صادقي عكاسي است به «ناآرامي» خو كرده و آرام گرفته؛ حرفهاي فراواني براي گفتن دارد كه با وجود عكسهاي فراواني كه از صحنههاي جنگ و انقلاب گرفته، ناگفته مانده است...
شايد همينهاست كه وقتي به حرفهاي نگفتنياش اضافه ميشود، سيلابي از كلمات و احساسات خروشان را بر قلم و دفترش روان ميكند و مجال روان گفتن و نوشتن را از او ميگيرد!
گاهي به چندين جمله پيدرپي او يك «فعل» بيشتر نميرسد و گاهي به چندين مفهوم ذهنش يك «كلمه» .... «فعلي» كه كارهاي زيادي بر عهده اوست و «كلمهاي» كه ... جنگ هم همين جور بود
هنر عكاسي هنر تجربه احساسات است كه با انگيزههاي دروني براي رسيدن به درياي درون انسانها داستان خود را بيان ميكند و احساسات را براي نياز هويت جمعي برميانگيزاند؛ در حقيقت در تركيب تصاوير احساس عكاس راه پيدا ميكند. عناصر زيباييشناسي سالهاي دفاع مقدس ايران در درون آدمهاي درگير جنگ بود. به همين دليل بستن قاب براي عكاس سخت بود كه به سادگي بتواند جهانبيني خود را در ظاهر خشونتهاي جنگ جستوجو كند؛ عكاس جنگ با قرار دادن خود در وسط ميدان نبرد درباره آنچه اتفاق ميافتد از طريق تصاوير عكسها ارتباط برقرار ميكند و اين ارتباط و گفتوگوي خاموش درباره جنگ است كه باعث ميشود عكاس در صحنه جنگ با تمام احساس خود همه اطراف را نگاه كند و با ديدن رنجها و دردهايي كه به واسطه اصابت گلولهها ايجاد ميشوند، از درون ذهنش درونيات مردان درگير جنگ را بر روح و روان انسانهاي ديگر مينشاند.
شرايط عكاسي در جنگ دشوار است؛ چرا كه براي رسيدن به موقعيت باطن جنگ همواره بايد در مركز جنگ بود تا با احساس درون خود شرايط غيرقابل تحمل انسان درگير جنگ را احساس كرد و آن احساسها را در وضعيت قابل باور در تركيب قابهاي عكس قرار داد و اين عكاس جنگ است كه بهعنوان يك شاهد با عكسهاي خود گواه باورهاي انسان درگير جنگ است كه در ميان انواع خطرها و تراژديها غرق ميشود. عكاس جنگ، با شكافتن احساسها و انگيزههاي «انسان درگير جنگ» آن را در شرايط طاقتفرسا در تركيبهاي عكس خود بروز ميدهد و اين عكسها با غلبه بر احساسات مردمي كه دور از صحنههاي جنگ به سر ميبرند، آنها را از حالت بيتفاوتي خارج ميكند و برميانگيزاند.
به اين نكته هم اشاره كنيم كه بدترين چيز در اين احساس آن است كه عكاس بهدنبال منفعت باشد. در حقيقت آن عكاسي كه از باورهاي خود دست بكشد، با هتك حرمت انسان درگير جنگ، نقش خود را توجيه ميكند. وجود عكاس جنگ در صحنه جنگ بخشي از نبرد با دشمن است كه با عكسهاي خود از رنجها و مرگها و پيروزيها، در بيداري انسانها تأثير ميگذارد و به همين دليل است كه عكاس جنگ بايد نزديك سوژه باشد تا عكسهايش مؤثر واقع شوند. براي همين است كه عكاس جنگ بايد با درك عميق آنچه بر سر مردم ميآيد و آنها را وادار به مقاومت ميكند، از ژرفناي وجودش در تركيب قاب عكس نفوذ كند و اين ذهنيت عكاس جنگ كه در زاويه ديد او و نوع نگاهش تجلي يافته، ميتواند جوهره انسان درگير جنگ را طوري در تركيب عكسها توصيف بكند كه چشمهايي با ديدن آن تصويرها در احساسات مردان جنگ شريك بشوند. در حوادث هشت سال جنگ و تهاجم بر ايران اين عكاسان بودند كه با نگرش در چهرههاي انسانهاي درگير مقاومت و ثبت آنها شكوه ارزشها را قاب ميگرفتند.
مسئوليت واقعي يك عكاس در جنگ اين است كه در ميان فجايع و تراژديهاي جنگ با بيان تصويري مؤثر، در قضاوت براي تاريخ نيز مؤثر باشد. هر چند تمامي صحنههاي جنگ خشن و ويرانكننده است اما دوربين عكاس جنگ ميتواند لحظههاي انساني را نيز ثبت كند و من به عنوان يك عكاس با احساسي كه در جنگ تجربه كردهام، برانگيختن احساس انسانها براي جبران ويرانيها را از توانايي عكاسي جنگ ميدانم و ميتوان گفت شاخصه مهم عكاسي در جنگ برانگيختن و ثبت احساس انسان درگير جنگ است. اين دگرگوني در عكاسي سالهاي دفاع مقدس، به پشتوانه مقاومتها و تأثيرگذاري انسانهاي درگير جنگ بود كه ذهنيات اعتقادي و ايمان و فرهنگ خود را در تمامي صحنههاي دفاع مقدس به همراه داشتند و اين، تنها رمز نهفته در درون آدمهاي درگير سالهاي جنگ بود كه دفاع ملت ايران را با همه جنگهاي دنيا متفاوت ميكرد و امروز با گذشت سالها از پايان جنگ بايد به عكاساني كه در سالهاي جنگ قاب عكسها را بستهاند پرداخته شود.
در اين ارتباط عكاسان جنگ با زحمات زيادي كه در كشف و ثبت تصويري رفتارهاي نيروهاي درگير جنگ عمل كردهاند شناخته شدهاند. در آن سالهاي جنگ تنها بهرهگيري از ابزار دوربين عكاسي در ميدان جنگ كافي نبود؛ زيرا ميدانهاي دفاع مقدس ما زيبايي درونش را حبس و پنهان ميكرد و براي آشكار كردن اين زيبايي نيازمند كشيدن زحمات زياد ميشديم و اين اعتبار عكاسان جنگ است كه سايه احساساتشان بر تصوير عكسهايشان احساس ميشود. آنها براي بستن قاب اين زيبايي پنهان در تركيب مناسب با باورهاي عاشقانه مردان خاكريزهاي دفاع مقدس همنفس شدند. در سالهاي جنگ با احساسات عاشقانه دو انسان روبهروييم، يكي اسلحه به دست شليك ميكرد و ديگري با دوربين عكاسي با بستن قاب عكس شليك ميكرد و هر دو در آن فضاي خشن جنگ تجسم عشق واقعي بوده و در كنار هم قرار گرفتهاند.
عكاس جنگ واقعاً بايد عاشق باشد تا زاويه عكسهايش مانند جهتگيري مردان درون خاكريزها براي رسيدن به آرزوهاي كشورش مؤثر باشد و اينجا هيچ ذهن مادياي نميتواند زيبايي پنهانشده در خشونتهاي ظاهري جنگ را درك كند و تنها آيينه روح عكاس جنگ است كه به دنبال زيبايي و جستوجوگر احساسات ناب زيباييشناسانه مردان جنگ است.
و عكاس بدون درك عاشقانه و ارتباط گرفتن با حقيقت زيباييهاي دفاع مقدس، نميتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار كند.
عكاس از درون ذهنش درونيات مردان درگير جنگ را بر روح و روان انسانهاي ديگر مينشاند.