مقاله ها
نویسنده : محسن - غرویان
بازدید : 251

     عدالت از دیدگاه فلسفه و كلام اسلامی  
 كمال انسان یك كمال اختیاری است و از راهی غیر از افعال اختیاری قابل دستیابی نیست. هیچ گاه نباید چنین پنداشت كه مقتضای حكمت الهی آنست كه خداوند همة انسان ها را به كمال و سعادت برساند تا هیچ انسانی از نیل به كمال باز نماند و آفرینش او غیر حكیمانه نباشد

 

عدل الهی از دیدگاه فلاسفه و متكلمان الهی

در فلسفه و كلام اسلامی عدل الهی واقعیتی مستقل و بیگانه از حكمت الهی نیست بلكه نمود حكمت الهی در محدودة حیات اختیاری انسان است. به عبارت دیگر حكمت خداوند و عدل او هر دو نشانگر یك واقعیت اند كه وقتی این امر در رابطه با تكوین و هستی بخشی، مطرح می شود به حكمت الهی تعبیر می كنند و آن گاه كه در رابطه با تشریع و قانون گذاری خداوند مطرح می گردد با واژة عدل الهی از آن یاد می شود. بنابراین محدودة حكمت الهی گسترده تر از عدل الهی بوده، آن را نیز در بر می گیرد.

اما راز این كه عدالت مستقلاً به عنوان یكی از اصول مذهب تشیع مطرح شده است بدون آن كه حكمت الهی از چنین موقعیتی برخوردار باشد، در اختلافی كه از اوائل ظهور اسلام بین اشاعره و معتزله دو گروه از متكلمین پدید آمد، نهفته است.

این سؤال كه آیا عدالت حقیقی است كه خداوند افعال خویش را در زمینة تشریع و كیفر و پاداش مطابق آن انجام می دهد، یا عدالت هیچ واقعیتی نداشته، آن چه خدا انجام دهد همان عین عدالت است و قطع نظر از افعال الهی عدالت معنا ندارد؟ پرسشی است كه اساس اختلاف نظر این دو گروه را تشكیل می دهد.

اشاعره معتقدند آن چه خداوند انجام می دهد همان عین عدالت است، همان گونه كه به هر چه امر كند خوب است! بدین ترتیب حسن و قبح، عدل و ظلم هیچ یك واقعیتی مستقل از افعال الهی نداشته به امر و نهی و افعال او وابسته اند.

در برابر این گروه، معتزله و شیعه براین باورند كه عدالت و ظلم حقیقتی جدا از افعال الهی دارند كه عقل آن را درك می كند. رعایت عدالت حسن و پسندیده است و ظلم و بیدادگری قبیح و ناپسند است و خداوند قوانین آسمانی و نیز پاداش و كیفر را براساس عدالت مقرر فرموده است و هیچ گاه مرتكب ظلم نمی شود.

پس از این اختلاف، معتزله و شیعه كه به عدالت الهی به معنای مذكور معتقد بودند به نام عدلیه شهرت یافتند و عدل به عنوان یكی از اصول اعتقادی در مذهب تشیع مطرح گشت.

 

مفهوم عدالت

ابتدا باید مفهوم عدالت را بشناسیم وآن گاه در مورد انواع آن بحث كنیم. برای این واژه معانی مختلفی بیان شده است. معنای صحیحی كه می توان گفت آنست كه عدالت یعنی به هر موجودی از هر آن چه استحقاق آن را دارد به مقدار استحقاقش داده شود و در مقابل، ظلم یعنی حق كسی را از او دریغ داشتن و بازداشتن او از دستیابی به آن چه استحقاقش را داراست. همان طور كه ملاحظه می كنید، بر خلاف آن چه برخی تصور كرده اند، عدالت به معنای مساوات و ظلم به  معنای عدم مساوات نیست. برای مثال سه رأس حیوان را كه روزانه هر یك به ترتیب به یك، دو سه لیتر آب نیازمند در نظر بگیرید. اگر بخواهیم مساوات را در مورد آن ها رعایت كنیم لازم است چنان چه به حیوان اول روزانه یك لیتر آب دادیم، به حیوان دوم و سوم نیز به همان مقدار آب بدهیم! اما در صورتی كه بخواهیم براساس عدالت عمل كنیم باید همان طور كه با دادن یك لیتر آب حیوان اول را به طور كامل سیراب نمودیم با دادن بترتیب دو سه لیتر آب به دو حیوان دیگر آن ها را نیز سیراب نمائیم.

مثال دیگر: آموزگاری كه اوراق امتحانی دانش آموزان را بررسی و تصحیح می كند اگر بخواهیم مساوات را رعایت كند، كافیست همان نمره ای را كه در پایان برگة اول قرار می دهد، در انتهای سایر برگه ها نیز همان نمره را قرار دهد! در حالی كه اقتضای عدالت آنست كه اوراق را بدقت مطالعه كرده به هر دانش آموز به مقدار استحقاق او كه ناشی از سطح معلومات وی بوده و برگة امتحان نمودار آنست نمره دهد.

البته ممكن است در مواردی نیز مسلوات و عدالت یك مصداق داشته باشند ولی بهر حال دو مفهوم مستقل بوده، موارد افتراق فراوان دارند مانند همین دو مثال كه ذكر شد.

 

تبیین عدالت از نگاه فلسفه و كلام

انسان موجودی مختار است كه در طول زندگی با گزینش آزاد خویش به سوی كمال سعادت و یا در جهت سقوط و شقاوت، حركت می كند. بدیهی است كه در این سیر سرنوشت ساز نیازمند آگاهی های لازم و شناخت كافی نسبت به كمال و راه نیل به آن خواهد بود تا بتواند قوانین و برنامه های زندگی فردی و اجتماعی خویش را بگونة مطلوب پی ریزی كند.

در علم كلام و در بحث اثبات می شود كه انسان به تنهایی و با تكاء به علوم و آگاهی هایی كه از راه های عادی كسب می كند از دستیابی به شناخت لازم در این زمینه ناتوان است و از همین روی خداوند حكیم با فرستادن پیامبران و كتب آسمانی، این كمبود را جبران نموده، قوانین و برنامه هایی را كه تأمین كنندة سعادت دنیوی و اخروی بشر باشد، برای او ارائه فرموده است. از این فعل الهی در وضع قوانین برای كارهای اختیاری بشر با واژة تشریع كه به معنی قانون گذاری است تعبیر می شود و منظور از عدل الهی آنست كه این قوانین آسمانی براساس عدالت بوده، در آن ها حقوق همة افراد رعایت شده است.

سؤال: ویژگی قانونی كه مطابق عدالت است چیست؟ به دیگر سخن، چه معیاری برای بازشناسی قانون عادلانه از قانون ظالمانه وجود دارد؟

پاسخ: قانونی مطابق عدالت خواهد بود كه بر اساس آن حق هر صاحب حقی به طور كامل به او داده شود. فرض كنید قانونی وضع شود كه براساس آن تمام كودكان از همان آغاز تولد الزاماً از آغوش مادران دور شده، به طور جداگانه نگهداری شوند. آیا این قانون عادلانه است؟ هرگز، چرا؟ بسیار واضح است كه یك كودك با توجه به شرایط و مقتضیات وجود او حق دارد تامدتی در آغوش گرم مادر جای گرفته از محبت ها و حمایت های او برخوردار شود و این حق چیزی نیست كه قانون گذار برای كودك وضع كند و یا آن را بردارد، بلكه این حق با توجه به این شرایط، اقتضای وجود كودك است، همان گونه كه محبت نسبت به فرزند و میل به نگه داری و حمایت او، خواست فطری یك مادر است و دست آفرینش در نهاد او به  ودیعه نهاده است و قابل تغییر نیست. هم چنین اگر قانونی برای جلوگیری از ازدواج وضع شود طبیعتاً این قانون با سرشت انسان مخالف بوده و ناعادلانه خواهد بود. غریزة جنسی و میل به ازدواج یكی از خواسته های درونی و تغیییرناپذیر هر موجود جانداریست كه براساس آن توالد و تناسل بین موجودات طبیعی انجام گرفته و استمرار و بقاء كاروان حیات را در پهنة طبیعت نوید می دهد.(1) بنابراین قانونی عادلانه خواهد بود. كه برپایة آن حق هر صاحب حقی به او برسد خواه این حق اقتضای وجود او باشد و خواه از روابط اجتماعی و موقعیت و نقش او در جامعه ناشی شود. بدیهی است اگر قوانین حاكم بر زیست اختیاری بشر عادلانه نباشد مانع از رشد و شكوفائی استعدادهای او شده و در نهایت او را از رسیدن به كمال نهائی بازمی دارد. در این جا است كه انفكاك ناپذیری عدل الهی از حكمت او بلكه یگانگی این دو صفت الهی آشكار می گردد. زیرا حكمت الهی در موجودات تكامل پذیر(2) مستلزم آن است كه مقدمات و شرایط این تكامل را نیز با قراردادن قوانین لازم در اختیار بشر، تحقق بخشد. در غیر این صورت حكمت الهی خدشه دار خواهد شد و چون خداوند حكیم است پس در تشریع هم عادل است. بنابراین عدالت الهی همان حكمت خداوند در صحنة تشریع و قانون گذاری و پاداش است.

نكتة قابل توجه این است كه كمال انسان یك كمال اختیاری است و از راهی غیر از افعال اختیاری قابل دستیابی نیست. هیچ گاه نباید چنین پنداشت كه مقتضای حكمت الهی آنست كه خداوند همة انسان ها را به كمال و سعادت برساند تا هیچ انسانی از نیل به كمال باز نماند و آفرینش او غیر حكیمانه نباشد! این انتظار بی مورد همانند آنست كه از یك آموزگار توقع داشته باشیم به كلیه دانش آموزان بهترین نمره را بدهد تا هیچ كس مردود نشود! در صورتی كه وظیفة آموزگار آنست كه شرایط تدریس و آزمون و سپس رسیدگی به برگه های امتحانی دانش آموزان را یكسان و مساوی قرار دهد آن گاه هر كس متناسب با كوشش و تلاش و نیز استعداد خویش كه در برگة آزمون منعكس شده، حقی را كسب نماید. خداوند حكیم شرایط رسیدن به كمال را فراهم می آورد اما هیچ گاه راه هلاكت و ضلالت را مسدود نمی نماید زیرا در آن صورت اختیار از بین خواهد رفت و دیگر آن كمال اختیاری مورد نظر نیز تحقق نخواهد یافت. قرآن كریم می فرماید: طریق هدایت و ضلالت را بر انسان آشكار ساختیم تا او كدامیك را برگزیند (3) اساساً اگر خداوند همه را به طور یكسان به سعادت و كمال برساند كاری غیر حكیمانه است.

 

عدالت در رستاخیز

خداوند در روز رستاخیز به كردار بندگان در طول زندگی دنیا رسیدگی می كند، بندگان شایسته را به پاداش نیك و گنهكاران را به كیفری سخت می رساند و هرگز در این زمینه به كسی ظلم وستم روا نمی دارد. قرآن كریم می فرماید: آنگاه كه حساب رسی آغاز شده و نامه های اعمال آورده می شود، گنهكاران از آن چه درآن ها نوشته و ثبت شده است به وحشت آمده فریاد می زنند: وای بر ما، این چه كتابی است كه همة كردار ما را از كوچك و بزرگ ضبط كرده است. و آن چه انجام داده اند اینك حاضر می یابند و پروردگار تو هرگز به كسی به ظلم و ستم روا نمی دارد. (4)

اگر فرض كنیم خداوند بخواهد در محاسبة رفتار و كردار بندگان خویش ظلم روا دارد، اضافه بر آن كه ظلم و ستم از كارهای زشت و ناپسند بوده بر اساس توضیحات گذشته ارادة خداوندی بر آن تعلق نمی گیرد، انگیزة كار نیك نیز هیچ گاه در انسان پدید نمی آید. زیرا دیگر در برابر كارهای پسندیده امیدی به پاداش ندارد و به انجام آن تمایل پیدا نمی كند مگر آن كه خود را به نتایج خیالی و وهمی مانند شهرت و محبوبیت نزد مردم و نظایر آن دلخوش كند.

این قسم از عدل الهی یعنی عدالت در روز رستاخیز نیز مستقیماً با حكمت الهی پیوند دارد زیرا اعمال و رفتار شایسته و خداپسندانه، موجب تكامل وجودی شخص می گردد و در واقع ظرفیت او را افزایش می دهند و در نتیجه قابلیت او را برای پذیرش فیض وجود افزون می كنند، در این صورت چنان چه حق تعالی او را مشمول رحمت بیشتر قرار نداده، پاداش وی را كه همان برخورداری افزون تر از رحمت الهی است، از او منع كند با حكمت خداوندی مخالف خواهد بود زیرا مستلزم آنست كه این وجود به مقدار استحقاق خویش از رحمت الهی بهره مند نشود. سبحانه و تعالی عن ذلك علواّ كبیراً

 

پی نوشت ها:

? - چه بسا به توان از قرآن كریم استفاده كرد كه تمام موجودات دو جنس مخالف دارند و آیات متعددی در این زمینه در مورد پدیده های مختلف مانند ابرهای نازل شده است و در یك آیه نیز به طور كلی می فرماید: از همة موجودات دو زوج می آفریدیم (49/ الذاریات)

? - موجودات مادی دارای تكاملند ولی موجودات مجرد هر كمالی كه برایشان ممكن باشد بالفعل دارند و نیازی به معدات و شرایط ندارند.

? - انا هدینا السبیل اما شاكراً و اما كفوراً (3/ انسان)

4 - كهف ، 49
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود