مقاله ها
بازدید : 234

   
 
پست مدرن، استعمار، امپریالیسم، حقوق بشر، دموكراسی، اخلاق، مدرنیسم، افراط گرایی، خشونت، اصول گرایی و … واژه هایی مرتبط با حوزه های مختلف سیاسی، جامعه شناسی، معرفت شناسی و روابط بین المللی، اخلاق و فلسفه اند كه ظاهراً هر یك به حوزه فكری و فرهنگی خاصی تعلق دارند. اما همه این حوزه ها به شكلی پیچیده در هم تنیده شده اند به گونه ای كه به قول كاپرا، بشر امروز نیازمند نظام ادراكی تازه ای است(1). پست مدرنیسم، نمادی از تحول در مسیر تفكر فلسفی، سیاسی و علمی بشر است كه از دل مدرنیسم بیرون آمده است. این دوران بیانگر عصری آمیخته به ابهام و كنایه است كه متضمن تردید در مدرنیته و از دست دادن اعتقاد به آن است. تاكنون پست مدرنیسم در حوزه های ادبیات، هنر، جامعه شناسی و فلسفه مورد بررسی و چالش های نظری قرار گرفته است. اما اكنون به نظر می رسد كه ورود آن به حوزه سیاسی و روابط بین الملل، موید اغتشاش بیشتر دیدگاه هایی است كه واقعاً دستیابی به نظام معنایی و ادراكی جدیدی را طلب می كند تا بر اساس آن بتوان، موضوعات متعارض در حوزه سیاسی، بخصوص دكترین های جدید را مورد بررسی و فهم قرار داد.

پروفسور اكبر. س. احمد می گوید: «حوزه جهانی پست مدرنیسم طعنه آمیز، سنت ستیز، شناور و انعطاف پذیر است»(2) اگر این ویژگی ها را با نوع تسامح بپذیریم باید به ویژگی های حوزه سیاست و روابط بین الملل نوعی رجعت به گذشته، را نیز بیافزائیم. رابرت كوپر (مشاور با نفوذ و ارشد تونی بلر) نخست وزیر انگلیس معتقد است جهان را باید به شیوه و روش پست مدرن تقسیم كرد.

در جهانی كنونی كشورهایی هستند كه در دوره ما قبل مدرن قرار دارند. كشورهایی در دوران مدرن هستند و برخی كشورها نیز دوران پست ودرن را تجربه می كنند، شیوه برخورد با این كشورها از سوی قدرت های مسلط و تمدن برتر و حاكم بر جهان، نمی تواند با شیوه های قبلی كه متعلق به مدرنیسم است یكسان باشد. عملی شدن تدریجی این شیوه برخورد كه با طرح دكترین هایی چون نبرد تمدن ها از ساموئل هانتینگتون، ویژگی های تمدن آمریكایی از نیوت گینگریج، امپریالیسم انسانی (محافظه كاران نو در آمریكا) و استعمار دفاعی (محافظه كاران انگلیس)، شكل عملی به خود گرفته است، روابط بین المللی را تحت تاثیر قرار داده است. شتاب آزمون این دیدگاه ها، بخصوص دكترین نئوكنسرواتیست های آمریكا بعد از حوادث یازدهم سپتامبر نه تنها روابط بین الملل و روال سنتی رایج دوران جنگ سرد (مدرنیسم) را تغییر داده است بلكه در بطن و متن آن نوعی تقابل و معارضه نظری و جدی میان اروپا و آمریكا، این متحدان سنتی، نیز شكل گرفته است، تاثیر گذاری این معارضه ها در حوزه های سیاسی و روابط بین الملل به گونه ای است كه تامل در آن ضرورتی جدی و الزامی است كه با طرح این مباحث می توان امیدوار بود تا كنكاش های جدی تری صورت بگیرد. پیچیدگی بحث ها ما را وامی دارد كه تنها به طرح رئوس برخی ویژگی و اصول این دیدگاه ها بسنده كنیم، آمیختگی این مباحث با حوزه های معرفت شناسی، فلسفه، جامعه شناسی و روانشناسی سیاسی و حتی مباحث عمده فلسفه تاریخ، نیازمند ارزیابی های جدی تری و اصولی تری است.

فرانسوا روژه مدیر انستیتو سیاست خارجی و دفاعی فرانسه معتقد است تیم جرج بوش متشكل از گارد قدیمی (نئوكنسرواتیست ها) و تازه واردها (محافظه كاران میانه رو) سعی دارند دكترین جدیدی را آزمایش كنند كه اصول كلی آن عبارت است از:

1- تجدید نظر در روابط با متحدان.

2- برداشتن تعهدات بین المللی دوران جنگ سرد.

3- افزایش بودجه نظامی.

4- گسترش مبارزه با تروریسم(3).

این دكترین سه وجه كاملاً روشن را دربرمی گیرد كه مبتنی است بر:

1- اولویت دادن به منافع ملی. 2- تضمین سیطره كامل در همه عرصه ها اعم از سیاسی، تكنولوژیك و اقتصادی. 3- احیای تمدن آمریكایی و تضمین سیطره جهانی آن.

برای تحقق این هدف ها، سیاست ها و دكترین های گذشته، كارآمدی و مطلوبیت ندارد. روژه با جمع بندی این    سیاست ها و اصول كلی آن معتقد است از نظر آنها (نئوكنسرواتیست ها) عملكرد آمریكا باید فقط و فقط در ارتباط با منافع ملی باشد. اكنون آمریكا به این نتیجه رسیده است كه باید نقش ها و وظایف را دوباره تقسیم كرد. آمریكا باید فرماندهی همه اعمالی را كه مربوط به امنیت ملی است بر عهده بگیرد. متحدان آنگونه كه هستند نمی توانند خدمت كنند و در ضمن       نمی توانند مشاركتی معنی دار داشته باشند. مشاركت، تنها می تواند درجه دو یا سه باشد. در نتیجه آمریكا بر این عقیده خود مصمم است كه باید متحدان و شركای خود را حسب نیازهای خود و موقعیت شان طبقه بندی كند.(4)

رابرت كوپر در ارتباط با این دكترین نو در آمریكا می گوید: «آمریكا به سمت پذیرش شكلی از استعمار نو سوق داده   می شود. سخن از یك امپراطوری روشن است همانند امپراطوری دوران گذشته كه برخوردهای خشن و قاطع خواهد داشت».(5) این امپراطوری از نظر كوپر شكل تجدید حیات یافته روم باستان است كه به نوعی مبتنی بر خشونت و جنگ و سیطره كامل است. شیوه عمل آمریكا بعد از حوادث یازدهم سپتامبر موید همین نكته است. عمل به این دكترین قبل از حوادث یازدهم سپتامبر آغاز شد. افزایش بودجه نظامی، تنظیم سناریو تبدیل اسلام و اصول گرایی اسلامی به عنوان دشمن تمدن غرب و آمریكا، سازماندهی جنگ تبلیغاتی علیه مسلمانان، زمینه سازی برای روی كار آمدن جنگ طلبان در اسرائیل، دامن زدن به جریانات افراطی در اروپا برای ایجاد بحران و شكاف در این جامعه، تغییر در روابط با روسیه و گسترش ناتو، سازماندهی جنگ در نقاط بحرانی جهان مثل افغانستان و عراق، كسترش دامنه جهانی سازی اقتصاد، پوشش وسیع رسانه ای برای گسترش و اشاعه فرهنگ و الگوهای اجتماعی و ارزش های آمریكایی، از برجسته ترین نكاتی است كه در این برنامه می توان تاثیرات آن را مورد توجه قرار داد. اساس دكترین نئوكنسرواتیست ها بر این مبنا قرار دارد كه سیطره بر جهان یك امر الزامی و تنها ضامن تامین منافع آمریكاست. شیوه های دوران جنگ سرد یعنی دموكراسی و تشویق برای اجرای حقوق بشر و رویه های مسالمت آمیز فاقد كارایی است و عنصر اجبار و زور نقش موثرتری دارد. به همین علت است كه پراگماتیسم تهاجمی بوش در غالب پذیرش نوعی امپریالیسم و استعمار نو جلوه كرده است. این دكترین در آمریكا گرچه در ابتدا با همگرایی اروپایی در برخی عرصه های مقابله با بحران مثل جنگ نفت در خلیج فارس و جنگ افغانستان و تروریسم جلوه كرد اما ناخشنودی از نتایج راهبردی و درازمدت این دكترین، اصلی ترین متحدان آمریكا را به فكر واداشته است. در این میان انگلیس متحد سنتی آمریكا بیش از دیگر كشورهای اروپایی نگران وضعیت آینده است. تعارض های نظری و اولیه نیز از همین جا شكل گرفته است. رابرت كوپر مشاور تونی بلر با ارائه دكترین نوینی به نام استعمار دفاعی سعی دارد ضمن همنوایی با اساس دكترین نئوكنسرواتیست ها و پذیرش تحول راهبردی در مفاهیم سیاسی، راهی را پیشنهاد كند كه اجماع جهانی در دنیای غرب را تضمین می كند و در عین حال در بطن این دیدگاه  زمینه های انزوای محافظه كاران نو در آمریكا وجود دارد.

اصول دیدگاه های كوپر كه نمادی از خواست محافظه كاران میانه رو در انگلیس تلقی می شود را می توان بشرح زیر خلاصه كرد:

به عقیده كوپر جهان كنونی را باید دوباره از نظر مفهومی و سطح و موقعیت فعلی تقسیم كرد. وی معتقد است كه ما با سه دسته از كشورها مواجه هستیم: گروه اول: كشورهای ماقبل مدرن: كشورهایی هستند كه اقتصاد متمركز و غیر پیشرفته دارند. در این كشورها حكومت به معنای واقعی وجود ندارد. حكومت ها یا ناتوان هستند و یا فاسد چون نمی توانند سطحی مطلوب از رفاه، آزادی و خرسندی را برای مردم خود بوجود آورند. در این جوامع حكومت در دست قاچاقچیان مواد مخدر، مافیا یا گروه های قبیله ای است. سطح كاملی از تضادهای طبقاتی و فقر وجود دارد. مرزهای آنها دستخوش تاآرامی است و قانون جنگل در آن حكمفرماست. لذا این جوامع دستخوش نابسامانی و خشونت هستند و نوعی بی نظمی را در جهان توسعه می دهند كه بوجود آوردنده جنگ، نابسامانی و تخریب حیات بشری است. جوامع دسته دوم، جوامع مدرن هستند. در این جوامع به رغم وجود برخی از ویژگی های مثبت مثل اقتصاد آزاد، رعایت حقوق بشر و پیشرفت های علمی – دولت های ملی وجود دارند كه قادر به حل كامل تعارض های داخلی و بین المللی نیستند و روند حركت آنها به سوی نوعی ملی گرایی افراطی است. وی جامعه آمریكا را در زمره این جوامع قرار می دهد و معتقد است كه ملی گرایی افراطی كه    نئوكنسرواتیست ها مبلغ آن هستند ناشی از همین ویژگی است. به این دلیل است كه منافع ملی برای آنها اولویت دارد و با خروج از تعهدات بین المللی و نادیده گرفتن نقش و مشاركت متحدان، تلاش برای به دست گرفتن فرماندهی تحولات جهانی و نفی مسئولیت سازمان ملل سعی دارند اراده خود را به عنوان تنها اراده برتر كه ناشی از تمدنی برتر است بر جهان آن هم به شیوه تهاجمی تحمیل نمایند.

جامعه نوع سوم، جوامع پست مدرن است. ویژگی این جوامع كه به عقیده وی اتحادیه اروپا (كشورهای 12 گانه) در بطن آن قرار دارند عبارتند از:

- هماهنگ با روند تحولات تمدن جهانی است؛

- فاقد تمایل برای كشورگشایی و تجاوز به حریم دیگران است؛

- از حاكمیت قوانین مشترك تبعیت می كند؛

- نهادهای بین المللی را می پذیرد و معتقد و معترف به پیمان های مشترك بین المللی است؛

- خواهان سپردن بخشی از حاكمیت ملی به نهادهای فراملیتی است؛

- در روابط تجاری و حتی فی مابین استحكام بخشی جزیی از اولویت هاست؛

-  تبادل اطلاعات به سهولت انجام می شود و چیزی به نام منافع ملی فارق از منافع جمعی وجود ندارد؛

- روابط عاری از تحكم و خشونت است.

به عقیده رابرت كوپر، در آینده كشورهای مدرن وجود نخواهند داشت، چرا كه این مجموعه یا وارد دنیای پست مدرن  می شوند و یا این كه ویژگی های جوامع ماقبل مدرن را می پذیرند. لذا چارچوب اصلی برقراری ارتباط كشورهای پست مدرن و ماقبل مدرن باید به گونه ای تنظیم شود كه امكان تبدیل این كشورها به جوامع پست مدرن فراهم شود. این دكترین از نظر كوپر، احیای نوعی استعمار نو است، نه استعمار به شیوه كنسرواتیست های آمریكایی كه پراگماتیستی و تهاجمی است. بلكه استعمار دفاعی كه در بر گیرنده عنصر اخلاق و حسن نیت است یعنی همان چارچوب استعمار عصر ویكتوریا كه انگلستان نماد و سنبل آن تلقی می شود.

نظریه استعمار دفاعی یا استعمار عصر ویكتوریا مبتنی بر این اصول است:

1- هدف استعمار بازسازی اقتصاد، فرهنگ اجتماعی و روابط سیاسی در كشورهای ماقبل مدرن است.

جهانی سازی اقتصاد به این كشورها كمك می كند تا اقتصاد خود را بازسازی كنند. برای تسهیل این روند این كشورها باید روند جهانی شدن اقتصادی را بپذیرند و با واگذاری بخشی از حاكمیت خود به شركت های فراملیتی به وضعیتی تن بدهند كه امروز نماد برجسته آن اتحادیه اروپاست.

2- حاكمیت قانون یك اصل مهم است. در كشورهای ماقبل مدرن، قانون، سنتی و مبتنی بر ویژگی های فرهنگی فاقد اصول عمومی و انسانی است و به تعبیر كوپر، قانون جنگل است. یعنی هر گروه قدرت، چه سیاسی و اقتصادی و چه فرهنگی قانون خاص خود را اعمال می كند، در تك تك این كشورها و در مجموعه آنها، قوانین یكسان وجود ندارد.

3- كشورهای ماقبل مدرن استانداردهای دوگانه دارند و ساختارهای فرهنگی اجتماعی آنها عقب مانده و قدیمی است. با توسعه رسانه های ارتباطی باید فرهنگ یكسان و عامی به وجود آورد و ساختارهای اجتماعی آنان را تغییر داد.

برای اعمال این تغییرات، شیوه استعماری عصر ویكتوریا مطلوب ترین شیوه است. كوپر در این دكترین توصیه می كند كه:          

1-  باید از استانداردهای دوگانه پیروی كرد. یعنی با كشورهای ماقبل مدرن همانند آنها رفتار كرد.

2- تبعیض و آپارتاید قانونی را پذیرفت.

2-  در بدو امر از شیوه های مسالمت جویانه مثل دموكراسی، حقوق بشر و غیره سود جست، اما در عین حال می توان از زور و خشونت نیز برای اعمال این سیاست ها بهره جست. خشونتی كه هدف آن تنها معارضه با نابسامانی، بی نظمی و خشونت در این كشورهاست. بازگرداندن نظم و امنیت عمومی در كشورهای ماقبل مدرن به اتكای قوانین حاكم بر جوامع پست مدرن ممكن نیست. در برابر قانون جنگل باید از قانون جنگل سود جست.

4- توسل به زور، حملات پیشگیرانه و فریب سه عنصر اصلی سیاست استعمار نو در جوامع ماقبل مدرن است.

   

پانوشتها:

1- چرخش تمدن بشری - شهیندخت خوارزمی - اینترنت - 17 ژانویه 1999

2- پست مدرنیسم و اسلام – اكبر س . احمد . محمد آوینی – نامه فرهنگ سال چهارم . شماره چهار بهار 74 – ص 48

3- فرانسوا روژه 20 آوریل 2002 – اینترنت

4- همان

5- دفانسا . آوریل 2002
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود