مقاله ها
نویسنده : آیت الله سید ابوالفضل میرمحمدى
بازدید : 264

چكیده:

بیان مفهوم لغوى و اصطلاحى اعجاز و لزوم معجزه براى هر پیامبرى و بیان اثبات اعجاز قرآن و تحدى و عجز مردم از آوردن مثل آن و بیان مفهوم لغوى فواتح سور و تفسیر آنها بحسب روایات و اقوال دانشمندان و ذكر بعضى خرافات و بیان ممتاز و نیز بیان مفهوم قرائت و ذكر قراء دهگانه وعدم تواترقرائات و جواز قرائت‏به هر یك از آنها و بهترین قرائت از قرائتها از عمده مطالبى است كه در این مقاله آمده است.

اعجاز
اعجاز در لغت داراى معانى زیادى است كه احتمالا براى هر یك از آن معانى بطور مستقل‏وضع شده‏باشد وآن‏معانى عبارتند از:

1 - ناتوان و عاجزساختن درجایى‏كه گفته مى‏شود: (عجز فلان فلانا) یعنى فلانى او را عاجز ساخت.

2 - فوت شدن در جایى كه مى‏گویند (اعجزنى فلان) یعنى آن چیز ازمن فوت شد.

3 - احساس عجز در جایى كه مى‏گویند (اعجز فلان فلانا) یعنى فلانى عجز او رااحساس كرد. (1)

اعجاز دراصطلاح:
براى اعجاز در اصطلاح تعریفات زیادى كرده‏اند كه محتمل است همه آنها به مفهوم واحدى برگردند.خواجه طوسى مى‏فرماید:

«معجزه ثبوت چیزى و یا نفى چیزى است‏بر خلاف عادت در صورتى كه با ادعا موافق باشد». (2)

از تعریف استفاده مى‏شود، معجزه خلاف عادت است نه خلاف حكم عقل پس اجتماع نقیضین كه محال عقلى است‏به معجزه نیز ممكن نخواهد شد و اما اینكه فرموده خلاف عادت است صحیح است‏یعنى مثلا یك درخت‏بارور كه بخواهد میوه خود را به ثمر برساند و قابل خوردن باشد نیاز به گذشت زمان و چند ماه دارد اما همین جریان و ارتباطات در اسباب با معجزه و با اراده خداوند متعال در آن واحد وجود مى‏یابند و درخت، میوه خود را مى‏رساند.علامه خویى قدس سره مى‏نویسد:

معجزه آوردن چیزى توسط مدعى است كه منصبى از مناصب الهى را ادعا مى‏كند در صورتیكه آن چیز بر خلاف نوامیس طبیعت و بر وفق ادعا باشد و دیگران از آوردن آن عاجز باشند. (3)

سیوطى مى‏نویسد: معجزه امرى است‏خارق عادت، مقرون به تحدى و سالم از معارضه. (4)

علامه طباطبائى قدس سره مى‏نویسد: معجزه امرى است‏خارق عادت در اثر تصرف ماوراءالطبیعه در طبیعت و ماده حاصل مى‏شود نه بمعناى چیزى كه مبطل ضرورت عقل باشد. (5)

اعجاز قرآن
قرآن كریم معجزه‏ایست كه خداوند متعال براى اثبات نبوت پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم نازل فرموده و در این امر احدى از مسلمین مخالفتى نكرده‏است، جز تعداد كمى كه در مقام معارضه با قرآن كریم برآمده و خود را رسوا نموده‏اند مثلا مسیلمه كذاب كه در یمامه ادعاى پیامبرى كرد و براى خود قرآنى ساخت و از جمله كلمات او (الفیل ماالفیل و ما ادریك ماالفیل له مشغر طویل و ذنب اصیل و ما ذلك من خلق ربنا بقلیل) مى‏باشد این جملات علاوه بر اینكه نسخه‏اش مانند نسخه قرآن است و در معارضه نباید از روش دیگرى استفاده كرد، داراى مفاهیمى سبك و بدون تناسب صدر و ذیل و واهى است چنانكه خطابى مى‏گوید: گوینده جملات بسیار جاهل به ادبیات عرب بوده و كلام خود را با الفیل ماالفیل شروع كرده و بایستى مطالب مهمى را ذكر كند كه ذكر نكرده بلكه به دم و خرطوم و ... فیل اكتفا كرده‏است آیا نمى‏بینید خداوند متعال در چند جا كه باین ترتیب شروع كرده مثلا (القارعة ماالقارعة و ما ادریك ماالقارعة) و (الحاقة ماالحاقة و ما ادریك ماالحاقة) در دنبال آنها احوالات سخت و اوصاف هولناك و آن چه مناسب با مقدمه بوده بیان فرموده است. (6)

بیان وجه اعجاز
وجه اعجاز قران كریم همواره مورد بحث دانشمندان علوم قرآنى بوده و مى‏باشد و آنان در این امر اختلاف كرده‏اند كه آیا وجه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت و اسلوب آنست و یا محتواى آن از قبیل اخبار غیبى و تحقیق آنها در خارج و بیان احكام فقهى و اخلاقى و سیاسى و یا در جهت (صرفه) یعنى خداوند خود از آوردن مثل قرآن مانع مى‏شود و در واقع اعجاز در منع است و نه در قرآن یكى از دانشمندان نیز اظهار ناتوانى در بیان وجه اعجاز مى‏كند و مى‏نویسد: قرآنیكه عقل و فهم دانشمندان را به عجز رسانده اولى است كه زبان آنانرا به عجز برساند بلى دانشمندان به آنچه از قرآن فهمیده‏اند بیان مى‏كنند به بیان وجه اعجاز واقعا (7) .

و بعضى از دانشمندان به بیان اقرال اكتفا كرده‏اند چنانكه محقق طوسى در وجه اعجاز چنین فرموده است:

گفته‏اند اعجاز قرآن یا از جهت فصاحت آنست و یا فصاحت واسلوب آن ویا صرفه وهمه آنهامحتمل است (8)

به هر حال بنظر مى‏رسد وجه قرآن كه در تمام سوره‏ها موجود است همان فصاحت و بلاغت و اسلوب قرآن كریم باشد زیرا آیات تحدى از جمله آیه شریفه(ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین.) (9) دلالت دارند براینكه آنان از آوردن كوچكترین سوره عاجز بودند. پس اگر وجه اعجاز اخبار غیبى و یا احكام فقهى و اخلاقى و سیاسى باشد نباید سوره شریفه كوثر مثلامعجزه باشد زیرا نه اخبار غیبى را در بر دارد و نه احكام را بنابراین وجه اعجاز همان فصاحت و بلاغت و اسلوب است كه در تمام سوره‏ها یافت مى‏شود چنانكه مشهور است.

و قصه ولید بن مغیره نیز شاهد خوبى است‏براى مختار ما و خلاصه آن چنین است: روزى ولید از پیامبر اسلام تقاضا كرد تا آیاتى از قرآن تلاوت كند حضرت به قرائت‏سوره سجده (فصلت) مشغول شد وقتى به آیات «فان اعرضوا فقل اندرزتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» رسید ولید لرزید و از جاى خود برخاست و به خانه رفت و به جمع دوستان خود پیوست آنان خیال كردند كه او مسلمان شده و از آن پس جزو آنان نخواهد بود تا اینكه ابوجهل به خانه او رفت و گفت تو وعده دادى درباره قرآن فكرى نكنى چه شد به خانه‏ات برگشتى آیا اسلام آورده‏اى در پاسخ گفت: نه، بلكه هنگامیكه از محمد تلاوت قرآن شنیدم برخود لرزیدم سپس ابوجهل سئوال كرد آیا كلامش شعر است گفت:نه آیا خطبه است گفت:نه، خطبه كلامى است متصل و قرآن متفرق است پس كهانه (غییب‏گویى) است گفت نه آنگاه پرسید پس چیست گفت: اگر مهلت دهى خواهم گفت: فرداى آنروز اظهار كرد كه بگوئید آن سحر است زیرا در قلوب تاثیر مى‏گذارد آنگاه آیات شریفه (ذر نى و من خلقت وحیدا) تا آیه (تسعة عشر) نازل شد.

از این روایت‏بخوبى استفاده مى‏شود كه قرآن خصوصیت و امتیازاتى دارد كه در متن آنست و نه در غیر آن باشد مانند صرفه و امثال آن و این مطلب منافات ندارد كه جهات دیگر قرآن از قبیل اخبار غیبى و تحقق آن در خارج، معجزه باشند.

فواتح السور و مقطعات
از جمله عناوینى كه در علوم قرآنى مورد بحث قرار گرفته واژه فواتح و مقطعات است (10) و در لسان احادیث نیز به آنها اشاره شده است. (11)

فواتح و مقطعات در لغت
فواتح در لغت جمع فاتحه بمعنى اول هر چیز است همانطور كه خواستیم جمع خاتمه به معنى آخر هر چیز است و مقطعات جمع مقطع بمعنى چیز پاره شده و منحل گشته‏است چنانكه دركتب لغت آمده است:

لسان العرب: فواتح القرآن اوائل السوره الواحد فاتحة و ام الكتاب یقال لها فاتحه القرآن مقطعات الشى‏ء طرائفه التى یتحلل الیها و یترك عنها و المقطعات من الشعر ما تحلیل و تبرك عنه.

جمهرة اللغة: هلم فاتحتى اى حاكمتى. یعنى فاتحه اسم فاعل از فتح بمعنى حكم است

اقرب الموارد: فواتح القرآن اوائل السور خلاف خواتمه و مقطعات الشى‏ء طرائفه التى تحلیل الیها

مجمع‏البحرین: فاتحه كلى‏شى‏ء اوله و خاتمته آخره فهى، اما مصدر بمعنى الفتح كالكاذبه بمعنى الكذب او صفة و التاء فیها للنقل من الوصفیه الى الاسمیة‏مفردات راغب: فاتحة كل شى‏ء مبدئه الذى یفتح به ما بعده و به سمى فاتحة الكتاب

فواتح و مقطعات در اصطلاح
فواتح و مقطعات در اصطلاح، حروف هجایى را گویند كه در اوائل 29 سوره قرآن واقعند مانند الم، الر، طس ...

تفسیر فواتح سور
در معانى فواتح سور اختلاف شده و اقوال بسیارى دیده مى‏شود كه بعضى تعداد آنها را تا بیست قول رسانیده نه و همین طور روایات وارده نیز با هم مختلف و متعارضند كه قهرا نمى‏توان به آنها تمسك كرد بنابراین، قول باینكه آنها از متشابهاتند و احدى جز خداوند متعال و راسخین در علم از آنها اطلاعى ندارند صحیح بنظر مى‏رسد.

فواتح و روایات
روایات در این موضوع بسیار ولى مختلف مى‏باشد كه خوب است از هر گروه آنها حدیثى از باب نمونه نقل كنیم.

1 - محدت بحرانى از محمدبن قیس روایت مى‏كند كه امام باقرعلیه السلام مى‏فرمود: حى بن اخطب و ابا یاسربن اخطب و عده‏اى از یهود نجران به محضر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم رسیدند و سئوال كردند آیا در میان آیات نازله كلمه «الم‏» وجود دارد؟ فرمود بلى سپس گفتند آیا جبرئیل آنرا آورده؟ فرمود بلى آنگاه گفتند در انبیاء كسى نبوده كه مدت حكومتش معین شده باشد جز تو كه مدت حكومتت‏بیان شده‏است پس حى‏بن اخطب متوجه اصحابش شد و اظهار كرد «الف‏» در (الم) یك و «لام‏» سى و «میم‏» چهل محسوبند و پس جمعا 71 سال مى‏شود و عجب است از كسى كه وارد امتى شده كه عمر آن 71 سال است‏سپس پرسید آیا كلمه دیگرى نیز وجود دارد فرمود بلى آنگاه گفت مطلب بر ما مشتبه شد. (12)

2 - شیخ صدوق از سفیان بن سعد الثورى نقل مى‏كند: خدمت امام باقرعلیه السلام عرض كردم اى پسر رسول خدا معنى كلام خدا («الم‏» و «المص‏») تا آخر حروف چیست؟ فرمود: اما الم یعنى انا الله المجید و «المص‏» یعنى اناالله المقتدر الصادق. (13)

3 - شیخ صدوق از على‏بن محمدبن سیار از امام حسن بن على‏علیه السلام روایت مى‏كند: خداوند در قرآن مجید مى‏فرماید «الم ذلك الكتاب‏» یعنى اى محمد این كتابى كه بتو فرستادم مركب از الف و لام و میم است كه حروف هجاى شما است اگر راست مى‏گویند نظیر آنرا بیاورند. (14)

