نویسنده : محمدرضا شاهرخی نژاد
بازدید : 974
اشاره:
از تاریخ 9 الی 14 خرداد نمایشگاهی از نقاشیها ومجسمههای «مهران صابر» در نگارخانهی دریابیگی برپا شد. صابر، متولد 1350 تهران و فارغالتحصیل رشتهی نقاشی از دانشگاه آزاد است. اولین نمایشگاه صابر 10 سال پیش در گالری سیحون برگزار شد و چندی قبل هم در حركتی جالب، به همراه دو نقاش دیگر، كارهایشان را در آتلیهی خودشان به نمایش گذاشتند و از گالریداران دعوت كردند كه كارها را روی دیوار ببینند. گرچه این گونه نمایشگاهها كوچك و تقریباً بدون بازتاب مطبوعاتیست، ولی دستاورد آن دعوت از گالریدارانیست كه همیشه برای انتخاب آثار به دیدن آلبوم بسنده میكنند. به هر حال، صابر سعی كرده است در طول مدت این 10 سال، تجربههایش را انجام دهد. نمایشگاه اخیرش در گالری دریابیگی بهانهی این گزارش شد.
انسانهای كارهای صابر اسطورههایی هستند كه جنسشان مانند اسطورههای تعریف شده نیست. یعنی بر شخصیت مشخصی مانند رستم و سهراب، آرش كمانگیر و... اشارهای مستقیم ندارد، گرچه در كارهای گذشتهاش این چنین بود. او معتقد است اسطورهها واقعیت (رئال) نیستند و به نوعی خلاصه و نتیجهی رفتار و زندگی انسانها هستند و چون از واقعیت و روزمرگی به دور هستند، میتوانند راحتتر با بیننده رابطه برقرار كنند. واقعیت و روزمرگیای كه در جامعهی امروز وجود دارد خیلی سخت و سنگین است و همچنین فكر كردن دربارهی آن، سختتر و سنگینتر.
صابر قصد دارد در كارهایش بیانی اكسپرسیو داشته باشد. بیان چنین حالتی از موضوعات اجتماعی از نظر او خیلی تلخ است، بنابراین اسطورهها میتوانند برای بیان این موضوع كمك كنند. چرا كه به غیر از مضمون و داستانی كه روایت میكنند، دارای جذابیت بصری اند و علاوه بر آن، دارای بار ادبی نیز هستند. او در این باره میگوید:«شاید منشأ ادبی داشته باشد، ولی این تا زمانیست كه شما شعر یا داستان میخوانید، ولی هنگامی كه تصویر خلق شد، از ادبیات جدا میشود. مفاهیم ملیای كه در این روایات وجود دارد و در واقع اساس كار را تشكیل میدهد، بر جذابیتهای بصری كار تأثیر میگذارد و به آن كمك میكند.»
از نكات حائز اهمیت كارهای صابر جدا كردن اسطوره از ادبیات است، بدین معنی كه تمامی اسطورههایی كه در ذهن مردم وجود دارد، از پیش ساخته شده و یكساناند. حتی نقاشانی كه در گذشته سعی كردهاند این اساطیر را به تصویر بكشند، خود را در قالبی مشخص محدود كردهاند. نمونههایش را میتوان در نقاشی قهوهخانه مشاهده كرد؛ این دوره از نقاشی آنقدر راكد ماند كه در حال حاضر تقریباً مرده است. گرچه به نظر میرسد مخالفت رژیم پهلوی با آن یكی از دلایل این اتفاق است، ولی نگاه سنت گرا به این مكتب نیز عاملی دیگر بود.
در هر صورت كارهای صابر میتواند به نوعی ادامهی اسطورهگرایی در نقاشی ایران باشد. او سعی میكند بیننده را از دنیای واقعی به دنیایی خیالانگیز و افسونگر ببرد. گرچه اطلاع نداشتن از ادبیات میتواند در درك آثارش خللی به وجود آورد، ولی به همان دلیلی كه قبلاً ذكر شد، یعنی خروج از ساختار سنتگرا، این مسأله لطمهای به آثار نمیزند. از نظر خودش این دنیای خیالانگیز با سوررئالیسم متفاوت است، امّا در بعضی كارها و به ویژه در مجسمههایش شاهد نزدیك شدن او به دنیای سوررئال هستیم.
انسان از دیر باز تاكنون همیشه با مسایلی مانند جنگ، خیانت، دروغ و... دست به گریبان بوده است. بنابراین میتوان گفت خلاصهی تمام این موارد را میتوان در اسطوره مشاهده كرد. اما آن چیزی كه اهمیت دارد، نوع بیان و به تصویر كشیدن این موضوعات در قالب اسطوره است، اسطورهای كه از نظر صابر خلاصه شده و نتیجهگیری شدهی انسان است. امّا از جنبهای دیگر كه به كارهای او نگاه كنیم درمییابیم كه هنر باستانی ایران در آن جریان دارد و این جریان كاملاً سطح رویی كارها را به خود اختصاص داده است، بدین معنی كه به راحتی میتوان نشانههای باستانی روی ظروف یا بناهای تاریخی ایران را در آثار دید، گرچه كمی تغییر شكل داده شده باشند. صابر میخواهد در پس نگاه اسطورهایاش به انسانهای جامعهی معاصر، نگاهی هم به هنر باستانی ایران داشته باشد و نشانهها و موجودات افسانهای را در نقاشیهایش زنده كند.
این بار شاهد این نیستیم كه یكسری نشانههای ثابت مثل نقش رستم یا سرباز هخامنشی خیلی ساكن و خشك روی بوم تصویر شده باشند، بلكه حركت میكنند با یكدیگر در ارتباطاند و گویی از چند هزار سال پیش آمدهاند تا خودشان را به جامعهای برساند كه نمیتواند یا بهتر بگوییم نمیخواهد هیچ ارتباطی با آنها برقرار كند.
او میگوید: «شاید من واقعیت را دوست ندارم، اسطورهها هم خلاصهی این واقعیتاند. به نقوشی كه روی پارچههای محلی یا حتی فرش وجود دارد نگاه كنید، آنها هم خلاصه شدهاند. هیچ حیوان یا گلی در طبیعت بدین شكل وجود ندارد. انسان هم در طول سالیان زندگیاش برروی كرهی زمین به اسطوره تغییر شكل داده است. شاید نگاه من به اسطوره با آن چیزی كه مدنظر شما است، متفاوت باشد. قتل و غارت از گذشته وجود داشته است و تا به امروز هم وجود دارد، حتی در كشورهایی كه خودشان را خیلی متمدن میدانند؛ نمونهاش همین جنگ عراق، كسی فكر نمیكرد كه بتوان در عصر ارتباطات و جهانی كه دم از دموكراسی میزند به این راحتی كشوری را صاحب شد. مغولها هم چند قرن پیش همین كار را كردند، فقط ظاهرشان متفاوت بود. جنگ، همان جنگ است، انسان هم همان انسان است، بنابراین تأثیراش هم همان تأثیر است. اسطورهها بیان كنندهی همین واقعیتها هستند، فقط در لفافهای كه تحملاش برای مخاطب راحتتر است».
اكسپرسیو جاری در كارها به همین دلیل چندان به بیننده تحمیل نمیشود و شاید كمتر هم مورد توجه قرار بگیرد، امّا آن چه مسلم است، صابر سعی كرده است ذهنیتاش را كمتر در كارها دخیل كند. شاید به این علت كه نفوذ كردن به لایههای زیرین روح انسانها كار درستی نباشد.
طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی