دکتر حمید رضا طالب زاده در همایش «پدیدارشناسی روح هگل پس از دویست سال» گفت: دیالکتیک طریق خاص فلسفه هگل است.
به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز در بخش نخست از همایش «پدیدارشناسی روح هگل پس از دویست سال»، با عنوان «تحلیل پدیدارشناسی روح» که در دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی تهران برگزار شد، دکتر حمید رضا طالب زاده، استاد فلسفه دانشگاه تهرانن به تحلیل «دیالکتیک در تفکر و هگل» پرداخت.
دکتر طالب زاده سخن خود را با اشاره شرطهای شناخت هستیشناختی آگاهی در فلسفه آغاز کرد و گفت: امکان وجودشناختی آگاهی در تاریخ فلسفه بر دو اصل مبتنی بوده است: نخست تعدد عوالم، و دوم تطابق عوالم.
وی در توضیح شرط نخست گفت: شرط اول مبین تفاوت وجودشناختی معلوم از عالم بوده است، زیرا علم صفت ذات اضافه است و بر نسبت عالم به غیر خود دلالت دارد و به همین دلیل تبیین آگاهی بر مبنای یک عالم به تنهایی مقدور نیست.
دکتر طالب زاده شرط دوم را نیز مبین سازگاری میان عالم سوژه و ابژه خواند و گفت: محتوای شرط دوم این است که چنانچه هیچ سازگاری و همانندی میان عالم و معلوم نباشد، علم به معنای انکشاف معلوم برای عالم رخ نمیدهد و در نتیجه آگاهی ناممکن است.
وی از بیان این دو شرط نتیجهگیری کرد: این دو شرط در تاریخ فلسفه بهطور تلویحی مورد قبول فلاسفه بودهاند تا در دوره جدید بحث تطابق عوالم مورد تردید قرار گرفت و متعلق علم به شأنی از شؤون واقعیت فروکاسته شد.
دکتر طالب زاده سپس به بحث از تقلیل رخ داده در فلسفه جدید بهخصوص در شرط دوم پرداخت و گفت: دامنه این فروکاهش به تعدد عوالم نیز سرایت کرد و بعد از کانت و در ایدئالیسم آلمان سوژه محض یگانه بنیاد آگاهی تلقی شد. طبعاً بر عهده این فیلسوفان بود تا امکان استنتاج کثرات آگاهی را از وحدت محض سوژه بهنحو فلسفی و پیشینی تبیین کنند.
وی به نقش هگل در ایدئالیسم آلمانی و رفع این مشکل تاکید کرد و گفت: هگل با انتقاد از استنتاجات فیخته و شلینگ خود به طریق خاصی موفق به این استنتاجات گردید که همان طریق دیالکتیک است. بدین منظور از معقولات ثانیه استفاده کرد که منشأ انتزاع آنها در فلسفه کلاسیک حدود متعارض اشیاء متکثر بود و در بطن خود بر نسبتها دلالت داشت و البته تعارض حدود اشیاء همچون علت و معلوم، حادث و قدیم، واجب و ممکن، محسوس و معقول، کم و کیف و ... با توجه به تعدد منشأ انتزاع قابل رفع بود.
وی در توضیح مفهوم دیالکتیک در اندیشه هگل گفت: هگل به شیوهای معکوس از معقولات ثانیه اعم از فلسفی و منطقی بهره جست و بهجای آن که آنها را از کثرات انتزاع کند کثرات را از آنها استنتاج کرد بدین ترتیب حدود متعارض اشیاء را در معقولات ثانیه مبدأ استنتاج کثرت از وحدت قرار داد و برای رفع تعارض و رفع محظور امتناع تناقض حدود متعارض را در حد سومی که وجه جامع آن دو حد متعارض باشد مستهلک کرد. این طریقه خاص تفکر او که از فلسفهاش لاینفک است دیالکتیک نامیده میشود.
دکتر محمد جواد صافیان، عضو گروه فلسفه دانشگاه اصفهان نیز آخرین سخنران این نشست بود که پیرامون معنای حقیقت نزد هگل با توجه به «پدیدارشناسی روان» سخنرانی کرد.
وی گفت: همه تلاش فلسفی هگل را به اعتباری میتوان تأمل بر حقیقت دانست. پدیدارشناسی روان گرچه بیان سیر آگاهی است از پایینترین مراتب تا بالاترین آن (آگاهی مطلق)، ظهور روان از پنهانترین حالت تا آشکارترین وضع آن نیز هست. مطلق با ظهور خود، حقیقت را آشکار میکند و حقیقت مطلق آشکاری مطلق است به نحو مطلق که نه در منازل و مقاطع راه، که سرانجام تحقق خواهد یافت.
دکتر صافیان گفت: نزد هگل اولا حقیقت از ثبات و ایستایی که نزد فیلسوفان از پارمنیدس و افلاتون تا کانت دارد به امری پویا تبدیل میشود. ثانیا حقیقت با مطلق پیوند میخورد. حقیقت مطلق است و با دانندگی مطلق مرتبط میشود.ثالثا آنکه حقیقت بر خودآگاهی مبتنی است. در مرحله آگاهی حقیقت اساسی ندارد.رابعا آنکه حقیقت عین آشکاری و ظهور است. هگل حقیقت را نفس از پرده برون افتادن نمیداند که خفا و پنهانی را برای خود حقیقت ضروری شمرد و آن را مقدم بر ظهور داند.و بالاخره هگل معنای متافیزیکی حقیقت را بسط میدهد و به کمال میرساند ولی از آن فراتر نمیرود.