مقدمه
تاریخ جنگ روانى از تاریخ حیات بشر جدا نیست، اما همیشه با این عنوان به كار گرفته نشده است و مانند سایر مفاهیم، در بستر تاریخ و همراه با مقتضیات زمان و مكان، متحول بوده و سیر تطور خود را تا به امروز پیموده است، به گونهاى كه در عصر حاضر، با استفاده از فنآورى، بر پیچیدگى آن افزوده شده است.
در تعریف جنگ روانى، آمده است: «استفاده طراحى شده از تبلیغات و ابزارهاى مربوط به آن براى نفوذ در خصوصیات فكرى دشمن، با توسل به شیوههایى كه موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملى شود» . (1)
در قرآن كریم، آیات زیادى وجود دارد كه بیشتر آنها ناظر به جنگهاى صدر اسلام در عصر پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مىباشد.بخشى از این آیات در مقام پاسخگویى به جنگ روانى دشمن بوده و در صدد است كه آنها را خنثى كند، بخش دیگرى از آیات، كه جنبه تعرضى دارد، مىخواهد روحیه طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داده، به تسلیم وادارد; بخشى دیگر از آیات نیز در زمانى كه مسلمانان احساسضعف وشكست مىكنند، درصدد تقویت روحیه آنان است.
با مطالعه سنت نیز مىتوان روایات متعددى را در این زمینه ذكر كرد.از مهمترین روایات در این باب، روایاتى است كه حاكى از جواز به كاربردن خدعه در جنگ است: «الحرب خدعة» . (2)
جنگ روانى از مصادیق بارز «خدعه» به معناى «مكر، حیله و فریب» است. (3)
در فقه اسلامى، خدعه در جنگ جایز است.علامه حلىرحمه الله در كتابهاى تذكره و منتهى بر این مطلب، ادعاى اجماع نموده است. (4)
روایاتى كه علماى اسلام براى جواز خدعه در جنگ بدان استدلال نمودهاند، گویاى جواز جنگ روانى است.
پیامبراكرم صلى الله علیه وآله با نقشى همه جانبه، كه در جنگها به كار گرفته بود، دگرگونى بزرگى در آیین نبردهاى جدید به وجود آورد.وى جنگ را به تمام جبههها كشاند و از هر سلاحى كه مىتوانستبهره گرفت; همچنان كه نبرد همه جانبه در تمام جبههها جریان داشت، «جنگ روانى» نیز با شدت مورد استفاده قرار مىگرفت. جنگهاى مسلحانه نتیجه عوامل نظامى، اقتصادى و روانى است و به همین دلیل به «نبرد همه جانبه» تعبیر مىشود. (5)
قرآن كریم به مسلمانان ماموریت داده است تا كلیه نیروها و امكاناتى را كه مىتوان در راه جنگ و دفاع و رسیدن به قدرتى بازدارنده به خدمت درآورد، فراهم كنند: «و شما بر (مقابله) با آنها، هر چه در توان دارید، از آلات جنگى و اسبان تازه نفس و آماده، براى تهدید و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم آورید.و بر دیگران كه شما بر دشمنى آنان مطلع نیستید و خدا به آنها آگاه است نیز مهیا باشید و...» (انفال 8: 60) مرحوم طبرسى در اینباره مىنویسد: «اطلاق آیه "من قوه" شامل انواع سلاحها، افراد آموزشدیده، تاسیسات و آموزشگاههاى نظامى، استحكامات، وحدت صفوف و نیروها، تلاش و تكاپوى ملى، رشد و قدرت و استقلال اقتصادى، موضع برتر سیاسى، استحكام باورهاى ایدئولوژیك و بالاخره، هر آنچه از پشتوانه مادى و معنوى كه مىتوان به خدمت جنگ درآورد، مىگردد» . (6)
با توجه به گستره بحث «جنگ روانى در قرآن و سیره نبوى» ، از میان ابزارها و مكانیسمهاى جنگ روانى، در این نوشتار، فقط موضوع «شایعه» مورد بررسى قرار مىگیرد.
تعریف شایعه
آنچه عموما «شایعه» نامیده مىشود، عبارت از شرح، پیشبینى و توصیف رخدادهایى است كه غالبا در قالب غیررسمى و تایید نشده توسط منابع مسؤول شكل مىگیرد، ولى با این وجود، از سوى بخش عظیمى از تودهها به طور جدى مورد قبول قرار مىگیرد.در مطالعه «شایعه» با دو تصور مختلف مواجه هستیم.برخى آن را یك پیام مىدانند كه از فردى به فرد دیگر انتقال مىیابد، با این ملاحظه كه فرد آغازین زنجیره انتقال، یك شاهد عینى است كه گزارش او با حقیقت مطابق بوده و تحریفها در فرایند انتقال صورت مىگیرد.عنصر اساسى و تحلیل، همان گزارش، و مساله اصلى آن، بیان علت انتقال است.از آنجا كه حالت طبیعى ارتباطات، یك هنجار درست فرض مىشود، شایعه، یك حالت مرضى و نابهنجار به حساب مىآید.برخى دیگر شایعه را ترسیم و نمایش مختصر یك واقعه تصور مىكنند كه در تعامل مردمى كه درگیر حادثهاند، به طور فشرده بیان مىشود.در این دیدگاه، عنصر تحلیل، موقعیت و شرایط است و مساله اصلى معلوم كردن این نكته است كه آن موضوع چگونه تفسیر مىشود. (7)
آلپورت و پستمن در كتاب روانشناسى شایعه، «شایعه» را چنین تعریف مىكنند: «شایعه اصطلاحى است كه به یك اندیشه واقعى معین و ارائه شده اطلاق مىگردد تا شنونده بدان باور یابد.شاید معمولا از فردى به فرد دیگر، از طریق كلمات شفاهى انتقال مىیابد، بى آنكه نیاز به دلیل و مدركى داشته باشد» . (8)
در تعریف دیگرى آمده است: «شایعه، ترویجخبرى ساختگى است و واقعیت ندارد و بر پایه بزرگنمایى، رعبآفرینى و یا تحریف استوار است، در بیان چنین خبرى، جنبه كمرنگى از حقیقت و یا تفسیرى خلاف واقع از خبرى صحیح گنجانده شده است، هدف از پخش چنین خبرى، تاثیر نهادن بر افكار عمومى، ملى، جهانى و یا نوعى دستیابى به اهداف سیاسى، نظامى و یا اقتصادى در قلمرو یك كشور یا جهان است» . (9)
شایعه مىتواند در زمینههاى گوناگونى مانند جنگ، شورشها و هیجانات، حوادث ناگوار، افزایش قیمتها، روابط سیاسى و مسائل اقتصادى بروز نماید و از آنجا كه داراى زمینهها و موضوعهاى خاصى است، توجه بدان موقتى است; در شرایط مساعد، ظهور مىكند و با فقدان شرایط از بین مىرود.شایعه لزوما ساخته ذهن و خیال، دور از واقعیت و یا دروغ محض نیست، بلكه مىتواند در شكلگیرى و انتشار، بعد كمرنگى از حقیقت را در خود داشته باشد.
در زبان قرآن، واژههایى كه به نوعى مىتوانند مفهوم شایعه (اخبارى كه صحت و سقم آن به تایید نرسیده است) را افاده كند، به چشم مىخورد. «خرص» ، «تقول» و «اختلاق» از این نمونهها هستند. «خرص» ، گفتارى استبر اساس ظن و تخمین ساخته و پرداخته شود، خواه با واقعیت مطابق باشد یا خیر. (10)
قرآن كریم مىفرماید: «آنچه مىگویند از روى نادانى است و جز از روى خرص سخن نمىگویند.» (زخرف: 20) در آیه دیگرى مىفرماید: «مرگ بر خراصون; آنان كه به غفلت در جهل فرو ماندهاند.» (ذاریات: 10- 11) از این آیات برمىآید كه عنصر اساسى خرص، ظن و گمان و زمینه مشوب به ناآگاهى است و خرص لزوما خلاف واقع نیست، از اینرو، تفسیر خرص به «كذب» درستبه نظر مىرسد.
كلمه «تقول» ، كه با لفظ «علیه» متعدى مىشود، به معناى نسبت دادن چیزى به كسى است، بدون هیچگونه استناد و دلیل.قرآن كریم مىفرماید: «و اگر پیامبر برخى سخنان را از خود بر ما ببندد...» (الحاقه: 44) این واژهها نیز عبارت از بافتن سخنان و مطالبى است كه به تایید نرسیده.
واژه «اختلاق» نیز معناى لفظ پیشین را دارد، در قرآن كریم آمده است: «ما در این آخرین آئین، چنین سخنى نشنیدهایم و این جز بافته و پرداخته نیست.» (ص: 7) كلماتى نیز به فرایند شایعهپراكنى و بعضا به اهداف آن اشاره دارد; از آن جمله است; شیوع، اذاعه و ارجاف. «شیوع» و «اشاعه» به معناى پراكندن، گسترش و انتشار آمده است.از اینرو، مىگویند: "شاع الحدیث و التسر و اشاعه صاحبه و رجل مشیاع" (11) در قرآن كریم، در بیان ماجراى «افك» آمده است: «براى كسانى كه دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت، عذابى دردآور مهیاست.» (نور: 19) واژه «اذاعه و ذیوع» به معناى ظهور و انتشار است.گویند: «رجل مذیاع» ; یعنى كسى كه راز را افشا مىكند و جمع آن «مذاییع» است. (12)
حضرت على علیه السلام در وصف مؤمنان راه یافته مىفرماید: «نه مفسدهجو هستند و نه فتنهانگیز، نه در پى اظهار و اشاعه (فحشا) هستند و نه مردمى سفیه و لغوگو» . (13)
لفظ «اذاعه» علاوه بر معناى «انتشار و پراكندن» ، بر «اظهار» نیز دلالت دارد.قرآن كریم مىفرماید: «و چون خبرى، چه ایمنى و چه ترس، به آنهابرسد، آن را درهمه جااظهارمىكنند.» (نساء: 83) واژه «ارجاف» نیز - چنانكه پیش از این گفته شد - به معناى اشاعه باطل و اخبار دلهرهآور و نگرانكننده است.این كلمه در اصل به معناى اضطراب است، به این دلیل، به دریا «رجاف» گویند; زیرا در لرزش و جنبش است. «ارجاف مردم به چیزى» به معناى پخش اخبارى است كه موجب پریشانى و سراسیمگى شود.بنابراین، واژه ارجاف به هدف شایعهپراكنى نیز اشاره دارد.
قرآن كریم در سوره نور، نحوه انتقال و انتشار شایعه را (در حدیث افك) چنین تشریح مىكند: «آنگاه كه سخن را از دهان یكدیگر مىگرفتید و چیزى بر زبان مىراندید كه درباره آن هیچ نمىدانستید، مىپنداشتید كه كارى خرد و آسان است و حال آنكه نزد خدا كارى بزرگ بود.» (نور: 15) «تلقى» گرفتن سخنى است كه دیگرى گفته و تقیید آن به «السنه» براى دلالتبر آن است كه خبر مزبور بدون تحقیق و تدبر، زبان به زبان مىگردد.جمله «و تقولون بافواهكم» عطف بر جمله گذشته است و در حقیقت، تفسیر آن محسوب مىشود. (14)
بنابراین، مىتوان نتیجه گرفت كه «شایعه» خبرى است كه زبان به زبان مىگردد و بدون هیچگونه تفحص و تحقیق و حصول یقین از صحتیا سقم آن، به صورت شفاهى میان افراد انتشار مىیابد و اگرچه به نظر خرد و آسان مىآید، ولى مىتواند پیامدهاى گران و زیانبارى براى جامعه داشته باشد.
پیشینه شایعه در اسلام
در تاریخ اسلام نیز آنجا كه ابهام و اهمیت رخدادى قطعى بود، شایعات رواج و قوت مىگرفت.چون جنگ بدر با پیروزى مسلمانان خاتمه یافت، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را از اثیل به مدینه فرستاد تا این خبر را به مردم برسانند.آنها روز یكشنبه و در نیمروز به مدینه رسیدند و در دره عمیق از هم جدا شدند.عبدالله در محله بالاى مدینه و زید در محله پایین به خانه انصار سر مىزدند و مىگفتند: اى گروه انصار، شما را مژده باد به سلامت رسول خدا و كشته و اسیرشدن مشركان! عتبه و شیبه و پسران ربیعه و دو پسر حجاج، ابوجهل، ابوالبخترى، زمعة بن اسود و امیة بن خلف كشته شدند و سهیل بن عمرو و گروه زیادى به اسارت درآمدند! بچهها از پى عبدالله بن رواحه حركت مىكردند و فریاد مىكشیدند: "ابوجهل بدكار كشته شد."
زید نیز چون به مصلى رسید، پیام را ابلاغ كرد.مردم حرف زید را باور نمىكردند و مىگفتند زید گریخته است.این حرف مسلمانان را به خشم آورد و ترسیدند.مردى از منافقان به اسامه بن زید گفت: پیامبر شما و همراهانش كشته شدهاند.مرد دیگرى از منافقان به ابوالباب گفت: یاران شما چنان پراكنده شدهاند كه هرگز جمع نخواهند شد. بیشتر اصحاب محمد صلى الله علیه وآله و خود او كشته شدهاند.نشانه قتل محمد، شتر اوست كه زید بر آن سوار است و آن را مىشناسیم، زید هم گریخته است و از ترس نمىفهمد كه چه مىگوید.
اسامه پسر زید مىگوید: نزد پدر آمده پرسیدم: اینكه مىگویى راست است؟ زید گفت: آرى، به خدا راست است، پسركم! از اینرو، اسامه نزد آن منافق برگشت و گفت: تو از كسانى هستى كه نسبتبه پیامبر صلى الله علیه وآله و مسلمانان شایعهپراكنى مىكنند.چون رسول خدا بیاید، گردنت را خواهد زد.منافق گفت: این چیزى بود كه من از مردم شنیده بودم. (15)
در ماجراى مذاكرات صلح حدیبیه، پیامبر صلى الله علیه وآله نیز متقابلا نمایندگانى به سوى قریش فرستاد تا هدف آن حضرت را كه زیارت خانه خدا بود، بىپرده به سران شرك ابلاغ كنند.نخستخراش بن امیة خزاعى مامور ابلاغ پیام گردید، اما آنان شتر او را پى كردند و نزدیك بود او را را بكشند كه با وساطتخویشان او، نجات یافت.بدینروى، پیامبر صلى الله علیه وآله، كه جدا مىخواستند مشكل را از راه مذاكره و دگرگون ساختن افكار سران قریش حل كنند، براى بار دوم تصمیم گرفتند كسى را به نمایندگى اعزام كنند كه دست او به خون قریش آلوده نباشد.این ماموریت متوجه عمر بن خطاب شد، اما او به دلایل و بهانههایى از این كار امتناع ورزید و پیشنهاد كرد كه عثمان بن عفان این كار را بر عهده گیرد.از اینرو، عثمان راهى مكه شد و در پناه ابان بن سعید بن عاص وارد شهر گردید.قریش به عثمان اجازه طواف كعبه دادند.اما از بازگشت عثمان جلوگیرى كردند تا شاید در این مدت، راه حلى پیدا كنند.بر اثر تاخیر نماینده پیامبر، هیجان و اضطراب عجیبى در میان مسلمانان پدید آمد و شایعه قتل عثمان به شدت در میان طرفین در منطقه رواج یافت و منجر به موضعگیرى نظامى پیامبر گردید.از اینرو، شرایط مساعدى پدید آمد و شایعه مزبور قوت گیرد.ابهام و اهمیت موضوع، دو عامل اساسى رواج و انتشار شایعه گردید. (16)
بنابراین، براى تكمیل فرایند شایعه و انتشار آن در سطحى مطلوب، باید انگیزههاى روانى به ایجاد و تعذیه مستمر آن كمك نماید. (17)
انواع شایعه
تلاشهاى زیادى از سوى پژوهشگران براى تقسیم شایعات صورت گرفته، اما به دلیل آنكه روابط اجتماعى به هم پیوسته و انگیزههاى درونى جوامع متفاوت است، نمىتوان تقسیمى فراگیر به دست داد كه در همهجا نافذ و قابل انطباق باشد. بدینروى، زاویه نگرش به شایعات و تقسیم آنها، گاه از حیث موضوعى است كه شایعات درباره آن پرداخته مىشود و گاه به انگیزههایى است كه در وراى آن وجود دارد و گاهى نیز به عامل زمان و یا آثار و نتایج اجتماعى كه در مردم به جاى مىگذارد، بیساو، (Bysaw) با توجه به عامل زمان، سعى كرده استشایعات را در سه دسته عمده تقسیمبندى كند: (18)
الف.شایعات خزنده: شایعاتى هستند كه به آرامى منتشر مىشوند و مردم آن را به طور پنهانى به یكدیگر منتقل مىكنند و مطالبى كه در جامعه علیه مسؤولین آن، براى مشوه ساختن چهره نظام پخش مىگردند، از اینگونه شایعات هستند.
ب.شایعات تند و سریع (آتشین) : شایعاتى هستند كه چون آتش به خون مىزند.این نوع شایعات در زمانى كوتاه گروه وسیعى را تحت پوشش مىگیرند.آنچه درباره حوادث و فجایع و پیروزىها و شكستهاى بزرگ در زمان جنگ منتشر مىشوند، از اینگونه شایعات است.
ج.شایعات غوطهور (غواص) : اینگونه شایعات هرگاه شرایط را مساعد بیابند، قوت مىگیرند.در غیر اینصورت، مستتر مىگردند تا بار دیگر موقعیت فراهم شود.اخبار و مطالبى كه در جنگها درباره آلودهسازى آبها، وحشىگرى دشمن در برخورد با زنان و كودكان پخش مىشود، از این نوع شایعات هستند.
علاوه بر این، تقسیمهاى دیگرى نیز براى شایعات وجود دارد: 1.شایعات توهمانگیز; 2.شایعات رؤیایى; 3.شایعات وحشت; 4.شایعات نجوایى; 5.شایعات معین; 6.شایعات غیر معین.
در سیره نبوى، شایعاتى از هر دسته را مىتوان یافت.نمونهاى از شایعات خزنده را در «حدیث افك» مشاهده مىكنیم.این شایعه براى جریحهدار ساختن نزاهت و طهارت اهلبیت علیهم السلام پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و به دست عوامل مرموز روانى (حزب نفاق) ساخته و پرداخته گردید و به تدریج، موجى از هیجان و اضطراب را در جامعه اسلامى پدید آورد.این جریان در بازگشت از جنگ «بنى مصطلق» (مریسیع) در ماه شعبان سال ششم هجرى روى داد آن وضعیت پر بیم و اضطراب با نزول آیات الهى به سر آمد و قرآن با قاطعیت كم نظیرى با منافقان برخورد كرد. (19)
«كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساختهاند، گروهى همفكر و مرتبط از شمایند.مپندارید كه شما را در آن شرى بود.نه، خیر شما در آن بود.هر مردى از آنها بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است، به كیفر مىرسد و از میان آنها، آنكه بیشترین بهتان را بر عهده دارد، به عذابى بزرگ گرفتار شود.چرا هنگامى كه آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردند و نگفتند كه این تهمتى آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر ادعاى خود نیاوردند؟ پس اگر شاهدانى نیاوردهاند نزد خدا در زمره دروغ گویانند.اگر فضل و رحمتخدا در دنیا و آخرت ارزانیتان نمىبود، به سزاى آن سخنان كه مىگفتید، شما را عذابى بزرگ مىرسید.آنگاه كه آن سخن را از دهان یكدیگر مىگرفتید و چیزى بر زبان مىراندید كه درباره آن هیچ نمىدانستید، مىپنداشتید كه كارى خرد و آسان است و حال آنكه نزد خدا كارى بزرگ بود.» (نور: 11- 15) از جمله شایعات تند و شدید كه در زمانى كوتاه، گروه وسیعى را زیر پوشش گرفت و انفعال و اضطراب فورى ایجاد كرد، شایعه قتل پیامبر صلى الله علیه وآله در نبرد احد بود. در این نبرد، ابن قمیئه لیثى به مصعب بن عمیر پرچمدار سپاه اسلام، حمله آورد و پس از زد و خوردى شدید، او را به شهادت رساند و به گمان اینكه پیامبر را كشته است، فریاد برآورد: «پیامبر را كشتم!» (20)
این خبر دروغ به سرعت میان دو طرف درگیر انتشار یافت و قریش یكصدا فریاد مىزدند: «محمد به قتل رسیده است!» در نتیجه، دشمن جرات یافت و لشگر قریش موج آسا به حركت درآمد.از سوى دیگر، روحیه مجاهدان مسلمان نیز به شدت تضعیف گردید.حزب نفاق، كه در هر صحنه منتظر فرصت جهت تخریب و تضعیف است، به انتشار این خبر دامن زده، گفتند: اگر او پیامبر بود، كشته نمىشد.به آیین نخستخود (جاهلیت) بازگردید! تا آنجا كه برخى از مسلمانان به یكدیگر گفتند: كاش در اینجا كسى بود كه ما او را نزد عبدالله بن ابى مىفرستادیم تا او از ابوسفیان برایمان امان بگیرد. انس بن نضر چون این سخن را شنید، با ناراحتى گفت: اگر محمد كشته شده است، خداى محمد كه كشته نشده، برخیزید و در همان راهى كه محمد كشته شد، شما هم جنگ كنید! سپاس سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: بار خدایا، من از این سخن ناهنجار اینان به درگاه تو پوزش مىطلبم و از آن بیزارم.آنگاه به میدان آمد و مردانه جنگید تا كشته شد. (21)
از سوى دیگر، این شایعه چنان در گروهى از صحابه همچون عثمان و عمر مؤثر واقع شد كه فرار را بر قرار ترجیح داده، بىدرنگ رو به هزیمت نهادند و تا سه روز معلوم نشد كه به كجا فرار كردهاند انس چون بر عمر و طلحة بن عبیدالله گذشت، با ناراحتى پرسید: براى چه اینجا نشستهاید؟ گفتند: رسول خدا كشته شد انس گفت: پس از مرگ پیامبر زندگى را چه سود؟ ...برخیزید و به میدان روید تا شما هم چون او به شهادت رسید. (22)
قرآن كریم ضمن آیاتى، پرده از این شایعه و آثار تخریبى آن برمىدارد. (23)
نوع دیگر شایعات، شایعات غوطهور است كه از شیوه كر و فر پیروى مىكند و هر از چندى كه موقعیت مناسب مىباشد سربرمىآورند و به تحریك و تخریب مىپردازند تا ارادهها را سست و دشمن را در دیده رزمندگان، بزرگ و شكستناپذیر جلوه دهند.تاریخ غزوات پیامبر صلى الله علیه وآله آكنده از اینگونه شایعات است كه غالبا به وسیله گروههاى سست عنصر حزب نفاق، به ویژه «مرجفون» در سطح صفوف رزم انتشار مىیافت و تخم یاس و ترس را در دلها مىپراكند.در ذیل، نمونههایى از این شایعات را ملاحظه مىكنید:
جنگ بدر
- «منافقان و آنان كه در دل بیماریى دارند، گفتند: اینان را دینشان فریفته است» . (24)
(انفال: 49) - آنها كه در دل مرضى دارند، مىبینى كه به دوستى با آنان (یهود و نصارا) شتاب مىكنند و مىگویند: مىترسیم كه مبادا در گردش روزگار به ما آسیبى برسد.» (مائده: 52)
جنگ احد
- پیش از جنگ احد، عباس، عموى پیامبر صلى الله علیه وآله، خبر تجهیز سپاه قریش را بىدرنگ به مدینه فرستاد و پیك او در قبا، نامه را به پیامبر داد.هنوز پیامبر به مدینه نیامده بود كه یهودیان و منافقان در مدینه شایع كردند كه خبر خوشى براى پیامبر نرسیده است: (25) «آنانكه از جنگ باز ایستادند و درباره برادران خود گفتند كه اگر سخن ما را شنیده بودند، كشته نمىشدند.» (آل عمران: 168) - «مىگفتند: اگر یقین داشتیم كه جنگى در مىگیرد، با شما مىآمدیم» (آل عمران: 167)
جنگ احزاب
- «خدا و پیامبرش «جز فریب به ما وعدهاى ندادهاند.» (احزاب: 12) - «و گروهى از آنان گفتند: اى مردم یثرب، اینجا جاى ماندنتان نیست.بازگردید و گروهى از آنها از پیامبر رخصت مىطلبیدند و مىگفتند: خانههاى ما را حفاظى نیست.خانههایشان بىحفاظ نبود، مىخواستند بگریزند. (احزاب: 13) - سلمان فارسى مىگوید: در جنگ احزاب، آنگاه كه مشغول حفر خندق بودم ناگهان با سنگى روبهرو شدم كه كار را بر من دشوار كرد; كلنگ در آن كارگر نبود.رسول خدا كه در آن نزدیكى بود، پیش آمد و كلنگ را گرفت و به سنگ زد و برقى زد.از ضربه دوم و سوم نیز برقى جست و سپس سنگ شكست.سلمان پرسید: یا رسولالله، این برقها چه بود؟ فرمود: تو هم دیدى؟ گفتم: آرى فرمود:
جرقه اول، كلید فتح یمن بود.جرقه دوم، كلید فتح شام و مغرب زمین، جرقه سوم، كلید فتح مشرق و ایران زمین بود كه خدا به من عنایت نمود» . (26)
اى سلمان اینها نشانه فتوحاتى است كه پس از من، خداوند براى شما خواهد گشود. شام فتح خواهد شد...و هیچ كس را یاراى ستیز با شما نخواهد بود.یمن نیز براى شما فتح خواهد شد و خاور هم براى شما گشوده خواهد گشت و خسروپرویز پس از فتح كشورش كشته خواهد شد.سلمان گوید: همه اینها را دیدم. (27)
پیامبر این سخنان را هنگامى فرمود كه مىدید چه ترس و بیمى مسلمانان را فرا گرفته است.
جنگ تبوك
- «و اگر به تو مصیبى رسد، مىگویند: ما چاره كار خویش پیش از این اندیشیدهایم.» (توبه: 50) - «و بعضى از ایشان پیامبر را مىآزارند و مىگویند: او به سخن هر كس گوش مىدهد (او گوش است)» (توبه: 61) - گفتند: «در هواى گرم به جنگ نروید.» (توبه: 81) - عبدالله بن ابى، كه به همراه گروهى از منافقان از حركتخوددارى كرد، گفت: محمد مىخواهد با این سختى و در هواى گرم و سرزمین دور با رومیان نبرد كند.آن هم با سپاهى كه تاكنون كسى مانندش را ندیده است.گویى محمد جنگ با رومیان را ساده پنداشته است.به خدا، گویا مىبینم كه فردا اصحاب محمد همگى به بند اسارت درآیند. (28)
- منافقان نیز به پیروى از سركرده خویش، همین شیوه را در پیش گرفتند و گفتند: مىپندارند جنگ با رومیان مثل جنگ با دیگران است! به خدا قسم، فردا شما را به ریسمان، بسته خواهیم دید.ودیعة بن ثابت هم گفت: نمىدانم چرا قرآنخوانان ما از همه شكم بارهتر و به هنگام جنگ ترسوترند! (29)
جنگ حنین
در آغاز جنگ حنین كه مسلمانان غافلگیر شدند، به هزیمت رفتند.ظاهرا كار به زیان آنها مىنمود.منافقان كفر و كینه درونى را آشكار ساختند.ابوسفیان گفت: اینان تا كرانه دریا عقب خواهند نشست.كلدة بن حنبل به او گفت: دهانت را ببند، سرورى قریش براى من از ریاستبر «هوازن» بهتر است.سهیل بن عمرو گفت: محمد و یارانش این شكست را چگونه جبران خواهند كرد؟ ! (30)
برخى نیز شایعات را براساس موضوع آنها طبقهبندى كردهاند.بر این اساس، هرگروه از شایعات را، كه حول موضوع خاصى دور مىزند، در دستهاى جدا قرار مىدهند.موضوعات دامنه گستردهاى دارند و از مسائل جنسى و بیمارى گرفته تا سیاست، روابط خارجى و اقلیتها را شامل مىشود.این شیوه مىتواند فایده زیادى داشته باشد; زیرا تقریبا همه شایعات را شامل مىشود. (31)
در یك تقسیمبندى دیگر، انگیزههاى روانى محور قرار گرفتهاند.شایعاتى كه بر این اساس دستهبندى مىشوند، بسته به انگیزهها باهم تقاوت دارند كه مىتوان آنها را در سه شاخه قرار داد:
1.شایعات رؤیایى كه آكنده از خیالات و آرزوها هستند;
2.شایعات خیالى و موهوم كه در پى ایجاد ترس و وحشت و اضطراب هستند;
3.شایعات تفرقهانگیز، كه ایجاد بدبینى متقابل در نیروها مىكنند. (32)
اهداف شایعات
اهداف شایعات در جنگ را مىتوان به طور كلى در چند مورد خلاصه كرد:
الف.گسیختگى و شكست روانى;
ب.استتار اطلاعات;
ج.تحقیر منابع خبرى;
د.دستیابى به حقایق. (33)
بنابراین، انتشار شایعات در جنگ با توجه به چنین كاركردهایى، مىتواند نقش تعیین كنندهاى در جنگ ایفا نماید.در سیر غزوات پیامبراكرم صلى الله علیه وآله، گاه شاهد به كارگیرى ماهرانه شایعات به عنوان ابزار جنگ روانى هستیم و این مىرساند كه آن حضرت در چهارچوب خط مشى پایدار «دعوت - هدایت» و در پرتو حفظ موجودیت نظام و امنیت ملى، اساسا جنگ و ابزار كارامد آن را استثنایى از اصل نیرنگ و فریب دانستهاند; زیرا: «ان الحرب خدعه» (34) بر این پایه، از عواملى كه اتحاد احزاب مانند یهود بنىقریظه، مشركان مكه، قبایل غطفان و فزاره را در جنگ خندق متلاشى ساخت و به موقعیت تهدید كننده و بحرانى خاتمه بخشید، انتشار شایعاتى بود كه با مشورت و درایت پیامبر توسط نعیم ابن مسعود به اجرا درآمد.نعیم گوید: به پیامبر عرض كردم: اى رسول خدا، هر فرمانى كه مىخواهى بده تا من بدان اقدام كنم; زیرا نه قوم من و نه هیچ كس دیگرى از اسلام من اطلاع ندارند.پیامبر فرمودند: «تا آنجا كه بتوانى میان نیروهاى دشمن اختلاف و پراكندگى بینداز.» نعیم، كه سابقه دوستى با بنىقریظه داشت، به نزد آنها آمد و مورد استقبال قرار گرفت.به دنبال ماموریت موفقیتآمیز نعیم بن مسعود از هم گسیختن صفوف دشمن، مدد الهى نیز فرود آمد.هوا به یكباره دگرگون شد.باد و طوفانى شدید همراه با سرماى سخت وزیدن گرفت، دیگهاى غذا را برانداخت، خیمهها را از جا كند و آتشى برجا نگذارد.احزاب به ستوه آمدند و نمىتوانستند تشخیص دهند كه به كدام طرف باید بروند.بدینروى، پیشت كردند و شتابان پا به گریز نهادند. (35)
پخش شایعات گاه چنان مؤثر مىافتد كه به فروپاشى كامل نیروهاى مقابل مىانجامد، تا جایى كه حتى حاضر مىشوند به عنوان ستون پنجم دشمن عمل كرده، نظام ارتش را مختل سازند.این اقدامات مىتواند سیر تحول جنگ را به كلى دگرگون سازد.معاویه پس از رویارویى نظامى با سپاه امام حسن علیه السلام این سیاست را اتخاذ كرد. او با سران سپاه امام على مكاتبه كرد و آنان را تطمیع نمود.به آنان نوشت: حسن بن على با من صلح مىكند.او به عوامل جنگروانى نیز دستور داد تا این شایعه را در همه جا پخش كنند.چون نیروهاى امام علیه السلام به فرماندهى عبیدالله بن عباس در منطقه مسكن و در برابر سپاه معاویه قرار گرفتند، معاویه شبانه به عبیدالله پیام فرستاد و گفت: حسن با من درباره صلح مراسله كرده و اختیار به من سپرده است.بدینگونه، او را تطمیع كرد و به جانب خود متمایل ساخت.پس از عبیدالله، قیس بن سعد زمام فرماندهى را به دست گرفت و آنان را به صبر و ثبات فرا خواند.در این هنگام، بسر بن ارطاة از سوى معاویه به سوى لشكر امام آمد و گفت: واى بر شما! این فرمانده شماست كه دستبیعتبه ما داده و امام شما، حسن نیز با ما صلح كرده است.پس براى چه خود را به كشتن مىدهید؟ سرانجام، چنان نیروهاى امام حسن علیه السلام تضعیف شدند كه بعضى از سران سپاه فرار كرده، به معاویه پیوستند و حتى گروهى اعلام آمادگى كردند امام مجتبى علیه السلام را در بند تحویل معاویه دهند و در چنین موقعیتبحرانى، امام مجتبى مجبور شدند از در صلح درآیند. (36)
تاثیر شایعات
بدون تردید، شایعات با توجه به نوع آنها و انگیزههایى كه مىآفرینند، تاثیر فراوانى در روحیه شهروندان و رزمندگان مىگذارند.براى مثال، شایعه قریبالوقوع بودن صلح - چنانكه ذكر شد - روح سستى و عدم فداكارى را میان نیروهاى رزمى مىپراكند و یا شایعاتى كه با انتشار خبر شكست، رعب و هراس ایجاد مىكنند، تحریك كننده بوده، روحیه شكستپذیرى را دامن مىزنند و به لحاظ تاثیر فوقالعاده شایعات درآشفته ساختن افكار عمومىوفروپاشى نیروهاى رزمى، قرآن كریم هرجا سخن از شایعه به میان مىآید، با قاطعیت تمام با آن برخورد كرده و كیفرى سختبراىآن مقرر مىدارد.پیش از این به نمونههایى اشاره شد. (37)
به طور كلى، تاثیرات شایعه در جامعه بدین شرح است:
1.گسترش ناامنى، ترس و اضطراب; 2.ایجاد تفرقه و رویارویى بین اقشار جامعه; 3. به خطر افتادن امنیت عمومى جامعه; 4.انحراف افكار عمومى; 5.مصروف شدن نیروى مردم براى انتقال و گسترش شایعه، هرچند ناخودآگاه باشد; 6.ایجاد بدبینى و سلب اعتماد مردم از مسؤولین; 7.حاكم شدن خستگى روحى، یاس و بىتفاوتى در جامعه; 8. نفوذ و حضور تدریجى دشمنان در جامعه به شكلى غیرمحسوس; 9.كاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعى داخلى و نهادهاى رسمى; 10.برهم زدن تعادل حركتبه سمت مطلوب در زمینههاى گوناگون.
عوامل مؤثر در ترویجشایعه
عواملى كه در ترویجشایعه مؤثرند، به اختصار عبارتند از:
1.میزان اهمیت موضوع در جامعه;
2.موقعیت و اوضاع و احوال مناسب;
3.ابهام در خبر یا موضوع;
4.اطلاعات و اخبار متناقض;
5.شدت هیجانات و تشنجهاى عاطفى;
6.خلا اطلاعات.
بدون شك این سلاح خطرناك، در جایى كارگر خواهد افتاد كه اوضاع نفسانى ایمان، تسلیم و تقوا رو به ضعف گذارد.به این لحاظ، ترفندهاى عوامل روانى حزب نفاق در میان مسلمانان مدینه كه در معرض آموزشهاى تعالى آفرین و مستقیم پیامبر قرار داشتند و ایمان، تسلیم و تقوا را بر رفتارهاى خویش حاكمیتبخشیده بودند، نه تنها تاثیر نداشت، بلكه نتیجه معكوس به دنبال داشت: «كسانى كه منافقان و عوامل روانى دشمن (در جنگ بدر صغرا) به آنان گفتند: مشركان براى جنگ با شما گرد آمدهاند; از آنها بترسید اما این سخنان بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیكو یاورى است. (آل عمران: 173) در مقابل، شایعهسازى و تبلیغات عوامل روانى حزب نفاق بر افرادى كه در آن پایه از ایمان و آگاهى نبودند، كاملا مؤثر بوده از اینرو، قبایل بادیهنشین اطراف مدینه، مانند غفار، اشجع و اسلم، كه تحت تاثیر تبلیغات منافقان قرار گرفته بودند، دشوارى راه و سختى سفر برایشان قابل تحمل نبود و گفتار پیامبر در آنان، تحركى ایجاد نمىكرد.از اینرو، به حضور پیامبر آمدند و از شركت در جهاد پوزش طلبیدند: «گروهى از بادیهنشینان پوزش طلب از شركت در جهاد نزد تو آمدند تا به آنان اذن داده شود.» (توبه: 90) در بررسى شایعه، باید موارد همچون علت انتشار شایعه، انگیزههایى كه تحلیل شایعه توسط شایعات دیگر توجیه مىشود، قوانین حاكم بر ساختشایعه و نحوه انتشار آن مورد توجه قرار گیرد.بىتردید، پرداختن به هرگونه تجزیه و تحلیل درباره شایعه، مستلزم آگاهى از این مطالب و مبادى است تا با تطبیق آنها بر پدیده شایعه، به یك ارزیابى درست دستیابیم.
قرآن كریم تجزیه و تحلیل اخبار و گزارشهاى واصله از سوى منابع غیر متعهد را یك اصل لازمالاجرا دانسته، پیش از حصول اطمینان از صحت و سقم گزارش، از دست زدن به هرگونه اقدام، موضعگیرى و تلاش نهى نموده است.از این اصل در قرآن كریم با واژه «تبین» و یك روایت «تثبت» تعبیر شده است: «اى كسانى كه آیمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، تحقیق كنید تا مبادا از روى نادانى به مردمى آسیب برسانید; آنگاه از كارى كه كردهاید، پشیمان شوید.» (حجرات: 6) «فاسق» كسى را گویند كه طاعت و تعهدى نسبتبه حق ندارد و «نبا» خبر مهم و معتنابه را گویند و «تبین» نیز كه با «ابانه» و «استبانه» مترادف است، به معناى روشن ساختن و ایضاح است.از اینرو، امر به تبیین در واقع، نهى از ترتیب اثر دادن به گزارشهاى تایید نشده و اقدام بر آن اساس است. (38)
مفسران درباره این آیه گفتهاند كه این آیه درباره ولید بن عقبة بن ابى معیط است كه از سوى پیامبر مامور جمعآورى مالیات (زكات) از قبیله «بنىمصطلق» گردید. افراد قبیله وقتى از ورود نماینده پیامبر مطلع شدند، با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا كه میان آنها و ولید در جاهلیت، خصومتشدیدى بود و یا بر اثر تصور غلط، كه آنها قصد كشتن او را دارند، از انجام ماموریتخوددارى كرده به مدینه بازگشت و به پیامبر گزارش داد كه آنها از آیین اسلام برگشتهاند و از پرداخت زكات خوددارى كردند و قصد داشتند خون او را بریزند.پیامبر سختخشمگین شدند و مسلمانان در آستانه اتخاذ تصمیمى جدى بودند كه آیه مزبور نازل شد. (39)
بنابراین، براى جلوگیرى از زیانهاى جبرانناپذیر و خطرهاى بزرگ، اسلام دستور به تحقیق و تبیین داده است و تنها گزارش كسانى را مورد اعتماد دانسته كه حالتخداترسى درونى آنان را به عدالتیا وثوق سوق داده باشد.از همین رو، برخى موضوعات، شهادت چهار و یا دو عامل - آن هم با شروطى خاص - براى اثبات صحت گزارش، لازم دانسته است تا از بروز هرگونه خطر احتمالى جلوگیرى نماید.
مقابله با شایعات
شایعات تاثیر فراوانى در روحیه ملى هر جامعهاى دارد و در هنگام جنگ به دلیل زیانهاى بزرگى كه بر جبهه داخلى وارد مىآورند، اهمیتبیشترى مىیابند.
آشكار ساختن حقایق و گزارشهاى صحیح و هماهنگى دستگاههاى دولتى، مادام كه با آگاهى كافى از خطر و اهمیتشایعات و انگیزههاى پشت پرده همراه نباشد و در محو شایعات مؤثر نخواهد بود. (40)
موارد ذیل براى مقابله با شایعات كارساز است:
1.ایمان و اعتماد به بیانیهها و گزارشهاى رسمى;
2.ارائه حساب شده حقایق و واقعیتها در سطح وسیع براى پركردن خلا خبرى، مشروط بر حذف جزئیاتى كه ممكن است دشمن از آنها بهرهبردارى كند;
3.اطمینان و اعتماد به فرماندهان و رهبران و مجموعه نظام حكومتى;
4.ایجاد فرصتهاى كار، اشتغال و تولید; زیرا خستگى، كسالت و بیكارى، زمینه مناسبى براى تكوین، ترویج و پذیرش شایعات است.
5.كشف تبلیغات دشمن و مبارزه با عوامل شایعهپراكن داخلى. (41)
كیفر
در اسلام دو كیفر سختبراى اینگونه افراد مقرر گشته است: (42)
1.تبعید: «...تو را بر آنها مسلط مىگردانیم تا پس از آن جز اندكى با تو در شهر همسایه نباشند.» (احزاب: 60) 2.قتل: «اینان لعنتشدگانند; هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختى كشته شوند.» (احزاب: 61)
پیشگیرى
در تعالیم و آموزههاى دینى، راههاى گوناگونى براى پیشگیرى مقابله و محو شایعات ارائه شده است كه در ذیل، به برخى از آنها اشاره مىشود:
الف.تشكیك: پیش از اقدام به تجزیه و تحلیل شایعه، باید در حدى منطقى نسبتبه آن، موضع تردید و شك در پیش گرفت، آن را جزمى و قطعى تلقى نكرد و به یكباره به قبول و نشر آن اقدام نكرد.قرآن كریم در پى انتشار «حدیث افك» مىفرماید: «چرا هنگامى كه آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خود گمان نیك نبردید و نگفتیدكه اینتهمتىآشكاراست؟» (نور: 12) بنابراین تشكیك به عنوان یك رفتار معقول، اولین گام در برخورد با هر شایعه و زمینهساز ورود به مدخل تحلیل و تبیین است.
ب.سكوت: ابتدایىترین شكل انتقال شایعه، دهان به دهان گشتن آن و سپس انتشار در سطح وسیع است. (43)
از اینرو، براى جلوگیرى از فراگیرشدن شایعه در مقیاسى دامنهدار، باید آن را در نقطه آغاز سركوب و زنجیره انتقال آن را قطع كرد.
قرآن كریم در ادامه بیان «حدیث افك» این راه را پیشرو مىگذارد. «چرا آنگاه كه این سخن را شنیدید، نگفتید: ما را نشاید كه آن را باز گوییم» (نور: 16) این آیه لحن توبیخآمیز دارد و به آن دلیل، مسلمانان را به اظهار این گفته (این تهمتى بزرگ است) فرا مىخواند كه از آگاهى یافتن از حقیقت امر، معذور و ناتوان نبودند. (44)
از اینجا، مىتوان نتیجه گرفت عامل مهمى كه موجب بروز و رفتار «تشكیك» و «سكوت» مىشود، حاكمیتحالت نفسانى «تقوا» بر روند پاسخدهى آدمى است.هسته اولیه تقوا، عبارت از پروا گرفتن از نفس كار زشت و پلیدى است.آنگاه پروا گرفتن از آثار و عواقب سوءكار زشتبه میان مىآید.سرانجام، پاییدن خویشتن از خشم خدا، عذاب آخرت و آثار و عواقب شوم كار زشت و پلیدى. (45)
انعطاف
یكى از اهداف دشمن از پخش شایعات تهاجمى، ایجاد دامى براى دستیابى به اخبار و اطلاعات خطیر و تعیینكننده و استفاده از آنها در وارد ساختن ضربههاى مؤثر و كارى است.بدین منظور، از شایعاتى كه مىتواند سازمان نیروهاى رزمى را دستخوش هرج و مرج و آشفتگى سازد، انتشار و اذاعه خبر انهدام مركز فرماندهى و هدایت عملیات است كه از یك سو، به منظور فروپاشى روحیه رزمى و از سوى دیگر، براى ستیافتن به آخرین اطلاعات واقعى و از زبان طرف درگیر صورت مىگیرد.این شیوه در جنگ احد نقش داشت و دشمن شایع كرد كه پیامبر صلى الله علیه وآله كشته شد. این شایعه به سرعتبین صفوف مسلمانان رخنه كرد و موقعیت را به سود دشمن تغییر داد.آنان از هر سو، رو به گریز نهادند.مردم از كنار پیامبر مىگذشتند و به آن حضرت توجهى نمىكردند.پیامبر آنان را از پشتسر فرا مىخواند، آنها بدون اعتنا تا «مهراس» گریختند.چون پیامبر در دامنه كوه با ایشان رسید، گرد او جمع شدند و یارىاش كردند.كعب بن مالك گوید: «من كه در دامنه كوه بودم، اولین كسى بودم كه پیامبر را، با آنكه كلاهخود بر سر داشت، شناختم و فریاد كشیدم: این رسول خداست كه زنده و سرپاست، ولى پیامبر دستخود را روى دهان خویش گذاشتند و به من اشاره نمودند كه ساكتباشم.سپس زره جنگى مرا كه زرد بود، خواستند آن را پوشیدند و جامه جنگى خود را بیرون آوردند و من پوشیدم. (46)
بنابراین، پیامبر بر آن بود كه دشمن را از نیل به هدف خویش - یعنى اطلاع از زنده بودن پیامبر - ناكام گذارد.آیهاى كه در بحبوحه جنگ احد بر رسول گرامى خدا نازل شد، همین آهنگ را دارد: «جز این نیست كه محمد پیامبرى است كه پیش از او نیز پیامبرانى دیگر بودهاند.آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به آیین نخستخود باز مىگردید؟ هر كه بازگردد، هیچ زیانى به خدا نخواهد رسانید.خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (آل عمران: 144) ملاحظه مىشود كه قرآن كریم با ظرافت تمام، واقعیتخبر (زنده بودن پیامبر) را به كلى پنهان داشته، هیچگونه اطلاعاتى در این زمینه نمىدهد، بلكه با انعطاف به مطلب دیگر و گشودن بحث در آن وادى، نهایت درایت را ایجاد زاویه انحرافى در برابر شایعه مىداند و مىفرماید: محمد تنها فرستادهاى از سوى خدا براى ابلاغ پیام اوست; اگر به مرگ یا شهادت درگذرد، باز شما به آیین جاهلیت رجوع مىكنید؟ شما را نشاید كه ایمانتان را به حیات او گره زنید; چه آنكه زمام امور به دستخدا و آیین او جاوادنه است.
حتى آنگاه كه مشركان صحنه جنگ را ترك گفته، آهنگ مكه داشتند، هنوز هم حقیقتبراى سپاه قریش در پرده ابهام بود.ابوسفیان پس از اظهار خوشحالى از این پیروزى و وعده جنگ در سال بعد، پرسید، اى عمر، تو را به دینتسوگند مىدهم كه راستبگویى، آیا محمد را كشتهایم؟ وى پاسخ داد: هرگز، او هم اكنون گفتار تو را مىشنود.ابوسفیان گفت: تو پیش من راستگوتر از ابن قمیئهاى.ابن قمیئه به او گفته بود كه پیامبر را كشته است. (47)
بدینسان، پیامبر و قرآن كریم با كیاست كامل مانع از اطلاع دشمن بر اسرار نظامى مسلمانان شدند.
در پایان، اشاره به سخن ویرجیل، (Virgil) شاعر رومى سده اول پیش از میلاد در مورد شایعه و سرعت انتقال آن بهجاست.وى مىگوید: «اى شایعه، هیچ شیطان دیگرى از تو سریعتر و تندتر نیست، تو با هر حركتى كه به جلو مىروى و پیشرفت مىكنى، قدرت ویران كننده و تخریبى بیشترى به دست مىآورى!» (48)