اخبار
منبع :
 
مهدى طاهرى

اندیشمندان در هر دوره اى پیرامون مباحث مختلفى اظهارنظر مى كنند، در واقع یكى ازكاركردهاى ذهن تحلیلگر و صاحب اندیشه متعالى این است كه در باب موضوعات مختلف اظهارنظر مى كند، همچنین فلاسفه در دوره هاى مختلف در این حوزه ها اظهار نظراتى داشته اند. یكى از مباحثى كه از دریچه نگاه دقیق اندیشمندان پوشیده نمانده است مسأله «هنر» است. «هنر» از دیرباز تاكنون نقطه مشترك بسیارى از اظهار عقیده ها بوده است، چنان كه اگر به دقت تاریخ اندیشه در مشرق و مغرب زمین را بكاویم به نكات قابل توجهى از این اتفاق خاص انسانى دست خواهیم یافت.
* افلاطون:
یكى از اندیشمندانى كه سیر تفكر در جهان فلسفه وامدار اوست، افلاطون است، اندیشمندى كه ما مضى اندیشه اش هنوز در بسترهاى آكادمیك فلسفه در جهان در حال بررسى و تحلیل است. وى در «محاوره ها»یش نخستین مباحث را پیرامون «هنر» مطرح كرده است. البته واژه «هنر» برگردان Technai «تخنه» است كه تعبیرهاى دیگرى از جمله صنعت (هنر) یا هنر درمان یا هنر تعلیم را هم زیر مجموعه خود مى دارد. دلیل این كه در یونان باستان اصطلاح «هنر» به معناى امروزى جایگاه قابل توجهى نداشت این بود كه آن ها «هنر» را پدیده اى «قائم به ذات» به شمار نمى آوردند. مثلاً شعر و نمایشنامه هایى كه در آن دوران نوشته و اجرا مى شود فقط جهت تزكیه بود و كاملاً طبق اصول و برنامه ریزى مورد اجرا قرار مى گرفت. در صورتى كه این هنرها مى توانند كاركردهاى دیگرى نیز داشته باشند. كاركردهایى هنرى كه به تكامل وضعیت هنرى شان هم یارى رساند. درباره موسیقى و مجسمه سازى هم همین اتفاق رخ مى داد. این هنرها جنبه اى مدنى و اجتماعى داشتند و از آن ها براى مراسم آئینى استفاده مى كردند.
پس از افلاطون نظریه اى از اندیشه هاى او در ارسطو جان گرفت كه به آن «نظریه تقلیدى» mimetic theory مى گفتند. افرادى كه پس از افلاطون اندیشه هاى او در باب هنر را بررسى كردند معتقدند: «هنر» در معناى افلاطونى همان «تقلید یا محاكات» است. «تقلید» از اشیا، رویدادها و پدیده هایى از این دست و چون هنر «تقلید» صرف است نباید حضور پررنگى در زندگى انسان ها داشته باشد. افلاطون معتقد است: هنر تقلیدى ? درجه زیر واقعیت است و چنین تولیدى بدون هیچ معرفتى از حقیقت بسیار آسان است زیرا شباهت محض است نه واقعیت، در كتاب تاریخ فلسفه نوشته فردریك كاپلستون در باب اعتقادات افلاطون به هنر آمده است: «افلاطون اعتراف مى كند كه نظر عمومى درباره هنر و موسیقى این است كه وجود آنها براى لذت دادن است، لیكن این نظرى است كه افلاطون با آن موافق نیست. یك شىء فقط وقتى مى تواند با معیار لذت داورى شود كه متضمن هیچ فایده یا حقیقت یا «شباهتى» (اشاره به تقلید) نباشد.
* ارسطو:
هنر در نظر ارسطو تكمیل كار طبیعت است، او مى گوید: هنر هدفش تكمیل كار طبیعت مثلاً تولید ابراز است، زیرا طبیعت، انسان را براى انجام كار تنها مجهز به دست كرده است. هنر در عالمى تخیلى آفریده مى شود كه «تقلید»ى است از عالم واقعى و این «تقلید» در نظر ارسطو مانند افلاطون اهانت آمیز نیست. حتى ارسطو در «بوطیقا»یش كه رساله اى است در باب فن شعر مى نویسد: شعر چیزى است فلسفى تر و مهم تر از تاریخ، زیرا گزارش هاى آن بیشتر از نوع كلیات است در صورتى كه گزارش هاى تاریخ از نوع فردیات است. او با این توضیح به سخن خود ادامه مى دهد كه منظورش از یك گزارش فردى این است كه مثلاً فلانى چه كرد یا با او چه كردند و منظورش از گزارش كلى این است كه فلان نوع انسان احتمالاً یا ضرورتاً چه مى گوید یا چه مى كند؟ بنابراین وظیفه شاعر توصیف امرى نیست كه اتفاق افتاده است بلكه توصیف آن گونه امرى است كه ممكن است اتفاق افتد. ارسطو حتى مى گوید براى شاعر بهتر است چیزى را كه محتمل اما غیرممكن است توصیف كند تا چیزى را كه ممكن اما غیرمحتمل است. ارسطو همچنین در باب موسیقى معتقد است این هنر تقلیدى ترین هنرهاست و مى گوید هنر تصویرى تنها حالات روانى یا اخلاقى را از طریق عوامل خارجى مانند اشارات، حركات دست و سر یا رنگ رخساره نشان مى دهد در صورتى كه الحان موسیقى تقلید و محاكات حالات اخلاقى را در خود دارند.
در میان اندیشمندان آن هایى كه غالباً در پژوهش هاى مربوط به نظریه هنر یا فرهنگ دیدارى تأملاتى داشتند عبارتند از كانت، هگل، وازارى، افلاطون، وینكلمان و... از میان آن ها به اندیشه هاى جورجو وازارى اشاره مى كنیم.
* جورجو وازارى:
در كتاب نویسندگان برجسته قلمرو هنر درباره او آمده است: «اغلب از جورجو وازارى به عنوان پدر تاریخ هنر یاد كرده اند. او كه خود نقاش، معمار بود، بیش از هر چیز دیگر به سبب تألیف كتاب «زندگى نامه»هاى برجسته ترین معماران، نقاشان و پیكره تراشان به شهرت رسیده است. در برداشت «وازارى» هنرمندان عصر نخست، هنرهاى دیدارى را از طریق مشاهده مستقیم و تقلید جهان طبیعت احیا كردند، «وازارى» با استفاده از اندیشه هاى برگرفته شده از كتاب تاریخ طبیعى «پلینى» بر اهمیت نقش هنرمندانى كه نخستین مبدعان فنون هنرى بوده اند یا از پیشرفت هاى سبك شناختى بهره برده اند، تأكید خاصى مى ورزد. همچنین «وازارى» در پیشگفتارهاى خود توضیح مى دهد كه او نمى خواسته فقط سیاهه اى از آثار هنرى و جایگاه آن ها ارائه نماید، بلكه در عوض ? هدف اصلى را پى گرفته است، نخست متمایز ساختن بهترین ها از بهترها ودوم نگارش زندگى نامه هاى هنرمندان به منظور حفظ شهرت و آوازه شان و مصون داشتن آنها از «مرگ دوم» یا فراموش شدگى. در واقع اگرچه وازارى قابل قیاس با اندیشمندان تاریخ هنر و فلسفه نیست، اما همین كه با درایت و سلیقه بهترین ها را به گزین كرده است شایان توجه است. چنان كه ذكر شد او در پژوهش هاى مربوط به تاریخ هنر تأثیرگذار بوده است.
* امانوئل كانت:
اگرچه كانت صراحتاً به مبحث هنر اشاره نكرده است اما در رساله «نقد قوه حكم» بخش هایى را به زیبایى اختصاص داده است. همین مباحث تأثیرات به سزایى در مبدأ و مقصد بسیارى از هنرهاى سده هجدهم داشته است. در كتاب تاریخ فلسفه كاپلستون جلد ? درباره كانت آمده است: كانت به پیروى از نویسندگان انگلیسى درباره زیبایى شناسى حكم به زیبایى شىء را حكم ذوقى خوانده است. مبناى حكم به این كه چیزى زیبا یا زشت است طریقه اى است كه به آن طریقه، قوه احساس ما به وسیله تصور آن عین متأثر مى گردد. به اصطلاح جدید مى توان گفت بنا به رأى كانت حكم ذوقى یك قضیه تأثرى است و بیان احساس مى كند نه این كه معرفت عقلى و مفهومى باشد. كانت هم از این جهت قابل توجه است كه نظریاتش در باب امر زیبا، در پژوهش هاى هنرى بسیار تأثیرگذار بوده است.
* هگل:
اندیشه هنرى هگل یكى از سنگ محك هاى مهم در سنجش آثار هنرى است. هگل ? گونه هنرى برمى شمارد. نخست این كه عنصر حسى بر درونمایه و ایده آل چیره است. به این معنا كه درونمایه به وسیله عامل انتقال دهنده كه همان زبان هنرى است چیرگى نیافته و هنرمند فقط اشاراتى به درونمایه داشته است و بیشتر حس كلى هنرمند نسبت به درونمایه ابراز شده است و این گونه اثرى، اثر رمزآلودى خواهد شد، این شقه را هگل هنر نمادین یا «سمبولیك» مى خواند و نمونه هاى اعلاى آن را در مصر مى جوید. اما در بخش دوم درونمایه یا ایده آل با صورت مشخص، یگانه مى شوند مانند اثر «كلاسیك» و از رمزگونگى دور مى شود. این نمونه در پیكرتراشى تبلور یافته و در آن روح كرانمند جسمانیت مى یابد و هگل این نوع هنر را والاترین نوع هنر مى داند. البته هگل از هنر رمانتیك هم نام برده اما نه در تقسیم بندى، بلكه آن را توضیح و تفسیر داده است و اینجاست كه مى گوید اگر آگاهى زیبایى شناسى را مرحله اى از خودنمایانگرى خدا بدانیم یا ساحتى از پرورش دانش انسان از خدا مى باید بگوییم كه هنر رمانتیك والاترین نوع هنر است و این هنر در شعر نمایانگرى بیشترى دارد.
* وینكلمان:
یوهان یواخیم وینكلمان مورخ و نظریه پرداز هنر در آلمان پس از انتشار كتاب «تاریخ هنر باستانى» فهمید كه تأثیر زیادى در حوزه فرهنگ، ادب و هنر آلمان گذاشته است. در كتاب «نویسندگان برجسته قلمرو هنر» درباره او آمده است: «تاریخ هنر باستانى» تا حدى به سبب آرمان و مجال اندیشمندانه ناب آن در جهت ارائه تركیبى نو و جذاب از آگاهى هاى موجود درباره هنرهاى جهان باستان از چنین آوازه بلندى در میان معاصرانش برخوردار شد. این كتاب در عین حال در مطالعات عتیقه شناسى و جهان هنر نیز مرتبط بود و بر تحلیل بصرى و سبك شناسانه هنر تأكید مى كرد. او در پیشگفتار این كتاب به سبك هاى گوناگون مردم، دوره ها و هنرمندان مختلف و اثبات بالندگى و افول هنر تا حد امكان با استفاده از آثار و اسناد عهد باستان پرداخته است.
* افلوطین:
اندیشمندانى هستند كه «معرف دوره، مفهوم یا رویكرد مهمى در هنرند.» از این جمله اندیشمندان مى توان به افلوطین، بللورى و دوپیله اشاره كرد. «در فلسفه افلوطین مفهوم زیبایى نقش مهمى دارد: زیبایى علاوه بر بعد زیبایى شناسانه جنبه اخلاقى نیز دارد و از آن هم براى توصیف جهان محسوس و هم جهان معقول بهره برده مى شود. او معتقد است: ابتدایى ترین داورى ها درباره ذوق از لذتى كه آدمى از دیدنى ها و شنیدنى ها در هنر مى یابد، منشأ مى گیرد. على رغم دفاع افلوطین از هنرها نمى توان گفت او فلسفه زیبایى شناسى به معناى امروزى كلمه داشته است.»
* بللورى:
جوانى پیترو بللورى مورخ هنر ایتالیایى از آن دست مورخانى است كه دوره هاى تأثیرگذار هنرى را به رشته تحریر درآورده است. دقت نظر او تأثیر زیادى بر مفاهیم كیفیت در هنر و زیبایى گذاشته است.
«تصادفى نیست كه اغلب هنرمندان مورد توجه «بللورى» برترین هنرمندانى بودند كه در رم به كار مى پرداختند، در رم عالى ترین پیكره ها و آثار معمارى بر جاى مانده از عهد باستان در دسترس بود و از این مهمتر، رم عرصه گاه آثار هنرمندانى بود كه مى خواستند سبك باستانى را در آثار خود دنبال كنند. در نظر «بللورى» آثار هنرى هنرمندان باستان والاترین نمونه هاى زیبایى و كمال بودند زیرا این هنرمندان در آثار خود طبیعت گرایى را با آرمان گرایى درآمیخته بودند. شاید دستاورد مهم «بللورى» در زمینه تاریخ هنر، دامنه گسترده مباحث منضبط و فراگیرش در بررسى مؤلفه هاى گوناگون اثر هنرى است.»
* سورن كى یر كگارد:
او از آن دست اندیشمندان اگزیستانسیالیسم است كه انگار هیچ وقت از مد نمى افتد. او اگرچه تأملاتش بیشتر در باب فلسفه بود اما در مورد ادبیات هم نوشته هایى را عرضه كرده است. در نوشته هاى هنرى كى یركگارد ما بیشتر نوشته هاى ادبى را شاهدیم تا هنرهاى بصرى، در واقع او توجه كمى به هنرهایى چون مجسمه سازى و نقاشى داشت، چون در واقع از شمایل ستیزان به شمار مى رفت. او به شدت به جریان رمانتیك و هگل تاخت. كى یركگارد از آن دست اندیشمندانى است كه رویكردتحلیلى شان به هنر كماكان درمعرض بحث ونظراست.
اندیشمندان و هنرمندان بسیارى به همراه پژوهشگرانى كه از برخى آنها نام برده شد در قلمرو هنر تأملات و اظهارنظرهایى داشته اند كه تمام آنها را نمى شود مورد بررسى قرار داد، اما در واقع راهگشایى این مسأله كه مى توان با بررسى تاریخ هنر و فرایندهاى هنرى به دستاوردهاى جدیدى رسید و این دست نمى دهد مگر نظر هنرمندان، اندیشمندان و پژوهشگران این عرصه را مطالعه و آثار را به صورت كلى بررسى كنیم.

طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی



جدیدترین اخبار

نام : *

پیغام : *

 
سیستم تعمیر و نگهداری بهبود - PM