏خراش بن امیة خزاعى مامور ابلاغ پیام گردید، اما آنان شتر او را پى كردند و نزدیك بود او را را بكشند كه با وساطت‏خویشان او، نجات یافت.بدین‏روى، پیامبر صلى الله علیه وآله، كه جدا مى‏خواستند مشكل را از راه مذاكره و دگرگون ساختن افكار سران قریش حل كنند، براى بار دوم تصمیم گرفتند كسى را به نمایندگى اعزام كنند كه دست او به خون قریش آلوده نباشد.این ماموریت متوجه عمر بن خطاب شد، اما او به دلایل و بهانه‏هایى از این كار امتناع ورزید و پیشنهاد كرد كه عثمان بن عفان این كار را بر عهده گیرد.از این‏رو، عثمان راهى مكه شد و در پناه ابان بن سعید بن عاص وارد شهر گردید.قریش به عثمان اجازه طواف كعبه دادند.اما از بازگشت عثمان جلوگیرى كردند تا شاید در این مدت، راه حلى پیدا كنند.بر اثر تاخیر نماینده پیامبر، هیجان و اضطراب عجیبى در میان مسلمانان پدید آمد و شایعه قتل عثمان به شدت در میان طرفین در منطقه رواج یافت و منجر به موضع‏گیرى نظامى پیامبر گردید.از این‏رو، شرایط مساعدى پدید آمد و شایعه مزبور قوت گیرد.ابهام و اهمیت موضوع، دو عامل اساسى رواج و انتشار شایعه گردید. (16)


بنابراین، براى تكمیل فرایند شایعه و انتشار آن در سطحى مطلوب، باید انگیزه‏هاى روانى به ایجاد و تعذیه مستمر آن كمك نماید. (17)


انواع شایعه
تلاش‏هاى زیادى از سوى پژوهشگران براى تقسیم شایعات صورت گرفته، اما به دلیل آن‏كه روابط اجتماعى به هم پیوسته و انگیزه‏هاى درونى جوامع متفاوت است، نمى‏توان تقسیمى فراگیر به دست داد كه در همه‏جا نافذ و قابل انطباق باشد. بدین‏روى، زاویه نگرش به شایعات و تقسیم آن‏ها، گاه از حیث موضوعى است كه شایعات درباره آن پرداخته مى‏شود و گاه به انگیزه‏هایى است كه در وراى آن وجود دارد و گاهى نیز به عامل زمان و یا آثار و نتایج اجتماعى كه در مردم به جاى مى‏گذارد، بیساو، (Bysaw) با توجه به عامل زمان، سعى كرده است‏شایعات را در سه دسته عمده تقسیم‏بندى كند: (18)


الف.شایعات خزنده: شایعاتى هستند كه به آرامى منتشر مى‏شوند و مردم آن را به طور پنهانى به یكدیگر منتقل مى‏كنند و مطالبى كه در جامعه علیه مسؤولین آن، براى مشوه ساختن چهره نظام پخش مى‏گردند، از این‏گونه شایعات هستند.


ب.شایعات تند و سریع (آتشین) : شایعاتى هستند كه چون آتش به خون مى‏زند.این نوع شایعات در زمانى كوتاه گروه وسیعى را تحت پوشش مى‏گیرند.آنچه درباره حوادث و فجایع و پیروزى‏ها و شكست‏هاى بزرگ در زمان جنگ منتشر مى‏شوند، از این‏گونه شایعات است.


ج.شایعات غوطه‏ور (غواص) : این‏گونه شایعات هرگاه شرایط را مساعد بیابند، قوت مى‏گیرند.در غیر این‏صورت، مستتر مى‏گردند تا بار دیگر موقعیت فراهم شود.اخبار و مطالبى كه در جنگ‏ها درباره آلوده‏سازى آب‏ها، وحشى‏گرى دشمن در برخورد با زنان و كودكان پخش مى‏شود، از این نوع شایعات هستند.


علاوه بر این، تقسیم‏هاى دیگرى نیز براى شایعات وجود دارد: 1.شایعات توهم‏انگیز; 2.شایعات رؤیایى; 3.شایعات وحشت; 4.شایعات نجوایى; 5.شایعات معین; 6.شایعات غیر معین.


در سیره نبوى، شایعاتى از هر دسته را مى‏توان یافت.نمونه‏اى از شایعات خزنده را در «حدیث افك‏» مشاهده مى‏كنیم.این شایعه براى جریحه‏دار ساختن نزاهت و طهارت اهل‏بیت علیهم السلام پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و به دست عوامل مرموز روانى (حزب نفاق) ساخته و پرداخته گردید و به تدریج، موجى از هیجان و اضطراب را در جامعه اسلامى پدید آورد.این جریان در بازگشت از جنگ «بنى مصطلق‏» (مریسیع) در ماه شعبان سال ششم هجرى روى داد آن وضعیت پر بیم و اضطراب با نزول آیات الهى به سر آمد و قرآن با قاطعیت كم نظیرى با منافقان برخورد كرد. (19)


«كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏اند، گروهى هم‏فكر و مرتبط از شمایند.مپندارید كه شما را در آن شرى بود.نه، خیر شما در آن بود.هر مردى از آن‏ها بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است، به كیفر مى‏رسد و از میان آن‏ها، آن‏كه بیش‏ترین بهتان را بر عهده دارد، به عذابى بزرگ گرفتار شود.چرا هنگامى كه آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردند و نگفتند كه این تهمتى آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر ادعاى خود نیاوردند؟ پس اگر شاهدانى نیاورده‏اند نزد خدا در زمره دروغ گویانند.اگر فضل و رحمت‏خدا در دنیا و آخرت ارزانیتان نمى‏بود، به سزاى آن سخنان كه مى‏گفتید، شما را عذابى بزرگ مى‏رسید.آن‏گاه كه آن سخن را از دهان یكدیگر مى‏گرفتید و چیزى بر زبان مى‏راندید كه درباره آن هیچ نمى‏دانستید، مى‏پنداشتید كه كارى خرد و آسان است و حال آن‏كه نزد خدا كارى بزرگ بود.» (نور: 11- 15) از جمله شایعات تند و شدید كه در زمانى كوتاه، گروه وسیعى را زیر پوشش گرفت و انفعال و اضطراب فورى ایجاد كرد، شایعه قتل پیامبر صلى الله علیه وآله در نبرد احد بود. در این نبرد، ابن قمیئه لیثى به مصعب بن عمیر پرچمدار سپاه اسلام، حمله آورد و پس از زد و خوردى شدید، او را به شهادت رساند و به گمان این‏كه پیامبر را كشته است، فریاد برآورد: «پیامبر را كشتم!» (20)


این خبر دروغ به سرعت میان دو طرف درگیر انتشار یافت و قریش یك‏صدا فریاد مى‏زدند: «محمد به قتل رسیده است!» در نتیجه، دشمن جرات یافت و لشگر قریش موج آسا به حركت درآمد.از سوى دیگر، روحیه مجاهدان مسلمان نیز به شدت تضعیف گردید.حزب نفاق، كه در هر صحنه منتظر فرصت جهت تخریب و تضعیف است، به انتشار این خبر دامن زده، گفتند: اگر او پیامبر بود، كشته نمى‏شد.به آیین نخست‏خود (جاهلیت) بازگردید! تا آن‏جا كه برخى از مسلمانان به یكدیگر گفتند: كاش در این‏جا كسى بود كه ما او را نزد عبدالله بن ابى مى‏فرستادیم تا او از ابوسفیان برایمان امان بگیرد. انس بن نضر چون این سخن را شنید، با ناراحتى گفت: اگر محمد كشته شده است، خداى محمد كه كشته نشده، برخیزید و در همان راهى كه محمد كشته شد، شما هم جنگ كنید! سپاس سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: بار خدایا، من از این سخن ناهنجار اینان به درگاه تو پوزش مى‏طلبم و از آن بیزارم.آن‏گاه به میدان آمد و مردانه جنگید تا كشته شد. (21)


از سوى دیگر، این شایعه چنان در گروهى از صحابه همچون عثمان و عمر مؤثر واقع شد كه فرار را بر قرار ترجیح داده، بى‏درنگ رو به هزیمت نهادند و تا سه روز معلوم نشد كه به كجا فرار كرده‏اند انس چون بر عمر و طلحة بن عبیدالله گذشت، با ناراحتى پرسید: براى چه این‏جا نشسته‏اید؟ گفتند: رسول خدا كشته شد انس گفت: پس از مرگ پیامبر زندگى را چه سود؟ ...برخیزید و به میدان روید تا شما هم چون او به شهادت رسید. (22)


قرآن كریم ضمن آیاتى، پرده از این شایعه و آثار تخریبى آن برمى‏دارد. (23)


نوع دیگر شایعات، شایعات غوطه‏ور است كه از شیوه كر و فر پیروى مى‏كند و هر از چندى كه موقعیت مناسب مى‏باشد سربرمى‏آورند و به تحریك و تخریب مى‏پردازند تا اراده‏ها را سست و دشمن را در دیده رزمندگان، بزرگ و شكست‏ناپذیر جلوه دهند.تاریخ غزوات پیامبر صلى الله علیه وآله آكنده از این‏گونه شایعات است كه غالبا به وسیله گروه‏هاى سست عنصر حزب نفاق، به ویژه «مرجفون‏» در سطح صفوف رزم انتشار مى‏یافت و تخم یاس و ترس را در دل‏ها مى‏پراكند.در ذیل، نمونه‏هایى از این شایعات را ملاحظه مى‏كنید:


جنگ بدر
- «منافقان و آنان كه در دل بیماریى دارند، گفتند: اینان را دینشان فریفته است‏» . (24)


(انفال: 49) - آن‏ها كه در دل مرضى دارند، مى‏بینى كه به دوستى با آنان (یهود و نصارا) شتاب مى‏كنند و مى‏گویند: مى‏ترسیم كه مبادا در گردش روزگار به ما آسیبى برسد.» (مائده: 52)


جنگ احد
- پیش از جنگ احد، عباس، عموى پیامبر صلى الله علیه وآله، خبر تجهیز سپاه قریش را بى‏درنگ به مدینه فرستاد و پیك او در قبا، نامه را به پیامبر داد.هنوز پیامبر به مدینه نیامده بود كه یهودیان و منافقان در مدینه شایع كردند كه خبر خوشى براى پیامبر نرسیده است: (25) «آنان‏كه از جنگ باز ایستادند و درباره برادران خود گفتند كه اگر سخن ما را شنیده بودند، كشته نمى‏شدند.» (آل عمران: 168) - «مى‏گفتند: اگر یقین داشتیم كه جنگى در مى‏گیرد، با شما مى‏آمدیم‏» (آل عمران: 167)


جنگ احزاب
- «خدا و پیامبرش «جز فریب به ما وعده‏اى نداده‏اند.» (احزاب: 12) - «و گروهى از آنان گفتند: اى مردم یثرب، این‏جا جاى ماندنتان نیست.بازگردید و گروهى از آن‏ها از پیامبر رخصت مى‏طلبیدند و مى‏گفتند: خانه‏هاى ما را حفاظى نیست.خانه‏هایشان بى‏حفاظ نبود، مى‏خواستند بگریزند. (احزاب: 13) - سلمان فارسى مى‏گوید: در جنگ احزاب، آن‏گاه كه مشغول حفر خندق بودم ناگهان با سنگى روبه‏رو شدم كه كار را بر من دشوار كرد; كلنگ در آن كارگر نبود.رسول خدا كه در آن نزدیكى بود، پیش آمد و كلنگ را گرفت و به سنگ زد و برقى زد.از ضربه دوم و سوم نیز برقى جست و سپس سنگ شكست.سلمان پرسید: یا رسول‏الله، این برق‏ها چه بود؟ فرمود: تو هم دیدى؟ گفتم: آرى فرمود:


جرقه اول، كلید فتح یمن بود.جرقه دوم، كلید فتح شام و مغرب زمین، جرقه سوم، كلید فتح مشرق و ایران زمین بود كه خدا به من عنایت نمود» . (26)


اى سلمان این‏ها نشانه فتوحاتى است كه پس از من، خداوند براى شما خواهد گشود. شام فتح خواهد شد...و هیچ كس را یاراى ستیز با شما نخواهد بود.یمن نیز براى شما فتح خواهد شد و خاور هم براى شما گشوده خواهد گشت و خسروپرویز پس از فتح كشورش كشته خواهد شد.سلمان گوید: همه این‏ها را دیدم. (27)


پیامبر این سخنان را هنگامى فرمود كه مى‏دید چه ترس و بیمى مسلمانان را فرا گرفته است.


جنگ تبوك
- «و اگر به تو مصیبى رسد، مى‏گویند: ما چاره كار خویش پیش از این اندیشیده‏ایم.» (توبه: 50) - «و بعضى از ایشان پیامبر را مى‏آزارند و مى‏گویند: او به سخن هر كس گوش مى‏دهد (او گوش است)» (توبه: 61) - گفتند: «در هواى گرم به جنگ نروید.» (توبه: 81) - عبدالله بن ابى، كه به همراه گروهى از منافقان از حركت‏خوددارى كرد، گفت: محمد مى‏خواهد با این سختى و در هواى گرم و سرزمین دور با رومیان نبرد كند.آن هم با سپاهى كه تاكنون كسى مانندش را ندیده است.گویى محمد جنگ با رومیان را ساده پنداشته است.به خدا، گویا مى‏بینم كه فردا اصحاب محمد همگى به بند اسارت درآیند. (28)


- منافقان نیز به پیروى از سركرده خویش، همین شیوه را در پیش گرفتند و گفتند: مى‏پندارند جنگ با رومیان مثل جنگ با دیگران است! به خدا قسم، فردا شما را به ریسمان، بسته خواهیم دید.ودیعة بن ثابت هم گفت: نمى‏دانم چرا قرآن‏خوانان ما از همه شكم باره‏تر و به هنگام جنگ ترسوترند! (29)


جنگ حنین
در آغاز جنگ حنین كه مسلمانان غافلگیر شدند، به هزیمت رفتند.ظاهرا كار به زیان آن‏ها مى‏نمود.منافقان كفر و كینه درونى را آشكار ساختند.ابوسفیان گفت: اینان تا كرانه دریا عقب خواهند نشست.كلدة بن حنبل به او گفت: دهانت را ببند، سرورى قریش براى من از ریاست‏بر «هوازن‏» بهتر است.سهیل بن عمرو گفت: محمد و یارانش این شكست را چگونه جبران خواهند كرد؟ ! (30)


برخى نیز شایعات را براساس موضوع آن‏ها طبقه‏بندى كرده‏اند.بر این اساس، هرگروه از شایعات را، كه حول موضوع خاصى دور مى‏زند، در دسته‏اى جدا قرار مى‏دهند.موضوعات دامنه گسترده‏اى دارند و از مسائل جنسى و بیمارى گرفته تا سیاست، روابط خارجى و اقلیت‏ها را شامل مى‏شود.این شیوه مى‏تواند فایده زیادى داشته باشد; زیرا تقریبا همه شایعات را شامل مى‏شود. (31)


در یك تقسیم‏بندى دیگر، انگیزه‏هاى روانى محور قرار گرفته‏اند.شایعاتى كه بر این اساس دسته‏بندى مى‏شوند، بسته به انگیزه‏ها باهم تقاوت دارند كه مى‏توان آن‏ها را در سه شاخه قرار داد:


1.شایعات رؤیایى كه آكنده از خیالات و آرزوها هستند;


2.شایعات خیالى و موهوم كه در پى ایجاد ترس و وحشت و اضطراب هستند;


3.شایعات تفرقه‏انگیز، كه ایجاد بدبینى متقابل در نیروها مى‏كنند. (32)


اهداف شایعات
اهداف شایعات در جنگ را مى‏توان به طور كلى در چند مورد خلاصه كرد:


الف.گسیختگى و شكست روانى;


ب.استتار اطلاعات;


ج.تحقیر منابع خبرى;


د.دست‏یابى به حقایق. (33)


بنابراین، انتشار شایعات در جنگ با توجه به چنین كاركردهایى، مى‏تواند نقش تعیین كننده‏اى در جنگ ایفا نماید.در سیر غزوات پیامبراكرم صلى الله علیه وآله، گاه شاهد به كارگیرى ماهرانه شایعات به عنوان ابزار جنگ روانى هستیم و این مى‏رساند كه آن حضرت در چهارچوب خط مشى پایدار «دعوت - هدایت‏» و در پرتو حفظ موجودیت نظام و امنیت ملى، اساسا جنگ و ابزار كارامد آن را استثنایى از اصل نیرنگ و فریب دانسته‏اند; زیرا: «ان الحرب خدعه‏» (34) بر این پایه، از عواملى كه اتحاد احزاب مانند یهود بنى‏قریظه، مشركان مكه، قبایل غطفان و فزاره را در جنگ خندق متلاشى ساخت و به موقعیت تهدید كننده و بحرانى خاتمه بخشید، انتشار شایعاتى بود كه با مشورت و درایت پیامبر توسط نعیم ابن مسعود به اجرا درآمد.نعیم گوید: به پیامبر عرض كردم: اى رسول خدا، هر فرمانى كه مى‏خواهى بده تا من بدان اقدام كنم; زیرا نه قوم من و نه هیچ كس دیگرى از اسلام من اطلاع ندارند.پیامبر فرمودند: «تا آنجا كه بتوانى میان نیروهاى دشمن اختلاف و پراكندگى بینداز.» نعیم، كه سابقه دوستى با بنى‏قریظه داشت، به نزد آن‏ها آمد و مورد استقبال قرار گرفت.به دنبال ماموریت موفقیت‏آمیز نعیم بن مسعود از هم گسیختن صفوف دشمن، مدد الهى نیز فرود آمد.هوا به یكباره دگرگون شد.باد و طوفانى شدید همراه با سرماى سخت وزیدن گرفت، دیگ‏هاى غذا را برانداخت، خیمه‏ها را از جا كند و آتشى برجا نگذارد.احزاب به ستوه آمدند و نمى‏توانستند تشخیص دهند كه به كدام طرف باید بروند.بدین‏روى، پیشت كردند و شتابان پا به گریز نهادند. (35)


پخش شایعات گاه چنان مؤثر مى‏افتد كه به فروپاشى كامل نیروهاى مقابل مى‏انجامد، تا جایى كه حتى حاضر مى‏شوند به عنوان ستون پنجم دشمن عمل كرده، نظام ارتش را مختل سازند.این اقدامات مى‏تواند سیر تحول جنگ را به كلى دگرگون سازد.معاویه پس از رویارویى نظامى با سپاه امام حسن علیه السلام این سیاست را اتخاذ كرد. او با سران سپاه امام على مكاتبه كرد و آنان را تطمیع نمود.به آنان نوشت: حسن بن على با من صلح مى‏كند.او به عوامل جنگ‏روانى نیز دستور داد تا این شایعه را در همه جا پخش كنند.چون نیروهاى امام علیه السلام به فرمان‏دهى عبیدالله بن عباس در منطقه مسكن و در برابر سپاه معاویه قرار گرفتند، معاویه شبانه به عبیدالله پیام فرستاد و گفت: حسن با من درباره صلح مراسله كرده و اختیار به من سپرده است.بدین‏گونه، او را تطمیع كرد و به جانب خود متمایل ساخت.پس از عبیدالله، قیس بن سعد زمام فرمان‏دهى را به دست گرفت و آنان را به صبر و ثبات فرا خواند.در این هنگام، بسر بن ارطاة از سوى معاویه به سوى لشكر امام آمد و گفت: واى بر شما! این فرمانده شماست كه دست‏بیعت‏به ما داده و امام شما، حسن نیز با ما صلح كرده است.پس براى چه خود را به كشتن مى‏دهید؟ سرانجام، چنان نیروهاى امام حسن علیه السلام تضعیف شدند كه بعضى از سران سپاه فرار كرده، به معاویه پیوستند و حتى گروهى اعلام آمادگى كردند امام مجتبى علیه السلام را در بند تحویل معاویه دهند و در چنین موقعیت‏بحرانى، امام مجتبى مجبور شدند از در صلح درآیند. (36)


تاثیر شایعات
بدون تردید، شایعات با توجه به نوع آن‏ها و انگیزه‏هایى كه مى‏آفرینند، تاثیر فراوانى در روحیه شهروندان و رزمندگان مى‏گذارند.براى مثال، شایعه قریب‏الوقوع بودن صلح - چنان‏كه ذكر شد - روح سستى و عدم فداكارى را میان نیروهاى رزمى مى‏پراكند و یا شایعاتى كه با انتشار خبر شكست، رعب و هراس ایجاد مى‏كنند، تحریك كننده بوده، روحیه شكست‏پذیرى را دامن مى‏زنند و به لحاظ تاثیر فوق‏العاده شایعات درآشفته ساختن افكار عمومى‏وفروپاشى نیروهاى رزمى، قرآن كریم هرجا سخن از شایعه به میان مى‏آید، با قاطعیت تمام با آن برخورد كرده و كیفرى سخت‏براى‏آن مقرر مى‏دارد.پیش از این به نمونه‏هایى اشاره شد. (37)


به طور كلى، تاثیرات شایعه در جامعه بدین شرح است:


1.گسترش ناامنى، ترس و اضطراب; 2.ایجاد تفرقه و رویارویى بین اقشار جامعه; 3. به خطر افتادن امنیت عمومى جامعه; 4.انحراف افكار عمومى; 5.مصروف شدن نیروى مردم براى انتقال و گسترش شایعه، هرچند ناخودآگاه باشد; 6.ایجاد بدبینى و سلب اعتماد مردم از مسؤولین; 7.حاكم شدن خستگى روحى، یاس و بى‏تفاوتى در جامعه; 8. نفوذ و حضور تدریجى دشمنان در جامعه به شكلى غیرمحسوس; 9.كاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعى داخلى و نهادهاى رسمى; 10.برهم زدن تعادل حركت‏به سمت مطلوب در زمینه‏هاى گوناگون.


عوامل مؤثر در ترویج‏شایعه
عواملى كه در ترویج‏شایعه مؤثرند، به اختصار عبارتند از:


1.میزان اهمیت موضوع در جامعه;


2.موقعیت و اوضاع و احوال مناسب;


3.ابهام در خبر یا موضوع;


4.اطلاعات و اخبار متناقض;


5.شدت هیجانات و تشنج‏هاى عاطفى;


6.خلا اطلاعات.


بدون شك این سلاح خطرناك، در جایى كارگر خواهد افتاد كه اوضاع نفسانى ایمان، تسلیم و تقوا رو به ضعف گذارد.به این لحاظ، ترفندهاى عوامل روانى حزب نفاق در میان مسلمانان مدینه كه در معرض آموزش‏هاى تعالى آفرین و مستقیم پیامبر قرار داشتند و ایمان، تسلیم و تقوا را بر رفتارهاى خویش حاكمیت‏بخشیده بودند، نه تنها تاثیر نداشت، بلكه نتیجه معكوس به دنبال داشت: «كسانى كه منافقان و عوامل روانى دشمن (در جنگ بدر صغرا) به آنان گفتند: مشركان براى جنگ با شما گرد آمده‏اند; از آن‏ها بترسید اما این سخنان بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیكو یاورى است. (آل عمران: 173) در مقابل، شایعه‏سازى و تبلیغات عوامل روانى حزب نفاق بر افرادى كه در آن پایه از ایمان و آگاهى نبودند، كاملا مؤثر بوده از این‏رو، قبایل بادیه‏نشین اطراف مدینه، مانند غفار، اشجع و اسلم، كه تحت تاثیر تبلیغات منافقان قرار گرفته بودند، دشوارى راه و سختى سفر برایشان قابل تحمل نبود و گفتار پیامبر در آنان، تحركى ایجاد نمى‏كرد.از این‏رو، به حضور پیامبر آمدند و از شركت در جهاد پوزش طلبیدند: «گروهى از بادیه‏نشینان پوزش طلب از شركت در جهاد نزد تو آمدند تا به آنان اذن داده شود.» (توبه: 90) در بررسى شایعه، باید موارد همچون علت انتشار شایعه، انگیزه‏هایى كه تحلیل شایعه توسط شایعات دیگر توجیه مى‏شود، قوانین حاكم بر ساخت‏شایعه و نحوه انتشار آن مورد توجه قرار گیرد.بى‏تردید، پرداختن به هرگونه تجزیه و تحلیل درباره شایعه، مستلزم آگاهى از این مطالب و مبادى است تا با تطبیق آن‏ها بر پدیده شایعه، به یك ارزیابى درست دست‏یابیم.


قرآن كریم تجزیه و تحلیل اخبار و گزارش‏هاى واصله از سوى منابع غیر متعهد را یك اصل لازم‏الاجرا دانسته، پیش از حصول اطمینان از صحت و سقم گزارش، از دست زدن به هرگونه اقدام، موضع‏گیرى و تلاش نهى نموده است.از این اصل در قرآن كریم با واژه «تبین‏» و یك روایت «تثبت‏» تعبیر شده است: «اى كسانى كه آیمان آورده‏اید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، تحقیق كنید تا مبادا از روى نادانى به مردمى آسیب برسانید; آن‏گاه از كارى كه كرده‏اید، پشیمان شوید.» (حجرات: 6) «فاسق‏» كسى را گویند كه طاعت و تعهدى نسبت‏به حق ندارد و «نبا» خبر مهم و معتنابه را گویند و «تبین‏» نیز كه با «ابانه‏» و «استبانه‏» مترادف است، به معناى روشن ساختن و ایضاح است.از این‏رو، امر به تبیین در واقع، نهى از ترتیب اثر دادن به گزارش‏هاى تایید نشده و اقدام بر آن اساس است. (38)


مفسران درباره این آیه گفته‏اند كه این آیه درباره ولید بن عقبة بن ابى معیط است كه از سوى پیامبر مامور جمع‏آورى مالیات (زكات) از قبیله «بنى‏مصطلق‏» گردید. افراد قبیله وقتى از ورود نماینده پیامبر مطلع شدند، با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آن‏جا كه میان آن‏ها و ولید در جاهلیت، خصومت‏شدیدى بود و یا بر اثر تصور غلط، كه آن‏ها قصد كشتن او را دارند، از انجام ماموریت‏خوددارى كرده به مدینه بازگشت و به پیامبر گزارش داد كه آن‏ها از آیین اسلام برگشته‏اند و از پرداخت زكات خوددارى كردند و قصد داشتند خون او را بریزند.پیامبر سخت‏خشمگین شدند و مسلمانان در آستانه اتخاذ تصمیمى جدى بودند كه آیه مزبور نازل شد. (39)


بنابراین، براى جلوگیرى از زیان‏هاى جبران‏ناپذیر و خطرهاى بزرگ، اسلام دستور به تحقیق و تبیین داده است و تنها گزارش كسانى را مورد اعتماد دانسته كه حالت‏خداترسى درونى آنان را به عدالت‏یا وثوق سوق داده باشد.از همین رو، برخى موضوعات، شهادت چهار و یا دو عامل - آن هم با شروطى خاص - براى اثبات صحت گزارش، لازم دانسته است تا از بروز هرگونه خطر احتمالى جلوگیرى نماید.


مقابله با شایعات
شایعات تاثیر فراوانى در روحیه ملى هر جامعه‏اى دارد و در هنگام جنگ به دلیل زیان‏هاى بزرگى كه بر جبهه داخلى وارد مى‏آورند، اهمیت‏بیش‏ترى مى‏یابند.


آشكار ساختن حقایق و گزارش‏هاى صحیح و هماهنگى دستگاه‏هاى دولتى، مادام كه با آگاهى كافى از خطر و اهمیت‏شایعات و انگیزه‏هاى پشت پرده همراه نباشد و در محو شایعات مؤثر نخواهد بود. (40)


موارد ذیل براى مقابله با شایعات كارساز است:


1.ایمان و اعتماد به بیانیه‏ها و گزارش‏هاى رسمى;


2.ارائه حساب شده حقایق و واقعیت‏ها در سطح وسیع براى پركردن خلا خبرى، مشروط بر حذف جزئیاتى كه ممكن است دشمن از آن‏ها بهره‏بردارى كند;


3.اطمینان و اعتماد به فرماندهان و رهبران و مجموعه نظام حكومتى;


4.ایجاد فرصت‏هاى كار، اشتغال و تولید; زیرا خستگى، كسالت و بیكارى، زمینه مناسبى براى تكوین، ترویج و پذیرش شایعات است.


5.كشف تبلیغات دشمن و مبارزه با عوامل شایعه‏پراكن داخلى. (41)


كیفر
در اسلام دو كیفر سخت‏براى این‏گونه افراد مقرر گشته است: (42)


1.تبعید: «...تو را بر آن‏ها مسلط مى‏گردانیم تا پس از آن جز اندكى با تو در شهر همسایه نباشند.» (احزاب: 60) 2.قتل: «اینان لعنت‏شدگانند; هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختى كشته شوند.» (احزاب: 61)


پیش‏گیرى
در تعالیم و آموزه‏هاى دینى، راه‏هاى گوناگونى براى پیش‏گیرى مقابله و محو شایعات ارائه شده است كه در ذیل، به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:


الف.تشكیك: پیش از اقدام به تجزیه و تحلیل شایعه، باید در حدى منطقى نسبت‏به آن، موضع تردید و شك در پیش گرفت، آن را جزمى و قطعى تلقى نكرد و به یك‏باره به قبول و نشر آن اقدام نكرد.قرآن كریم در پى انتشار «حدیث افك‏» مى‏فرماید: «چرا هنگامى كه آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردید و نگفتیدكه این‏تهمتى‏آشكاراست؟» (نور: 12) بنابراین تشكیك به عنوان یك رفتار معقول، اولین گام در برخورد با هر شایعه و زمینه‏ساز ورود به مدخل تحلیل و تبیین است.


ب.سكوت: ابتدایى‏ترین شكل انتقال شایعه، دهان به دهان گشتن آن و سپس انتشار در سطح وسیع است. (43)


از این‏رو، براى جلوگیرى از فراگیرشدن شایعه در مقیاسى دامنه‏دار، باید آن را در نقطه آغاز سركوب و زنجیره انتقال آن را قطع كرد.


قرآن كریم در ادامه بیان «حدیث افك‏» این راه را پیش‏رو مى‏گذارد. «چرا آن‏گاه كه این سخن را شنیدید، نگفتید: ما را نشاید كه آن را باز گوییم‏» (نور: 16) این آیه لحن توبیخ‏آمیز دارد و به آن دلیل، مسلمانان را به اظهار این گفته (این تهمتى بزرگ است) فرا مى‏خواند كه از آگاهى یافتن از حقیقت امر، معذور و ناتوان نبودند. (44)


از این‏جا، مى‏توان نتیجه گرفت عامل مهمى كه موجب بروز و رفتار «تشكیك‏» و «سكوت‏» مى‏شود، حاكمیت‏حالت نفسانى «تقوا» بر روند پاسخ‏دهى آدمى است.هسته اولیه تقوا، عبارت از پروا گرفتن از نفس كار زشت و پلیدى است.آن‏گاه پروا گرفتن از آثار و عواقب سوءكار زشت‏به میان مى‏آید.سرانجام، پاییدن خویشتن از خشم خدا، عذاب آخرت و آثار و عواقب شوم كار زشت و پلیدى. (45)


انعطاف
یكى از اهداف دشمن از پخش شایعات تهاجمى، ایجاد دامى براى دست‏یابى به اخبار و اطلاعات خطیر و تعیین‏كننده و استفاده از آن‏ها در وارد ساختن ضربه‏هاى مؤثر و كارى است.بدین منظور، از شایعاتى كه مى‏تواند سازمان نیروهاى رزمى را دست‏خوش هرج و مرج و آشفتگى سازد، انتشار و اذاعه خبر انهدام مركز فرمان‏دهى و هدایت عملیات است كه از یك سو، به منظور فروپاشى روحیه رزمى و از سوى دیگر، براى ست‏یافتن به آخرین اطلاعات واقعى و از زبان طرف درگیر صورت مى‏گیرد.این شیوه در جنگ احد نقش داشت و دشمن شایع كرد كه پیامبر صلى الله علیه وآله كشته شد. این شایعه به سرعت‏بین صفوف مسلمانان رخنه كرد و موقعیت را به سود دشمن تغییر داد.آنان از هر سو، رو به گریز نهادند.مردم از كنار پیامبر مى‏گذشتند و به آن حضرت توجهى نمى‏كردند.پیامبر آنان را از پشت‏سر فرا مى‏خواند، آن‏ها بدون اعتنا تا «مهراس‏» گریختند.چون پیامبر در دامنه كوه با ایشان رسید، گرد او جمع شدند و یارى‏اش كردند.كعب بن مالك گوید: «من كه در دامنه كوه بودم، اولین كسى بودم كه پیامبر را، با آن‏كه كلاهخود بر سر داشت، شناختم و فریاد كشیدم: این رسول خداست كه زنده و سرپاست، ولى پیامبر دست‏خود را روى دهان خویش گذاشتند و به من اشاره نمودند كه ساكت‏باشم.سپس زره جنگى مرا كه زرد بود، خواستند آن را پوشیدند و جامه جنگى خود را بیرون آوردند و من پوشیدم. (46)


بنابراین، پیامبر بر آن بود كه دشمن را از نیل به هدف خویش - یعنى اطلاع از زنده بودن پیامبر - ناكام گذارد.آیه‏اى كه در بحبوحه جنگ احد بر رسول گرامى خدا نازل شد، همین آهنگ را دارد: «جز این نیست كه محمد پیامبرى است كه پیش از او نیز پیامبرانى دیگر بوده‏اند.آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به آیین نخست‏خود باز مى‏گردید؟ هر كه بازگردد، هیچ زیانى به خدا نخواهد رسانید.خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (آل عمران: 144) ملاحظه مى‏شود كه قرآن كریم با ظرافت تمام، واقعیت‏خبر (زنده بودن پیامبر) را به كلى پنهان داشته، هیچ‏گونه اطلاعاتى در این زمینه نمى‏دهد، بلكه با انعطاف به مطلب دیگر و گشودن بحث در آن وادى، نهایت درایت را ایجاد زاویه انحرافى در برابر شایعه مى‏داند و مى‏فرماید: محمد تنها فرستاده‏اى از سوى خدا براى ابلاغ پیام اوست; اگر به مرگ یا شهادت درگذرد، باز شما به آیین جاهلیت رجوع مى‏كنید؟ شما را نشاید كه ایمانتان را به حیات او گره زنید; چه آن‏كه زمام امور به دست‏خدا و آیین او جاوادنه است.


حتى آن‏گاه كه مشركان صحنه جنگ را ترك گفته، آهنگ مكه داشتند، هنوز هم حقیقت‏براى سپاه قریش در پرده ابهام بود.ابوسفیان پس از اظهار خوشحالى از این پیروزى و وعده جنگ در سال بعد، پرسید، اى عمر، تو را به دینت‏سوگند مى‏دهم كه راست‏بگویى، آیا محمد را كشته‏ایم؟ وى پاسخ داد: هرگز، او هم اكنون گفتار تو را مى‏شنود.ابوسفیان گفت: تو پیش من راست‏گوتر از ابن قمیئه‏اى.ابن قمیئه به او گفته بود كه پیامبر را كشته است. (47)


بدین‏سان، پیامبر و قرآن كریم با كیاست كامل مانع از اطلاع دشمن بر اسرار نظامى مسلمانان شدند.


در پایان، اشاره به سخن ویرجیل، (Virgil) شاعر رومى سده اول پیش از میلاد در مورد شایعه و سرعت انتقال آن به‏جاست.وى مى‏گوید: «اى شایعه، هیچ شیطان دیگرى از تو سریع‏تر و تندتر نیست، تو با هر حركتى كه به جلو مى‏روى و پیشرفت مى‏كنى، قدرت ویران كننده و تخریبى بیش‏ترى به دست مى‏آورى!» (48)

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود