نهاد حسبه در تاریخ حكومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشكیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شكلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشكیل این نهاد را به زمان پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شكلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیكتر مىداند .
واژههاى كلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منكر
حسبه یكى از تشكیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده كه وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احكام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشكیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن كه هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیكترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منكر داشته است . این نكته در اولین رسالههایى كه در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اكنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . كتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاكم علوى و زیدى مسلك طبرستان و نیز «احكام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در كتاب «احكام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است كه وى سعى كرده است امر به معروف و نهى از منكر را تقریبا منحصر در یك نهاد حكومتى، یعنى سازمان حسبه، كند و از حسبه تعریفى كاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است كه آن معروف ترك شده و نهى از منكرى است كه آن منكر آشكار شده است» (1) گرچه كاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت كه ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملكرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منكر مىكردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا كرده و هر گروه با توجه به یك یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه كه در این مقاله مورد تاكید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یك سازمان و نهاد حكومتى است، نه رفتارهایى كه بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارك و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حكومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاكى از آن است كه پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مكه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى كه بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است كتانى در كتاب نظام الحكومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت كه گفته كتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مكه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه كرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز كرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى كتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اكرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند كه عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود كه دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین كسى است كه این نظر را ابراز كرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تكرار كردهاند . (5)
اما درست آن است كه شكلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه كه این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یك اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است كه بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است كه بسیارى از سخنان و عملكردهاى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منكر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است كه پس از شكلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاكمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است كه ظهور تشكیلات حسبه به دوره امویان و زمان حكومت هشام بن عبدالملك (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملك (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد كه اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حكایت از كاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه كاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى كه در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى كامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت كه اولین نشانههاى كاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حكومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى كه این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شكلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملك (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است كه پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در كوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىكند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود كه در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در كوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه كوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید كرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم كه منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزكریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریك مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یكى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «كرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین كسى مىدانند كه منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سركوب مخالفان خود كه وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشكیلاتى كه مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى كند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه كه به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شكنجه و مجازات كنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و كسانى كه صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سركوبى مخالفان، تشكیل سازمان حسبه نبوده است، بلكه با تقویت نیروى نظامى یا تشكیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است كه وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى كه كلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد كه در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود كه براى رضاى خداوند و كسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از كسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است كه محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منكر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندكى از كاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یك نظام ادارى نوپا، به آغاز حكومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود كه در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد كه در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاكى و با شهرسازى نوین، در اندك زمان به مركز بزرگ مبادله كالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است كه چنین شهرى نیاز به سازمانى كارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تكیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملك، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، كار خود را آغاز كرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالكى قیروان بود كه در حكومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود كه مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار كرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احكام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشكوال كه در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یكى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احكام حسبه گماشته شد كه نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احكام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى كه به صراحت از حسبه و محتسب یاد كرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . كتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) كه هر دو به كوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به كوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الكامل فى التاریخ، به كوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشكوال، خلفبن عبداالملك: الصلة، به كوشش فرانسیسكو كودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الكبرى، به كوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوكى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للكتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفكر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: كتاب جمل من انساب الاشراف، به كوشش سهیل زكار و ریاض زركلى (بیروت، دارالفكر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مكتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالكتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به كوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مكتبة الخانجى و المكتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالكریم: الانساب، به كوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- كتانى، عبدالحى: نظام الحكومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلكتاب العربى، بىتا .)
كحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالكى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به كوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به كوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به كوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal، Journal Asiatigue، 1931، 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحكام السلطانیه، به كوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالكتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى كتانى، نظام الحكومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالكتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذكر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ك: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مكتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا كحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوكى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الكتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، كتاب جمل من انساب الاشراف، به كوشش سهیل زكار و ریاض زركلى (بیروت، دارالفكر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ك: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ك: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الكبرى، به كوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ك: احمدبن على نجاشى، رجال، به كوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ك: عبدالكریم سمعانى، الانساب، به كوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالكتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام كه علیه منصور عباسى قیام كرد و در سال 145ه در باخمرا كشته شد .
14 . ر . ك: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الكامل فى التاریخ، به كوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفكر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و كان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و كان محتسبا، فیه دعابة و كان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ك: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به كوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالكى، ریاض النفوس، به كوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به كوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مكتبة الخانجى و المكتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به كوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملكبن بشكوال، الصلة، به كوشش فرانسیسكو كودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به كوشش محمودعلى مكى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal، Journal Asiatigue، 1931، 1934