4 - شیخ صدوق از ابوبصیر از امام صادق‏علیه السلام روایت مى‏كند (الم) حرفى است از حروف اسم اعظم كه در قرآن تقطیع شده هر وقت پیغمبرعلیه السلام و یا امام بخواهد دعایش مستجاب گردد آنها را در قالب مركبى تركیب مى‏دهد و خدا را با آن اسم مى‏خواند. (15)

5 - سیوطى از سدى نقل مى‏كند از ابن عباس روایت‏شده كه «الم‏» اسمى است از اسماء اعظم خدا و نیز مى‏نویسد: گفته‏اند: این حروف اسم اعظم خدا است ولى ما تالیف آنها را نمى‏دانیم و از ابن عطیه نیز همین مطلب منقول است و نیز مى‏نویسد: «الم‏»، «طسم‏» و «ص‏»، سوگندهاى خدا هستند (16)

فواتح و آراء
آراء مفسرین طبق نوشته شیخ الطائفه بالغ بر ده قول است.

1 - آنها یعنى فواتح، اسامى قرآنند.

2 - آنها بر انتهاى سوره سابق و ابتداى سوره لاحق علامتند

3 - آنها اسامى سورى است كه در آنها واقعند و مرحوم شیخ این قول را پسندیده و فرمود بهترین معنا همین است كه گفته شود آنها نامهاى سوره‏هایى هستند كه در آنها واقعند.

4 - سوگندهایى هستند كه خداوند به آنها قسم یادكرده‏است.

5 - اسم اعظم خدایند.

6 - اوائل كلمه‏هایى هستند كه رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم آنها را مى‏داند مانند شاعر كه مى‏گوید: (قلنا لها قفى فقالت ق) یعنى گفتیم به او توقف كن گفت (ق) یعنى توقف مى‏كنم.

7 - حروفى هستند از حروف هجا كه براى تركیباتى وضع شده‏اند

8 - حروفى هستند كه هر یك از آنها به معناى اشاره دارد

9 - حروفى هستند از حروف جمل

10 - اسرار قرآن مجیدند چنانكه هر كتابى را سرى است (17)

علامه طباطبائى در ارتباط با ده قول مذكور مى‏فرماید اقوال دهگانه صرف احتمال و فرض بیش نیستندو هیچ یك داراى دلیل و برهان نسیت‏سپس مى‏فرماید: این حروف رموزیست‏بین خداوند سبحان و رسول اكرمش كه علم آن مستور بوده و براى كشف آنها راهى نیست

خرافات
نولد كه مستشرق آلمانى طبق نقلى ادعا كرده است كه هریك از این حروف اشاره‏اى دارد مثلا(س) به سعد وقاص (م) به مغیره (ن) به عثمان (ه) به ابو هریره اشاره‏است ولى در اواخر به خطاى خود واقف شده از حرف خود بر گشته است اما عده‏اى مانند بهل و هرشفلید از نو براى مطلب او حماسه آفریده دو باره آنرا زنده گرده‏اند. (18)

نصوح طاهر فلسطینى نیز طبق نقلى ادعا كرده است كه حروف بر حسب حساب جمل اشاره به آیات سوره‏ایست كه در اوایل آنها واقعند و این تطابق تا زمان عثمان بوده و بعد از او بهم خورده است. (19)

پس به نظر او سوره بقره كه (الم) در اول آنست 71 آیه بوده و پس از عثمان تحریف شد و به 286 آیه رسیده است و همینطور سوره عنكبوت كه اول آن (الم) واقعست 71 آیه بوده و پس از عثمان تحریف شده و به 200 آیه رسیده‏است.

شیخ محى‏الدین ابن عربى طبق نقلى ادعا كرده است كه این حروف جمعا به 78 حرف مى‏رسد و بنا بفرمایش پیغمبر اسلام ایمان (سبعین و بضع) یعنى هفتاد و خورده‏اى جزء دارد و این 8 كه در 78 است اشاره به بضعى است كه در روایت است و ایمان كسى بكمال نمى‏رسد مگر اینكه حقایق این حروف را كه در سوره‏ها است‏بداند. (20)

به هر حال به نظر مى‏رسد قول باینكه این حروف از اسرار و متشابهات قرآن مجید است صحیح باشد زیرا اولا: تعریف متشابهات شامل بر آنها است ثانیا: روایات چنانكه دیدیم مختلف است و متعارض بوده، و صلاحیت‏براى تمسك ندارند. ثالثا: اقوال در مسئله بسیار متشتت و مختلف است و اتفاقى در میان آنها نیست و بعلاوه هیچ یك از آنها چنانكه گفته‏اند دلیل و برهانى ندارد همانطور كه از قاضى ابوبكربن‏عربى نقل شده كه او بیش از بیست قول در مسئله دیده و كسیكه در تفسیر این حروف راى قطعى داده باشد ندیده‏است (21) و همانطور كه علامه طباطبایى در خصوص اقوال دهگانه فرموده‏است كه آنها حدس و احتمالند و دلیل و برهانى ندارند. (22)

قرائت
قرائت در لغت‏بمعناى تلفظ نامه و كتاب است و اسم فاعل آن قارى و جمع آن قراء بضم قاف است و به معناى مرور الفاظ بذهن بدون تلفظ نیز آمده‏است چنانكه در كتب لغت نوشته‏اند.

قاموس: قراه و به كنصر و منع قرء و قرائة تلاه فهو قارى‏ء و جمعه قراء و قارئین

لسان العرب: قرات الشیى‏ء قرآنا جمعته و ضممت‏بعضه الى بعض و معنى قرات القرآن لفظت‏به اى القیته و سمى القرآن قرآنا لانه یجمع السور

اقرب الموارد: قرء الكتاب نطق بالمكتوب فیه او القى النظر علیه و لم یجهر الكلام و ربما عدى بالباء قرء بالكتاب

قرائت در اصطلاح: قرائت‏خاصى را گویند یعنى قرائتى كه به قراء هفتگانه و یا دهگانه منسوب باشد كه در تلاوت قرآن ارائه داده‏اند و چون قرآنها در عصر پیامبراكرم‏صلى الله علیه وآله وسلم و زمانى پس از آنحضرت بدون اعراب و لغت‏بوده متخصصین علم لغت و ادب آنها را با قواعدیكه در دست داشتند تلاوت مى‏كردند و طبعا در میان آنها اختلاف مى‏شده است و كتابهایى كه در موضوع قرائت نوشته‏شده و كیفیت قرائت هر یك از آن را قراء بیان مى‏كرده‏اند مانند كتاب (التیسیر فى القرائات السبع) تالیف ابوعمر دانى متوفاى سال 444 و كتاب (النشر فى القرائات العشر) تالیف حافظ ابى‏الخیر مشهور به ابن الجزرى متوفاى سال 883 هجرى در این دو كتاب محل اختلاف قراء كه در كیفیت تلفظ حروف و كلمات بوده‏است‏بیان مى‏كنند.

قراء
اما قراء قرآن مجید كه بعنوان قراء سبعة و یا قراء عشره نام گرفته‏اند شرح حالشان دركتب تراجم و قرائات بطور گسترده آمده‏است ولى ما به لحاظ مقاله فقط به ذكر نام و تاریخ فوت و نام چند نفر از راویان آنها بسنده مى‏كنیم.

1 - عبدالله بن عامر دمشقى كه در زمان ولیدبن‏عبدالملك قاضى دمشق بوده‏است و در میان قراء فقط او از عرب بوده‏است (23) وى در سنه 118 هجرى از دنیا رفته و قرائت او را دو نفر بنام ابن ذكوان و هشام بن عمار روایت مى‏كنند (24)

2 - عبدالله بن كثیر مكى: وى از تابعین بوده كه در سنه 120 درمكه معظمه وفات كرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام قنبل و بزى روایت مى‏كنند. (25)

3 - عاصم بن بهدله كوفى: وى از تابعین بوده و در سنه 127 و یا 129 هجرى در كوفه فوت كرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام حفص و ابوبكر بن عیاش روایت كرده‏اند. (26)

4 - ابوعمروبن‏العلاءالبصرى: وى كه نام او را زبان نیز گفته‏اند در سنه 154 در كوفه فوت كرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام ابوعمرو و ابوشعیب از یحیى بن مبارك یرندى نقل كرده‏اند. (27)

5 - حمزه كوفى: وى فرزند حبیب و در سنة 156 هجرى فوت كرده و قرائت او را دو نفر بنام خلف‏بن‏هشام و خلادبن‏خالد با یك واسطه نقل كرده‏اند. (28)

6 - نافع مدنى: وى فرزند عبدالرحمن و اصلش از اصفهان بوده و در سال 169 هجرى در مدینه فوت كرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام قالون و ورش بلاواسطه نقل كرده‏اند. (29)

7 - كسائى كوفى: وى فرزند حمزه النحوى درسال 189 هجرى فوت كرده است وقرائت او را دو نفر بنام حفص بن عمر نحوى و لیث‏بن خالد بدون واسطه نقل كرده‏اند. (30)

دركتاب تیسیر مى‏نویسد: گفته مى‏شود بجهت اینكه او در كساء خود احرام بسته كسائى خوانده‏اند.

8 - خلف بن هشام بغدادى: وى ملقب به بزار بوده و درسال 229 هجرى دربغداد فوت كرده‏است و قرائت او را دو نفر بنامهاى اسحق و ادریس نقل نموده‏اند. (31)

9 - یعقوب بن اسحاق: وى اهل بصره بوده و در سال 205 هجرى در 88 سالگى فوت كرده‏است و قرائت او دو نفر بنام‏هاى رویس و روح نقل كرده‏اند. (32)

10 - یزید بن جعفر: كنیه وى ابو جعفراست كه از اهل مدینه بوده و در سال 130 هجرى فوت شده‏است و قرائت او را دو نفر بنام عیسى و ابن جماز نقل كرده‏اند (33)

این ده نفر كه ترجمه آنها اجمالا ذكر شد هفت نفر اول آنها از قراء سبعه مورد اتفاقند و سه نفر اخیر از قراء عشره مورد اختلافند

قرآن كریم
شكى نیست در اینكه قرآن كریم نام یك سلسله الفاظى كه مواد و صور آنها از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم اخذ شده و صحابه و تابعین آنحضرت آنرا نقل كرده‏اند بنابر این باید بحث‏شود كه آیا قرائت قراء سبعه و یا عشره بطور متواتر از آنحضرت نقل شده و یا دلیل معتبرى بر صحت آنها ارائه گشته است.

علماء و دانشمندان د رتواتر قرائات اختلاف كرده‏اند و ما به تعدادى از موافقین و مخالفین اشاره مى‏كنیم.

كسانى كه موافق بر تواتر هستند: 1 - علامه حلى (ره) مى‏نویسد: با هر یك از قرائات سبعة مى‏شود قرآن را قرآئت كرد زیرا آنها متواترند. (34)

2 - شهید اول (شیخ محمد بن مكى)مى‏نویسد: قرآئت‏با هر یك از قرآئات متواتر جایز است اما با قرآئت‏شاذه جایز نیست و بعضى از اصحاب، قرائت ابو جعفر و یعقوب و خلف را منكرند ولى اصح آنست كه قرائات آنها نیز مانند قرائات سبعه معتبر است زیرا آنها هم متواترند. (35)

3 - حاجبى و عضدى مى‏نویسند: قرائات سبعة متواترند زیرا اگر متواتر نباشند نا چار بعضى از این قرائات مانند مالك و ملك نباید متواتر باشند و چنین چیزى صحیح نیست و باطل است آنگاه استدلال خود را توجیه مى‏كند. (36)

4 - احمد بن محمد مشهور به بناء: وى پس از آنكه از بعضى نقل مى‏كند قرائات عشره متواتر بلكه از ضروریات دین‏است و آنها بر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است مى‏گوید:قرائات سبعة بالاتفاق متواتر است و اصح این است كه بگوئیم قرائات سه‏گانه دیگر نیز چنین است و این مطلبى است كه ما از تمام شیوخ خود تلقى كرده‏ایم. (37)

اما مخالفین: شهید اول مى‏نویسد: مقصود از تواتر قرائات نه این است كه همه آنها متواترند بلكه مقصود این است كه قرائت متواتر در میان آنها است زیرا بعضى ازقرائات - سبعة چه برسد به قرائات دیگر شاذند چنانكه بعضى از محققین تحقیق كرده‏اند. (38)

2 - میرزاى قمى مى‏نویسد: اگر مقصود از تواتر قرائات این باشد كه آنها با تواتر از پیامبر اسلام نقل شده باشد مشكل است چنانكه در قانون سابق گفتیم و اگر مقصود این باشد كه ائمه اطهارعلیه السلام قرائت آنها را تجویز فرموده‏اند سخنى صحیح است، بلكه مى‏شود ادعاى علم كرد زیرا آن بزرگواران دستور داده‏اند قرآن را همانطور كه مردم مى‏خوانند قرائت كنید. (39)

3 - شیخ انصارى در (فرائد) و آخوند خراسانى در (كفایة الاصول) و شیخ حائرى یزدى در (كتاب الصلوة) و آیة الله خوئى در (البیان) و دیگرى از علماى نزدیك عصرما همگى معتقدند كه هیچ یك از قرائات تواتر ندارد ولى قرائت همه آنها جایز است. گرچه امام خمینى قدس سره در نماز قرائت آنجه را كه شایع در میان مسلمین است مطابق احتیاط دانسته‏اند آنچه بنظر مى‏رسد اینكه گفته شود: گفتار مخالفین تواتر،صحیح و مقتضاى ادله است و قرائات قراء سبعه یا عشره متواتر نیستند و آنها از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم متواترا نقل نكرده‏اند و این قول بجهاتى است كه مى‏بینیم.

1 - تراجم نویسان براى قراء، شیوخ و اساتید زیادى كه در حد تواتر باشد ذكر نكرده‏اند پس در میان پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم و آنان تواترى دیده نمى‏شود گرچه ممكن است‏بین ما و قرآء تواترى باشد.

2 - خود قراء كه ناقلین قرائتند معدودند پس تواترى هم اگر باشد بجهت آنها قطع مى‏گردد

3 - بعضى از قراء مورد نكوهش بعضى از دانشمندان قرار گرفته‏اند پس اگر تواترى در میان بود نبایستى مورد ایراد قرار گیرد چنانكه از امام احمد نقل شده كه نماز جماعت‏با امامى كه قرائت‏حمزه مى‏كند مكروه‏است و از ابن مهدى دانشمند معروف نقل شده كه مى‏گفته من اگر قدرت داشتم كسى كه قرائت‏حمزه مى‏كند پشتش را بخاك مى‏مالیدم. (40)

قرائات سبعه و جواز آن
قرائت‏به هر یك از قرائات سبعه ظاهرا بى اشكال جواز آن و مورد اتفاق است‏بلكه بعضى از فقهاء نزدیك عصر ما آنرا مطابق احتیاط دانسته‏است. (41)

آیة الله خوئى مى‏نویسد: بزرگان علماى شیعى و سنى معتقدند به جواز قرائت‏به هر یك از قرائات سبع و خواندن آنها د رنماز سپس مى‏نویسد: اخبارى از ائمه معصومین‏علیهم‏السلام روایت‏شده كه شیعیان خود را به طور قطع دستور مى دادند كه به هر یك از قرائات شایع در آنزمان قرائت كنند. (42)

بنظر مى‏رسد: مطلب همانست كه علما فرموده‏اند زیرا از روایاتى كه ائمه اطهارعلیهم‏السلام به شیعیان خود دستور دادند كه به قرائت متداول قرائت كنند بخوبى پیدااست كه به هر یك از قرائات سبع مى‏توان در نماز و غیر نماز اكتفا كرد زیرا وقتى شیعیان كه از بلاد مختلفند بشنوند كه وظیفه آنها خواندن قرائت متداول است قهرا موظف مى‏شوند به خواندن قرائت متداول در محلهاى خود كه خالى از قرائت‏سبعه نیستند.اما روایات در حد كثرت با تعبیرات مختلف دلالت دارند بر اینكه مى‏توان قرائت‏شایع را در نماز و غیر نماز قرائت كرد مانند:

1 - اقرا كما یقرء الناس یعنى تو هم بمانند مردم قرائت كن.

2 - اقرؤا كما تعلمتم یعنى طبق آنچه یادگرفته‏اید قرائت كنید.

3 - اقرؤا كما علمتم این جمله را امام در جواب سئوال راوى كه عرض كرده بود من حروفى را از قرآن مى‏شنوم كه با آنچه مردم قرائت مى‏كنند مطابقت ندارد، فرمود: شما مطابق آنچه یاد گرفته‏اید قرائت كنید (43)

معلوم است قرائاتى كه مردم مى‏خوانند همان قرائات سبعة متداول در آنزمان بوده‏است

قرائت‏بهتر
اما بهترین قرائت در میان قرائات سبعه قرائت عاصم است كه از طریق ابى عبد الرحمان سلمى از على‏علیه السلام یاد گرفته‏است كه خوشبختانه قرآن موجود بر اساس همان قرائت عاصم است‏و حفص روایت كرده كه عاصم به من گفت قرائتى كه ترا یاد دادم از ابى عبدالرحمن سلمى و او از على علیه السلام آموخته است. (44)

ابن جزرى مى‏گوید: عاصم در كوفه ریاست قرائت را داشته و او جانشین ابى عبد الرحمن سلمى بوده و مردم بعد از سلمى براى یاد گرفتن قرائت‏به او مراجعه مى‏كردند او جامع فصاحت و دقت و بیان و تجوید بوده و در زمان خود از بهترین صدا برخوردار بوده‏است. (45)

و علامه حلى نیز فرموده: محبوب‏ترین قرائات نزد من قرائت عاصم است كه از ابو بكر بن عیاش نقل شده و قرائت ابى‏عمروبن‏ابى‏العلاء است. (46)

پى‏نوشتها:
1- اقرب الموارد، قاموس، لسان العرب، مجمع البحرین.

2- كشف المراد، ط،گلبهار، ص 196.

3- البیان، ص 20.

4- اتقان، ط، مكتبة الثقافیه بیروت، ج 2، ص‏116.

5- المیزان، ط، دارالكتب الاسلامیه، ج 1، ص‏72.

6- بیان اعجاز القرآن، ص 59.

7- فلسفه التوحید و الولایة، تالیف علامه شیخ محمد جواد مغنیه، ص‏113

8- تجرید الاعتقادات، خواجه نصیرالدین طوسى.

9- یونس/ 38.

10- اتقان سیوطى، ج 2، ص 8، عن اشعبى انه سئل عن فواتح السور فقال ان لكل كتاب سرا و ان سرا فواتح السعد. ص 9، هذه الاقوال كلها راجعه الى قول واحد و هو انها حروف مقطعه.

11- تفسیر برهان اول سوره بقره حدیث 9 و در آن آمده‏است: ما نزل الیك هو الحروف المقطعة منها الف و لام و رمیم.

12- تفسیر برهان، ج 2، اول سوره اعراف.

13- معانى الاخبار، ص 19.

14- معانى‏الاخبار، ص 24.

15- معانى الاخبار، ص 21.

16- اتقان، ج 2، ص 9.

17- تفسیر تبیان، اول سوره بقره.

18- مباحث فى علوم القرآن، ص 242.

19- رسالة الاسلام (كه از دارالتقریب قاهره منتشر مى‏شد)، ع 2، سنه 11.

20- مباحث فى علوم القرآن، ص 238.

21- اتقان، ج 2، ص 11، نقل از فوائد و حله قاضى ابن عربى.

22- تفسیر المیزان، ج 18، ص 6.

23- التیسیر، ط دارالكتب العربى لبنان، ص 6.

24- مدرك سابق و البیان تالیف آیة‏الله‏العظمى خویى،ص‏126، نقل از طبقات القراء، ج 1، ص 404.

25- التیسیر، ص 4 و البیان، ص 128.

26- التیسیر، ص 6 و البیان، ص 130.

27- التیسیر، ص 5 و البیان، ص 133.

28- التیسیر، ص 6 و البیان، ص 136.

29- التیسیر، ص 4 و البیان، ص 139.

30- التیسیر، ص 7 و البیان، ص 191.

31- البیان، ص 143، نقل از طبقات القراء، ج‏1، ص 155 و كتاب النشر فى القرائات العشر، ط دارالكتب العربى، ج 1، ص 190.

32- البیان، ص 144، نقل از طبقات القراء، ج‏2، ص‏38 و النشر، ج 1، ص‏186.

33- البیان، ص 146 و كتاب النشر، ج‏1، ص‏178.

34- منتهى كتاب الصلوة باب قرائت.

35- ذكرى كتاب الصلوة، واجب چهارم.

36- ایضاح الفرائد، تنكابنى، نقل از منهاج، ج‏1 ص‏193.

37- اتحاف فضلاءالبشر، ص 4.

38- بحرالفوائد، آشتیانى، ص 94.

39- قوانین، ج 1، ص 390.

40- تفسیرالبیان، ص 186.

41- العروة الوثقى، كتاب الصلوة.

42- البیان، بخش قرائات، ص 167.

43- وسایل، ط جدید، ج 4، كتاب الصلوة ص‏821.

44- البیان، ص‏95.

45- النشر، ج 1، ص‏155.

46- المنتهى، كتاب الصلوة، باب قرائت.

 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود