پیشگفتار
اسلام همواره به انسان توصیه مىكند تا درباره آنچه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان كهمىفرماید:
«لا تقف ما لیس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا». (1)
به چیزى كه علم و اطمینان ندارى، اعتماد مكن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمىمسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یكى از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لك ان تكلم بما شئت».
هر گونه كه دلتبدان مایل است، نمىتوانى لب بگشایى.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وسلم نیز فرمودهاند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم»خدا بیامرزد كسى را كه كلام خداپسندى را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنكه سكوت حكیمانه كند و (از مبتلاشدن به كیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لك ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نیستى به هر سخنى كه دلتبدان تمایل دارد، گوش فرا دهى، زیرا خداى عز و جل مىفرماید: گوش وچشم و... مسؤولیت دارند. (3) هر یك از ابزار ادراكى، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و اندیشه و...- حجت الهىاندو آدمى با در اختیار داشتن چنین ابزارى مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس» مىخوانیم:
«الیوم نختم على افواههم و تكلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما كانوا یكسبون». (5)
امروز دهانهاى آنها را مىبندیم، در حالى كه دستها و پاهاى آنان علیه آنان گواهى وشهادت مىدهند.
گاهى حتى اخبارى كه به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید براى دیگران بازگو كنیم، بلكه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانكه امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم». (6)
نه تنها چیزى كه علم ندارى، بازگو مكن بلكه همه آنچه را كه مىدانى را نیز مگو. خواجه عبداللهانصارى مىگوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و كمگوئى، متین و استوار گوئى - حق گوئى - پرهیز از اضافهگوئى و هرزهگوئى توصیه و تاكید كرده است و به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بىاساسى است (8) كه گوینده آن را براى ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردى یا اجتماعى - در جامعه نشر مىدهد.
در فصل لغتنامه اصول روانشناسى آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یك حادثه كه آزادانه - بدون توجه به راستى و نادرستى آن -دهن به دهن مىگردد را شایعه گویند. (9)
در معناى لغوى شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانكه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لكن خبرى بىاساس و یا ناروایى كه در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگىهاى شایعه
الف) شایعه داراى پشتوانه است، یعنى فرد یا افرادى در نشر آن دست اندركارند و بار تهمتهاو غیبتها و... را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوى هر كسى نشانه مىرود;
ج) شایعه عمر كوتاهى دارد و پس از چندى از شدت آن كاسته مىشود و شیرینى و لذت آنبراى بانیان آن به تلخى بدل مىشود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمىماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را مىفریبد;
ه) آدمهاى مغرض، حسود، معیوب و كج فهم به بیمارى شایعهسازى و شایعه پراكنى مبتلامىشوند.
كسى كرده بى آبروئى بسى چه غم دارد از آبروى كسى
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانى است كه داراى كیفر دنیوى و اخروى است. (11)
شایعه سازى
1) شایعه سازى گاهى بار سیاسى ویژهاى دارد. چنانكه دولتهاى توطئهگر و سلطه جو علیهدولتها و مردم انقلابى دیگر جوامع دستبه شایعه و جنگ روانى مىزنند. 2) و گاهى هم باراخلاقى و اجتماعى دارد. چنانكه توسط بدخواهان، حسودان و كسانى كه داراى احساسحقارتاند علیه برجستگان جامعه انجام مىگیرد. 3) و گاهى نیز بار انتقام جویى دارد كه بهمضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت مىگیرد. (12)
قرآن كریم شایعهسازان را مستحق عذاب الیم دانسته و مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا والآخرة واللهیعلم و انتم لا تعلمون». (13)
آنان كه دوست دارند در جامعه اسلامى، كار منكرى را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرتبه عذاب دردناك دچار خواهند شد و خدا از عاقبتسخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نكته را در بر دارد كه عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمىتوان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حكم مىكند در اشاعه سایر منكرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص بهفحشا ندارد بلكه به همه گونه ناروا و منكرات، اطلاق مىشود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوى در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها كان كمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه كان كمن عمله».
كسى كه از عمل منكرى باخبر شود و آن را افشا كند، چنان است كه خود، آن را انجام دادهاست و كسى كه از كار نیك و شایستهاى مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان كسى است كه آن راانجام داده است. (14)
پس مىتوان گفت كه عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منكرات كاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعهگر كیست؟
آیا با یكبار نقل كردن خبرى نادرست، شایعه رخ مىنماید؟ و صاحب آن را مىتوان شایعهگر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحى در مجمعالبحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فىالذین آمنوا» (16) مىنویسد:
«اى یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، كسانى هستند كه خبرى را با تمایل قلبى به قصد شایع شدن بر زبان مىآورند. اوهمچنین به نقل حدیثى از امام صادقعلیه السلام مىپردازد كه فرمود:
من قال فى مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه كان من الذین قال الله فیهم انالذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
كسى كه در باره انسان مؤمنى به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبى خود ذكر عمل نارواى واقعشدهاى را بر زبان آورد، حتى عمل منكرى كه با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیدهاست افشا كند از مصادیق آیه است.
شایعه در قرآن
قرآن از مساله افك (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را بازگو كرده و هشدارهاى لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمىخوانیم:
چرا هنگامى كه این مساله (شایعه افك) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبتبه خود (وكسانى را كه همچون خود آناناند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغى بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعهگران چهار شاهد براى اثبات مدعاى خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعاى خود را ثابت كنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویاناند. (18)
سپس پروردگار متعال مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون». (19)
كسانى كه دوست دارند تا زشتىها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناكى براى آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایى آگاهى دارد كه شما از آنها بىاطلاعید.
درسهایى از آیات
از این آیات اصول زیر به دست مىآید:
1) شایعه افكنى حرام است و اسلام، اهل آن را كیفر مىدهد و نكوهش مىكند.
2) نه تنها شایعهسازى حرام است، بلكه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانى ازشایعهسازان نیز حرام مىباشد.
3) كیفر شایعه فقط یك كیفر دنیایى نیستبلكه این عمل كیفر اخروى نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعهسازان و عوامل نشر اكاذیب و اشاعه زشتىها را جز خداكسى نمىداند. این مساله گویاى اهمیت فراوانى است كه اسلام براى امنیت عرض و آبروى افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افك آن است كه از گوینده آن شهود طلب كند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن كمتر نباشند وگرنه وى را باید به عنوان دروغگوى شایعهپرداز قلمداد كند.
6) حد شایعه افك، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شایعهساز در آغاز یك تن است، ولى پخش كنندگان آن نیز شایعهساز محسوبمىشوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افكبعضى از مفسران افك را كذب (20) مىدانند، اما صاحبنظرانى چون طبرسى در مجمعالبیانمىگویند:
هر گونه دروغى را افك نمىگویند، دروغى كه در جامعه، موجى بیافریند و اذهانرا مشوش سازد افك است. (21)
به نظر مىرسد، بیشترین كاربرد كلمه افك، شایعهاى (22) باشد كه پاى بهتان به عمل فحشا در میانباشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روانشناسى شایعه مىگوید: انسانهاى داراى مشكلات روانى به ویژه آنان كه داراى روحیهتفوقطلبى، كینهورزى و انتقامجویى هستند دستبه شایعه، علیه دیگران مىزنند و از حیثجامعهشناسى نیز شایعه از وجود جامعهاى بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحكایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنى مىتوان از انگیزههاى آنان پى برد وباید دانست كه جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا مىگیرد و دیرتر از یاد مىرود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است كه مىفرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازكار ناستودهشان بر ندارند تو را علیه آنان بر مىگماریم و در آن صورت مدت كمىدر مدینه اقامتخواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامى كه رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم در جنگى شركت مىجست، منافقین، بیمار دلان (گنهكارانضعیف الایمان) و شایعه افكنان شایع مىكردند كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وسلم كشته شد و یا آنكه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانى، یاس و دلسردى در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوسبازان و افرادضعیفالایمان دیگر هم آن را ترویج مىكردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنى اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) كنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمى درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهى از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم دستبه شایعه مىزدند.
«نزلت فى قوم منافقین كانوا فى المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته یقولونقتل و اسر فیغتم المسلمون لذالك...».
آنان باعث اندوه و ناراحتى مسلمانان مىگشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونك الا قلیلا - یعنى نامرهم باخراجهم من المدینه».
اینان بهزودى باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابىالجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشرى در كشاف، ملعونین را صفتشایعه پراكنان مىداند (28) فخر رازى یادآور مىشود كه آنانسه گروه بودند كه بعضى داراى روحیه نفاق و بعضى داراى روحیه فسق و فجور پیشگى و بعضىداراى روحیه شایعهگرى بودند. (29) ولى بعضى از مفسران مىنویسند آنان یك دسته از مسلمانانبودند كه سه خصیصه را با هم داشتند. (30)
شایعه در نهجالبلاغه
در نهجالبلاغه شایعهگرى با عناوین مختلف نكوهش و بهویژه از واژه اقاویل درباره این گروهاستفاده شده است. امام در یك جا از شایعهسازان به عنوان اشرار یاد مىكند. در خطبه 78نهجالبلاغه مىخوانیم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیك باقاویل السوء». (31)
از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى ندارید پرهیز كن، زیرا اشرار، مطالببىاساس یعنى شایعات را علیه من به گوش شما مىرسانند.
تاثیر شایعهگرى در روح گوینده
امام در جایى دیگر به شایعه سازان هشدار مىدهد، كلامى كه بر زبانشان جارى مىشود تاثیرسوء در نفس خودشان نیز مىگذارد و در نامه اعمالشان به یادگار مىماند. آن حضرت مىفرمود:
«الاقاویل محفوظة و السرائر مبلولة و كل نفس بما كسبت رهینة». (32)
گفتار آدمى بر جاى مىماند و باطن آدمى نیز امتحان مىشود و هر كسى در گروكردار خویش است.
امامعلیه السلام مىفرمود:
هر یك از شما كه از عیب دیگران آگاهى دارد هنگامى كه آن عیب را در خودنیز مىیابد از عیبجوئى خوددارى كند و اگر آن عیب را ندارد، باید خداى را شاكرباشد كه از اینگونه عیبها پاك است.
اى مردم آن كس كه از برادر مؤمنش استقامت در دین و درستى در كردار راسراغ دارد، باید به سخنانى كه این و آن در بارهاش مىگویند و شایعهپراكنىمىكنند گوش فرا ندهد. آگاه باشید گاهى تیرانداز تیرش به خطا مىرود. سخنباطل فراوان بر زبان جارى مىشود، زیرا خدا شنوا و گواه است. و بدانید كه بین حقو باطل چهار انگشت فاصله است، یعنى میان گوش و چشم چهار انگشتبستهفاصله است. پس آنچه را كه خود دیدهاید و تردیدى در آن ندارید، حق است وآنچه را كه از این و آن شنیدهاید ناحق به حساب آورید. (33)
حكم شایعه در تاریخ
در ادیان پیشین، شایعهگران كیفر سنگینى داشتند. از آیه 62-60 سوره احزاب (34) به دستمىآید كه در ادیان گذشته شایعهپراكنان كشته مىشدند. (35)
قابل ذكر است كه شایعهاى كه در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزیر دارد. ولى شایعهاى كه توسط منافقان علیه مؤمنان راستین به راه انداخته شود، حد آنتبعید و قتل است. عبدالله شبر در تفسیر آیه بالا مىنویسد:
در اقوام پیشین منافقان شایعهگر را مىكشتند. (36)
طبرسى نیز در مجمعالبیان مجازات قتل و تبعید را براى منافقان ذكر مىكند و مىنویسد منافقانشایعهگر محكوم به تبعید و یا اعدام مىگشتند.
شایعهسازان چهكسانى هستند؟
1) كسى كه دچار خشم و حالت انتقام جویى استبه شایعهسازى علیه دیگران دست مىزند;
2) كسى كه گرفتار گزافهگوئى بوده زبان او از اختیار عقل و ایمان او خارج شده و بر مبناىهواهاى نفسانى و خواستههاى شیطانى سخن مىگوید و عادت به غیبت و تهمت و افتراء ویاوهگوئىهاى دیگر دارد، در این باره مرزى را نمىشناسد و به شایعهسازى مىپردازد.
3) كسى كه خود معیوب است دوست دارد تا عیوب او شایع شده و افرادى همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شایعهساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نیابد از راه شایعه افكنىحضور توهمى و تخیلى در جامعه ایجاد مىكند; امام امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره مىفرمایند:
«ذوواالعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم». (37)
آدم معیوب، دوست مىدارد تا عیوب مردم در میان جامعه فاش شود تا عذرىبراى او فراهم آید.
4) كسى كه در درون خود درباره برجستگىهاى دیگران احساس حقارت كند.
5) كسى كه اهل شر است.
امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
«فان شرار الناس طائرون الیك باقاویل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شایعات و نارواها مىپراكنند.
هشدارى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درباره شایعهپیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
«انى لعرفت قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمازوناللمازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتكون ستورهم و یشیعون فیهممن الفواحش ما لیس فیهم». (39)
گروهى را مىشناسم كه در قیامت آنچنان به سینه آنان ضربه وارد مىشود كهاهل جهنم صداى سینه آنان را مىشنوند و آنان كسانىاند كه در پى اطلاع از عیوب وگناهان پنهانى دیگران بودهاند و به هتك حرمت و فاش كردن آنها مىپردازند وچیزهائى را علیه آنها شایعه مىكنند كه آنان اهل آن نبودند.
اثرات منفى شایعه
جنگ روانى و اضطراب و نگرانى یكى از میوههاى تلخ شایعه در جامعه است. پیامدهاى دیگرشایعه عبارتند از:
الف) تشدید كینهها، خصومتها و تفرقه و تضاد در میان افراد;
ب) اوجگیرى رذایل اخلاقى از جمله: اخلاق نارواى غیبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحیه بدخواهى و تقویت روحیه انتقامجوئى;
د)حریم شكنى و نادیده گرفتن حرمت افراد و زیرپا رفتن بسیارى از مؤلفهها و قوانین اخلاقى واجتماعى;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى;
و) تضعیف روحیه دگر دوستى، فداكارى و مؤلفههاى اتحاد، یگانگى و حس اخوت.
وظیفه مسلمین در برابر شایعهپردازى
در آغاز بر این نكته باید تاكید كرد كه انسان باایمان مجاز نیست كه به هر سخنى گوش فرا دهد.امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
سامع القول شریك القائل (غرر الحكم).
شنونده سخن، شریك گوینده است از حیث كیفر یا پاداش.
چنانكه امام جوادعلیه السلام فرمودند:
«من اصغى الى ناطق فقد عبده» (40) كسى كه گوش جان به كلام گویندهاى مىسپارد چنان است كه او را مىپرستد.
و بر این اساس اگر گوینده، در هر وادى از خیر و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده باید درباره آدم مؤمن دیگر پردهپوشى كند، چنانكه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وسلمفرمودند:
«لا یستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته یوم القیامة». (41) هیچ مؤمنى زشتىهاى بنده مؤمن دیگر را نمىپوشاند مگر آنكه خدا در قیامتزشتىهاى او را مىپوشاند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«لا یؤمن العبد حتى یحب لاخیه ما یحب لنفسه من الخیر». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمىشود مگر آنكه دوستبدارد براى دیگران آنچه راكه براى خود دوست مىدارد.
همچنین شنونده شایعه باید از گوینده - عامل نشر اكاذیب - چهار شاهد عادل جهت صدقمنظور او (در صورتى كه پاى اتهام به روابط نامشروع جنسى در كار باشد) بخواهد وگرنه باید بهحرف او توجه نكند و یا آنكه او را به محكمه، یا به افرادى كه از پىگیرى كنندگان مسالهاند معرفىكند تا آنان قضیه را تعقیب كنند؟
وظیفه اصلى آن است كه علاوه بر شایعه، بلكه گناه واقع شده نیز منتشر نشود.
امام هشتمعلیه السلام فرمود:
«المذیع بالسیئة مخذول والمستتر بالسیئة مغفور». (43)
كسى كه گناه را نشر مىدهد مطرود است و كسى كه در استتار و فراموش شدنآن مىكوشد مشمول آمرزش الهى است.
فلسفه تحریم شایعه
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانى كه در پنهانى انجام مىشود به شایع شدن وبدنامى جامعه منجر نشود. آن حضرت مىفرمود:
«من اذعى فاحشة كان كمبتدئها». (44)
كسى كه عمل نارواى انجام یافته را فاش مىكند چنان است كه خود آن را انجام داده است.
مردى به امام هفتم گفت چیزى به كسى (كه داراى ایمان به خدا و پایبند به دستوارت دیناست) نسبت مىدهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوقاند ولى وقتى با آن شخص صحبت كردمآن را به شدت انكار كرد و من در شك واقع شدهام چه كنم؟ امام فرمود:
«كذب سمعك و بصرك عن اخیك». (45) در این هنگام، گوش وچشم خود را تكذیب كن.
كیفر شایعه
كیفر شایعه دنیوى و اخروى است. كیفر دنیوى، حد و لعن و مذمت و نكوهش است. و كیفراخروى عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قیامت است.
حد شایعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق استو از آن پس دیگر گواهى شایعهگر پذیرفته نمىشود. در باب قذف، در قرآن مىخوانیم:
«والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهمشهادة ابدا». (46)
هنگامى كه آیات شایعه نازل و حكم كیفرى شایعهگر مشخص شد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلمدستاندركاران شایعه در باره عایشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، یكىاز شعراى نامدار رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زینب همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 3) عبدالله بنابى سلول یكى از منافقان مدینه، 4) مسطح بن اثاثة (یكى از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبكر بود).
اینان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابى سلول شده بودند. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شایعه در باره آنان را اجراء كرد. ولى عبدالله ابى سلول را دو حد زد. زیرا، اولا:شكستن حریم پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم كیفر مضاعف دارد و ثانیا: شایعهسازو ناشر آن مساوى نیستند. او شایعه آفرید و نیز به نشر آن اقدام كرد و دیگران فقط به نشر شایعه(اكاذیب) دست زدند. مىتوان گفت كه این از موارد ویژه است كه هم حق الناس است و هم حقالله.
سیوطى در تفسیر جلالین یادآور مىشود كه «عذاب الیم» در دنیا حد قذف و در آخرت دخولدر جهنم استبخاطر آنكه این مساله یكى از حقوق الهى است كه آتش را در پى دارد. (47)
فخر رازى كیفر دنیوى را اجراء حد و نیز لعن و نفرین و مذمت و نكوهش و كیفر اخروى راعذاب قبر و عذاب در قیامت مىداند. (48)
همچنین; سیوطى در تفسیر الدرالمنثور نقل مىكند: كسى كه از عمل فحشا در جامعه تبلیغمىكند باید كیفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعلیه النكال و ان كان صادقا».
اما در باب شایعهاى كه اتهام به فحشا نباشد شایعهگر، از مصادیق ملعونین در آیه 61 سورهاحزاب است، از این رو لعن و نفرین مىشود و گواهى و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزیرمىشود.
كیفر مردم آزارى
راوى مىگوید از امام صادق شنیدم كه فرمود:
باید آماده جنگ با خدا باشد كسى كه بنده باایمان مرا بیازارد و از غضب من در امان است كسىكه به اكرام و احترام بنده مؤمن من اقدام مىكند. (49)
شیخ طوسى در كتاب نهایة در بحثحدود مىگوید:
«... و كل كلام یؤذى المسلمین فانه یجب على قائله التعزیر... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت علیه البینه ادب». (50)
هر سخنى كه مایه آزار مسلمانان شود واجب است گویندهاش تعزیر شود و همچنین كسى كه ازمسلمانان عیبجویى به عمل آورد و یا از آنان غیبت نماید و بر این مساله بینهاى گواهى دهد، بایدتادیب شود.
وى در ادامه مىنویسد:
«و شاهدا الزور یجب ان یؤدبا و یشهرا فى قبیلتهما او قومهما و یعزما بما شهدا به ان كانا قداتلفا بشهادتهما شیئا». (51)
كسانى كه به ناحق گواهى دهند باید تادیب شوند و در میان قبیله خود باید گردانده شوند و نیزباید در صورتى كه گواهى آنان مایه تلف شدن مالى شود، غرامت پرداخت كنند.
در باب شایعهسازى نیز باید توجه داشت كه بعضى از افراد، هم شایعهگرند، هم مؤذىمؤمناند و هم عملشان نوعى شهادت ناحق محسوب مىشود، بنابراین كیفر چندگانهاى متوجهآنان است.
علامه حلى در تبصره مىنویسد:
«و كذا یعزرفى كل قول موجب للاستخفاف». (52)
هر سخنى كه مایه تضعیف شخصیت دیگران شود تعزیر دارد.
فلسفه شدت كیفر شایعهگر
فلسفه اصلى سختگیرىهاى اسلام در برابر شایعهگران را مىتوان در نكات زیر جستجو كرد:
الف) محیط سالم، روحیه انسان را به سوى سلامتى سوق مىدهد چنانكه محیط فاسدزمینههاى گرایش به سوى فساد را در آدمى تقویت مىنماید بنابراین، اسلام بر این حقیقت تاكیددارد تا افراد در محیط اجتماعى، از یكدیگر جز خیر و سخن از پاكىها، موفقیتها و تكاملنشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تكامل در زندگى نبینند.
ب) حفظ قداست و حرمت محیط اجتماع اسلامى وظیفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محیط اجتماعى باید سیطره باطل را در جامعه محدود و تضعیف كرد و كم كم آن را از بینبرد. و مظاهر منكر و اعمال ناشایسته را باید از راههاى مختلف متروك كرد. در حدیث آمده است،«الباطل یموت بترك ذكره» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منكر و باطل از بینمىرود. و بدیهى است كه اجراء حدود الهى بدان خاطر است كه ابهت عمل حرام نقض نشود. كسى كه مىداند نباید در پى حرام برود، اما بشنود یا ببیند همه و همگان از آن دم مىزنند، روحیهگرایش به فحشا و قانون شكنى در او تقویت مىشود; لذا فلسفه اجراء حد یا تعزیر آن است كهمردم بدانند كه حریمشكنان و كسانى كه دستورات خدا را زیر پا مىنهند مورد تنفر خواهند بود.
شایعه در مكتوب عرفانى امام خمینىقدس سره
در مكتوب عارفانه عارف پیر، خمینى كبیرقدس سره به پسرش حاج سید احمد خمینىقدس سره كه به نامنقطه عطف انتشار یافته است مىخوانیم:
پسرم! گاهى مىبینم از تهمتهاى ناروا و شایعه پراكنىهاى دروغین اظهارناراحتى و نگرانى مىكنى. اولا باید بگویم تا زنده هستى و حركت مىكنى و تو رامنشا تاثیرى بدانند، انتقاد و تهمت و شایعه سازى علیه تو، اجتنابناپذیر است;عقدهها زیاد و توقعات، روزافزون و حسادتها، فراوان است. آن كس كه فعالیت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمىتواند به دور باشد.من خود یك عالم بزرگوار متقى را كه تا به ریاست جزئى نرسیده بود براى او جزخیر به حسب نوع نمىگفتند و تقریبا مورد تسالم اهل علم و دیگران بود به مجردآن كه توجه نفوس به او جلب شد و شاخصیتى دنیاوى - ولو ناچیز - نسبتبهمقامش پیدا كرد، مورد تهمت و اذیتشد و حسادتها و عقدهها به جوش آمد و تادر قید حیات بود این مسایل نیز بود.
امام در ادامه این صحیفه الهى به تفسیر آیات تقوى پرداخته مىنویسد:
این تقوى، تقواى از اعمال ناشایسته نیست تقواى از توجه به غیر است، تقواى ازاستمداد و عبودیت غیر حق است، تقواى از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است،تقواى از اتكال و اعتماد به غیر خداست، آنچه مىبینى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعثخوف من و تو از شایعهها و دروغپراكنىها است و خوف از مرگو رهائى از طبیعت و افكندن خرقه نیز از این قبیل است كه باید از آن اتقاء نمود ودر این صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است كه درملكوت، صورتى و در فوق آن نیز صورتى دارد و خداوند خبیر استبه خطرات قلبهمه.
پسرم براى ماها كه از قافله «ابرار» عقب هستیم. یك نكته دلپذیر است و آنچیزى است كه به نظر من شاید در ساختن انسان كه در صدد خود ساختن استدخیل است. باید توجه كنیم كه منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شایعه افكنىها حب نفس است كه بزرگترین دام ابلیس لعین است; ماهامیل داریم كه دیگران ثناگوى ما باشند.
[این گونه مسایل] همچون عمل جراحى دردناكى كه موجب سلامت مریضمىشود. آنانكه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مىكنند، دوستانى هستند كه بادوستى خود به ما دشمنى مىكنند و آنان كه مىپندارند با عیبگوئى و فحاشى وشایعهسازى به ما دشمنى مىكنند دشمنانى هستند كه با عمل خود ما را اگر لایقباشیم اصلاح مىكنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مىنمایند. من و تو اگر اینحقیقت را باور كنیم و حیلههاى شیطانى و نفسانى بگذارند، واقعیات را آنطور كههستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جویان آنطور پریشان مىشویم كهامروز از عیب جویى دشمنان و شایعه سازى بدخواهان; و عیب جویى را آن گونهاستقبال مىكنیم كه امروز از مداحىها و یاوه گویىهاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذكرشد به قلبتبرسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمىشوى و آرامش قلبپیدا مىكنى، كه ناراحتىها اكثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجاتمرحمت فرماید. (53)
راههاى درمان بیمارى شایعه سازى
تردیدى نیست كه شایعهگر، را باید به چند مساله توجه داد:
1) شایعهپرداز باید به این حقیقتبیندیشد كه مشمول نفرین الهى و در شمار دروغگویاناست. قرآن، در برخى از موارد، رسما از كذب و كذاب نكوهش مىكند و در برخى دیگر نیز باآهنگى دیگر آن را مذمت كرده است از جمله مىفرماید:
«قتل الخراصون الذین هم فى غمرة ساهون». (54)
مرگ بر دروغگویان، آن كسانى كه در جهل و غفلت غوطهورند.
خراصون كسانى هستند كه مطلب بىاساس را به دیگران انتقال مىدهند.
طبرسى در جوامع الجامع مىنویسد:
«الخراصون... الكذابون المقدرون مالا یصح و هم اصحاب القول المختلف».
خراصون به آن دسته از دروغگویانى گویند كه مطلب را بر زبانها مىاندازند و از هر درى سخنمىگویند.
خراصون، به كسانى گفته مىشود كه آراء و اقوال مختلف پیرامون عقائد و ایمان از آنان بر زبانجارى مىشود. اینان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهى به نقل مطالب بىاساسمىپردازند، مطالب دروغ را بر زبان مىآورند و در اثر غفلت و جهالتخود بدان توجه نمىكنند. (55)
2) به اهل شایعه باید توجه داد كه از دیدگاه اسلام، مجاز نیست كه هر چیزى را بر زبان آوردچنانكه امیرالمؤمنینعلیه السلام در نهجالبلاغه مىفرماید:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم». (56)
3) انسان باایمان در پرهیز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نیز تا حدودى باید خوددارىورزد. به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (57)
و امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الكلام». (58)
4) حقیقت پیشگى و واقعگرایى را پیشه خود ساختن، یكى از راههاى رهایى از بیمارىشایعهسازى است. امام هفتمعلیه السلام به هشام، این چنین رهنمود داد:
اى هشام! اگر در دست تو دانه گردویى است ولى همه مردم آن را جواهر پنداشتهاند این پندار،تو را سود نبخشد چون، مىدانى كه آنچه در دست تو است گردوئى بیش نیست. همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهرى باشد، لكن مردم آن را گردو قلمداد كردهاند در این صورت نیز این پندار،واقعیت را دگرگون نمىسازد و زیانى به تو نمىرسد. (59)
5) پرهیز از خوشبینى بىجا یكى از راههاى درمان و رهایى از بیمارى شایعه سازى است.گرچه نباید بدون دلیل، به دیگران و سخنى كه از آنان شنیده مىشود بدبین بود ولى زمانشناسىرا نیز نباید از نظر دور داشت. زیرا گاهى در جامعه ناامنى در باب گفتار و نیز تهاجم به حیثیت وآبروى افراد، حاكم است. امیرالمؤمنینعلیه السلامفرمود:
چیزى كه از برادر مؤمن خود شنیده و یا دیدهاى كه به ظاهر ناپسند جلوه مىكند، تلاش كن تاآن را به وجه احسن، تفسیر و تحلیل كنى مگر آنجا كه بر جامعه، ناهنجارى از حیثخصلت،بدخواهى و عدم صداقت و صمیمیت میان افراد غلبه دارد و تباهى، تاروپود آن را فرا گرفتهاست. (60)
همچنین آن حضرت فرمود:
در جامعه بیمار، اگر كسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربهاى به او وارد شود،جز خود را ملامت نكند. (61)
چنانكه امام هادىعلیه السلام فرمودند:
هنگامى كه زمانه به گونهاى است كه عدالت و ایمان در میان مردم حاكمیت دارد در اینصورت، نباید بىجهتبه دیگران بدبین بود، مگر در مورد كسى كه بىعدالتى از او دیده شدهباشد. ولى اگر زمانه عكس آن باشد و بىعدالتى و لاابالىگرى بر مردم حاكم باشد در این صورتنباید به مردم اعتماد جست، بلكه باید به آنان سوء ظن داشت مگر در باره كسى كه شایستگى وعدالت او به اثبات رسیده باشد. (62)
6) اجراء تعزیر و یا حد الهى درباره شایعهگر یكى از راههاى مبارزه با این عمل شوم است.
7) به شایعهگر باید توجه داد كه عمل تو بدترین شیوه مردم آزارى است.
8) به شایعهگر باید توجه داد كه عمل تو نوعى جنگ با خداست.
9) به شایعهگر باید توجه داد كه گواهى و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهیز از پرحرفى.
پرهیز از پرحرفى و روى آوردن به كم حرفى یا سكوت حكیمانه آدمى را از بیمارى شایعه ونارواگوئى نجات مىدهد. زیرا پرحرفى به هرزهگویى منجر مىشود. به قول امیرالمؤمنینعلیه السلام:
آن كس كه زیاد سخن مىگوید زیاد اشتباه مىكند، و آن كس كه زیاد اشتباه كندحیایش كم مىشود و كسى كه حیاتش كم شود، پارسائیش نقصان مىپذیرد و كسى كهپارسائیش نقصان پذیرد، قلبش مىمیرد و كسى كه قلبش بمیرد، داخل دوزخ مىشود وآن كس كه به عیبهاى مردم چشم بدوزد و آن را شماره كند ولى همانها را خود داراباشد احمق واقعى است. (63)
1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ك: فیض كاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 192.
4) فخر رازى، تفسیر كبیر، نشر دارالفكر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 94.
5) یس (36): 64.
6) ر.ك: نهجالبلاغه، حكمت، شماره 383.
7) ر.ك: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ك: دهخدا، لغتنامه، واژه شایعه.
9) ر.ك: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسى، ترجمه دكتر ساعتچى، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ك: راغب، مفردات، ماده شیع.
11) ر.ك: داستان بازگشت رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم از جنگ بنى مصطلق و پیشآمدن مساله افك، همین نوشتار.
12) نهجالبلاغه، حكمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسایل الشیعه، ج 12، ص 296، چاپ جدید.
15) طریحى، مجمعالبحرین، ج 4ص 354، نشر دارالهدى.
16) نور (24): 19.
17) طبرسى، مفسر مجمعالبیان ذیل آیه افك مىنویسد: هر گونه دروغى را افك نمىگویند بلكه به دروغ مهم كه مساله را دگرگون درجامعه معرفى مىنماید، افك گفته مىشود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنین والمؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افك مبین (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ك: جصاص، احكام القرآن، ج 3، ص 447، ذیل آیه 19 سوره نور.
21) ر.ك: طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 19، سوره نور.
22) ر.ك: طریحى، مجمعالبیان، ماده افك.
23) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینك بهم ثم لا یجاورونك فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. (س 31، 61)
24) ر.ك: علامه طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 345 و 340، والذین یشیعون الاخبار الكاذبة فى المدینة لالقاء الاضطراب بین المسلمین.
25) الرجفة: الزلزلة (كشاف ج 3، ص 561) سمى بها الخبر الكاذب لتزلزله.
26) على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 199.
27) ر.ك: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
28) ر.ك: زمخشرى، الكشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ك: تفسیر كبیر، ج 25، ص 261.
30) ر.ك: فخر رازى، ج 25، ص 232، ذیل آیه 61 احزاب.
31) ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 78.
32) ر.ك: نهجالبلاغه، حكمت، شماره 343.
33) فلیكفف من علم منكم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه، و لیكن الشكر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غیره، ایها الناس منعرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال (الناس) اما انه قد یرمى الرامى، و تخطىء السهام، و یحیلالكلام، و باطل ذلك یبور، والله سمیع و شهید. اما انه لیس بینالحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل علیهالسلام، عن معنى قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت! ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینك بهم ثم لا یجاورونك فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا سنة الله فى الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
35) ر.ك: تفسیر شبر ذیل آیه 60 سوره احزاب (فى الذین خلوا من قبل: من الامم الماضیة فى منافقینهم المرجفون للمومنین).
36) ر.ك: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحكم.
38) ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازى، تفسیر كبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
40) ر.ك: مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازى، تفسیر كبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
42) فخر رازى، تفسیر كبیر، ج 23، ص 183 ذیل آیه 19 نور.
43) كلینى، اصول كافى، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول كافى، باب التعبیر، ر.ك: ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ذیل آیه 19، سوره نور.
45) ر.ك: ابن جمعه، نورالثقلین، ذیل آیه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ك: سیوطى، تفسیرالجلالین، ذیل آیه.
48) فخر رازى، تفسیر كبیر، ج 23، ص 183.
49) ر.ك: حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 8، باب 145 كتاب الحج. راوى مىگوید: سمعت الصادق یقول: قال الله عزوجل لیاذن بحرب منىمن اذى عبدى المؤمن ولیامن غضبى من اكرم عبدى المؤمن.
50) ر.ك: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
51) ر.ك: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
52) ر.ك: الحسن الحلى، تبصرة المتعلمین، فى القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ك: حضرت امام خمینىقدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاریات (51): 10.
55) ر.ك: فیض كاشانى، تفسیرالصافى، ذیل آیه 10 سوره الذاریات.
56) ر.ك: نهجالبلاغه، قصار.
57) ر.ك: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روایات 8.
58) ر.ك: نهجالبلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتمعلیه السلام فرمود:
یا هشام لو كان فى یدك جوزة و قال الناس لؤلؤة ما كان ینفعك و انت تعلم انها جوزة ولو كان فى یدك لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرك و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال امیرالمؤمنینعلیه السلام ضع امر اخیك على احسنه حتى یاتیك منه ما یغلبك ولا تظنن بكلمة خرجت من اخیك سوء و انت تجدلها فى الخیر محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهجالبلاغه آمده است: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادىعلیه السلام: اذا كان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظن باحد سوء حتى یعلم ذالك منه و اذا كان زمان الجوراغلب فیه من العدل فلیس لاحد این یظن باحد خیرا ما لم یعلم ذلك منه. ر.ك: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من كثر كلامه كثر خطوه، و من كثر خطوه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخلالنار، و من نظر فى عیوب الناس فانكرها، ثم رضیها لنفسه، فذلك الاحمق بعینه. ر.ك: نهجالبلاغه، كمتشماره 3449