مقاله ها
نویسنده : حسن - رضایی مهر
بازدید : 188

آنچه در ذیل مى‏آید نگاهى به زوایاى مختلف احیاى تفكر دینى در مكتب امام خمینى رحمه الله است . سلوك و روش ایشان در احیاى اندیشه اسلامى برگرفته از سنت و روش پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در صدر اسلام یعنى انعكاس شیوه رفتارى او و نیز تاسى از رویه اهل بیت علیهم السلام بود . از مهمترین ویژگیهاى نهضت‏بزرگ احیاگرى امام خمینى رحمه الله تشخیص موانع و تحریفات عارض بر دین و جامعه دینى و ارائه راهكارهاى جدى و اهتمام در اجراى آنها بود . بازسازى تفكر دینى از ناحیه ایشان در دو حوزه نظرى و عملى صورت پذیرفت . بعضى از مؤلفه‏هاى این بازسازى در عرصه نظرى احیاى قلمرو دین از حیث جامعیت آن نسبت‏به تمامى شؤونات دنیوى و اخروى انسان و مبارزه با سكولاریزم است . تشكیل حكومت اسلامى، احیاى حج ابراهیمى و نماز جمعه نمونه‏هایى از این بازسازى در حوزه عملى است .
 
بازسازى و احیاى تفكر دینى، یكى از مقوله‏هایى است كه از گذشته‏هاى دور، مورد توجه احیاگران دینى بوده و هست . این مقوله از حیث غایتى كه دنبال مى‏كند، امرى شریف و ستودنى است; چرا كه در پى صیانت از دین و دیندارى در جوامع دینى است; یعنى از آن جا كه احیاگرى دینى در پى كالبد شكافى دین از حیث‏شناخت و رفع چالش‏ها و موانعى است كه رشد و بالندگى دین را به مخاطره مى‏اندازد و در واقع حفظ و بازسازى دین را در مقطعى كه دچار آسیبها و تحریف‏هایى در عرصه نظرى و عملى مى‏گردد، به عهده دارد، از توجه خاص شرع مقدس برخوردار بوده و امرى ضرورى مى‏نماید .

با یك نگاه تاریخ گرایانه به گذشته درمى‏یابیم كه تاریخ، معرف افراد بزرگى است كه در برهه‏هاى مختلف به احیاى تفكر دینى پرداخته‏اند . و به گواهى تاریخ، بدون تردید موفقترین احیاگر مسلمان دوره معاصر، بنیانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى رحمه الله است . نوشته حاضر به اصول و مبانى احیاى تفكر دینى از نظرگاه این بزرگ مرد الهى مى‏پردازد، اما قبل از پرداختن به این مهم، توجه به نكاتى ضرورى است .

1- فرق اصلاح و احیا: از آن جا كه دو اصطلاح مذكور از حیث‏بار معنایى، در جهت‏یارى رساندن به دین و تفكر دینى مشتركند، توجه به وجه تمایز آنها به منظور عدم القاى در مغالطه، امرى بجا و تبیین ماهوى هر یك از آنها خالى از فایده نخواهد بود .

اصلاح: عموما اصلاح و اصلاح‏طلبى در عرف متداول سیاسى و اجتماعى را مى‏توان: «هوادارى از سیاست تغییر زندگى اجتماعى یا اقتصادى و یا سیاسى اما با روشهاى ملایم و بدون شتاب‏» (2) دانست . امروزه وقتى مى‏گویند اصلاح، یعنى سامان دادنهاى آرام و تدریجى غیربنیادى (3) و اصلاح در عرف سیاسى نیز ایجاد و تغییرات در بخش‏هایى از یك نظام است، البته با تحفظ بر ساختار اساسى و اصلى آن . نكته قابل توجه آن است كه اصولا اصلاح در دین، معقول نیست‏بلكه آنچه متصور است اصلاح در اندیشه دینى است و اصلاح در اندیشه دینى «زمانى معنا خواهد داشت كه جهت اصلى دین در اندیشه دینى محفوظ باشد . اندیشمند دینى، روح و جان دین و سمتگیرى دین را به خوبى دریافته باشد، اما در لابه‏لاى مجموعه عقاید و باورهاى دینى‏اش، مواردى بر خطا مى‏رود . و مصلح اندیشه دینى آن كسى است كه مى‏كوشد تا این موارد خطا را به صلاح و صواب مبدل سازد . اگر ناراستیهایى در جاى جاى اعتقادات دینى یك دیندار مشاهده شد و در حالى كه سمت و سوى اندیشه دینى بر صواب باشد، این جا، جاى اصلاح اندیشه دینى است .» (4)

احیا: احیا به معناى زنده كردن است . اماته نقطه مقابل آن است، پس احیا زنده كردن چیزى است كه از بین رفته است . آیات و روایات عدیده‏اى، احیا را جان دادن به كالبد بى جان و روح بخشیدن به موجود بى روح دانسته‏اند «و الله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها» (5) احیا براى كالبد بى جان ضرورت دارد و عدم تحقق آن مستلزم محقق نشدن آن موجود بى‏جان است و یا این كه موجودى كه رو به زوال است در صورت عدم احیا، از بین مى‏رود; یعنى همان طور كه اگر روح در كالبد بى‏جان جارى نشود، آن كالبد ذى‏روح نمى‏گردد، عدم احیاى آن نیز با از بین رفتن آن، مساوق خواهد بود .

از طرفى احیا از امور اضافیه است; یعنى بدون تصور طرف و متعلق، تصور معقول ندارد . تعلق احیا به هر امرى نیز ممكن است; از جمله به دین و تفكر دینى، اما هرگاه متعلق آن، دین باشد نمى‏توان به ظاهر معناى احیا تمسك كرد; چرا كه متعلق احیا از این خصوصیت جدا نیست كه هم مى‏تواند بمیرد و هم زنده شود و هرگاه دین متعلق احیا قرار گیرد، لازمه آن تصور از بین رفتن دین است در حالى كه دین از بین رفتنى نیست و مردن دین تصور معقول و مثبت ندارد .

پس مى‏توان گفت:

«منظور از احیا یا بیدارى به طور عموم، توجه كردن به جنبه‏هایى است كه دچار غفلت‏یا فراموشى شده‏اند; براى مثال یك مكتب فكرى [را در نظر بگیرید كه] در بعضى جنبه‏ها مورد توجه است در حالى كه جنبه‏هاى دیگر آن به طور كلى به دست فراموشى سپرده شده كه در نتیجه آن پوششى از غفلت و فراموشى، آن مكتب را در بر مى‏گیرد . شخصیت‏هایى كه منجى جوامع انسانى هستند، جنبه‏هاى فراموش شده یك مكتب فكرى را احیا كرده و شكلى جدید به آن مى‏بخشند و به جامعه مرده خود، روح تازه‏اى اعطا مى‏كنند .» (6)

از این روى موضوع احیاى دینى، تلقى و برداشتهاى غلط از دین و آموزه‏هاى دینى است كه در این صورت وظیفه احیاگر دینى، ازاله ابهام و تصحیح برداشتهاى ناصواب و نیز زدودن غبار انحراف از ساحت دین است .

 

احیاگرى در صلاحیت كیست؟

اصولا واگذارى امور تخصصى به عنصر غیر متخصص، امرى است غیر معقول كه پیامدهاى جبران ناپذیرى را به دنبال دارد . نه تنها آن امر به سر منزل مقصود نمى‏رسد بلكه چنین گزینشى موجب انحراف و تباهى آن مى‏گردد . احیاگرى نیز از این مقوله مستثنى نیست . درك صحیح اصول و مبانى دین، آشنایى كامل به موقعیت زمانى و مكانى احكام، و نیز شبهات و بدعتهاى زمانه كه بر ساحت دین وارد مى‏شود، قدرت تشخیص حقیقت از باطل، از شرایط احیاگرى دینى است . احیاگر دینى، زمانى مى‏تواند غبار تحریف را از چهره دین بزداید كه به این اصول مسلم متصف باشد و در آن صورت نه تنها احیاگرى او امرى ممدوح بلكه واجب خواهد بود . حضرت نبى اكرم صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند:

«اذا ظهرت البدع فى امتى لیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله‏» (7)

اگر در امت من بدعتها ظاهر شوند، بر عالم لازم است كه علم خود را آشكار سازد كه اگر چنین نكند لعنت‏خدا بر او باد .

 

و در روایتى دیگر در خصوص عالمى كه به احیاى دین نپردازد آمده است كه متعفن‏ترین بو را در جهنم خواهد داشت و تمام جنبندگان او را لعنت مى‏كنند . (8)

 

آغاز احیاگرى دینى در اسلام

از آن جا كه احیا در مقابل اماته است، پس از هر اماته‏اى باید در انتظار احیا و تحقق آن بود . بدیهى است ادیان الهى در طول دوره‏هاى خود، از كینه‏توزى دشمنان در امان نبوده‏اند . از این رو در تشعشع و نورافشانیشان دچار قبض و بسطهایى مى‏شدند و گاهى به سبب دسیسه‏هاى دین ستیزان، حقایق دینى بر خداپرستان مخفى مى‏گردید . و همین امر اعتقاد به احیاگرى تمام انبیا را تصحیح مى‏سازد . و در خصوص احیاگرى دینى در اسلام باید گفت:

«گذشته احیا، گذشته بسیار غم‏انگیز و دردناكى است; چرا كه گمراهان از همان ابتداى بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله فعالیتهاى وسیع و گسترده‏اى را شروع كردند و در اولین فرصت‏بعد از رحلت رسول اكرم صلى الله علیه و آله دین را جداى از سیاست قلمداد كردند . آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود كرده بودند . این روند همچنان ادامه داشت تا این كه در زمان بنى امیه و بنى عباس روشهاى دیگرى را برگزیدند . ممنوع كردن نقل احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله و احادیث مربوط به فضائل خاندان رسالت، اشاعه احادیث جعلى و ساختگى، توهین و گستاخى به حضرت على علیه السلام، اذیت و آزار ائمه علیهم السلام، قتل عام مسلمانان، ترویج عقاید یهود و نصارا و به فراموشى سپردن سیرت نبوت از جمله عواملى بودند كه حقایق دینى را محو و یا كمرنگ كردند [ . از این رو مى‏توان گفت] احیاى دین از زمان رسول اكرم صلى الله علیه و آله شروع شد و تا زمانهاى مختلف ادامه داشت .» (9)

در چنین موقعیتهاى غمبارى، احیاى دین و فرهنگ دینى، امرى لازم و واجب بود و این امر نه تنها از زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله انجام گرفت‏بلكه ائمه علیهم السلام و پس از آنها علما و فقهاى دینى نیز، امر احیاى دین را در راس امور قرار دادند .

در قرون اخیر، امر احیاگرى توسط افرادى از قبیل سید جمال الدین اسدآبادى، شهید آیت‏الله مدرس، سید قطب، شهید مطهرى و . . . و بالاخره حضرت امام خمینى رحمه الله به اوج خود رسید . «عماد بزى‏» كه نویسنده‏اى از كشور استرالیاست، مى‏نویسد:

«عظیمترین و موفقترین احیاگر مسلمان دوره معاصر، بى شك امام خمینى رحمه الله است كه با اعلان دوره‏اى جدید، سیر تاریخ را تغییر داد و با فرستادن نیروهاى جدید به میدان انقلاب، تغییرات عمیقى بوجود آورد كه عمق آنها را نسلهاى آینده بهتر درك خواهند كرد» . (10)

 

امام خمینى و شیوه احیاى تفكر دینى

چنان كه از سلوك و عملكرد امام خمینى رحمه الله مشهود است، شیوه ایشان در احیاى اندیشه اسلامى، شیوه حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله بوده است; یعنى انعكاس همان شیوه رفتارى پیامبر صلى الله علیه و آله در صدر اسلام و نیز ادامه طریق و روش اهل بیت علیهم السلام .

مهمترین ویژگى نهضت احیاگرى امام خمینى رحمه الله در تشخیص موانع و تحریفات و انحرافات عارض بر دین و جامعه دینى و سپس ارائه راهكارهاى جدى و اهتمام در اجراى آنها بود; چرا كه احیاى حقایق دینى بر شناخت دقیق موانع و آسیبهاى موجود در راه احیاى فرهنگ دینى متوقف است كه چنین امرى با توجه به جامعیت‏حضرت ایشان، به شكل بایسته و شایسته‏اى به وقوع پیوست . اكنون به بعضى از این موانع اشاره مى‏شود:

1- عدم احساس استقلال ملتها و خودباختگى آنها در برابر بیگانگان

از سویى سلطه فراگیر فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامى و باوراندن این مطلب كه چنین جوامعى بدون اتكاى بر فرهنگ غربى و شرقى نمى‏توانند به حیات خود ادامه دهند و از طرفى، تاثیرپذیرى برخى از روشنفكران داخلى از فرهنگهاى بیگانه، این باور را در آنها بوجود آورد كه با عدم اتكا بر قدرتهاى اجنبى، نمى‏توانند زنده باشند و یا حق حیات براى آنها ثابت نیست . و چنین تفكرى باعث جایگزینى فرهنگ بیگانه به جاى فرهنگ دینى و نقطه انحراف از اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله گردید . امام خمینى رحمه الله در این زمینه مى‏فرمایند:

«یكى از مصیبتهاى مهمى كه براى ملت‏بار آوردند این كه ملت را نسبت‏به خودشان هم بدبین كردند . به این معنا كه ما اگر یك مریض پیدا كنیم در تهران، . . . مى‏گویند كه این جا نمى‏شود، بروید به انگلستان، بروید به پاریس، این مطلبى است كه از دست آنها براى ما پیدا شده است; یعنى ما خودمان را باختیم در مقابل آنها .» (11)

و بر این مساله گوشزد مى‏كنند كه:

«آن خودباختگیهایى را كه دولت‏سابق و دولتهاى سابق داشتند و چشم‏گو بودند . . . . آنها دیگر نباید باشد .» (12)

و در پیام خود به زائران بیت‏الله الحرام فرمودند:

«. . . به خود آیید و شخصیت اسلامى خود را بیابید; زیر بار ظلم نروید و هشیارانه نقشه‏هاى شوم جهانخواران بین‏المللى را كه در راس آنها آمریكا است، افشا كنید .» (13)

2- ایجاد اختلاف در جوامع مسلمین توسط قدرتهاى بیگانه

قدرت عظیم مسلمانان كه حاصل گسترش فراگیر اسلام در جهان خصوصا مغرب زمین بود و نیز ناسازگارى این پدیده مبارك با مذاق قدرتهاى بیگانه و استعمارگر، آنان را بر آن داشت تا در راستاى تضعیف و انحلال این قدرت بزرگ و نیز به منظور جلوگیرى از توسعه روزافزون اسلام، به ایجاد اختلاف در جوامع مسلمین بپردازند و با ترویج فرقه‏گرایى و ایجاد درگیریهاى مقطعى و قومى‏قبیله‏اى، مسلمانان را به خود مشغول كرده تا در سایه این ترفند استعمارى، هم قدرت عظیم و یكپارچه آنان را از بین ببرند و هم به مقاصد شوم خود و غصب سرزمینها و منابع مسلمین برسند; چرا كه تنها راه انحلال قدرت و عزت جوامع مسلمان را بر هم ریختن وفاق و وحدت كلمه آنها مى‏دانستند . حضرت امام خمینى رحمه الله با تشخیص این توطئه در جاى جاى پیامها و سخنرانیهاى خود، نسبت‏به این امر هشدار داده است . به یك نمونه دقت كنید:

«آمریكا و شوروى براى تضعیف اسلام و دولتهاى اسلامى، مشغول فعالیت از قبیل تفرقه‏افكنى و ایجاد تشنجات داخلى به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین كشورهاى اسلامى و مستضعف جهان هستند .» (14)

3- تحجرگرایى و مقدس‏مآبى و عدم درك مقتضیات زمان و مكان

یكى از معضلات عمده در باب احیاى دین و اندیشه اسلامى، وجود تحجرگرایان و مقدس نماهاى وابسته است . امام خمینى رحمه الله در گوشزد كردن خطر این افراد براى دین و نظام این چنین مى‏فرمایند:

«امروز عده‏اى با ژست مقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند . خطر تحجرگرایان و مقدس‏نمایان احمق در حوزه‏هاى علمیه كم نیست . طلاب عزیز، لحظه‏اى از فكر این مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند . اینها مروج اسلام آمریكایى‏اند و دشمن رسول الله .» (15)

4- برداشتهاى انحرافى از بعضى روایات

یكى دیگر از موانع احیاى تفكر دینى، وجود برخى روایات و یا استنباطها و برداشتهاى نادرست از روایاتى است كه در منابع اسلامى آمده است; از جمله، روایاتى كه پرچمداران قیامها را، طاغوت معرفى كرده (16) و یا قیامهاى قبل از ظهور حجت را شكست‏خورده تلقى مى‏كند، (17) در حالى كه تمسك به چنین اخبارى از جهاتى ممنوع است; چرا كه برخى از آنها جعلى و برخى هم به موضوع و حادثه شخصى مربوط است . بعضى از روى تقیه صادر شده و قسمتى هم از برداشتهاى غلط ناشى بوده است . علاوه بر این، تمسك به چنین روایاتى با ادله قطعى عقلى و نقلى سازگارى ندارد; چرا كه آیات و روایات زیادى مثلا درباره امر به معروف و نهى از منكر، مبارزه و جهاد با دشمن و عدم پذیرش ظلم و . . . وارد شده است، كه با مفاد آن روایات در تعارض است .

در هر حال این هم یكى از چالشهاى موجود بوده است كه حضرت امام خمینى رحمه الله بارها در مقابل آن موضع‏گیرى كرده‏اند . ایشان در این خصوص مى‏فرمایند:

«ممكن است فراوان، روایت را نشان بدهند كه [بوسیله] عمال ظلمه و آخوندهاى دربارى در تعریف و تمجید سلاطین جعل شده است . به طورى كه ملاحظه مى‏كنید با دو روایت ضعیف چه بساطى راه انداخته‏اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده‏اند . قرآنى كه جدیت دارد [كه] بر ضد سلاطین قیام كنید و موسى را به قیام علیه سلاطین وا مى‏دارد .» (18)

و در خصوص عدم لزوم تمهید و تحصیل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت علیه السلام كه عقیده بعضى افراد غافل است، مى‏فرمایند:

«نظر بعضى عامى‏هاى منحرف آن است كه براى ظهور آن بزرگوار باید كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا الیه راجعون .» (19)

5- استظهار ناقص از حكومت‏حقه اسلامى

برخى عقیده دارند تشكیل حكومت اسلامى تنها وظیفه امام معصوم علیه السلام است و هر حكومتى جز حكومت معصوم علیه السلام ناحق است . یكى از طرفداران این نظریه مى‏گوید:

«شما آن مصداق حاكم اسلامى را نشان بدهید، آنى كه معصوم از گناه باشد . آنى كه از هوا و هوس و حب ریاست و . . . به هیچ وجه در او اثر نكند، نشان بدهید، او بیاید میدان، جلو بیفتد، ملت مى‏افتد به پایش .» حضرت امام راحل رحمه الله در پاسخ به این نوع تفكر مى‏فرمایند:

«اعتقاد به چنین مطالبى یا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است . . . هر كه اظهار كند كه تشكیل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام شده و جامعیت احكام و جاودانگى دین مبین اسلام را انكار كرده است .» (20)

6- جدایى دین از سیاست

یكى دیگر از عوامل انحراف و سقوط مسلمین از قدرت، تلقى جدا بودن دین از سیاست و نیز ترویج آن است . لازم به ذكر است كه ریشه چنین تفكرى به پایان قرون وسطى در اروپا بر مى‏گردد و پیدایش این تفكر در اروپا به منظور تقلیل و یا از بین بردن قدرت كلیسا و نیز فلسفه «اسكولاستیك‏» حاكم بر آن بود . بدیهى است وارد كردن چنین تفكرى در فرهنگ اسلامى سزاوار نبوده و امرى نابخردانه است . قیاس اسلام با مسیحیت موجود از جهاتى مع الفارق است: الف) رویكرد كلیساى سنتى در تبیین جهان و شكوفایى علم، متحجرانه بود در حالى كه چنین رویكردى مطرود اسلام است و با شكوفایى علم، مخالف نبوده است‏بلكه در تعالى آن كوشیده و در موقعیتهاى متعدد مشوق عالمان بوده است . ب) سیره و سنت عملى كلیسا، پرداختن به حوزه اخلاق و غفلت از حوزه‏هاى دیگر بود . تفكیك كار حكومت از كار خدا و دین و به عبارتى جدا انگارى نهاد دین از نهاد سیاست‏به صراحت در گفتار كشیشان مطرح بوده است . مارسل بوازار مى‏نویسد:

«در مسیحیت قرون وسطا، كشیشان به پیروان خود توصیه مى‏كردند كه به تزكیه و زهد و عبادت مشغول باشند و برنامه و روشى براى فعالیتهاى اجتماعى و مشاركت مردم در كارها ارائه نمى‏كردند .» (21)

در حالى كه اسلام چنین رویكردى را نپذیرفته و براى تمام شؤونات فردى و اجتماعى دنیوى و اخروى انسان برنامه ارائه كرده است . (22)

متاسفانه جوامع مسلمین از خطر این نوع تفكر در امان نماند و بعضى از عمال حكومتهاى مسلمین و نیز بعضى از روشنفكران وابسته، به ترویج و اشاعه این تفكر نامیمون در جوامع اسلامى پرداختند و اثرات نامطلوب آن هم بر این جوامع و جامعه اسلامى ایران، هویدا گردید و این خود، موجب وارد آمدن ضربه سنگینى بر پیكره قدرت سیاسى اسلام گردید . و این بود كه امام خمینى رحمه الله به مبارزه با این تفكر برآمد و بارها و بارها بر عدم جدایى دین از سیاست و نیز منحرف بودن كسانى كه به این قضیه دامن مى‏زنند، تصریح مى‏فرمودند كه در بخش ویژگیهاى نهضت احیاگرى امام خمینى رحمه الله به آن مى‏پردازیم .

7- تجدد خواهى روشنفكران متاثر از فرهنگ غرب و شرق

تاثیرپذیرى شتابزده از فرهنگ بیگانه و باور این نكته كه سعادت و رشد ما در گرو پذیرش بى چون‏وچراى فرهنگ و عملكرد بیگانه است، اثر هجوم افكار بیگانگان غربى و شرقى در كشورهاى اسلامى بود . این عامل نیز یكى از مشكلات مهم در استقرار فرهنگ و حكومت دینى و استقلال عزت اسلامى به شمار مى‏رفت . آنچه گذشت اشاره‏اى به بعضى از موانع و مشكلات موجود در راه احیاى تفكر دینى بود; اكنون به پاره‏اى از ویژگیها و مشخصه‏هاى نهضت احیاگرى امام خمینى رحمه الله مى‏پردازیم .

 

مشخصه‏هاى نهضت احیاگرى امام خمینى رحمه الله

بازسازى تفكر اسلامى از ناحیه حضرت امام خمینى رحمه الله در دو حوزه نظرى و عملى و با توجه به موانع فوق الذكر، صورت پذیرفت كه اكنون به بعضى از مؤلفه‏هاى این بازسازى اشاره مى‏شود .

1- مبارزه با سكولاریسم و تلقى جدایى دین از سیاست

سكولاریسم در لغت‏به معناى عرف‏گرایى و اعتقاد به اصالت امور دنیوى، جدا شدن دین از دنیا، غیر دین‏گرایى و . . . آمده است . (23) و بعضى نیز آن را مخالفت‏با شرعیات، روح دنیادارى، طرفدارى از اصول دنیوى و عرفى دانسته‏اند . (24) و معناى مصطلح و مشهور آن جدا شدن دین از دنیا است . سكولاریسم ابعاد و وجوهى دارد كه در هر كدام از آنها اسقاط دین از دنیا و ارتباطزدایى بین آن دو، مشخصه مهم آنهاست .

الف) سكولاریسم در باب فلسفه علم: یعنى بدون توجه به این كه در جامعه ما چه نظامى حاكم است و اخلاق و اقتصاد و مسائل قضایى و . . . ما چگونه بوده و چه ساختارى دارد، هر دانشمندى در حوزه علمى كه دارد مى‏تواند سكولاریستى بیاندیشد . بدین معنا كه ما براى فهم و تبیین پدیده‏هاى طبیعى و كیفیت رخ دادن آنها، به مطرح كردن یك اصل متافیزیكى و دینى و وحیانى محتاج نیستیم; چرا كه این امور یك سرى مباحث طبیعت‏شناسانه مى‏باشند و بحث در آنها این است كه علل و اسباب چنین امورى، مادى است .

 

ب) سكولاریسم در فلسفه اخلاق: در این بعد بر آنند كه با اتكا به تحقیقات و پژوهشهاى علمى و عقلى مبناى دین، اخلاق را مستقلا بوسیله عقل عملى و بدون استناد و اعتماد به وحى و داده‏هاى دینى تعریف كنند .

ج) سكولاریسم در فلسفه سیاست: چنین دیدگاهى كه از برجسته‏ترین مكاتب سكولاریسم بشمار مى‏آید در پى آن است كه نظام سیاسى جامعه و سیاست و نهادهاى اصلى سیاسى را از دخالتهاى دین جدا كند و به طور كلى در همه حوزه‏هاى اجتماعى به صورت كلان و فراگیر، دین و آموزه‏هاى دینى و قوانین و احكام دین مطرح نباشد بلكه صرفا بر اساس دستاوردها و تجربیات علم و دانش، روابط افراد جامعه و اخلاق اجتماعى و سیاسى آنها را تنظیم كند . (25)

 

با توجه به تعریفى كه از سكولاریسم شد، اسلام با هیچ یك از وجوه سه گانه مذكور سازگارى ندارد; چرا كه مفهوم همه آنها بر كنارى دین به طور كلى از صحنه‏هاى علمى و مسائل مدیریتى و سیاسى جامعه است .

حضرت امام خمینى رحمه الله با دور اندیشى خاص خود با این تفكر به مبارزه برخاست و تشكیل حكومت اسلامى از طرف ایشان، طلیعه مبارزه با این تز بود . «شاید بتوان ادعا كرد كه مهمترین حادثه‏اى كه به دست‏با كفایت امام فقید رحمه الله تحقق پیدا كرد، شكستن جو حاكم بر جوامع اسلامى بالاخص روحانیت و حوزه‏هاى علمیه، مبنى بر جدایى دین از سیاست‏بود . جوى كه استعمارگران، مستكبران و عده‏اى منحرف و نادان، زمینه‏ساز تحقق آن بودند .» (26) آن مرجع والا مقام در این خصوص مى‏فرمایند:

«اولین و مهمترین حركت [استعمار براى اخلال در كار روحانیت و حوزه‏هاى علمیه ] القاى شعار جدایى دین از سیاست است كه متاسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى كارگر شده است، جایى كه دخالت در سیاست، دون شان فقیه و ورود در معركه سیاسیون، تهمت و وابستگى به اجانب را همراه دارد .» (27)

ایشان از اول نهضت اسلامى تا پایان حیاتشان، با تكیه بر معارف اسلامى و سنت نبوى و ائمه علیهم السلام و تلاشهاى فراوان، توانستند مجددا دین را در عرصه اجتماع و سیاست وارد كرده و پس از مدتى كه خمودى، آن را فرا گرفته بود، احیا كنند .

امام خمینى رحمه الله جدایى دین از سیاست را دسیسه استعمارگران براى تسلط بر مسلمین مى‏داند آن جا كه مى‏فرماید:

«جدایى دین از سیاست را . . . استعمارگران درست كرده‏اند تا دین را از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمانان بر كنار سازند و ضمنا علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادى جدا كنند . در این صورت مى‏توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاى ما را غارت كنند .» (28)

و در باره سنت نبوى صلى الله علیه و آله در زمینه تشكیل حكومت اسلامى مى‏فرمایند:

«رسول الله صلى الله علیه و آله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است; رسول الله صلى الله علیه و آله، تشكیل حكومت داده است تشكیل مراكز سیاست داده است .» (29)

و نیز فرمودند:

«بسیارى از احكام عبادى اسلام، منشا خدمات اجتماعى و سیاسى است، عبادتهاى اسلام، اصولا توام با سیاست و تدبیر جامعه است; مثلا نماز جماعت و حج و جمعه، در عین معنویت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حایز آثار سیاسى است .» (30)

و بدین ترتیب، پیوند دین و سیاست را پس از جدایى در چند قرن، حاكم بر جامعه كرد . تشكیل حكومت اسلامى را كه طریق مبارزه با ظلم و اجراى عدالت‏بود، مى‏توان سواى از ایجاد پیوند بین دین و سیاست، یكى دیگر از احیاگرى‏هاى آن بزرگ مرد تاریخ معاصر دانست . ایشان در باب لزوم تشكیل حكومت اسلامى مى‏فرمایند:

«سنت و رویه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشكیل حكومت است; زیرا اولا خود تشكیل حكومت داد . . . و ثانیا براى پس از خود به فرمان خدا، تعیین حاكم كرده است .» (31)

2- سیاست اسلامى، مؤلفه اسلامى

تعریف و تبیین سیاست اسلامى یكى از روشهاى امام راحل رحمه الله در مبارزه با تفكر جدایى دین از سیاست و نیز تشكیل حكومت اسلامى بود; زیرا قدرت‏طلبانى كه شعار جدایى دین از سیاست را سر مى‏دادند، براى دستیابى به اهداف خود، به یكى از شگردهاى فریبنده تمسك مى‏جستند و آن تعریف نادرست از سیاست و ترویج این تلقى در بین مردم بود . آنان حقیقت‏سیاست را در مكر و حیله و فریب براى تسلط بر دیگران، معرفى مى‏كردند و در پى آن با ترفند «دامن مردان خدا از آن منزه است .» به القاى تفكر خویش مى‏پرداختند . راستى اگر سیاست این باشد پس سر سلسله سیاستمداران به این معنا معاویة بن ابى سفیان است كه گاهى مردم غافل او را از حضرت على علیه السلام باهوشتر مى‏دانستند .

امام على علیه السلام در این خصوص مى‏فرماید:

«و الله ما معاویة بادهى منى و لكنه یغدر و یفجر . و لولا كراهیة الغدر لكنت من ادهى الناس و لكن كل غدرة فجرة و كل فجرة كفرة و لكل غادر لواء یعرف به یوم القیامة .» «سوگند به خدا، معاویه زیركتر از من نیست . و لیكن او بى‏وفا، حیله و خیانت كرده و معصیت و نافرمانى مى‏نماید . و اگر مكر و بى‏وفایى نكوهیده نبود، من زیركترین مردم بودم، ولى هر مكر و بى‏وفایى گناهى است و هر گناهى نافرمانى است و روز قیامت‏براى هر عهد و پیمان‏شكنى، پرچمى و نشانه‏اى است كه به آن شناخته مى‏شود .» (32)

به كاشف الغطاء كه خود از مصلحان بزرگ دین بود، گفتند: شما كه عالم دینى هستید چرا در سیاست دخالت مى‏كنید؟ ایشان در پاسخ فرمودند:

«اگر مقصود از سیاست، ارشاد مردم و نصیحت‏به حاكمان و هشدار دادن به آنها و همه مردم است تا گرفتار دام استعمار نگردند، این چیزى است كه من با تمام وجود در آن غرق هستم; زیرا آن را بر خود واجب مى‏دانم و در این خصوص در برابر خدا، احساس مسؤولیت مى‏كنم .» (33)

و حضرت امام خمینى رحمه الله به این مساله اشاره مى‏فرماید كه:

«به علماى دینى مى‏گفتند: مقام و شخصیت‏شما بالاتر از این است كه وارد سیاست‏شوید كه امرى دنیوى است .» (34)

یا مى‏گفتند: «قداست روحانیت‏باید محفوظ بماند .» (35)

و قداست هم این گونه پیش آنها معنا مى‏شد كه:

«روحانى باید به مسجد و مدرسه برود تا قداستش محفوظ بماند . بگویند آدم خوب و مهذبى است . آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمى‏زند و مى‏گوید: مال دنیا چه ارزشى دارد .» (36)

بدیهى است، سیاستى كه مورد تاكید اسلام و از مؤلفه‏هاى دینى است، چیزى غیر از دروغگویى و خدعه و فریب و نیرنگى مى‏باشد كه ویژگى قدرت‏طلبان و سلطه‏اندوزان و استعمارگران است‏بلكه سیاستى اسلامى در پى هدایت مردم به سوى سعادت و متنبه كردن آنها از توطئه دشمنان مى‏باشد . حضرت امام خمینى رحمه الله سیاست اسلامى را هدایت جامعه به سمت صلاح و سعادت، تعریف مى‏كنند (37) . و این است همان چیزى كه در نظام سیاسى اسلام به عنوان یك مؤلفه دینى و اسلامى مورد توجه است . و این تلقى از سیاست نه تنها از دین جدا نیست‏بلكه با آن عینیت دارد .

3- ولایت فقیه

یكى دیگر از موارد احیاى اندیشه دینى كه حضرت امام‏قدس سره آن را از قالب تئورى بیرون آورد و به مرحله فعلیت رساند، ولایت فقیه است . ایشان با مطرح كردن مساله ولایت فقیه، مصداق حكومت اسلامى در زمان غیبت را مشخص كرد . امام خمینى رحمه الله پس از استدلال به ادله عقلى و نقلى بر ضرورت وجود حكومت اسلامى كه در راس آن، ولایت فقها به عنوان قانون شناسان و دین‏شناسان است، محوریت‏حكومت اسلامى را به دست علما و دانشمندان دینى قرار داد و بدینوسیله توطئه اسلام منهاى روحانیت را نقش بر آب كرد . چنان كه فرمودند:

 

«اگر گفتند اسلام منهاى روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند . این را براى گول زدن مى‏گویند . . . اسلامى كه گوینده اسلامى ندارد، این اسلام نیست .» (38)

4- تاسیس جمهورى اسلامى

پس از تبیین حكومت اسلامى و مبانى آن، مطرح شدن شكل آن از سوى امام راحل‏قدس سره خط بطلانى بود كه بر افكار متاثر از فرهنگ بیگانه، كشیده شد; یعنى كسانى كه تلاششان در حذف كلمه «اسلامى‏» از جمهوریت‏بود تا بدینوسیله انقلاب اسلامى را به سمت دول شرقى و غربى بكشانند، امام راحل با قاطعیت تمام در مقابل این تفكرات انحرافى بر جمهورى اسلامى تاكید و اصرار فرمود كه شكل حكومت، جمهورى اسلامى است نه یك كلمه كم نه یك كلمه زیاد . و باز فرمود:

«شكل حكومت ما جمهورى اسلامى است . جمهورى به معناى این كه متكى بر آراى اكثریت است . و اسلامى براى این كه متكى به قانون اسلام است . و دیگر حكومتها این طور نیستند كه تكیه بر قانون اسلام داشته باشند .» (39)

و در جاى دیگر فرمودند: «حكومت اسلامى، حكومتى است‏بر پایه قوانین اسلامى . در حكومت اسلامى استقلال كامل حفظ مى‏شود ما خواستار جمهورى اسلامى مى‏باشیم . جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكیل مى‏دهد و اسلامى یعنى محتواى آن فرم كه قوانین الهى است .» (40)

5- نقش زمان و مكان در اجتهاد

از آن جا كه فقه، در واقع تئورى كامل اداره شؤونات انسان است، پس بایستى بتواند در حوادث و رویدادهاى جدید جهانى، صاحب راى و واكنش متناسب با آنها باشد . امام خمینى رحمه الله با توجه به این نكته و با اعتقاد به اجتهادى كه بتواند در تمام شؤونات فردى و اجتماعى انسان و در عرصه‏هاى مختلف، متناسب با مقتضیات زمان و مكان، بپردازد، به احیاى این دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همین امر در شكوفایى نهضت روشنگرى او نقش به سزایى داشت .

ایشان در خصوص توجه به این مساله مى‏فرمایند:

«یكى از مسائل بسیار مهم در دنیاى پر آشوب كنونى نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصمیم‏گیرى است .» (41)

و نیز در پیامى به اعضاى تشخیص مصلحت فرمودند:

«شما در عین این كه باید تمام توان خودتان را بگذارید كه خلاف شرع صورت نگیرد - و خدا آن روز را نیاورد - باید تمام سعى خودتان را بنمایید كه خداى ناكرده، اسلام در پیچ و خمهاى اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سیاسى، متهم به عدم اداره جهان نگردد .» (42)

و باز فرمودند:

«این جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم، ولى این بدان معنا نیست كه فقه اسلام پویا نیست، زمان و مكان دو عنصر تعیین كننده در اجتهادند . مساله‏اى كه در قدیم داراى حكمى بوده است، به ظاهر، همان مساله در روابط حاكم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یك نظام ممكن است‏حكم جدیدى پیدا كند بدان معنا كه با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قدیم فرقى نكرده است، واقعا موضوع جدیدى شده است كه قهرا حكم جدیدى مى‏طلبد . مجتهد باید با [بر] مسائل زمان خود احاطه داشته باشد .» (43)

البته بدیهى است كه منظور از پویا بودن، تجدید نظرطلبى در اصول و مبانى فقه نیست چنان كه بعضى چنین برداشتى را از زنده و جارى بودن فقه در همه اعصار، القا مى‏كنند غافل از این كه تجدید نظرطلبى را به ساحت ثابتات فقه، راهى نیست . و رهبر معظم انقلاب نیز در سخنان خویش به این نكته تصریح كردند . (44)

6- احیاى حج ابراهیمى و برائت از مشركان

این مساله نیز از اندیشه‏هایى بود كه با زمان و مكان پیش نرفته بود و امام رحمه الله آن را احیا كرد .

در پایان، شایان ذكر است اندیشه‏هایى كه در قالب تئورى مانده و به مرحله فعلیت نرسیده بود، از قبیل امر به معروف و نهى از منكر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه و وحدت مسلمین در برابر ظلم و ستم جهانى، نیز از نگاه ریزبین ایشان دور نماند و مشمول نهضت احیاى تفكر دینى او گردید .

در خصوص احیاى وحدت اسلامى و فراخوان اتحاد اسلامى، نویسنده‏اى از استرالیا چنین مى‏نویسد:

«وحدت اسلامى آرزوى تمام احیاگران مسلمان مخلص است . . . مى‏توان ادعا كرد كه در دوره‏هاى اخیر، هیچ یك از احیاگران مسلمان به اندازه امام خمینى رحمه الله به ایجاد وحدت اسلامى، اشتیاق و اعتقاد نداشته است . روشهایى كه امام به منظور دست‏یابى به وحدت اتخاذ كرد عبارت است از: آگاهى دادن به مسلمانان درباره این كه اختلافات آنها سطحى و جزیى است . ایراد سخنرانى درباره اهمیت رسیدن به وحدت و در واقع باز یافتن شرافت از دست رفته و شكست دادن استعمارگران و كسب استقلال واقعى . . . ایجاد جوى برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر میان علماى شیعى و سنى . . . آشنا ساختن مسلمانان به معناى حقیقى و اولیه اشكال مختلف عبادتهاى اسلامى بویژه نماز جمعه و حج و . . .» (45)

دفاع از محرومان و مستضعفان نیز یكى از ویژگیهاى نهضت احیاگرى امام خمینى رحمه الله است كه ایشان به پیروى از مكتب انبیا به مبارزه با استضعاف پرداخت و بارها و بارها، به مسؤولان در خصوص اهمیت و توجه به این امر، هشدار مى‏دادند . ایشان در پاره‏اى از سخنانشان مى‏فرمایند:

«ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى كه ممكن است‏خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ كنیم .» (46)

بررسى ابعاد وسیع نهضت احیاى تفكر دینى امام خمینى رحمه الله در حوزه‏هاى مختلف نظرى و عملى، مجال دیگرى را مى‏طلبد . امید است‏با توجه به مسؤولیت‏خطیر حفظ دین و صیانت از آموزه‏هاى دینى بتوانیم در سایه كتاب و سنت و رهنمودهاى عالمان دین، خصوصا احیاگر بزرگ معاصر، حضرت امام، روح‏الله الخمینى، پاسدار و نگهبان شایسته‏اى براى دین و نظام اسلامى‏باشیم .

 

پى‏نوشت‏ها:

1) محقق و نویسنده .

2) داریوش عاشورى، دانشنامه سیاسى (فرهنگ اصطلاحات و مكتب‏هاى سیاسى)، انتشارات مروارید، تهران، چاپ ششم 1380، ص 72 .

3) مرتضى مطهرى، نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخیر، انتشارات صدرا، چاپ بیست و پنجم، مهر 1378، ص 6 .

4) همان، ص 324 .

5) نحل/65 .

6) سید محمد ثقفى، احیاى هویت اسلام در انقلاب امام خمینى، مجموعه «بازسازى تفكر دینى در اندیشه امام خمینى‏» به كوشش على داستانى بیركى، چاپ و نشر عروج، ص 153 .

7) شیخ كلینى، اصول كافى، ج 1، باب البدع و الراى و المقاییس، ج 2، ص 70 .

8) علامه مجلسى، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق، 1983 م . ج 2، ص 72 .

9) سید حسن حسینى بلخى، امام خمینى و احیاى اندیشه فراگیر دین، مجموعه «بازسازى تفكر دینى در اندیشه امام خمینى‏» به كوشش على داستانى بیركى، چاپ و نشر عروج، چاپ اول 1380، ص 94 .

10) عماد بزى، مبادى و اصول احیاى دین بر مبناى اندیشه امام خمینى، مجموعه مقالات، ج 2، ص 439 .

11) امام خمینى رحمه الله، صحیفه نور، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، بهمن 1361، ج 5، ص 215 .

12) همان، ج 7، ص 85 .

13) همان، ج 9، ص 226 .

14) امام خمینى، صحیفه نور، پیشین، ج 18، ص 120 .

15) همان، ج 21، ص 91 .

16) شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، باب 13 از ابواب جهاد العدو و مایناسبه، حدیث 6، تحقیق مؤسسه آل البیت، انتشارات مهر، قم، چاپ دوم، 1414 ق، ج 15، ص 52 .

17) همان، ص 51 .

18) امام خمینى، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، نشر عروج، چاپ هفتم، 1377، ص 135 .

19) اسلام ناب در كلام و پیام امام خمینى (تبیین آثار موضوعى، دفتر پنجم)، موسسه نشر آثار امام خمینى، چاپ پنجم، تابستان 79، ص 53 .

20) مجله حوزه، شماره 70- 71، ص 218- 217 .

21) مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1358، ص 104 .

22) جهت مطالعه بیشتر به مقاله قدسیت و عرفى بودن دین از نگارنده، منتشر شده در روزنامه ایران مورخ 15/8/80 مراجعه شود .

23) پرویز بابایى، فرهنگ اصطلاحات فلسفه، ص 361; عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه‏ها، چاپ و نشر باقرى، چاپ اول، 1381، ص 326 .

24) فرهنگ آكسفورد، ص 1062 .

25) ر . ك: على ربانى گلپایگانى، دین وسكولاریسم، كانون گفتمان دینى مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علمیه، ص 10- 9 .

26) سید جواد ورعى، امام خمینى و احیاى تفكر اسلامى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، مهر 1378ص 226 .

27) امام خمینى، صحیفه نور، پیشین، ج 21، ص 91 .

28) امام خمینى، ولایت فقیه، پیشین، ص 19 .

29) امام خمینى، صحیفه نور، پیشین، ج 17، ص 138 .

30) امام خمینى، ولایت فقیه، پیشین، ص 156 .

31) همان، ص 25 .

32) نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 191، ص 648 .

33) محمدحسین كاشف الغطاء، السیاسة و الحكمة، ص 105، به نقل از امام خمینى و احیاى تفكر اسلامى، پیشین .

34) امام خمینى، صحیفه نور، پیشین، ج 8، ص 182 .

35) همان، ج 9، ص 135 .

36) همان، ص 182 .

37) ر . ك: همان، ج 13، ص 217 .

38) امام خمینى رحمه الله، صحیفه نور، پیشین، ج 6، ص 260 .

39) همان، ج 4، ص 37 .

40) همان، ص 157 .

41) امام خمینى رحمه الله، صحیفه نور، پیشین، ج 21، ص 61 .

42) همان .

43) همان، ص 98 .

44) ر . ك: سخنرانى رهبر معظم انقلاب حضرت آیة‏الله العظمى خامنه‏اى در حرم مطهر امام خمینى رحمه الله به ناسبت‏سیزدهمین سالگشت ارتحال امام .

45) عماد بزى، پیشین، ص 442 .

46) امام خمینى رحمه الله، صحیفه نور، پیشین، ج 20، ص 235 .
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود