مقاله ها
بازدید : 148


در ایامى كه خود را مهیاى تدوین مطالب «ویژه‏نامه موعود» مى‏ساختیم رخصت‏یافتیم تا در گفتگویى صمیمانه از محضر حضرت آیة‏الله خزعلى بخواهیم تا براى خوانندگان موعود از مفهوم و مصداق عدل و ظلم در نسبت‏با موضوع ظهور امام عصر، علیه‏السلام، سخن بگویند. متن حاضر، محصول درخواست ما و اجابت آن بزرگوار است.
موعود: در روایات وارد شده، كه با ظهور حضرت صاحب‏الزمان، علیه‏السلام، جهان از عدل و داد پر مى‏شود، چنانكه از ظلم و جور پرشده بود. مفهوم «ظلم‏» و «عدل‏» را در نسبت‏با موضوع ظهور بیان بفرمایید.
آیت‏الله‏خزعلى: بسم‏الله‏الرحمن الرحیم.
همه انسانها بر فطرت توحید سرشته شده‏اند و مفاهیم اخلاقى نیز جزء خصلت آنهاست. چنانكه در قرآن آمده:
«فالهما فجورها و تقویها...» (1)
مفاهیم اخلاقى و از جمله قسط و عدل، كششى فطرى و روانى در انسان دارند. در میان همه مفاهیم، قسط وعدل در راس واقع شده‏اند و به عبارتى تامین كننده سایر مفاهیم و مسایل اخلاقى‏اند.
«قسط و عدل‏» بدین معناست كه خوراك لازم براى آنچه در جسم و جان انسان به ودیعه نهاده شده، تامین شود. حال چه من روستازاده باشم و چه شهرنشین ، چه در منطقه‏اى دوردست‏ساكن باشم و چه در مركز كشور. من یك بشر هستم، آن فرد هم یك بشر است و همه بشرند. همه باید از حیث معنوى و ارزشى تغذیه شوند. چنانچه این امر حاصل شد بشر به سیر تكاملى خودش ادامه مى‏دهد و به هدف خلقت مى‏رسد. اما، اگر این امر حاصل نشد، قهرا به صورت طبیعى بسان یك غده سرطانى ، سایر اعضا را هم مریض مى‏كند و از بین مى‏برد. تنها عضو بیمار در رنج نیست. سایر اعضا هم در رنج مى‏افتند. آنكه در اثر بیمارى از ارزش و خوراك معنوى لازم محروم مى‏ماند از رشد و تكامل محروم مانده است. ناگزیر باید كسى بیاید و همه آنچه را كه بشر براى رشد احتیاج دارد تامین كند. در این مواقع ذهن ما بسرعت متوجه غذا و پوشاك و مسكن مى‏شود. باید گفت كه اینها همه مهم هستند، اما، تامین خیر، فهم خوب، درك عالى ، شناخت موقعیت انسان در عالم خلقت و اینكه ارتباطش در هستى با كیست و ابزارى كه براى این امر خلق شده چگونه است و مسایلى از این قبیل همه براى رشد بشر لازم است. یك عدل و قسط همه جانبه و فراگیر لازم است تا فكر ما، فقه ما، احساسات و عواطف ما و ضوابط عمل و عقاید ما را تامین كند. موعود: راجع به حوزه و دایره شمول این قسط و عدل توضیح بفرمایید، آیا عدل و داد حضرت شامل هر دو وجه از زندگى انسان مى‏شود؟
آیت‏الله خزعلى: یك بخش از بسط عدل و داد، راجع به عمران زمین و آبادى جهان است مانند كشف ذخایر زمین ، پیشرفت فنون، حذف محدویتها، در یك سطح قرار دادن همه، بسط برادرى و برابرى میان همه و توزیع امكانات طبیعى .
گمان مى‏شود قسط و عدل تنها این موارد را در برمى‏گیرد. اما، باید توجه داشت‏بخش مهم قسط و عدل در فرهنگ است. آنگاه كه اوبیاید، عقل همه كامل مى‏شود، علم همه بالا مى‏رود و جهالت‏برطرف مى‏شود. بى‏سوادى نمى‏ماند. از این موضوع چنین دریافت مى‏شود كه حضرت، یك فرهنگ وسیع; مجموعه‏اى از قوانین مى‏آورند كه بر اساس آن بشر ساخته مى‏شود.
در نهج‏البلاغه در وصف یاران قائم آمده است كه:
«تجلى بالتنزیل ابصارهم و یرمى بالتفسیر فى مسامعهم و یغبقون كاس‏الحكمة بعدالصبوح ...»
با قرآن چشمهاشان بصیرت پیدا مى‏كند یعنى با واقع آشنایشان مى‏كند و حقایق را نشانشان مى‏دهد. (2)
پیچ و خمهاى استدلال را كم مى‏كند تا مردم بینا شوند. و تفسیر را در بن‏گوشهاشان مى‏ریزد و صبح و شام از قدح حكمت آنها را سیراب مى‏كند.
«صبوح‏» آن است كه صبح به انسان مى‏دهند و «غبوق‏» آن است كه در عصر به انسان مى‏دهند. حكمت هم به معناى استوارى در عمل است. بنابراین معناى عبارت این مى‏شود كه صبح و شام‏وتمام‏شبانه‏روزشان مصروف تحصیل حكمت مى‏شود و پیوسته از قدح حكمت مى‏نوشند.
نبایستى قسط را تنها به جانب مادیات برد. در همه امور، در نگاه كردن، در ارتباط با مردم و بالاخره در همه اركان زندگى بایستى عدالت جارى شود .امام على ،علیه‏السلام، درادامه‏مى‏فرماید:
«...حملوابصائرهم‏على‏اسیافهم‏»
وقتى كه موقع قیام برسد، بصایر این قیام‏كنندگان روى شمشیر و اسلحه‏شان قرار مى‏گیرد. (3)
یعنى، حقد و كینه و ثروت‏اندوزى و قدرت‏طلبى روى شمشیرشان نیست‏بلكه بصایر است. على‏بن‏ابیطالب، وقتى مالك اشتر را راهى مصر مى‏كنند در عهدنامه به مالك مى‏گویند:
«مالك !به مصر مى‏روى درنده نباش، به جان مردم نیفت. مردم در دو صف هستند یا برادر دینى تواند (اگر مسلمانند) و یا در خلقت نظیر تواند. اینها نیز به عفو نیاز دارند، اینها هم خطا مى‏كنند اما، چنین نیست كه از خطاى مسلمین بگذرى اما از خطاى یك ارمنى و پیروان سایر ادیان نگذرى آنها هم بشراند» (4)
این معنى را در ماجراى بدر و احد و احزاب نیز دیدیم كه بصایر روى شمشیرهاى آنها قرار داشت. اما پس از معصومین، اوضاع به سویى دیگر رفت و تنها در عصر حكومت «عمر بن عبدالعزیز» مقدارى انعطاف پیدا شد كه آن هم استمرار نداشت. قسط و عدلى كه امام عصر، ارواحناالفداء برقرار مى‏كنند، در جمیع جوانب و احتیاجات بشرى است. به وسیله ایشان هر آنچه كه بشر احتیاج دارد تامین مى‏شود.
على‏بن‏ابى‏طالب ،علیه‏السلام، در مدت پنج‏سال حكومت درگیر با سه جنگ بزرگ شدند با این همه، یك مقدار از خواست ایشان عملى شد فرمود; «در كوفه كسى باقى نمانده كه خانه ، آب گوارا و غذا نداشته باشد با اینكه من با سه جنگ خونین سرگرم بودم ولى كوفه را تامین كردم.» (5)
موعود: درباره «عدالت‏» همه جانبه «مادى و فرهنگى‏» مطلوب كه حضرت پس‏ازظهورجارى‏مى‏سازند توضیح فرمودید، با توجه به این مطلب، چه تعبیرى درباره «یملاء» مى‏توان عرضه داشت؟ با توجه به اینكه در روایات اشاره شده زمین مملو از ظلم مى‏شود و ایشان عدالت را جایگزین آن مى‏سازند.
آیت‏الله خزعلى: در حال حاضر جهان به سمت مملو شدن (یملاء) از ظلم مى‏رود و به عبارتى به انتهایش هم رسیده است. ابرقدرتها، براى تامین خودشان هر جا منبعى، ثروتى و ذخیره‏اى زیرزمینى است غصب مى‏كنند و حتى در كنار منابع ، مغزها را هم مى‏ربایند ، قهرا این عمل غده سرطانى بزرگى به وجود مى‏آورد. در پى این عمل، كرنش و زبونى مى‏آید. پذیرش استعمار و استبداد مى‏آید و ظالم روزبروز قوى‏تر مى‏شود. در حال حاضر دنیاى ما به این غده مبتلا است. چنانچه كویت را به خاطر نفتش غارت مى‏كنند و به سراغش مى‏روند اما، بوسنى را رها مى‏كنند و با تحریك دیگران ضربات بسیارى را بر او وارد مى‏سازند و این ماجرا همچنان ادامه دارد و ابرقدرتها به همه خواسته‏هاى چپاولگرانه‏شان مى‏رسند و اكثر اهل زمین را از نعمات محروم مى‏سازند.
اولین كارى كه حضرت صاحب‏الزمان ،علیه‏السلام، پس از ظهور مى‏كنند برداشتن دانه درشتهاست. همان طور كه حضرت امام ،رحمة‏الله علیه، فرمود، سیدجمال مردى خبیر و انقلابى بود ولى یك اشتباه داشت، او به دنبال شاهان مى‏رفت تا آنها را اصلاح كند، غافل از اینكه این دانه درشتها اصلاح‏پذیر نیستند.
حضرت‏حجت،علیه‏السلام،شاهان را برمى‏اندازد و یك حكومت در كوفه برقرار مى‏كند و این حكومت‏به تدریج در سرتاسر كره زمین بسط مى‏یابد و در آن وقت ، «یملاء عدلا» محقق مى‏شود.
یعنى یك حاكم معصوم و پاك كه تمام مردم در نظرش چون فرزند و برادر و پدرند و براى همه به یكسان عدل را جارى مى‏سازد. امام محمد باقر، علیه‏السلام، به عمر بن عبدالعزیز كه درخواست راهنمایى و تذكر داشت فرمودند: «ارحم ولدك، صل اخاك، بر اباك‏» بچه‏هاى مسلمین راپسران خودحساب كن، متوسط‏الحالها را برادران خود و كهنسالان را پدران خود.
در وقت ظهور حضرت، وقتى این معنى و آوازه این عمل از كوفه به پنج قاره منتقل شد و عدالت جارى شد، منابع هر كشور همان هم كشور مى‏شود، البته مردم از منابعشان استفاده مى‏كنند و اگر چیزى اضافه آمد، به جانب مركز حكومتى سرازیر مى‏كنند براى محرومان، بیچارگان و مردمى كه فاقد منابع هستند. از این رو در هیچ سرزمینى كسى پیدا نمى‏شود كه در فقر مانده باشد. (6)
در روایات آمده است كه پشته‏اى از مال یعنى طلا و نقره جلو حضرت جمع مى‏شود و ندا مى‏كنند كه هر كس حاجتمند است‏بیاید و بگیرد و تنها یك‏نفر متقاضى مى‏آید. حضرت دامنش را پر مى‏كنند تا آنجا كه او خجل مى‏شود ، قصد برگرداندن آنها را مى‏كند، اما، حضرت در جواب او مى‏گویند: «ما چیزى كه بخشیدیم پس نمى‏گیریم.»
این جریان ظالمانه مستبدان و دانه‏درشتها متوقف مى‏شود . امام معصوم جانشین مى‏شود و در دیگر نقاط افراد زبده كه همان‏313 نفر هستند و برگزیده نخبه‏هاى جهان‏اند، یا یك زندگى ساده و غذاى مختصر بر مردم حكم مى‏رانند. قهرا منابع مردم و فكرهاى مردم رو به بالندگى و رشد مى‏گذارد.
موعود: به نظر شما چه امرى موجب بروز این همه انحطاط و تشتت در میان بشر شده و حضرت حجت ،علیه‏السلام، چگونه این همه انحطاط را اصلاح مى‏كنند؟
آیت‏الله خزعلى:باید به این نكته توجه كنید كه هر چقدر كه بگوییم فطرت انسان خوب است تا دو موضوع در میان مردم سركوب نشود، ناگزیر از خوبان هم باید احتراز كرد.
در ماجراى بعثت نبى‏اكرم، صلى‏الله‏وعلیه‏وآله، مى‏بینیم كه وقتى روز دوشنبه مبعوث شدند در روز سه‏شنبه نماز را برگزار كردند و بعد از مدتى درباره نماز سوره‏اى آمد و گفته شد به جز این سوره یعنى حمد، هیچ سوره دیگرى نمى‏بایست در نماز خواند. در سوره دوم مسلمین مختاراند اما در سوره اول نماز اختیار ندارند.
ما این مطلب را مى‏دانیم اما دقت نمى‏كنیم. در نماز پس از حمد و ثناى خداوند از او استعانت مى‏جوییم و اولین درخواستمان هدایت‏به راه راست است. سپس راه راست را با سه قید مى‏آوریم. متاسفانه در تفسیرها و ترجمه‏ها همه را «صراط‏» حساب كرده‏اند. یعنى گفته‏اند راه نعمت گرفتگان نه راه غضب‏شدگان و نه راه گمراهان در حالى كه اینطور نیست. زیرا «صراط‏» منصوب است، «صراط‏الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم‏». و اگر «غیر» صفت «صراط‏» بود باید آن هم منصوب مى‏شد. در حالى كه «غیر» در اینجا مجرور است، و صفت‏براى مضاف‏الله است. بنابراین معناى آیه چنین مى‏شود:
«خدایا ما را در راه كسانى كه نعمت گرفتند و مغضوب علیهم نبودند و از ضالین نبودند قرار بده.» یعنى كسانى كه در تمام زمان و در طول همه زندگى متوجه تو بودند، هوا را كوبیدند، نعمت تو را در جاى بایسته صرف كردند و هیچ گاه به آراء خود تكیه نكردند.
البته همه نعمت دارند. نعمت وجود، عقل و هدایت‏به همه داده شده اما، این نعمت را گاه «اهوا» و گاه «آرا» منحرف مى‏كنند.
بشر مى‏گوید: راى من و هوا و هوس من این است. و راى خودش را مقابل راى خدا مى‏گذارد و در نتیجه، فكر خود و راى خود را بر حكم خداوند مقدم مى‏دارد. اینها «ضالین‏» هستند.
همه مردم درزمره‏نعمت‏گرفتگان هستند، هر كس از عدم به وجود آمده از نعمات خداوند بهره برده اما، همین عقل و درایت‏خدادادى در هر كس به نوعى ظاهر مى‏شود. در «عمروعاص‏» به نوعى و در «امیرالمؤمنین‏» نیز به نوعى تجلى پیدا مى‏كند. بعضى به دانسته‏هاى اندكشان مغرور مى‏شوند در مقابل خداوند و علم بى‏كران او، عقل و علم ناچیز خود را قرار مى‏دهند اینها را مى‏گویند «ضالین‏».
معصوم كسى است كه نعمت گرفته شده را در جایش به كار مى‏برد و هیچ وقت‏به آراء خودش تكیه نمى‏كند. هر گاه از پیامبر اكرم سؤالى پرسیده مى‏شد مى‏فرمودند: «الان صبر كنید تا جبرئیل بیاید.» پیامبر از خودش صحبت نمى‏كند.
مااز خدا این راه را ما مى‏خواهیم; راه نعمت‏گرفتگان كه به غضب مبتلا نشده‏اند. یعنى به دنبال هوا نرفته و آراء خود را بر مطالب حكیمانه خداوند مقدم نداشته‏اند.
تمام بلاهایى كه بر سر ما آمده مربوط به همین دوتاست. «اهوا» و «آرا».
«زبیر» از یاران على با «هوا» منعطف شد، با پول منعطف شد و در مقابل امام ایستاد. در جنگ جمل حضرت او را صدا كرد و گفته‏هاى پیامبر را درباره خودش به یادش آورد.
زبیر دست از جنگ كشید اما مى‏بایست‏به طرف جبهه على، علیه‏السلام، برود واین كار را نكرد. طلحه از یاران امام على ، علیه‏السلام، بود اما ، پول چهارخانه و هزار اسب او را از بین برد.
از صدر اسلام تا امروز هر چه گرفتارى پیدا كرده‏ایم از همین هواست و الان هم هر گرفتارى داریم از همین هواست.
الان ما ده مرتبه در شبانه‏روز در نماز مى‏گوییم:
«صراط‏الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین‏» روزى ده مرتبه به خودمان تلقین مى‏كنیم كه: هوانه ، راى نه ولى با این وجود ما نوعا مبتلا هستیم، ایشان ریشه همین هوا و راى را مى‏كنند.
به نظر من، بهترین و بلندترین و درخشانترین سخن درباره اقدامات حضرت ولى عصر،علیه‏السلام، را امام على ، علیه‏السلام، بیان فرموده‏اند:
«یعطف الهوى على الهدى، اذ عطفواالهدى على الهوى و یعطف الراى على‏القرآن اذاعطفواالقرآن على‏الراى ...»
هواهاى مردم را به هدایت‏برمى‏گرداند. یعنى اجازه نمى‏دهد یك مطلب از روى هوى و هوس واقع شود. هوى باید به گرد هدایت‏باشد. (7)
انبیا مى‏خواستند این امر انجام شود اما، در كنارشان منافقى سبز مى‏شد. منافق منتظر فرصت‏بود. درباره حضرت موسى، عیسى و حتى پیامبراكرم هم همین طور پیش آمد. قرآن در این باره مى‏گوید:
«و ممن حولكم من‏الاعراب منافقون و من اهل‏المدینه مردوا على‏النفاق‏»اینان اطراف تو تمرین نفاق مى‏كنند. در زیر منبر پیامبر منتظر اندك فرصتى بودند. تا كار دلخواه خود را انجام دهند. (8)
امام عصر ،علیه‏السلام، ریشه این مسایل را مى‏زنند. و همه كسانى را كه «مردواعلى‏النفاق‏» هستند و به درد نمى‏خورند از بین مى‏برند و سپس همه را زیر تعلیم مى‏گیرند.
صبح و شام قدح حكمت را به آنان مى‏آموزند و مراقب ایشان‏اند، دیگر رقیبى هم در مقابلشان نمى‏ماند. از همین رو مردم را رشد مى‏دهد به طورى كه:
«حملوابصائرهم‏على‏اسیافهم‏» حضرت هوى را مى‏كشد و آراء را به قرآن برمى‏گرداند. اگر بتوان این نكته را در مردم اصلاح كرد ، كارها خوب مى‏شود. (9)
موعود: از میان این دو یعنى «هوا» و «آرا» كدام خطرناكتر است؟
آیت‏الله خزعلى: من از آرا بیشتر مى‏ترسم. كسى كه مسلمان است و براى خودش هم راى قائل است و در برابر خدا و پیامبر «من‏» مى‏گوید خطرناك است. یك وقت كسى مثل «ابوعلى سینا» است كه «من‏» مى‏گوید (هر چند آن بیچاره هم نگفت) اما یك وقت، فردى كه تشخیص یك عبارت ساده عربى را هم نمى‏دهد «من‏» مى‏گوید.
موعود: سؤال این است كه چه تفاوتى میان حضرت ولى‏عصر ،علیه‏السلام، و سایر ائمه و حتى انبیاء هست كه ایشان موفق به این كار مى‏شوند و مى‏توانند جلو بروز این دو امر یعنى غلبه هوى و آرا را بگیرند و آنها نتوانستند؟
آیت‏الله خزعلى: درباره معجزه انبیا سخن بسیار است . معجزه حضرت موسى بایستى عصا باشد و معجزه پیامبر اكرم «بیان‏» چون ادراك مردم در عصر موسى ،علیه السلام، ضعیف بود، عصاى چوبى و ید بیضاء را باید ببینید. اما، در زمان نبى‏اكرم مردم بلاغت را مى‏بینند و تحت تاثیر قرار مى‏گیرند. ادراك مردم در آخرالزمان از دو جهت مثبت و منفى بالا است .
مثبتش آن است كه علم جلو مى‏رود و مردم راز طبیعت را به دست مى‏آورند و به لطایف طبیعت پى‏مى‏برند. لطایفى كه پیشتر پى نمى‏بردند.
در حال حاضر با یك ماهواره از فاصله‏اى دور بر جهان حكومت مى‏كنند و همه كشورها را زیر نظر دارند، اما در آن اعصار ممكن نبود. در قرآن مى‏خوانیم:
«سنریهم آیاتنا فى‏الافاق و فى‏الانفسهم حتى یتبین لهم انه‏الحق ...» (10)
ادراك مردم بالا مى‏رود اما در مقابل، مردم با همین ادراك ، نقطه مقابل یعنى ظلم را هم مى‏بینند كه هر كس روى كار مى‏آید با وعده، در باغ سبز را نشان مى‏دهد.
اعتماد مردم از حكومتها و سران كاسته مى‏شود و تجربه چندین قرن به آنها منتقل مى‏شود. این تجربه آنان را مهیا مى‏كند كه دنبال یك نفر بگردند كه واقعا دادگر است و واقعا براى داد مى‏آید. قبلا تجربه كم بوده و یا منتقل نمى‏شده است ولى در عصر حاضر، اگر تجربه‏اى در گوشه‏اى از دنیا واقع شود بسرعت منتقل مى‏شود.
این قدرت انتقال تجربه قبلا ممكن نبوده است. این تجربه‏ها فكر مردم را بالا برده و آنان ظلمها را خوب شناخته‏اند و از طرف دیگر به خاطر غلبه ظلم، اعتماد از همه سلب شده است. حال یكى را كه با آن عظمت مى‏یابند به سویش مى‏روند; به همان سان كه مردم امام‏خمینى را یافتند و به سویش رفتند.
روزى به جناب بهلول گفتم: قضیه‏اى را درباره تو شنیده‏ام مى‏خواهم از خودت بشنوم تا واسطه نباشد. ایشان گفتند:
روزى درحرم‏حضرت‏عبدالعظیم بر منبر بودم. مى‏بایست پس از آن بلافاصله خود را به محل دیگرى مى‏رساندم. قرار من در آنجا ساعت 2 عصر بود اما، عواملى مانع از آن شد كه بموقع خودم را مهیاى رفتن كنم. پنج دقیقه به ساعت دو مانده راه افتادم ، نزد خودم حساب مى‏كردم تا خود را به محل موعود برسانم سه ربع ساعت زمان مى‏برد. مانده بودم چه كنم.
وقتى كنار خیابان رسیدم یك اتومبیل بنز كنار پایم ترمز كرد. خیلى مؤدبانه گفت‏بفرمایید سوار شوید. سوار شدم اما بعد پشیمان شدم. به خودم گفتم من در دوران طاغوت تسلیم این بنزها نشدم حالا چطور ... مثل برق مى‏آمدیم. همه چراغها بین راه سبز بود. من تعجب كردم. گفتم چطور شد كه یك چراغ قرمز هم پیش نیامد. ایشان گفتند: «ما جور به كسى نكردیم كه جور ببینیم.» پى نبردیم كه كیست. آمدیم تا رسیدیم به محل مجلس. گفتم لابد ده بیست دقیقه طول كشیده از صاحب مجلس عذرخواهى كردم. ایشان گفتند هنوز دو نشده . یكى دو دقیقه ماند. برگشتم، اما دیگر نه بنز دیدم و نه راكب بنز را ...
خوب ، الان هم اگر یك شخصى بیاید و مردم اورا ببینند، از عمق جان تسلیم او مى‏شوند. لذا عدالت هم گسترش پیدا مى‏كند. همه مالك گونه حركت مى‏كنند.
مردم دیگر به دانشمندان هم بى‏اعتماد شده‏اند چون دیده‏اند كه ابزار كار صاحبان قدرت و ثروت شده‏اند.
موعود: امام عصر ،علیه‏السلام، حجت‏حى و حاضر زمان ماست. برخى تصور مى‏كنند ایشان وجود غایبى هستند كه در زمانى دور باید بیایند و كارى بكنند و حتى قایل به هیچ نقشى براى ایشان (به دلیل غیبت) در عالم نیستند. لطفا درباره نقش ایشان در عالم هستى بفرمایید و وظیفه‏اى كه ما نسبت‏به ایشان داریم.
آیت‏الله‏خزعلى: در زیارت جامعه كبیره مى‏خوانیم:
«بكم فتح‏الله و بكم یختم‏»
كارها را خدا با شما آغاز كرد و با شما هم تمام مى‏كند.
بركات بر زمین به وسیله امام معصوم بر مردم مى‏بارد. امام على ، علیه‏السلام، در نامه‏اى كه به معاویه مى‏نویسد، در جواب او كه مى‏گوید همه از قریشیم مى‏فرمایند:
«فانا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا»
ما دست پرورده پروردگاریم بى‏واسطه، ولى تمام مردم دست‏پرورده ما هستند. (11)
بنابراین وقتى تمام مردم دست پرورده هستند، همه نعمتهایى كه بر آنان مى‏بارد از ایشان است و اگر توجه كنند عنایت رسیده ملموس هم خواهد شد.
در دوران جنگ، در جبهه‏هاى خودمان مكرر این الطاف وارد شده است و ماجراهاى مختلفى در این زمینه نقل شده است ، از جمله ماجرایى كه براى یكى از طلبه‏هاى حوزه اتفاق افتاده است.
ماجرا از این قرار بود كه طلبه‏اى به قصد خدمت راهى جبهه مى‏شود. در آنجا نزد حجة‏الاسلام شهید میثمى كه در آن زمان مسؤولیت تبلیغات جبهه را بر عهده داشتند مشغول كار مى‏شود. توان و قدرت این جوان طلبه موجب شده بود بسیارى از كارها براحتى انجام شود از همین رو آقاى میثمى بشدت نسبت‏به حضور این جوان احساس نیاز مى‏كرده است اما، همسر این طلبه مكرر از مشهد تماس مى‏گرفته كه چرا برنمى‏گردى بچه‏ها دچار سختى هستند و ...
بیش از شش‏ماه، مى‏گذرد و آقاى میثمى اجازه رفتن به این جوان نمى‏دهد تا اینكه یك روز جام صبرش لبریز مى‏شود. تصمیم مى‏گیرد به نزد آقاى میثمى برود و بگوید در هر حال من فردا راهى مشهد مى‏شوم. همین كار را هم مى‏كند. آقاى میثمى مى‏بیند جایى براى صحبت نیست. از طرفى هم امور مربوط به جبهه با رفتن این جوان طلبه در دچار اختلال مى‏شد. شب در خیمه متوسل به حضرت ولى عصر ،علیه‏السلام، مى‏شود و از ایشان استمداد مى‏طلبد. قرار بود كه فردا صبح جوان طلبه براى خداحافظى بیاید اما، به جاى خداحافظى اعلام آمادگى براى ماندن و ادامه كار مى‏كند.
میثمى متعجب مى‏شود . به طلبه مى‏گوید مگر نه اینكه قرار بود به مشهد بروى ؟ جوان مى‏گوید قرار بود اما، امروز صبح خانم از مشهد زنگ زد و گفت: امام عصر، علیه‏السلام، به خوابش آمده و فرموده «چطور است كه مرتب مى‏گویى بیاید، كجا براى نصرت اسلام بهتر از جبهه؟» از همین رو به من توصیه كرده اگر چه وجودت در خانه به خاطر بچه‏ها و مشكلات لازم است اما در جبهه بمان ... در سفرى كه به مشهد داشتم به همین طلبه برخوردم و از زبان خودش ماجرا را شنیدم. باید دانست كه هیچ كارى واقع نمى‏شود مگر با الطاف حضرت.
موعود: چه توصیه‏اى براى موعودیان و دوستان موعود دارید؟
آیت‏الله خزعلى: به همه برادران و خواهرانى كه این نوشته‏ها را مى‏بیند و مطالعه مى‏كنند توصیه مى‏كنم دست از دامن ولى‏عصر ،علیه‏السلام، برندارند. در همه مشكلات به ایشان روى بیاورند. اگر محكم دامن ایشان را بگیرند، حاجت‏خود را خواهند گرفت. ماه رمضان نزدیك است. در این ماه دعاى افتتاح خوانده مى‏شود، در این دعا مى‏بینید كه پس از حمد و ثناى خداوند درباره همه معصومین ،علیهم‏السلام، سخن به میان آمده ولى دوسوم این دعا درباره به امام عصر است كه این نشان‏دهنده اهمیت جایگاه ایشان است.
امروزه حكومت در دست ایشان است. مردم باید بدانند كه امروز ولى‏امرشان ایشان‏اند. در دعاها به ما تعلیم داده‏اند ، دائم باید دست‏به دامن ایشان شد. در دعاى ندبه هر صبح جمعه مى‏خوانیم: «هل الیك یابن‏احمد سبیل فتلقى‏»،اى پسر احمد آیا راهى هست كه ملاقات شوى ؟ عجز و لابه مى‏كنیم كه راهى پیدا كنیم.
منقول است كه مرحوم «مامقانى‏» در عالم خواب در صحن مسجدالحرام، نبى‏اكرم، صلى‏الله علیه و آله، را به خواب مى‏بینند. مى‏گوید پس از نماز رفتم و خدمت نبى‏اكرم عرض ادب و حاجت كردم. حضرت فرمودند: مامقانى، دوران من گذشته است امروز دوران فرزندم مهدى است‏حاجتت را آنجا ببر. از این رو برخى از محققان نظر داده‏اند كه اگر به هر یك از ائمه معصومین،علیهم‏السلام، هم متوسل شویم، برمى‏گردانند به حضرت مهدى،علیه السلام،.
از این رو كمى هم در زندگى خودتان تجربه كنید. ببینید چنین هست‏یا خیر.
موعود: توجه به مساله مهدویت در این عصر و ترویج فرهنگ انتظار در شرایط فعلى چه ضرورتى دارد؟
آیت‏الله‏خزعلى: از اهمیت‏موضوع همین بس كه پیامبر ، بیست و سه سال تلاش و رنج و زحمت متحمل شد و ناملایمات را تاب آورد، 108 غزوه و سریه را انجام داد اما هفتاد روز مانده به آخر عمر به او ابلاغ شد كه اگر مطلب آخر را درباره ولایت نگوید هیچ كارى نكرده است. و پس از آن پیام آمد كه:
«الیوم اكملت لكم دینكم.» (12)
ما اگر در كارهایمان ولایت اهل بیت نباشد و ولایت مدار نباشیم همه چیزمان مانند شش صفر است . كه واحدش را بردارند. دیگر میلیون نداریم. آن واحد مى‏آید به آن شش صفر اعتبار میلیون مى‏دهد و نه صفر را اعتبار میلیارد مى‏بخشد.
روى همین اعتقاد بود كه فرمود: «الیوم اكملت لكم دینكم.»
اعتقاد قلبى، گرفتن فیض و ادامه توفیق همه منوط به این امر است كه متوجه ولایت و امامت ولى عصر، علیه‏السلام، باشیم. شیعه‏اى كه در یك شبانه‏روز نام ولى عصر بر زبانش جارى نشود شیعه نیست.

پى‏نوشتها:

1. سوره شمس (91) ، آیه 8.
2. نهج‏البلاغه ، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، خطبه 150، ص 458.
3. همان، ص 460.
4.همان، نامه‏53، ص‏993.
5. متن روایت چنین است: «ما اصبح بالكوفة الا ناعما و ان ادناهم منزلة لتاكل البر و یجلس فى‏الظل و یشرب من ماء الفرات‏»، المجلسى ، محمدباقر،بحارالانوار، ج 40، ص‏327.
6. ر.ك: المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 52، ص 390.
7.نهج‏البلاغه ، خطبه 138، ص 424.
8.سوره توبه (9)، آیه 101.
9.نهج‏البلاغه ، خطبه 150، ص 460 .
10.سوره فصلت (41) ، آیه‏53.
11.نهج‏البلاغه ، نامه 28، ص 894.
12.سوره‏مائده(5)،آیه‏3.

 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود