مقاله ها
نویسنده : مصطفی مستور
بازدید : 525

 

من‌ چیزی‌ نمی‌دانم‌، من‌ جست‌وجوگرم‌.
وقتی‌ كریشتف‌ كیشلوفسكی‌ در اثر پیوند رگ‌1در سن‌ پنجاه‌وچهارسالگی‌ مرد، مردم‌ یكه‌ خوردند اما شگفت‌زده‌ نشدند. پدر فیلم‌ساز درست‌ سر چهل‌وهفت‌سالگی‌ در برابر بیماری‌ سل‌ به‌ زانو درآمده‌ بود و او كه‌ همواره‌ از ضعف‌ ریه‌ها رنج‌ می‌برد و نسبت‌ به‌ سرنوشت‌ خود آشكارا نگرش‌ منفی‌ داشت‌، با خرسندی‌ سراسر زندگی‌اش‌ را با كشیدن‌ سیگار گذراند.
درواقع‌ دو سال‌ قبل‌ كه‌ این‌ كارگردان‌ پُركار (ظرف‌ ده‌ سال‌ بیش‌ از بیست‌ ساعت‌ فیلم‌ ساخته‌ بود) اعلام‌ بازنشستگی‌ كرد، جامعه‌ی‌ فیلم‌سازی‌ بسیار بیش‌تر بهت‌زده‌ شده‌ بود. او گفته‌ بود كه‌ دیگر تحمل‌ فیلم‌ ساختن‌ را ندارد، چون‌ آن‌طور كه‌ دل‌اش‌ می‌خواهد كارها انجام‌ نمی‌شود، بنابراین‌ می‌خواهد بیرون‌ شهر در خانه‌اش‌ استراحت‌ كند. جایی‌ كه‌ می‌تواند كتاب‌ بخواند، هیزم‌ بشكند و البته‌ هر قدر دل اش‌ بخواهد سیگار بكشد.
كیشلوفسكی‌، درست‌ مثل‌ سرزمینی‌ كه‌ در آن‌ متولد شده‌ بود، هرگز دل‌شاد نبود. ذاتاً سیگاری‌ انزواطلبی‌ بود و چنان‌ تنها می‌نشست‌ كه‌ گویی‌ از بشریت‌ محو شده‌ است‌. بدین‌گونه‌ از پشت‌ ابری‌ از دود سیگار می‌توانست‌ به‌ پارادوكس‌های‌ تقدیر بشری‌ بیندیشد و طعم‌ طنزهای‌ وجود آدمی‌ را مزه‌ كند.
لهستان‌، گیرافتاده‌ میان‌ آلمان‌ و روسیه‌، كه‌ به‌ گونه‌ای‌ سنتی‌ همواره‌ میدان‌ تاخت‌ و تاز شرق‌ و غرب‌ بوده‌، كشوری‌ست‌ با تاریخی‌ از جدایی‌ و محرومیت‌. برای‌ كیشلوفسكی‌، جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و همراه‌ آن‌، بیماری‌ پدرش‌، دست‌ به‌ دست‌ هم‌ دادند تا دوران‌ كودكی‌ او درهم‌ریخته‌ و پرتحرك‌ سپری‌ شود. پس‌ از آن‌، و زیر سلطه‌ی‌ كمونیسم‌، غیرقابل‌ تصور بود كه‌ كیشلوفسكیِ فردگرا هرگز بتواند عضو حزب‌ شود، اما بعدها او نشان‌ داد بسیار بیش‌تر از آن‌ بدبین‌ و منفی‌باف‌ است‌ كه‌ حتی‌ از ماجرای‌ جنبش‌ هم‌بستگی‌ هم‌ خرسند شود.
پس‌ از سال‌ 1989، سال‌ فروپاشی‌ كمونیسم‌ در سراسر اروپا، كیشلوفسكی‌ فعالیت‌های‌ فیلم‌سازی‌اش‌ را به‌ فرانسه‌ منتقل‌ كرد و ضمن‌ این‌ كه‌ سرمایه‌گذاری‌ بی‌رغبت‌ و معترض‌ به‌ سانسور اقتصادی‌ نظام‌ غرب‌ باقی‌ ماند، از شیوه‌ی‌ فیلمسازی‌ لهستان‌ در گذشته‌، كه‌ صنعتی‌ مبتنی‌ بر سوبسید بود با دلتنگی‌ یاد می‌كرد.
كیشلوفسكی‌، مثل‌ همه‌ی‌ هنرمندان‌ بزرگ‌ از محبوبیتی‌ جهانی‌ برخوردار بود، گرچه‌ در هیچ‌ طبقه‌بندی‌ نمی‌گنجید. كسانی‌ كه‌ كیشلوفسكی‌ را با كارهای‌ اخیرش‌ می‌شناسند، از او به‌ عنوان‌ فیلسوفی‌ اسرارآمیز یاد می‌كنند، یا شاید غیرقابل‌ درك‌ و پرمدعا. آن ها كه‌ با كارهای‌ اولیه‌اش‌ او را شناخته‌ بودند ــ اغلب‌ لهستانی‌ها ــ او را یك‌ انسان‌گرای‌ تمام‌عیار به‌ حساب‌ می‌آورند، سازنده‌ی‌ مدرن‌ و نوگرای‌ حكایات‌ اخلاقی‌، یا حتی‌ وطن‌فروش‌. كسانی‌ كه‌ او را شخصاً می‌شناسند، عقیده‌ دارند او آدمی‌ خون‌سرد، فروتن‌، به‌ نحو سرگرم‌كننده‌ای‌ بدبین‌ و البته‌ از بزرگ‌ترین‌ سینماگران‌ مولف‌ اروپاست‌.
«درواقع‌ من‌ فیلم‌ می‌سازم‌ چون‌ نمی‌دانم‌ چه‌طور كار دیگری‌ انجام‌ دهم‌.»

در نگاه‌ اول‌ نمی‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ كارگردان‌ فیلم‌هایی‌ مثل‌ كارگران‌ 71 2(یكی‌ از مستندهای‌ اولیه‌ی‌ كیشلوفسكی‌ كه‌ آن‌ را بعد از اعتصابات‌ كارگری‌ 1970 ساخت‌، اعتصاباتی‌ كه‌ منجر به‌ بركناری‌ ولادیسلاو گومولكا، رهبر ترقی‌خواه‌ حزب‌ كمونیست‌ لهستان‌ شد) و یا خلاصه‌ی‌ سابقه‌ی‌ كار3 (فیلم‌ كوتاهی‌ درباره‌ی‌ كمیته‌ی‌ نظارت‌ حزب‌ كه‌ یكی‌ از اعضای‌ حزب‌ را بازجویی‌ و او را تهدید به‌ اخراج‌ می‌كنند) بعدها توانسته‌ باشد فیلم‌ متافیزیكی‌ شاعرانه‌ای‌ مثل‌ زندگی‌ دوگانه‌ی‌ ورونیك‌4 را بسازد. از آن‌ عجیب‌تر این‌كه‌ كیشلوفسكی‌ مدعی‌ بود در تمام‌ فیلم‌هایش‌ هدف‌ واحدی‌ را نشانه‌گیری‌ كرده‌ است‌.
به‌ هر حال‌ برای‌ فهمیدن‌ كیشلوفسكی‌، شناخت‌ زمینه‌های‌ مستندسازی‌ او اهمیت‌ دارد. مقوله‌ی‌ فیلم‌ ــ و به‌ویژه‌ فیلم‌ مستند ــ در سراسر دهه‌های‌ شصت‌ و هفتاد نقش‌ مهمی‌ در لهستان‌ كمونیست‌ ایفا می‌كرد. گرچه‌ نوع‌ برخورد این‌ رسانه‌ با مخاطب‌، بصری‌ و مستقیم‌ بود، اما اغلب‌ قرار بود پیامی‌ ناگفته‌ در زیر لایه‌های‌ سطحی‌ فیلم‌ از تیغ‌ سانسور بگریزد. سینما ــ و فیلم‌های‌ مستندی‌ كه‌ اهمیت‌ زیادی‌ داشتند و از چنان‌ محبوبیتی‌ برخوردار بودند كه‌ اغلب‌ برای‌ نمایش‌ بر روی‌ پرده‌ی‌ بزرگ‌ ساخته‌ می‌شدند ــ تبدیل‌ شده‌ بود به‌ وجدان‌ عمومی‌ كه‌ نمی‌پذیرفتند به‌ شیوه‌ی‌ معینی‌ كه‌ قدرت‌ حاكم‌ می‌خواست‌، زندگی‌ كنند. این‌ فیلم‌ها پیش‌قراولان‌ حركتی‌ شدند كه‌ بعدها به‌ سینمای‌ نگرانی‌ اخلاقی‌ شهرت‌ یافت‌. نهضتی‌ در سینمای‌ لهستان‌ كه‌ می‌كوشید وجدان‌ عمومی‌ را بیدار كند.
گرچه‌ كیشلوفسكی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از مشعل‌داران‌ این‌ نهضت‌ داغ‌ بر پیشانی‌ داشت‌، اما از اصطلاح‌ سینمای‌ نگرانی‌ اخلاقی‌ بیزار بود. همان‌گونه‌ كه‌ سینمای‌ نگرانی‌ اخلاقی‌ به‌ طور طبیعی‌ از میان‌ مستندهای‌ دهه‌ی‌ هفتاد شكوفا شد، خصوصیات‌ سینمای‌ داستانی‌ كیشلوفسكی‌ از دل‌ مستندهایش‌ سرچشمه‌ گرفت‌ و بسط‌ پیدا كرد، اما بعد او شروع‌ به‌ دور شدن‌ از دل‌مشغولیهای‌ فیلمسازان‌ هم‌وطن‌اش‌ كرد. كیشلوفسكی‌ حتی‌ در خلال‌ ساختن‌ آخرین‌ فیلم‌هایش‌ ادعا كرد كه‌ فیلم‌های‌ داستانی‌اش‌ را براساس‌ اصول‌ مستندسازی‌ می‌سازد. یعنی‌ روایت‌هایش‌ براساس‌ ایده‌ها شكل‌ می‌گیرند نه‌ عمل‌. او حتی‌ اعتراف‌ كرد «من‌ نمی‌دانم‌ چگونه‌ عمل‌ را روایت‌ كنم‌» و با دیدن‌ فیلم‌ زخم‌ 5 ــ فیلمی‌ درباره‌ی‌ ساختن‌ كارخانه‌ای‌ در ناحیه‌ی‌ روستایی‌ لهستان‌ ــ شما هم‌ با او هم‌عقیده‌ می‌شوید.

در سینمای‌ او، همیشه‌ ابتدا مفهوم‌ وجود داشته‌ است‌: مجموعه‌ای‌ فیلم‌ براساس‌ ده‌ فرمان‌، سه‌گانه‌ای‌ براساس‌ مفاهیم‌ آزادی‌، برابری‌ و برادری‌ و یا فیلمی‌ كه‌ به‌ بررسی‌ ماهیت‌ ناملموسی‌ می‌پرداخت‌ كه‌ روح‌ از آن‌ تشكیل‌ شده‌ است‌. تنها هنگامی‌ كیشلوفسكی‌ می‌توانست‌ فیلمی‌ به‌ تصویر بكشد كه‌ او (یا بیش‌تر اوقات‌ همكار فیلمنامه‌نویس‌اش‌، كریشتف‌ پیسیویچ‌) به‌ مفهومی‌ اصلی‌ دست‌ یابد. در مقدمه‌ی‌ مجموعه‌ فیلم‌نامه‌های‌ ده‌ فرمان‌ 6 ، استنلی‌ كوبریك‌ نوشته‌ است‌ كیشلوفسكی‌ و پیسیویچ‌ استعداد كم‌نظیری‌ در دراماتیزه‌ كردن‌ ایده‌هایشان‌ داشتند تا این‌ كه‌ فقط‌ درباره‌ی‌ آن‌ها حرف‌ بزنند.
كیشلوفسكی‌ در آغاز برای‌ ساخت‌ فیلم‌های‌ داستانی‌اش‌ از تكنیك‌هایی‌ سود جست‌ كه‌ در مستندسازی‌ آموخته‌ بود (در فیلم‌ پرسنل‌ كه‌ داستان‌ جامه‌دار كارآموزی‌ در تئاتر است‌، ابزارها و تكنیك‌های‌ مستندسازی‌ در جهت‌ خلق‌ طرحی‌ داستانی‌ به‌ كار گرفته‌ شده‌اند) و بعد به‌تدریج‌ آن‌ها را به‌ گونه‌ای‌ عمیق‌تر با آثارش‌ عجین‌ كرد. درواقع‌، سینمای‌ كیشلوفسكی‌ از ساختار به‌هم‌پیوسته‌ی‌ شگفت‌انگیزی‌ تشكیل‌ شده‌ كه‌ گویی‌ با شتاب‌ به‌ سمتی‌ روانه‌ شده‌ و فیلم‌ساز را با هر فیلم‌، یك‌ گام‌ به‌ هدف‌ نهایی‌اش‌ نزدیك‌تر می‌سازد. درون‌مایه‌هایی‌ كه‌ در فیلمی‌ طرح‌ می‌شوند، در فیلم‌های‌ دیگر او یا بسط‌ می‌یابند و یا پالایش‌ می‌شوند. به‌ هر حال‌، به‌رغم‌ تفاوت‌های‌ آشكار میان‌ سبك‌ كارهای‌ اولیه‌ و فیلم‌های‌ اخیر او، دل‌مشغولی‌های‌ كیشلوفسكی‌ در طیفی‌ بسیار محدود قرار دارند. دل‌مشغولی‌هایی‌ كه‌ باعث‌ می‌شد تا كیشلوفسكی‌ هرچه‌ بیشتر به‌ جست‌وجو در عرصه‌هایی‌ بپردازد كه‌ خارج‌ از حوزه‌ی‌ سیاست‌ بودند.
درواقع‌ همین‌ دل‌مشغولی‌ها بود كه‌ سبب‌ رنجش‌خاطر هم‌وطنان‌ لهستانی‌اش‌ می‌شد، یعنی‌ همان‌ كسانی‌ كه‌ سینمای‌ نگرانی‌ اخلاقی‌ او را به‌ شدت‌ تحسین‌ می‌كردند و در عین‌ حال‌ گزنده‌ترین‌ انتقادها را نثار فیلم‌ پایانی‌ نیست‌، فیلمی‌ كه‌ با طرح‌ یك‌ روح‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از شخصیتهای‌ فیلم‌، نقطه‌ی‌ عطف‌ مهمی‌ در سینمای‌ كیشلوفسكی‌ محسوب‌ می‌شود. آن‌ها فكر می‌كردند كیشلوفسكی‌ با دست‌ كشیدن‌ از ساخت‌ فیلم‌های‌ مستند و سیاسی‌ نسبت‌ به‌ آرمان‌های‌ اولیه‌اش‌ بی‌اعتقاد شده‌ است‌. از یك‌ نظر بی‌اعتقاد شده‌ بود؛ برخوردهای‌ انتقادآمیز با فیلم‌ پایانی‌ نیست‌ كه‌ با پیش‌درآمدی‌ از قوانین‌ دست‌وپاگیر لهستان‌ درهم‌ آمیخته‌ بود، سبب‌ شد تا كیشلوفسكی‌ هم‌ خود را از سیاست‌ وارهاند و هم‌ به‌ طرح‌ مسایل‌ سیاسی‌ در فیلم‌هایش‌ برای‌ همیشه‌ پایان‌ دهد. او همچنین‌ به‌طور كامل‌ ساخت‌ فیلم‌های‌ مستند را كنار گذاشت‌.
كیشلوفسكی‌ می‌گوید: «بیش‌تر مردم‌ مسیری‌ را كه‌ من‌ طی‌ می‌كنم‌ درك‌ نمی‌كنند. آنها فكر می‌كنند من‌ به‌ اندیشه‌های‌ خودم‌ خیانت‌ كرده‌ام‌، به‌ نگاهم‌ به‌ هستی‌ خیانت‌ كرده‌ام‌، و من‌ واقعا احساس‌ نمی‌كنم‌ كه‌ به‌ دیدگاه‌ خودم‌ خیانت‌ كرده‌ باشم‌، یا به‌ هر دلیل‌ حتی‌ از آن‌ منحرف‌ شده‌ باشم‌. من‌ از همان‌ آغاز هم‌ سعی‌ كرده‌ام‌ به‌ آن‌جا برسم‌.»
اما كیشلوفسكی‌ سعی‌ داشته‌ است‌ به‌ كجا برسد؟
 

 

 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود