سالى كه در آن قرار داریم، به نام مبارك حضرت مولى الموحدین، امیرالمؤمنین، علىبن ابىطالبعلیه السلام، زینتیافته است. رادمردى كه تاریخ براى او مثل و مانندى سراغ ندارد. مقتدایى كه همگان را شیفته و شیداى خویش ساخته است. بزرگمردى كه تا ابدیتسرمشق بشریت است و همواره چون خورشید بر تارك اسطورهها مىدرخشد.
او اولین مردى است كه به پیامبر عظیمالشان ایمان آورد و از كودكى در دامان نبوت و عصمت تربیتشد. علىعلیه السلام بزرگترین حامى دین خدا است كه با ایثار، تلاش و از خودگذشتگى بىمانندش، موانع عظیم پیشبرد اهداف پیامبر را از میان برداشت و مشكلات بزرگ را برطرف كرد. اخلاص علىعلیه السلام و بزرگى اقدامات او در راه دین آنچنان است كه القاب «لافتى الا على، لاسیف الا ذوالفقار (1) »و «ضربة على فى یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین (2) »را از منبع وحى دریافت كرد و مقامش نزد خداوند آنچنان رفیع است كه در آیه مباهله «نفس (3) »پیامبر شمرده شده است.
تمامى متفكران و فرزانگانى كه بیش از هزار سال به تحقیق و پژوهش درباره شخصیت این امام همام پرداختهاند، به عجز خویش از دستیابى به قله رفیع شخصیت او اذعان كردهاند.
در جهان اسلام همگان از عارف و عالم و صوفى و فیلسوف و متكلم و... معارف خویش را از سرچشمه علوم بى انتهاى او مىدانند.
مراحل زندگانى علىعلیه السلام
زندگانى امیرالمؤمنینعلیه السلام را مىتوان، به سه دوره متفاوت تقسیم كرد:
اول: دوران حیات پیامبر كه دوره آغازین اسلام و حضور علىعلیه السلام در صحنههاى دفاع و حمایت از دین است. در این دوران شخصیتبىمانند مولى الموحدین بروز و ظهور یافت.
پیامبر عظیمالشان اسلام نیز در این دوران با شناساندن آن حضرت به مسلمانان، جایگاه و وضعیت رهبرى اسلام را در دوران پس از پیامبر روشن فرمودند.
دوم: دوران بیست و چند ساله پس از ارتحال پیامبرصلى الله علیه وآله تا خلافت امیرالمؤمنینعلیه السلام. در این دوران حوادث گوناگونى مسیر رهبرى اسلام را از راهى كه پیامبر تعیین فرموده بود، تغییر داد. در این دوران نیز جهان اسلام از نور وجود امیرالمؤمنین بهرهمند بود و به رغم همه مصایب، آن حضرت با مشاوره و راهنمایى و همفكرى در اداره حكومت اسلامى به پیشرفت و گسترش اسلام در جهان كمك مىفرمود.
سوم: دوران پنجساله خلافت و زمامدارى حضرت علىعلیه السلام است. در این دوران آن حضرت شعارهایى محورى در جهت اصلاح جامعه اسلامى مطرح فرمودند. و اقداماتى را براساس آنها آغاز نمودند.
اساس اصلاحات مورد نظر امیرالمؤمنین علیه السلام
اساس اصلاحات امیرالمؤمنین بر دو پایه استوار بود:
الف: اجرا و گسترش عدالت در جامعه;
ب: بازگشتبه ارزشها و سنتهاى عهد پیامبرصلى الله علیه وآله.
امیرالمؤمنین در اجراى اصلاحات بر این عزم بود كه ناروایىها و ناراستىها و انحرافاتى را كه در دوران بیست و سه ساله پس از پیامبر بهویژه سالهاى اخیر خلیفه سوم بهوجود آمده بود، از میان بردارند. از این رو در آغاز دوران خلافت، با همگان اتمام حجت فرمودند و در خطبه معروفشان تاكید فرمودند كه اموال به ناحق گرفته شده را به بیتالمال باز مىگردانند.
آن حضرت در اجراى همین اصلاحات، بىاعتنا به مصلحت اندیشىهاى غیر الهى، فرمان عزل همه فرمانداران غیر شایسته و انتصاب فرمانداران لایق را صادر فرمودند، آنچه در اداره نظام اسلامى و بررسى كارنامه مدیران حكومتى براى امیرالمؤمنین در اولویت اول قرار داشت، اجراى عدالت، رفع ظلم و تجاوز، احقاق حقوق و اجراى احكام دین بود.
پرهیز از دنیا طلبى نیز نزد آن حضرت جایگاه ویژهاى داشت و زمامداران حكومت ایشان با كمترین گرایشى به سوى دنیاطلبى - كه بىتردید به تبعیض و بىعدالتى مىانجامد - توبیخ مىشدند. امروز نیز در جامعه اسلامى ایران شعار اصلاحات محورىترین شعار شده است. نكتهاى كه در این باره شایسته توجه و التفات است، سوءاستفادههایى است كه از این شعار مىشود. اما متاسفانه گرد و غبار درگیرىهاى گروهى، دلسوزان را از این نكته مهم غافل كرده است.
باید توجه داشت كه گروهى در قالب جراید، سخنرانىها و گفتارها، ندانسته و یا زیركانه به دنبال القاى این مطلب هستند كه دوران اعتقاد و التزام و اجراى احكام دین گذشته است و باید به دنبال اصلاحاتى بود كه با محدود كردن حضور دین در جامعه و گسترش آزادىها، فضاى مناسبترى را ایجاد كند و از ادامه حضور دین در اداره جامعه جلوگیرى شود!!
با بررسى كاملترى از دوران حكومت امیرالمؤمنینعلیه السلام، مىتوان تصویر روشنترى از اصلاحات و بازگشتبه ارزشها را ارایه داد و به این حقیقت آشكار پى برد، كه تنها راه نجات و رستگارى و تامین سعادت دنیا و آخرت حركت اصلاحى به سوى ارزشهاى دینى و معنوى است.
گذرى كوتاه بر شكلگیرى حكومت علوى
به دنبال یك سلسله نابسامانىها و فساد گسترده ادارى و مالى كه در دوران حكومتخلیفه سوم - به ویژه در شش ساله دوم آن - در جامعه اسلامى حكمفرما شده بود و سرانجام منجر به شورش و انقلاب وسیع مسلمانان و قتل خلیفه شد، علىعلیه السلام به حكومت رسید.
تشكیل دولت و حكومت توسط علىعلیه السلام كه بیست و چند سال از صحنه سیاست و مسند خلافتبه دور مانده بود، در واقع با اصرار و پافشارى انقلابیون صورت گرفت.
شورشیان و ناراضیان، به بذل و بخششهاى بىحساب و كتاب، به ریخت و پاش بیتالمال توسط دستگاه خلافت و تصرفهاى غیر مجاز در آن، قبضه منصبهاى مهم و كلیدى توسط خویشان فاسد و ناصالح و آلوده خلیفه (از بنى امیه) ظلم و ستم بر مردم، بىاعتنایى و بى توجهى خلیفه و كارگزارانش به انتقادها و حقگویىهاى خیرخواهان و حتى آزار و شكنجه و تبعید آنان كه صحابه بزرگى مانند، ابوذر، عماریاسر و عبدالله بن مسعود دچار آن شدند و اقدامات نادرستى از این قبیل، معترض بودند، و از نابسامانىها و مرگ سنتها و رواج بدعتها و بىعدالتىها به ستوه آمده بودند و اصلاح این امور را جز به دست تواناى علىعلیه السلام مقدور و عملى نمىدانستند.
از این رو پس از كشته شدن خلیفه، باشور و هیجان و ازدحام فوقالعادهاى به علىعلیه السلام مراجعه كرده و خواستار قبول خلافت توسط آن حضرت شدند! و چون امام پس از چند روز تامل و تاخیر - به خاطر زمینههاى نامساعد و مشكلات بزرگى كه در برابر اصلاحات وجود داشت - خلافت را پذیرفت، موجى از شادى و سرور در مدینه به وجود آمد كه خود حضرت آن را چنین توصیف مىكند:
شما دستم را (براى بیعت) گشودید و من بستم، شما آن را به سوى خود كشیدید و من آن را عقب كشیدم، پس از آن همچون شتران تشنه كه روز آب خوردن به آبشخور حمله مىكنند و به یكدیگر تنه مىزنند، در اطراف من گرد آمدید آنچنان كه بند كفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد و ضعیفان زیر دست و پا رفتند!
آن روز سرور و خوشحالى مردم به خاطر بیعتبا من چنان شدت داشت كه خردسالان به وجد آمده بودند، پیران خانه نشین با پاى لرزان براى دیدن منظره بیعتبه راه افتاده، و بیماران براى مشاهده این صحنه از بستر بیمارى بیرون خزیده بودند.
این شور و هیجان و خوشحالى مردم، به امید اصلاح نابسامانىها و بىعدالتىها، توسط آن شخصیتبزرگ و تكیه گاه مردم در روزهاى توفانى بود.
خطوط برجسته برنامههاى اصلاحى علىعلیه السلام
اینك كه امید و انتظار و تشنگى فراوان جامعه آن روز را براى برقرارى حكومت عدل اسلامى و مبتنى بر سیره پیامبر اسلام از نظر گذراندیم، باید ببینیم علىعلیه السلام چه برنامه هایى در پاسخ به این انتظارها و خواستهها درنظر گرفت؟ البته تبیین و توضیح همه شاخصهها و خطوط درخشان برنامههاى آن حضرت، در این نوشتار كوتاه نمىگنجد، اما در زیر به خطوط برجسته آن اشاره مىكنیم:
نصب كارگزاران صالح و لایق
نخستین و فورىترین طرحى كه امام آن را اجرا كرد عزل كارگزاران فاسد قبلى، و نصب و تعیین كارگزاران صالح، پارسا ولایق بود.
كارگزاران هر دولت و حكومتى، جلوه گاه ماهیت آن حكومتبه شمار مىروند، از این رو چهره حكومت آن حضرت را مىتوان در سیماى كارگزاران او تماشا كرد.
انتخاب كارگزاران امام بر اساس «ضابطه» بود نه «رابطه»! حضرت علىعلیه السلام در تعیین نمایندگان دولت در شهرها و مناطق مختلف، خود را وامدار هیچ كس، حتى آنان كه او را به قدرت رسانده بودند، نمىدانست، و كارها را تنها به دستبنى هاشم نسپرد، بلكه كارگزاران او از گروههاى مختلف آن روز یعنى از مهاجران، انصار، یمانىها، مضرىها، هاشمىها و غیر هاشمىها بودند. امام به دو چهره بارز سیاسى آن روز یعنى طلحه و زبیر منصبى واگذار نكرد، چه، آن دو تشنه قدرت بودند، نه شیفته خدمت! از آن حضرت نقل شده است كه در مورد چگونگى بیعت مردم با او، و برخوردش با این دو نفر، چنین فرمود:
مردم را دعوت به بیعت كردم، هركس با میل و رغبتبیعت كرد از او پذیرفتم، و هر كس خوددارى كرد، او را به حال خود واگذاشتم، نخستین كسى كه با من بیعت كرد، طلحه و زبیر بودند، آن دو، به من گفتند: با این شرط با تو بیعت مىكنیم كه در خلافتبا تو شریك باشیم، گفتم: نه، ولى شریك من در توانایى، و مددكار من به وقت ناتوانى باشید... طلحه امید حكمرانى یمن و زبیر امید حكمرانى عراق را داشت.
امام برخلاف مصلحت اندیشىهاى غیر اصولى افرادى همچون مغیره و عبدالله بن عباس كه پیشنهاد ابقاى كارگزاران عثمان، به ویژه معاویه را داشتند، با نفى سیاست: «حقیقت» فداى «مصلحت»! حاضر به ابقاى معاویه نشد و فرمود:
به خدا سوگند در دینم سازشكارى نمىكنم و امور كشور را به افراد پست نمىسپارم!
فریاد و خروش بر ضد جامعه دو قطبى
امام كه در زمان خلیفه سوم، شاهد صحنه تلخ تمركز و تداول ثروت در دستیك اقلیت، و فقر و محرومیت اكثریتبود، انگیزه خود را از قبول خلافت، علاوه بر درخواست و اصرار مردم كه نوعى تكلیف و وظیفه براى امام ایجاد كرد - مبارزه با نظام جامعه دو قطبى و عدم تعادل اقتصادى معرفى كرد و در خطبه مشهور به شقشقیه فرمود:
سوگند به خدایى كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود كه آن جمعیتبراى بیعت، گرداگردم جمع شده و به یارى برخاستند و از این جهتحجت تمام شد، و اگر نبود پیمانى كه خداوند از علماى امت گرفته كه در برابر پرخورى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سكوت نكنند، افسار شتر خلافت را رها مىساختم و از آن صرفنظر مىنمودم و پایان آن را با جام آغازش سیراب مىكردم (همچنانكه در دوران سه خلیفه گذشته كنار رفتم، این بار نیز كنار مىرفتم) آن وقت (خوب) مىفهمیدید كه دنیاى شما در نظر من از آب بینى بز بىارزشتر است.
مبارزه با دنیا زدگى
در زمان خلیفه سوم، بر اثر علل و عواملى كه در راس آن سیاست نادرست دستگاه خلافتبود، گروهى از خواص كه چرب و شیرین دنیا در ذائقهشان مزه كرده بود، به آفت دنیازدگى گرفتار شدند و ثروتهاى باد آورده، گرد آوردند و صاحب آلاف و الوف شدند و میزان تعهد و تدین و روحیه جهاد و تلاش در آنان كاهش یافت. امام در روز دوم خلافتش، طى خطبهاى، پس از بیان سیر تاریخى خلافت، و موقعیت درخشان خود، به گروه یاد شده اخطار كرد و فرمود:
افرادى از شما كه دنیا آنان را در كام خود فرو برده، املاكى فراهم آورده، نهرها جارى كرده، بر مركبهاى راهوار سوار شده و كنیزان زیبا خریدهاند، و بدین گونه خود را به ننگ و عار آلوده كردهاند; فردا كه من آنان را از غلطیدن در این دنیاطلبىها باز داشتم، و به مرزهاى حقوقشان كه خود مىدانند، باز گرداندم، خشمگین نشوند و به مخالفتبرنخیزند و نگویند: پسر ابى طالب ما را از حقوقمان محروم ساخت!.
اجراى عدالت
در حكومت قبلى، گروهى از بزرگان، از بخششهاى بى رویه خلیفه از محل بیتالمال، برخوردار شده بودند.
این اقدام موجب انباشت ثروت و بیتالمال در دست گروهى خاص، و اجحاف در باره دیگران شده بود، امام در نخستین روزهاى خلافتش اخطار كرد كه اموال به ناحق گرفته شده از بیتالمال را بر خواهد گرداند، اگر چه مهر زنان قرار گرفته یا از محل آن غلام و كنیز خریدارى شده و یا در شهرها پراكنده شده باشد.
مفهوم اصلاحات
اصلاحات همچون بسیارى از آمال و آرمانهاى مقدس، مانند عدالت، آزادى، انسانیت و... مطلوب همه است، اما متاسفانه در بسیارى موارد، در این زمینه كلى گویى مىشود و تعریف دقیقى ارایه نمىگردد و از اصلاحات مورد نظر علىعلیه السلام كمتر سخن به میان مىآید. گروهى، به بهانه اصلاحات، به مقدسات و باورهاى مردم مسلمان حمله كرده، شبهه افكنى مىكنند و در تریبونهاى عمومى دم از «تجدیدنظر در تفكر دینى» مىزنند بدون آنكه توضیح دهند مقصود، تجدید نظر در كدام بخش از معارف دینى است و چگونه؟
پیام حوزه در عین مخالفتبا تفكر «انحصارگرایى و تحجر در برداشتهاى دینى» بر این مهم تاكید مىورزد كه در بسیارى از موارد شعار زیباى «قرائتهاى مختلف از دین» با غرض بىرنگ كردن دین و انزواى آن از راه این برداشتهاى بعضا شاعرانه و فریبكارانه است.
همه دلسوزان به خوبى مىدانند كه در كشور اسلامى ایران نمىتوان از راه «نفى و طرد مذهب» وارد شد. از این رو دشمنان آگاه با سوءاستفاده از «كلمه حق» اصلاحات، شاهراهى را رو به روى خود مىبینند كه از مسیر «قرائتهاى مختلف» به مقصد «سكولاریسم» و انحصار یافتن دین به «رابطه فردى و تجربه شخصى» رسیده و به زدودن «اسلامیت» از «نظام» منتهى شود.
از خداوند مىطلبیم كه با لطف خویش گرد و غبار اختلافات و درگیرهاى جناحى را فرو نشانده و به همه علاقهمندان و دوستداران نظام و اسلام به ویژه جناحهاى سیاسى این بصیرت را عنایت فرماید كه اساس را فداى درگیرىهاى خود نكنند و ندانسته بسترساز دین ستیزى نباشند.
«افراط و تفریط» و «تحجر و مسامحه و ولنگارى» همگى آفتهاى خطرناكى براى جامعه اسلامى هستند. همگان باید بدانیم كه مهمترین الگو، در زندگى شخصى و اجتماعى و سیاسى، امیرالمؤمنینعلیه السلام است و ایشان راه و مسیر اصلاحات را در دوران حكومتخویش مشخص فرموده است.
امید آنكه با الهام از علىعلیه السلام همواره سكوت و گفتار و اقدامات همه ما تنها براى رضاى خدا باشد.
پىنوشتها:
1- بحار، ج 21، ص 40، ح 37.
2- جامع الاخبار، ص 14، الاقبال، صص 467 و 466.
3- آل عمران (3): 61.