مقاله ها
بازدید : 166


 
فلاسفه اسلامی در طول قرن ها اندیشه ورزی در بستر اندیشه اسلامی به تامل عمیق در معارف عقلی ، نقلی و شهودی پرداخته اند.

آنچه از میان این اندیشه ها آشکار است اهتمام فراوان ایشان به بحث از مبدا و وجود حق تعالی است. تقریبا هیچ کتاب فلسفی ای یافت نمی شود که به بحث از مبداشناسی نپرداخته باشد، اما در این میان شیخ اشراق و سپس عرفای عرفان نظری با بسط عالم خیال و عوالم مثالیه به بحث از معاد بیش از پیش اهمیت دادند. میراث فکری چند صد ساله فلسفه اسلامی در نهایت به صدرالمتالهین رسید تا وی شاهکار حکمت متعالیه را به جهان اندیشه تقدیم کند.

فلاسفه اسلامی در طول قرن ها اندیشه ورزی در بستر اندیشه اسلامی به تامل عمیق در معارف عقلی و نقلی و شهودی پرداخته اند. آنچه از میان این اندیشه ها آشکار است اهتمام فراوان ایشان به بحث از مبدا و وجود حق تعالی است. تقریبا هیچ کتاب فلسفی یافت نمی شود که به بحث از مبداشناسی نپرداخته باشد، اما در این میان شیخ اشراق و سپس عرفای عرفان نظری با بسط عالم خیال و عوالم مثالیه به بحث از معاد بیش از پیش اهمیت دادند. میراث فکری چند صد ساله فلسفه اسلامی در نهایت به صدرالمتالهین رسید تا وی شاهکار حکمت متعالیه را به جهان اندیه تقدیم کند. گر چه اگر حکمت های شاد و اشراق و یمانی و عرفان نظری نبودند ملاصدرا نمی توانست چنین حکمتی تاسیس کند، اما عمق اندیشه صدرا و نبوغ فلسفی او موجب شد او به ابتکار عجیبی در فلسفه اسلامی دست یازد و به نزاع فلسفه و شریعت و عرفان و کلام پایان دهد.

از جمله این نزاع ها مساله معاد جسمانی است که حتی سبب تکفیر فلاسفه توسط برخی ظاهر بینان و ساده اندیشان شده است. در حقیقت اثبات و تبیین معاد جسمانی از سوی ملاصدرا از ارکان و شاهکارهای حکمت متعالیه است. آنچه در پی می آید ناظر بر جلسد هشتم و نهم اسفار، شواهد، مبدا و معاد و شرح زادالمساخر ملاصدرا ست.

نکته کلیدی در فهم ابداعات فلسفی ملاصدرا، شناخت مبانی فلسفی اوست. ملاصدرا با قائل شدن به اصالت وجود، اشتراک معنوی وجود و سپس تشکیک وجود گام مهمی در اثبات مسائل خاص فلسفی نهاد. مساله معاد نیز چه جسمانی و چه روحانی مبتنی بر شناخت نفس انسان و نحوه وجود آن است. کسانی که در انکار معاد به سر می برند در شناخت نفس مشکل دارند. در شناخت نفس نیز باید به نکاتی توجه کرد.

 

1- تقوم هر شی ئ طبیعی به صورت آن و فصل اخیر آن است و اجناس و فصول عالی و متوسط اگرچه از لوازم هستند، اما در تقوم شی ء دخالتی ندارند. بدن انسانی اگرچه در حکم قوه و استعداد نفس برای کسب کمالات است ولی هویت و حقیقت خویش را از نفس اخذ می کند.

 

2- تشخص هر شی ئ عبارت از نحوه وجود خاص آن شی ئ است و اعراض از لوازم تشخص هستند و جزو مقومات تشخص نیستند. چه بسا کیفیات ، کمیات و دیگر اعراض یک شی ئ تبدیل یابد، اما آن شخص همان شخص باشد.

 

3- با توجه به وحدت تشکیکی وجود در نظریه صدرالمتالهین ، شخص واحد جوهری به هر درجه از کمال وجودی دست یابد آن مرتبه اصل حقیقت او و مادون آن از آثار و لوازم آن محسوب می شود، بنابراین هر چه وجود کمال بیشتری یابد و قوی تر شود. حیطه وجودی آن نسبت به دیگر مراتب افزون شده دارای درجات بیشتری می شود.

 

4- صور خیالی صادر شده از نفوسی که با قوای خیالی انسان صورت می گیرد قائم به ماده نیستند و در عامل مثال منفصل نیز نیستند، بلکه در عالم نفس به سر می برند و از هیولای عالم طبیعت خارج هستند. آنچه نفس با قوه مصوره خویش تصور و با باصره خیالی خویش مشاهده می کند در این عالم (مادی) حضور ندارد.عالم آخرت محیط بر دنیاست احاطه معنوی که مانند احاطه روح به جسم است.

حواس ظاهری به دلیل ضعف وجودی خویش نمی تواند این صور و آثار آن را درک کند.این صور خیالی و مثالی وجودی بسیار اقوی از صور مادی دارند، چرا که اگر شواغل مادی از بین رود آثار و لوازم این صور مثالی مشاهده خواهد شد.

 

5- قوه خیالی و مثالی انسان جوهری مجرد از این بدن حسی است. پس با متلاشی شدن این قالب مرکب از عناصر و اضمحلال اعضای آن این جوهر باقی است و فساد و فنا به آن راه ندارد.

 

6- حق تعالی نفس انسانی را به گونه ای خلق کرده است که قدرت بر ابداع صور غیرحسی دارد. هر صورتی که بدون واسطه ماده حاصل شود، حصولش برای فاعل عین حصول آن برای خود اوست. این قدرت که در دنیا برای اهل کرامت موجود است در آخرت برای عامه موجود است. در این حال اهل سعادت به دلیل صفای نیت ایشان و نیکی اخلاقشان ، صور جنانی مانند حور و حوض و شراب طهور همنشین ایشان است ، اما اشقیاء به دلیل عقاید پلیدشان و اخلاق زشتشان ، حجیم و زقوم و عقرب ها و مارها همنشین ایشان است.

 

7- اصل و حقیقت ماده ، قوه و استعداد است و اصل و منبع آن امکان ذاتی است و به هر حال این امور به نقص و فقر وجودی برمی گردد. پس مادامی که یک شی ئ در وجود ناقص باشد استکمال پساز نقص و فعلیت پس از قوه را می طلبد.

با این اصول و ارکان ذکر شده آشکار است که شخص معاد در روز قیامت همین شخص است چه از نظر نقسی و چه بدن و تبدل خصوصیات بدن مانند مقدار و وضع و شکل و هیات ضرری در بقائ شخصیت بدن ندارد، زیرا تشخص هر بدنی به بقاء نفس آن همراه با ماده ماست ، اگرچه خصوصیات ماده تبدل یابد. پس نفوس انسانی پس از مدت طبیعی بدن طبیعی باقی هستند و متوسطین و ناقصین نمی توانند ارتقائ به عوالم بالاتر یابند، همچنین تلقی به بدنهای تناسخی ندارند پس این نفوس نه در این عالم هستند و نه در عالم تجرد محض بسر می برند، بلکه در عالمی بین عالم ماده و تجرد عقلی موجود هستند.

بنابراین وقتی نفسی از بدن مفارقت و تخیل مدرک صور جسمانی را حمل کرده می تواند امور جسمانی را درک کند و با ذات خویش صورتهای جسمانی را که در حیات حسی می کرد تخیل کند. پسنفس انسانی در ذات خویش چشم و گوشی و شامه و قوه چشایی و لامسه دارد و این قوا اصل و اساسی این حواسی دنیایی هستند. پس وقتی انسان می میرد و همه لوازم قواهایش ازاو جدا می شود. در این حال نیز حامل قوای متصوره است که از دنیا جدا شده است و توهم می کند که او همان انسانی است که در قبری است که ادراک کننده آلام و دردهاست به آن صورتی که شریعت ها گفته اند و این همان عذاب قبر است.

 

رابطه نفس و بدن

ملاصدرا معتقد است که اضافه نفس به بدن ذاتی نفس است و نفس در آخرت نیز دارای بدن است و نفوس اخروی با ابدان و اجساد محشور می شوند و از آنجا که دار آخرت نشات ماده و حرکت و تغیر و فنا و زوال نیست و بدن در هر نشات باید احکام همان نشات و عالم را دارا باشد برای اثبات حشر اجساد و تحقیق این اصل مهم که زید محشور در آخرت همان زید موجود در دنیاست نه به حسب نفسی ناطقه و روح امری فقط بلکه به جهت بدن و نفس و جسم و روح زید محشور در یوم نشور، همان زید موجود در دار غرور و نشات دنیاست روحا و جسما، نفسا و بدنا، به همین لحاظ درصدد اثبات بدن اخروی برآمده است و درصدد ابطال طریقه مشهور از حکمای مشایی و اشراقی را که در انسان جهتی جسمانی قائم به ذات و امری دارای قدر و لون و کشش جسمانی قائل نیستند برآمده و اثبات کرده است که دار آخرت منحصر به عالم روح صرف نیست ، بلکه مرتبه ای از عالم آخرت را عالم اجسام و اجساد و سماوات و نفوس و ارواح جسمانی تشکیل می دهند. بین بدن مادی و دنیوی و بدن مثالی اخروی محشور در آخرت تباین وجود ندارد و هر دو بدن از نسخ محسوسات و از اجسام مقتدر و دارای رنگ هستند و فرق بین آنها بشدت و ضعف و نقص و کمال است به این معنا که بدن دنیوی مستعد فساد و اضمحلال و بدن اخروی با آن که محسوس و مقتدر است غیر قابل فنا و دارای بقا و ثبات است

اگر نفس انسانی اهل سعادت باشد ذات خویش را در صورتی که امور وعده داده شده را می بیند تصور می کند و این همان ثواب قبر است که پیامبر می فرماید: القبر دوخته فی ریاض الجنه او حفره من حفر المیزان: قبر باغی از باغهای بهشت یا حفره ای از حفره های جهنم است.

به نظر ملاصدرا مرگ برای انسان حق است زیرا مرگ طبیعی است که منشا آن اعراض نفسی از عالم حواسی و روکردن او به سوی خدا و ملکوت است.

مرگ امری نیست که انسان را معدوم کند، بلکه بین آنچه انسان است و آنچه غیرانسان است جدایی می اندازد کما این که در احادیث وارد شده که خلقتم للبقاء لا للفناء: برای بقا خلق شده اید نه فنا و الارض لاتاکل محل الایمان: زمین محل ایمان را از میان نمی برد. صدرالمتالهین معتقد است بدن محسوسی امر مرکبی از جواهر متعدده است که از اجتماع آنها ابعاد سه گانه همراه با طبیعتی که اعراض هستند به وجود می آید. هنگامی که اجل فرا رسد هر جوهر به عالم خویش مراجعت کند. جوهر قائم به خویش است و اعراض قائم به غیر هستند که جایز نیست از دنیا به آخرت انتقال یابد، در حالی که اعراض محسوسی مانند کم و کیف و وضع و... متغییر و استحاله پذیر هستند و نمی توانند در دارالقرا بقاء یابند؛ بنابراین عرض که شان تجددی و تدرجی دارد جایز نیست که از این عالم به عالم ثبات و بقائ ارتحال یابد و الا حرکت ، حرکت می یابد و مرگ مرگ پیدا می کند.

عالم دنیا غیر از عالم آخرت است ، عالم آخرت عالمی تام است که در این عالم در سلکی واحد جمع نمی شود. عالم آخرت محیط بر دنیاست. احاطه معنوی که مانند احاطه روح به جسم است. بعث ، خروج نفسی از غبار این هیاتهای محیط به نفسی است همان گونه که نوزاد از قرار مکین خویش خارج شود. در باطن انسان حیوانی انسانی با جمیع اعضائ و حواسی و قوا وجود دارد که همین الان هم موجود است و با مرگ بدن گوشتی نمی میرد، بلکه او همان است که روز قیامت محشور می شود و ثواب و عقاب می پذیرد. حیات او مانند حیات این بدن نیست که عرضی باشد و از خارج بر بدن وارد شود. حیات او مانند حیات نفس ذاتی است و این حیوان ، حیوانی متوسط بین حیوان عقلی و حیوان حسی است که در روز قیامت بر صورت اعمال و نیات خود محشور می شود. صدرا در مثالی کیفیت عذاب و عقاب آخرت را بیان می کند.

وی معتقد است این آتشی که در دنیا دیده می شود، صفا و اشراق و تلالو آن داخل در حقیقت آن نیست. همه این صفات از آتش حقیقی عقلی و از آتش جسمانی اخروی مسلوب است. این آتش های دنیوی آتش محض نیستند بلکه در آن نار و نور یعنی آتش و نور جمع است. آتش محض به تمامه سوزاننده و آزاردهنده است. آتش محسوس دنیایی سوزاننده حقیقی نیست. آنچه مباشر حقیقی سوزاندن است آتش الهی است که مخفی از حواسی و خارج از فکر و قیاسی است. سبب آتش جهنم در حقیقت معصیت ها و افعال زشت و انحراف از عدالت و راه و روش شریعت است.

از آنجا که صدرالمتالمین معاد جسمانی را ضروری می داند، از باب آن که حقیقت انسان به نفی ناطقه است و خصوصیات وجودی از قبیل دنیوی بودن و اخروی بودن قادح در حفظ هویت انسان نمی باشد و زیر موجود در دنیا همان طور که ملاک تشخص و هویت آن نفسی ناطقه اوست و درجات طفلی و جوانی و پیری ملازم با تغییر قوای جسمانی و تغییر این مراتب و درجات مانع صدق انسانیت بر آن نیست از آنجا که شیئیت انسان به نفس ناطقه است و اگر نفسی باقی باشد تبدیل درجات بدن و زوال اصل بدن به اعتبار آن که منافات با بقائ زیر به عنوان فردی از افراد انسان بودن ، ندارد و زیر موجود در آخرت همان زیر موجود در دنیا اگرچه موجود در آخریت نفسی ناطقه اوست نه بدن او.

 
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود