توهین: یك پرونده، یك محاكمه
از حربههای مختلفی كه جهت محدودیتهای گوناگون بر قانون اساسی در كشور ما فراوان استفاده میشود، شكایات افراد، نهادها و سازمانهای دولتی و غیر آن از اشخاص و جراید به عنوان توهین، نشر اكاذیب، تشویش اذهان عمومی و مانند آنهاست، برخی از دادگاهها نیز با دست و دلبازی فراوان تحت همین عناوین اشخاص را محكوم كرده و مجازات میكنند كه هرچند نمیتوان در همه موارد این محكومیتها را خلاف قانون دانست اما در بسیاری از حالات اعلام محكومیتها به دلیل ناآشنایی برخی از مراجع قضایی به حدود و ثغور كلمات و دلبستگی بیدلیل آنها به تفاسیر موسع است كه اصولاً در حقوق جزا جایز نیست و اگر مراجع عالی چون دادگاههای تجدیدنظر و دیوانعالی كشور به كنترل این آرا نمیپرداختند معلوم نبود سرنوشت افراد چه میشد!
من چون شخصاً و چند سال پیش در یكی از همین دادگاههای معتقد به تفسیر موسع و بیعلاقه به شناخت حدود كلمات حقوق جزا محاكمه و محكوم شدم اینكه ایامی چند بر این محكومیت گذشته است صرفاً نه به عنوان گله یا شكایت كه در این موضع بدان اعتقادی ندارم بلكه فقط منباب یك بحث حقوقی دقیق به شرح ماجرا و استنباط دادگاه و آرای دادگاههای بدوی، تجدیدنظر و دیوانعالی كشور میپردازم كه این حكایت واقعی نمونهای باشد برای باز كردن این مسایل كه اولاً نقش تعابیر و تفاسیر مهجور را نشان داده باشم، ثانیاً بخصوص بر این نكته پافشاری كنم كه نباید به هر شكل و طریقی دادگاههای جزایی بخصوص از اصول و قواعدی كه مورد حمایت دیدگاههای گوناگون حقوقدانان و طرفداران آزادیهای اساسی ملت است عدول كنند و ثالثاً اشاره كنم كه هرچند دادگاهها در استنباط از متون قانونی آزادی دارند اما این آزادی مطلق نیست و استنباطات باید براساس مبانی علم حقوق، قواعد این علم و تفسیرهای منطبق با آن باشد و اگر چنین نباشد و هر دادگاهی به میل و سلیقه خود قانون را تفسیر كند به فرض كه در یك یا چند مورد گرد فراموشی زمان بر رفتار قاضی بنشیند و یا به هر شكل پرونده از جریان خارج شود و افراد راه خود گیرند و یادی از آنچه گذشته نكنند اما تجمع این گونه بیدقتیها موجب تخریب تمدن قضایی كشور میگردد كه نتایج این نحوه عملكردها را تاریخ به كرات نشان داده است.
وقتی در جامعهای عدالت به معنای دقیق آن دستخوش تخطی و تهاجم گردد آنگاه است كه نه نان در سفره مردم راضی كننده است و نه آب در كاسه ایشان. گرسنگان و تشنگان عدالت همیشه و بیشتر در جستجوی رفع این گرسنگی و تشنگی بودهاند كه خود منشا تحولات و تكامل جوامع بوده است. هرچند دیدگاههای ناتوان از درك این مطلب مساله را جدی نهانگارند و با آن از سر تفنن برخورد كنند.
خلاصه پرونده
در یكی از روزهای سال... به دنبال برگ احضاریهای از شعبه... دادگاه عمومی تهران به عنوان وكیل شاكی در راس ساعت مقرر در دادگاه حاضر شدم. البته موكل شكایت خود را قبلاً مسترد كرده و اعلام استرداد شكایت منظور نظر بود. در راهروی دادگاه با دو نفر از متهمان پرونده صحبت كردم كه از خبر استرداد شكایت بسیار خوشحال شدند و ضمناً از اقدامات خود برای جلب رضایت شاكی نیز صحبت كردند. راس ساعت ??:? صبح كه در برگ احضاریه قید شده بود وارد دادگاه شدم. چون قاضی پرونده را نمیشناختم به نظرم آمد مرد موقر میانسالی كه پشت یكی از میزها نشسته باید قاضی باشد كه به او مراجعه كردم، متهمان نیز در كنار من بودند. مختصر راجع به پرونده و استرداد شكایت صحبت شد اما ایشان اظهار داشتند كه قاضی پرونده هنوز نیامدهاند و باید منتظر بمانیم. ما هم از اطاق بیرون آمدیم، ساعت ??:? قاضی پرونده آمدند كه بعد از چند لحظه در زدیم و وارد شدیم. هنوز شروع به صحبت نكرده بودم كه ایشان گفتند بیرون باشید صدایتان میكنم. چون حدود ?? دقیقه از وقت موعود گذشته بود و من قرار دیگری در یكی دیگر از دادگاهها برای ساعت ?? داشتم و اینكه میدانستم پرونده ما بیشتر از چند دقیقه وقت قاضی را نخواهد گرفت سوال كردم تصور میكنید چه مدت باید بیرون باشیم؟ كه ایشان در حالی كه به من نگاه نمیكردند و رویشان به سوی قاضی دیگر بود و روی صندلی چرخدار خود میچرخیدند با لحن تندی گفتند: «به تو میگم بیرون باش». به نظرم ادای این جمله آن هم در حالی كه هر دو متهم كنار من بودند و یك لحظه مقایسه خود با قاضی كه او را لااقل ?? سال كوچكتر از خود میدانستم نوعی توهین و یا لااقل بیاحترامی نسبت به یك وكیل دادگستری آمد. بدین لحاظ گفتم كه این نحوه برخورد با یك وكیل دادگستری مودبانه نیست، لطفاً مودبتر صحبت كنید. آقای قاضی با ناراحتی پرسید میخواهید بگویید من بیادب هستم؟ گفتم خیر. فقط گفتم این نحوه برخورد در این شرایط مودبانه نیست. ایشان اظهار داشتند كه از شما به عنوان توهین شكایت میكنم. من هم تاكید كردم كه اگر این جمله را توهین تلقی میكنید حتماً شكایت كنید. بعد هم با متهمان بیرون آمدم و چند دقیقه بعد كه البته زیاد هم طول نكشید قاضی مجدداً ما را خواستند و رسیدگی كردند و صورتجلسه را امضا كردم.
حین خروج از دادگاه ایشان مجدداً به من گفتند شما به من توهین كردید كه یادآوری كردم كه آنچه گفتم توهین نیست و اگر شما این جمله را توهین تلقی میكنید پوزش میخواهم و تاكید كردم كه چنانچه مایل به شكایت هستند، شكایت كنند چون جمله ادا شده را توهین نمیدانم هرچند ممكن است به عكس ادای جملات ایشان كه مرا «تو» خطاب كردند بیآنكه سابقه دوستی و مودتی دربین باشد میتواند در قالب توهین جای گیرد.
چند هفته بعد آقای مدیر دفتر شعبه دیگری از دادگاههای همان مجتمع تلفنی خواستند كه به دادگاه مراجعه كنم. در مراجعه قاضی دادگاه با برخوردی مناسب عنوان كردند كه قاضی شعبه... از شما به عنوان توهین شكایت كرده و تلفنی از ایشان خواستند كه به شعبه مراجعه كنند. قبل از مراجعه به این شعبه یكی از دوستان و وكلای باسابقه دادگستری كه سابقه دوستی طولانی با من دارد در راهروی دادگستری مرا دید و با سوال از من كه آنجا چه میكنم واقعه را نقل كردم كه ایشان اصرار كردند همراه من به دادگاه بیایند. چون وكالت نامه از من نداشتند خواهش كردم كه نیازی نیست. اما ایشان به این عنوان كه نه به عنوان وكیل بلكه دوستی در كنار دوست دیگر به دادگاه خواهند آمد كه البته آمدند ولی با مخالفت رییس دادگاه مواجه شدند و به ناچار بیرون رفتند. به نظرم ایراد به حضور فرد دیگری كه وكالتنامه نداشت درست بود اما به باور من نحوه برخورد و بیان ایشان با یك وكیل با سابقه و شناخته شده چندان مطلوب به نظر نرسید. به هر حال قاضی شاكی به دادگاه آمدند و آنگاه دادگاه از من توضیح خواستند و من ماجرا را به شرحی كه در خلاصه پرونده اشاره كردم بیان كردم و توضیحات كافی دادم. آقای قاضی شاكی پس از توضیحان من آن را قانع كننده دانستند و اعلام انصراف از شكایت خود كردند و از دادگاه خارج شدند و من هم بدین تصور كه ماجرا خاتمه پیدا كرده از قاضی رسیدگی كننده در حالی كه ایشان به ظاهر اظهارمحبت و دوستی كردند خداحافظی كردم.
حدود یك ماه بعد مجدداً آقای مدیر دفتر شعبه تلفن كردند كه به دادگاه مراجعه كنم.
در مراجعه به دفتر دادگاه ایشان حكم صادره را به من ابلاغ كردند. خواند حكم نگرانم نكرد اما برایم تعجبآور بود و در عین حال ملالآور زیرا با وجود برخورد مناسب قاضی رسیدگی كننده و انصراف قاضی شاكی، صدور حكم مبنی بر محكومیت ?? ضربه شلاق غیرمنتظر مینمود.
متن حكم به شرح زیر است:
رای دادگاه
«درخصوص اتهام آقای رضا نوربها فرزند غلامحسین، شغل وكیل دادگستری و استاد دانشگاه بدون پیشینه محكومیت كیفری دایر بر توهین و اهانت نسبت به شاكی خصوصی آقای... دادرس شعبه... دادگاه عمومی مجتمع قضایی ویژه تهران، با علم و اطلاع به داشتن سمت قضایی وی به موجب استعمال كلمات (شما بیادب هستید) به صورت بلند و در داخل اطاق دادگاه در حضور ارباب رجوع، با توجه به مجموع محتویات پرونده، تحقیقات و بررسیهای بعمل آمده ملاحظه شكایت بدوی شاكی خصوصی به شرح منعكس و مندرج در پرونده اظهارات و اقاریر صریح، بلاشبهه و بلاشائبه در تقبل و پذیرش اتهام انتسابی معنونه به شرح صورتجلسه تنظیمی دادگاه ملاحظه شهادت احد از شهود عینی حاضر و ناظر بر صحنه پرخاش و اهانت ابرازی از ناحیه متهم (جناب آقای... دادرس محترم دیگر شاغل در شعبه... مرقوم) عدم ارایه هرگونه دفاعیه موثر و موجه از ناحیه متهم با توجه به اشتغال وی در كسوت وكالت و غیرموثر بودن اظهارات ابرازی از ناحیه وی در محضر دادگاه و با عنایت به ویژگی خاص موضوع از حیث اشتغال متهم در كسوت وكالت و نیز تصدی سمت علمی دانشگاهی كه مبین قبح مشدده بزه ارتكابی از ناحیه وی و در نوع برخورد با مرجع قضایی میباشد و دیگر قرائن، شواهد و امارات موجود، بزهكاری مشارالیه محرز و مسلم تشخیص و صرفنظر از گذشت شاكی خصوصی مبنی بر انصراف از شكایت خویش كه صرفاً از حیث جنبه خصوصی میباشد و توجهاً به رای شماره ?? مورخ ?/?/???? هیات عمومی دیوانعالی كشور، به لحاظ اینكه مشارالیه در محكمه به مقام قضایی در حال انجام وظیفه اهانت كرده و به لحاظ حفظ و صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا و حفظ شوونات قضات در دستگاه قضایی و اینكه قانونگزار نیز به جهت حفظ نظم عمومی و سیاست اداری كشور انصراف از شكایت شاكی خصوصی را موقوف ندانسته لذا با استناد به ماده ?? قانون تعزیرات دادگاه متهم را به تحمل ?? ضربه شلاق تعزیری محكوم میكند.
رای صادره حضوری و پس از جری تشریفات قانونی و ظرف ?? روز پس از ابلاغ مستنداً به شماره ? بخش الف ماده ?? قانون تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب قابل تجدیدنظر در محاكم تجدیدنظرخواهی استان تهران میباشد.
رییس شعبه... دادگاه عمومی تهران، مجتمع قضایی ویژه
با مطالعه این رای به نظر چند نكته اساسی قابل ذكر است.
?. اولاً مطلقاً اقراری بر ادای جمله «شما بیادب هستید» در پرونده وجود نداشت و قاضی محترم ذهنیت خود را منعكس كردهاند. اقرار من بر این مطلب بود كه «رفتار شما با من مودبانه نیست و با شرایطی كه وجود دارد به من بیادبی شده است» و لذا این دو جمله از نظر مفهوم با یكدیگر متفاوتاند.
?. عدم ارایه هرگونه دفاعیه موثر كه دادگاه بدان استناد كرده و متاسفانه برخی از دادگاهها با این جمله ساده سعی میكنند حقانیت رای خود را به رخ بكشند نیز جالب توجه است. چه دفاعی موثرتر از آنچه كه اینجانب در دادگاه و بعداً در دادگاه تجدیدنظر عنوان كردم و نهایتاً هم در دیوانعالی كشور به این پرونده و این مدافعات رسیدگی شد و موثر بودن آن نیز مورد تایید قرار گرفت.
?. جالبترین نكته در رای دادگاه این است كه دادگاهها علیالاصول در برخورد با چنین پروندههایی با توجه به شخصیت خاص متهم از كیفیات مخففه استفاده میكنند لیكن اشتغال به كسوت وكالت و نیز سمت دانشگاهی به زعم دادگاه نه تنها از كیفیت مخففه نبوده بلكه از علل تشدید كننده محسوب شده است.
?. دادگاه به لحاظ حفظ صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا و اهانت به این مقام رای به محكومیت صادر كرده ولی در مقام صدور رای نه تنها توجه نداشته كه این نحوه عملكرد بدون توجه به قانون نه تنها به صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا منجر نخواهد شد كه به عكس این جایگاه را به دلیل این بیتوجهی دستخوش عدم صیانت خواهد كرد.
?. بالاخره دادگاه علیرغم انصراف شاكی از شكایت خود بیآنكه كیفیات مخففهای را (حتی به رغم ارتكاب جرم كه بدان اعتقادی نداشتم)، رعایت كند حكم بر محكومیت ?? ضربه شلاق در مورد فردی میدهد كه سالها در كسوت وكالت و مدرسی دانشگاه به طور مدام بحث از عدالت و قانون كرده است و خود نیز از كسانی بوده كه به صیانت از قانون و عدالت پایبند بوده است.
اما خارج از این مسایل كه دادگاههای كیفری بخصوص باید بدانها توجه كنند نكته اساسی عدم توجه و دقت دادگاه به حدود و ثغور توهین و شرایط آن بوده است لذا در مرحله تجدیدنظرخواهی همكار و دوست فرزانه من دكتر جلیلزاده خویی لایحهای تهیه كردند كه با حذف قسمتهایی از آن كه متضمن ابراز محبت در مورد من است بقیه را عیناً نقل كنم:
ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
احتراماً با تقدیم وكالتنامه موكل نسبت به دادنامه غیرعادلانه شماره... مورخ... شعبه... دادگاه عمومی تهران موضوع پرونده كلاسه... به جهات و دلایل زیر معترض بوده تقاضای رسیدگی و فسخ آن را دارم.
قبل از ورود به ماهیت امر لازم میدانم نظر آن دادگاه محترم را به این مساله معطوف بدارم كه این لایحه نه در مقام دفاع از موكل (كه معتقدم جرمی واقع نشده تا دفاعی لازم باشد) بلكه به خاطر حفظ قانون و قانونمندی و صیانت جامعه و تضمین امنیت قضایی تقدیم مینمایم و امید آن دارم مورد توجه قضات محترم قرار گیرد.
مقدمتاً لازم میدانم تاسف عمیق خود را از اینكه برخی از دادگاههای ما متاسفانه به جای تامل و تعمق در مسایل قضایی، دستخوش عواطف و احساسات خود میشوند ابراز بدارم و باز تاسف خود را در این پرونده از اینكه تعصب همكاری و دوستی بر قانونمندی چیره شده و نتیجتاً بر اثر رسیدگی عجولانه و نابهنگام و شتابزده و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی كیفری چنین رای ظالمانهای صادرشده ابراز دارم و تنها امیدوارم كه قضات محترم تجدیدنظر با مطالعه محتویات پرونده و مدافعات معروضه به حقیقت آن چنان كه هست وقوف یابند برای روشن شدن مطلب عین ماجرا بدون كم و كاست از زبان موكل نقل میشود.
«در تاریخ... برای رسیدگی به پروندهای در ساعت ??/? صبح در شعبه... دادگاه عمومی ویژه تعیین شده بود در راس موعد مقرر در دادگاه به عنوان وكیل شاكی حاضر شدم دو نفر از متهمین پرونده نیز حاضر بودند و چون شاكی رضایت خود را اعلام كرده بود اینجانب با اجازه به دادگاه وارد شدم و با قاضی محترمی كه بعداً ایشان را به نام آقای... شناختم اعلام حضور كردم ایشان عنوان كردند كه پرونده نزد قاضی دیگر مطرح است و باید منتظر بمانم تا ایشان بیایند اینجانب با دو نفر از متهمین از اطاق خارج شدم ساعت ??/? دقیقه قاضی رسیدگی كننده به پرونده آمدند پس از چند دقیقه در زدم و به اتفاق متهمان وارد شدیم من به ایشان یادآوری كردم كه برای اعلام حضور وارد شدهام ایشان بدون اینكه به من نگاه كند اظهار داشتند بیرون باشید چون با تشكیل دادگاههای عمومی و تراكم پروندهها و سابقهای كه در حال حاضر داشتم نمیدانستم چه مدت باید بیرون بمانم و چند قرار دیگر داشتم مودبانه از قاضی محترم سوال كردم چه مدت باید بیرون باشیم؟ ایشان با پرخاش و همان طور كه رویشان به طرف دیگر بود با صدای بلند گفتند: «به تو میگم برو بیرون.» من به عنوان یك وكیل كه بیست و چهار سال سابقه وكالت دارد و هرگز با هیچ دادگاهی برخوردی نداشته و همیشه شان دادگاهها را رعایت كرده در مقابل دو نفر متهمین از این برخورد تند ناراحت شدم و به قاضی محترم تذكر دادم لطفاً مودب صحبت كنید و بعد كه یكی دو جمله دیگر صحبت شد و من مجدداً اظهار داشتم شما نسبت به من با این نحو برخورد نموده و ادب را رعایت نكردهاید (و اكنون نیز معتقدم كه در اسلام یك قاضی نباید به فردی اگر حتی متهم نیز باشد چنین برخوردی داشته باشد) ایشان از سوال من كه چه مدت بیرون بمانم ناراحت شده بودند! دلیل سوال خود را عنوان كردم بعد اعلام شد كه ایشان از اینجانب به عنوان توهین شكایت كردهاند چند روز بعد تلفنی از دفتر شعبه... از من خواسته شد كه به شعبه بروم روز بعد رفتم. بلافاصله قاضی محترم شاكی را خواسته و من نیز عین ماجرا را عنوان كردم و علیرغم اینكه جمله خود را مطلقاً توهین نمیدانستم از ایشان به دلیل احترام به شان قضا با این عبارت كه اگر جمله من مكدرتان كرده عذرخواهی میكنم، عذرخواهی كردم و ایشان نیز در همان جلسه رضایت خود را اعلام داشتند. بعد از مدتی مجدداً تلفنی به من اعلام شد كه برای ملاحظه رای به دادگاه مراجعه كنم. بلافاصله به دفتر دادگاه مراجعه كردم و دادنامه را در تاریخ... ملاحظه نمودم.»
مطالب فوق بیكم وكاست همان است كه موكل بیان داشته واقعه به شرحی است كه اتفاق افتاده است. بسیار جای تعجب و تاسف است كه دادگاه محترم شعبه... عمومی تهران با صدرو رای خلاف قانون حیثیت و اعتبار بیست و چهار ساله موكل را به یكباره ازبین برده است. رای صادره از جهات قانونی در جایگاه رفیع آموزش عالی به اتهامی كه اصولاً وجود ندارد محكوم كرد.
دادگاه به پرخاش و اهانت از سوی موكل و به شهادت عینی جناب آقای... اشاره كرده است و عمل را با ماده ?? قانون تعزیرات تطبیق داده و جالب اینكه موقعیت شغلی و دانشگاهی موكل را از كیفیات مشدده دانسته است چنین مسالهای از ابداعات دادگاه صادركننده حكم است.
علیالاصول دادگاهها شخصیت و سوابق فرد را در جهت اعمال كیفیات مخففه مورد توجه قرار میدهند عجبا شعبه... دادگاه عمومی تهران در جهت عكس اقدام فرموده است. به هر حال بر رای دادگاه ایرادات زیر وارد است:
?. موكل همانطور كه در دادگاه بیان داشته است به هیچ وجه جمله «شما بیادب هستید» كه در رای دادگاه نیز آمده مطلقاً به كار نبرده است زیرا موكل سالهاست به عنوان استاد حقوق جزاء در دانشكده حقوق دانشگاه شهید بهشتی به تدریس اشتغال دارد به خوبی تبعات كلمات و مفاهیم جملهها را میداند حتی جناب آقای... به عنوان شاهد و ناظر مباحثات بودند و میدانند كه موكل چنین جملهای را به كار نبرده است. موكل در دادگاه... از جناب آقای... سوال میكند كه آیا من چنین جملهای گفتهام ایشان جواب دادهاند یك چنین چیزهایی، كه مطلقاً مشخص نمیكند ایشان چه شهادتی دادهاند در حالی كه دادگاه رسیدگی كننده میبایستی صراحتاً از ایشان میخواستند كه عین جملهای را كه موكل در دادگاه ادا كرده است را تكرار كنند. چه شهادت ایشان در این مورد میتواند موثر باشد از طرفی در دادگاه دو نفر دیگر نیز حضور داشتند كه دادگاه از آنها به عنوان ارباب رجوع یاد كرده در حالی كه این دو نفر متهمانی بودند كه در حضور آنها به موكل با لفظ «به تو میگم برو بیرون» برخورد شده كه موجب تذكر موكل گردیده است. حاضرین عبارت بودند از آقایان... و... كه هر دو شاهد بر نحوه برخورد و همچنین تذكر موكل اینجانب بودند. اگر شعبه... دادگاه عمومی تهران به راستی دنبال كشف واقعیت بود چرا از این دو نفر تحقیق نكرده است و شتابزده مبادرت به صدور رای غیرعادلانه نموده است. جالب توجه آنكه بعد از تذكار موكل، جناب آقای... دادرس محترم شاكی پرونده تشكیل جلسه داده و رای خود را نیز صادر فرموده است و پرونده كلاسه... شعبه... دادگاه عمومی تهران حاكی از این امر بوده و دادنامه شماره... مورخ... نیز صادر شده است.
?. استنباط دادگاه از ماده ?? قانون تعزیرات چه از نظر مفهوم و چه منطوق این ماده با آنچه كه واقع شده كاملاً اشتباه است زیرا در ماده ?? توهین عنوان شده اما مصادیق توهین در ماده ?? قانون سابق تعزیرات عنوان گردیده طبق ماده ?? «توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ ركیك موجب مجازات است» در ماده ?? همین توهین به دلیل سمت اشخاص از نظر مجازات تشدید شده لذا برای استنباط از مفهوم توهین باید به ماده ?? مراجعه كرد. در ماده ?? توهین را از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ ركیك میداند یعنی یا باید توهین از زمره فحاشی و الفاظ ركیك باشد و یا همسنگ با آنها. در فرهنگ لغت فحش به معنای از حد در گذشتن در بدی، دشنام و ناسزا آمده (فرهنگ معین).
ركیك نیز به معنای فرومایه، حقیر و بیغیرت و در مورد مرد ناكس سست رای و ضعیفالعقل به كار میرود (فرهنگ معین). اینك به راستی وجدان هیات محترم تجدیدنظر را به یاری میخواهم و این پرسش را مطرح میكنم كه آیا در مقابل جمله «به تو میگم برو بیرون» به یك نفر وكیل دادگستری و استاد دانشگاه با بیست و چهار سال سابقه كار كه حداقل ?? سال از مخاطب خود بزرگتر است جمله «مودبتر صحبت كنید» همسنگ فحاشی و استعمال كلمات ركیك است؟ واقعاً شعبه... دادگاه عمومی تهران چگونه از این جمله توهین را استنباط كرده است و اگر حتی فراتر برویم و عین جمله دادگاه را نیز كه «شما بیادب هستید» به كار بریم (به طور قطع چنین جملهای در مورد شاكی محترم به كار نرفته است) باز این جمله نمیتواند برابر فحاشی و یا جمله ركیك باشد. اگر در قوانین جزایی قضات این چنین كلمات را تفسیر موسع كنند پس قاعده تفسیر مضیق قوانین جزایی چه معنی دارد؟ به هر حال همانطور كه معروض افتاد مطلقاً جملههای به كار رفته جنبه توهین ندارد موكل را در این مورد مستحق چنین مجازات سنگینی نمیدانم.
?. میدانیم در چنین جرایمی سوءنیت شرط عمده است كه حتماً باید احراز گردد. شعبه... دادگاه عمومی تهران متاسفانه علیرغم اینكه جملههای ادا شده مطلقاً جرم نیست و با جرم نبودن عمل و با جرم ندانستن آن قصد مجرمانه به طور كلی منقضی است مبادرت به صدور رای محكومیت موكل نموده است.
?. علیرغم همه این مسایل تعجبآور است كه دادگاه صادركننده حكم با وجود رضایت شاكی محترم و به فرض اینكه به جنبه عمومی جرم نظر داشته نه تنها رضایت را به عنوان كیفیات مخففه محسوب نداشته است بلكه سوابق دانشگاهی و وكالتی موكل را در مدت طولانی كه همیشه دلالت بر احترام به قضات دادگستری داشته و بسیاری قضات از شاگردان ایشان هستند به عنوان كیفیات مشدده منظور فرموده این استدلال عجیب را نیز در رای خود لحاظ كرده است به راستی اظهارات بیشائبه موكل (به زعم دادگاه) چگونه میتواند موجب تشدید موقعیت شود؟ دادگاهها حتی در مورد افراد شرور و بدسابقه كیفیات مخففه را رعایت میكنند اما شعبه... دادگاه عمومی تهران درست برعكس عمل كرده است!
با توجه به مراتب فوق نظر به اینكه:
?. جملهای كه از طرف موكل ادا شده با آنچه كه در رای آمده تطبیق نمیكند صرفاً در مقابل نحوه برخورد تند قاضی محترم و جملهای كه ایشان ادا كردند بدین شرح عنوان نموده است كه «لطفاً مودبتر صحبت كنید» و بعد نیز گفته است كه نحوه برخورد با توجه به شرایط شغلی موكل كه وكیل دادگستری است و در مقابل دو نفر از متهمان حاضر در جلسه دادگاه مودبانه نبوده است.
?. اصولاً جملههای فوق خارج از موضوع توهین مندرج در مواد ?? و ?? قانون تعزیرات میباشد و مطلقاً دلالت بر فحاشی و استعمال الفاظ ركیك و مشابه آنها ندارد.
?. شعبه... دادگاه عمومی ویژه، تحقیق دقیقی از شاهد قضیه و دو نفر از كسانی كه برای محاكمه حاضر بودهاند انجام نداده.
?. دادگاه صادركننده حكم تفسیر قوانین جزایی را كه باید مضیق و محدود باشد و از بدیهیات حقوق جزاست رعایت نكرده.
?. دادگاه متاسفانه به تفسیر موسع در محكومیت كه مطلقاً با قواعد جزا منطبق نیست متوسل شده.
?. دادگاه به عنصر سوءنیت كه از اركان متشكله جرایم محسوب میشود به فرض وقوع جرم مطلقاً توجهی نكرده است.
?. دادگاه سوابق سوابق و پیشینه موكل را كه علیالاصول همه حكایت از حرمت به قوانین و صیانت از آن دارد نه تنها توجهی نكرده در نهایت شگفتی سابقه خدمت ایشان را در دانشگاه و در امر وكالت از علل مشدده محسوب نموده و برخلاف صریح قانون تصمیم گرفته است.
ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر و مستشاران معظم
بدون شك رای دادگاه بدوی برای قاطبه وكلای دادگستری زنگ خطری است از همه مهمتر دارای آثار و تبعات چندی است صدور این چنین آرا در واقع ایجاد و تحمیل نوعی اختناق در قلمرو امر وكالت است اگر در عالم خیال یكی از قضات محترم بخواهد یكی از اصحاب دعوی را تحقیر كند آیا مخاطب قادر خواهد بود در مقام اعتراض تذكاری بدهد؟
شان قضا و جایگاه والای آن بر كسی پوشیده نیست بالاخص وكلای دادگستری و اساتید دانشگاه بر این امر خطیر اذعان دارند چگونه میتوان تصور كرد استاد دانشگاه در امر وكالت مرتكب چنین خطایی بشود من ایمان دارم بر اثر كثرت امور و مراجعات مكرر ارباب رجوع دادرس محترم شعبه... دادگاه عمومی تهران در شنیدن تذكار موكل دچار اشتباه شدهاند و ریاست محترم شعبه... دادگاه عمومی تهران نیز به همین دلیل در صدور رای مرتكب اشتباه دیگری گردیدهاند و یقیناً هیات محترم دادگاه تجدیدنظر استان با بصیرت كامل و به اتكای تجربیات ارزنده خود با فسخ دادنامه و صدور حكم برائت موكل این اشتباهات را جبران خواهند فرمود. اینجانب به خاطر اجرای عدالت و حفظ حرمت و حیثیت علمی موكل استدعای اجابت آن را از محضر قضات دانشمند دارم.
با احترام مجدد - جلیلزاده خوئی
پرونده به شعبه... دادگاه تجدیدنظر تهران ارجاع گردید. قضات محترم شعبه ابتدانسبت به لایحه همكار محترم من ایراد وارد كرده بودند كه چرا از جمله «بیعدالتی» در لایحه خوداستفاده كرده است.
اما صادقانه باید بگویم بدون ارسال برگ احضاریهای از من خواستند كه در شعبه حاضر شوم كه بعد از حضور ریاست شعبه از من شرح ماجرا را سوال كردند و من عین واقعیت را بیان كردم. یكی از آقایان قضات شعبه كه ابتدا جبهه مخالفی گرفته بود و به نظر میرسید كه اینجانب را مستوجب عذاب شدید میداند در پایان توضیحات من قانع شدند كه جرمی اتفاق نیفتاده و از شركت در رای خودداری كردند. اما در نهایت ریاست شعبه و یكی دیگر از آقایان با تذكر این مطلب كه برائت شما به عنوان یك دانشگاهی و یك وكیل با سابقه موجب تجری دیگران میشود رای بدوی را تایید كردند لیكن خلاف نظر دادگاه اول شرایط اجتماعی و موقعیت وكالتی مرا موجب كیفیات مخففه دانستند و كیفر مندرج در رای را متناسب ندانسته به تعلیق اجرای مجازات برای مدت دو سال حكم صادر كردند.
متن رای دادگاه تجدیدنظر:
رای دادگاه
«درخصوص تجدیدنظرخواهی آقای دكتر جلیلزاده خویی بوكالت از آقای دكتر نوربها از دادنامه شماره... دادگاه عمومی تهران هرچند وكیل تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موجهی كه قناعت وجدان قضایی برای دادگاه به نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته فراهم بنماید اقامه ننموده و شهود مورد ادعای ناظر در جلسه را نیز به دادگاه جهت استماع شهادت تعرفه ننموده و شهادت تنها شاهد تعریف شده نیز به لحاظ اینكه خارج از جلسه دادگاه ناظر بوده كاملاً مثبت دفاعیات وی نمیباشد نتیجتاً دادنامه تجدیدنظر خواسته موجه و وفق مقررات قانونی تشخیص فلذا ضمن رد اعتراضات وكیل تجدیدنظرخواه و تایید دادنامه تجدیدنظر خواسته با عنایت به گذشت شاكی خصوصی و وضع خاص محكومعلیه و اوضاع و احوالی كه مشارالیه تحت تاثیر آن مرتكب بزه شده است و نظر به موقعیت اجتماعی و سوابق زندگی مشارالیه و اوضاع و احوال و دلایل امر دادگاه اجرای مجازات معینه را نامتناسب تشخیص و مستنداً به ماده ?? قانون مجازات اسلامی مجازات مورد حكم تجدیدنظر خواسته (پنجاه ضربه شلاق تعزیری) را به مدت دو سال تعلیق مینماید رای صادره مستنداً به ماده ?? قانون تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب قطعی است.»
مستشاران شعبه... دادگاه تجدیدنظر استان تهران
با توجه به رای صادره نظر به اینكه:
اولاً: معتقد به عدم وقوع جرم بودم و خود را مستحق مجازات نمیدانستم،
ثانیاً: حكم صادره قطعی بود و لازمالاجرا،
ثالثاً: تعلیق اجرای مجازات هرچند دیدگاه مساعد قضات شعبه... دادگاه تجدیدنظر را منعكس میكرد اما به هر حال حكم محكومیت قبلی تایید شده بود، و با توجه به قانون حاكم و اعمال ماده ?? قانون، شخصاً لایحهای تهیه و به دادستانی كل كشور تقدیم كردم.
متن لایحه به شرح زیر است:
دادستانی محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام، گاه پیش میآید كه احساس بر عقل غلبه كند، هیجانات زمام اعصاب را بگیرند و به هر سو كه دلخواه آنهاست پیش ببرند ولی قانون نه تابع احساسات است و نه بنده هیجانات و اگر من در این لایحه از قانون سخن میگویم نه تنها به دلیل احترام به قانون است بلكه علاوه بر آن چون قانون ملاك و ضابطه دارد (اگرچه گاه نه دقیق) بر آن میتوان تكیه كرد و بدان میتوان امید بست و چون طبق همین قانون آخرین محور شنیدن صدای قانون و حق دادستانی كل كشور است و ماده ?? قانون تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب احكام قطعیت یافته مخالف با قانون یا شرع را زیر ذرهبین دقت و موشكافی خود قرار میدهد لذا از حكم خلاف قانون و عدالت شعبه دوم تجدیدنظر تهران به دادستانی كل شكوه میبرم و این نه به خاطر خود و منافع خویش بلكه به خاطر صیانت از همان قانونی است كه همه ما وجودش را ارج مینهیم.
شعبه... دادگاه تجدیدنظر تهران در همان خط شعبه... دادگاه عمومی (ویژه) اینجانب را به عنوان توهین محكوم كرده با این تفاوت كه شعبه تجدیدنظر به زعم خود تخفیفی قایل شده و حكم بدوی را معلق كرده است. صرفنظر از اینكه تعلیق یا عدم تعلیق مجازات عنوان شده مطلقاً اینجانب را در حقانیت رفتار خود دچار اشكال نمیكند اما همان طور كه گفته شد چون حكم خلاف قانون است از نظر صیانت از قانون مسایل زیر را مطرح و تقاضای رسیدگی دارم گرچه از پیشداوریهای غیرعادلانه و رنجآور قبلاً برخوردار بودهام اما امید آن دارم كه در این مرحله قانون و اعتبار آن حاكم شود. فرو افتادن انسانها در دام شلاق و حبس و جریمه دغدغهای آنچنان شاید ایجاد نكند اما فرو نهادن قانون، بیاعتنایی به آن و یا بیدقتی در استنباط از قانون به هر شكل و هر طریق رنجآور و موجب ناایمنی است و قوه قضاییه كه به حق باید حافظ قانون باشد اگر تعللی در دقت اجرای قانون و یا استنباط از قانون ببیند باید به سختی مانع آن شود وگرنه موجهای ریز بیاعتنایی به قانون به سیلابهای عظیم مبدل میگردد و همه را گرفتار خواهد ساخت.
به اعتقاد من شعبه... دادگاه عمومی (ویژه) تهران بدان سبب مرا محكوم كرده كه به اعتبار و ارزش قانون و احترام بر قانونمندی قاضی جوانی را توصیه كردهام و او را برحذر داشتهام كه در جایی كه نشسته رفتاری مناسب با شان قضا داشته باشد، فریاد نكند و به وكیل دادگستری كه در كنار او برای احقاق حق تلاش میكند پرخاش ننماید. شعبه دوم برای این مرا محكوم كرده كه به قاضی جوانی كه در مقابل سوال مودبانه من كه چه مقدار در خارج از دادگاه منتظر بمانم فریاد زده كه به «تو میگویم برو بیرون» تذكر داده كه این نحوه برخورد مودبانه نیست و دادگاه تجدیدنظر نیز بر همین مبنا نظر دادگاه را تایید كرده. اینجانب در كلیه اوراق پرونده عیناً همین اظهارات را گفتهام نه كمتر و نه بیشتر اینك سوال این است چه كلماتی ادا شده و توهین به چه شكل واقع گردیده است.
طبق قانون توهین عبارت است از استعمال كلمات ركیك و فحاشی و مانند آنها. علیرغم اینكه حقوق جزا از عرف تبعیت نمیكند اما گاه به ناچار عرف ملاك تمیز و تشخیص مفاهیم درحقوق جزاست. من نمیدانم شعبه... دادگاه عمومی (ویژه) و همچنین شعبه... دادگاه تجدیدنظر استان كه بخصوص اصل بر این است قضات محترم تجدیدنظر از تجربه فراوانتر و علم بیشتر برخوردارند با چه معیاری جمله اینجانب را آن هم در قبال پرخاش ریاست محترم شعبه... دادگاه ویژه كه گفتهام این نحوه برخورد مودبانه نیست و یا لطفاً مودبانه صحبت كنید توهین تلقی كردهاند، فحاشی و كلمات ركیك از نظر عرف روشن است ولی چون باز كردن این مسایل لازم به نظر میرسد یك بار دیگر مروری بر این كلمات میكنیم: فحاشی مثل آن است كه كسی دیگری را با كلماتی كه در عرف فحش تلقی میشود مورد خطاب قرار دهد به نحوی كه در عرف ما جاری است و همه مصادیق آن را میدانند مثل مادر... یا... پدر و یا امثال سگ توله و مانند اینها اما كلمات ركیك نیز كلماتی است كه عرفاً در حد فحاشی است اما نه به شدت آن چون زر نزن، خفه شو و امثال اینها... در هیچ فرهنگ لغتی نمیتوان كلمه غیرمودبانه را كلمه ركیك دانست زیرا استعمال این كلمه در موضع خود دلالت بر انتساب بیادبی (كه این كلمه نیز نه فحاشی است و نه كلمه ركیك) ندارد بلكه به عنوان مثال اگر فرزندی مادر خود را «تو» خطاب كند این كلمه در مورد مادر غیرمودبانه است اما مطلقاً كلمه ركیك یا فحاشی و مانند آنها نیست. بیتردید اینجانب تبعات استفاده از كلمات را در حقوق جزا با سابقه بیش از بیست سال تدریس در این رشته و حرفه وكالت و قضاوت میدانم و حدود و ثغور این كلمات را میشناسم و مشكل میدانم كه در یك تحلیل حقوقی و خارج از تعصبات كسی كلمه غیرمودبانه را توهین تلقی كند مگر اینكه مطالعه او در حقوق جزا غیركافی باشد.
علاوه بر آنكه شعبه... دادگاه عمومی ویژه در مورد توهین به قانون توجه نكردهاند مسایلی نیز در شعبه... تجدیدنظر عنوان شده كه باز دلالت بر عدم توجه به مدافعات بوده است زیرا:
اولاً: دادگاه محترم تجدیدنظر به دلیل اینكه شهادت خارج از جلسه دادگاه بوده آن را مثبت ادعا ندانستهاند. نكته مهم در شهادت در امور جزایی صدق اظهارات شاهد است اعم از اینكه شهادت او عینی باشد یا سماعی. شهادت در خارج از دادگاه و یا در دادگاه نمیتواند خدشهای بر ماهیت شهادت وارد كند مگر اینكه دادگاه اصولاً اصل شهادت را مردود اعلام دارد. شاهدی كه در چند قدمی حادثه شهادت عینی خود را بیان میدارد و این مساله نیز بر دادگاه احراز میگردد چگونه باید این شهادت را نادیده گرفت اگر به راستی اصل تمیز حق از باطل ملاك كار است؟ من نظر دادستانی محترم را به نحوه این شهادت و شرایط و مقتضیات آن جلب میكنم.
اگر دادگاههایی به هر شكل و هر نحو با افراد برخورد كنند و این حق مسلم از مردم گرفته شود كه حتی نتوانند چه در مقام دفاع از اخلاق و چه در پایگاه امر به معروف و نهی از منكر تذكری دهند و یك معلم حقوق جزا را با سابقه طولانی تدریس، قضاوت و وكالت برای این امر محكوم كنند دیگران چگونه به دستگاه عدالت اعتماد داشته باشند؟
من از دادستان محترم كل كشور صرفاً به دلیل صیانت از قانون و اینكه شعبه... ویژه و شعبه... دادگاه تجدیدنظر تفسیر نادرست از قانون كردهاند و رایی خلاف قانون و عدالت صادر كردهاند نقض رای و ارجاع آن را به شعبه دیگری درخواست میكنم.
با تجدید احترام - رضا نوربها
دوستانی كه در دیوان كشور و دادگاههای تجدیدنظر از پرونده و شرایط آن باخبر بودند و با خصوصیات اخلاقی من در رعایت قانون آشنایی داشتند قصد مداخله و توصیه كردند كه ضمن تشكر از آنها تقاضا كردم كه اجازه دهند پرونده جریان عادی خود را طی كند...
با توجه به لایحه تقدیمی، دادستان كل كشور با اعمال ماده ?? موافقت كردند و پرونده به دو نفر از آقایان دادیاران دیوان كشور ارجاع شد... پس از مدتی آقایان دادیاران از من خواستند كه در شعبه حاضر گردم و پس از حضور از من سوال كردند تا جریان پرونده را به طور دقیق برای ایشان بازگو كنم كه عین ماجرا را شرح دادم.
آن گاه آقایان نظریه خود را كه قبلاً نوشته بودند به من ارایه دادند كه بدون ذكر مقدمات این نظریه كه خلاصه محتویات پرونده است نظریه ایشان را ذكر میكنم:
نظریه: بر دادنامه دادگاه بدوی كه از جهت اساس محكومیت مورد تایید دادگاه تجدیدنظر قرار گرفته ایراداتی به شرح زیر وارد است:
?. به صراحت ماده ?? تعزیرات قانون مجازات اسلامی كه میگوید «توهین به افراد از قبیل فحاشی و الفاظ ركیكه موجب مجازات تا ?? ضربه شلاق خواهد شد» توهین بیان الفاظ زشت و ناپسندی است كه در بیان عرف موجب لطمه به حیثیت افراد از جهات مختلف باشد كه آن فحاشی و عنوان الفاظ ركیكه است تحت هر عنوانی كه باشد و در مانحنفیه بیان عباراتی از قبیل بهتر است مودبانهتر صحبت كنید یا با من به نحو بیادبی رفتار كردهاید به هیچ وجه اهانت به مفهوم مقرر در قانون محسوب نمیگردد.
?. ماده ?? تعزیرات كه مورد استناد دادگاه قرار گرفته نیز فقط كلمه توهین را به كار برده و منظور قانونگزار به كار بردن كلماتی نظیر آنچه در ماده ?? قید گردیده میباشد بدین معنی كه اگر كسی با به كار بردن آن كلمات یا نظایر آن مقامات منظور در آن ماده را طرف اهانت قرار دهد مستوجب مجازات است كه در مورد مطروحه به هیچ وجه محكومعلیه بیان چنین كلماتی ننموده است.
?. آقای دكتر نوربها در تحقیقات به عمل آمده عین عبارات به كار رفته را كه مورد تایید آقای... دادرس شعبه... قرار گرفته بدون هرگونه شائبهای عنوان نموده و گفته است در توضیحاتی كه آقای... از وی خواسته گفته شما نمیبایستی جلو متهمین با من این چنین رفتار میكردید و به اتكای سنی كه داشتهاند گلایه كردند كه به بنده بیادبی كردهاند و پس از آن دادگاه در همان حال رسیدگی به كارشان را ادامه داده و رای صادر كردهاند و این امر میرساند كه برخورد طرفین با هم مسالمتآمیز خاتمه یافته است.
?. آقای... پس از توضیحات آقای دكتر نوربها در قبال توضیحات دادگاه اعلام میدارد: «اینجانب با توجه به اظهارات آقای رضا نوربها از شكایت خویش انصراف مینمایم» كه با عنایت به اینكه انصراف خویش را معطوف به اظهارات آقای نوربها مینماید نظر بر رد توهین داشته و اظهارات وی مبین این است كه قانع شده آقای نوربها با توضیحاتی كه داده برای ساحت دادگاه احترام قایل است و با داشتن سوابق طولانی وكالت به خود اجازه اهانت نمیدهد... به همین مناسبت نیز اعلام گذشت كرده است و با وضعیتی كه عنوان شده و با عنایت به مندرجات پرونده و توضیحات آقای نوربها در لایحه تقدیمی احكام صادر شده را منطبق با قانون ندانسته اعتقاد به طرح قضیه در دیوانعالی كشور دارد.
دادیار دیوانعالی كشور
من تا آن زمان این آقایان را ندیده بودم و آشنایی با ایشان نداشتم اما میدانستم كه از قضات باسابقه و خوشنام دادگستری هستند و بخصوص امضاكننده نظریه را كه چند سال بعد اما زود هنگام به ابدیت پیوست را اولین بار بود كه ملاقات میكردم.
پرونده پس از اظهارنظر آقایان دادیاران به شعبه ?? دیوانعالی كشور ارجاع گردید كه در نتیجه شعبه پس از بررسی و ذكر خلاصه پرونده به شرح زیر نقض بلا ارجاع نمود.
رای
درخصوص درخواست اعمال ماده ?? آقای رضا نوربها نسبت به دادنامه شماره... مورخ... صادره از شعبه... دادگاه عمومی تهران و دادنامه شماره... مورخ... صادره از شعبه... عمومی دادگاه تجدیدنظر استان تهران كه به موجب آن نامبرده به جرم توهین به آقای... دادرس محترم شعبه... دادگاه عمومی تهران به ?? ضربه شلاق قطعی محكوم شده و جناب آقای دادستان محترم كل كشور با درخواست اعمال ماده ?? وی موافقت نمودهاند ضمن صائب دانستن نظرات آقایان دادیاران محترم دادسرای دیوانعالی كشور به شرح منعكس در گزارش شماره... مورخ... به استناد الف بند ? ماده ?? قانون تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب دادنامههای صادره از شعبه... دادگاه عمومی و شعبه... دادگاه تجدیدنظر استان تهران درخصوص محكومیت آقای رضا نوربها به ?? ضربه شلاق نقض بلاارجاع میگردد.
عضو معاون...
و بدین سان این پرونده بسته شد اما:
نتیجهگیری
بیآنكه محكومیت ناروای یاد شده به راستی تاثیری در واكنش من نسبت به دادگاهها كه برای آنها احترام قائلم داشته باشد، بررسی این پرونده حكایت از چند نكته بنیادی دارد:
?. ناتوانی برخی از دادگاهها در استنباط از قانون و دقت به كلمات و حدود و ثغور آنها بخصوص در امور جزایی نیاز به بازآموزی دایمی قضات دارد. به نظر میرسد كه قوه قضاییه در سالهای اخیر تا حدودی به این مطلب توجه كرده و به بازآموزی قضات پرداخته است كه البته نتیجه آن را باید در عمل و با توجه به آرای دادگاهها دید.
?. احترام به آرای دادگاهها بخصوص برای وكلا و كلیه كسانی كه به علم حقوق آشنایی دارند ضروری است. اما این احترام دلالت بر بیتفاوتی نسبت به برخی برخوردهای نامطلوب ندارد. با این همه واكنشها در شرایط متعارف متاثر از منطق، عقل و خرد است و نه بیش از آن.
?. قاضی و بخصوص قاضی كیفری باید صبور، بردبار، شجاع، متعادل، خویشتندار و بویژه خوش خلق و خوشبرخورد باشد و در این میان تفاوتی بین شاكی، متهم، وكیل و دیگران نیست و عنوان «قاضی» با شرایط دقیق آن حكایت از آن دارد كه قاضی نباید خشم گیرد، عصیان ورزد، كبر و غرور بفروشد و خود را موجودی متمایز از دیگران بداند هرچند اگر به واقع قاضی در معنای خاص آن باشد بیشك متمایز از دیگران است بیآنكه این تمایز را به رخ مراجعان بكشاند.
?. دادگاههای عالی نسبت به دادگاههای تالی وظیفهای سنگین برعهده دارند، علیالاصول قضات دادگاههای تالی تازهكار و فاقد تجربه كافی هستند، اگر بر آنها بتوان تقصیر یا قصوری را بخشید، قضات دادگاههای تجدیدنظر و دیوانعالی كشور به سختی از این بخشش معاف هستند. دقت بیشتر در دادگاههای تجدیدنظر نسبت به آرای صادره از دادگاههای تالی و حوصله فراوانتر از ویژگیهای قضات تجدیدنظر است و همچنین از خصوصیات قضات دیوانعالی كشور كه تظلم متظلمان را با طمانینه بخوانند و دور از احساس آنچنان تصمیمگیری كنند كه متضمن عدالت و اجرای قانون باشد.
?. حكایت از اصول مسلم حقوق جزا نه در وظیفه كه در تكلیف كلیه حقوقدانان اعم از قضات و وكلای دادگستری است همین نكته در تكلیف بسیاری از افراد دیگر كه شاید حقوقدان نیز نباشند، وجود دارد، این اصول هرگز در بوته فراموشی نیفتاده و در سبد خاطرههای باطل قرار نگرفتهاند، اصول برائت، قانونی بودن جرم و مجازات، تفسیر به نفع متهم و تناسب بین جرم و كیفر را باید به عنوان نمونههایی روشن از اصولی یاد كرد كه هر قاضی كیفری باید بدانها اعتقاد درونی داشته باشد و آنها را در وجود خود عجین نماید.
?. با توجه به شخصیت متهم و شرایط فردی و اجتماعی او، سوابق وی اعم از سوابق حرفهای، تحصیلی، اجتماعی و موارد دیگر از مسایلی نیست كه تنها لایق طرح آن در تئوریهای حقوق باشد. علوم جدید نیز این توجه را ضروری میشناسد و با تشكیل پرونده شخصیت و دقت به شرایط ارتكاب جرم بیشتر سعی در اصلاح و باز اجتماعی كردن دارند تا تنبیه و ارعاب. این مساله البته نه بدان معنی است كه شغل و موقعیت اجتماعی افراد آنها را از اصل تساوی قانون دور سازد بلكه اگر هدف در صدور آرای دادگاهها بیشتر اصلاح باشد توجه به این شخصیت با توجه به اینكه در هر موردی باید جداگانه به بررسی آن پرداخت ضروری است.
?. شجاعت و درایت قاضی و عدم توجه او به حفظ موقعیت خود به هر شكل قلم قاضی را قوی و و رای قاضی را مستدل و مستحكم مینماید.
?. صدور آرای غلاظ و شداد دلیل بر صلابت قاضی نیست بلكه آرای عادلانه، متكی به قانون و توجه به اصول حقوق، انصاف، علم و خرد چهره قاضی را ممتاز و موقعیت او را ثابت خواهد كرد.
?. قاضی دادستان نیست و حكم محكومیت یا تبرئه او باید چنان باشد كه حكایت از بیطرفی و بیغرضی او نماید، قاضی در مقام انتقاد نیست و جو جامعه و افكار عمومی نباید او را وسوسه كند و بر مبنای احساسات حكم صادر نماید.
??. قضات دادگاهها بخصوص باید به حرمت وكلا كه مدافعانی سختكوش برای اجرای عدالتاند توجه كافی داشته باشند و رفتارهای احتمالاً ناروای برخی نباید دلیل تراشی برای رفتار كلی قاضی باشد همچنان كه وكلا نیز در احترام به دادگاه به دلیل مراجع اجرای عدالت نباید قصور كنند.
??. و بالاخره آنچه در یاد میماند نه اطاق و شكل و شمایل قاضی است و نه حتی برخورد ملایم یا تند او، بلكه این عدالت است كه در خاطرهها ماندگار میشود و آرای دادگاهها باید همیشه جلوهای از عدالتی باشد كه بشر نیاز دارد.