مقاله ها
نویسنده : میلاد عظیمى
بازدید : 176

   
         
   
  بازخوانى اندیشه هاى فرهنگى پرویز ناتل خانلرى

دركنار شط پهناور…


•هنر
خانلرى در باب هنر و ماهیت آن و همچنین مقولات بنیادى و مهمى چون ارتباط هنر با اخلاق، سیاست، اجتماع، دانش و... بسیار اندیشیده بود و به نظر مى رسد در طرح گسترده و صریح این مباحث در مطبوعات فارسى پیشگام باشد. انگیزه او در پرداختن به این مسائل بى گمان برآوردن نیازى فورى بود. جامعه فرهنگى دستخوش پریشانى ذهن و عمل بود و در ورطه افراط ها و تفریط ها - كه هر دو از «ناآگاهى» نشأت مى گیرد _ دست و پا مى زد. خانلرى با طرح این مباحث كوشید كه اولاً صورت مسئله را به روشنى تقریر كند و اهمیت آن را یادآور شود و دیگر با توجه به امكانات و مقتضیات فرهنگى و اجتماعى راهى فراروى جوانان مشتاق به هنر و خلاقیت هنرى بگشاید. بنابراین از این مقالات و نظرات نباید تازگى، جامعیت و انسجام تئورى هاى فلسفى متداول را انتظار داشت بلكه باید آن را از منظر تناسب با احتیاجات «فورى» فرهنگ آن دوران نگریست. او ابتدا به تعریف هنر مى پردازد. «هنر كوششى است براى خلق زیبایى» و این كوشش فى نفسه لازم نیست مقید به ایجاد «سود» براى جامعه باشد. دلالت ضمنى این تعریف آن است كه در تدبیر امور روزمره نباید «منطق هنرى» را مدخلیت داد. هنر و منطق هنرى ابزارها و الزامات خود را دارد كه با اقتضائات اداره كشور ماهیتاً متفاوت است. البته تاكید بر «ناسودمندى» بالذات هنر براى پیشبرد امور جامعه به این معنا نیست كه هنرمند باید از اجتماع كناره بگیرد و «بى طرف» بماند و براى اصلاح كاستى ها نكوشد. خیر! در نگاه خانلرى هنرى كه با زمانه و اجتماع و سرنوشت و دغدغه هاى مردم مرتبط نباشد، «مرده» و بى تاثیر است اما آنچه اهمیت دارد و لغزشگاه بسیارى از استعدادها است «كیفیت» ارتباط هنر با جامعه و مسائل آن است. خانلرى هنرمند را واجد شأن و نقشى متفاوت با شأن و نقش سیاستمدار و روزنامه نگار و مبارز انقلابى مى داند و از اینكه «هنر» مقهور «سیاست» گردد و به مجرا و منبرى براى تبلیغ شعارها و اصول عقاید احزاب و باندها مبدل شود اكیداً اظهار نگرانى مى كند.
به گمان او «سیاست زدگى»، هنر را از ارزش و اعتبار «هنرى» تهى مى سازد و مانع از ماندگارى و شمول آن مى شود. هنر براى اینكه هنر باشد و ناموثر و محدود به زمان و مكان نشود لازم است كه از استغراق در «جزئیات» پرهیز كند و «موضوع آن كلى باشد». هنر مى تواند [و یا حتى با توجه به شرایط ایران «باید»] سیاسى باشد اما در وهله اول باید «هنر» باشد. در باب ارتباط اخلاق با هنر هم خانلرى قائل به استقلال هنر از اخلاق است و آن را به هیچ وجه «ابزار» آموزه هاى اخلاقى نمى داند. البته این استقلال لزوماً مرادف تباین و تباعد نیست. به نظر او نقطه تلاقى هنر و اخلاق در هدف نهایى اى است كه دنبال مى كنند و آن عبارت است از «طلب كمال»، منتها «مسیر» رسیدن به «كمال» متفاوت است؛ اخلاق از مسیر الزام و حكم به كمال مى رسد و هنر از طریق «زیبایى» و ستایش «موثر» آن. به نظر مى رسد خانلرى هنر را براى اعتلاى نفس انسانى و آراستگى آن به فضایل، از اخلاق كامیاب تر و «موثر» تر ارزیابى مى كند. «تاثیر» هنر برمخاطب و قدرت «القا» عواطف و مولفه هاى «جهان خیالى» هنرمند بر او، موضوعى است كه به شدت توجه خانلرى را جلب كرده است. خانلرى هنرى را موثر مى داند كه بازتاب دهنده «نگاه خاص» هنرمند به «زندگى» باشد. هنرمند باید «آزادانه» جهان را از منظر چشم خود بنگرد و به تعبیر و تفسیر آن بپردازد. به عبارتى دیگر خانلرى قائل به حداكثر آزادى هنرمند در ساحت «معانى» است. این آزادى تنها در جایى محدود مى شود كه قوه «تاثیر» آن برمخاطب سستى گرفته باشد. او به نقد بى امان جریاناتى مى پردازد كه «سنت ها» و «كلیشه»ها را بر هنرمند تحمیل مى كنند. اما در عرصه «بیان» - كه رویه دیگر سكه هنر است- خانلرى آزادى را هرگز به معناى «بى قیدى» نمى گیرد. در نگاه او هنر «بى قید» هنر نیست. «بیان» [كه در اینجا معناى بسیار عام و گسترده اى دارد] همواره ملازم و مستلزم برخى قیدها است. آزادى هنر در عرصه «بیان»، آزادى «انتخاب قیود» متناسب با ساختار اثر هنرى است. وجود و اعتبار این «قید»ها هم رابطه مستقیم دارد با قابلیت تاثیر آن بر ذهن و عواطف مخاطب از رهگذر «سابقه و عادت ذهنى». نكته دیگرى كه خانلرى به منظور افزایش «تاثیر» هنر بر مخاطب بر آن تاكید مى كند، تشویق هنرمند به بالا بردن سطح «دانش» هنرى خویش است. به نظر او در عالم هنر نیز چون جهان دانش قواعد ثابتى وجود دارد كه هنرمند باید با آنها آشنا شود. [هفتاد سخن ج?/??- ??]
•تعلیم عمومى
معضل «بى سوادى» را شاید بتوان مهمترین دغدغه و حل آن را اساسى ترین آرمان فرهنگى و ملى دكتر خانلرى محسوب كرد. خانلرى بزرگترین مانع ترقى كشور را پس از فقر ستوه آور [= فقرى كه تامین حداقل معیشت را ناممكن مى كرد] بى سوادى مى دانست و معتقد بود كه «همه» قابلیت هاى مادى و معنوى دستگاه فرهنگ كشور باید صرف گسترش «تعلیم عمومى» شود و در این راه، بى عملى و ندانم كارى متولیان فرهنگ مملكت را شدیداً مورد انتقاد قرار مى داد. او هرگونه اهمال و كاهلى در تعمیم سواد را ضربه اى هولناك به اساس ملیت ایران تصور مى كرد و مى گفت كه باید مهمترین اولویت كشور را پس از تامین نان روزانه، تعمیم سواد قرار داد. البته نگرانى او بى دلیل نبود. در دنیایى كه به قول او در هر سه دقیقه یك تحقیق علمى صورت مى گرفت، ترقى و توسعه كشورى كه ?? درصد مردمان آن بى سواد مطلق بوده اند چگونه ممكن بود؟ تعلیم عمومى و توانایى مردم براى خواندن و نوشتن به زبان فارسى در كشورى چون ایران كه تنوع فرهنگى و قومى فراوان دارد، گام بلندى در حفظ «وحدت فرهنگى» و تحكیم وحدت ملى و یكپارچگى ارضى به شمار مى رفت. دموكراسى و حاكمیت مردم بر سرنوشت خویش كه آرزوى خانلرى بود [هفتاد ج ?/ ??] چگونه مى توانست تحقق بیابد هنگامى كه بیشتر مردم حتى نمى توانستند راى خود را بنویسند. توجه به این نكات خانلرى را بر آن داشت كه در این باره عمیقاً به بررسى بپردازد و طرحى نو د راندازد. در مرحله نخست پیشنهاد مى كرد كه: الف _ حاكمیت و مدیریت كلان كشور تصمیم بگیرد كه آیا باسوادى همه مردم لازم است یا نه؟ب- اگر لزوم باسوادى تشخیص داده شد، ارزیابى واقع بینانه اى از امكانات و توانایى هاى كشور به عمل آید و متناسب با آن روشى كارآمد اتخاذ گردد.
روش خانلرى كه بعد ها در طرح «سپاه دانش» نمود پیدا كرد [طرحى كه به قول خودش در مسیر اجرا «خراب و فاسد» شد. (هفتاد، ج ?/???)] مبتنى بود بر استفاده از تمام ظرفیت كشور براى تامین حداقل سواد عمومى. آنقدر این مسئله در نگاه خانلرى ضرورت و فوریت داشته است كه حتى صرف بودجه دولت براى تعلیمات دبیرستانى و گسترش ابتر دانشگاه ها را نوعى «تجمل» محسوب مى كرد. او مى گفت بودجه محدود دولت فقط باید صرف تعلیمات عمومى ابتدایى گردد و دبیرستان ها به بخش خصوصى واگذار شوند چون «عدالت» حكم مى كند كه در وهله اول «همه» مردم از حق تعلیمات ابتدایى بهره مند باشند. خانلرى با طرح سپاه دانش كه در عرصه نظر و تئورى معقول بود و با امكانات كشور هم تناسب داشت، مى خواست كشور را فقط «یك گام» به پیش ببرد و در آرزوى ترقى و توسعه كشورى باشد كه همه مردمش دست كم مى توانند راى خود را به «زبان فارسى» بنویسند و این را یك نوع «دفاع ملى» تلقى مى كرد. [هفتاد ج ?/???-??]
•اصلاح یا تغییر خط فارسى
مسئله اصلاح و تغییر خط فارسى به عنوان یكى از مقدمات ترقى مادى و معنوى، از همان ابتداى آشنایى ایرانیان با تمدن اروپا و طلیعه تجددخواهى در ایران، مورد توجه اصلاح طلبان قرار گرفت. نوع مواجهه خانلرى با این مسئله شباهت زیادى دارد به تطور عقیده یكى از بزرگترین پیشروان جریان تجددطلبى در ایران یعنى سیدحسن تقى زاده. خانلرى نیز در جوانى [سال ???? ش] همانند تقى زاده طرفدار تغییر خط بوده و به مرور زمان و پخته تر شدن اندیشه، از فكر تغییر خط باز آمده و به اصلاحات هدایت شده و روشمند در آن بسنده كرده است. وقتى مجموعه مقالات خانلرى در این موضوع را مطالعه مى كنیم چند ویژگى بارز در آن مى بینیم:
الف- نگاه جامع، مشى معتدل و شیوه خردمندانه در طرح مسئله و پاسخ دادن منطقى به شبهات و اشكالاتى كه وجود دارد. ب- تلاش براى ایجاد صلاحیتِ علمى ابراز نظر در این موضوع براى خواننده از راه نوشتن مقالاتى زبان شناسانه كه مقدمات علمى لازم براى ورود به این مبحث را در اختیار او قرار مى دهد. ج- تاكید فراوان بر اینكه در مسائل فرهنگى منطقه ممنوعه نداریم و باید آزادانه درباره هر مسئله اى به بحث و بررسى پرداخت. د- اولویت قائل شدن براى مصالح عمومى فرهنگ كشور و بى تعصبى و پاى نفشردن براعتقاد [حتى منطقى و معقول] خود. خانلرى با نگاهى به آمارهاى فرهنگى دریافت كه تغییر خط ارتباط چندانى با گسترش تعلیم عمومى ندارد، در نتیجه نیروى خود را برقاعده مند ساختن خط و ایجاد رسم الخط واحدى كه مورد اجماع و پذیرش عموم قرار بگیرد، متمركز كرد تا از این طریق از تشتت و نابسامانى در خط فارسى جلوگیرى كند. [زبان فارسى و زبان شناسى/ ???- ،??? هفتاد ج?/???- ??? ، ???- ???]
•زبان فارسى
«من فارسى را عزیز مى دارم و به خود مى بالم كه این زبان من و كسان من است. زبانى كه شیرینى آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده اند... نزد من وطن آن نیست كه شما مى پندارید... هرجا كه فرهنگ ایرانى هست وطن من است... نمى گویم كه فرهنگ همان زبان است. اما زبان هم یكى از اجزاى فرهنگ است و جزء بزرگى است! پس آنان كه به زبان فارسى تاخته اند [و مى تازند] به وطن من مى تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصه كه مى بینم دست غرض دشمنان در این كار است.» [زبان شناسى/ ???] خانلرى نسبت به زبان فارسى چنین تلقى و احساسى داشت. راستى چگونه باید از زبان فارسى «دفاع» كرد؟ پاسخ به این سئوال بخش مهمى از كارنامه او را تشكیل داده است؛ خانلرى ادیب بود، شاعر بود، نویسنده بود، زبان شناس بود، آواشناس بود، دستور مى دانست، با ادبیات جهان آشنایى داشت، بر میراث ادب فارسى احاطه داشت، از ذوق و ابتكار و قوه نقد و همت تحقیق و اعتدال و روشن بینى بهره مند بود و... همه این امتیازات را در هم آمیخت تا «خانلرى» شد و به «دفاع» از زبان فارسى پرداخت. دفاع خانلرى از زبان فارسى از چنین چشمه اى آب مى خورد. نگاه او به مسائل زبان فارسى جامع و عالمانه بود و «زبان» مقالات و كتاب هایش روشن، مستدل و بى مجامله. او تقریباً به تمام «بایدها و نبایدها»ى مربوط به زبان فارسى پرداخت؛ تاریخ زبان، زبان شناسى، آواشناسى، دستور، شیوه تدریس فارسى در مدارس ترجمه، لغت سازى، زبان رسمى و لهجه ها، آفات شیوه هاى نویسندگى معاصر، طرح هایى كه باید به سامان رساند، بیراهه هایى كه باید شناخت و مسدود كرد و... ما در این گفتار به تناسب یكى دو نكته را یادآورى مى كنیم.
?- خانلرى به شیوه تدریس زبان و ادبیات فارسى در مدارس به شدت معترض است و آن را ناكارآمد و «یاوه» توصیف مى كند. او علل این ضعف را در سه ساحت طبقه بندى كرده است: الف- هنوز بر متولیان فرهنگ كشور مشخص نیست كه چه «هدفى» را از تدریس فارسى دنبال مى كنند. ب- طبعاً «بى هدفى» مولد «بى روشى» است لاجرم روش مناسبى نیز اتخاذ نگشته است. ج- مقدمات و ابزار لازم و كافى فراهم نشده است. به نظر او «هدف» اصلى از تدریس ادبیات فارسى عبارت است از: ?- آشنا كردن جوانان با میراث فرهنگى گذشتگان كه این امر موجب افزایش دلبستگى به كشور و ایجاد نحوه تفكر و ذوق «خاص» ملى خواهد شد. ?- پرورش ذوق فردى و آموزش شیوه هاى ادراك و نقد و تحلیل امور هنرى. ?- آموزش زبان و قواعد آن و آشنایى با طرق گوناگون بیان معنى. خانلرى سپس به نقد طریقه تعلیم فارسى مى پردازد. اتكاى بیش از حد برمحفوظات، عدم وجود نظم و توالى منطقى میان مباحث درسى، به كار نگرفتن قوه تعقل شاگرد در مراحل تحصیل زبان و از همه مهم تر كاربردى نبودن اصل و قواعد ادبى مهمترین نقاط ضعف روش تدریس فارسى در مدارس است. در حوزه ابزار و مقدمات نیز براى دو مقوله اهمیت حیاتى قائل است؛ یكى تربیت معلمان آگاه و دیگر تدوین كتاب هاى درسى متناسب و روشمند. خانلرى با تالیف كتاب «دستور زبان فارسى» به راستى تحولى در روش تدریس قواعد زبان ایجاد كرد. در این كتاب شیوه هاى مدرن زبان شناسى اعمال شد و سعى شد روندى «منطقى» كه تعقل دانش آموز را به كار گیرد انتخاب شود. دستور زبان خانلرى نسبت به دستورهاى سنتى «آسان» تر و «پیراسته » تر بود و همه تلاش مولف بر آن قرار گرفته بود كه مباحث اصیل و اصلى كه از دانستن آن گریزى نیست به شاگرد آموزش داده شود. او مى خواست دانش آموز از همان روز نخست كه به یادگیرى زبان خود مى پردازد با «تفكر منطقى» خوگر شود [هفتاد ج?/???] و همین نكته نشان مى دهد كه این مرد بزرگ چه نگاه روشن و متینى به مسائل و مشكلات ایران داشته است.[رئوس انتقاداتى كه بر دستور خانلرى گرفته اند را مى توان در دو گزاره زیر خلاصه كرد: ?- تعبیرات و موضوعات و اصطلاحات دستورى عوض شده است.?- رواج آن رابطه مردم را با دستور سنتى قطع كرده است (فرشید ورد، دستور مفصل امروز/??)
اما پاسخ خانلرى: ?- تعصبى بر روى اصطلاحات وضع شده ندارم و مى توان در صورت وضع لغات مناسب تر، آنها را تغییر داد.?- نیازى نیست مردم عادى دستور «سنتى» بخوانند همین كه مقدار لازمى «دستور زبان فارسى» بخوانند و «بفهمند» و آن را به كار ببرند، آموزش و پرورش به هدف خود نائل شده است (هفتاد ج?/???- ???- ???)] همچنین یكى از خدمات بزرگ خانلرى توجه او به تدوین و انتشار و توزیع هماهنگ كتاب هاى درسى بود كه به یك پریشانى بزرگ فرهنگى خاتمه داد.
[رش: رستگار/ ???-،??? قافله سالار/ ???-،??? گسترده ترین شرح در این باب، در خاطرات عبدالرحیم جعفرى به نام «در جست و جوى صبح» آمده است] در باب كتب درسى ادبیات نیز او بر آن بود كه نباید ذهن ساده نوجوانان را با قواعد مندرس و بى فایده بدیع، بیان و عروض سنتى انباشت، شرح حال بزرگان قدر اول ادب و فرهنگ را باید به دانش آموز یاد داد و شاگرد دبستان و دبیرستان نیازى ندارد كه سال تولد و وفات فلان شاعر درجه سه را به خاطر بسپارد.در باب متون نیز باید نمونه هاى برجسته ذوق و هنر و نظم و نثر ایرانى در همه ادوار را كه هم از حیث زبان و ساختار دشوار و متروك نیست وهم از حیث محتوا، ویژگى «بركشندگى» دارد و باعث وسعت دید جوانان و پرورش و پختگى شخصیت آنان مى شود برگزید و در اختیار دانش آموزان قرار داد.
[زبان شناسى/ ???-،??? هفتاد ج ?/???-???] از سوى دیگر «معلم» در نگاه خانلرى یك واحد فرهنگى به شمار مى رود و مسئولیت سنگینى بر دوش دارد. به عقیده او بخش بزرگى از فساد عظیمى كه در دستگاه فرهنگى ما وجود دارد ناشى از ضعف ایمان معلم به اصالت علم است. شخص خانلرى بیش از چهل سال در دانشگاه و دبیرستان ها «معلمى» كرده بود و كاملاً با مشكلات و وظایف این طبقه شریف آشنایى داشت. [ایرج افشار، اسلامى ندوشن و شفیعى كدكنى در دبیرستان و دانشگاه شاگرد خانلرى بوده اند] به نظر او معلمى كه مى خواهد زبان فارسى تدریس كند باید فارغ التحصیل رشته ادبیات باشد و حوزه در كار خویش تخصص داشته باشد. تا زمانى كه «معلم» توانمند و مشتاق تربیت نشود توقع ترقى علم و فرهنگ آب در هاون كوبیدن است. [زبان شناسى/???]
?- ایران كشورى است تشكیل یافته از طیف متنوع و متكثرى از اقوام، مذاهب، فرهنگ ها و لهجه ها. سیاست ایجاد «وحدت ملى» با وجود این «تكثر» چگونه باید دنبال شود و به ویژه رابطه زبان رسمى با لهجه هاى محلى چگونه رابطه اى باید باشد؟ پاسخ به این سئوال خود حقیقت نقد حال ما است آن.
هر چند خانلرى به تحقیق در زمره افرادى نیست كه «توهم توطئه» دارند اما به روشنى «وحدت ملى» ما را آماج توطئه هاى بیگانگان مى بینند. البته او مانند بسیارى چاره كار را تنها در متهم كردن خائن داخلى و سیاست خارجى نمى جوید. به نظر او چاره كار از بین بردن زمینه تحركات تجزیه طلبانه است. وى مذهب و زبان را دو موضوع عمده اختلاف انگیز میان اقوام ایرانى برمى شمرد و معتقد است اختلافات مذهبى را باید با «مدارا و مماشات» از میان برد. هرگونه دمیدن در كوره نقارهاى كهنه مذهبى تیزكردن بازار دشمنان وحدت ملى ایران است؛ «مداراى» مذهبى و عقیدتى شیوه پدران ما از دوران باستان بوده است. آنها بیگانگان را در سایه بخشش و بزرگوارى خویش پناه مى دادند. اكنون چرا ما با هموطنان خویش كه با هزاران رشته گذشته و آینده مان به هم پیوند خورده مدارا و مروت نكنیم؟
اما در باب لهجه ها خانلرى گسترده تر بحث كرده و به سائقه تخصصش به آن نگاهى «علمى» افكنده است. او در ابتدا زبان رسمى و لهجه را تعریف مى كند و منشا و نوع رابطه آنها را باز مى گوید. او مى گوید زبان رسمى وسیله مشترك ارتباط میان اقوام یك كشور است. زبان رسمى در ایران بزرگترین مولفه وحدت ملى است. لهجه ها البته باید بمانند و وظیفه نهادهاى تخصصى فرهنگى است كه اقسام تحقیقات علمى را راجع به آنها سامان دهند. [خود او هم یك طرح دقیق و مقدماتى پیشنهاد داده است. (زبان شناسى/ ???- ???)] اما سیاست حیاتى برگشت ناپذیر كه در راه آن مضایقه از عمر و مال نیست، ترویج زبان رسمى در سراسر كشور است. همه آحاد ملت ایران «باید» بتوانند به زبان فارسى بخوانند و بنویسند. البته راهكار گسترش زبان فارسى «اجبار» نیست. خشونت و اعمال زور در امور فرهنگى ساده ترین و در عین حال ناپدیدارترین روش ها است. «باید» سیاست «تشویق» را پیش گرفت، باید از همه فناورى هاى آموزشى و ارتباطى براى گسترش زبان فارسى استفاده كرد. باید انواع و اقسام جوایز ادبى را در میان اقوام ایجاد كرد. باید از تلویزیون و رادیو و سینما بهره برد و داستان هاى ملى را در قالب هاى جذاب نمایشى به مردم منتقل كرد. باید اوج هاى درخشان ادبیات قدیم را انتخاب كرد و در قالب كتاب هاى كوچك، ارزان و در نسخه هاى فراوان در دسترس مردم قرار داد. باید... [هفتاد ج?/ ??-،?? زبان شناسى/ ???- ???]
•نقد ادبى
اگر روزى تاریخ «نقد ادبى» ایران در قرن بیستم نوشته شود، كارنامه خانلرى فصل فاخر و بلندبالایى از آن را تشكیل خواهد داد. كارنامه خانلرى را در حوزه نقد ادبى از دو منظر مى توان ارزیابى كرد: نخست اینكه بى گمان او شخصاً از توانمند ترین «منتقدان» روزگار خود محسوب مى شود و نمونه هاى درخشانى از «نقد» را در آثار خویش عرضه كرده است. [به عنوان مثال باید از خطابه كم مانند و درخشانش در باب «نثر فارسى در دوران اخیر» كه در كنگره نویسندگان ایران ایراد گشت، یاد كرد (هفتاد ج?/???) كه بسیار مورد تحسین و توجه قرار گرفت. براى نمونه ر ش: سیاح، نقد و سیاحت/ ???- ???] و دیگر اینكه او با تاسیس ماهنامه «سخن» جریانى جدید و مستمر از نقد ادبى را ایجاد و ترویج كرد؛ جریانى كه شیوه كار و دستاوردهایش، با آنچه هنجار زمانه بود، اختلافات بنیادین داشت. به نظر مى رسد به خصوص با توجه به نابسامانى هاى شگفت آورى كه دامنگیر «نقد ادبى» در روزگار ما است، درنگى بر راهكارها و اصولى كه خانلرى پیشنهاد كرده است، بسیار سودمند باشد. وى در یك چشم انداز گسترده، قلمرو عمل «نقد ادبى» را به دو حوزه «تحلیل و ارزشیابى آثار گذشتگان» و «هدایت و رهبرى ادبیات امروز» تقسیم كرده است و در هر حوزه به آسیب شناسى روند و روال معمول و ارائه راه حل هاى صریح و تأمل برانگیز پرداخته است. در بخش تحلیل ادبیات كلاسیك او ابتدا به نقد و «نفى» قواعد و اصول نقد سنتى مى پردازد و بى فایدگى آن را آشكارا اعلام مى كند. به اعتقاد او، اسلوب و اصطلاحات نقد سنتى به خاطر كلى نگرى و ابهام قابلیت و توانایى ارزیابى دقیق و متین آثار گذشتگان را هم ندارند تا چه رسد كه عده اى بخواهند این قواعد مندرس و محدود را دستمایه تحلیل ادبیات امروز نیز قرار دهند. قواعد نقد سنتى در هر حال با اقتضائات ادبیات سنتى متناسب است و ادبیات سنتى نیز انعكاس دهنده «زندگى» سنتى است و در روزگار ما كه تحولات شگرفى در بنیان هاى زندگى بشر حاصل شده و ادبیات را از حیث هدف، مخاطب، صورت و معنا دگرگون كرده است، نقد و ارزیابى آثار ادبى هم باید با تحولات زندگى و ادبیات هماهنگ باشد. پس چه باید كرد؟ خانلرى مى گوید براى سنجش آثار ادبى باید موازین و چشم اندازهاى تازه اى جست وجو كرد. یكى از این عرصه ها كشف رابطه اثر با هنرمند و محیط او است؛ به این ترتیب او «تاریخ ادبیات» را جزء ضرورى نقد منسجم و مستدل مى شمرد و آن را مقدمه لازمى مى داند بر فهم درست نیت و غرض هنرمند. پس نقد ادبى مرزهاى مشتركى با تحقیق ادبى دارد. [به نظر خانلرى هر چند مستشرقان خدمات بزرگى به فرهنگ ایران كرده اند اما آثار بسیارى از آنها به سبب: ?- اختصار ?- نقص ?- غرض ورزى ها ?- تحمیل قواعد و معیارهاى ادب اروپایى بر ادب فارسى، كاستى هایى دارد. بنابراین ایرانیان خود باید به تحقیق بپردازند و آن را مقدمه نقد میراث گذشتگان قرار دهند.] چشم انداز دیگر یافتن منابع افكار و آبشخورهاى ذوقى و فكرى هنرمند است [البته در این كار باید از روش روشن علمى پیروى كرد] دیگر جست وجو براى تبیین «هدف» هنرمند و كشف نوع ارتباط آن هدف با نیازهاى اجتماع و محیط است. عرصه دیگر تاثیرى است كه هنرمند برجامعه عصر خویش و آیندگان داشته و نهایتاً باید تعیین درجه به توفیق هنرمند در «بیان» خیالات و عواطف خویش است. یك نكته بسیار مهم كه باید مطرح شود این است كه خانلرى موكداً از تحمیل قواعد ادبى و آموزه هاى سیاسى، اجتماعى و اخلاقى روزگار ما بر آثار گذشتگان ابراز نگرانى مى كند و آن را راهبر به شناخت واقعى نمى بیند. در باب ادبیات امروز نیز تا حدود زیادى همین چشم اندازها به كار مى آید. نكته دیگرى كه در نظر خانلرى توجه به آن، براى نقد آثار ادبى معاصر ضرورى است، كشف میزان و چگونگى تاثر و تقلید و اقتباس هنرمند از ادبیات جهانى است. بنابراین منتقد ادبیات معاصر باید با ادبیات جهان آشنا باشد و از رموز «ادبیات تطبیقى» بى اطلاع نباشد. در نگاه او منتقد خوب، منتقدى است كه: الف- ذوق سلیم [= اعوجاجات فكرى را برابر نوآورى و تحجر و ارتجاع ادبى را مرادف سنت دوستى ندانستن] و بصیرت تام [= دانش لازم] داشته باشد. ب- غرض ورزى نكند. [یعنى حب و بغض هاى فردى و اعتقادات سیاسى، مذهبى، اخلاقى و هنرى شخصى را ملاك ارزیابى آثار ادبى قرار ندهد] ج-«شرافت ادبى» داشته باشد [یعنى: ?- به كار خود ایمان داشته باشد، ?- حاصل كار دیگران را محترم بشمرد، ?- در بحث و نظر از اصول مشخصى پیروى كند. ?- از دروغ، بهتان و دشنام بپرهیزد. ?- توانایى اقرار به خطا داشته باشد.]
د- «شجاعت ادبى» داشته باشد. [یعنى حقیقت را بگوید و در برابر نابكارى ها و «شارلاتان»گرى هاى رندان با قاطعیت ایستادگى كند و از تهمت ها و تحقیرها نهراسد.] ه- «زبان» نقدش صریح، جزئى نگر و غیراحساسى باشد. و- راهى فراروى نویسنده و شاعر قرار دهد. ز- به خصوص، نگاهى مشفقانه و دلگرم كننده به آثار جوانان نوكار داشته باشد و بكوشد به نرمى و لطف كاستى هاى كار آنان را یادآور شود [و این شیوه خانلرى بود. هر كجا استعدادى مى دید سعى در جذب و پرورش آن داشت. بسیارند شاعران و نویسندگان نام آشنایى كه اول بار در صفحات «سخن» به جامعه معرفى شدند. خانلرى در پایان زندگى پربار خود با رضایت خاطرى دلنشین از این توفیق یاد مى كند. هفتاد ج?/??]
آنان كه «نقد»هاى خانلرى را خوانده اند، انصاف مى دهند كه همه این امتیازات در او به كمال وجود داشت.
[هفتاد ج?/ ???- ??? ، ???- ??? و ج ?/???-???]
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود