مقاله ها
نویسنده : مهدی - مطهرنیا
بازدید : 462

در گستره تغییر و تحولات جدید حادث در جهان امروز‌؛ یكی از پر اهمیت‌ترین دانشواژه‌های شناخته شده‌، مفهوم "‌بحران‌" است‌. اندیشمندان سیاسی در هنگام یادآوری از مهمترین مفاهیم مورد نظر در ادبیات سیاسی در حوزه ادبیات كلاسیك سیاست‌، از دو دانشواژة " جنگ " و " انقلاب " به عنوان مهمترین مفاهیم یاد می‌كنند‌؛ اما، امروزه باید اذعان داشت كه "‌بحران Crisis " توانسته است تخت نشین ادبیات سیاسی باشد‌. تاج اهمیت بر سر نهد‌؛ و به واسطه "‌هویت قطبی گونة‌" خود "‌نشانه‌"‌های متفاوت و تبعات گوناگونی را از خود بروز دهد‌.

جامعه‌شناسی سیاسی در مقام معرفت ناظر بر كشف‌، تبیین و تدوین محیط اجتماعی سیاست‌؛ و در ذیل آن مباحث مربوط به دگرگونیهای اجتماعی و بحرانهای داخلی در كشورها از سابقة چندانی برخوردار نیست‌. از همین روی‌، حوزه به نسبت فراخ و پراهمیتی از موضوعات مربوط به ثبات و بی ثباتی سیاسی‌، بحران و بی‌نظمی وانگاره‌های پژوهشی مختلف وجود دارد كه در عمل بكرو دست‌نخورده باقی مانده است‌؛ مقالة حاضر با عنایت به این كمبود تلاش دارد كه با ورود به بحث "‌بحرانهای داخلی در ایران‌" گامی هر چند كوچك در این راه برداشته و مدخلی را بر این دشت وسیع بازگشاید‌.

بحرانها سر بر بالین " فرصت " می‌گذارند و در بستر " تهدید " نمودار می شوند‌. از همین رو‌، به طور هم زمان در خود فرصت‌ها و خطرات را یك جا جمع می‌آورند‌. با عنایت به این ویژگی است كه مقالة حاضر تلاش خواهد داشت كه با هویت‌شناسی مفهوم بحران‌، ارتباط آن با مفاهیم همجوار آن چون "‌امنیت‌"‌؛ كالبد‌شناسی بحران و گونه شناسی بحران‌، بحرانهای داخلی در ایران را مورد عنایت قرار داده و در گستره منطقی حوصلة بحث حاضر، نقش " بسیج‌" در مدیریت این بحرانها را روشن كند.

1ـ هویت شناسی بحران :

مفهوم " بحران " منشوری است چند وجهی كه به دنبال تعریف علمی می گردد‌. برای دقت نظر در این مفهوم ضرورت دارد كه " اتمسفر گفتمانی مفهوم بحران‌" و " بستر گفتمانی‌" این مفهوم را به عنوان مدخل ضروری ورود به بحث مد نظر قرار دهیم‌.

 

1/1 ـ اتمسفر گفتمانی مفهوم بحران :

اگر به بحران‌، به مثابه یك متن یا text بنگریم‌. این متن بر " بومی‌" نقش می‌پذیرد كه از فضایی خاص و رنگی ویژه برخوردار است‌. در این نگاه‌، بوم نقش پذیر بحران را اتمسفر یا " فضای گفتمانی بحران‌" می‌نامیم‌.

نخستین بازتاب بوم نقش پذیر بحران ، نوعی " اضطراب و نگرانی ناشی از برهم خوردن وضع مألوف‌" است‌. ممكن است‌، این وضع مألوف‌؛ ناظر بر ثبات یا دگرگونی معطوف به وضعیت مطلوب‌تر باشد‌؛ اما آنچه كه در این دیدگاه اهمیت پیدا می‌كند وجود نگرانی و اضطراب در برهم خوردن " وضع مألوف‌" است‌. در این حالت تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران به نوعی ذهنیت یا احساس برهم خوردن وضع طبیعی مورد قبول خود را تجربه می‌كنند‌.

بنابراین‌، اولین شاخصه " فضای گفتمانی بحران‌" ذهنی بودن آن است‌. در همین فضای ذهنی " بحران " اولین یا زیرین‌ترین لایه‌های هویتی بحران شكل می‌پذیرد‌. " ذهنیت عدم تعادل‌"‌، در این لایه‌های هویتی‌، از قابلیت انقباض و انبساط بالایی برخوردار است‌. به بیان ساده‌تر در هنگامة بحران به جهت شاخصه‌های ناظر بر گونه‌گونگی بحران‌؛ این احساس قبض و بسط پیدا می‌كند‌؛ و این خاصیت قبض و بسط در گسترة وضعیتهای متفاوت حاكم بر جوامع گوناگون و در مقاطع مختلف تاریخی آنها‌، مضاعف می‌گردد‌. اتمسفرگفتمانی بحران‌، شكست عادت مألوف‌، برهم خوردن نظم موجود‌، اضطراب‌، نگرانی‌، تنش و … را بر می‌تاباند‌:

جهان امروز به واسطة سرعت بی حد و شگفت‌انگیز تحولات گوناگون متوجه حوزه‌های مختلف زندگی بشری در اتمسفر گفتمانی بحران هویت می‌پذیرد. هر لحظه اسب سركش و لجام گسیخته تحولات متعدد‌، وضع مألوف را تغییر می‌دهند‌؛ و اضطراب و نگرانی بشر را افزایش می‌بخشند‌. در چنین فضایی‌، بحران‌ها پایان پذیر نیستند‌؛ ‌تا آنجا كه پذیرش نهادی شده این وضعیت در نزد مدیران بحران‌؛ اولین بنیان " مدیریت بحران‌" است‌.

در معرفت شناسی دنیای امروز‌، این تلاش كه دنیا را بدون بحران بتوان تحمل كرد یا حداقل قبول كرد‌، مردود شناخته شده است‌. یكی از جنجالی‌ترین نظریه‌های موجود در آغاز هزاره‌ی سوم میلادی‌، نظریه‌ایی است كه در دهه اخیر از آن با نام "‌نظریه آشوب‌" یاد شده است‌.

" آشوب‌"‌، با آشكار كردن ارتباط میان سادگی و پیچیدگی و همچنین ارتباط میان منظم بودن و تصادفی بودن‌، میان تجربة هر روز ما و قوانین طبیعت پیوند برقرار می‌كند‌. " آشوب‌"‌، جهانی را می‌نمایاند كه در عین تعین پذیر "deterministic " بودن و پیروی از قوانین اساسی فیزیك‌، ممكن است بی‌نظم‌، پیچیده و غیر قابل پیش‌بینی هم باشد‌.

فضای گفتمانی بحران‌، به واقع ناظر بر وضعیتی است كه در‌ آن‌، این وضعیت " طبیعی‌" تلقی نمی‌شود. به واسطه عدم ادراك این وضع‌، ذهن چنین عینیتی را بر نمی‌تابد و به جای كنترل آن‌، مقهور می‌شود‌. نقطه اصلی " بحران‌" را باید در همین "‌مقهور‌" و " منفعل‌" شدن بازیافت‌؛ در حالی كه اگر این معنا‌، حاصل نشود‌، " وضع حاصل‌" بستر مناسبی خواهد بود كه در آن عناصر "‌بحران‌زدا " خواهند توانست از آن به عنوان یك " فرصت " سود جویند و"‌تهدید واقع " را به " فرصت حاصل‌" تبدیل كنند‌.

بر اساس چنین نگرشی بعد دیگری از ابعاد اتمسفر گفتمانی بحران‌، رخ نشان می‌دهد‌. این وجه ناظر بر تركیب " تهدید و فرصت " در بوم نقش پذیر بحران است. در این دیدگاه بحران حالتی ذهنی روانی را باز می‌تاباند كه در آن اضطراب و نگرانی ناشی از تنوع وجوه متفاوت " تهدید‌" و " فرصت‌" وجود دارد‌.

 

2/1 ـ بستر گفتمانی بحران :

فضای گفتمانی بحران از هویتی دو چهره برخوردار بود‌؛ یك چهره اضطراب‌، نگرانی و دیگری چهرة " تهدید و فرصت‌". در این معنا بحران از شكل هویتی "تهدید و فرصت‌" در محتوای شكلی " اضطراب و نگرانی‌" بهره‌مند است‌.

این فضای گفتمانی در بستری متجلی می‌شود كه ناظر بر " تغییر و دگرگونی‌" است‌؛ این بستر را " بستر گفتمانی بحران‌" می‌نامیم‌. اساساً "‌بحران‌" در بستر دگرگونی‌" است كه یكی از وجوه آن در شكل " توسعه و رشد‌"‌، یعنی دگرگونی برنامه‌ریزی شده برای حصول به اهداف تعریف شده است‌؛ و وجه دیگر آن در شكل " بحران‌" بروز پیدا می‌كند‌.

گی روشه معتقد است‌: جامعه تاریخ است‌. خود را دگرگون می‌كند و پیوسته در حال دگرگون ساختن خود‌، اعضایش‌، محیطش و سایر جوامعی است كه با آنها در ارتباط است‌. جامعه بدن وقفه نیروهای برون یا درونی كه ماهیت‌، جهت و سرنوشت آن را تغییر می‌دهد‌، ایجاد كرده و پذیرای آنها شده و یا آنها را تحمل می‌كند‌. تمام جوامع‌، چه به صورت ناگهانی و چه به گونه ای ناآرام یا نامحسوس‌، هر روز تغییراتی را كه كم و بیش با گذشته‌اش هماهنگی داشته و طرح و مسیر كم و بیش مشخصی را تعقیب می‌كنند‌، به خود می‌بیند و بنا براین جامعه تنها كنش اجتماعی گروهی از اشخاص نبوده و در حد شكلی از سازمان اجتماعی نیز نمی‌توان آن را كوچك نمود‌. جامعه را از سوی دیگر نیز می‌‌توان حركت یا تغییر یك اجتماع از ورای زمان محسوس كرد‌.

از این رو‌، در ارائه تعریف رسا از بحران‌، شفاف سازی "‌بستر گفتمانی بحران‌" یعنی "‌تغییر اجتماعی‌" ضرورت پیدا می كند‌؛ و لازمه این شفاف سازی بررسی مفاهیم " تحول‌" و " تغییر‌" اجتماعی است‌. مرز میان تحول و تغییر اجتماعی بسیار كدر است‌. در ترسیم نقش رنگها‌، هنگام ورود از رنگی به رنگ دیگر‌، به گونه‌ای رنگ‌آمیزی صورت می‌پذیرد كه محل اتصال از رنگی به رنگ دیگر‌، تغییر آنچنان آرام صورت می‌پذیرد كه بیننده هیچ گونه تلاطم یا آشوب ذهنی در نگاه به رنگ احساس نمی‌كند و حتی گاهی تغییر رنگ در این آرامش ذهنی حاصل از آرامی دگرگونی رنگها گم می‌شود‌.

تحول نیز از همین جنس است‌. تحول یا "Evoluation " ناظر بر دگرگونی اساسی ولی اندك اندك در چیزی است كه به سبب اندك بودن‌، چندان محسوس نباشد‌. دگرگونی به نسبت عمیق ولی آرام‌، با تغییراتی ژرف اما با نمود ظاهری‌ اندك و حركت بطئی‌؛ تحول نام می‌گیرد‌. از این رو تحول گرایی Evolutionism در عبارت زیر تعریف شده است‌:

1ـ روش فكری كه در همه امور به سیر تكاملی اعتقاد دارد‌.

2ـ آیینی كه معتقد است توسعه تاریخی جوامع بر اساس یك قانون عام صورت می‌گیرد‌، به نحوی كه می‌توان مراحل تحولی جوامع را از كهن‌ترین آنها تا جوامع جدید‌، طبقه‌بندی كرد‌.

3ـ اعتقاد به حركت تدریجی جوامع در یك جهت خاص‌.

تحول اجتماعی همان "Metabolia " متابولیای افلاطونی است‌؛ و به طور معمول در برگیرندة مجموعه‌ای از تغییراتی است كه در طول یك دوره طولانی‌، طی یك و یا شاید چند نسل در یك جامعه رخ می‌دهد‌. بنابراین تحول اجتماعی بر اساس این تعریف‌؛ مجموعه فرایندهایی است كه در طی یك مدت زمان كوتاه نمی‌توان آن را ملاحظه كرد‌. تحول اجتماعی را می‌توانیم به مثابه منظرة واحدی بدانیم متشكل از توده‌ای از جزییات كه پازل گونه به هم متصل و از ارتفاع زیاد زمانی قابل رویت هستند‌. رودررویی با تحول اجتماعی و فقدان درك مناسب از آن در فرایندهای طولانی‌، مؤجد دگرگونی فاجعه آمیز Catastrophic change می شود. دگرگونی‌های فاجعه آمیز تغییراتی است كه به صورت سریع و ناگهانی رخ می دهد و سپس موجب عدم ثبات‌، بی قانونی و بی‌سازمانی و برهم خوردن توازن در جامعه می‌شود‌.

در ادبیات سیاسی مفاهیم دگرگونی اجتماعی و " تغییر اجتماعی‌" بدین گونه تغییر اجتماعی Social change بر عكس تحول اجتماعی Social Evolution عبارت است از پدیده های قابل رویت و قابل بررسی درمدت زمانی كوتاه به صورتی كه هر شخص معمولی نیز در طول زندگی خود یا در طول دوره كوتاهی از زندگیش می تواند یك تغییررا شخصاً تعقیب كند‌، نتیجه قطعی‌اش را ببیند و یا نتیجه موقتی آنرا در‌یابد‌.

تغییر اجتماعی‌، از این دیدگاه‌، فرآیند پیچیده‌ای است كه تأثیر و تأثر عوامل گوناگون مانند‌:

-اختراع

-تراوشهای ناشی از فرهنگها

-اشاعه ویژگی‌های فرهنگی از جوامع دیگر

-افزایش یا كاهش جمعیت

-تكنولوژی

-شخصیتهای بزرگ

-جنبشهای اجتماعی

-آموزش و پرورش

و بی سازمانی اجتماعی

ـ را كه در هر یك از موارد معین دگرگونی اجتماعی نقش دارند ـ ، شامل می‌شود . مواردی همچون :

-عادت

-ترس از گسسته شدن رشته تداوم

-سنت گرایی

-صاحبان منابع و مقاومت ایدئولوژیك

نیز از عوامل ایستادگی در برابر تغییرات اجتماعی است . علاوه بر این ، تغییر

اجتماعی در محدودة یك محیط جغرافیایی و اجتماعی معین صورت می‌پذیرد و در این مورد تفاوتش با تحول اجتماعی در این است كه آنرا می‌توان در چارچوب یك محدوده جغرافیایی ویا كادر اجتماعی ـ فرهنگی به مراتب محدودتری مورد مطالعه قرار داد‌.

گفتمان بحران :

 

اضطراب و نگرانی تغییر اجتماعی

فضای گفتمانی تهدید بستر گفتمانی بحران

بحرانی

فرصت تحول اجتماعی

بحران به مثابه امری طبیعی

 

بدین گونه‌، با عطف توجه به فضا و بستر گفتمانی بحران و بذل توجه به سرعت تغییر و تحولات كنونی حادث در لایه‌های مختلف زندگی جمعی‌، باید به بحران به مثابه یك امر طبیعی نگریست‌؛ و " مدیریت بحران‌" را ضرورت اجتناب ناپذیر جوامع امروزی تلقی كرد‌.

آنچه در اینجا از اهمیت زیادی برخوردار می‌شود‌؛ نوع نگاهی است كه نسبت به گفتمان بحران در " گفتمان بحران‌" وجود دارد‌. در بررسی اندیشه‌های جامعه‌شناسانه دو نوع نگاه به دگرگونی در مرحله نخست قابل تفكیك است‌:

 

1ـنگاه منفی ذهنیتهای بازدارنده دگرگونی بازدارندگی كندسازی

 

2ـ نگاه مثبت ذهنیتهای سهولت بخش دگرگون تسهیل كنندگی سریع سازی

 

تی . اس . الیوت معتقد است‌: جهان هنوز هم ممكن است با " نالة خفیفی‌" به پایان برسد و نه با یك انفجار‌؛ نگاه منفی و ذهنیت بازدارنده در برابر دگرگونی مبین این نكته است كه تا فرا رسیدن این پایان‌، دنیا بی وقفه به درون آینده‌ای تیره فرو می‌رود‌، دنیایی متشنج از ستیزه‌ها كه از درد بی‌عدالتیها به خود می‌پیچد و در جستجوی نومیدانه برای دست یافتن به زندگی پرمعنای انسانی است‌.

نه تنها‌، بخش قابل توجهی از كارگزاران نظم و امنیت جامعه‌، بلكه بخش قابل توجهی از اندیشه‌های محافظه كارانه در جامعه شناسی دگرگونی‌، حتی تحول اجتماعی را نوعی انحراف از هنجار به شمار می‌آورند‌. در این معنا‌، حالت بهنجار امور در جامعه‌، حالت ثبات است و فرض می‌شود كه نهادها‌، ارزشها‌، یا الگوهای فرهنگی با گذشت زمان پایدار می‌مانند‌. این نگرش‌، بازتابش محافظه كاری ناب است‌؛ دیدگاهی كه به قول " آلفرد نورث وایتهد" جلوی جوهرة هستی می‌ایستد‌.

با این وصف‌، نكته اساسی این است كه نگاه منفی به دگرگونی‌، خود عامل اصلی شدت دگرگونی و به تبع آن تبدیل آن به بحران است‌. گفتمان بحران ناظر بر این معنا است كه در بسیاری از جوامع بحران‌زی‌، دگرگونی امری غیر طبیعی قلمداد می شود‌. آسیب‌زا پنداشته می‌شود‌؛ و همین رو در رویی غیر منطقی با تغییرات اجتماعی و تحولات طبیعی منشا و آبشخور بسیاری از بحرانهای حاصل در این جوامع است‌.

تاكید بر این دیدگاه زمانی مفید خواهد بود كه دگرگونی را امری طبیعی بدانیم‌، آن را ـ حداقل به طور مطلق ـ آسیب‌زا نپنداریم‌. تنوع الگوهای درونی و امكانات موجود در برابر هر جامعه را بپذیریم و بدانیم كه تاكید بر هر یك از دو عامل دگرگونی یا ثبات عواقب عملی و نظری مهمی را در برخواهد داشت‌.

 

تعریف بحران :

ارائه تعریف مشخص و قابل اجماع از " بحران " غیر ممكن است. از اوایل قرن بیست میلادی از منظره‌های گوناگون تحقیقاتی‌، مطالعات بسیاری در ارتباط با بحران انجام پذیرفته است‌؛ اما چنین تلاشهایی نه تنها موجب پیشنهاد تعریفی شفاف از این مفهوم نشده‌، بلكه دلالتهای آن را بس پیچیده‌تر كرده است‌.(1)

جاناتان روبرتز‌،‌ Jonathan Roberts معتقد است‌: "‌براستی‌، تعریف بحران امر ساده‌ای نیست‌. زیرا این مفهوم از یك خلا معنایی‌، تكنیكی‌، عملیاتی و مورد اجماع به سبب ماهیت همه جا حاضری Ubiquitous ـ بهره‌وری فراگیر‌ـ آن رنج می‌برد. "‌پیل ویلیامز‌" نیز تاكید دارد كه‌: "‌به ندرت از واژة دیگری‌، ‌همچون واژة بحران‌، درخواست شده است كه معانی بسیاری را حمل و اهداف بسیاری را پوشش دهد‌." (2)

از همین روست كه اندیشمندانی چون " كاپرمن" Kapperman ، " ویل كاكس" Will Cox و" اسمیت" Smith معتقدند‌: آنچه كه نزد یك فرد و یا گروه‌، بحران تعریف می شود‌، ممكن است در نزد دیگری بحران تعریف نشود‌. اگرچه‌‌، به طور كلی بحرانها به لحاظ اضطرار و دل مشغولی نسبت به اینكه مشكل در فقدان اقدام وخیم‌تر نشود‌، از شرایط عادی متمایز می‌شوند‌. بنابراین مشكل اساسی در این واقعیت نهفته است كه موقعیت و سطح هر ناظر و تحلیل كننده‌ای‌، تأثیری ژرف بر درك و تعریف بحران دارد‌.

این بدان معنا نیست كه ما به دنبال تعریفی با هویت مشخص از بحران برنیاییم‌؛ بلكه براین نكته باید عنایت كنیم كه نمی‌توان در عرصه "‌بحران شناسی‌" و "‌مدیریت بحران‌" به سان دیگر مسایل و مباحث حوزة سیاسی ـ امنیتی‌، به فرا‌- ‌روایت‌، فرا‌ ـ گفتمان و فرا تئوری اندیشید‌. بی‌‌تردید‌، امور واقعی Fact كه پیرامون یك بحران تجمع كرده‌اند‌، مانند هر دادة تجربی دیگری‌، اساساً ملفوف و پیچیده در نظریه‌ها Theory Laid هستند‌. لكن می‌بایست در این راستا از محصور و محدود شدن در نظریه‌های تك محور‌، یا تك نظریه‌ای اندیشیدن در اطراف بحران‌، دوری گزینیم‌.

برخی از دانش پژوهان بحران را به همان معانی فشار‌‌، اضطراب‌، فاجعه‌، بلا، خشونت یا خشونت احتمالی به كار برده‌اند‌. برخی دیگر با استفاده از ادبیات پزشكی‌، این عبارت را به "‌سكته‌" یا " انفاكتوس‌" تشبیه كرد‌ه‌اند و آن را به عنوان "‌یك نقطه عطف‌" میان یك تحول مساعد و نا مساعد در وضعیت یك ارگانیسم خوانده‌اند‌. بازتاب چنین نگرشهایی را در تعاریف ارائه شده در"‌فرهنگ علوم سیاسی‌" باز می‌یابیم‌. در ذیل مفهوم C risis می‌خوانیم‌:

1ـ وضعیت ناپایدار و متزلزلی كه در چارچوب آن‌،‌ تغییر قطعی بهتریا بدتردر شرف وقوع است‌.

2ـ هر نوع بی ثباتی كه به تغییراتی اساسی منجر می‌شود‌.

3ـ شرایط ، اوضاع یا دوران خطرناك و فاقد اطمینان‌.

4ـ هر گاه پدیده‌ای به طور منظم جریان نیابد‌، حالتی از نابسامانی ایجاد شود، یا نظمی مختل شود و یا حالتی غیر طبیعی پدید آید‌، بحران مطرح می‌شود‌.

5ـ بوجود آمدن شرایط غیر معمول یا غیر متعارف در جریان یك سیستم یا نظام‌. لحظة حساس در بحران‌، لحظه‌ای است كه بحران به اوج خود می‌رسد و سرنوشت ساز است‌.

در ادبیات فلسفی‌، این اعتقاد وجود دارد كه هر چه مفهوم فقیرتر باشد‌، مصادیق آن بیشتر است‌؛ از همین رو‌، به دلیل فراگیری مفهوم "‌بحران‌" بر مصادیق گوناگون و متنوع‌، باید آن را مفهومی فقیر دانست‌. دال بحران‌، به مدلول خاص و ثابتی رجوع نمی‌دهد‌؛ به بیان دیگر هیچ رابطة ذاتی‌، ماهوی و پایداری بین دال و مدلول بحران وجود ندارد‌، بلكه هر نوع ارتباطی میان این دو ارتباطی قرار‌ دادی است‌. از همین روست كه مفهوم بحران‌، اصطلاحی "‌عامیانه‌" است كه به دنبال تعریفی "‌عالمانه‌" می‌گردد‌؛ و مصداق یا مصداقهای خود را در بستر گفتمانهای گوناگون باز می‌جوید‌. این سیال بودن و گوناگونی مصادیق آن زمانی شدید می‌شود كه فراموش نكنیم‌، مجموعه‌های گفتمانی‌‌، خود نیز به طور مستمر مشمول و موضوع عدم ثبات و ضرورت شكلی و ماهوی هستند‌.

با این تفصیل "‌بحران‌" از نظر جنس " مفهومی فقیر‌" است‌؛ ولی باید توجه داشت كه از نظر " نوع‌" یا فصل " مفهومی است ذهنی و اجمالی‌، از این جهت اجمالی است كه از مجموع صفاتی بهره مند است كه در ذهن فرد معین یا بیشتر افراد جامعه وجود دارد ولفظ معینی دال بر آنهاست‌؛ و از این رو " اجمالی‌" است كه این دانشواژه به مجموع صفات مشترك بین وقایع و رویدادهای مختلف اشاره دارد و آن صفات خطرناك است‌.

مفهوم بحران از جهتی دیگر تناقض است‌‌، چرا كه از یك سو‌، از صفتی مشترك بهره‌مند است و از سوی دیگر به واسطه فقیر بودن یعنی فراوانی مدلول‌ها و مصداق‌ها "‌برجسته‌" نیز هست‌، و تنها به مجموع صفات مشترك بین افراد یك صنف اطلاق نمی‌شود‌، بلكه به صفات مخصوص قسم معینی از این صنف نیز‌، به نحو متناوب اطلاق می‌شود‌. مانند اینكه می‌گوییم‌: بحران اقتصادی‌، بحران سیاسی‌، بحران اجتماعی‌، بحران داخلی‌، بحران منطقه‌ای و … پس می‌توانیم بگوییم بحران مفهومی فقیر‌، ذهنی‌، اجمالی و برجسته است كه از عناصرElements و گشتاورهای Moments خاصی بهره‌مند است‌؛ و در گفتمانهای متعدد كه خود حاصل مفصل‌بندی articulate هویتهای زبانی متمایز و سیال هستند، پرتابشگر معانی و دقایق خاصی است.

از این رو باید " كانون‌" و "‌دقایق‌" و عناصر مفصل بندی شده این مفهوم "‌فقیر‌" ، "‌ذهنی‌" "‌اجمالی‌" ، برجسته را در سایة واسازی یا شالوده شكنی deconstruction این مفهوم و بازسازی Roconstruction مجدد آن در گفتمانهای رایج و گفتمان برتربازیافت‌.
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود