عدالت و بیعدالتی
اهمیت عدالت و مبارزه با ظلم
امیرمؤمنان علیهالسلام در سخنان گهربار خویش، بارها به اهمیت عدالت و جایگاه ویژه آن در دین اسلام اشاره میکرد و بیعدالتی را همان ظلم و بیدادگری میدانست. از این رو، اقتضای عدالت، ظلم نکردن و با ظلم و تبعیض مبارزه کردن است. امیرمؤمنان علیهالسلام ، آن اسوه کامل عدالت و مبارزه با ظلم میفرماید: «به خدا سوگند اگر شبی را بر روی خارهای سَعدان به سر ببرم یا با غُل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا وپیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده باشم یا چیزی از اموال عمومی غصب نموده باشم. راستی چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش میرود و زمانی طولانی در خاک اقامت میکند».
عدالت و تعیین منزلت افراد
یکی از وجوه عدالت، تعیین منزلت اجتماعی افراد در جامعه است؛ به گونهای که هر کسی بر اساس شایستگی در جایگاه خود قرار گیرد. براین اساس، وقتی از مولای متقیان علی علیهالسلام پرسیده میشود: عدل بهتر است یا جود؟ میفرماید: «عدل، هر چیزی را در جایگاهش قرار میدهد وجود و احسان، آن را از جایگاه خارج میکند. عدل، سیاستی عمومی و جود، امری خصوصی است. بدین ترتیب، عدل بهتر از جود است».
بر اساس این سخن والا، منزلتشناسی افراد در جامعه، باید بر اساس عدالت باشد و هر کسی باید به میزان شایستگی خود قیمتگذاری شود. آنان که از عدالت میگریزند، در واقع از جایگاه واقعی خویش واهمه دارند و میترسند در میزان عدل الهی، بها و ارزششان کمتر از آن باشد که در چشم مردم است.
عدالت و رعایت توان اقتصادی مردم
نمود عدالت مسئولان جامعه، در حل مشکلات اقتصادی و مالی مردم است؛ زیرا بروز مشکلات، عموما در حوزه مسائل اقتصادی، نرخ اجناس، آسانی عرضه و تقاضا و کاهش توان خرید مردم است. از این رو، عدالتخواهان در این زمینه بیشتر مورد آزمون و سنجش مردم قرار میگیرند.
امیرمؤمنان علیهالسلام در نامه خود به مالک اشتر چنین مینویسد: «بیشتر خواستههای مردم از تو، هیچ خرج یا رنجی برایت ندارد؛ زیرا اینان یا از ظلمی به تنگ و پیش تو آمدهاند یا از تو میخواهند عدالت را در کارهای اقتصادی و داد و ستدهای جاری توصیه کنی». بدون شک برقراری عدالت در مسائل اقتصادی که مردم بیشتر با آن سر و کار دارند، سطح اعتماد و رضایت آنان را به حکومت و مسئولان آن را ارتقا میبخشد.
عدالت؛ فرهنگی عمومی
معیار حیات واقعی و مطلوب درجامعه اسلامی، عدالت است. از این رو، به منظور پویایی، سرزندگی و رشد جامعه، باید عدالت به صورت فرهنگی عمومی درآید و اساس همه تعاملات اجتماعی بر محور عدل و عدالت استوار گردد. امیرمؤمنان علیهالسلام درباره این موضوع در نامهای به مالک اشتر چنین مینویسد: «بهترین کارها برایت، میانهروی در صراط حق و عمومیت بخشیدن به عدالت است».
عدالت، برترین صفت مسئولان
در حکومت اسلامی، مسئول خوب را باید با عدالت شناخت؛ هر که عادلتر باشد، در بین مردم محبوبتر است. مولای متقیان علیهالسلام میفرماید: «بهترین نورچشمی مسئولان، برپا داشتن عدالت در شهرهاست».
عدالت، سبب توانمندی و پایداری حکومت میشود، امنیت مردم را تضمین میکند و نیز موجب آرامش روح وجان مسئولان میگردد. هیچ حاکمی به دلیل برپاداشتن عدل و داد سرنگون و نابود نمیشود. اگرچه به ظاهر از حکومت کردن هم محروم گردد، ولی هرگز از چشم و دل مردم به عنوان عادل دادگر نخواهد افتاد. به قول فردوسی:
چو خشنود داری جهان را به داد توانگر بمانی و از داد شاد
گر ایمن کنی مردمان را به داد خود ایمن نخُسبی و از داد شاد
همه داد کن تو به گیتی درون که از داد هرگز نشد کس نگون
عدالت و رعایت بیت المال
وقتی عدالت در روح آدمی ملکه شود، او را در حفظ حقوق مردم محتاط و در رعایت بیتالمال که حق عموم مردم است، با دقت میکند؛ به گونهای که حفظ هیچ امانتی نزد او، دشوارتر از بیتالمال نخواهد بود. امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «به خدا سوگند برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده بود و از من درخواست داشت یک مَن از گندمهای بیتالمال به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهاشان ژولیده و رنگشان تیره شده بود، گویا با نیل رنگ شده بودند. او پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار میکرد. چون به گفتههای او گوش دادم، پنداشت دین خود را به او واگذار و به دلخواه او رفتار میکنم و از راه و رسم عادلانه خود دست برمیدارم. روزی آهنی را در آتش گداخته و به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل! گریه کنندگان بر تو بگریند. از حرارت آهنی مینالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است، ولی مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبّار با خشم خود آن را گداخته است؟.... به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جُوی را از مورچهای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد».
رابطه عدالت و ساده زیستی
یکی از مهمترین وظایف مسئولان، جلب اعتماد حقیقی مردم از راه عدالت پیشگی است؛ زیرا صفت عدل در مسئولان، مانع زیاده خواهی آنان میگردد. از این رو، آنها باید برای حفظ شئون عدالت در جامعه، به ساده زیستی روی آورند و طلیعه داران عدالت باشند. امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «خدای متعالی از پیشوایان عدل تعهد گرفته است که در حد ضعیفترین مردم جامعه زندگی کنند تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند».
قاطعیت در اجرای عدالت
اجرای عدالت، نیازمند اقتدار وجدیت است و عهدهداران عدالت در جامعه، باید از هرگونه مماشات دوری کنند. وقتی نزدیکان امیرمؤمنان علی علیهالسلام او را به مدارا و سختگیری نکردن در اجرای عدالت توصیه میکردند، ایشان ضمن اعتراض به این پیشنهاد میفرمود: «آیا به من امر میکنید پیروزی و موفقیت میان مردم را به بهای بیعدالتی به دست آورم؟ به خدا سوگند تا دورفلک در گردش است و ستارهها در آسمان به دنبال هم نورافشانی میکنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد». آری، هرگز نمیتوان با ظلم و بیعدالتی، اعتماد و رضایت عمومی را جلب کرد و تاریخ، بهترین شاهد این ادعاست؛ زیرا حکومتهایی که با ظاهرسازی، موفقیتهای موقت به دست میآوردند، به سرعت با گذشت زمان به نابودی کشیده میشدند.
عدالت و ظلمستیزی
عدالتخواهی، تنها با ظلم نکردن محقق نمیشود، بلکه ستیز با ستم و ستمگر نیز جزو عدالتپیشگی است. بعضیها عادل هستند، ولی عدالت خواه نیستند؛ یعنی تعصب و انگیزه نشان دادن آن را ندارند. همچنین برخی ظالم نیستند، ولی از ستمگری و بیعدالتی هم جلوگیری نمیکنند؛ در حالی که فریضه امر به معروف و نهی از منکر اقتضاء میکند مسلمان، هیچ گاه تماشاچی صحنههای ظلم و تبعیض در جامعه نباشد. مولای متقیان در کلامی گهربار، زیباترین جلوه امر به معروف ونهی از منکر را، بیان عدل و عدالت میداند و میفرماید: «بهترین شکل امر به معروف و نهی از منکر، بیان عدالت نزد پیشوای ستمگر است».
عدالت و توسعه همه جانبه
برای توسعه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور، جامعه به عدالت نیاز دارد. از این رو، عدالت نوعی بلوغ برای توسعه مؤلفههای جامعه به شمار میآید. امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «در عدالت، توسعه و گشایش است. کسی که در فضای عدالت احساس خفگی میکند، پس فضای ظلم و جور برای او تنگتر است».
عدالت، زیاده خواهان و سوء استفادهگران را زخمی و دست غارتگران بیتالمال را کوتاه میکند، و این خود زمینه ساز رشد و توسعه جامعه در ابعاد گوناگون میشود. عدالت، فاصله طبقاتی را در جامعه کم رنگ میکند و به تدریج آن را نابود میسازد و امکانات رفاهی را عادلانه در اختیار عموم مردم قرار میدهد. از این رو، رضایت مردم از مسئولان جامعه بیشتر میشود و به دنبال آن، اراده آنها برای سازندگی جامعه و رشد و توسعه آن در ابعاد گوناگون افزایش مییابد.
عدالت و آزادگی
انسان وقتی به عدالت نفسانی برسد و اعتدال بین قوای نفسانی او ایجاد گردد، آنچه در قلمرو وجود او حکومت میکند، ملکه عدالت است و از قید و بند هواهای نفسانی و القائات شیطانی آزاد میگردد. از این رو باید گفت عدالت، آزادی انسان را از همه قید و بندها به همراه دارد که این، آغاز وارستگی و تبلور روح آزادگی در انسان است. امیرمؤمنان علیهالسلام در توصیف انسان وارسته میفرماید: «نفس خود را به اجرای عدالت ملتزم میکند و نخستین مرحله عدالتش این است که هواهای نفس را از خود دور و به حق عمل مینماید».
به هر حال، چنین افرادی که به مقام آزادگی در سایه عدالت رسیدهاند، بهترین طلیعهداران حق و عدل و ترویجدهندگان اخلاق و فضیلت در جامعه به شمار میآیند.
عدالت و امنیت
اگر میان مردم و زمامداران، حقمحوری ملاک باشد، عدالت به عنوان خط اعتدال ظهور خواهد کرد. آنگاه اندک اندک امنیت روانی واجتماعی جامعه بالا میرود و افراط و تفریط که همواره زیانهای جبرانناپذیری را متوجه جوامع میکند و امنیت عمومی را به خطر میاندازد، مهار میگردد. امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «اگر حقطلبی اساس ارتباط حاکمان و مردم گردد، نشانههای عدالت آشکار میشود و دستورات الهی در سایه عدالت جاری میگردد. در نتیجه، روزگار اصلاح و امید به بقای حکومت تقویت میشود و دشمنان نیز ناامید میگردند».
عدالت و روحیه مدار
یکی از برکات مهم عدالت در جامعه، روح فروتنی، مهربانی، مدارا و به دنبال آن، رعایت مساوات و انصاف با دیگران است. اگر ملکه عدالت در انسان حکومت کند، حتی اعضا و جوارح او نیز از عدالت و انصاف سرپیچی نمیکنند. امیرمؤمنان علیهالسلام خطاب به یکی از کارگزاران خویش میفرماید: «در برابر مردم گشاده رو باش. نرمخویی و مدارا کردن با دیگران را رعایت کن و حتی در ملاقات، نگاه کردن، سلام و اشاره، مواظب انصاف و عدالت باش». بنابراین در حکومت دینی، عدالت تضمینکننده کرامت انسانهاست؛ همانگونه که تبعیض، ویرانگر حقوق افراد و حیثیت عمومی جامعه شمرده میشود. اگر عدالت نباشد، مردانگی در رگ انسانها میمیرد و ارزشهای دینی و انسانی مسخ میگردد و کاخهای تبعیض اجتماعی و سیاسی برپا میشود.