میتوان از موسیقی به عنوان نقطه كمكی برای هرچه بیشتر دنبال كردن داستان فیلم نیز بهرهگیری كرد. در بسیاری از فیلمها، از موسیقی به درستی برای كشش نمایشی استفاده میشود. موسیقی میتواند اوج نمایشی فیلم را ترسیم كند، صحنههای سرشار از شادی درونی یا هیجان عمیق را گستردهتر و ژرفتر سازد تا تماشاچی هرچه بیشتر با آن درگیر شود.
به گزارش سرویس نگاهی به وبلاگهای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نویسنده وبلاگ "گراند سینما" به نشانی http://cinema30.mihanblog.com در ادامه نوشته است: هنگامی كه موسیقی عهدهدار ایجاد كششهای نمایشی میشود كه تصویر از بیان كردن مفهوم فیلم ناتوان باشد. در فیلمهای دوران صامت، گونه ابتدایی این طریق استفاده از موسیقی زیاد دیده شده است.
"زفیره لی" در فیلم رمئو و ژولیت با بهكارگیری موسیقی "نینو روتا" پافشاری بر روی عبارات متن ادبی شكسپیر، سیمای بیرونی فیلم را بسیار غنی ساخت.
"كاوالكانتی" در فیلم ملودی حروف میگوید: "والتر رومن" میخواست اوج هیجان جنگ را با كاربرد تفنگها در فصل جنگ بالا ببرد. از این رو نمای درشت یك زن را به كار گرفت كه از ترس در حال لرزیدن بود و به دنبال آن، یك رشته صلیب سفید تدوین شده بود. در همان آن همه صداهای فیلم از میان رفت و سكوت مطلق حكمفرما شد و پس از آن بار دیگر موسیقی آغاز شد. بدین روال، او از سكوت به مصابه بزرگترین سلاح بهرهگیری كرد و اوج نمایشی فیلم را با آمیزهای از سكوت و موسیقی بالا برد. بدین ترتیب، موسیقی توانست با آفرینش یك كشش نمایشی، كلام را از میان ببرد و خود را جایگزین آن كند.
در فیلم "جانی تفنگش را برداشت" به كارگردانی " دالتون ترومبو" در صحنهای كه جانی پیش از رفتن به صحنه جنگ برای واپسین بار نامزدش را در ایستگاه قطار میبیند، مارش نظامی شنیده میشود. گفتوگو میان این دو نفر كم كم مفهوم خود را از دست میدهد و تبدیل به صداهای نامفهوم میشود و در پایان، ترومپها با نواختن مارش نظامی جای گفتوگو را میگیرند و ما تنها میتوانیم لبهای آنان را ببینیم كه حركت میكنند. موسیقی نظامی، نماینده جنگ است كه جایگاه خود را در جداسازی این دو از هم به خوبی نشان میدهد.