مقاله ها
نویسنده : علیرضا - بهشتى
بازدید : 582

  معیارها و کارکردهای نقد اجتماعی در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی  
  
چیزی که در فرهنگ غرب به نام نقد اجتماعی با آن آشناییم از نیمه دوم سده بیستم به عللی، از جمله بحران ها و تنش های اجتماعی که در اروپا و امریکا راه و روش و سیاستگذاری ها را به چالش کشید، از اهمیت بیشتری برخوردار شد.

یکی از بهترین کسانی که در این باره مطلب نوشته، فیلسوف سیاسی امریکایی است به نام مایکل ولزر که از او یک کتاب درباره تساهل به فارسی ترجمه شده اما کتاب های دیگر او ترجمه نشده است. این فیلسوف امریکایی، یک فیلسوف اخلاقی و اجتماعی و سیاسی است. باید توجه داشت که در سپهر معرفتی غرب، اخلاق همه قلمرو بایدها و نبایدها را در برمی گیرد و در نتیجه فلسفه سیاسی هم بخشی از فلسفه اخلاقی محسوب می شود. ولزر کتاب هایی درباره نافرمانی اجتماعی، جنگ عادلانه و غیرعادلانه نوشته و در زمینه نقد اجتماعی یک کتاب کوچک به نام تفسیر و نقد اجتماعی و یک کتاب بزرگ با عنوان مجمع منتقدان دارد که من امروز از آن کتاب کوچک برای بحثم استفاده می کنم.

اما اهمیت این بحث چیست؟ همه ما کم و بیش تاریخ را مطالعه کرده ایم. به خصوص وقتی به تاریخ تمدن ها نگاه می کنیم به طور طبیعی برای ما این سوال پیش می آید که چرا تمدن ها به وجود می آیند، رشد می کنند، دچار اضمحلال می شوند و سقوط می کنند. چرا این سوال اهمیت دارد؟ چون به عنوان یک ملت این سوال برای ما مطرح است که در چه مسیری حرکت می کنیم و آیا جامعه ما رو به زوال است یا به سوی رشد و پیشرفت در حال حرکت است. باید توجه داشت که پاسخ به این گونه سوال ها نه از یک رشته علمی خاص برمی آید و نه با یک نظریه می توان به تمام سوال ها پاسخ داد. بنابراین آنچه مطرح می کنم یک رهیافت به این مساله محسوب می شود. نقد اجتماعی راهی را نشان می دهد که بتوانیم براساس آن ابزارهایی را ابداع کنیم که پویایی اجتماع و جامعه را تضمین کند. در همین دوران زندگی خود ما دیدیم که امریکا به عنوان قدرتمندترین کشور جهان بارها دچار بحران های بسیار بزرگ شده که بسیاری از افراد گمان کردند نشانه های اضمحلال آن است و می گفتند از امریکا چیزی جز پوست شیر باقی نمانده. اما بعد از مدتی دیدیم که دوباره تجدیدقوا کرده و به حیات خود ادامه می دهد.

 

این سوال مطرح هست که چرا امریکا توانست از بحران ها بیرون بیاید ولی مثلاً کشور همسایه ما نتوانست؟ و به طور کلی تر، چرا یک تمدن می تواند از بحران ها پیروزمندانه بیرون بیاید ولی تمدن دیگر نمی تواند؟

شاید یک پاسخ به این سوال این باشد که کشورهای پیشرفته توانسته اند سازوکارهای مناسب را در درون خودشان تعبیه کنند که به بازبینی و ارزیابی مستمر خودشان بپردازند، این یک اصل مهم است. شما اگر برای حیات هر سازمانی به این اصل مهم توجه نداشته باشید باید در انتظار مرگ آن سازمان باشید.

 

این اصل مهم که براساس تجربه بشری به آن دست یافته ایم در میان تعالیم دین اسلام و ادیان توحیدی پیش از اسلام نیز مطرح شده است. در دنیای مدرن سازوکارهای مختلفی را برای آنها تعبیه کردند. نقش رسانه ها در امر نظارت اجتماعی با تمام اشکالاتی که بر آن وارد است، در این زمینه بسیار پررنگ است.

 

در غرب رسانه ها به عنوان چشم عمومی تمام حرکات دولتمردان و غیردولتمردان را زیرنظر دارند و تجزیه و تحلیل و افشا می کنند. همین طور NGOها (سازمان های غیردولتی) رشد بسیار بالایی در جوامع غربی داشته اند و نقش مهمی در این زمینه ایفا کرده اند. روشنفکران نیز بخشی از این چشمان مراقب اجتماع به شمار می روند. آنچه که ما به عنوان روشنفکری و روشنفکران در غرب می شناسیم در حقیقت چهره ای از همان نقد اجتماعی است. ولزر اعتقاد دارد برخلاف آنچه که در عصر روشنگری و به خصوص در سده 20 مطرح شد، روشنفکر کسی نیست که از جامعه خود فاصله بگیرد و از بیرون به امور جامعه نگاه کند و بعد زبان به نقد بگشاید.

 

همچنین روشنفکر از یک جامعه دیگر نمی تواند به جامعه دیگر برود و بدون آنکه وارد تاروپود گفتمانی آن جامعه شود به نقد آن بپردازد و روشنفکران، یا به تعبیر درست تر منتقدان اجتماعی، زمانی موفق بوده اند که توانسته باشند با جامعه مورد نقد خود رابطه همزبانی برقرار کرده باشند و به یک نوع مفاهمه رسیده باشند و به موقعیتی دست یافته باشند که جامعه آنها را از خود بداند. برای همین از دیدگاه ولزر تمام پیامبران هم در شمار منتقدان اجتماعی محسوب می شوند.

 

ولزر در خلال مباحث کتاب خود علل موفقیت اکثر پیامبران و عدم موفقیت تعدادی از پیامبران بنی اسرائیل را از همین دیدگاه بررسی می کند. از این دیدگاه روشنفکری یک جایگاه خاص با پیشینه خاص و برای افرادی خاص نیست، بلکه منتقدان اجتماعی همه کسانی هستند که دل نگران وضعیت جامعه خودشان هستند و در درون اجتماع به تکاپو برای اصلاح آن مشغول هستند. ولزر می گوید؛ «نه به طور کامل خارج از روابط قدرت، بلکه به دور از مرکز قدرت و در حاشیه، اما نه در بیرون از متن جامعه.»

 

در سال 1374 در زمان پرداختن به پایان نامه دکترای خود وقتی به این مباحث ولزر رسیدم در حین کار ناگهان این جرقه به ذهنم رسید که این مباحث به دلایل گوناگون و به دلیل پیوندی که با فلسفه اخلاق دارد و بایدها و نبایدها را مطرح می کند، با بحث امر به معروف و نهی از منکر بسیار نزدیک است. یکی از آخرین بحث های تفسیر قرآن شهید بهشتی در مورد امر به معروف و نهی از منکر است که از نظر نوع نگاه بسیار شبیه به مباحث ولزر است، گرچه بسیار زودتر از آن مطرح شده و البته به صورت کامل از موضع دینی به مساله نگاه کرده است. این مباحث با عنوان بایدها و نبایدها در دوره آثار شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر شده است.

من در آن موقع به این نکته رسیدم که ما به عنوان مسلمان با این اصل بسیار مهم چه کار کرده ایم که امروزه به عنوان یک اصل پیش پاافتاده مطرح می شود؟ برخورد ما با این مفهوم بنیادی و اصولی دین بسیار محقرانه است؛ گویی که اصل امر به معروف و نهی از منکر که از مباحث مهم دین ما است و این همه در قرآن و روایات بر آن تاکید شده تنها استفاده اش این است که شحنه و محتسب به نحوه پوشش و ظاهر افراد حساس باشد و تذکر دهد. برخورد ما با این اصول اینقدر تنزل پیدا کرده است.

به راستی این امر به معروف چیست که از ویژگی های مومنان به حساب می آید و در زمره مهمترین ویژگی های جامعه اسلامی است و ادیان پیش از اسلام هم به آن توجه داشته اند؟ این اصل چیست که حسین بن علی (ع) حاضر می شود به خاطر احیای آن جان خود و خانواده اش را به خطر بیندازد؟

متاسفانه چنین به نظر می رسد که گاه حتی حکومت ها هم در بی ارزش کردن این اصل نقش مهمی داشته اند. در گذشته گشت های امر به معروف و نهی از منکر داشتیم و در دولت مرحوم مهندس بازرگان قرار بود وزارت امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شود اما چون شاید تبیین درستی از آن وجود نداشت مسکوت ماند.

من فکر می کنم در پرتو بحث نقد اجتماعی باید یک نگاه دوباره به این اصل داشته باشیم. در پرتو چنین بازتفسیری می توان از آزادی بیان و مطبوعات دفاع کرد به طوری که کمترین خط قرمزها برای آن در نظر گرفته شود. جوامع، سازمان ها و حکومت ها اگر در درون خود سازوکار مناسب را برای ارزیابی مستمر تعبیه کرده و عیوب کار خود را ببینند طبیعی است که در بحران ها نواقص کار خود را دیده و می توانند در پی چاره جویی باشند. اگر یک جامعه یا یک حکومت فکر کند که نیازی به انتقاد ندارد یا اینکه بخواهد انتقادهای اساسی از آن نشود، باید مطمئن باشید که این حکومت رو به اضمحلال می رود و اگر دچار فروپاشی نشود باید تعجب کرد.

امر به معروف و نهی از منکر در تعالیم اسلامی یک چنین جایگاهی دارد. به همین دلیل است که امر به معروف و نهی از منکر به لحاظ وجوب بر همه واجب است و همه افراد مکلفند که امر به معروف و نهی از منکر بکنند.

 

در آیه «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» (104 آل عمران) سه مساله مطرح شده؛ دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر. در این زمینه شهید دکتر بهشتی در این سه محور به طور مفصل بحث می کند. این بحث به دنبال آیاتی از سوره آل عمران که در باب وحدت مسلمانان و اعتصام به ریسمان الهی توصیه شده مطرح می شود. این بحث به عنوان آغاز امر به معروف و نهی از منکر در قرآن مطرح می شود چون قرآن می گوید بعد از اینکه این جدایی ها در میان شما از میان رفت و احساسات قومی و قبیله ای و به هم پیوستگی های کاذب را فراموش کردید، حالا از مسلمانان می خواهد که از شما انسان های پراکنده باید امتی به وجود آید که دارای هدف و رهبری باشد با این مشخصات؛ دعوت به سوی نیکی کند، وقتی قدرت دارد به معروف امر و از کارهای ناشایسته نهی کند و چنین جماعتی رستگار است و اینها هستند که می توانند پیشرفت کنند. در ادامه بحث ترجیح می دهم سخنرانی شهید بهشتی را از متن کتاب بخوانم؛

 

«دعوت به خیر یعنی چه؟ آیا دعوت به خیر به این صورت است که مثل آدم های خودستا دائماً قلم به دست بگیریم، منبر برویم، سخنرانی کنیم و بگوییم این ما هستیم که این امتیازات را داریم؟ آیا منظور از دعوت اسلام این است؟ اینکه مشمئزکننده است. یعنی واقعاً اسلام گفته آهای مسلمان ها، آهای اوس و خزرجی ها که مسابقه در افتخارات قومی را شروع کردید و می خواهید دو مرتبه از این راه کینه های دیرینه را زنده کنید، رها کنید امتی باشید که دعوت به خیر کنید یعنی به جای حماسه سرایی درباره افتخارات قومی حالا بیایید در زمینه قرآن، اسلام، پیامبر و علی بگویید. آیا منظور از دعوت به خیر این است یا آن است که امام(ع) به شیعه می گوید که مردم را به خویشتن و راه خویشتن دعوت کنید با غیرزبانتان؟ کدام یک از اینها؟» (ص 38). و بعد اضافه می کند که «مطمئن باش آن تعلیمات دینی و تبلیغات دینی که صرفاً آهنگش کوبیدن کمونیسم باشد به دلها نخواهد نشست. کاری کن که در پرتو اسلام زندگی انسانی تر و اسلامی تر و بهتر و یکتاپرستانه تر و با عدل و داد همراه تر در برابر جوان جست وجو گر بنهیم والا چقدر در گوش آنها بخوانیم. او یک خبر در روزنامه می خواند، یک تصویر در روزنامه می بیند، یک گزارش در تلویزیون می بیند، یک فیلم در فلان جا می بیند، از زندگی دیگران و وضع دیگران مطلع می شود و دلش در خانه دیگران است هرچند تنش در سرزمین ایران باشد. چرا با واقعیات شوخی می کنیم چرا نمی خواهیم لمس کنیم که دعوت به خیر در اسلام شاید ده درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از 90 درصدش به عمل بود» (ص 39)

در مساله نقد اجتماعی این سوال برای ما پیش می آید که ملاک نقد چیست و با کدام معیارها باید نقد کرد. ما از کجا بفهمیم که چه کاری خوب و چه کاری بد است. در واقع بحث امر به معروف و نهی از منکر در کنار بحث حسن و قبح موضوعیت می یابد، یعنی مهمترین بحث در علم اخلاق و سوال این است که شناخت این ملاک و معیارها به عهده چه کسانی است و آیا همه به این شناخت دسترسی دارند یا خیر؟ عین این بحث در بحث نقد اجتماعی در بحث اخلاق غرب مطرح است.

در فلسفه اخلاق و کلام اسلامی ما دو گروه اشاعره و معتزله را داریم. اشاعره در مقابل افراط و تفریط هایی که معتزله در نشان دادن اینکه اصولاً ملاک و معیارهای اخلاقی در سنجش خوب و بد چیزی است که به عهده انسان ها و عقل آدمی است و این که ممکن است فهم این مسائل از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت باشد، قد علم کردند و گفتند خوب و خیر چیزی است که خدا به آن امر کرده و بد و شر آن است که خدا از آن نهی کرده و شناخت آن هم از طریق کتاب خداست. امامیه یا عدلیه این مساله را مطرح کردند که اصلاً و اساساً باید یک چیز خوب و بد باشد و بعد از آن خداوند فرمان دهد که انجام دهید یا ندهید و اینکه خداوند به امر شر دستور نمی دهد.

 

مساله این است که همه ما دارای هر درجه از تفکر و پیچیدگی فکری باشیم در حد شهود اخلاقی می توانیم بفهمیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. به محض اینکه این شهود وارد مرحله تبیین بشود اختلاف نظر بین ما شروع می شود.

 

مایکل ولزر می گوید؛ اگر به شما بگویند در یک گوشه دنیا، جایی که شما هیچ اطلاعی از آن ندارید، پلیس امنیتی شبانه به منزل افراد می ریزد و افراد را تفتیش می کند، شما بلافاصله احساس مشمئزکننده ای خواهید داشت که این در سطح شهود اولیه اخلاقی است. حالا اگر از شما دلیل بخواهند، شما وارد مرحله تبیین می شوید و هر کدام استدلال جداگانه دارید. حتی کسانی که طرفدار این باشند که پلیس حق تفحص را دارد هم با اصل بد بودن و قبیح بودن چنین کاری موافقند، منتها می گویند که یک شر ضروری است.

علاوه بر این بر طرح مساله حسن و قبح ذاتی افعال، مرحوم شهید بهشتی نکته جالب توجه دیگری را در این زمینه مطرح می کند. گاهی داوری های اخلاقی به شکل بسیار بسیط هستند. به این مثال توجه کنید؛ مثلاً همه قبول داریم که امانتداری یک عمل خوب است. تا اینجا داوری بسیار آسان است. ولی اگر فردی نزد شما یک شمشیر برنده را امانت گذاشت و شما متوجه می شوید که او می خواهد با این سلاح فردی را به ناحق بکشد، بلافاصله در یک داوری پیچیده تر قرار می گیرید؛ از یک طرف امانتداری و از یک طرف کشته شدن یک فرد بی گناه.

حالا فرض کنید موقعیت هایی را که ارزش های اخلاقی به اینها افزوده شود و در موقعیت های پیچیده تری قرار بگیرید. در این صورت نه فقط به لحاظ کمی بلکه به لحاظ کیفی هم عوامل مختلفی وارد قضاوت اخلاقی ما می شوند و عوامل زیادی را باید در نظر بگیریم. آیا همه ما این توانایی را داریم که همیشه این کارها را انجام دهیم؟ با دقت به اطراف می بینیم که برخی تواناتر و برخی ناتوان ترند. آیا عقل بشری در همه موارد توان داوری اخلاقی صحیح را دارد؟ فلاسفه اخلاق بیش از 2500 سال است که درباره این مباحث بحث می کنند ولی اکثر آنها اذعان دارند که توانایی های عقل بشری محدود است.

ادبیات اسلامی ما، عقل بشری را به عنوان پیامبر درونی و وحی را به عنوان پیامبر بیرونی مطرح می کند. عقل بشری هرچند که قادر است مشکلات بشری را حل کنند ولی کافی نیست. اینجاست که نیاز به تعقل در پرتو وحی مطرح می شود. اما علاوه بر دشواری هایی که در داوری اخلاقی پیش می آید، در پایبندی و نیز در اعمال آن در جامعه مشکلات بسیارند. در این رابطه است که شهید بهشتی به آیه 17 سوره لقمان اشاره می کند که من فرازهایی از کتاب بایدها و نبایدهای شهید بهشتی را می خوانم؛

«ای پسرک من مواظب نماز باش، نماز، آن نماز سازنده، به معروف و نیک فرمان ده، با منکر و ناشایسته مبارزه کن و دیگران را از کار ناشایست بازدار. و اگر ناراحتی و مشکلی در این راه به تو رسید در برابرش شکیبا باش. معلوم است که اگر انسان بخواهد حق بماند و برنامه زندگی اش امر به معروف و نهی از منکر باشد دیگر زندگی و رختخواب پر قو برایش باقی نمی ماند بلکه مصیبت ها و حادثه ها دنبال آن است.» من فکر می کنم در دورانی که ما هستیم توجه به امر به معروف و نهی از منکر در زنده نگه داشتن جامعه اسلامی ما از مسائل مهمی است که باید به آن پرداخته شود. این اصل مظلوم را باید از این مظلومیت درآورد و به راستی احیا کرد. این کار مهم با اعلامیه و سخنرانی و تشکیل ستاد و کارهایی از این قبیل حل نمی شود و باید راهکارهای مناسب و قانونی برای این کار فکر شود و فهم درست از این مطلب مطرح شود.

 

بحث در این موضوع بسیار گسترده تر از آن است که در یک جلسه فشرده مطرح شود، اما به قول مایکل ولزر ممکن است که نشود بهترین قصه دنیا را تعریف کرد ولی گفتن قصه بهتر از آن است که انسان دیگر قصه تعریف نکند. شاید مراجعه به بحث های تفسیری شهید بهشتی بتواند آغازگر یک کار جدی و عالمانه در این زمینه باشد.
 
 


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود