اشاره
تا حدود سال 1300 شمسی، شعر فارسی به راهی میرفت که تقلید و تکرار، بارزترین نشانه آن است. در آن زمان، شعر سنتی فارسی سالها بود که نوآوری، مضامین تازه و سبکهای نو را به کناری نهاده و به وادی پایانناپذیر تقلید افتاده بود. پس از انقلاب مشروطه، اندک اندک سبکهای جدید شعری به وجود آمد تا اینکه علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج، سبک تازهای در شعر فارسی آفرید که به شعر نو فارسی، و نیما هم به پدر شعر نو فارسی شناخته شد.
زندگی نامه
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج، شاعر نوگرا و بلند آوازه ایران زمین، در 21 آبان ماه 1276 برابر با 15 جمادی الثانی 1315 در دهکده یوش مازندران به دنیا آمد. پدرش ابراهیم خان نوری، از راه کشاورزی و گله داری روزگار میگذرانید. کودکی نیما در همان روستا به تحصیل گذشت و از آنجا به تهران رفت و در دبیرستان سن لویی به آموختن ادامه داد و در سال 1296 تصدیقنامه درسی خود را از آن دریافت کرد. نیما به تشویق استادش نظام وفا سرودن شعر را آغاز نمود و بر اثر آشنایی با زبان و ادبیات فرانسه، راهی تازه در برابرش آشکار شد و سبکی تازه را در شعر پدید آورد. سرانجام پدر شعر نو فارسی پس از سالها تلاش در عرصه شعر و ادبیات، در زمستان سال 1338 در بازگشت از زادگاهش یوش، ذاتالریه گرفت ودر روز دوشنبه 18 دی ماه همان سال دارفانی را وداع گفت و در امامزاده عبداللّه تهران دفن شد. 34 سال بعد در دی ماه 1372 با تلاش مردم شهر نور و یوش، پیکر نیما به خاطر وصیت خود او، از محل دفن به زادگاهش روستای یوش منتقل گردید.
ویژگیهای هنر نیم
شخصیت، هنر و شعر نیمایوشیج، ویژگیهایی داشت که برخی از آنها عبارتند از:
1. رسالت بخشیدن به شعر بیهدف و تقلیدی اواخر دوره قاجار؛ 2. ضد استبدادی بودن؛ 3. برخورداری از روحیه مبارزه؛ 4. آغاز کننده و پیشاهنگ جماعت هنری بودن؛ 5. وارسته و اهل قناعت بودن و دل نبستن به دنیا؛ 6. ایمان به کار و هنر خویش و نیز ایمان مذهبی قوی.
ایمان نیم
نیما یوشیج، شاعر نوآور بزرگ، انسانی مؤمن و معتقد بود. او در جای جای شعرهایش به مدح امام علی علیهالسلام میپرداخت و به آموختن از قرآن کریم تصریح میکرد. نیما از کسی که واقعیت وجود خداوند را درک نکرده و دل به خیالی واهی بسته است، یا نام پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بدون کلمه احترام بر زبان میآورد به سختی میرنجد. نیز به «اهل اللّه» بودن خود اشاره میکند و از مولا علی علیهالسلام برای فرزندش حدیث میخواند.
نیما و آزادی
نیما یوشیج، شاعر بلند آوازه ایران زمین، با دیدی اسلامی به مقوله آزادی مینگرد و درباره آن میگوید: «زندگی با آزادی خوب است و آزادی با حفظ آزادی دیگران. آزادی، آزادی از نفس شریر است و آزادهترین مردان زمین، پس از محمد صلیاللهعلیهوآله مولای متقیان علی علیهالسلام است. ولی آزادی با این معنا، آزادی ای است که هنوز انسان نتوانسته است پیدا بکند».
افتخار بشریت
نیما یوشیج، امام علی علیهالسلام را افتخار تاریخ بشری میداند و هنگامی که کسی از مقایسه آن حضرت علیهالسلام واستالین، رهبر شوروی میپرسد میگوید: «از من میپرسند استالین انسان کبیر است یا علی علیهالسلام ؟ هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی علیهالسلام افتخار میکند. از استالین چند سال گذشته است؟ احمقها نمیدانند تاریخ هم مثل انسان، جوانی و پیری دارد. بگذار صد سال از استالین بگذرد، بعد».
نیما و علامه سمنانی
نیما یوشیج، در سال تحصیلی 1307 ـ 1308 در بابل میزیست و در آنجا به محضر مرحوم آیت اللّه آقا شیخ محمد صالح علامه حائری سمنانی راه یافت. نیما چنان شیفته آن عالم دینی گردیده بود که تقریبا هر روز به منزل ایشان میرفت و در فرصتهای مناسب، به خواندن شعرهای خود، یا شنیدن اشعار مرحوم علامه سمنانی میپرداخت. روزی کسی از مرحوم علامه راجع به شعر نیما پرسید، علامه پاسخ داد: «وقتی که آقای نیما شعر خود را میخواند، در من اثر میگذارد. او مطابق قواعد شعری، اشعار نیکویی میسراید. کسی چه میداند، شاید راهی تازه باز کند و در کار خود موفق گردد.» سال بعد که نیما به لنگرود منتقل شد، قصیدهای پنجاه بیتی به سبک کهن برای علامه فرستاد و در آن، از وی قدردانی فراوانی به عمل آورد.
نیما از نگاه جلال
مرحوم جلال آل احمد، سالها با نیما یوشیج همسایه بود و از نزدیک با او، روحیات و شعرش آشنایی داشت. جلال برای شناساندن سبک و نوآوریهای نیما در شعر فارسی تلاش کرد و چند مقاله نوشت. او در مورد نیما سخنان فراوانی دارد که بخشی از آن چنین است:
مشکل نیما در بدعتی است که آورد؛ بدعتی در شعر، مشکلی در وزن و شکل شعر و مشکل دیگری در معنا، در مفهوم آن.
نیما شاعر زمانه ماست، شاعری در تکاپوست، در جست و جوی زیبایی است، در پی بیان تازهای از حیات دوران ماست.
دفتر شعر فارسی، افتخاری را که نیما به شعر تنگمایه معاصر داد، به فراموشی نخواهد سپرد.
نیما و امام علی علیهالسلام
علی کیست؟
نیمایوشیج به امام علی علیهالسلام ارادت ویژهای دارد. او امیرمؤمنان را با صفتهای محمود، عابد و معبود میستاید. نیما، علی علیهالسلام را مقصود از آفرینش آفریدگان، و تنها «بود» عالم هستی میداند و در این باره میسراید:
محمود، علی، عابد و معبود، علی است وز جمله آفریده مقصود علی است
گفتی که علی که بود؟ فاشت گویم بودی به میان نبود، ور بود علی است
مهر علی علیهالسلام
مهر و محبت داشتن به اهل بیت علیهمالسلام ، کلید نجات و راه حل همه مشکلات است. در این میان، مهرورزی به امام علی علیهالسلام که عصاره خوبی هاست، رستگاری آدمی را در پی دارد و هلاکت، سرانجام دشمنی با آن حضرت علیهالسلام است. نیمایوشیج درباره مهرورزی به امام علی علیهالسلام سروده است:
صد بار شکست و بست و در هم پیوست تا نام علی علیهالسلام مرا در آیینه ببست
من بگسلم از تو با جفای تو ولیک از مهر علی علیهالسلام دلم نخواهد بگسست
آوای یا علی علیهالسلام
گفتی ثنای شاه ولایت نکردهام بیرون ز هر ستایش و حدّ و ثنا علی است
چونش ثنا کنم که ثنا کرده خداست هر چند چون غلات نگویم خدا، علی است
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت لیکن چو نیک درنگری، پادشا علی است
گر بگذری ز مرتبه کبریای حق بر صدر دور زودگذر، کبریا علی است
بسیار حکمها به خطامان رود، ولی در حق آنکه حکم رود بی خطا علی است
گر بیخود و گر به خوداینم ثناش بس در هر مقام، بر لبم آوای یا علی است
راه سلامت
نیمایوشیج، راه سلامت را در گریز از شیطان، این سرچشمه همه بدیها و پلشتیها میداند. او معتقد است که شیطان، بارها و بارها به سراغ آدمی میآید و میخواهد او را بفریبد، ولی هیچ گاه نباید به او دل بست و سخنانش را پذیرفت؛ راه سلامت در زندگی، دوری گزیدن از شیطان و چشم و گوش بستن برسخنان اوست. نیما میسراید:
شیطان به در توکوفت، بگریز از او بیهوده به دل هیچ نیانگیز از او
من راه سلامت به تو بنمایم چیست: گوش خود و چشم خود بپرهیز از او