مقاله ها
بازدید : 1976

نقش ایرانیان ( ابومسلم و ابوسلمه ) در به قدرت رسیدن عباسیان

الف : مبارزات ابومسلم

  همانطور كه گفتیم در خراسان ، مقارن آغاز قیام ابومسلم ، میان اعراب اختلافاتی وجود داشت و میان دو تن از آنان یعنی كرمانی و نصر بن سیار حاكم خراسان جنگ برقرار بود و ابو مسلم اختلاف میان آن دو را شدت می‌بخشید و حتی چندی با كرمانی علیه نصر بن سیار هم‌پیمان شد ، به نحوی كه پس از كشته شدن كرمانی فرزندانش به ابو مسلم پناهنده شدند.

درباره‌ی آغاز كار و چگونگی قیام ابومسلم در منابع تاریخی چنین می‌خوانیم :

« ابومسلم در اولین روز ماه رمضان سال صد و بیست و نهم به مرو رسید و نامه ابراهیم امام را به سلیمان بن كثیر داد كه در آن چنین آمده بود ، « دعوت خویش را آشكار كن و منتظر نمان كه وقت آن رسیده است. » پس ابو مسلم را معین كردند و گفتند یكی از اهل بیت است و به اطاعت بنی عباس خواندند و به كسانی كه از دور و نزدیك دعوتشان را پذیرفته بودند پیام دادند و گفتند ، « كار عباسیان را آشكار كنید و به سوی آنها دعوت كنید. »[1]

« مروان چون خبر یافت كه دعوت ابومسلم بنام ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است و او است كه شایسته خلافت شناخته شده ، در تعقیب وی برآمد. »[2]

« چون هنگامی كه ابومسلم برای خروج و قیام یارانش تعیین كرد فرارسید ، همگان در یك روز از تمام نقاط خراسان بیرون آمدند و خود را پیش او رساندند. آنان برای سوگواری یر ابراهیم امام كه مروان او را كشته بود ، جامه سیاه پوشیده بودند. »[3]

« نصر بن سیار با ابو مسلم جنگها داشت كه ابو مسلم در اثنای آن حیله‌های بسیار كرد و میان قبایل یمانی و نزاری مقیم خراسان تفرقه انداخت و حیله‌های دیگر كه بر ضد دشمن بكار برد... نصر بن سیار با مروان مكاتبه بسیار كرد و وضع خویش را خبر داد و گفت : كه كار بنی عباس نمایان شده و پیوشته رواج می‌گیرد. ضمناً وضع ابو مسلم و همراهان او را اعلام كرده و گفته بود كه درباره او جستجو كرده‌ام و او مردم را به ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس می‌خواند. »[4]

« قدرت كرمانی در خراسان بالا گرفت و جنگ میان او و نصر بن سیار ادامه یافت و كرمانی بر نصر بن سیار پیروز آمد و بیشتر امر كرمانی بدست ابومسلم خراسانی بود. جماعتی از بزرگان مرا خبر دادند كه هر گاه كرمانی و نصر بن سیار برای نبرد روبرو می شدند ، ابومسلم می‌گفت، خدایا هر دو را شكیبایی ده و هیچكدام را پیروز مگردان. »[5]

« نصر عامل خراسان در اداره و انتظام امور یك مرد مبرز و لایقی بود و غالباً در یك مواقع بهتر و آرامتری میتوانست اثری از خود در آن استان باقی بگذارد ، لیكن هنگامیكه اربابش در غرب با خوارج مشغول جنگ بود ، این مرد نیز با عربهای حمیری به زد و خورد اشتغال داشت ، آری او با یكی از سركردگان حمیری كه به مناسبت تولدش در كرمان بنام كرمانی خوانده میشد . مشغول پیكار بوده است. ابومسلم وقتی كه پادگان و پاسبانان عرب را دید كه از هم متفرق و از پاسبانی خود بركنار و غافل افتاده‌اند ، فوراً بیانیه خود را كه از یكمدت طولانی پایه آن گذاشته شده بود ، انتشار داد. در این بیانیه سببی كه برای قیام ذكر شده همانا حقانیت یا استرداد حقوق اهل البیت بوده است ، بر خلاف بنی امیه غاصب و مخصوصاً لفظ دو پهلوی آل هاشم یعنی اولاد هاشم برای این در آن ذكر شده بود كه نظر طرفداران علی و فاطمه را تأمین و كمك و همراهی آنها را نیز برای خود جلب نموده باشد. »[6]

« پایان كار بنی امیه و پیروزی عباسیان »

« در سال 129 مردم مرو بر حاكم اموی خود شوریدند ، ابومسلم كه بعلت برخاستن او از مرو و خراسان به ابومسلم خراسانی یا مروزی مشهور شده بدستیاری جمعی از ایرانیان در سال 130 مرو را گرفت و نصر بن سیار حكمران خراسان از جانب مروان گریخت. شورشیان خراسان بقیه سپاه نصر را در نهاوند منهزم كردند و جماعتی هم از اتباع ابراهیم امام در 14 محرم سال 132 بر كوفه استیلا یافتند و باین ترتیب قسمت شرقی خلافت بنی امیه از كف مروان بیرون رفت و شیعیان آل عباس بر این نواحی استیلا یافتند. مروان تنها كاری كه كرد دستگیری و قتل ابراهیم امام بود در شام ، مقارن تاریخی كه كوفه را پیروان ابراهیم امام مسخر ساخته بودند.

بعد از آنكه مروان ابراهیم امام را در شام دستگیر نمود . بستگان ابراهیم باشاره او راه كوفه را پیش گرفتند و از جمله ایشان بودند دو برادر او ابوالعباس عبدالله سفاح و ابوجعفر منصور كه با اهل بیت خود به كوفه آمدند و ابتدا در آنجا پنهان می‌زیستند. پس از آنكه كوفه بدست شیعیان آل عباس مفتوح شد و خبر قتل ابراهیم رسید ، مردم كوفه در ربیع الاول سال 132 با ابوالعباس سفاح به خلافت دست بیعت دادند و سفاح كه اولین خلیفه از خاندان عباسی است بزودی بر عراق مسلط گردید و مردم این نواحی مخصوصاً ایرانیان عراق و الجزیره علی رغم بنی امیه خلافت او را به شادی پذیرفتند.

مروان برای جلوگیری از لشكریان ابوالعباس كه بطرف شمال یعنی شهر زور مشغول پیشرفت بودند با 000/120 سپاهی بطرف وادی علیای نهر زاب كبیر پیش آمد و دو گروه در ساحل یسار این رودخانه بهم برخوردند. سرداری سپاه عباسی با عبدالله بن علی عم ابوالعباس بود.

جنگ نه روز طول كشید ، عاقبت در نتیجه رشادت خراسانیانِ اتباع بنی عباس ، سپاه شامی مروان شكستی سخت خوردند و مروان بدمشق گریخت و چون در هر جا می‌رفت ، عباسیان او را تعقیب و مردم لعنش می‌كردند ، در شام و فلسطین نتوانست بماند و ناچار به مصر علیا پناهنده شد و در آنجا در كنیسه‌ای بدست یكی از طرفداران بنی عباس افتاد و او آخرین خلیفه اموی را در ذی الحجه سال 132 بقتل رسانده ، سرش را به كوفه پیش ابو العباس سفاح فرستاد.

فتح زاب كه قسمت عمده آن كار ایرانیان و اتباع خراسانی بنی عباس بود در حقیقت این قوم را بكشیدن انتقام دیرینه از بنی امیه قادر كرد و هواخواهان ایشان یعنی بنی عباس را بر روی كار آورد و راه را برای دخالت مستقیم عناصر ایرانی در امور خلافت و گرفتن بزرگترین مشاغل آن باز شد.

بعد از فتح زاب عبدالله بن علی از راه فرات علیا بطرف دمشق پیش راند و پس از محاصره و فتح پایتخت بنی امیه ، جمیع امویانی را كه در آنجا بودند كشت و باروی آن را با خاك یكسان نمود و نعش خلفای اموی را از قبر خارج كرده سوخت ، سپس بعقب مروان بمصر تاخت و در نتیجه آن مملكت را هم تحت بیعت برادرزاده خویش درآورد.»[7]

ب : ابوسلمه خلال،دعوت وی ازآل علی و سرانجام وی

« ابوسلمه خلال ، ابوالعباس و خاندانش را در آن خانه پنهان كرده و در نظر گرفت تا امر خلافت را به فرزندان علی بن ابیطالب بازگرداند و با فرستاده خویش نامه‌ای به جعفربن محمد نوشت و او پاسخ داد كه من آنكه منظور شماست نیستم . بلكه رهبر شما در زمین شراه است ... ابوسلمه بانتظار بازگشت فرستادگانش بود و ابوحمید ، غلام ابوالعباس را دید و غلام جای وی را به او نشان داد ، پس ابوحمید نزد وی آمد و به خلافت بر او سلام كرد ، سپس بیرون رفت و همراهان خود را از جایش باخبر ساخت ... ابوحمید سیاه بر او پوشاند و بیرونش آورد و او را به مسجد جامع برد و چون خبر به ابوسلمه رسید باشتاب خود را بایشان رساند و گفت : ـ من ـ در فكر روبراه كردن كار بودم وگرنه هیچكاری در آن انجام {ن‍}می‌دهم.

... از ابو سلمه خبرهایی به ابوالعباس رسید كه او را ناپسند آمد و باو گفتند كه ابوسلمه چه نقشه‌ای داشت و چرا در ( كار بیعت ) ابوالعباس تأخیر می‌كرد و در نظر داشت كه دولت را بدست بعضی طالبیان بازگرداند. ابومسلم هم از خراسان به او نوشت كه ابوسلمه را بكش ، چه او دشمن خیانتكار بدباطنی است ، ابوالعباس باو نوشت كه تو كسی را برای كشتن وی بفرست و ابوالعباس نمی‌خواست تا ابومسلم را با كشتن ابوسلمه به وحشت اندازد یا علیه خویش بهانه‌ای بدست او دهد. پس ابومسلم مراد بن انس ضبی را فرستاد و او بر در ( كاخ ) ابوالعباس ایستاد و چون ابوسلمه كه نزد وی شب‌نشینی داشت بیرون آمد بر او تاخت و گردنش را زد. »[8]

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] - طبری ، محمد بن جریر ؛ تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، تهران 1353 ، چاپ اول ، جلد دهم ، ص 4516 .

[2] - یعقوبی ؛ تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 318 .

[3] - دینوری ، ابو حنیفه احمد بن داود ؛ اخبار الطوال ، ترجمه دكتر محمود مهدوی دامغانی ، نشر نی ، تهران 1366 ، چاپ دوم ، ص 402 .

[4] - مسعودی ، مروج الذهب ، ج 2 ، صص 244 و 243 .

[5] - یعقوبی ؛ تاریخ یعقوبی ، ص 317 .

[6] - امیر علی ؛ تاریخ عرب و اسلام ، ترجمه فخر داعی گیلانی ، انتشارات گنجینه ، تهران 1366 ، چاپ سوم ، ص 180 .

[7]- اقبال،عباس؛تاریخ ایران از آغازتا انقراض قاجاریه،كتابفروشی خیام،تهران1370 ،چاپ ششم،صص 86 و 85 .

[8]- یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، ج1 ، صص 334 تا 330


طراحی وب سایتفروشگاه اینترنتیطراحی فروشگاه اینترنتیسیستم مدیریت تعمیر و نگهداریسامانه تعمیر و نگهداری PM سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم جمع آوری شناسنامه کامپیوتر سیستم مدیریت کلان IT طراحی وب سایت آزانس املاک وب سایت مشاورین املاک طراحی پورتال سازمانی سامانه تجمیع پاساژ آنلاین پاساژ مجازی

نام : *

پیغام : *

 

سامانه جمع آوری شناسنامه کامپیوتر تجمیع
طراحی پرتال سازمانی - بهبود پورتال
طراحی فروشگاه اینترنتی حرفه ای بهبود