مقاله ها
بازدید : 328

كارهاى نیك به جاى آورید؛ ولى نه به قصد خودنمایى كه مردم ببینند یا به گوش دیگران برسد، زیرا هر كس عملى را براى خدا انجام ندهد خدا پاداش عملش را به كسى حواله كند كه برای او عمل كرده است . از خدا مىطلبم مقام و مرتبت شهیدان و زیستن با نیكبختان و مرافقت با پیامبران را

 

جهاد درى است از درهاى بهشت که خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محكم و سپر مطمئن خداوند است. مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها مىپوشاند و بلا به آنان هجوم مىآورد و خوار و ذلیل مىشوند . عقل و فهمشان تباه مىگردد و، به سبب تضییع جهاد، حق آنها پایمال مىشود؛ و نشانههاى ذلت در آنها آشكار مىگردد و از عدالت محروم مىشوند.

(بخشی از خطبه 27)


 

یكى از فرماندهان لشكر معاویه از «بنى غامد» به شهر «انبار» حمله كرده است و نماینده و فرماندار من «حسان بن حسان بكرى» را كشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است

به من خبر رسیده است كه یكى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانى وارد شده - که جان و مالش در پناه اسلام محفوظ بوده - و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههاى آنها را از تنش بیرون آورده است؛ در حالى كه آنها ، جز گریه و التماس كردن، هیچ وسیلهاى براى دفاع نداشتهاند...اگر مسلمانى به سبب این حادثه از روى تأسف بمیرد، از نظر من سزاوار و بجاست.
(بخشی از خطبه 27)


 

اى كاش، شما (مردم کوفه) را نمىدیدم. شگفتا!شگفتا! به خدا سوگند، این حقیقت قلب انسان را مىمیراند و غم و اندوه مىآفریند كه آنها (پیروان معاویه) در راه باطل خود اینچنین متحدند و شما در راه حق اینچنین پراكنده و متفرق! روى شما زشت باد و همواره غم و غصه قرینتان باد. شما هدف حمله های دشمن قرار گرفتهاید؛ پى در پى، به شما حمله می كنند و شما به حمله متقابل دست نمىزنید . با شما مىجنگند و شما نمىجنگید. این گونه معصیت خدا مىشود و شما به آن رضایت می دهید.هرگاه در ایام تابستان فرمان حركت به سوى دشمن دادم، گفتید اندكى ما را مهلت بده تا سوز گرما فرو نشیند؛ و اگر در سرماى زمستان این دستور را به شما دادم، گفتید اكنون هوا بسیار سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد

(بخشی از خطبه 27)
امیر المؤمنین(ع) این خطبه را، پس از شرارتها و حمله ها و تبهکاریهای معاویه، با مشاهده سستی مردم کوفه ونافرمانی آنها، ایراد فرمودند.

 

 

زبان عاقل پشت قلبش است، و قلب احمق پشت زبانش

(حکمت 40)
یکی از معانی واژه «قلب» در زبان عربی عقل و خرد است. در این حدیث نیز قلب به همین معنا به کار رفته است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این گفتار به این نکته اشاره دارند که فرد خردمند ابتدا سخنی را که می خواهد بگوید می سنجد و اگر درست و بجا بود، آن سخن را بر زبان می آورد (پس زبان او پشت عقل و خرد اوست)؛ اما فرد احمق بدون فکر و اندیشه سخن می گوید و سپس متوجه می شود و به فکر می افتد که ای کاش این سخن را نمی گفتم (پس عقل او پشت زبانش اس

 

 

چه بسیارند دانایانی كه جهلشان آنها را كشته است؛ علمشان با آنهاست، اما سودى به حالشان ندارد

(حکمت 107)
امیرالمؤمنین (ع) در این گفتار به عالمان بی عمل اشاره دارند که چون به علم و دانش خود عمل نمی کنند، دانش ایشان سودی برایشان ندارد .
بر اساس نقل «ابو مخنف»، در كتاب «الجمل»، این سخن حضرت بخشی از خطبهاى است كه امام ،به هنگام حركت طلحه و زبیر و عایشه به سوى بصره، ایراد فرموده اند. امام در پایان این خطبه مىفرمایند: «آنها می دانند كه برحق نیستند، ولى بسیارى از دانایان را جهلشان كشته است و علمشان به آنها سودی نبخشیده است

 

اى كسانى كه به مردان شباهت دارید، ولى مرد نیستید؛ اى كودك صفتان بیخرد و اى کسانی که در خرد همچون عروسان حجلهنشینید (كه جز عیش و نوش به چیزى نمىاندیشید)؛ چقدر دوست داشتم كه هرگز شما را نمی دیدم و نمىشناختم كه بودن با شما اینچنین مرا ملول و ناراحت کرده است. خدا شما را بكشد كه این قدر خون به دل من كردید، و سینه مرا مملو از خشم ساختید، و كاسههاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید. شما، با سرپیچى کردن و یارى نكردن من، نقشهها و طرحهاى مرا تباه كردید.
(بخشی از خطبه 27 )
خطاب امیرالمؤمنین (ع) در این خطبه به مردم کوفه است که هرگاه آنها را به مقابله با معاویه و تبهکاریهای او فرامی خواند، بهانه می آوردند و سستی می کردند؛ تا آنکه کار معاویه بالا گرفت و اقتدار پیدا کرد

 

با مردم به گونهاى ارتباط داشته باشید كه اگر بمیرید، بر شما بگریند؛ و اگر بمانید، با شما دوستى كنند

(حکمت 10)
در این گفتار، حضرت امیرالمؤمنین(ع) با بیان یکی از آثار خوشرفتاری با مردم ، به طور غیر مستقیم ، مردم را به خوشرفتاری با یکدیگر تشویق می کنند.


 

چون بر دشمن ظفر یافتى، عفو و گذشت را شكرانه پیروزیت قرار ده

(حکمت 11)
این توصیه امیرالمؤمنین(ع) درباره مواردی است که عفو و گذشت اثر سوء در ظالم نداشته باشد؛ اما جایی که عفو و گذشت ظالم را در ظلم خود گستاختر کند عفو و گذشت پسندیده نیست

 

 

چون طلایه نعمتها به شما رسید، مبادا كه با كمسپاسى نعمتهاى دورتر را از خود بتارانید.
(حکمت13)
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این گفتار مردم را متوجه این حقیقت می فرمایند که شکرگزاری سبب افزایش نعمت و ناسپاسی سبب از کف رفتن نعمت می شود. خداوند در آیه 7 سوره «ابراهیم» نیز می فرماید: «...اگر شکرگزار باشید، حتما نعمت خود را بر شما می افزاییم ...».

 

- كسى را كه نزدیكانش واگذارند بیگانگانش دست گیرند.
(حکمت 14)
حضرت امیر المؤمنین (ع) در این گفتار، به طور غیر مستقیم، به مردم توصیه می کنند که به نزدیکان خود بذل محبت کنید و آنها را مورد بیمهری قرار ندهید، که این بیمهری به نزدیکان سبب می شود که بیگانگان آنها را براحتی جذب خود کنند.

 

 

از انسان در شگفت شوید که با قطعهاى پیه مىبیند؛ و با پاره گوشتى سخن مىگوید؛ و با تكه استخوانى مىشنود؛ و از شكافى نفس مىكشد.
(حکمت8)
در این گفتار ، حضرت امیرالمؤمنین(ع) مردم را به شگفتی آفرینش انسان توجه می دهد و قصد دارد که مردم را به خداشناسی برساند.
خداوند در آیه 53 از سوره «فصلت» می فرماید: «نشانه های خود را در آفاق جهان و در وجود خود مردم نشان می دهیم تا روشن شود که او حق است». پس هرچه در جهان است نشانه ای از وجود خداست و همه چیزخدا را به ما می شناساند؛ و اگر خیلی از مردم از آفرینش چشم و زبان و گوش و دستگاه تنفسی و ... در شگفت نمی شوند، به قول عین القضات همدانی ، برای این است که به دیدن این امور شگفت انگیز عادت کرده اند و این عادت سبب غفلت آنها شده است

 

من پیشواى مؤمنانم و ثروت پیشواى تباهكاران

(حکمت 316)
مقصود آن جناب این است که اهل ایمان از من پیروی می کنند و مرا ملاک و معیار و الگوی خود قرار می دهند و تبهکاران ملاک و معیار و مقصد و مقصودشان مال دنیاست؛ و به همین سبب ، برای دستیابی به مال دنیا از تبهکاری دریغ نمی کنند

 


مبادا، خدا تو را مشغول معصیت ببیند و در حال طاعت نبیند، که در آن صورت از زیانکارانی. اگر نیرومندی، نیرویت را در طاعت خدا به كار ببر؛ و اگر ناتوانی، در معصیت او ناتوان باش(حکمت 383)
در این کلام امیرالمؤمنین، نگرشی توحیدی به دو موضوع توانایی و ناتوانی مطرح شده است. امام می فرمایند که نیرو و توان زمانی به کار می آید و زمانی درست از آن استفاده می شود که در راه طاعت خداوند باشد. همچنین ناتوانی، در این نگرش، به معنای ناتوانی در دوری از گناه است. بنابراین، توانایی ادمی به میزان اطاعت او از خداوند سنجیده می شود نه به زور بازو.

 

 

حضرت امیرالمؤمنین(ع)، در مورد املاكی كه خلیفه سوم به میل شخصى خود از برخی مسلمانان گرفته بود و به دیگران بخشیده بود، چنین فرمودند:سوگند به خدا، اگر آن املاك را پیدا كنم، آنها را به صاحبانش برمىگردانم؛ اگرچه مهریه زنان قرار گرفته باشد یا كنیزها با آن خریدارى شده باشند، زیرا گشایش كارهاى اجتماع در عدالت است و كسى كه عدالت براى او تنگى ایجاد كند تنگنای ستم براى او بیشتر خواهد بود.
(خطبه 15)
دو كس در مورد من هلاك می شوند: یكى آنكه در دوستى من افراط مىورزد؛ و دیگری آنكه بر من بهتان مىزند و افترا مىبند

(حکمت469)
در متون دینی، واژه «هلاکت» خیلی از اوقات به معنای بدبخت شدن به کار می رود، و در این کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز هلاکت به همین معناست.
مقصود حضرت امیرالمؤمنین (ع) از گروهی که در دوستی آن جناب افراط می کنند «غلات» اند که انواع و اقسام دارند. برخی به خدایی آن حضرت معتقدند؛ و برخی آن جناب را برتر از پیامبر اکرم (ص) می دانند؛ و برخی معتقدند که خداوند خلق و اداره جهان را به آن جناب و دیگر امامان سپرد و خودش نقشی در تقدیر امور عالم ندارد؛ و ... . البته، شیعه راستین چنین عقایدی ندارد و این عقاید را کفر می داند

**********

خداوند پیش از اینکه از نادانان پیمان بگیرد که دانش فراگیرند، از دانایان پیمان گرفت که دانش به دیگران بیاموزند

**********

آنجا که سخن گفتن حکیمانه است سکوت کردن خیر نیست؛ همان طور که وقتی انسان جاهل است، سخن گفتن و نظر دادن برای او خیر نیست
(حکمت 471)

حضرت امیرالؤمنین (ع) در این گفتار به این نکته اشاره دارند که بیان سخن حکیمانه و بجا ضرورت دارد و سرباز زدن از بیان آن و سکوت کردن در چنین مواقعی مذموم است.
دو چیز طیره عقل است: دم فروبستن به وقت گفتن؛ و گفتن به وقت خاموشی یعنی آنجا که لازم است سخن گوییم خاموش بمانیم و آنجا که باید خاموش باشیم سخن گوییم.
در قرآن هم به این نکته اشاره شده که «و لا تقف ما لیس لک به علم» و آدمی نباید درباره آنچه نمی داند سخن گوید و آنجا که می داند و لازم است باید سخن گوید، وگرنه علم و جهلش در عمل یکسان نماید

بیگمان، اگر مىدیدید آنچه را كه مردگانتان پس از مرگ دیدهاند، بیتابى مى کردید و وحشت بر شما چیره مىشد و سر به فرمان خدا مىآوردید؛ ولى آنچه مردگانتان پس از مرگشان دیدهاند اكنون از چشم شما پنهان است، و بزودى پردهها کنار خواهد رفت

آن حقایق را به شما نشان دادند، ولى شما نخواستید که آنها را ببینید. حقایق را به گوش شما رسانیدند، ولى شما نخواستید که آنها را بشنوید. راه را به شما نشان دادند، ولى شما نخواستید که راه را پیدا کنید.
(خطبه 20)


 

از امیرالمؤمنین (ع) درباره توحید و عدل سؤال شد. آن حضرت فرمودند:

توحید این است كه خدا را به وهم و گمان نیاوری؛ و عدل این است كه اتهام ستم بر او مبندى
(حکمت 470)
در تعالیم پیشوایان دینی، به این نکته اشاره شده است که انسان چون مخلوق و محدود است، نمی تواند در ذهن محدود خود از خداوند — که خالق و نامحدود است _ تصور کامل و درستی داشته باشد؛ و هرچه در وهم و گمان انسان از ذات خدا بیاید و هر تصوری که آدمی از ذات الهی داشته باشد آن تصور غلط و زاییده ذهن محدود اوست و خدا برتر و بالاتر از این است که در ذهن و فکر بگنجد. بنابراین، توحید حقیقی این است که انسان، با وهم و گمان خود، از ذات خدا و چیستی او در ذهن خود تصوری و توهمی نسازد.
عدل هم یعنی اعتقاد به اینکه کارهای خدا همگی حکیمانه و عادلانه است و خدا به کسی و چیزی ظلم نمی کند؛ اما چون دانش بشری انسان محدود است، بدون تعلیم الهی، نمی تواند اسرار نهان و حکمت کارها و مقدرات الهی را دریابد؛ و از این رو، با دانش اندک و نگرش سطحی انسان، حکیمانه بودن کارها و مقدرات الهی - و در یک کلمه - عدالت او درک پذیر نیست. به همین سبب، اعتقاد به عدل یعنی اینکه انسان خدا را متهم به ظلم و ستم نکند و ساحت الهی را از ظلم مبرا بداند


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود