اخبار
منبع : blog.tafrihi.com

سریال «موج و صخره» فاقد لحن كمدی است

طنز تلویزیونی در سال‌های اخیر روند پر اُفت و خیزی را طی كرده و گرفتار آفت‌های فراوانی شده؛ فیلم‌نامه‌های كم‌مایه و فاقد خط داستانی منسجم، شوخی‌های دم‌دستی، جدی نگرفتن مقوله‌ی بازیِ كمدی، سهل‌انگاری در كارگردانی و مشكلات ریز و درشت دیگر باعث شده تا «ساده انگاری» تبدیل به ویژگی اصلی طنزهای تلویزیونی در این سال‌ها شود. این سوءتفاهم آفت اصلی كمدی‌های تلویزیونی است. حتا استعدادهایی مثل عطاران كه با كارهای اول‌شان خوب ظاهر شدند، در كارهای بعدی دچار تكرار و «ساده انگاری» شده‌اند. در این میان بعضی از نویسندگان و سازندگان تلاش می‌كنند با نگاه جدی به مقوله‌ی طنز تلویزیونی، فضاهای تازه‌تری را تجربه كنند.
«موج و صخره» یكی از سریال‌‌های كمدی عید امسال است. دومین كار مجید صالحی در مقام كارگردان. صالحیِ بازیگر برای مخاطب تلویزیون كاملاً شناخته شده است، اما نقد و بررسی دومین تجربه‌ی كارگردانی‌اش بعد از سریال «سه در چار» نشان می‌دهد كه بهتر است در مقام بازیگر جلوی دوربین بماند یا به عنوان یك كارگردان مستعد، پشت دوربین هم به كارش ادامه دهد.

اول. «موج و صخره» چند خط داستانی را به شكل موازی روایت می‌كند. چاووش (مجید صالحی) و صدف (زیبا بروفه) برای ماه عسل عازم كیش‌اند. صدف قصد دارد مدیریت كارخانه‌ای را كه عمو امجد ـ شوهرعمه‌ و سرپرست صدف، به سامان رسانده، به چاووش واگذار كند. عمو امجد مظفر را اجیر كرده تا در طول سفر بی‌عرضه‌گی چاووش را به صدف ثابت كند.

طنز تلویزیونی در سال‌های اخیر روند پر اُفت و خیزی را طی كرده و گرفتار آفت‌های فراوانی شده؛ فیلم‌نامه‌های كم‌مایه و فاقد خط داستانی منسجم، شوخی‌های دم‌دستی، جدی نگرفتن مقوله‌ی بازیِ كمدی، سهل‌انگاری در كارگردانی و مشكلات ریز و درشت دیگر باعث شده تا «ساده انگاری» تبدیل به ویژگی اصلی طنزهای تلویزیونی در این سال‌ها شود. این سوءتفاهم آفت اصلی كمدی‌های تلویزیونی است. حتا استعدادهایی مثل عطاران كه با كارهای اول‌شان خوب ظاهر شدند، در كارهای بعدی دچار تكرار و «ساده انگاری» شده‌اند. در این میان بعضی از نویسندگان و سازندگان تلاش می‌كنند با نگاه جدی به مقوله‌ی طنز تلویزیونی، فضاهای تازه‌تری را تجربه كنند.
«موج و صخره» یكی از سریال‌‌های كمدی عید امسال است. دومین كار مجید صالحی در مقام كارگردان. صالحیِ بازیگر برای مخاطب تلویزیون كاملاً شناخته شده است، اما نقد و بررسی دومین تجربه‌ی كارگردانی‌اش بعد از سریال «سه در چار» نشان می‌دهد كه بهتر است در مقام بازیگر جلوی دوربین بماند یا به عنوان یك كارگردان مستعد، پشت دوربین هم به كارش ادامه دهد.

اول. «موج و صخره» چند خط داستانی را به شكل موازی روایت می‌كند. چاووش (مجید صالحی) و صدف (زیبا بروفه) برای ماه عسل عازم كیش‌اند. صدف قصد دارد مدیریت كارخانه‌ای را كه عمو امجد ـ شوهرعمه‌ و سرپرست صدف، به سامان رسانده، به چاووش واگذار كند. عمو امجد مظفر را اجیر كرده تا در طول سفر بی‌عرضه‌گی چاووش را به صدف ثابت كند.
خط دوم؛ داستان فرید (علی صادقی) را روایت می‌كند. او یك گولدكوئستی است كه برای پرداخت بدهی‌هایش قصد سفر قاچاقی به دبی را دارد، غافل از این‌كه قاچاقچی مربوطه او را در سواحل كیش پیاده كرده، نه دبی.
خط سوم، ماجرای پیام (نیما شاهرخ‌شاهی) است. یك غریق نجات كه با سهل‌انگاری باعث مرگ یك نفر در استخر شده و حالا از زندگی بریده. خط آخر، داستان پری (الهام حمیدی) دخترِ عمو حشمت (رضا ناجی) است كه یك خواستگار اینترنتی به نام دانیال دارد و علی رغم مخالفت‌های پدرش در كیش با او قرار ملاقات گذاشته.
در طول سریال این ‌خطوط داستانی در هم تنیده می‌شوند و سرنوشت شخصیت‌ها به هم گره می‌خورد. امیرعباس پیام نویسنده‌ فیلم‌نامه سعی كرده تا سراغ فضاهای تازه‌ای برود و در عین طنازی، نقدهای اجتماعی جدی را وارد كارش كند. موضوعات باب روزی مثل ازدواج اینترنتی، شغل فریبنده‌ مؤسسات هرمی، تقابل امید و ناامیدی در فضای امروز جامعه. به عبارت بهتر نگاه سریال به مسائل مهمی مثل شغل و ازدواج، تازه است. مضامین سریال از قصه‌ها بیرون نمی‌زند و تبدیل به شعارهای آزاردهنده نمی‌شود. شخصیت‌ها سیاه و سفید نیستند. به عنوان مثال فرید كه مهندسی شیلات خوانده، اما وارد كار گولدكوئست شده و بدهی بالا آورده، به عنوان یك كاراكتر بدجنس پول‌دوست به مخاطب معرفی نمی‌شود. او یك جوان امروزی است كه برای پرداخت بدهی‌هایش قصد رفتن به دبی دارد. یا پیام كه با سهل‌انگاری‌اش باعث مرگ یك آدم شده، بچه پول‌داری است كه به خاطر علاقه‌ به كشورش در ایران مانده و همراه خانواده‌اش به خارج نرفته. این ویژگی‌های توأمان مثبت و منفی باعث می‌شود شخصیت‌ها با وجود نقطه ضعف‌های آشكار، باورپذیر و دوست‌داشتنی از آب دربیایند. البته بعضی از شخصیت‌ها مثل چاووش فاقد ویژگی و تا حدی منفعل هستند.

دوم. خیلی از طنزهای تلویزیونی فاقد «لحن» كمدی هستند. این نوع سریال‌ها به جای خلق فضاها و موقعیت‌های كمیك، تلاش می‌كنند با اتكا به ادا و شكلك‌های بازیگران، شوخی‌های «دورِ همی» و موقعیت‌های شِبه اسلپ استیك (بزن و بكوب) به هر قیمتی تماشگر را بخنداند. خوشبختانه «موج و صخره» جزو كمدی‌های ـ به قول مسعود فراستی، «ادا شكلكی» نیست. لزوماً مخاطب را به قهقهه نمی‌اندازد، در عوض تلاش می‌كند به شكلی شرافتمندانه لبخندی گوشه‌ لب مخاطب بنشاند. فضای مفرحی را ایجاد می‌كند. به عنوان مثال وقتی پیام از شدت ناراحتی خود به آب می‌زند تا غرق شود ـ فارغ از این‌كه ایده‌ غرق شدن یك نجات غریق ذاتاً طنز است، فرید كه شنا بلد نیست برای نجات پیام به آب می‌زند. پیام كه می‌بیند فرید در حال غرق شدن است، او را نجات می‌دهد. در واقع واژگونی موقعیت قربانی و نجات‌دهنده موقعیت كمیك جذابی می‌آفریند. همه‌ شوخی‌های سریال بامزه نیست، اما خوش‌بختانه وقتی نویسنده و كارگردان در زمینه‌ شوخی‌های بامزه كم می‌آورند، دست به هركاری نمی‌زنند. پا از حدود اخلاق و ادب فراتر نمی‌گذارند و مانند بعضی از سریال‌ها با زیر پا گذاشتن منطق واقع‌نمایانه‌ اثر، شعور مخاطب را زیر سوال نمی‌برند. مخلص كلام این‌كه «موج و صخره» به مخاطبش احترام می‌گذارد. ریتم داستانی اثر بعضی جاها افت می‌كند. سلسله‌ اتفاقات تماشاچی‌ را به دنبال خود می‌كشاند، اما افت ریتم در ارتباط تماشاچی با داستان لطمه وارد می‌كند.

سوم. كارگردانی مجید صالحی شسته و رفته است. داستان را درست روایت می‌كند و دست‌خوش خودنمایی نمی‌شود. این شسته و رفتهبودن از یك طرف حُسن است از طرف دیگر عیب. عیبش آن‌جاست كه فضای كار را به سمت استلیزه شدن می‌برد. فضای استلیزه از گرمی و شیرینی شوخی‌ها می‌كاهد، اما حُسن‌اش در این است كه در «موج و صخره» از پرگویی و اطناب شوخی‌ها كه از نقطه ضعف‌های اساسی بسیاری از سریال‌های طنز است، خبری نیست. در واقع كارگردان، بازیگران را به حال خودشان رها نكرده تا با یك مشت بداهه‌گویی دم دستی و جك‌های اس ام اسی و شوخی‌های دورهمی موقعیت را به آب بندند و آن‌قدر كِش بدهند كه همان یك ذره نمكش هم حل بشود. علی صادقی بر خلاف همیشه متعادل و كنترل شده بازی می‌كند و رضا ناجی شیرینی بازی‌اش در كارهای مجیدی را زنده كرده. شاید بهتر بود صالحی كه مسئولیت سنگین كارگردانی را به عهده دارد در یكی از نقش‌های اصلی بازی نمی‌كرد، اما با این وجود صالحی هنوز هم می‌تواند با اتكاء به بازی‌اش تماشاگر را بخنداند. درآمدن شوخی‌های یك كار كمدی به شدت بستگی به تایمینگ یا همان زمان‌بندی دقیق دارد. به این معنا كه وقتی بازیگر اول كنشی انجام می‌دهد، اگر واكنش بازیگر مقابل درست در زمان مناسب اجرا نشود شوخی از آب درنمی‌آید. كارگردان در این زمان‌بندی نقش اساسی دارد. در «موج و صخره» در بعضی موارد بازیگران موفق می‌شوند یك شوخی را به درستی اجرا كنند، اما گاهی تایم شوخی‌ها و كش آمدن موقعیت به اصل شوخی لطمه می‌زند. در این میان موسیقی سعید ذهنی هم كمكی به شكل‌گیری موقعیت‌های طنز نمی‌كند. موسیقی كه اغلب ارژینال نیست، گزینش مناسبی هم برای موقعیت‌های كمدی و رمانتیك ندارد.

چهارم. كمدی فاقد نگاه نقادانه یك كمدی مرده است. «موج و صخره» سعی می‌كند یك كمدی پوچ و بی‌هدف نباشد، و در عین داشتن مضامین متنوع، شعار ندهد. مضامینی خانوادگی مثل حمایت زن از شوهر و همدلی و همراهی در پیچ و خم‌های زندگی، آسیب‌های اجتماعی مثل ازدواج‌های اینترنتی و شركت‌های هرمی، مضامین ملی و میهنی مثل وطن‌دوستی. ماندن پیام در ایران علی‌رغم مهاجرت خانواده‌اش و یا پیشنهاد دلاور به فرید برای ماندن در این‌جا و به راه انداختن پرورش ماهی از جمله مضامین ملی و میهنی است. گرچه یك اثر كمدی اجازه‌ عمیق شدن مضامین را نمی‌دهد، اما اشارات پنهانی در ناخودآگاه مخاطب اثر خود را می‌گذارد. «موج و صخره» با وجود نقاط ضعف خود، یك كمدی سبك و بی‌مغز نیست و رفتار توهین‌آمیز و سهل‌انگارانه‌ای نسبت به «كمدی» ندارد. ساده و روان و محترم است.


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی



جدیدترین اخبار

نام : *

پیغام : *

 
سیستم تعمیر و نگهداری بهبود - PM