مقاله ها
نویسنده : على ربانى گلپایگانى
بازدید : 278

 
درمباحث گذشته، (1) مسایلى از دین‏شناسى بررسى شد كه فهرست آن‏ها بدین قرار است:

1. اهمیت و حساسیت دین شناسى;

2. تاریخ بحث دین‏شناسى;

3. رهیافت‏هاى گوناگون به این مساله;

4. نمونه‏هایى از مسایل دین‏شناسى;

5. واژه شناسى دین;

6. بررسى تعریف‏هاى دین;

7. طبقه‏بندى ادیان;

8. كاربردهاى دین;

9. عنصر مشترك ادیان;

10.ماءخذ و سرچشمه دین.

در این مقال دو مساله دیگر از مسایل دین‏شناسى بررسى خواهد شد; یكى مساله‏ضرورت دین، یعنى این‏كه از دیدگاه كلامى و با نگاهى انسان شناختى و توحیدى دلیل‏برلزوم دین براى بشر چیست؟. و دیگرى مساله رسالت‏یا قلمرو دین; یعنى دین دركدام حوزه از حوزه‏هاى مربوط به حیات انسان ایفاى نقش مى‏كند؟ قلمرو هدایت دین تاكجاست؟ رسالت هدایتى دین چیست؟. ارتباط وثیق این دو مساله را مى‏توان توجیه‏معقولى براى طرح و بررسى آن دو در یك مقاله به‏شمار آورد.

1. چرا بشر به دین نیاز دارد؟

آیا بشر از این‏نظر كه داراى حیات طبیعى و غریزى است، به دین نیاز دارد؟

آیا انسان از این نظر كه داراى حیات فكرى و عقلى است، به دین نیاز دارد؟

آیا بشر از این نظر كه زندگى فردى دارد، دین مى‏خواهد؟

آیا انسان از این نظر كه زندگى اجتماعى دارد، دین مى‏خواهد؟

آیا بشر از این نظر كه با آفریدگار خود رابطه‏اى آگاهانه و آزادانه دارد،نیازمند دین است ؟

آیا انسان براى حیات دنیوى خود، به رهبرى دین نیازمنداست؟

آیا بشر براى حیات اخروى خود، به رهبرى دین نیازمند است؟.

و آیا...؟

دین و هدایت
از مطالعه آیات قرآن به‏دست مى‏آید كه دین نوعى هدایت است. چنان‏كه‏مى‏فرماید:

فامایاتینكم منى هدى فمن تبع هداى فلاخوف علیهم‏ولاهم یحزنون (2) اگر از جانب من‏هدایتى براى شما آمد، پس آن‏كس كه هدایت مرا پیروى كند، بر آنان بیمى نیست و نه‏آنان محزون خواهد بود.

نظیر این آیه در آیه‏123 سوره طه نیز آمده و درآن آیه نتیجه پیروى از هدایت‏الهى را مصونیت از گمراهى و بدبختى (ضلالت و شقاوت) دانسته است.

این دو آیه پس از آیات مربوط به خلقت آدم و خروج او از بهشت و هبوط به زمین‏است، از این‏جا روشن مى‏شود كه مقصود از هدایت، هدایت غریزى و حتى هدایت عقلى‏نیست، بلكه هدایت‏شرعى و دینى است كه از طریق وحى تشریعى به آدم و نسل او خواهدرسید. در جاى دیگر فرموده است:

قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماكان‏من‏المشركین. (3) بگو به درستى كه پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرده است وآن‏دینى استوار (یعنى) آیین حنیف ابراهیم است; او از مشركان نبود.

چنان كه كتاب‏هاى آسمانى چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان كتب هدایت توصیف‏شده‏اند، روشن است كه این كتب، مشتمل بر عقاید و احكام و آداب دینى بوده‏اند.

درباره قرآن مى‏فرماید:

شهر رمضان الذى‏انزل فیه‏القران هدى للناس ... (4) ماه رمضان كه قرآن براى هدایت‏مردم در آن نازل گردید.

و درباره تورات و انجیل مى‏فرماید:

وانزل التوراه والانجیل من قبل هدى للناس. (5) قبل از این، تورات و انجیل رابراى هدایت انسان‏ها نازل كرد.

بنابراین، دین، رسالت هدایت‏بشر را برعهده دارد.

هدایت و اختیار
هدایت دینى بر پایه اختیار استوار است، چنان‏كه اختیار با عقل‏و اراده عقلانى ملازمه دارد، از این روى، به عنوان اصلى‏ترین شرط تكلیف دینى‏شناخته شده است، و هم از این روى است كه موجوداتى كه از عقل و اختیار بهره‏اى‏ندارند، تكلیف دینى نیز ندارند، رابطه هدایت دینى با اختیار در آیات بسیارى ازقرآن بیان شده است كه دو نمونه را یادآور مى‏شویم:

انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا اناهدیناه‏السبیل اما شاكرا و اما كفورا. (6) ما انسان را از نطفه‏اى مختلط آفریدیم،آن‏گاه او را شنوا و بینا ساختیم ، ما راه را به او نشان دادیم ، یا شكرگزار است‏یا كفران كننده.

و قل‏الحق من ربكم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیكفر. (7) بگو (آن‏چه بر من وحى‏گردیده و من آن را بر شما تلاوت نموده‏ام) حق و از جانب پروردگار است; پس هر كس‏مى‏خواهد ایمان آورد، و هر كس مى‏خواهد كافر شود.

هدایت و معرفت
بدیهى است هدایت‏شرایط و مقدماتى دارد كه معرفت از مهم‏ترین واساسى‏ترین آن‏ها است، یعنى انسان براى آن‏كه از هدایت دینى بهره‏مند گردد باید ازجهان‏بینى استوارى برخوردار باشد. این جهان‏بینى از اضلاع و ابعاد زیر تشكیل‏مى‏گردد:

1. شناخت‏خدا و صفات جمال و جلال او;

2. شناخت جهان و غایت‏خلقت آن;

3. شناخت انسان و غایت آفرینش او;

4. شناخت راه وصول به غایت‏خلقت ;

5. شناخت‏شرایط ووسایل لازم براى پیمودن این راه و شیوه تحصیل آن‏ها;

6. شناخت موانع و خطرهاى راه‏و شیوه مبارزه با آن‏ها.

مطالب یاد شده كه با تحلیل و تحقیق عقلى نیز قابل اثبات و تبیین است، از آیات‏و روایات به روشنى استفاده مى‏شود. قرآن كریم در آیات مربوط به بعثت از تعلیم‏كتاب و حكمت‏به عنوان یكى از وظایف پیامبر اكرم(ص) یاد كرده مى‏فرماید:

یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم‏الكتاب والحكمه. (8) پیامبر اسلام، آیات‏الهى را بر مردم تلاوت كرده آنان را تزكیه مى‏نماید، و كتاب و حكمت را به آنان‏مى‏آموزد.

تقدم تزكیه بر تعلیم از باب تقدم سبب فاعلى بر فعل و مقدمه بر ذى‏المقدمه‏نیست، بلكه از باب تقدم سبب غایى فعل بر آن است; یعنى ارزش الهى علم و معرفت درگرو تزكیه و تقواست، و از این نظر تزكیه بر تعلیم تقدم رتبى و ارزشى دارد، اگرچه از جنبه مقدمى و فاعلى تعلیم مقدم بر تزكیه است، چنان‏كه در آیه دیگرى‏مى‏خوانیم:

آیات قرآن در زمینه دعوت به خداشناسى و شناخت عجایب آفرینش انسان و جهان، وغایت و فرجام خلقت‏بسیار است و

‹رس‏ث/››ح .درادن دوجو ن‏خسود ن‏یا ن‏ایم ى‏ضراعت ه‏نوگچ‏یه و .دیدرگ ن‏ایب ه‏ك ت‏سا ى‏تهج رطاخه‏ب ى‏رگید رب ه‏یكزت وم‏یلعت زا ك‏یره م‏دقت و ،ت‏سا ل‏وبق دروم ى‏حو ه‏اگدید زا ب‏لطم ود ره ،ن‏یاربانب .ت‏سان‏آ دییات رب ل‏یلد م‏یهاربا ن‏وچ ى‏دارفا زا ب‏لاطم ه‏نوگن‏یا ل‏قن ه‏ك ت‏سا ن‏شور ى‏لو،دنك ث‏وعبم ار ى‏ربمایپ ن‏ینچ وا ه‏یرذ ن‏ایم رد ه‏ك ت‏سا دنوادخ زا وا ت‏ساوخرد و 7ل‏یلخ م‏یهاربا ن‏خس ل‏قن ه‏چرگ ه‏یآ ن‏یا .ت‏سا ه‏دیدرگ ركذ ه‏یكزت رب م‏دقم ت‏مكح و ب‏اتكم‏یلعت ،ه‏یآ ن‏یا رد )9( وضوح این مطلب ما را از ذكر نمونه بى‏نیازمى‏سازد، چنان‏كه روایات این باب نیز بسیار است و ما در این‏جا به ذكر چند روایت‏بسنده مى‏كنیم:

1. حدیث نبوى معروف كه دانش‏آموختن را یك فریضه دینى و همگانى به‏شمار آورده‏است (طلب العلم فریضه على كل . مسلم) (10)

2. در روایتى از امام صادق(ع) محورهاى مهم معرفت‏به شرح زیر بیان شده است:

الف) شناخت‏خداوند (ان تعرف ربك ); ب) شناخت صنع خداوند به ویژه در مورد خلقت‏انسان(ان تعرف‏ما صنع‏بك); ج) شناخت دستورهاو برنامه‏هاى الهى (ان تعرف‏ماارادمنك);د) شناخت آفات و آسیب‏هاى دینى (ان تعرف ما یخرجك من دینك) (11) .

در روایتى از امام على(ع) كمال دین به شناخت دین و عمل به آن دانسته شده و كسب‏دانش از كسب مال ضرورى‏تر شناخته شده است. (12) 3. در حدیثى از امام صادق(ع) آمده‏است:

كسى كه عملش بر مبناى بصیرت و آگاهى نیست، بسان فردى است كه از بیراه مى‏رود،هر چه سریع‏تر رود از مقصد دورتر مى‏شود. (13)

ابزار معرفت به‏طور كلى انسان ازچهار طریق مى‏تواند به شناخت تكوین و تشریع نایل آید كه عبارتند از:

1. طریق حسى كه چشم و گوش از مهم‏ترین ادوات شناخت‏حسى است. معرفت‏حسى‏ویژگى‏هایى دارد; اولا: جزئى و شخصى است، ثانیا: محدود به واقعیت‏هاى مادى است،ثالثا: محدود به ظواهر پدیده‏هاى م ادى است، و به ذوات اشیاء راهى ندارد.

بنابراین، شناخت‏حسى نمى‏تواند جهان‏بینى جامع و استوارى را براى انسان فراهم‏سازد، و اگر چه در تح قق آن سهم مؤثرى دارد و بشر از آن بى‏نیاز نیست، ولى كافى‏نخواهد بود.

2. طریق عقلى كه مواد آن را اصول و قواعد كلى عقلى، و صورت آن را تجزیه وتحلیل‏هاى عقلى تشكیل م ى‏دهد. این معرفت، ویژگى‏هایى دارد كه عبارتند از: الف)كلى‏و فراگیراست; ب)متعلق آن مطلق هستى ا عم از مادى و مجرد است; ج)تاحدى به كنه وذوات اشیاء نیز راه مى‏برد، با این حال بر درك مصادیق و ج زئیات امور رسا نیست، وچون پاره‏اى از این مصادیق و جزئیات از حوزه معرفت‏حسى نیز بیرون است، بن ابراین،معرفت‏حسى و عقلى نه به‏طور جداگانه و نه دركنار هم رفع نیازمندى معرفتى بشرتوانا نیستند، هرچند در این زمینه سهم‏بزرگى را ایفا مى‏نمایند و نظام معرفتى بشربدون آن دو صورت نمى‏پذیرد.

3. طریق كشف و شهود باطنى كه از طریق ریاضت‏هاى روحى به‏دست مى‏آید. و از آن‏جاكه ركن مهم این طریق همانا ریاضت و رعایت‏یك سلسله برنامه‏هاى عملى است، كسب آن‏در گرو معرفتى پیشین است كه چون عقل و حس كافى در به‏دست آوردن، آن نیستند، بایداز طریق دیگرى تحصیل نمود و آن طریق وح ى است.

4. طریق وحى كه ثبوت آن مبتنى بر حس و عقل است، آن‏گاه به معرفت‏حسى و عقلى‏انسان وسعت و عم ق مى‏بخشد; یعنى از حقایقى پرده برمى‏دارد كه از شعاع معرفت‏حسى وعقلى بیرون است، مانند آن‏چه م ربوط به جزئیات احكام و اخلاق (فروع دین)است، وآن‏چه مربوط به مراحل عالیه خداشناسى استدلالى مانند «وحدت حقه‏» ویا مربوط به‏جهان آخرت است.

كمال مطلوب و نیاز به دین
در حقیقت، جهان‏بینى دینى كامل‏ترین نوع‏جهان‏بینى است كه بشر مى‏تواند به آن دست‏یازد، و چون بدون داشتن جهان‏بینى كامل،تكامل در حوزه علم و عمل به دست نمى‏آید، بنابراین، انسان در كمال علمى و عملى‏خویش نیازمند دین است. واین است علت نیازمندى انسان به دین از آغاز تا پایان، وبراهین و دلایلى كه در متون دینى و كتب فلسفى و كلامى بیان گردیده است، شرح وتفسیر این علت اساسى‏است. این علت اساسى، به گونه‏اى روشن در كلام محقق طوسى آمده‏است. وى پس از نقل كلام فخرالدین رازى درباره فواید بعثت پیامبران گفته است:

ضروره وجود الانبیاء لتكمیل الاشخاص بالعقائدالحقه والاخلاق‏الفاضله والافعال‏المحموده النافعه لهم فى‏عاجلهم و آجلهم، وتكمیل النوع باجتماعهم على‏الخیروالفضیله و تساعدهم فى‏الامور الدینیه و سیاسه الخارجین عن جاده‏الخیروالصلاح... (14)

حاصل عبارت یاد شده این است كه ضرورت نبوت به خاطر تكمیل بشر است در حیات‏فردى و اجتماعى او; زیرا هر فرد از افراد بشر در پرتو عقاید حقه و اخلاق پسندیده‏و كارهاى شایسته به كمال مطلوب خویش دست مى‏یازد، چنان‏كه كمال حیات اجتماعى‏انسان نیز در گرو این است كه اجتماع آنان براساس خیر و فضیلت، استوار گردد، ودر كارهاى دینى یك‏دیگر را یارى نمایند، و نیز كسانى كه از راه خیر و صلاح فاصله‏مى‏گیرند، با تدبیر و سیاست دینى ادب شوند.

فلاسفه اسلامى و ضرورت دین
فلاسفه اسلامى (فیلسوفان مشایى مسلمان) ضرورت دین ونبوت را بر اساس نیازمندى حیات اجتماعى بشر به قانونى كامل و عادلانه تبیین‏كرده‏اند، تبیین برهان آنان كه ابن سینا در كتاب اشارات تقریر و محقق طوسى شرح‏كرده چنین است:

1. انسان به تنهایى نمى‏تواند به نیازهاى طبیعى خود پاسخ گوید، بلكه به مشاركت‏و همكارى دیگران نیاز دارد. از این رو گفته‏اند «انسان مدنى بالطبع است‏».

2. غریزه شهوت و غضب در انسان او را به سودجویى و تعدى به دیگران برمى‏انگیزد،و نتیجه آن اختلال نظم اجتماعى است. از این رو، حیات اجتماعى انسان نیازمندقانونى عادلانه است، كه حقوق و وظایف افراد را تعیین كند.

3. تدوین این قانون به دست‏خود مردم، زمینه‏ساز نزاع و اختلاف است، و در نتیجه‏چیزى كه غرضى از آن جلوگیرى از بروز اختلاف و رفع نزاع است، خود سبب بروز نزاع واختلاف خواهد بود.

4. پس قانون‏گذار باید از ویژگى‏اى برخوردار باشد كه او را از دیگران ممتاز كندو اطاعت او را گردن نهند. و او همان پیامبر الهى است كه با آوردن معجزه دعوى‏پیامبرى خود را اثبات مى‏كند، و در نتیجه لزوم اطاعت او بر دیگران آشكار مى‏گردد.

5. انسان‏هاى معمولى، اجراى عدل را چندان مهم نمى شمارند و بیش‏تر به تامین‏منافع خود مى‏اندیشند. و به عبارت دیگر،نیازهاى فردى را بر نیازهاى نوعى مقدم‏مى‏دارند، از این رو، براى این‏كه آنان به قوانین دینى احترام بگذارند و اجراى‏آن‏ها را مهم تلقى كنند، پاداش‏ها و كیفرهاى اخروى مقرر گردیده است.

6. توجه به پاداش‏ها و كیفرهاى دینى متفرع بر شناخت‏خداوند، است كه پاداش و كیفر اعمال به دست اوست. از این رو، شناخت‏خداوند نیز از معرفت‏هاى دینى لازم به‏شمار آمده است.

7. براى تحكیم معرفت‏به خداوند، عبادت‏ها و اذكار و مناسك دینى مقرر گردیده است،بنابراین، دین، انسان را به امور زیر فرا مى‏خواند:

الف) ایمان به وجود خداوند دانا و توانا;

ب) ایمان به شریعت‏آورى از جانب خداوند;

ج) ایمان به وعده و وعید اخروى (پاداش و كیفر);

د) انجام دادن عبادت‏هاى دینى براى یاد كردن خدا و صفات جمال و جلال او;

ه) پیروى از قوانین دینى كه‏براى زندگى اجتماعى بشر وضع گردیده است.

دین با تفسیرى كه از آن شد، تجلى حكمت و رحمت الهى و نعمت عظیم خداوندى است.

اما حكمت، از آن نظر كه نظام زندگى بشر را استوار مى‏سازد.

و اما رحمت، زیرا كه خداوند به دین داران پاداش جزیل اخروى عطا مى‏كند.

و اما نعمت، زیرا كه انسان دین‏دار به معرفتى عالى از جهان آفرین نایل مى‏گردد،و آن ابتهاج و سرور حقیقى براى عارفان است .

محقق طوسى پس از شرح برهان فوق و پاسخ به اشكال‏هاى فخرالدین رازى مطلبى را به‏عنوان نقد كلام ابن‏سینا آورده و گفته است:

همه آن‏چه را كه شیخ درباره شریعت و نبوت بیان نمود. چنین نیست كه انسان بدون‏آن نتواند زندگى كند، بلكه نقش آن‏ها در كمال نظام زندگى دنیوى و اخروى بشر است،ولى حیات ضرورى انسان از طریق قوانین و تدابیر غیر دینى نیز امكان‏پذیر است.چنان‏كه در روى زمین جوامع غیر دینى نیز وجود دارد. (15) یعنى اگر نگرش ما به‏انسان به عنوان یك موجود صرفامادى باشد و حیات او را منحصر در حیات مادى ودنیوى بدانیم، ممكن است اجتماع بشرى براساس قوانین غیر دینى نیز نظم لازم رابه‏دست آورد. ولى اگر انسان شناسى مبتنى بر دو بعدى بودن انسان باشد و در كنارحیات مادى و دنیوى به زندگى معنوى و اخروى نیز براى انسان قایل شویم، بلكه آن‏را اصل و فلسفه حیات ا و بدانیم، قانون و شریعت الهى امرى ضرورى و اجتناب‏ناپذیر خواهد بود، و بدیهى است كلام ابن‏سینا بر پایه چنین انسان‏شناختى‏اى استواراست.

قاعده لطف و لزوم دین
متكلمان اسلامى، لزوم دین و تكلیف را براساس قاعده لطف‏تبیین كرده‏اند. مقصود از قاعده لطف دین است كه به مقتضاى جود و حكمت‏خداوند،انجام دادن آن‏چه بشر را به هدف از آفرینش او و وصول به مقام قرب‏الهى نزدیك‏مى‏سازد، واجب و لازم است.

اساس این قاعده كلامى را لزوم هماهنگى میان فعل و فاعل ( اصل سنخیت) تشكیل‏مى‏دهد. به عبارت دیگر لازمه كمال در ذات و صفات ذاتى خداوند، كمال در فعل و صفات‏افعال است. بنابراین، شان الوهیت و ربوبیت‏خداوند اقتضا مى‏كند كه آن‏چه بشر رادر نیل به غایت مطلوب او كمك مى‏كند، در اختیار او قرار دهد. و این، مفاد قاعده‏لطف در اصطلاح متكلمان عدلیه است.

براساس این قاعده، در تبیین لزوم تكلیف و شریعت گفته‏اند: تكلیف و شریعت از دونظر لطف در حق انسان‏هاست . و چون لطف ضرورى است، تكلیف و شریعت نیز ضرورى خواهدبود، آن دو جهت عبارتنداز:

1. به حكم عقل، شكر منعم واجب است، چنان‏كه عدل، انصاف، وفاى به عهد نیز واجب‏و كارهاى مقابل آن‏ها قبیح و ناروا هستند(تكالیف عقلى).

از طرفى التزام به عبادات شرعى، در تقویت و تحكیم تكالیف عقلى مزبور مؤثر وكارساز است. بنابراین، تكالیف شرعى نسبت‏به تكالیف عقلى لطف هستند، و لطف واجب‏است. پس تكالیف شرعى نیز واجب و ضرورى‏اند.

2. علم به پاداش‏ها و كیفرهاى اخروى نقش مؤثرى در گرایش انسان به طاعت و دورى‏از معصیت دارد، این آگاهى از طریق حس و عقل به دست نمى‏آید، بلكه راه آن منحصردر وحى و شریعت آسمانى است.

بنابراین، از این نظر نیز تكلیف و دین لطف در حق انسان‏هاست، پس ضرورى است. (16)

آیا بحث از علت نیاز به دین، بحثى برون دینى است ؟
از مطالب یاد شده روشن شد كه این بحث‏یك بحث عقلى است، یعنى عقل براساس‏یافته‏هاى معرفتى خود درباره خدا و انسان، ضرورت دین و علت نیازمندى انسان به‏دین را تبیین مى‏كند، هرچند تعالیم دینى نیز بر آن دلالت دارند، چنان‏كه نمونه‏هایى‏از آیات و روایات را طى بحث گذشته به عنوان شاهد و موید یادآور شدیم. اكنون اگرجنبه عقلى آن را در نظر آوریم منهاى تاییدهاى دینى آن باید گفت این بحث ازبحث‏هاى برون دینى و به اصطلاح مسایل فلسفه دین است.

ولى اگر از این منظر به مساله بنگریم كه تعالیم دینى عقل و تحلیل‏هاى آن راتاكید نموده است، گویا كه عقل بر همان مسندى تكیه زده است كه دین بر آن تكیه‏دارد، مى‏توان این بحث را یك بحث درون دینى نامید، یعنى با تحلیل عقلى مفاهیم وتعالیم دینى تبیین و اثبات مى‏گردند. در این صورت، مساله مورد بحث، از مسایل‏حوزه علم كلام خواهد بود.

در هر صورت، طرح چنین بحثى مخصوص كسانى نیست كه هنوز دینى الهى را برنگزیده‏اند، و در پى آنند كه با بررسى این‏گونه پرسش‏ها دین دلخواه خود رابرگزینند، بلكه دین داران نیز حق طرح چنین پرسش‏هایى را دارند. طرح این‏گونه‏پرسش‏ها از طرف آنان نه از روى تردید و شك است، بلكه به انگیزه رشد و افزایش بارمعرفتى خود است تا در كنار تعبد دینى، آن نیز شكوفا گردد.

اصولا این‏گونه پرسش‏ها كه از عقل و فطرت آدمى سرچشمه مى‏گیرد، فى حد نفسه هیچ‏گاه‏مذموم و زیانبار نخواهد بود، قبح و زیان آن‏گاه پدید مى‏آید كه یا پرسشگر اغراض‏غیر معرفتى را طلب كند، و یا پاسخگو، توان پاسخگویى صحیح و روشن آن را نداشته وبه مغالطه پناه برد.

2 . قلمرو شناسى دین
یكى از بحث‏هاى حوزه دین پژوهى، بحث درباره قلمرو و اهداف‏دین است، در این باره سه نظریه كلى مطرح شده است:

1. قلمرو دین مسایل حیات اجتماعى بشر و اصلاح زندگى دنیوى اوست، از این دیدگاه‏دین با ایدئولوژى‏هاى بشرى و غیر دینى از جنبه غایت و هدف تفاوتى ندارد، اگرتفاوتى هست در نوع برنامه‏ها و شیوه‏هاى دست‏یابى به آن هدف است. در پیدایش این‏طرز تفكر دو عامل نقش عمده داشته است: الف) ترقى تهاجم آمیز جوامع غربى درزمینه علم و دانش جدید و بهبود وضعیت زندگى مادى آنان; این پدیده جدید سبب‏پیدایش این ذهنیت‏براى برخى از مسلمانان شد كه چه بسا علت عقب ماندگى ما ازقافله تمدن صنعتى جدید دین و آیین ماست و این‏كه دین پیوسته ما را به معنویات‏دعوت مى‏كند و مسایل آخرت را جدى و مهم تلقى مى‏نماید، از این رو، سبب غفلت ما ازمسایل دنیوى شده است. این‏جا از نقش تفكرهاى الحادى و مادى‏گرایانه‏اى كه دین راعامل تخدیر و افیون براى توده‏ها مى‏انگاشتند نیز نباید غفلت ورزند.

دربرابر چنین طرز تفكرى برخى از علماى دینى و روشنفكران مذهبى اندیشه دین‏براى دنیا را مطرح نموده و بر جنبه دنیوى دین پاى فشردند. و رفته رفته این‏طرزتفكر پدید آمد كه هدف پیامبران چیزى جز اصلاح وضعیت زندگى دنیوى بشر وبرقرارى عدل و قسط اجتماعى نبوده است.

ب) عامل دیگرى كه در پیدایش چنین نظریه‏اى مؤثر واقع شد ترویج اندیشه‏هاى‏ماركسیست‏ها و ایدئولوژى به اصطلاح مبارزه‏جو و نجات‏بخش ماركسیسم در بین جوانان وروشنفكران بود، در روزگارى كه استعمار و استبداد جوامع اسلامى را به بردگى‏ذلت‏آورى كشیده بود. هرگونه شعار آزادى خواهى و مبارزه‏جویى با استقبال شدیدمواجه مى‏شد، و این رصت‏بسیار خوبى براى جناح‏هاى ماركسیستى و چپگرا بود، كه‏ایدئولوژى ماركسیستى را به عنوان یگانه حامى قشرهاى ستمدیده معرفى كنند، این‏امر سبب شد كه برخى از عالمان دینى و روشنفكران مذهبى از اسلام به‏عنوان مكتبى‏مبارز و ظلم ستیز یاد كرده و برآموزش‏هاى دینى مربوط به شئون دنیوى بشر تاكیدورزند، و به تدریج این ذهنیت پدید آمد كه گویا هدف اصلى دین همانا اصلاح وضعیت‏دنیوى بشر است.

2 . هدف دین چیزى جز تربیت معنوى و اصلاح زندگى اخروى بشر نیست، آن‏چه شایسته‏آفریدگار جهان و پیام‏آوران اوست‏حقا و منطقامى‏باید در همین مقیاس‏ها وتعلیماتى‏باشد كه دید و دانش انسان‏ها ذاتا و فطرتا از درك آن عاجز و قاصر است. و الاآموختن چیزهایى كه بشر داراى امكان كافى یا استعداد لازم براى رسیدن و دریافت آن‏است چه تناسب و ضرورت مى‏تواند داشته باشد، ابلاغ پیام‏ها و انجام دادن كارهاى‏اصلاحى و تكمیلى دنیا در سطح مردم، دور از شان خداى خالق انسان و جهان است وتنزل دادن مقام پیامبران به حدود ماركس‏ها و پاستورها و گاندى‏هاست.

قرآن كه ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستورى براى‏دنیاى ما نمى‏دهد، بلكه ما را ملامت مى‏كند كه چرا این اندازه به دنیا مى‏پردازید وآخرت را كه بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها مى‏كنید، چنان‏كه مى‏فرماید«بل‏توثرون‏الحیوه‏الدنیا والاخره‏خیرواءبقى (17) و نیز مى‏فرماید: كلابل تحبون‏العاجله و تذرون الاخره (18) .

در سى و چهار سوره قرآن، كه به لحاظ تعداد كلمات جمعا در حدود 65 درصد كل‏قرآن مى‏شود، با آیاتى آغاز مى‏گردد كه اعلام كننده این مطالب است كه اولا نازل شده‏از طرف خداست، و ثانیا ماموریت و منظور آن، انذار و بشارت در زمینه آخرت است وراهى است‏به سوى خالق یكتا، و آن‏چه در هیچ یك از این سرفصل‏ها یا سر سوره‏ها دیده‏نمى‏شود این است كه گفته شده باشد ما آن را فرستادیم تا به شما درس حكومت واقتصاد و مدیریت و اصلاح امور زندگى دنیا و اجتماع را بدهد. ولى به‏طور كلى گفته‏شده است كه شما در روابط فیمابین، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پیشه كنید وتا عمل صالح انجام ندهید ایمان به خدا شما را راهى بهشت نخواهد كرد (19) .

3 . اصلاح زندگى دنیوى و اخروى بشر، هر دو مورد توجه دین بوده و هست، هر چنداین دو هدف در طول یك‏دیگر قرار دارند و با یك‏دیگر تعارضى و تزاحمى ندارند.

دنیا گرچه مقدمه آخرت است و راه است نه مقصد، ولى بدون اصلاح راه و تحصیل‏مقدمه نمى‏توان به مقصد رسید و ذى‏المقدمه را به دست آورد. از این رو، در تعالیم‏معلمان الهى دین آمده است، «من لامعاش له لامعادله‏» و نیز آمده است «لیس منامن‏ترك آخرته لدنیاه اوترك دنیاه‏لاخرته‏».

بر این اساس باید گفت: «دین روش ویژه‏اى براى زندگى دنیوى انسان است كه مصلحت‏دنیوى بشر را در جهت كمال اخروى و حیات ابدى او تامین مى‏كند. از این رو، لازم‏است‏شریعت دربرگیرنده قوانینى باشد كه به نیازهاى دنیوى انسان نیز پاسخ‏گوید (20) .

نظریه سوم به صورت‏هایى قابل تقریراست:

1/3. اصلاح دنیا و آخرت به عنوان دو هدف مستقل و در عرض یك‏دیگر مورد توجه دین‏بوده است.

2/3. همان‏گونه كه اشاره شد، هدف اصلى و نهایى دین اصلاح حیات اخروى بشر است،ولى نیل به این هدف آرمانى در گرو اصلاح حیات دنیوى اوست، پس حیات دنیوى از آن‏نظر كه مقدمه حیات اخروى است مورد توجه دین است، و هیچ‏گونه ارزش ذاتى و مستقل‏ار آخرت ندارد.

3/3. گرچه حیات دنیوى مقدمه حیات اخروى است و اصلاح آن، مقدمه اصلاح زندگى‏اخروى است و در نتیجه زندگى دنیوى نسبت‏به زندگى اخروى جنبه مقدمى دارد، ولى‏چنین نیست كه خود به‏طور جداگانه فاقد هرگونه ارزش بوده و به صورت مستقل موردتوجه دین نباشد، ارزش‏هاى اخلاقى و اجتماعى با این‏كه مقدمه و وسیله وصول به ارزش‏اصیل و یگانه انسان یعنى خداشناسى و خداپرستى است، فاقد ارزش ذاتى نیستند.

توضیح این‏كه رابطه مقدمه و ذى‏المقدمه دوگونه است: یكى این‏كه ارزش مقدمه این‏است كه به ذى‏المقدمه مى‏رساند، پس از رسیدن به ذى‏المقدمه وجود و عدمش یكسان است;مثلاانسان مى‏خواهد از نهر آبى بگذرد، سنگ بزرگى را در وسط نهر وسیله پریدن قرارمى‏دهد، بدیهى است كه پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ براى او یكسان است.

دیگر این‏كه مقدمه در عین این‏كه وسیله رسیدن به ذى‏المقدمه است، پس از وصول به‏ذى‏المقدمه، وجود و عدمش یكسان نیست. مانند معلومات كلاس‏هاى اول و دوم كه مقدمه‏اى‏براى رسیدن به معلومات كلاس‏هاى بالاتر است، و مانند وضو كه مقدمه شرعى براى‏خواندن نماز است، ولى خود نیز حسن است و ثواب ذاتى دارد. در این‏گونه موارد،مقدمه در حقیقت مرتبه ضعیفى از ذى‏المقدمه است، و یا مقدمه و ذى‏المقدمه هر دو ازدرجات كمالى بالاتر مى‏باشند (21) .

شایان ذكر است كه مقصود از اصلاح زندگى دنیوى تنها بهره‏مندى از مواهب طبیعى وبرخوردارى از زندگى مرفه و آسوده نیست، بلكه مقصود این است كه حیات دنیوى برپایه عدل و راستى و فضلیت استوار باشد، و به عبارت دیگر توحید عملى در بعد فردى‏و اجتماعى تحقق یابد. در عین این‏كه مقدمه نیل به سعادت و رستگارى اخروى است،خود نیز درجه‏اى از هدف دینى را تشكیل مى‏دهد و از حسن ذاتى برخوردار است; زیراچنان‏كه گفته شد، چنین حیاتى تجلى توحید عملى در بعد فردى و اجتماعى آن است، وتوحید در سر لوحه اهداف پیامبران الهى و ادیان آسمانى قرار دارد.

معیار قلمرو شناسى دین
درباره این‏كه از چه راهى و براساس چه معیارى مى‏توان‏قلمرو دین را شناخت چند نظریه مطرح شده و یا قابل طرح است:

1 . بحث قلمرو شناسى دین یك رویكرد برون دینى است، و راه شناخت آن تعیین‏انتظارهاى بشر از دین است; یعنى باید ببینیم دین براى چه آمده و چه مى‏تواندبكند.

انسان باید نخست نیازهاى خود را به اصلى و فرعى تقسیم كند، و براین اساس‏قلمرو دین را مشخص سازد، حال اگر پیش فرض انسان درباره دین این باشد كه دین‏آمده است تا به همه نیازهاى انسان اعم از اصلى و فرعى پاسخ گوید، قلمرو دین بسى‏گسترده خواهد بود، چنین فردى مى‏كوشد تا از كم‏ترین اشاره‏هاى دینى بیش‏ترین‏استفاده را بنماید تا آموزش‏هاى دینى را با دیدگاه و انتظار خود هماهنگ سازد، واگر پیش فرض دین شناسى او این باشد كه دین براى پاسخ‏گویى به مسایل اصلى زندگى‏آمده است، سطح انتظار او از دین نیز محدود به همین بخش خواهد شد. یعنى دین آمده‏است تا به نیازهایى پاسخ گوید كه از طریق غیردین برطرف نمى‏شود (22) .

در این‏كه انسان شناسى فى‏الجمله در انتظار بشر از دین مؤثر است، جاى تردیدنیست; زیرا هدف كلى دین هدایت‏بشر و پاسخ‏گویى به نیازهاى اصیل اوست، ولى این‏مطلب در سطح كلى عام استوار است، بر پایه این ملاك، از دین انتظار مى‏رود كه به‏همه ابعاد وجودى انسان توجه كند، هم بعد فكرى و عقلانى، و هم بعد عاطفى واحساسى، و هم بعد غریزى و مادى، ولى از آن‏جا كه درك عقلى و علمى بشر در شناخت‏همه زوایاى وجودى خویش رسا نیست، و معرفت وحیانى فراتر و برتر از معرفت عقلانى وتجربى است، در كشف نیازهاى اصیل انسان به‏طور جزئى و مشخصى باید از دین و معرفت‏وحیانى كمك گرفت، و هرگاه میان معرفت‏بشرى و وحیانى در مورد نیازهاى انسان و خطمشى زندگى او تعارضى رخ دهد، معرفت وحیانى حجت‏خواهد بود، نه معرفت انسانى.

2 . بحث قلمرو شناسى دین یك رویكرد درون دینى است، و محدوده آن را باید بارجوع به نصوص دینى تشخیص داد، دانش‏هاى عقلى و تجربى بشر در این باره ارزش واعتبارى ندارد. این رویكرد از آن كسانى است كه در دین شناسى از روش تعبدى محض‏پیروى مى‏كنند و داده‏هاى عقلى و حسى را معتبر نمى‏دانند، یعنى طرفداران مذاهب‏ظاهر گرایى و اشعرى‏گرى در دنیاى اهل سنت، و اخبارى‏گرى در جهان تشیع.

از آن‏چه در نقد نظریه قبل بیان گردید، وجه ناتمام بودن این نظریه نیز روشن‏شد، زیرا گرچه در درك نیازهاى اصیل بشر و انتظارهاى او از دین در زمینه جزئیات‏و مسایل دقیق، یگانه معیار رجوع دین و پیروى از وحى است، ولى اثبات دین و ضرورت‏وحى در گرو درك عقلانى و علمى نسبت‏به ابعاد وجودى انسان و نیازهاى اصیل او ست،براین اساس است كه اولا، نیاز بشر به دین اثبات مى‏گردد، و ثانیا، مى‏توان در موردجامعیت و كمال و نقص ادیان داورى كرد. توضیح این مطلب در تبیین نظریه سوم خواهدآمد.

3 . بحث درباره قلمرو و رسالت دین مشتمل بر دو رویكرد است: برون دینى و درون‏دینى. نخست‏براساس شناخت عقلانى درباره خدا اثبات مى‏گردد كه خداوند حكیم كه خالق‏انسان است، و آفرینش او حكمیانه و هدفدار است، انسان را براى نیل به غرض وغایتى آفریده است، واین غایت متناسب با استعدادها و توانایى‏هاى آفرینش انسان‏است، واز آن‏جا كه در انسان استعداد نیل به كمالات عقلانى و فراتر از جهان طبیعت‏وجود دارد، غرض خلقت او وصول به آن كمالات است.

آن‏گاه براساس این اصل بدیهى كه وصول به هر مقصدى راهى مى‏خواهد، نیاز بشر به‏راهى براى نیل به غایت آفرینش، خود اثبات مى‏گردد.

این راه باید به گونه‏اى باشد كه پیمودن آن در توان انسان باشد، یعنى بااستفاده از سرمایه‏هاى آفرینشى خود بتواند آن را بپیماید، و از طرفى همه این‏سرمایه در طى‏كردن این راه به‏كار گرفته شود تا لغو و عبث در دستگاه آفرینشى‏حكیمانه الهى راه نیابد.

وجود اختلاف نظرهاى فلسفى و علمى درباره شیوه زندگى و طرز استفاده از قواى‏طبیعى و سرمایه‏هاى آفرینشى، گویاى نارسایى عقل و علم بشر براى تعیین خط مشى‏كامل براى زندگى بشر است.

پس این كار را باید خداوند كه آفریدگار انسان است و از همه زوایا و اسراروجودى او آگاه است انجام دهد، و این‏كه بشر چه رفتارهاى ویژه‏اى را در زندگى فردى‏و اجتماعى خود باید انجام دهد تا به غایت مطلوب آفرینشى خود دست‏یابد، تنها ازطریق وحى الهى و دین آسمانى باید تبیین شود.

بنابراین، براساس یك تحلیل عقلانى درباره وجود خدا و انسان سه مطلب اثبات‏مى‏شود:

الف) ضرورت دین، نیازمندى بشر به هدایت الهى.

ب) نوع دین، نیازمندى بشر به هدایت تشریعى.

ج) لزوم توجه دین به ابعاد مختلف وجود انسان وبه‏كارگیرى همه سرمایه‏هاى‏آفرینشى او.

دو مطلب اول مربوط به انتظار بشر از خالق خویش است، و مطلب سوم ناظر به‏انتظار بشر از قانون الهى (: دین) است.

اما در مسایل جزئى و زمینه‏هاى خاص دانش عقلى و علمى بشر كافى نیست، و باید ازتعالیم دین و معرفت‏هاى وحیانى استمداد نمود، و حدود رسالت‏ها و قلمرودین را به‏دست آورد. كارى كه عقل و معرفت‏هاى بشرى در این زمینه مى‏توانند انجام دهند تفسیرو تبیین تعالیم دینى است، و این‏كارى است كه دانشمندان دین شناس در حوزه‏هاى كلام،فقه، تفسیر و حدیث عهده‏دار آن بوده و مى‏باشند.

دین و گمشده بشر
در پایان این بحث، نقل مطلبى را كه برخى از محققان در زمینه‏نقش دین در به دست دادن گمشده بشر بیان نموده‏اند، سودمند مى‏دانیم:

بشر گمشده‏اى دارد كه نیازمند یافتن آن است. نام این حقیقت هرچه باشد بایدپاسخ‏گوى سوالات اصلى او باشد كه بدون پاسخ به آن‏ها، جز بن‏بست نهیلیستى منزلى‏دیگر پیش رو نخواهد داشت، همان بن‏بستى كه بسیارى از انسان‏هاى امروزى در داخل آن‏با كمال اضطراب در جا مى‏زنند. این سوالات عبارت است از: من كیستم؟ از كجا آمده‏ام؟

به كجا آمده‏ام؟ در این‏جا با كیستم؟ به كجا مى‏روم؟ براى چه آمده‏ام؟

پاسخ مثبت‏به این سوالات به‏قدرى حیاتى است كه بشر خصوصابشر محصور در تمدن‏جدید به جهت‏بى‏اعتنایى به آن‏ها، توانایى پذیرش هیچ اصلى را ندارد. از این رو،او در امروزهایى زندگى مى‏كند كه نه دیروزى داشته است و نه فردایى، یعنى اگر بشردر امروز خویش رفاه و آسایش و لذت گرایى‏اش را اشباع كند، همه چیز و از جمله‏گذشته و آینده‏اش را دارا مى‏باشد، و به همین جهت مى‏توان گفت كه انسان معاصر«اكنون‏زده‏» است.

سررشته تمامى اصول و قوانینى كه تكلیف آدمى را در ارتباطات چهارگانه مشخص‏مى‏كند در همان گم‏شده دینى دین است، این ارتباطات عبارتند از:

1 . ارتباط انسان با خویشتن;

2 . ارتباط انسان با خدا;

3 . ارتباط انسان باجهان هستى;

4 . ارتباط انسان با هم‏نوع‏خود.

این گمشده، یك حقیقت‏خیالى نیست، بلكه اصالت‏بخش همه حقایق است و بدون آن هیچ واقعیت‏بد و خوب، و وجدان و ارزشى نمى‏تواند مطرح باشد.

عاملى كه باعث مى‏شود آدمى نخست‏خود را بیابد و سپس گمشده‏اش را، توجه به این واقعیت است كه بشر جزئى معنادار از یك جهان معنادار است كه براى به ثمر رسیدن استعدادها و سرمایه عالى شخصیتش در این جهان باید امورى را در بعد عمل و نظر رعایت كند.

كه این امور و اصول درچهره دین قوام خود را هم‏چون حكمت وجودى انسان ازمبدا هستى آفرین دریافت مى‏كنند. با درك واقعیت مذكور است كه آدمى خود را و سپس‏گمشده‏اش را مى‏یابد.

اما این‏كه چرا این گم‏شده فقط از طریق دین یافت مى‏شود باید توجه داشت كه:

اولا مدتى است‏بس طولانى كه در برخى از جوامع، عده‏اى از دین اعراض نموده‏اند ومى‏خواهند مفاهیمى مانند اخلاق جهانى، حقوق جهانى، فرهنگ جهانى و به‏طور كلى اصطلاح‏جالب «اومانیسم‏» را جانشین «دین‏» نمایند، و همان‏گونه كه دیده‏ایم این‏اصطلاحات نه از نظر استدلال و نه در قلمرو عمل، نتوانست گمشده اصلى بشر را به‏ارمغان آورد.

ثانیا: به فرض این‏كه بشر بتواند مفاهیم مزبور رااز قلمرو دانشگاهى و آكادمیك‏پایین آورد و آن‏ها را مورد عمل و استفاده قرار دهد، تنها ره‏آورد آن، تامین‏زندگى صحیح و منطقى در عرصه طبیعت و روابط اجتماعى است، ولى گم‏شده حقیقى كه‏باید با پاسخ به پرسش‏هاى ششگانه گذشته پیدا شود بدون دین پیدا نخواهد شد، والاجوامع شرق و غرب دنیاى امروز، این همه ناله و شیون براى پوچى سر نمى‏دادند.

آرى گردانندگان بزرگ جوامع براى زدودن اصالت آن گمشده از عقول و دل‏هاى بشرآمپول مخدرى كشف نموده‏اند تا با تزریق آن به عقل و روح آدمیان حداكثربهره‏بردارى را بكنند و آن مخدر چیزى نیست جز هستى داشتن و بودن به هر شكل‏ممكن (23) .

پى‏نوشت‏ها:
.1 شماره‏هاى‏13 و 14 پیام‏حوزه.

.2سوره بقره (2): 38 .

.3سوره انعام (6): 161 .

.4سوره بقره (2): 185 .

.5 سوره آل عمران (3): 4.

.6 سوره انسان (76): 32 .

.7 سوره كهف (18):29 .

.8 سوره آل‏عمران (3):164 .

.9 سوره بقره (2):129 .

.10 اصول كافى، ج‏1، باب اول، ح 1،2،5،6.

.11همان، ج‏1، باب‏النوادر، حدیث 11 .

.12 همان، باب 1، ح 4 .

.13 همان، باب من عمل بغیر علم، ح 1 .

.14 تلخیص المحصل، ص‏367.

.15 شرح اشارات، ج‏2 ، ص 371 374 .

.16ارشادالطالبین، فاضل مقداد، ص 298 300; گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجى، ص‏353.

.17 سوره اعلى (87):1716.

.18 سوره قیامت (75): 20 21 .

.19 ماهنامه كیان، شماره 28 ، مقاله «آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» از مهدى بازرگان.

.20 المیزان، ج 2، ص 130 .

.21 وحى و نبوت، استاد شهید مرتضى مطهرى ، ص 4241 .

.22 ماهنامه كیان، شماره‏23،مقاله «آن‏كه به‏نام بازرگان بود نه به صفت‏»ازعبدالكریم سروش.

.23 فلسفه دین ، دفتر نخست، استاد علامه محمدتقى جعفرى، ص‏96 وصص 107104 .


 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود