مقاله ها
نویسنده : دكتر اعظم پویا
بازدید : 477

یكى از مسائلى كه قرآن در برخورد بااندیشه مسیحیان به آن پرداخته، رهبانیت‏است. مى‏دانیم كه یكى از عوامل نفوذمسیحیت در شبه جزیره عربستان، فرارمسیحیان از دست‏ستم رومیان وپناهندگى به صحراهاى عربستان بود. آنهادر آنجا به ساختن دیرها و صومعه‏هاپرداختند و مشغول عبادت شدند.رهبانیت از اواخر قرن سوم میلادى به‏وضوح در میان مسیحیان شایع شد. هرچند ریشه آن به فرقه‏هاى اولیه مسیحیت‏مى‏رسد، اما «پولس‏» را مبتدع آن مى‏دانند.
قرآن درباره رهبان و رهبانیت،موضع‏گیرى خاصى كرده است. ابتدا درآیه 28 سوره حدید رهبانیت را بدست‏مسیحیان معرفى كرده اما انگیزه مسیحیان‏در ایجاد آن را رضاى خدا مى‏داند و اعلام‏مى‏كند كه آنان بعدها از اصل آن عدول‏كرده‏اند. در آیات مربوط به احبار و رهبان‏كه رؤساى دینى مسیحیان در سیررهبانیت‏بودند، خطر اطاعت‏بى‏چون وچرا از آنان را گوشزد مى‏كند و رعایت‏نكردن حق آن بدعت را با انحراف احبار ورهبان نشان مى‏دهد.
ثم قضینا على اثارهم برسلنا وقضینا بعیسى ابن مریم و اتیناه الانجیل‏و جعلنا فى قلوب الذین اتبعوه رافة ورحمة و رهبانیة ابتدعوها ما كتبناهاعلیهم الا ابتغاء رضوان الله فما رعوهاحق رعایتها فاتینا الذین امنوا منهم‏اجرهم و كثیر منهم‏فاسقون (1) حدید/ 28

تفاوت رافت و رحمت:
صحاح و اقرب الموارد، رافت رارحمت‏شدید معنا كرده‏اند ولى راغب آن‏را رحمت و مهربانى مطلق گفته است.
ابن‏اثیر در «النهایة‏»، رافت را اخص ازرحمت گرفته است و مى‏گوید: «رحمت‏هم در شى‏ء محبوب آید و هم در مكروه‏از روى مصلحت، ولى رافت فقط درمحبوب است (2) .
در المیزان، ذیل آیه 143 بقره آمده‏است: «فرق بین رافت و رحمت‏با آنكه هردو در معنا شریكند آن است كه رافت‏مخصوص به كسى است كه مبتلا وگرفتار باشد ولى رحمت اعم است ازمبتلا و غیر آن (3) .»
نتیجه این است كه فرق میان آن دو درشدت و ضعف و یا در گرفتار و غیرگرفتاراست و نسبت میان آن دو، اعم و اخص‏مطلق است ولى به نظر مى‏آید، فرق دوم‏بهتر است (4) .
به هر حال قرآن، مسیحیان را به هر دوصفت رافت و رحمت‏ستوده است.
اما منظور از قرار دادن این دو صفت‏در آنها چیست؟
بعضى از مفسران معتقدند منظورموفق كردن آنها به رافت و رحمت میان‏خودشان است همانطور كه خداوند یاران‏پیامبر«صلى الله علیه وآله‏» را به این خصلت‏ستود وفرمود: «رحماء بینهم (5) »
بعضى نیز معتقدند كه منظور ازقراردادن رافت و رحمت در دلهاى آنان‏این است كه ایشان را امر بدان نموده وتشویق به آن كرده و وعده ثواب در مقابل‏آن داده است (6) .
رهبانیة: از ماده «رهب‏» به معناى ترس‏است. راغب گوید: ««رهبة‏» و «رهب‏»ترس با اضطراب است (7) .» صحاح، قاموس و اقرب الموارد و مجمع، آن رامطلق خوف گفته‏اند (8) .
در المیزان آمده است: «رهبانیة‏» ازماده «رهبت‏» به معناى خشیت و ترس‏است و عرفا بر ترك دنیا اطلاق مى‏شودیعنى قطع از مردم و یكسره به عبادت‏پرداختن (9) .
فخر رازى مى‏گوید: «مراد از رهبانیت‏مسیحیان، ترهب آنها در كوهها به خاطرفرار از فتنه در دین است. آنها علاوه برعبادت واجب، براى خالص كردن خود به‏عبادات دیگر مى‏پردازند، عباداتى چون‏خلوت، پوشیدن لباس خشن، عزلت اززنان و تعبد در غارها و كوهها (10) .
ابتداع: یعنى انسان چیزى را جزء دین‏كند كه جزء دین نباشد. سنتى و عملى‏راباب كند كه در هیچ دینى نبوده است.جمله «ماكتبنا علیهم‏» در معناى پاسخ ازسؤالى تقدیرى است. گویى كسى پرسیده‏است: «معناى بدعت چیست؟» پاسخ‏داده: «اینكه چیزى را جزء دین كنند كه مابر آنان ننوشته‏ایم (11) .»
المیزان و بیضاوى این استثناء در «الاابتغاء رضوان الله‏» را منقطع دانسته‏اند،یعنى مسیحیان این بدعت را جز براى‏رضاى خدا بنا ننهادند.
فخر رازى سه قول را در اینجامى‏آورد:
1- ما آنها را متعبد به آن نكردیم به‏وجهى كه جویاى رضاى خدا باشند.یعنى واجب نیست. مقصود از فعل‏واجب، دفع عقاب و تحصیل رضاى‏خداست اما مقصود از فعل مندوب، دفع‏عقاب نیست‏بلكه فقط رضاى خداست.
2- ما بر آنان ننوشتیم، مگر اینكه باآن، رضاى خداى را بجویند.
3- بر آنان ننوشتیم كه آن را ترك‏كنند (12) .
«فمارعوها حق رعایتها»: با تثلیثى كه‏به آن ضمیمه كردند، حق آن را رعایت‏نكردند (13) .
اقوالى درباره عدم رعایت این حق‏نقل شده است:
بعضى گفته‏اند: «كسانى كه‏محمد«صلى الله علیه وآله‏» را درك كردند اما به اوایمان نیاوردند، حق او را رعایت نكردند.»بعضى نوشته‏اند: «صالحان قوم عیسى آن‏را ابتداع كردند ولى بعد از آنها دیگران آن‏را رعایت نكردند و «كثیر منهم فاسقون‏»اشاره به آنهاست.» برخى بر این باورند كه‏براى طلب دنیا آن را رعایت نكردند (14) .
سیاق آیه نشان مى‏دهد كه قرآن، بارهبانیت مخالفتى ندارد و هر چند آن راتشریع نكرد اما مورد رضاى خداوند است‏و آن را تا آنجا كه رضایت‏خدا در آن باشد،تایید مى‏كند. اما آفات آن را كه مسیحیت‏بدان مبتلا شده‏اند در آیات دیگر خاطرنشان مى‏كند تا این اصل را از آن زوائدبپیراید (15) .
حال به توصیف قرآن درباره احبار ورهبان مى‏پردازیم. سر رعایت نكردن حق‏رهبانیت را در این توصیف مى‏توان به‏دست آورد.
ابتدا آیه 31 و 32 سوره توبه رامى‏آوریم:
«اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابامن دون الله و المسیح ابن مریم و ماامرو الا لیعبدوا الها واحدا لااله الا هوسبحانه عما یشركون.»
«یریدون ان یطفئوا نور الله‏بافواههم و یابى الله الا ان یتمم نوره‏ولوكره الكافرون‏»
احبار: جمع حبر، این واژه به فتح وكسر حاء، جمع مكسر است مثل حمل واحمال، علماى لغت «حبر» به كسر وگاهى به فتح را به معناى جمال و هیات‏نیكو آورده‏اند. تحبیر خط و شعر یعنى‏نیكو نوشتن و سرودن (16) .
فخررازى گوید: «احبار به معناى‏دانشمندان است و بیشتر در علماى یهوداستعمال مى‏شود (17) .»
رهبان: جمع راهب است و راهب به‏كسى گویند كه خود را به لباس رهبت وترس از خدا در آورده ولى استعمال آن درعابدان نصارا غلبه یافته است (18) .
اكثر مفسران گفته‏اند: «منظور از ارباب‏این نیست كه آنها را «اله‏» مى‏دانستند بلكه‏مراد آن است كه ایشان در اوامر نواهى ازآنها اطاعت مى‏كردند. اطاعت‏بى‏قید وشرط را كه اختصاص به خدا دارد، درمورد احبار و رهبان به‏كار بردند.
نقل شده است كه: «عدى بن حاتم‏» كه‏شخصى نصرانى بود به رسول‏خدا«صلى الله علیه وآله‏» رسید. ایشان سوره «برائت‏»را قرائت مى‏كردند. وقتى به این آیه‏رسیدند، او گفت: «وما آنها را عبادت‏نمى‏كنیم،) حضرت فرمودند: «و الیس‏یرحمون ما احل الله فتحرمونه و یحلون‏ما حرم الله فتستحلونه،» وى گفت: «بلى،»و ایشان فرمودند«و فتلك عبادتهم،» (19)
به همین دلیل است كه بعد از آن‏مى‏گوید : «و ماامروا الا لیعبدوا الهاواحدا لااله الا هو» زیرا مقام تشریع،خاص خداوند است و حتى پیامبران نیزاز طرف خود، حق تشریع ندارند، چه‏رسد به احبار و رهبان یا علماى هر دین‏دیگرى.
این آفت كه به جان رهبانیت در دین‏مسیح افتاد، براى هر دینى كه مرشدان آن‏اطاعت‏بى‏قید و شرط از پیروان آن دین رابخواهند، بلایى آفت‏ساز است.
امام صادق «علیه السلام‏» در تفسیر این آیه‏مى‏فرمایند:
«به خدا قسم كه احبار و رهبان، مردم‏را به عبادت خودشان دعوت نكردند و اگرهم دعوت مى‏كردند كسى آنان را اجابت‏نمى‏كرد ولیكن حلالى را بر آنان حرام وحرامى را بر آنان حلال كردند پس آنان راپرستیدند، بدون آنكه خود بدانند (20) .»
پس هر جا كه مرشدان، حق تشریع رابراى خود قائل شوند و پرستش خود را ازدیگران طالب باشند و حق زیر سؤال‏رفتن را از دیگران بگیرند و خود را برتر ازحق بنشانند، بر مسند احبار و رهبان تكیه‏زده‏اند.
نكته مهمى در سخن امام‏صادق‏«علیه السلام‏» وجود دارد: «لافعبدوهم‏من حیث لایشعرون‏» آنها بدون آنكه خودبدانند، آنان را پرستیدند. زیرا مردم گمان‏مى‏كردند از این طریق رضایت‏خدا راجلب مى‏كنند و رضاى خدا را در رضایت‏آنها مى‏دیدند.
امیرمؤمنان‏«علیه السلام‏» در مورد فلسفه‏بعثت پیامبراكرم‏«صلى الله علیه وآله‏» مى‏فرمایند:«بعث الله محمدا«صلى الله علیه وآله‏» لیخرج عباده‏من عبادة عباده الى عبادته و من عهودعباده الى عهوده و من طاعة عباده الى‏طاعته و من ولایة عباده الى ولایته‏» (21)
«خداوند محمد«صلى الله علیه وآله‏» را برانگیخت‏تا بندگانش را از عبودیت‏بندگان به‏عبودیت او و از عهد و ذمه بندگان به عهدو ذمه او و از طاعت‏بندگان به طاعت او واز ولایت‏بندگان به ولایت او در آورد.»
در حصار ولایت‏خدا وارد شدن، به‏معنى لباس الوهیت از تن هر شخص‏دیگرى در آوردن و وى را قابل چون وچرا دیدن است.
پس این آیه، وصف نوع دیگرى ازشرك نصارا بود. در بحث تثلیث‏به نوعى‏از شرك آنان كه همان مقام الوهیت‏مسیح‏«علیه السلام‏» بود و در اینجا به اتخاذمقام «ربوبیت‏» براى رهبان اشاره كرده‏ایم.
در آیه بعد (یریدون ان یطفئوانورالله...) نوع سوم از افعال قبیح رؤساى‏یهود و نصارا را مطرح مى‏كند كه سعى‏ایشان در ابطال امر محمد«صلى الله علیه وآله‏» است.با اینكه دلایلى بر صحت‏شریعت اویافتند، آن را مخفى كردند (22) .
در آیه 34 سوره توبه به صفت مذموم‏دیگر احبار و رهبان اشاره مى‏كند:
«یا ایها الذین امنوا ان كثیرا من‏الاحبار و الرهبان لیاكلون اموال الناس‏بالباطل و یصدن عن سبیل الله و الذین‏یكنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى‏سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم‏»
خداوند در این آیه، صفت مذموم‏دیگر احبار و رهبان را متذكر مى‏شود كه‏آن خوردن اموال مردم به باطل است. اظهار ربوبیت كه در آیه قبل به آن اشاره‏شد، براى همین اخذ اموال مردم است.این آیه متعرض همه مسیحیان نمى‏شودبلكه فقط كشیشان را مطرح مى‏كند.
خوردن مال به باطل مى‏تواند ازراههاى زیر باشد:
1- گرفتن رشوه براى تخفیف شرایع وتسامح در احكام و تحریف صفات‏نبى‏«صلى الله علیه وآله‏» تا ریاست آنها باقى بماند.
2- اكثرمردم براى كسى كه اعتقاد دارندشخص عابد و قانتى است، بذل مال‏مى‏كنند كه براى آنها دعا كند و نزد خداشفیع شود تا حاجات آنها را برآورد وامراض آنها را شفا دهد، زیرا معتقدندخدا، دعاى او را اجابت مى‏كند و شفاعت‏او را رد نمى‏كند و چون معتقدند خدا به‏آن شخص حاكمیت و تصرف در كون رااعطا مى‏كند، او حاجات هر كس را كه‏بخواهد بر مى‏آورد و براى او جلب خیر ودفع ضرر مى‏كند (23) .
3- مالى كه به عنوان نذر یا هدیه به‏مكانهایى مثل قبور انبیا، صالحان ومعابدى كه به نام آنها ساخته شده‏مى‏دهند. نصارا نیز كلیساها و مكانهایى رابه نام قدیسان و قدیسات بنا وسرزمینهایى را وقف آنها كردند، نذر وهدایا به آنها مى‏بردند و گاه رؤساى معابدآن اموال را به باطل مى‏خوردند (24) .
4- كشیشان در بعضى از فرق‏مسیحیت، مالى را براى مغفرت گناهان‏مردم از آنها مى‏گیرند و آن را «سر اعتراف‏»مى‏نامند. خاطى، گناهان خود را نزد راهب‏یا قسیس كه از طرف رئیس بزرگ اذن‏دارد، مى‏گوید و او نیز گناهان او رامى‏بخشد. از جمله عقاید كلیسا این است‏كه آنچه را اینها ببخشند، خدا هم‏مى‏بخشد.
قیمتها نیز به میزان ثروت مشترى،متفاوت است. همین افراط كاتولیكها دراستحكام سلطه دینیشان بود كه موجب‏انقلاب اصلاحگرى پروتستان شد.
5- مالى كه در مقابل فتاوى گرفته‏مى‏شود تا حلالى را حرام و حرامى راحلال كنند و پادشاهان، جباران، متمكنان‏و مترفان را بر ارضاى شهواتشان یارى‏رساند و این كار را با انواع تاویلها انجام‏مى‏دهند (25) .
6- رشوه: اسقفها احكامى را براى رباو قرضها وضع كردند و در آن، بعضى ازانواع ربا را مباح دانسته‏اند (26) .
این بخش از آیه، هر چند از جهت نظم‏لفظى با آیات قبل كه اهل كتاب را مذمت‏مى‏كرد، متصل مى‏باشد اما دلیلى نیست‏كه دلالت كند بر اینكه در خصوص اهل‏كتاب نازل شده باشد (27) .
«الذین یكنزون الذهب و الفضة ولاینفقونها فى سبیل الله فبشرهم‏بعذاب الیم.» توبه / 34
- كنز: روى هم نهادن مال و نگهدارى‏آن است و در اصل از كنز خرما گرفته شده‏و زمان كنز آن، فصلى است كه در آن خرماذخیره مى‏شود و ناقه كناز، آن شترى است‏كه گوشت‏بدنش روى هم ذخیره شده و به‏عبارت ساده‏تر، چاق شده است (28) .
فخررازى مى‏گوید: «سه احتمال دراین آیه هست؟
1- مراد احبار و رهبان باشد.
2- كلام ابتدایى باشد و مرادمسلمانانى باشند كه زكات نمى‏دهند.
3- هركسى كه كنز مال مى‏كند وحقوق واجب را از آن خارج نمى‏كند. چه‏احبار و رهبان و چه مسلمانان (29) .»
«محمد رشید رضا» معتقد است‏سیاق‏آیه اقتضا دارد كه درباره احبار و رهبان‏باشد (30) .
فخر رازى سؤالى طرح مى‏كند و آنگاه‏به پاسخ آن مى‏پردازد، سؤال این است:چرا مسیحیان براى اطاعت از راهبان واحبار كافر دانسته شده‏اند در حالى كه‏فاسق نیز شیطان را اطاعت مى‏كند ولى‏كافر خوانده نمى‏شود؟ پاسخ مى‏دهد: زیرافاسق اگر چه دعوت شیطان را قبول‏مى‏كند اما در عین حال او را لعن مى‏كند وبزرگش نمى‏داند (31) .
با توجه به تفسیر امام صادق‏«علیه السلام‏»از آیه باید گفت‏خطاب به همه مسیحیان‏نیست و كفر مربوط به علماى مسیحیت‏است.

رهبانیت در مسیحیت
پس از اندكى كه آیین عیسى دین‏رسمى مملكت امپراتورى روم گردید،اصول رهبانیت در آن مذهب به ظهوررسید و به سرعت رشد و نمو كرد. در آغازبعضى از اشخاص كه به سخنان قدیس‏«پولس‏» حوارى ایمان داشتند اندرز او راكه مى‏گفت: «مؤمنان عیسوى را از زن ومرد شایسته است كه به تجرد و تفردزندگى كرده ، دوشیزه و بى‏همسر بمانند.»،در دل داشتند، به این روش گراییدند لكن‏ظهور رهبانیت‏به صورت یك نهضت‏خاص مبتنى بر قطع علاقه از اجتماع، دراواخر قرن سوم میلادى به وقوع‏پیوست (32) .
البته گرایش به رهبانیت از همان ابتدادر فرقه «گنوسى‏» دیده مى‏شد این فرقه‏معتقد بودند عالم ماده پلید است و باریاضت و زهد بدن را باید مهار كرد تا به‏نعمت‏بقا و ابدیت نائل شود.
اولین شخصى كه روش رهبانیت را درپیش گرفت قدیس «آنتونیوس‏» اهل مصربود. وى سر به صحرا نهاد و به عزلت وتجرد پرداخت. شرح ریاضتها و صیام وقیام او طولانى است. مصر كه اقلیمش‏براى رهبانیت‏سازگار بود، مامن عده‏زیادى از رهبان منفرد یا گروهى شده بودكه یا از قواعد زندگى در انزواى آنتونیوس‏پیروى مى‏كردند یا نوعى زندگى اشتراكى‏را بر طبق آیینى كه «پاخومیوس‏» در تابن‏بنیان نهاده بود، پیروى مى‏كردند. ساحل‏رود نیل انباشته از دیرها و صومعه‏هایى‏بود كه برخى از آنها سه هزار راهبه را درخود جاى مى‏داد (33) .
این اسلوب رهبانیت دسته جمعى، ازمصر به خارج سرایت كرد و در شام وآسیاى صغیر نیز رواج داشت (34) .
راهبان منفرد چنان مسابقه ریاضت‏مى‏گذاشتند كه گویند: «ماركایوس‏»اسكندرانى هیچ گاه نمى‏توانست داستانى‏از ریاضت‏بشنود و نكوشد كه از آن فراتررود. او بیست‏شب متوالى مى‏كوشید تاخود را بیدار نگه دارد (35) . بعضى از آنها درته دره عمیقى سكنى مى‏گزیدند، برخى ازآنان هرگز در هنگام خواب بر زمین‏نمى‏غنودند و بعضى هرگز كلمه‏اى به زبان‏نمى‏راندند.
در دیرها رئیس دیر از راهبان اطاعت‏كامل مى‏خواست و نوآموزان را بافرمانهاى قساوت آمیز مى‏آزمود، گویندرئیس دیرى به نوآموزى گفت كه در كوره‏مشتعلى بجهد، او اطاعت كرد (36) .
بسیارى از راهبان مصرى بیسوادبودند و معرفت دنیوى را به عنوان نوعى‏خودپسندى بیهوده، خوار مى‏داشتند وبسیارى دیگر نظافت را ضد ایمان‏مى‏دانستند.
پیشوایى به نام «بازیل‏» كه اسقف شهرقیصریه بود دیرها را مورد عنایت قرار دادو براى آنها رسوم و قواعدى وضع كرد كه‏هنوز نزد مسیحیان ارتدكس متبع ومعمول است و بدین ترتیب دیرها تحت‏نفوذ و قدرت اسقفان نواحى در آمدند.راهبان در این دیرها مشغول بافتن زنبیل یاحصیر مى‏شدند، كفش چوبى‏مى‏ساختند، یا از نسخه‏هاى خطى‏رونوشت‏برمى‏داشتند (37) .
نهضت رهبانیت در مغرب زمین، ابتدابسیار كند بود ولى پس از آنكه قبایل‏ژرمنى به اروپا هجوم آوردند وضع‏اجتماعى آنها دگرگون شد و این نهضت‏رواج یافت. تا قرن ششم میلادى وضع به‏همین صورت بود تا آنكه راهبان پیروان قدیس «بندیكتوس‏» گروهى تشكیل‏دادند. این قدیس دستور داد پیروانش دردیر خود به كارهاى دستى مشغول شوند،در صحرایا در دكان كار سودمندى بكنند وبه خواندن كتاب مقدس و عبادت دراثناى روز و قسمتى از شب بگذرانند (38) .
ویل دورانت مى‏گوید: «حجره‏هاى‏راهبان مرتاض پر از طنین ناله‏هایى بود كه‏در نتیجه كشمكش با وسوسه‏هاى خیالى‏سر مى‏دادند و یا یادداشتهاى آنها پر ازرویاهاى شهوانى است. (39) »

نتیجه گیرى
با توجه به سیر رهبانیت در مسیحیت،بخوبى مى‏توان فهمید كه چرا قرآن‏مى‏گوید حق آن بدعت را رعایت نكردند،و از اصل آن عدول كردند. از آنجا كه دررهبانیت، خشیت و ترس از خدا و انقطاع‏از هر آنچه جز اوست، وجود دارد موردرضایت‏خداست. ولى اگر وسیله‏اى براى‏تحكم عده‏اى كه جامه خدایى به تن‏مى‏كنند، بشود و نیز باعث تعطیل كردن‏قوایى كه خداوند در اختیار آدمى قرارداده، مورد مذمت قرار مى‏گیرد. قرآن دراینجا عشق مسیحیان نسبت‏به خداوند و رافت و محبت آنان را ستود، اما آنهارا متوجه انحراف از جاده صراط مى‏كند وبا این تنبه مسیر تكاملى مسلمانان را نیزبه آنان نشان میدهد، زیرا مى‏داند كه‏احتمال زیاد وجود دارد كه آنها نیز درهمین انحراف گام نهند. و مى‏بینیم كه‏تصوف بعد از پیامبر«صلى الله علیه وآله‏» كه بسیارمتاثر از سیحیت‏بود در بعضى ازانشعابات خود همین راه را پیمود. گروهى‏از این صوفیان راه بطالت و گدایى ونادانى را در پیش گرفتند، همچون‏مسیحیان از تعلیم و تعلم دورى گزیدند وكار را از مظاهر تعلقات دنیوى شمردند، اطاعت از شیخ را تا بدانجا رساندند كه راه‏براى شیخ نماها و فرصت طلبان گشوده‏شد تا از این راه به شهرت و مرید و مقام‏دست‏یابند.

پى‏نوشتها:
1) و از پى نوح و ابراهیم، باز رسولان دیگر وسپس عیسى بن‏مریم را فرستادیم و به او كتاب‏آسمانى، انجیل را عطا كردیم و در دل پیروان(حقیقى) او رافت و مهربانى نهادیم و (لیكن)رهبانیت (و ترك دنیا) را از پیش خود بدعت‏انگیختند. ما بر آنها جز آنكه رضا و خشنودى خدارا طلبند (دركتاب انجیل) ننوشتیم و باز آنها چنانكه‏باید و شاید همه مراعات آن را نكردند ما هم به آنان‏كه ایمان آوردند، پاداش و اجرشان را عطا كردیم و(لیكن) از آنها بسیارى به راه فسق و تبه‏كارى‏شتافتند.»
2) قرشى، على‏اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب‏الاسلامیة، تهران، ج‏3، ص‏33
3) طباطبایى، محمد حسین، تفسیرالمیزان،ج‏19، ص‏173
4) قرشى، على اكبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 33
5) سوره فتح ، آیه 29
رازى ، فخر، ج 29، ص 245، محمدحسین‏طباطبایى، همان منبع ، ج 19، ص 173
6) طباطبایى، محمدحسین، همان منبع ، ج 19،ص 173
7) اصفهانى، راغب، مفردات راغب، ماده رهبانیة
8) قرشى، على اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب‏الاسلامیة، تهران ، ج 3، ص 125
9) طباطبایى، محمد حسین، همان منبع، ج‏19،ص 173
10) رازى، فخر، همان منبع، ج‏29، ص 245
11) طباطبایى ، محمد حسین، همان منبع ، ج 19 ،ص 173
12) رازى، فخر، همان منبع، ج‏29،صص‏246-247
13) همان منبع، ص‏246
14) همان منبع، ص 247
15) در شماره آینده به مساله «بدعت‏» در اسلام‏خواهیم پرداخت.
16) الطریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق‏السید احمد الحسینى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1408 ه.ق، چاپ دوم، ج 1-2، ص 444
17) طباطبایى، محمد حسین، همان‏منبع، ج‏9،ص‏245
18) رازى، فخر، همان‏منبع، ج‏16، ص 38
19) رازى ، فخر، همان منبع، ج 16، ص 38
20) مجلسى، محمد باقر، همان منبع، ج 2، ص 98
21) ابوجعفر، محمد بن یعقوب، الكلینى، ج 8،ص 386
22) رازى، فخر، همان منبع، ج 16، ص 38
23) محمد رشید رضا، همان منبع، ج 10،ص‏396
24) همان
25) همان، ص 398
26) همان ، ص 400
27) طباطبایى، محمد حسین، همان منبع، ج 9 ،ص 249
28) اصفهانى، راغب، همان منبع، ماده كنز
29) رازى، فخر، همان منبع، ج 2، ص 43
30) محمد رشید رضا، همان منبع ، ج 10،ص‏402
31) رازى، فخر، همان منبع، ج 16، ص 37
32) جان .بى.ناس، همان منبع ، ص 639
33) ویل دورانت، تاریخ تمدن، (عصرایمان)،ترجمه ابوالقاسم طاهرى، سازمان انتشارات آموزش‏انقلاب اسلامى، چاپ دوم، ج 4، ص 74.
34) جان بى.ناس، همان منبع ، ص 693
35) ویل دورانت، همان منبع، ج 4، ص 75
36) همان
37) جان.بى.ناس، همان منبع، ص 640
ویل دورانت، همان منبع، ج 4، ص 75
38) جان.بى.ناس، همان منبع ، ص 630
39) ویل دورانت، همان منبع، ج 4، ص 77

 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود